خوشه چین

 

عقاب

به افتخاروطن فروشان وویران گران کتاب سوزان ومکتب سوزان ومافیای قدرت.

شرطی شدن به اسارت وغلامی  چون تجربۀ پاولوف (غذایی)برای سگش است

هنگام غذا دادن برای سگش است.

هنگام صدای زنگ لعاب دهن سگش ترشح مینماید.

شخصیت سازی درسیا ست جنایت جبران ناپذیر است.                          

بخاطری که فردا بحیث پیش قراول مافیا ازش استفاده افزاری نمایند.

چنانی که درقتل احمد شاه سهم گرفتند وبعد ازان تحت نامش هزاران فسادرا سازمان دهی کردند.

بهترش این است که شخصیت ها ی سیاسی خودرا بسازند.
مبارزین(خانه ای ما) شکست را نمیشناسند.

چراکه مبارزه آنها باعشق گره خورده است.

عقابی ازخانه ای ما پرواز نمود.

رخ به سوی غزنی وکتواز نمود.

نظری انداخت سوی دشت های قندهار وبکوا.

حمله بر سر این ملای زهری دراز نمود.

خلق کندهار باید بیدار باشد.

از(خوشه چین عیار )باید شکر گذار باشد.

کاکوهای قندهارهمسیال شریک ما میباشند.

فرهنگ واخلاق این ناموس پرستان پایدارباشد

تاکه اسلام سیاسی میچلد میچلاند.

این نیش زهری درهردوره میخلاند.

رحمی ندارد برفقرا ومسا کین سرمایه.

تاریکی برای انجام وحشت روشنایی می پراند.

 

تاکه نظام شمس است آفتاب ازطلوع کردن بازنمی ایستد.

دام شانی برای شکار ماهی وپرنده ها ودام شانی استعمار گران.

چون محاسبه(( یک نسبت صداست))

ابتکارات انسانهای مناسبات فیودالی تابه انسانهای حاکم برسرمایه همین است.

آنها پرنده غول شکار مینمایند.

اینها سیاست مداران احمق.
من میخواهم که آن بودم همان شوم.

پس باید که ازخرجهالت پایان شوم.

چون امروز دیروز نیست که من بودم.

الترنتیف جدید خلق سوی آینده شتابان شوم.

آرزوها بدون ایجاد نیروی خردجمعی که ازان(شرا فت وجدان جرأت اخلا قی)

تبلوریابد امکان پذیر نیست.

ورنه دست استعمار به یارقدیم اسپ زین کرده میرسد.

آزادی کلمه ای با معنی است.

می ارزد که بخاطر آن باسلاح معرفت بجنگیم.

برو به ساز گندنه هوش کن بادت نکنه.

باقی ماندن درتاریکی تولید کیک وکنه.

طفلکان آزار ببینند ازآزار خسک وکیک.

گریان کنند چیغ بزنند او ننه او ننه.

پرنده گانی که درقفس به دنیا امده اند فکرمیکنند که پرواز بیماری است

(فرید ریش نیچه)

انسانها سیاست عاقلانه میکنند.

خرهاسیاست جاهلانه میکنند.

متحرکین درتکاپو وهم پذیری.

حرافان بی حرکت کار مخربانه میکنند.

پدکلان پرستی آن هم دشمن بشریت درعصر حاضر.

باد گنده شکمش کفیدگی پوقانه میکند.

یادی ازدانشمندان اقوام به معلومات همه می افزاید.

چون درختان گل درمیان باغ منظره شاعرانه میکند.

بشنوید از(خوشه چین)این یک چند پند دوستانه را.

قبول ارزشها ومعیارها محیط را انسان شناسانه میکند

استعماربالای آنهایی سرمایه گذاری میکند که خودرا بفروشند.

نگوید سابقه تاریخی داریم این وآن هستیم میگویند بیایید غلام ما شوید که شمارا بادار مردم تان بسازیم.

این سیاست شیردل برو پردل بیا همیش درجریان بوده است.

ازین خاطر عیاران میگفتند که دستتان خلاص ازینجا تابه لندن بخارا.

بدبختانه که ارباب سیاست درافغانستان ازمقدس ترین واژه استفاده افزاری کردند خانواده مترقی را ازمسیرراه درست به سمت انحراف سوق دادند.

بازیگران بین المللی با توپ نو داخل مسابقه میشوند.

هرفوت بالست درگرده اش فیرمیکنند که درگول جانب مقابل گول شود.

جانب مقابل هم باقوت دوچندان درگرده اش میزنندکه دفاع گردد.

بعد ازین میدان بازی درمیدان دیگر کیفیت خودرا ازدست میدهد.

بعد ازان دراختیار فوت بالست های نو آموز درکوچه قرار میگرد تاکه بیخی بکفد وبادش برآید.

نقش این توپ باد رفتگی درآغاز معرفی رهبران جهادی که همه مرده اند درملاقات باریگان در زمستان 1358 هجری وشمسی درهمان آغاز خصوصا مرحله نوین وتکاملی انقلاب ثور برجسته بود.

که من نام این مرحله را تبدیل

ازدم دم تللو تللو به تللو دم مانده بودم.

رنسانس درکاراست.

سه صد سال اسارت وبرده صفتی قومی به عادت همیشگی مبدل گشته است.

مراجع تطبیق این قاعده همانا شیخ پیری ومریدی است.

باید این عادت را تغیرداد.

سازندگی را ازجهش سیلان وحرکت قطرات آب ازمیان عمق زمین تابه آزادی ر ازدریچه چشمه دریافت باید کرد که مبدل به بحر عظیم شوی.

من آن بودم که ازانجام کابزرگ نترسیدم.

درجبهه قلم درجبهه قدم درجبهه تفنگ درجبهه جنگ به ساز انفجار بم وراکت اتن کردم ورقصیدم.

من آن بودم که ازانجام کارسبک نشرمیدم.

هیچ دروازه را نکوبیدم،ازکهنه فروشی لب دریای کابل تابه کهنه فروشی مزار ورینک های ماسکاو ورونژ وتوزیع اخبار درهالند.

ازقلم زدن خسته نشدم ازجمع جورکردن حلقه ای سیاسی خسته نشدم.

اما واما افسوس وصد افسوس که این معامله گران.

حلقه ساخته وبافته ای مارا به کرزی واشرف غنی احمد زی معامله کردند جنایت سیاسی را انجام دادند.

همه کس خربوزه را میخورد مگرخردرخاک مالیده.

خاروگل هردو لازم وملزوم است.

این قصه ازثمرقند بخارا تا به روم است.

این ترک شیرازی که میزند خال هندو به پیشانی.

طالب امروز به خوردن پوچاق خاک آلود محکوم است.
وظیفه ملا وطالب بد بخت ساختن مردم است.

این ها انسان نه شیطان نیش گژدم اند.

ذره وقطره دوبرادر بودند.

درخود نور داشتند ومعطر بودند.

هردو دعوت گرشدند به تحقیقات وسفر.

قطره سیلان سیلان لولان لولان باقطرات دیگر جرعه گشتند تابه جوی وجوی بار ،نهر ودریا وبحر جهانی ساختند محیط زیست حیوانات بحری.

ذره دست به گریوان ادیسیون انداخت تااورا درمدار اتوم دریابد ماهیتش را به اثبات برساند منبع نورهستم به موهمات وخرافات خاتمه میبخشم راهای طولانی را جهان را درصفحه تلفون باتمامی اطلاعات دراختیارتان قرار میدهم.
در(خانه ای ما)مغزهای متجسس ومتفکر فعال میباشند تادست وپای تنبلان وغیر متحرک را فعال سازند یعنی دست ازطمع بردارند.

که معده های غیرفعال وخالی را درفعالیت بیاندازند.
مغزکه خالی باشد پاهای بیچاره جانشین مغز میشود ومغز وظیفه پاهارا گرفته سرگردان میدود.
ما میخواهیم خانه ای خویش را دروجود افرادی دارای زیور(علم،آزادی ومحبت) آرام آرام، آهسته آهسته قدم به قدم آراسته بگردانیم.

دوستان محترم!

ازهمان آوان طفولیت بد کاره نبودم.

دروغ نمیگفتم الی اکنون.

درمقابل خیانت را دیدم، شیطنت را دیدم رضالت را دیدم فریب دادن را داو دشنام شنیدم.

همه را ساده وبی عقل شناختم.

کنون درسن وسالی هستم که باید دروغ نگویم.

درکشورم ازجانب احزاب اسلامی آموختن علم مباح بود وهست.

اما کشتن انسان ازطرف احزاب چپ وراست (حاکم)واپوزیسیون فرض بود.

المعنی فی البطن شاعر!

درخت شو گل بده دربهار که زنبورهای عسل به بوییدنت بیایند وبلبلان به سرایدنت بیایند.

جوانان به دیدنت بیایند.

درشکستگی همه عاشق دیدارت شوند.

یعنی که تو صیاد هزاران دل هستی.

((ازکبرمدارهیچ  دردل هوسی))

کزکبرنرسیدست به جای کسی

چون زلف بتان شکستکی عادت کن

((تاصید کنی هزاردل درنفسی))

دوستان محترم!

خانه ای ما همین است

سرزمین ما همین است

غرب ایران شمال آن طرف آمو.

شرق پاکستان شمال شرق چین است.

آن طرف مرزها کاری نداریم.

حقیقت مسله چنین است.

مناسبات حسن همجواری شرط انسانی.

درادعای ارضی دشمن درکمین است.

همین چهاردیواری ناموس مشترک.

حفاطتش وظیفه ای عین الیقین است.

چگوارا میگفت:

صبورانه درانتظار زمان بمان

هرچیز درزمان خودش رخ میدهد....

باغبان حتی اگرباغش را غرق آب کند

درختان خارج ازفصل آب نمی دهند.

سیاست مداران مسؤلیت پذیر:

دنباله رونشوید

درانتظارافتوماتونشوید

زهربنوشید

همدیگرپذیر شوید

درانتظارشیرخرس شیرگاونشیند

چکوارا درسی نوشته است درخت قبل ازوقت به باغبان حاصل نمی دهد.

انسان را اصل بشناسید.

انسان آزاد را

انسان آگاه را

انسان مهربان را

آزادی،آگاهی،مهربانی برای نظام سیاسی جوهر می بخشد درسطح جهان موقف معتبرمیبخشد.

خارج ازهمین چوگات هرسیاست گر ماجراجو جنایت کار استفاده جو ومعامله گراست.

ما خانه ای مارا تهداب گذاشته ایم.

حرکت کرده ایم توقف نمیکنیم زمان به تعداد یاران می افزاید.

طویل میشویم وعریض.

ما خانه ای مارا تهداب گذاشته ایم.

حرکت کرده ایم توقف نمیکنیم زمان به تعداد یاران می افزاید.

طویل میشویم وعریض.

من نوکر آن مردی ام که گفت:

به توهر بدی که کردیم نادیده گرفتی.

افسوسم می آید به آن نامردی که اعتبار ازما گرفت.

علیه ماقرارگرفت.

همه وابستگانش را علیه ما تحریک کرد.

خودش برای دفاع ازغنی بلند دیوارگرفت.

شعر گفتن جز بیان راز دل است.

بیان احساس وحل مشکل است.

آن ظلم وستمی را دوران تاریخ روادیده است.

ازمیان جنگل ،فردوسی، خیام، مولانا، بیدل،انواع گل است.

شعر ساختن شعرخواندن ودکلمه سازی آهنگ زیبا دارد.

لهجۀ خوش آیند صدای پیک جنگی فضای فریبا دارد.

نداری بازی گرکه این ریتم آهنگ را تعقیب چرخی بزند درمیدان.

ازمرده پرستی نشد چیزی حاصل حریف جیزگرقوی برایش مرحبا دارد.

شیخ وصوفی حق هو مینمایند چون کفترکان بمبه غتو.

فردا برخیز ببین که درزیر پایت آب جاری از دریا دارد

گفت:

ره میسازیم وره می یابیم.

بلی!

میتوانی که بسازی ومیتوانی که بیابی.

درکجا؟

زیر کدام فضا واتموسفیر.

طبعن که ((خانه ای ما)).

درین اتموسفیر( آب وهوا) حکم طبعی است.

طی مراحل زمانی به منزل میرسی

آفتابش روشنایی ورهنما است.

کشور من میدان جنگ خرس خوک خردجال گشته است.

بی رحمی قصاوت انسان کشی درتاریخ بی مثال گشته است.

چراغ معرفت را خاموش کردند کشوردرتاریکی محض.

آگاهی به نادانی آزادی به بردگی قلم مبدل به کدال گشته است

هرکه بامن میرود

تابه نیمه راه میرود

ازنیمه راه یار دیگر

همراه من همراه میرود.

دلم میسوزد به آن یاراول.

یار اولی که گمراه میرود.

توکه بامن میروی همراه خوشۀ خرمن میروی

ازطریق کوهای سربه فلک ماه بهمن میروی

آب وهوای تازه هستی یارجانی دم دم صبح

باهوای تازه ای خوش بو حامل سخن میروی

تاب وپیچ خورده ازلای وتنگی درختان را به رقص

سوغات خریده به معشوق ازبازارگلها ی چمن میروی

تنفرم می آید ازین لکه چرکین این تاریخ وجغرافیای موجود.

ایکاش من متولد عقب مانده ترین کشور دنیا نمیبودم.

اگر بودم پدرمرده ومادر رفته ازکنارم نمیبودم.

با همان عشق وعلاقه ای به ساختن وبافتن داشتم حد اقل محیط سالم برای تربیت نسل نوین می داشتیم.

تنفرم می آید ازین لکه ای چرکین درجغرافیا وتاریخ کورمان طالب وسازندگان طالب.

همینکه تعریف میگردد.

خلق(مردم) نیروی عمده وتعین کننده تکامل است.

بی جا گفته نشده است.

مربوط میشود که چگونه سمت داده شود.

خلق کردن انگیزه شرط است.

این هنر خودرا برای کسی نمیگویم.

چنانی که انگیزه ایجاد کردم مجاهدین مردانه عیاری ازخراسان (امیر حبیب الله خاد دین رسول الله)

را مستحق گنبد گردا نیدند.

طراح مسله جناب صفوی صاحب بود.

خلاق انگیزه اینجانب (خوشه چین) بودم.

ولی بودند تومارنویسان وتعویض نویسان باجملات مغلق پیچیده فقط تکیه بانصیحت های پدرانه جرات حرکت کردن را نداشتند وندارند.

پس بدانید که از آدرس همین(خانه ای ما)به جنجال پنجاه ساله خاتمه میدهیم

ما باید ازلحاظ آگاهی مسلح شویم.

بانیروی آگاهی آزادی خویش را دردست بگیر یم.

آگاهی درچنبره ای خود نیروی مستعد به کار را دارا میباشد.

برای آبادانی کشور مشکلی خلق نمیگردد.

جنگ باطالب باید حالت کامپلکسی داشته باشد.

آتش اول بستر خودرا سوختانده وبعد به اطراف خود سرایت میکند.

طالب آتشی است که درخرمن قندهار زده وبعدبه چهاراطراف خود رحم نکرده تروخشک را باهم مشتعل میگرداند.

هرقدر شعله ودود بلند گردد به همان اندازه سریع خاکستر به جا میگذارد

(خانه ای ما) آب وهوای زیبا دارد.

گل های مقبول منظره ای فریبا دارد.

آنان که میل مسابقه دارند درفضاسازی.

داگز دامیدان تنبلی چه معنی دارد.؟؟

ارزشهای مارا به خاک بدل کردند.

چرس وبنگ را به شیره تاک بدل کردند.

سرزمین مارا میدان سگ جنگی افغان با افغان.

به جای مسابقه بوکس جنگی میان سیب وناک بدل کردند.

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت