مهرالدین مشید

 

جبهه های مقاومت ضد طالبان و عبور آنان از «هفت خوان» آزمون ها

جبهه ها و نیرو های مقاومت و مقابلۀ آنان با توطیه های بزرگ

 

جبهه ها و نیرو های مقاومت هنوز تازه وارد کارزار نبردی دشوار، با دشمنی نهایت مکار شده اند که از آزمون های سخت موفق بدر آمده و در کوره راهان مبارزه سنگین سر شده است. بازی نظامی و سیاسی و استخباراتی با آن کاری ساده نیست و کم ترین اشتباه بزرگ ترین تلفات جبران ناپذیر را در پی دارد. جبهه های مقاومت در واقع با شبکه ای از تروریستان و جنایتکاران حرفه ای روبرو اند که یک ضلع آن طالبان و ضلع دیگر آن همه گروه‌های تروریستی خطرناک جهان و ضلع دیگر آن را سیاستگران قومی و زمامداران بیست سال اخیر تشکیل داده است. سر این شبکۀ خطرناک در پاکستان و تنۀ آن در مرز دیورند و پای آن در سراسر افغانستان کشیده شده است و بیشترین وظیفۀ این شبکۀ شیطانی را به دام افگندن جبهه های مقاومت، بویژه جبهۀ مقاومت ملی شکیل می دهد. حال بر جبهه های مقاومت است تا  هریک خود را از شکار و نفوذ غنی و آی اس آی و طالبان نجات بدهند.
  هرچند پیش از هفته های اخير حکومت غنی و سقوط زود هنگام ولایت ها یکی پی دیگر و بالاخره فرار او در 15 اگست 2021 ، نشانه های آشکاری وجود داشت و همه شک ها را به یقین بدل کرده بود که غنی به همکاری یک شبکۀ بزرگ به قدرت رسیده تا ماموریت بحران آفرینی در افغانستان را در حوزه های گوناگون به نقطۀ غیر قابل بازگشت یعنی انفجار برساند. وی پس از بسر رساندن این ماموریت خاینانه، در روز های پایانی حکومت خود سرگرم ماموریت گذار بود تا بالاخره با فرارغیر مترقبه و تحویلی ارگ به طالبان ماموریت خود را بسر رساند. وی با این خیانت بزرگ همه تردید ها را به یقین بدل کرد که او با غافلگیر ساختن همه بویژه معاونان لفاظ و طامع خود ماموریت سقوط جمهوریت را عهده دار شده بود. غنی با کمک مستقیم کرزی و یاری شبکه های استخباراتی بویژه آی اس آی در نتیجۀ انتخابات های پر از تقلب دستکاری شده و سازمان یافته، برای سقوط جمهوریت و تحویلی ارگ به شبکۀ حقانی ماموریت حاصل کرده بود. این به معنای آن نیست که گویا اگر داکتر عبدالله به قدرت می رسید، همه چیز گل و گلزار بود و در آن صورت جمهوریت در کام تروریسم فرو نمی رفت. حوادث تاریخی در کشور به اثبات رساند که کرزی و غنی و عبدالله همه مهره‌های یک دست برای بدبخت ساختن مردم افغانستان و سقوط جمهوریت و دوباره به قدرت رسیدن طالبان ماموریت یافته بودند و با سازماندهی مرموز استخباراتی سایرین از صحنه رانده شدند؛ راز سبقت دادن غنی نسبت به عبدالله در این بود که غنی توانایی ها و ظرفیت های بیشتری برای انجام ماموریت گذار را داشت. کرزی، غنی و عبدالله در واقع کارگزاران خناس و موجودات شریری بودند و هستند که به مثابۀ مهره‌های خاص از کنفرانس بن نخست برای چنین ماموریت دست چین شده بودند. عبدالله، فهیم و قانونی با انجام ماموریت دلخواۀ استخباراتی  در پنجشیر توانسته بودند تا اعتماد شبکه های جهنمی را بدست آورند. با اتکا به وعده‌های استخباراتی بود که از دهلی با مشت نه بر دهن استاد ربانی کوبیدند و او را سر جایش بنشانند. در هر حال هدف از یاد آوری نکات بالا اشاره به علل و عوامل فروپاشی جمهوریت است که با گزینش کرزی آغاز و با تحویلی قدرت به غنی به پایان رسید. هرگاه بیست سال دوران کرزی و غنی به تفصیل مورد بررسی و تحقیق قرار بگیرد و گوشه های پنهان و آشکار حکومت های فاسد و مقام های فاسد و میهن فروش آنان به بررسی و تحقیق گرفته شود. به بسیار ساده گی سیما های کاذب کرزی و غنی و عبدالله عریان و مشت های فربیندۀ آنان بازتر می شود. بنا براین آنانی که داد از وطن و میهن دوستی و وفاداری به کشور می زدند، باید از همان آغاز دست ها را بر می زدند و در دام قدرت و ثروت اسیر نمی شدند و صادقانه برای نجات افغانستان دست به کار می شدند. آنان پس از افشای پرداخت چهل میلیون دالر از سوی کرزی برای فاروق اعظم برای تقویت شبکۀ جنوب و کمک  600 میلیون دالری او به طالبان و تاسیس دو پایگاه در لوگر برای آنان که روزنامۀ تایمز لندن از آن پرده برداشت، باید درک می کردند، راهی را کرزی و بعد غنی می پیمایند، به ترکستان و هدف آن تسلیمی افغانستان به طالبان و پاکستان بود. شاید آنان ما را مخاطب قرار بدهند که شما چه کردید و چگونه نتوانستید، اقدامی کنید. ما از امکاناتی که داشتیم، از آن استفادۀ اعظمی کردیم و با وجود دشواری ها در این مدت از روی فساد و خیانت و جنایت و برنامه های سیاۀ کرزی و غنی و عبدالله و یاران آنان پرده برداشتیم و جز این امکاناتی نداشتیم.

هرچه بود، گذشت و بالاخره فاجعه در نتیجۀ یک توطیۀ پیجیده و بزرگ با فرار غنی یک باره دهن باز کرد و هسته های مقاومت نظامی و سیاسی در افغانستان شکل گرفت. در این میان جبهۀ مقاومت ملی به مثابۀ گشایندۀ نخستین محاذ، امتیاز نه گفتن در برابر طالبان را کمایی کرد و بعدتر جبهه های دیگری زیر نام جبهۀ آزادی، سپاۀ آزادی و ... دست به مقاومت مسلحانه زده و ضربه های سنگینی بر طالبان وارد کردند. با توجه به روند دشوار مبارزه نیرو های مقاومت جوان اند و در حال گذار به بلوغ نظامی و سیاسی و به آگاهی رسیدن به پیچ و خم های جدید مبارزاتی اند. آنان که هنوز در کوچۀ نخستین اند و ناگزیر اند تا از هفت خم و پیچ های دشوار و آزمونی مبارزه عبور کنند. عبور از این گذرگاۀ دشوار ساده نیست و باید کفش ها به پوست سیر و عصا ها به سوزن بدل شود تا مجال عبور به کوچه های آزمونی دیگر فراهم گردد و بالاخره به پختگی های سیاسی و نظامی و سازمانی نایل آیند. آنان ناگزیر اند تا برای پیمودن این گذرگاۀ دشوار فراز و نشیب بازی های استخباراتی را فراگیرند تا به دام نیفتند؛ زیرا افتادن در دام نیرو های استخباراتی نخستین گام سقوط جریان های سیاسی و نظامی اند که جبران آن ناممکن و دشوار است. نیرو های مقاومت که هنوز جوان اند و با خطرناک ترین گروه‌های تروریستی در نبرد اند؛ باید از تجربه های ناکام وابستگی های گروه‌های جهادی به آی اس آی، سپاۀ پاسداران ایران و سایر شبکه های جهنمی در زمان تهاجم شوروی و هم چنان از وابستگی ننگین طالبان به شبکه های یاد شده چیز های تازه بیاموزند تا دست کم مانند رهبران جهادی پیشین و طالبان زودتر به دام نیفتند. نیرو های جوان مقاومت با دشواری های آشکار و پنهانی رو برو اند که شناسایی و درک توطیه های پنهان به مراتب دشوارتر از دسیسه های آشکار است که به اشکال متفاوت صورت می گیرد؛ گاهی به شکل ایجاد گروه‌های شبیه یا شبیه سازی های گروهی و یا از طریق وارد کردن افراد و یا نفوذ در درون رهبران گروه‌ها صورت می گیرد. چنانکه درگیری های تنظیمی در زمان جهاد با شوروی و بعد از سرنگونی رژیم نجیب ریشه در بازی ها و شبیه سازی های استخباراتی داشت که منجر به ظهور طالبان گردید. حال بر جبهه ها و نیرو های مقاومت برضد طالبان و آی اس آی پاکستان لازم است تا از آن ترفند های گذشتۀ استخباراتی سود جویند که مبادا بار دیگر قربانی بازی های پر نقش و نگار استخباراتی کشور های منطقه شوند. بدون تردید جبهۀ مقاومت ملی که پاکستان و حاميان آن به این جبهه به حیث دشمن سنتی نگاه می کند؛ بیشتر از جبهه های دیگر هدف توطیۀ آی اس آی قرار دارد؛ زیرا نظامیان پاکستان با شورای مقاومت خزیده در ترکیه نه تنها کاری ندارد و شماری اعضای آن از همکاران و معامله گران قدیم آنان به شمار می روند. پاکستان و طالبان وجود آنان را بحیث شورای غیر فعال و تماشاچی که صرف هستی خود را با اعلامیه های سربالا می خواهد، اثبات نماید؛ از غنیمت های روزگار تلقی می کنند. بنابراین هشدار ها بیشتر متوجه جبهۀ مقاومت است چنانکه همین اکنون زمزمه هایی وجود دارد که گویا دست غنی فراری در پشت بعضی جبهه های مقاومت دراز است و این به معنای آن است که در عقب این دراز دستی غنی همان شبکۀ بزرگ قرار دارد که جمهوریت را سقوط داد. هرگاه چنین چیزی وجود داشته باشد؛ سرنوشت جبهه های مقاومت خدای نخواسته با سقوط یک باره و یک شبۀ جمهوریت گره خواهد خورد. حال بر رهبران جبهه های مقاومت است تا با هوشیاری تمام، جبهه های خویش را از سطح رهبری تا صفوف بازخوانی نمایند، هر چه زودتر به تصفیۀ افراد مشکوک اقدام نمایند. غنی با فرار نابهنگام و تحویلی ارگ به شبکۀ حقانی ثابت گردانید که او عامل استخبارات آی اس آی است و به افغانستان و مردمش اندک ترین ترحمی ندارد. هرگونه پیوند میان غنی و جبهه های مقاومت معنای بسر رسیدن ماموریت دور دوم او را دارد. غنی مثلی که مردم افغانستان را غافلگیر گردانید و ارگ را به شبکۀ حقانی تسلیم کرد و این بار نیرو های مقاومت را غافلگیر خواهد و آنان را به طالبان تحویل خواهد نمود.

جبهه های مقاومت ‌که در سراسر افغانستان درگیر نبرد های چریکی و جبهه ای با طالبان اند؛ باید آگاه باشند که نه تنها با طالبان رویارو هستند؛ بلکه با یک شبکۀ شیطانی مرموز و چند لایه و چندین ضلعی می جنگند که در یک ضلع آن کرزی با کلاۀ قرقلی و در ضلع دیگر آن عبدالله و در ضلع سوم آن غنی و در ضلع چهارم آن آی اس آی و در ضلع پنجم آن تمامی گروه‌های تروریستی از القاعده تا تی تی پی و لشکر جنگوی و ایغور های چینی و ... قرار دارند. آشکار است که جنگ در برابر این شبکۀ شیطانی امری ساده نیست و مقابله با آن تنها با اسلحه بسنده نیست و نیاز شدید به فهم مبارزات چریکی و فهم تند سیاسی و استخباراتی نیز دارد تا در هر قدم توطیه های نظامی و سیاسی و استخباراتی این شبکۀ خبیثه را خنثا نمایند. نخستین گام برای رویارویی های نظامی با طالبان نیاز شدید به یک خانه تکانی و تصفیۀ جدی درون جبهه آی دارد تا جادۀ ناهموار نبرد مسلحانه با طالبان هموارتر گردد؛ زیرا یگانه راه در برابر مظالم و بیداد طالبان مبارزۀ جدی و پیگیر مسلحانه بوده و جستجوی هرگونه تعامل با طالبان ضیاع وقت و انتظاری ساده لوحانه است. مردم افغانستان با وجود جفا ها و کوتاه کاری ها و ناپاسخگویی های گذشتۀ چشم بر راۀ این جبهه اند و انتظار دارند که روزی افغانستان را از کام تروریستان و حامیان پاکستانی آنان نجات می دهند. این جبهه ها در هر قدمی که می گذارند، این خواست و آرزوی مردم افغانستان را باید در سر داشته باشند. یاهو

یاهو

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت