فرانسه؛ از طلایه داری در مناسبات فرهنگی تا صف آرایی نظامی در افغانستان

کلکین : روابط دو کشورِ فرانسه و افغانستان از سال ۱۹۱۹ و به دنبال استقلال افغانستان در حوزۀ سیاست خارجی رقم خورد که متعاقبا با عقد معاهدۀ باستان شناسی میان دو دولت وقت در سال ۱۹۲۲ روابط دوستی میان دو کشور تقویت شده، و متعاقبا پایداری مناسبات فی مابین نیز با اعزام نمایندگان دو کشور در همین سال تثبیت گردید. به طور کلی می توان گفت روابط میان افغانستان و فرانسه از زمان تهاجم شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹ تا جنگ داخلی این کشور و متعاقبا قدرت یابی طالبان در دور نخست از حکمرانی آنها، با پشت سر گذاشتن یک سری آشفتگی و یا فراز و نشیب هایی همراه بوده است.

 با این وجود و علیرغم مخالفت های ایالات متحده، کشور فرانسه نخستین قدرت غربی بود که پس از خروج شوروی، بازگشایی سفارت خود در کابل را اعلام نمود. به همین ترتیب، زمانی که ناتو در اوت سال ۲۰۰۳ رهبری نیروهای بین المللی کمک به امنیت (آیساف) را بر عهده گرفت، فرانسه و آلمان جزو نخستین کشورهایی بودند که حضور آیساف را در افغانستان به سمت شمال گسیل و گسترش دادند. از پاییز ۲۰۰۱، فرانسه مستقیماً در عملیات مبارزه با تروریسم، امنیت افغانستان و آموزش نیروهای امنیتی این کشور مشارکت داشت. مداخلۀ فرانسه بر اساس قطعنامه های شورای امنیت و پیمان آتلانتیک شمالی بوده که مبحث دفاع از خود را در سطوح فردی و جمعی و همچنین همکاری در مبارزه با تروریسم بین المللی را پوشش می داد.

به عنوان بخشی از عملیات آزادی پایدار، فرانسه در ابتدا نیروهای ویژه ای را تحت فرماندهی آمریکا برای ماموریت های خاص در مبارزه با تروریسم به منطقه اعزام کرد. نیروهای فرانسوی عمدتاً در شمال شرقی کابل مستقر بودند و از پایگاه های هوایی بگرام و قندهار عملیات را پیش می بردند. از سال ۲۰۰۲، فرانسه در چارچوب تیم های ارتباطی و رایزنی عملیاتی در بازسازی ارتش ملی افغانستان و از طریق آموزش و ماموریت های مشترک کمک کرد.

 همچنین فرانسه قویا در بازسازی افغانستان مشارکت داشت، جریانی که با برنامه اقدام سال ۲۰۰۲ و به منظور پاسخی به شرایط اضطراری بشردوستانه و پیشبرد مجدد همکاری های پیشین طراحی شد و دربردارندۀ کمک هایی به لیسه های فرانسوی زبانِ استقلال و ملالی در کابل، همکاری در زمینه های بهداشت و سلامت، زراعت، فرهنگ، حکومت داری و حاکمیت قانونی می شد.

در سال ۲۰۰۴، تصمیم برای گنجاندن افغانستان در منطقه همبستگی ارجح[۱] به این کشور اجازه داد تا از کمک مالی آژانس توسعه فرانسه[۲] و دسترسی به صندوق همبستگی ارجح[۳] بهره مند شود. فرانسه همچنین تلاش های بین المللی در جهت حمایت از تأسیس پارلمان افغانستان، با همکاری محدود با برنامه توسعه سازمان ملل متحد (UNDP) و شرکای آن، به ویژه شرکای اروپایی را هماهنگ کرد. وزارت امور خارجه فرانسه ۲٫۵ میلیون یورو و کمیسیون اروپا ۳٫۵ میلیون یورو برای این پروژه اختصاص دادند؛ که شامل تشکیل یک حکومت پارلمانی کارآمد برای حمایت از فعالیت مقامات منتخب بود. همچنین یک پروژه فرانسوی-آلمانی برای آموزش دادرسان و قضات دادگاه عالی افغانستان راه اندازی شده است.

در سایر زمینه ها نیز فرانسه مشارکت داشت. از جمله اینکه در ۷ آپریل ۲۰۰۶، پروژه انستیتوت طب فرانسوی برای کودکان (FMIC) در کابل راه اندازی شد و یا در زمینه زراعت و کشاورزی نیز، پروژه حمایت از توسعه کشاورزی (پنبه/غلات) با یارانه آژانس توسعه فرانسه (AFD) در سال ۲۰۰۴ در ولایات قندوز و بلخ راه اندازی شد.

 علاوه بر این، در سال ۲۰۱۲، فرانسه و افغانستان یک معاهده دوستی و همکاری به مدت ۲۰ سال امضا کردند که تعهد بلندمدت فرانسه را تثبیت ساخته و نشان از تغییر رویکرد این کشور از یک رابطه عمدتاً نظامی به یک رابطه عمدتا غیرنظامی داشت. فرانسه در ۸ دسامبر با برگزاری مراسمی برای ۱۵۳ سرباز جنگیِ عودت یافته به وطن- بخشی از تعهد رئیس جمهور وقت این کشور، یعنی فرانسوا اولاند برای بازگرداندن نیروهای نظامی کشور به خانه تا پایان سال ۲۰۱۲-، گام بزرگی در جهت پایان دادن به فعالیت های فرانسه ذیل ماموریت ناتو در افغانستان برداشت؛ گرچه نقش فرانسه در افغانستان در همینجا به پایان نرسید.

تعاملات فرهنگی؛ نقطه آغاز مناسبات فرانسه و افغانستان

برخلاف روابط افغانستان با اتحاد جماهیر شوروی/روسیه، بریتانیای کبیر، آلمان و ایالات متحده، روابط فرانسه و افغانستان در درجه اول روابطی فرهنگی بود. بدین ترتیب که، روابط و دوستی دو کشور توسط پادشاه امان الله خان زمانی که تصمیم گرفت باستان شناسان فرانسوی را به افغانستان بیاورد، کلید خورد. در سال ۱۹۱۹ افغانستان کم و بیش تسلط بر روابط خارجی اش را بدست آورده و خود را به فرانسه نزدیک ساخت. به گزارش وب سایت سفارت فرانسه، محمود طرزی کسیست که از نمایش جهانی ۱۸۸۹ در پاریس بازدید نمود و آثار نویسنده فرانسوی ژول ورن را به زبان دری ترجمه نموده و بعد به سمت وزیر امور خارجه تقرر حاصل نمود. همچنین وی در ماه ژوئن ۱۹۲۱ محمد ولی خان را به حیث سفیر به فرانسه فرستاد. معاهده ای میان فرانسه با افغانستان به تاریخ ۲۸ اپریل سال ۱۹۲۲ به امضا رسید که در متن این معاهده اعزام ماموریت های دیپلماتیک در نظر گرفته شده بود.

بر اساس آن یک هیأت باستان شناسان فرانسوی به افغانستان سفر نمود و بعد از همین توافقنامه فرهنگی، روابط  دوستی فرانسه و افغانستان بیشتر اوج گرفت. در ۹ سپتامبر سال ۱۹۲۲ دولت افغانستان یک انحصار ۳۰ ساله به باستان شناسان فرانسوی ( هیأت دافا) اعطا کرد تا بتواند از دادن امتیاز به شهروندان قدرت های همسایه خودداری کند. بدین ترتیب آنگونه دافا به درخواست دولت افغانستان و به منظور اطمینان بخشی کاوش های باستانشناسی در افغانستان ایجاد گردید. (سفارت فرانسه در  افغانستان، ۲۰۱۵)

بدنبال یک وقفه کاری در زمان جنگ دوم جهانی، فعالیت های دافا بار دیگر در سال های ۴۷-۱۹۴۶ از سرگرفته شد و تا زمان تعطیلی آن از طرف دولت طرفدار شوروی در افغانستان در سال ۱۹۸۲ به فعالیت خود ادامه داد. در سال ۲۰۰۲ دافا فعالیت های خود را در زمینه حفاظت، حفاظت و بازسازی و توسعه ثروت باستان شناسی کشور و بازسازی مؤسسه ملی باستان شناسی از سر گرفت.

باید گفت عمده فعالیت فرانسه در زمینه های باستان شناسی، آموزش علوم و بهداشت بود. فرانسه دربردارندۀ زبان دیپلماسی بود و افغانستان به کادری از دیپلمات های آتی که به آن زبان مسلط می بودند، نیاز داشت. هیئت محمد ولی خان برای برقراری روابط دیپلماتیک با غرب به اروپا و آمریکا سفر کرد و در ۹ ژوئن ۱۹۲۱ به پاریس رسید. چهار ماه بعد، گروهی متشکل از ۳۴ جوان افغان از طایفه محمدزی به فرانسه اعزام شدند. روابط دو کشور سرانجام در سال ۱۹۲۳ با تبادل سفیران موریس فوشیت/یا فوشی[۴] در کابل و محمود طرزی در پاریس برقرار شد.

 مدرسه فرانسوی زبان امانیه برای پسران که بعداً به لیسه استقلال تغییر نام داد، در ۳ فوریه ۱۹۲۳ افتتاح شد. بدین ترتیب تا پایان سلطنت شاه امان الله، حدود ۴۵۰ دانش آموز ثبت نام کرده بودند و جامعه/گروه فرانسه در کابل به ۲۳ نفر می رسید. به گزارش روزنامه آرمان ملی، در پایان ژانویه ۱۹۲۸، امان الله خان ضمن سفر به فرانسه معاهده ای را به امضا رسانید که به اساس آن برای نخستین بار یک تعداد جوانان افغان جهت تحصیلات به دانشگاه های فرانسه از بورس های تعلیمی آن کشور استفاده به عمل آوردند.

 درهفته اول فوریه ۱۹۲۸ درجریان سفری به اروپا، شاه افغانستان امان الله خان با خانمش ملکه ثریا به فرانسه سفر نمودند و از طرف مقامات فرانسوی بدرقه شدند. شاه در جریان این سفر یکجا با خانمش سفری به شهر لیون فرانسه نمود و از جانب مقامات بلند پایه دولتی این شهر به شمول آقای (ادوارد اریو) رییس بلدیه و آقای (وله) والی آنجا استقبال گردید. روزنامه منطقه ای شهرلیون بنام (لو پروگره) در صفحه اول خودعکس شاه را با ذوات معیتی و هیأت فرانسوی تحت عنوان ( شاه افغانستان و خانمش در لیون ) به چاپ رسانید. حین دیدار از شهر لیون، امان الله خان به روابط آینده افغانستان و فرانسه در ساحات صنعت و تجارت تاکید زیاد نموده و به انکشاف همکاری در قسمت بازاریابی فروش ابریشم علاقه زیاد نشان داد. او از فابریکه های تولید ابریشم و سلاح سازی آن منطقه نیز دیدن به عمل آورد.

در اوایل سلطنت محمد نادرشاه نیز، لیسانس افغانی معادل آزمون فرانسه شناخته شد و سه نفر فارغ التحصیل اول برای تحصیلات تکمیلی در ژوئن ۱۹۳۲ به فرانسه رفتند. یک مدرسه دخترانه در سال ۱۹۳۹ و لیسه ملالی در سال ۱۹۴۲ راه اندازی شد. در طول دوره جنگ، کادری از معلمان افغانی مسئولیت آن را بر عهده گرفتند و در سال های ۱۹۴۶-۱۹۴۷ چهار دانش آموز اول مدرک خود را از لیسه ملالی اخذ کردند. همچنین در سال ۱۹۶۴ یک دپارتمان زبان فرانسه در پوهنتون کابل گشایش یافت و اساتید آن در توسعه مطالعات پزشکی و پرستاری مشارکت داشتند. (Adamec, 2012: 155)

در سال ۱۹۴۳ و در جریان جنگ جهانی دوم، فرانسه نمایندگی دیپلماتیک خود را در کابل بست. متعاقبا یک سال بعد نیز، افغانستان دفتر دیپلماتیک خود را در پاریس تعطیل کرد؛ زیرا رژیم ویشی فرانسه از اعطای اعتبار به دیپلمات ‌های افغان در فرانسه و سوئیس خودداری کرد. بلافاصله پس از پایان جنگ، کشورها روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفتنه و سفارتخانه های خود را در پایتخت ها بازگشایی کردند. بدین ترتیب تقویت و رشد روابط فی مابین در سال ۱۹۶۰ و پایان دهه ۷۰ قرن بیستم رخ داد؛ چنانچه در سال ۱۹۶۵، ظاهر شاه، پادشاه وقت افغانستان برای دومین بار به فرانسه سفر و با رئیس جمهور شارل دوگل دیدار کرد. (Uktamovna, 2019)

اولین معاهده همکاری در ساحه طبابت در عصر محمد ظاهرشاه به تاریخ ۳۰ اپریل ۱۹۶۳ بین کابل و لیون به امضا رسید که به اساس آن چندین استاد فاکولته طب شهر لیون به کابل سفر نمودند و برای مدت مشخصی به تدریس پرداختند. طبق همین معاهده، یک تعداد دانشجویان افغان جهت سپری نمودن ستاژ و بدست آوردن تخصص طبی در شفاخانه های لیون برای مدت سه تا شش ماه به تحصیلات خود ادامه دادند و در ساحه داروسازی نیز این عمل صورت گرفت.

ژرژ پمپیدو، نخست وزیر وقت فرانسه در سال ۱۹۶۸ نیز، سفری رسمی به افغانستان داشت. چنانچه به گفتۀ قاسم صیقل در روزنامه آرمان ملی، در ماه می ۱۹۶۸، روابط دوستی افغانستان و فرانسه ضمن سفر صدراعظم آن کشور (ژرژ پمپیدو) به کابل که به دعوت همتای افغانی اش نوراحمد اعتمادی صورت گرفته بود، مستحکم تر گردید. با گذاشتن اولین سنگ تهداب تعمیر جدید لیسه استقلال در پایتخت افغانستان توسط ایشان، همکاری متقابل بین دو کشور انکشاف یافت. او در جریان این سفر از مندوی کابل و بزکشی نیز دیدن کرد. اما در اثر کودتای کمونیستی در سال ۱۹۷۸ حجم همکاری  به افغانستان از جانب دولت فرانسه به مرور زمان کاسته شد تا این که آخرین معلمین فرانسوی در سال ۱۹۸۳ افغانستان را ترک نمودند. (صیقل، ۲۰۲۱)

با تهاجم نیروهای اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹ و آغاز جنگ افغانستان، روابط افغانستان و فرانسه به طور رسمی و حتی پس از پایان جنگ در سال ۱۹۸۹ متوقف شد. چراکه طالبان در افغانستان به قدرت رسیدند و تا سال ۲۰۰۲ در قدرت بودند. پس از آن شاهد حضور متفاوت فرانسه در افغانستان بودیم به نحوی که فرانسه به عنوان یکی از اعضای ناتو در جنگ افغانستان به عنوان بخشی از نیروهای بین المللی کمک به امنیت ناتو و در عملیات های نظامی متعدد در سراسر کشور شرکت کرد. بدین ترتیب در سال ۲۰۰۲، فرانسه روابط دیپلماتیک خود را با افغانستان احیا کرد. (Uktamovna, 2019)

۱۱ سپتامبر و آغاز صفحه ای تازه در دفتر روابط خارجی پاریس با کابل

بین سال ‌های ۲۰۰۱ و ۲۰۱۰، روابط بین فرانسه و افغانستان پس از یک دوره طولانی ۲۵ ساله گسست، مطابق با دوران اشغال شوروی و جنگ داخلی، به حالت عادی، و مهمتر از همه روابطی اساسی و چند بُعدی بازگشت. همه چیز از سفر تاریخی فرمانده احمد شاه مسعود به پارلمان اروپا آغاز می شود، زمانی که طالبان و حامیانشان به تازگی بودای معروف بامیان را نابود کرده اند. شاید بتوان گفت آنچه وی در بروکسل و استراسبورگ اعلام کرد در آن زمان چندان مورد توجه قرار نگرفت؛ اما متعاقبا با ترور وی در ۹ سپتامبر و همچنین حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ اقدامات تحیربرانگیز احتمالی بعدی طالبان علیه منافع غرب آشکار می شود.

بدین ترتیب آنچه از این رویدادها برآمد، پیش از هر چیز، رستاخیز افغانستان در صحنه بین المللی، با اقدام قاطع ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده آمریکا علیه رژیم طالبان و مداخله نظامی و غیرنظامی سازمان ملل متحد و جامعه جهانی در افغانستان است. حضور آیساف (نیروی کمک به امنیت در افغانستان) و ناتو و همچنین پیشبرد عملیات آزادی پایدار با ۴۲ کشور متحد برای این عملیات ها کلید خورد. به طور مشابه، کمک های بین المللی قابل توجهی نیز برای بازسازی و توسعه، به دنبال کنفرانس های چند جانبه اختصاص داده شده به این کشور، از جمله کنفرانس های لندن در سال های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹، و پاریس در سال ۲۰۰۸، به طور متوالی اعطا می شود. به هرروی فرانسه جایگاه کامل خود را در این اقدام بزرگ بین المللی به نفع افغانستان به دست آورده، حفظ کرد؛ حتی اگر نتایج حاصله از آن با پیچیدگی و معضلاتی همراه بود.

با نگاهی به گذشته باید یادآور شد که در قرن نوزدهم، افغانستان در مسیر جاده ابریشم، چهارراهی به هند، روسیه و چین بود. پیش از اینکه دو قدرت رقیب معاهده ۱۹۰۷ افغانستان را به عنوان یک کشور حائل در نظر بگیرند، دوران «بازی بزرگ» بین قدرت‌ های روسیه و بریتانیا، در تلاش برای گسترش امنیت و توسعه ارضی بود. در سال ۱۹۲۱، انگلیسی ها پس از سه جنگ فاجعه بار برای آنها -دو جنگ در قرن ۱۹ و یکی در قرن ۲۰– کناره کشیدند تا استقلال کامل کشور افغانستان را به رسمیت بشناسند.

همان گونه که پیشتر اشاره شد، پس از آن بود که فرانسه نمایندگی خود را در کابل تأسیس کرد؛ چنان که از دسامبر ۱۹۲۳ توسط موریس فوشه/فوشیت، اولین نماینده دیپلماتیک فرانسه در افغانستان رهبری می شد. این امر به گشایش دافا (هیئت باستان شناسی فرانسوی در افغانستان) و توسعه روابط انسانی و فرهنگی کمک زیادی کرد.

اما پس از سرنگونی رژیم طالبان، روابط فرانسه و افغانستان از سال ۲۰۰۲ پا را از مناسبات فرهنگی و دیپلماتیک فرا گذاشته حوزه‌ های ارجح دیگری را نیز پوشش داده است: امنیت و مبارزه با تروریسم، ثبات سیاسی و بازسازی اقتصادی. چنانکه فرانسه به عنوان بخشی از ناتو، نقشی پیشرو در تضمین شرایط و محیطی باثبات در شمال شرق افغانستان، به ویژه در ولایت کاپیسا ایفا کرد. شایان ذکر است که کشور فرانسه از سال ۲۰۰۱ برخی سربازان خود را در میدان جنگ از دست داده است، اما بزرگترین خسارت برای این کشور در منطقه سروبی کابل در اوت ۲۰۰۸ بود که بنابر گزارش ها ۱۰ سربازش را از دست داد و ۲۳ سربازش زخمی شدند.

هرچند در مقام مقایسه، تلفات فرانسوی ها نسبت به سایر کشورها مانند آمریکایی ها، انگلیسی ها، کانادایی ها و آلمانی ها کمتر بوده است. البته فرانسه در چهارچوب ائتلاف بین ‌المللی در مبارزه با تروریسم در جنوب و شرق کشور مشارکت دارد و همکاری ‌های آن بخش‌ های غیرنظامی خارج از تیم ‌های بازسازی استانی را نیز پوشش می‌ داد. از نظر آموزش، فرانسه از سال ۲۰۰۲ در چهارچوب تیم های ارتباطی و رایزنی عملیاتی (OMLT)، در بازسازی ارتش و پلیس ملی افغانستان شرکت کرده است.

از سال ۲۰۰۲ و پس از کنفرانس بن، فرانسه در تمامی کنفرانس های بین المللی اختصاص یافته به بازسازی و کمک های مالی در افغانستان چون کنفرانس های توکیو (ژانویه ۲۰۰۲)، برلین (آوریل ۲۰۰۳)، لندن (ژانویه ۲۰۰۶ و ژانویه ۲۰۱۰)، و پاریس (ژوئن ۲۰۰۸) شرکت کرد. همچنین از سال ۲۰۰۲، همکاری های سیاسی فشرده ای بین دو کشور با دیدارهای رسمی رهبران دو کشور نمایان شد. بنابراین، رئیس جمهور کرزای رسماً به دعوت ژاک شیراک، رئیس جمهور اسبق فرانسه به پاریس آمد و دیدارهای بین او و رئیس جمهور نیکلا سارکوزی بین سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ چند برابر شد. همچنین دیدارهای منظم وزیران بین پاریس و کابل وجود داشته است.

شایان ذکر است که حامد کرزی رئیس جمهور سابق افغانستان ۴ مرتبه و در سال های ۲۰۰۲، ۲۰۰۵، ۲۰۰۸، ۲۰۱۲ به فرانسه سفر کرد. متقابلا نیکلا سارکوزی و فرانسوا اولاند، روسای جمهور سابق فرانسه نیز در سال های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ به افغانستان سفر کردند. این شاخص ها دو یا سه برابر بیشتر از دیدارهای متقابل بین فرانسه و برخی کشورهای آسیای مرکزی بوده است. پایه و اساس روابط مدرن بین فرانسه و افغانستان، معاهده دوستی و همکاری بوده و بخش هایی که تحت تأثیر همکاری فرانسه قرار گرفتند شامل فرهنگ، آموزش، بهداشت، کشاورزی، ساخت و ساز و توسعه زیرساخت ها می شدند.

هرچند این یک همکاری بین دولتی بوده، اما از طریق چند شرکت فرانسوی و NGOهای حاضر در کشور نیز خود را نشان می داد. مبارزه با مواد مخدر نیز بخشی از همکاری فرانسه بوده است؛ از کنفرانس پاریس در سال ۲۰۰۳، که به مسیر مواد مخدر اختصاص داده شد. این توافقنامه که برای یک دوره ۲۰ ساله منعقد و در ۱ دسامبر ۲۰۱۲ لازم الاجرا شد، تعهدات فرانسه را در درازمدت تعیین ساخته و همچنین به تغییر ماهیت این تعهدات – از عمدتاً نظامی به عمدتاً مدنی اشاره داشته و چرخشی از یک رابطه عمدتاً نظامی به یک رابطه عمدتا غیرنظامی را نشان می داد.

  این برنامه با یک برنامه اقدام پنج ساله تکمیل می شد که جزئیات پروژه ها را در زمینه های امنیتی (آموزش نظامی و پلیس)، همکاری های علمی، فرهنگی و فنی (کشاورزی، تحقیقات، آموزش، بهداشت، باستان شناسی، حکمرانی)، زیرساخت ها (آبیاری، برق رسانی)، اقتصاد و تجارت را ارائه می داد. اما در مورد مبانی اقتصادی روابط فرانسه و افغانستان، در سال ۲۰۱۸، حجم مبادلات تجاری بین دو کشور ۲۹٫۹ میلیون یورو رسید و عمده کالاهای وارداتی از فرانسه متکی بر صادرات کودهای دارویی، کشاورزی، شیمیایی و بیولوژیکی، محصولات کشاورزی و همچنین محصولات پلاستیکی از فرانسه به افغانستان بوده است.

 در کلیت امر باید گفت تجارت دوجانبه بین فرانسه و افغانستان عمدتاً به دلیل وضعیت امنیتی پایین بوده است. در واقع باید گفت فرانسه نیز همچون بسیاری از کشورهای غربی به کسب و حفظ نفوذ فرهنگی و سیاسی در یک قلمرو مهم ژئواستراتژیکی در افغانستان یعنی کشوری که تقریباً تمام قدرت های جهانی و بازیگران منطقه ای در آن حضور داشته اند، علاقمند بود.

 اما سیاست خارجی فرانسه و حضور آن در افغانستان اندکی با سیاست های دیگر کشورهای توسعه یافته متفاوت بوده است. نخست آنکه، حتی با برقراری روابط عمیق نیز، فرانسه به مبانی قانونی، مشروعیت مشارکت توجه ویژه ای داشته و به تصریح همکاری می رسد. به ویژه یک پلان عمل/برنامه اقدامی پنج ساله بین افغانستان و فرانسه در سال ۲۰۱۲ به تصویب رسید که در سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ تمدید شد و در آن پروژه ها در زمینه های زیر به تفصیل ارائه شده است:

همکاری علمی، فرهنگی و تکنیکی/فنی (زراعت، تحقیق، آموزش، صحت، باستان شناسی، مدیریت)؛ شایان ذکر است که فرانسه غول اصلی و تقریباً انحصارگرای باستان شناسی در افغانستان بوده و سومین کشور (پس از ایالات متحده آمریکا و ایتالیا) محسوب میشد که بیش از سایرین ذیل بخش آموزش عمومی در افغانستان تمویل می نمود. بر اساس برنامه پنج ساله همکاری در افغانستان، ۴ لیسه فرانسوی، ۲ تای آنها در کابل، و -دیگر- شعبه های آنها در جلال آباد و مزار شریف، مرکز بین رشته ای مطالعات پیشرفته معلمان، افتتاح شد.

همچنین، دولت فرانسه از سال ۲۰۰۶ به عنوان بخشی از کمک -مالی- آژانس انکشافی فرانسه[۵]، فعالانه در حال آماده سازی و ارتقای صلاحیت مدیران در پارلمان افغانستان، نمایندگان و سناتورها، وکلا، قضات و سارنوالی ها بوده است. از سال ۲۰۱۲ مرکز فرهنگی فرانسه در کابل و مرکز فرهنگی آلمان-فرانسه در هرات فعالیت داشتند. در سال ۲۰۱۳، شرکت ملی تلویزیون و رادیو فرانسه (INA) تا سال ۲۰۲۳ توسعه شبکه های تلویزیونی دولتی محلی افغانستان در کابل، هرات و قندهار را بر عهده گرفت.

سازمان های غیردولتی غیر انتفاعی فرانسه نیز خود به طور گسترده در افغانستان و در میان دیگر سازمان های غیر دولتی کشورهای اروپایی نمایندگی داشته اند. سازمان های غیردولتی فرانسوی مانند پزشکان بدون مرز، پزشکان جهان، AFRANE، CEDERAF، MADERA نه تنها در پایتخت کابل، بلکه در شهرهای اصلی افغانستان مانند قندهار، هرات، مزار شریف و دیگر مناطق شعبه داشته اند.

همکاری ها در بخش های زیرساختی (آبیاری، برق رسانی؛ فرانسه تمویل ۴ پروژه بزرگ برای ایجاد شاهراه در داخل افغانستان را برعهده داشت.

همکاری ها در بخش های اقتصاد و تجارت؛ تجارت متقابل فی مابین با وجود اندک بودن شاخص ها، از سال ۲۰۰۶ رو به رشد بوده است.

بنابراین، علیرغم این مسئله که فرانسه در مقایسه با سایر کشورهای توسعه یافته که در امور داخلی افغانستان مشارکت داشته اند، در سایه بوده است؛ باید گفت این کشور به طور فعال در سطح وسیعی در ساختار داخلی جامعه افغانستان مشارکت داشته است. اما درکل به نظر می توان گفت اهمیت سیاست خارجی فرانسه در افغانستان برای امنیت آسیای مرکزی چشم گیر و ارجح نیست، اما مسئله ای حائز اهمیت می باشد حداقل تا لحظه ای که دیگر قدرت های جهانی با جاه طلبی ها و منافع ملی خاص خود در کشور افغانستان مشغول نقش آفرینی هستند. (Haquani, 2016: 2-4)

از حمایت علنی فرانسه تا ظهور انتقاداتی در مسیر مبارزه با تروریسم

پس از حملات ۱۱ سپتامبر، فرانسه به سرعت حمایت خود را از ایالات متحده اعلام کرد. چنانکه روزنامه فرانسوی لوموند نیز یک روز پس از این حملات، سر تیتری تحت عنوانما همه آمریکایی هستیمرا منتشر کرد. همچنین ژاک شیراک نخستین رهبری بود که یک هفته پس از حملات مذکور با جورج دبلیو بوش ملاقات کرد. در موارد متعدد نیز، سیاستمداران فرانسوی اعلام کردند که برای همبستگی از ایالات متحده حمایت خواهند کرد. به عنوان مثال، نخست وزیر لیونل ژوسپن در نوامبر ۲۰۰۱ در مقابل مجلس ملی فرانسه اعلام کرد: «اگر فرانسه در این نبرد شرکت می کند، این نبردی علیه افغانستان نیست، بلکه بدین خاطر است که ایالات متحده متحمل حملات خشونت آمیز بی سابقه ای شده است و فرانسه نیزبه عنوان یک متحد باید در کنار آمریکایی ها قرار گیرد

با این حال، تنها هشت ماه پس از آن، ابراز همبستگی خاطره ای دور از نظر به نظر می رسید. چنانکه بعدها انتقاد اروپا و به ‌ویژه فرانسه از سیاست ‌های ضد تروریسم ایالات متحده افزایش یافت؛ به ویژه پس از سخنرانی پرزیدنت بوش حول طرحمحور شرارتدر ژانویه ۲۰۰۲، که هوبرت ودرین، وزیر امور خارجه اسبق فرانسه آن را نشان دهنده درکی “ساده انگارانه” از امور بین المللی توصیف کرد.

با این وجود مشکلات مذکور مانعی در مشارکت فرانسه در روند جنگ علیه تروریسم نبود. چنانچه به واقع  فرانسه قویاً از استناد به ضمانت دفاع متقابل ناتو در ماه سپتامبر و پیشنهادهای ایالات متحده در شورای امنیت سازمان ملل برای مشروعیت بخشیدن به حمله نظامی به افغانستان و ایجاد مجوز بین المللی برای مسدود کردن منابع مالی سازمان های تروریستی حمایت کرد. در اروپا، مجری قانونگذاری فرانسه در تعقیب گروه القاعده در فرانسه و قطع منابع تامین مالی تروریسم فعال بود. سرویس ‌های اطلاعاتی فرانسه که موج از تروریسم اسلامی را در اواسط دهه ۱۹۹۰ تجربه کردند، به طور مداوم بر مساجد مشهور رادیکال در جامعه بزرگ مسلمانان فرانسه نظارت داشتند.

آنها همچنین برای درک و حتی نفوذ به “شبکه وسیع عرب-افغان” مجاهدین سخت فعالیت کردند. چنانچه در افغانستان، افسران فرانسوی پیش از ۱۱ سپتامبر با نیروهای ائتلاف شمال در میدان عمل حضور داشتند. به گونه ای که نیروهای ایالات متحده از تماس های ایجاد شده توسط اطلاعات فرانسه در آنجا و برای ایجاد شراکت با ائتلاف شمال استفاده کردند؛ که این اقدام برای سرنگونی دولت طالبان حیاتی بود.

بدین ترتیب می توان گفت از نقطه نظر نظامی، فرانسه به درخواست‌ های اولیه ایالات متحده برای کمک پاسخ داد و تا اواسط دسامبر نزدیک به ۵۰۰۰ پرسنل نظامی را در آسیای مرکزی مستقر کرد که تقریباً برابر بریتانیا بود. نیروهای فرانسوی تقریباً در تمام مراحل عملیات افغانستان حضور داشته و تقریباً یک چهارم نیروی دریایی فرانسه را تشکیل می دهند. این کمک شامل یک نیروی عملیات دریایی[۶] به رهبری ناو هواپیمابر شارل دوگل بود که از دسامبر در حال گشت زنی بود. در طی عملیات آناکوندا در اوایل ماه مارس ۲۰۰۲، جت ‌های میراژ فرانسوی مستقر در قرقیزستان و جنگنده ‌های بمب ‌افکن سوپر اتاندارد[۷] از شارل دوگل، ۳۱ هدف را مورد اصابت قرار دادند و به تنها جت ‌های غیرآمریکایی تبدیل شدند که عملیات تهاجمی را در افغانستان انجام می دادند.

 در میدان جنگ، نیروهای فرانسوی کنترل متحدین را بر فرودگاه مزار شریف برقرار و بیش از ۵۰۰ سرباز فرانسوی با نیروهای بین المللی آیساف گشت زنی می کردند. همچنین اگرچه نیروهای ویژه فرانسوی در بیشتر مبارزات انتخاباتی در افغانستان حضور داشته و احتمالاً فعال بوده اند. فرانسه همچنین تعهد ۴۹۵ میلیون دلاری اتحادیه اروپا را تایید کرد و بنابرآشد به طور جداگانه ۵۴ میلیون دلار را برای تلاش های بازسازی در افغانستان اختصاص یابد. اما به باور برخی فرانسوی ها فقدان رایزنی و مشورت؛ به ایالات متحده این امکان را داده است که در جنگ گسترده تر علیه تروریسم بیش از حد بر ابزارهای نظامی تکیه کند. از دیدگاه فرانسه، نتیجه قابل پیش بینی این رویکرد، افزایش نفرت نسبت به آمریکا و غرب در سراسر جهان اسلام و افزایش خطر حملات تروریستی بیشتر بود. (Shapiro, 2016: 1-2)

تشتت آرا در میان نخبگان سیاسی فرانسه ذیل پیشبرد ماموریت افغانستان

با این حال، درست مانند بسیاری دیگر از کشورهای ناتو که به جنگ آمریکا در افغانستان ملحق شدند، اولویت های راهبردی فرانسه در جایی غیر از افغانستان جای داشت. چراکه در مورد فرانسه، مأموریت ‌های این کشور اروپایی در کوزوو، لبنان یا کشورهای مختلف آفریقایی اولویت ‌های بزرگ‌ تری بودند و فرانسه درصدد ممکن ساختنِ امری غیرممکن از نمایان ساختن همبستگی با حداقل هزینه برای خودش بود.

 این امر نوسانات تعهد نظامی این کشور را تشریح و تبیین می ساخت که تا سال ۲۰۰۸ به صورت محدود، و از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ (زمانی که فرانسه مسئولیت مناطق کاپیسا و سروبی را بر عهده گرفت) به نحوی بلندپروازانه بود؛ چراکه پس از پیوستن مجدد پاریس به ساختار نظامی یکپارچه ناتو، تصمیم گیرندگان احساس کردند که باید گفتار را با عمل مطابقت دهند؛ اما این جریان پس از سال ۲۰۱۲ دوباره محدود شد؛ یعنی زمانی که فرانسوا اولاند اعلام پیروزی نموده و وعده مبارزات انتخاباتی خود مبنی بر خروج نیروهای رزمی فرانسوی از افغانستان تا پایان سال ۲۰۱۲ را اجرا کرد.

ماموریت افغانستان هرگز در فرانسه محبوبیتی نداشت؛ به ویژه به این دلیل که نخبگان سیاسی نتوانستند یک روایت منسجم ایجاد کنند: اگر افغانستان قبل از سال ۲۰۰۸ مهم نبود، چرا پس از آن تاریخ به اصلی ترین درگیری نظامی فرانسه تبدیل شد؟ به این ترتیب اولاند تصمیم گرفت با افکار عمومی فرانسه همسو شود و نیروهای فرانسوی را از افغانستان خارج کند. این تصمیم از سوی شرکای ناتو، به‌ ویژه ایالات متحده، به عنوان یک سیگنال اشتباه تلقی می ‌شد؛ هرچند که فرانسه تلاش کرد پس از انتقال مناطق کاپیسا و سروبی به نیروهای افغان، عقب ‌نشینی را گامی منطقی معرفی کند.

 از لحاظ نظامی، با انتخاب نیکلا سارکوزی به ریاست جمهوری، برنامه های مبارزات انتخاباتی فرانسه اساساً متحول شد. او تصمیم گرفت مشارکت فرانسه را به واسطۀ یک هدف راهبردیِ آشکارا یعنی بهبود روابط با ایالات متحده افزایش دهد. فرانسه موافقت کرد که مسئولیت مناطق کاپیسا و سروبی که دو منطقه کوچک و کوهستانی با اهمیت استراتژیک حیاتی هستند را به دلیل نزدیکی آنها به کابل و شاهراه سالنگ، بپذیرد. به دلیل اهمیت جغرافیایی آن، این منطقه در گذشته نیز توسط مجاهدین و شوروی در طول تهاجم شوروی به افغانستان به شدت درگیر جنگ بود.

فرانسوی ها تیپی را به فرماندهی منطقه ای شرق[۸] مستقر کردند. با این حال، از آنجا که فرانسه پیشتر از شرکت در سیستم تیم بازسازی ولایتی امتناع کرده بود، در کاپیسا تقسیم کار بین اروپایی ها و آمریکایی ها کاملا وارانه بود. به عبارتی، در حالی که اکثر کشورهای اروپایی تیم های بازسازی ولایتی خود را اداره می کردند، -برای فرانسه- برعکس این امر اتفاق افتاد: یک تیم بازسازی ولایتی آمریکا عملیات های حکومتی و توسعه را رهبری می کرد در حالی که نیروهای نظامی فرانسه عملیات امنیتی را رهبری می کردند. (SCHMITT, 2018: 584)

به نظر می‌ رسید که تلاش ‌های فرانسه علی ‌رغم مشکلات اولیه در همکاری با تیم بازسازی ولایتی آمریکایی به موفقیت چشمگیری دست یافت. با این حال، دو عامل اصلی کارآیی و اثربخشیِ کارزار(نظامی) فرانسوی را محدود کردند. نخست، در پایان سال ۲۰۱۰، پس از دستگیری دو خبرنگار فرانسوی توسط طالبان در دسامبر ۲۰۰۹، یک «توقف عملیاتی» توسط مقامات سیاسی آنها بر سربازان فرانسوی تحمیل شد. به نظر می ‌رسد که سرویس ‌های اطلاعاتی فرانسه در پایان سال ۲۰۱۰ با گروگان‌ گیرها تماس گرفته و برای تسهیل در آزادی گروگان ‌ها درخواست توقف عملیاتی کردند که در ژوئن ۲۰۱۱ نهایی شد.

دوم اینکه، واگرایی و شکاف هایی در اولویت های استراتژیک بین گروه ضربت فرانسه و فرماندهی منطقه ای شرق ظاهر شد. در حالی که نیروهای فرانسوی می خواستند دستاوردهای به دست آمده در دره های تگاب آلاسای را تضمین کنند، فرماندهی آمریکایی فرماندهی منطقه ای شرق از آنها می خواست که بر تامین امنیت جاده اصلی، یک محور لجستیکی مهم، تمرکز کنند. و این درحالی بود که نیروهای فرانسوی به سادگی منابع کافی برای انجام هر دو عملیات را به طور همزمان نداشتند.

آنها در نهایت موفق شدند تا بر اساس درخواست تامین امنیت جاده اصلی را تامین کنند، اما این اقدام مستلزم پرداخت هزینه در رابطه با امنیت در ولسوالی‌ های کاپیسا و سروبی بود، جایی که جنگجویان طالبان می ‌توانستند دوباره نفوذ کنند. هرچند کاپیسا و سروبی در سال ۲۰۱۲، قبل از تکمیل خروج نیروهای رزمی فرانسوی، به نیروهای افغان منتقل شدند، اما همچنان ولایاتی خشونت آمیز محسوب می شدند. فرانسوی ها در نهایت نتوانستند امنیت کاپیسا و سروبی را تامین کنند. (SCHMITT, 2017: 585)

ادامۀ مطلب در شمارۀ دوم ازفرانسه؛ از طلایه داری در مناسبات فرهنگی تا صف آرایی نظامی در افغانستان

 

[۱] Priority Solidarity Zone (PSZ)

[۲] French Development Agency (AFD)

[۳] Priority Solidarity Fund (PSF)

[۴] Maurice Foucher

[۵] the French Development Agency

[۶] naval task force

[۷] Super Etendard

[۸] Regional Command-East

 

 

++++++++++++++++

 

در قسمت نخست از این تحلیل، به بررسی مناسبات دیرین افغانستان و فرانسه از زمان امان الله خان و برجسته بودن تعاملات فرهنگی به عنوان نقطه آغازین این روابط، و همچنین بسط مناسبات دو سویه در طی زمان پرداختیم. همچنین در ادامه به نقش کشور فرانسه به عنوان متحد ناتو و تصمیم گیری های متفاوت آن در پروسه مبارزه با تروریسم اشاره شد. در ادامه به بسط و بررسی بیشتر موضوع و فعالیت های فرانسه طی دو دهه اخیر تا زمان روی کار آمدن مجدد طالبان و همچنین موضع گیری مبهم این کشور در قبال نیروی اپوزیسیون افغانستان خواهیم پرداخت.

فرانسه و ماموریت ناتو در افغانستان

در دو دهه گذشته، فرانسه به یک عضو فعال ناتو تبدیل و یکی از نیروهای اصلی در ماموریت باثبات سازی این اتحاد در افغانستان از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۴ بوده است. تا ۴ مارس ۲۰۱۱، تعدادِ ۱۳۲۲۰۳ نیروهای متحد و کشورهای شریک در قالب نیروهای بین المللی کمک به امنیت ناتو (آیساف) مشخص شدند که فرانسه با حدود ۴۰۰۰ سرباز تحت فرماندهی آیساف، چهارمین شریک بزرگ در ماموریت ناتو در افغانستان بود.

 به طور کلی می توان گفت ارتش فرانسه به عنوان یکی از مؤثرترین و قابل استقرارترین ارتش های اروپا شناخته می شود. در طول سال های اول عملیات ناتو، مقامات فرانسوی بیشتر به آیساف به عنوان نیرویی جنگی می نگریستند که درصدد تقویت تلاش های دولت افغانستان برای ایجاد مشروعیت و حکومت است. اما پس از آن به طور فزاینده ای به دنبال تقویت تلاش های ناتو برای آموزش نیروهای امنیتی افغانستان و افزایش توان و ظرفیت پلیس و نظام قضایی برآمدند.

 در ژانویه ۲۰۱۰، نیکلا سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه تعهد سال ۲۰۰۹ مبنی بر عدم اعزام نیروهای جنگی فرانسوی بیشتری به افغانستان را تکرار کرد. ضمن آنکه فرانسه همزمان بودجه کمک های انکشافی خود را به افغانستان افزایش و سارکوزی تمایل خود برای اعزام پرسنل نظامی غیرجنگی اضافی جهت کمک به آموزش نیروهای امنیت ملی افغانستان را نشان داد. در نوامبر ۲۰۰۹، فرانسه بخش اصلی زمینی ماموریت خود را از مرکز فرماندهی منطقه ای[۱] در کابل و اطراف آن به شرق افغانستان منتقل کرد.

 همچنین در سال ۲۰۰۹، فرانسه اقدامات و تلاش های خود به منظور آموزش نیروهای امنیت ملی افغانستان را افزایش داد. ترتیب کار در جهت آموزش حدود ۶۰۰ سرباز فرانسوی ارتش ملی افغانستان و نیروی پلیس ملی افغانستان، از جمله در پنج تیم ارتباطی و رایزنی عملیاتی (OMLTs) و حداقل چهار تیم های ارتباطی و رایزنی عملیاتی پلیس[۲] بود. فرانسه در اوایل سال ۲۰۰۸ اخطارهای عملیاتی اعمال شده بر نیروهای خود را برداشت/مرتفع ساخت و در اواخر همان سال برای استقرار نیروهای رزمی جهت خدمت در کنار نیروهای آمریکایی در شرق افغانستان اقدام کرد.

بدین تریب اگرچه سارکوزی اعزام نیروهای جنگی اضافی به کشور را رد کرده بود، اما فرانسه در سال ۲۰۰۹ تلاش برای ایجاد ماموریت آموزشی ناتو در افغانستان (NTM-A) را رهبری کرد. پاریس همچنین آنچه را که به طور گسترده به عنوان بسته کمک مالی سالانه نسبتاً کوچک به افغانستان در نظر گرفته می شد، به میزان قابل توجهی افزایش داد. چنانچه می توان گفت درحالی که مجموع کمک های غیرنظامی بین سال های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۸ طبق گزارش ها حدود ۱۵۰ میلیون دلار بود، فرانسه متعهد شد که ۱۳۶ میلیون دلار اضافی تا سال ۲۰۱۱ اختصاص دهد. (CRS Report, 2011: 16)

در پاییز ۲۰۰۹، نیروهای فرانسوی با ایجاد گروه ضربت[۳]، تحت یک روند از ساختاریابی مجدد عمیق قرار گرفتند. این گروه ضربت تحت یک فرماندهی واحد نیروهای فرانسوی را در سروبی و کاپیسا متحد کرد. واحدهای مستقر در این دو منطقه از «گروه ضربت» به «گروه نبرد» تغییر نام داده و ساختار آنها  نیز تغییر کرد. هر واحد به وسعت یک گردان گسترش یافت و به جای سه گروهان، چهار گروهان را شامل می شد. علاوه بر این، توانایی توپخانه ای و همچنین تانک های سبک به منظور افزایش قدرت آتش نیروهای فرانسوی به کار گرفته شد. در مجموع، این گروه ضربت حدود ۲۸۰۰ سرباز داشت. (SCHMITT, 2017)

روابط دوجانبه فرانسه و افغانستان

در ۲۷ ژانویه ۲۰۱۲، فرانسه و افغانستان معاهده دوستی و همکاری امضا کردند. این معاهده که به مدت ۲۰ سال منعقد و در ۱ دسامبر ۲۰۱۲ لازم الاجرا شد، حاکی از تثبیت تعهد بلندمدت فرانسه و تغییر آن را از یک رابطه عمدتا نظامی به یک رابطه عمدتا غیرنظامی بود. این با یک برنامه عملیاتی پنج ساله تکمیل می شد که جزئیات پروژه ها را در زمینه های امنیتی (آموزش نظامی و پلیس)، همکاری های علمی، فرهنگی و فنی (کشاورزی، تحقیقات، آموزش، بهداشت، باستان شناسی، حکومت)، زیرساخت ها (آبیاری، برق رسانی)، اقتصاد و تجارت ارائه می داد.

از سال ۲۰۱۲ چندین دیدار دوجانبه رده بالا میان دو کشور انجام شد؛ چنانچه وزیر وقت کشور فرانسه، مانوئل والس، در تاریخ ۱۵ تا ۱۶ فوریه ۲۰۱۳ و وزیر دفاع این کشور، ژان ایو لودریان، در ۲۴ تا ۲۵ ژوئن ۲۰۱۳ به کابل سفر کردند. همچنین ژان ایو لودریان، در ۱۹ نوامبر ۲۰۱۷ نیز از کابل دیدن کرد. وزرای امور خارجه، دفاع و داخلۀ کشور افغانستان نیز به ترتیب در سپتامبر ۲۰۱۳، ژانویه ۲۰۱۴ و فوریه ۲۰۱۷ به پاریس سفر کردند. گرچه تجارت دوجانبه فرانسه و افغانستان عمدتاً به دلیل شرایط امنیتی پایین بوده است؛ با این وجود، از سال ۲۰۰۱ تراز مثبتی ایجاد کرده است.

به دنبال کاهش صادرات در سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ (۴۵ میلیون یورو در سال ۲۰۱۲، ۲۵ میلیون یورو در سال ۲۰۱۳، ۱۷ میلیون یورو در سال ۲۰۱۴)، صادرات فرانسه به افغانستان در سال ۲۰۱۵ افزایش یافت و به ۲۱٫۸ میلیون یورو رسید. سه نوع عمده فرآورده های فرانسوی صادر شده به افغانستان شامل مواد غذایی، دارویی و محصولات لاستیکی و پلاستیکی بوده اند. واردات از افغانستان در سال ۲۰۱۵ به ارزش ۶ میلیون یورو بوده است.

به هرروی می توان گفت کشور فرانسه در بخش های مختلفی با افغانستان همکاری و مساعدت داشته که در وب سایت سفارت فرانسه در کابل به آنها اشاره شده است. طبق مستندات موجود در این وب سایت، کشور فرانسه در ماه سپتامبر ۲۰۰۴ به عنوان کادر کمک دهنده به پارلمان افغانستان برگزیده شد. کشور فرانسه در حدود ۲٫۵ میلیون یورو را در پروژه همکاری پارلمانی (کمک به استقرار قوه مقننه افغانستان)، مساعی مشترک میان (برنامه سازمان ملل متحد برای توسعه) و دولت افغانستان، کمک می نمود. همچنین برنامه ای برای آموزش کارمندان اداری پارلمان به وسیله سفارت فرانسه در کابل در همکاری با شوراهای پارلمانی فرانسه تهیه گردید.

در راستای همکاری فرانسه در سایر بخش ها چون زراعت نیز می توان گفت کمک زراعتی فرانسه در همکاری نزدیک با وزارت زراعت افغانستان به کار برده می شد. فعالیت های این همکاری در زمینه زراعتی در سال ۲۰۰۲ آغاز گردید و عملکردهای متفاوت آن در بحث و تبادل نظر با مقامات افغان، در پنچ بخش دارای حق تقدم هدایت شده اند: ترویج، تولید و صحت حیوان، بذر، باغداری و کوپراتیوها یا تعاونی ها.

در زمینه تعلیم و تربیت نیز می توان گفت؛ در سال های ۲۰۰۶-۲۰۰۴ پروژه ای ۳٫۷ میلیون یورویی امکان فراهم آوردن کمکی تخنیکی، اداری، مالی و تعلیم و تربیوی در چندین موسسه تعلیمات ثانوی و همچنان در دو مرکز آموزشی برای استادان را مهیا ساخت. این مکان های مختلف تجارب مربوط به بازنگری در برنامه ها، مقدمه برای تکنولوژی جدید و انجام کارهای عملی تعلیم و تربیه بدیع و تازه را در خود جای داده اند.

از دیگر سو در حوزه بهداشت و سلامت می توان اشاره کرد که سفارت فرانسه در افغانستان متعهد به بازسازی سیستم صحی کشور در کنار دولت افغانستان می باشد. تلاش کشور فرانسه در زمینه آموزش متخصصین صحی و در زمینه بازسازی سیستم بانک خون متمرکز شده است. در همین راستا انستیتوت طبی فرانسه در کابل که کشور فرانسه برای آموزش بخشی از کارمندان طبی آن کمک می کند، در آوریل سال ۲۰۰۶ به وسیله رییس جمهور کرزی با همراهی برنادت شیراک و آغا خان افتتاح گردید.

آنگونه که قاسم صیقل در روزنامه آرمان ملی اشاره نموده است، قابل یاد آوریست که در طول تاریخ، رفت و آمد های تعلیمی، علمی، ادبی، فرهنگی و هنری  نیر بین این دو کشور نقش مهمی داشته است که می توان از رومان نویس فرانسوی (ژوزف کیسل) نویسنده داستان سوارکاران و از  (عمر شریف) هنر پیشه سینمایی فرانسه نام برد. ایشان جهت براه اندازی و تهیه فلم مشهور سوارکاران که ممثل سپورت سنتی افغانستان یعنی بزکشی است  در سال ۱۹۶۸ به کابل سفر هایی را انجام دادند و عمر شریف نقش یک چاپ انداز را دراین فیلم بازی نموده است. همچنان فیلم مستند مسعود افغان در سال ۱۹۹۸ توسط ژورنالیست مشهور فرانسوی (کریستف دوپانفلی) تهیه گردید و به روی پرده سینما ها در فرانسه به نمایش گذاشته شد. از جمله اشخاص ادبی فرانسوی افغانی الاصل در فرانسه، می توان از آقای عتیق رحیمی نام برد که یکی از رومان هایش بنام سنگ صبور در سال ۲۰۰۸ جایزه معتبر فرانسه را بنام  (گنکور)  نصیب شد.

ظهور طالبان و موضع گیری نامشخص فرانسه در حمایت از جبهه اپوزیسیون افغانستان

با سقوط کابل به دست طالبان و قدرت یابی مجدد این گروه اسلام گرای تندرو در اوت ۲۰۲۱، چنین به نظر می آمد که شکست افغانستان پیامدهای استراتژیک جدی برای فرانسه و سایر متحدان داشته باشد. در همین راستا، امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، در آغاز امر و با یک سخنرانی تلویزیونی کوتاه به وقایع کابل واکنش نشان داد. همانطور که پیشتر نیز در مورد سایر موضوعات بین المللی انجام داده بود. چنانچه می توان گفت؛ پس از مداخله وی در پی انفجار بیروت در ۴ اوت سال پیش از آن، این دومین مداخله جدی تابستانی ساکن الیزه بود.

اما این بار، بر فوری ترین نگرانی ها و اقداماتی که باید به سرعت انجام شود تأکید شد: بدین ترتیب صبح روز ۱۷ اوت، یک فروند ایرباس A400M فرانسوی و نیروهای ویژه برای کمک به تخلیه وارد کابل شدند. هر چند در همین زمینه اطلاعاتی منتشر شده است که بازماندن هسته اصلی استخباراتی فرانسه در افغانستان حکایت دارد.

چنانچه به گزارش روزنامه ۸صبح، تحقیقات جدید درباره روند تخلیه کارمندان محلی فرانسه از افغانستان، نشان می ‌دهد که این کشور هسته اصلی کارمندان اطلاعات استخباراتی ‌اش را در این کشور جا گذاشته است. فانوس دریایی، رسانه‌ فرانسوی، در تحقیقی که در مورد روند تخلیه کارمندان محلی این کشور از افغانستان داشته و روز چهارشنبه، ۲۳ حمل، نشر شده، دریافته که هسته اصلی کارمندان استخباراتی فرانسه در افغانستان به نام «شمشاد» فعالیت می‌کرد. براساس این تحقیق، گروه شمشاد پس از سال ۲۰۱۴ و خروج نیروهای فرانسه از افغانستان تا سال ۲۰۲۰ برای حفظ منافع فرانسه مأموریت جمع‌آوری اطلاعات را داشته و هر عضو این هسته تا یک‌هزار دالر حقوق نیز دریافت کرده‌اند. شمشاد توسط سرویس مخفی فرانسه (دی‌جی‌اس‌ای) اداره می‌شد. بربنیاد یافته‌های این تحقیق، اعضای شمشاد در پی سقوط حکومت پیشین افغانستان برای ماه‌ها بدون هیچ حمایتی به حال خودشان رها و برخی از آنان با تهدیدات مستقیم روبه‌رو شده، شماری اندک به فرانسه انتقال یافته، برخی هم مهاجر در کشورهای ایران و هند و یک‌تعداد آنان هم تاکنون به‌گونه مخفی در داخل افغانستان به سر می‌برند.

  اما به بحث اصلی که بازگردیم، فراتر از مسئله فوریت، فرانسه به تأمل عمیق تری نیازمند بوده و هست. تاملاتی که در وهله نخست به درس های فراآتلانتیکی که بایستی فرانسه از شکست افغانستان گیرد بازگشته و در گام بعدی و از دیدگاه استراتژیک جهانی تر، به درس هایی در مورد رابطه فرانسه با جنگ، مداخله نظامی و اقدام خارجی اشاره داشت.

 البته اولویت فوری حفاظت از اتباع فرانسوی بود که طبق آن مطرح شد امانوئل مکرون از افغان ‌هایی که برای فرانسه کار کرده ‌اند حمایت می ‌کند.هرچند در همین رابطه نیز برخی چون عادل عبدالرازق، رئیس انجمن همبستگی پرسنل سابق ارتش فرانسه در مصاحبه با «فرانس اینفو» گفت که فرانسه کارکنان سابق افغان را تنها گذاشته است. با این حال، فراتر از فوریت فوری بشردوستانه، یک ضرورت دیگر نیز برای فرانسه وجود داشت و آن عدم فراهم ساختن فرصتی که در آن افغانستان دوباره تبدیل شود – مانند قبل از سپتامبر ۲۰۰۱ – به پناهگاهی که می توان از آنجا عملیات تروریستی را آماده کرد یا گروه های خشونت آمیز را در آنجا آموزش داد.

ژان ایو لودریان وزیر امور خارجه یک روز پیش از سفر خود به قطر برای گفتگو در روز یکشنبه ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۱ جهت گفتگو در مورد تخلیه آینده از افغانستان، گفت که فرانسه هیچ رابطه ای با دولت تازه تاسیس طالبان نخواهد داشت؛ زیرا آنها دروغ می گویند. در شبکه تلویزیونی فرانس ۵، لودریان گفت: “آنها گفتند به برخی از خارجی ها و افغان ها اجازه می دهند آزادانه آنجا را ترک کنند و از یک دولت فراگیر و نماینده صحبت کردند، اما آنها دروغ می گویند.” وزیر افزود: “فرانسه از به رسمیت شناختن یا داشتن هر نوع رابطه ای با این دولت امتناع می ورزد. ما از طالبان اقدامات می خواهیم و آنها به فضای اقتصادی و روابط بین المللی نیاز دارند و این، به خودشان بستگی دارد.”

تا کنون هیچ کشوری حاکمیت طالبان بر افغانستان را به رسمیت نشناخته لیکن برخی کشورها به ویژه کشورهای منطقه عملا و علنا با حکامِ خود خواندۀ تازه وارد در این کشور وارد تعاملات سیاسی تجاری گردیده اند. این جریان برای کشورهای دیگر به ویژه آن دست کشورهای غربی که روزی به واسطۀ رهبری ایالات متحده و ناتو برای مبارزه با تروریسم پای خود را به تحولات افغانستان باز کردند، کمی با نگرانی و چالش های بیشتری مواجه است. فرانسه نیز از این امر مستثنا نبوده و ضمنِ آگاهی از خطرات اشاعۀ ناامنی در افغانستان و سرریز آن به منطقه و جهان، در پیِ اتخاذ رویکردی قویا خصمانه و موضع گیری در برابر طالبان نمی باشد. این امر در تامل و تاخیر فرانسه برای اعلام موضع نسبت به جبهۀ اپوزیسیون یا همان جبهۀ مقاومت افغانستان شاید بیش از همه آشکار بوده است.

 چنانچه به نظر می رسید در همان اوایل امر و با قدرت یابی مجدد طالبان در سال ۲۰۲۱، اعضای ارشد جناح اپوزیسیون ضد طالبانِ افغانستان چشم امید بسیاری به فرانسه داشتند. اما علی رغم نام آشنا بودنِ احمد شاه مسعود و پیشینۀ وی، این شهرتِ مثبت از قهرمان ملی و مبارز آزادی خواه افغانستان در برابر طالبان طی دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ تضمینی برای حمایت و پشتیبانی عملی (مسلح ساختن) مکرون از مبارزان دره پنجشیر نبود. (Charillon, 2022)

 به گزارش وب سایت خبری پولیتیکو، مسعود ۳۲ ساله در نوشته هایی که در مطبوعات فرانسه منتشر شده است، به پاریس به عنوان امید اصلی خود متوسل شده است. در نامه مسعود به برنارد هانری لوی (فیلسوف، روشنفکر عمومی و روزنامه نگار) که در مجله du Dimanche در ۱۴ اوت منتشر شد، از وی خواست تا مستقیماً به رئیس جمهور امانوئل مکرون اذعان کند: “فرانسه آخرین راه حل ما است، تنها امیدی که برای ما باقی مانده است.”

 احمد شاه مسعود، پدر بسیار باسواد (و فرانسوی زبان) احمد مسعود در یک لیسه فرانسوی تحصیل کرد و به لطف مستندی به نام «مسعود، افغان[۴]» در سال ۱۹۹۸ به یک چهره سرشناس ملی آرمانی در فرانسه تبدیل شد. (در داخل افغانستان او یک چهره قطبی تر است و در حالی که بسیاری او را یک قهرمان می دانند، دیگران خاطرات تلخی از مبارزات چریکی وحشیانه مجاهدین دارند.) در آوریل ۲۰۰۱، احمدشاه مسعود اولین دیدار خود را از اروپا انجام داد و به استراسبورگ فرانسه سفر کرد و در پارلمان اروپا به دعوت نیکول فونتن(Nicole Fontaine)، سیاستمدار فرانسوی مورد استقبال قرار گرفت. او در سخنرانی خود، پنج ماه قبل از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در ایالات متحده، هشدار واضحی درباره بن لادن و القاعده داد و نهایتا در ۹ سپتامبر ۲۰۰۱، دو روز قبل از حملات، توسط اعضای طالبان و القاعده ترور شد.

همچنین احمد مسعود در نامه ای دیگر که برای جلب و جذب قلوب در فرانسه پس از سقوط کابل نوشته شده است، وضعیت افغانستان را با شرایط اروپا در سال ۱۹۴۰ مقایسه کرد و سخنان شارل دوگل رهبر فرانسه را نقل کرد که فرانسه در یک نبرد شکست خورده است، اما نه جنگ. مسعود در فراخوان خود که به زبان فرانسوی منتشر شد، گفت: “با روحیه یا با حمایت مستقیم به ما بپیوندید.” اما به هرروی رویکرد کژدار و مریز از سوی بسیاری کشورها تا کنون، چراغ سبزی برای طالبان و پیشروی های جاه طلبانۀ این گروه، و در مقابل تضعیف جناح ضد طالبانی بوده است.

از دیگر سو، طالبان جایگاه جهانی فرانسه را به رسمیت می شناسد و حتی «قبل از انجام آخرین پرواز نظامی از میدان هوایی کابل، درخواست روابط دیپلماتیک» را به (این) عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل ارائه کرد. شاید بتوان گفت، در تلاشی فرصت ‌طلبانه برای بازنمایی و احرازِ خوداتکایی و استقلال عملِ استراتژیک، امانوئل مکرون با رهبران کشورهای همسایه و منطقه ‌ای افغانستان از جمله ایران، عراق، روسیه، قزاقستان، ازبکستان و تاجیکستان تماس ‌های تلفنی داشته و در این راستا به نظر می رسد تماس فرانسه با حامیان احتمالی گامی در جهت رهبری و پیشواییِ فرانسه بوده است.

 بااین حال فرانسه باید در نظر می داشت ضمنِ آنکه امکانی از نقض قوانین اساسی حقوق بین الملل بشردوستانه را ایجاد نسازد، تعهد اعلام شده خود را برای تبدیل اقدامات بشردوستانه به ستون سیاست خارجی خود را نیز متعادل نماید. تروریسم و رادیکالیسم اسلام گرا از موضوعات مهم در فرانسه هستند و تصمیم فرانسه برای نحوۀ مناسبات خود با حکام خودخواندۀ تازه وارد در کابل، می تواند بر نافع ملی، مهاجرت و بحران پناهندگان، تروریسم و وجه بین المللی این کشور نیز اثرگذار باشد.

در هر صورت لازم است به یاد داشته باشیم که فرانسه همواره منافع خود را در افغانستان حفظ کرده و می کند، چنانچه این کشور از سال ۲۰۰۲ قویا به صورت نظامی و یا غیر نظامی و امور بازسازی افغانستان دخیل بوده است. امروزه نیز بلافاصله پس از سقوط کابل به دست طالبان، فرانسه یکی از بازیگران برجسته خارجی بوده است که در آغاز گفت‌وگو با نماینده طالبان پیشقدم شد. هرچند چنین به نظر می رسید که تسلط طالبان تهدیدی برای منافع داخلی فرانسه به ‌ویژه در زمینه ‌های مهاجرت و تروریسم باشد، اما به رسمیت شناختن دولت طالبان نیز ممکن است روابط دیپلماتیک را باز کند که به دو کشور امکان می دهد این مسائل را بهتر مدیریت کنند.

 فرانسه سابقه به رسمیت شناختن یکجانبه دولت افغانستان پس از تهاجم شوروی را دارد؛ با این حال به نظر نمی آید که این کشور در صدد تک روی برای به رسمیت شناختن طالبان افغانستان باشد. شرایط در افغانستان در حال تغییر و پوست اندازی بوده و به رسمیت شناختن یا نشناختن طالبان تحت تأثیر تغییرات پویایی سیاسی جهانی و فرانسه نیز، مانند سایر کشورهای اتحادیه اروپا، به رویکرد انتظار و مشاهده خود ادامه خواهد داد. به هرروی مکرون بایستی منافع ژئوپلیتیکی فرانسه را در مقابل همکاری با یک دولت ستیزه جو که به دلیل نقض حقوق بشر و روابطش با تروریست های بین المللی شناخته می شود، متعادل سازد. (Mandeep, 2022)

شایان ذکر است سال ۲۰۲۲ با صدمین سالگرد برقراری روابط دیپلماتیک و فرهنگی بین فرانسه و افغانستان و ایجاد هیئت باستان شناسی فرانسوی در افغانستان (دافا) مصادف بوده است که در همین راستا میز گردی با عنوان «فرانسه-افغانستان: آثار ادبی در چشم انداز»، که در ۲۳ نوامبر با مشارکت مرکز اسناد و مدارک مستند در افغانستان (CEREDAF) ترتیب داده شد. چنانچه به گزارش خجسته ابراهیمی از رادیو اروپای آزاد، مراسم گرامیداشت صدمین سالگرد روابط فرهنگی و دیپلماتیک فرانسه و افغانستان عصر روز  ششم نوامبر ۲۰۲۲، با حضور فیلیپ مارکی، رئیس «هیئت باستان ‌شناسی فرانسه در افغانستان»، دافا، در تالار «دووژ» شهر دیژون برگزار شد. فیلیپ مارکی در مراسم اخیر با تاکید بر حفظ و مرمت آثار باستانی افغانستان گفت که فرانسه تمام تلاش خود را در این راستا انجام خواهد داد.

در حالی که پانزده ماه از  تسلط دوباره گروه طالبان بر افغانستان می ‌گذشت، چندیدن شهر فرانسه شاهد برگزاری برنامه ‌های فرهنگی به مناسبت گرامیداشت صدمین سالگرد روابط فرهنگی و دیپلماتیک میان این دو کشور است. انجمن غیر دولتی «افران» که پیش از تسلط دوباره گروه طالبان در افغانستان در زمینه کمک‌ های بشردوستانه، از جمله کمک به دانش‌ آموزان در مناطق دورافتاده فعالیت داشت، کنفرانسی را با هدف گرامیداشت صدمین سالگرد روابط فرهنگی و دیپلماتیک میان دو کشور عصر روز یک‌شنبه ششم نوامبر، در شهر دیژون برگزار کرد.

جمع بندی

روابط دیپلماتیک افغانستان و فرانسه پس از استقلال افغانستان در سال ۱۹۱۹ در زمان پادشاه امان الله خان و متعاقبا معاهده دوستی بین دو کشور در ۲۸ آوریل ۱۹۲۲ در پاریس امضا شد و روابط آنها به آرامی توسعه یافت. فرانسه در آغاز برقراری روابط با افغانستان در سرزمین افغانستان غالبا منافع فرهنگی و بشردوستانه و تا حدی کمتر نیز منافع ژئوپلیتیک داشت؛ به گونه ای که دو کشور قراردادهای دوجانبه متعددی از جمله دانشگاه پاریس و دانشگاه کابل (۱۹۶۰)؛ موافقتنامه همکاری های بهداشتی (۱۹۶۳)؛ همکاری های فرهنگی و فنی (۱۹۶۶)؛ و موافقتنامه همکاری کشاورزی (۱۹۶۹) ر امضا کرده اند.

همان گونه که نویسنده در بخش نهم از کتاب “چالش های ائتلاف در افغانستان” (Coalition Challenges in Afghanistan) و با ارجاع به گفته های بارنت روبین اذعان کرده است، افغانستان در قرن نوزدهم به عنوان دولتی حائل مابین منافع امپراتوری روسیه و بریتانیا بود و زمانی که پول شوروی نخبگان سیاسی افغانستان را از ایجاد پیوندهای محکم پاسخگویی در قبال جمعیت عمدتاً روستایی مبرا کرد، به دولت رانتی در زمان ظاهر شاه تبدیل شد. این میدان جنگ سرد در دهه ۱۹۸۰ به میدان اصلی نبرد تبدیل شد، که مظهر خوش بینی پس از ۱۹۸۹ پیرامون “مزایای صلح” بود؛ زمانی که ایالات متحده از منطقه خارج و با حادثۀ ۱۱ سپتامبر به عنوان یک “دولتی درمانده” به صحنه نبرد بازگشت.

 در هر یک از این مراحل، افغانستان به نوعی ساختارهای قدرت بین المللی را روشن می کند. به همین ترتیب، کشورهایی که به هر طریقی در افغانستان با نیروهای نظامی همکاری کرده اند، ماهیت روابط خود را با ایالات متحده نشان داده اند – و فرانسه نیز از این قاعده مستثنی نیست. با توجه به اینکه عملیات نظامی افغانستان اغلب بر روابط ایالات متحده و اروپا فشار زیادی وارد کرده است، توجه به مثال فرانسه که به طور سنتی سرکش ترین متحد اروپایی پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) است، جالب توجه است. چراکه گرچه فرانسه سهم عمده ای در اعزام سربازان به عملیات نظامی ناتو و کمک مالی قابل توجهی به نیروهای ائتلاف داشت؛ با این حال، از نظر تاریخی، روابط فرانسه با ناتو با تنش همراه بوده است. به هرروی فرانسه به یک عضو فعال ناتو تبدیل و یکی از نیروهای اصلی در ماموریت تثبیت این اتحاد ۲۰۰۳-۲۰۱۴ در افغانستان بوده است.

فرانسه از سال ۲۰۰۱ در افغانستان فعال بوده و کمک قابل توجهی به نیروهای بین المللی آیساف که از سال ۲۰۰۳ تحت فرماندهی ناتو قرار دارد، داشته است. این کشور نیروهای جنگی خود را در سال ۲۰۱۲ خارج کرد و از آن زمان کارکنان آموزشی و پشتیبانی را در چارچوب آیساف حفظ کرد. اما به گزارش روزنامه اعتماد، متعاقبا فرانسوا اولاند، رییس جمهور وقت فرانسه طی سفری غیرمنتظره به کابل در ماه می ۲۰۱۲، در جریان یک کنفرانس خبری مشترک با حامد کرزای رییس جمهور افعانستان، گفت: «تمام نیروهای رزمی فرانسوی تا پایان سال جاری میلادی از افغانستان خارج می شوند.» خروج زودهنگام نیروهای فرانسوی از افعانستان یکی از وعده های انتخاباتی اولاند در جریان رقابت های انتخابات ریاست جمهوری فرانسه بود.

به طور کلی می توان گفت حضور فرانسه در آسیای مرکزی شامل شبکه ‌ای از مراکز فرهنگی بوده است که زبان و فرهنگ فرانسوی را تقویت کرده است. این کشور همچنین وابستگان نظامی خود را در سراسر آسیای مرکزی به ویژه در تاجیکستان داشته است، پایگاهیی هوایی که از عملیات فرانسه در افغانستان پشتیبانی می نمود. فرانسه یکی از اولین کشورهای اروپایی بود که با کشورهای آسیای مرکزی روابط دیپلماتیک برقرار کرد؛ همانطور که در سفرهای فرانسوا میتران به قزاقستان در سال ۱۹۹۳ و ازبکستان و ترکمنستان در سال ۱۹۹۴ نشان داده شد که اولین سفر یک رهبر اروپایی به منطقه بود.

 با این حال، روابط این کشور در نیمه دوم دهه ۱۹۹۰ و نیمه اول دهه ۲۰۰۰ تغییر کرد. روابط فرانسه و آسیای مرکزی با مداخله نیروهای ناتو در افغانستان در سال ۲۰۰۱ احیا شد. مانند بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی، فرانسه تا حد زیادی ارتقاء دموکراسی و حکمرانی را به نهادهای اروپایی واگذار کرده است و این مسائل را جزء لاینفک شاخص سازی اروپا در صحنه بین المللی می داند. این کشور بر ارتقای منافع مستقیم خود تمرکز داشته است که در درجه اول ماهیت اقتصادی و فرهنگی دارند، اما همچنین شامل منافع امنیتی مرتبط با مداخله آیساف در افغانستان نیز می شدند. به عبارتی می توان گفت روابط بین فرانسه و آسیای مرکزی آنقد بر انرژی و امنیت متمرکز شده است که ارتقای حقوق بشر را به موضوعی متاخر موکول کرده و به عقب انداخته است.

منابع:

صيقل، قاسم، (۲۰۲۱)، “روابط تاريخی افغانستان و فرانسه و بزرگداشت از مسعود”، روزنامه آرمان ملی، https://armanemili.com/

سفارت فرانسه در افغانستان، (۲۰۱۵)، “تاریخ سفارت فرانسه در افغانستان، از هیئت نمایندگی فرانسوی الی معاهده دوستی، https://af.ambafrance.org/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%B3%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87

·         Adamec, Ludwig W. (2012), “Historical Dictionary of Afghanistan”, Publisher: Scarecrow Press

·         Charillon, Frédéric. (2021), “France’s Afghan Lessons”, https://rusi.org/explore-our-research/publications/commentary/frances-afghan-lessons

·         CRS Report, (2011), “France: Factors Shaping Foreign Policy, and Issues in U.S.-French Relations”, Congressional Research Service

·         gouv.fr, (2018), “Bilateral relations; France and Afghanistan”, https://www.diplomatie.gouv.fr/en/country-files/afghanistan/bilateral-relations-64954/, Updated: 14.06.18

·         Haquani, Zalmaï, (۲۰۱۶), “Les relations entre la France et l’Afghanistan”, https://www.academiedegeopolitiquedeparis.com/les-relations-entre-la-france-et-lafghanistan/

·         Peyrouse, Sébastien, (2012), “European National Policies Series – France and Central Asia”,EUCAM-National-Policies-Brief. No 9

·         Singh Rai Misty Wyatt, Mandeep; and Sydney Farrar and Kristina Alabado, (2022), “A French Connection? Recognition and Entente for the Taliban”, https://arxiv.org/ftp/arxiv/papers/2209/2209.10527.pdf

·         SCHMITT, OLIVIER, (2018), “REMEMBERING THE FRENCH WAR IN AFGHANISTAN”, https://warontherocks.com/2018/09/remembering-the-french-war-in-afghanistan/

·         Shapiro, Jeremy, (2016), “THE ROLE OF FRANCE IN THE WAR ON TERRORISM”, Foreign Policy Studies, Brookings Institution

·         SCHMITT, OLIVIER, (2018), “REMEMBERING THE FRENCH WAR IN AFGHANISTAN”, https://warontherocks.com/2018/09/remembering-the-french-war-in-afghanistan/

·         Schmitt, Olivier, (2017), “French Military Adaptation in the Afghan War:Looking Inward or Outward?”, THE JOURNAL OF STRATEGIC STUDIES,VOL. 40, NO. 4, 577–۵۹۹

·         Uktamovna, Yulduz Makhmasobirova, (2019), “THE IMPACT OF FRENCH FOREIGN POLICY IN AFGHANISTAN ON CENTRAL ASIAN SECURITY “, “XXI аср: фан ва таълим масалалари” илмий электрон журнали. №۲, ۲۰۱۹ йил

[۱] Regional Command Capital (RC-C)

[۲] Operation Mentor and Liaison Teams (OMLTs) and at least four Police OMLTs

[۳] the Task Force La Fayette

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت