عثمان نجیب

 

ادریس رحمانی، جاسوس زبردست آمریکا مورد کهنه‌یی را با پرداخت های جدیدتر افشا کرده است


لنگی را گوساله و گوساله را گاو بلعید:


بشر هم‌‌زمان با عرض وجود، طماع و حریص بوده و حاکميت کاملی بالای نفس خودش نه داشته است. ارچند این بدکنشی در میان حیوانات هم معمول است. حیوان که نامش در سرش است. ولی انسان چرا؟ در روایات دینی و کتب آسمانی آمده است که ابوالبشر آدم ع و زوجه اش یا ام‌البشر، نه توانستند بر نفس های شان حاکم شوند و در جال نيرنگ شیطان گیر افتاده، از درخت ممنوعه میوه خوردند و یا گندمی را دريافتند. این اولین بنای تسلیم شدن انسان به نفس و سرکشی امر خالقش بود. خالقی که برای خاطر انسان، بزرگ‌ترین فرشته‌ی خود را تنبه کرد و تا ابد رانده شد و نامش را هم به ابلیس مسما کرد. سخن را به درازا نه می‌برم. برنامه‌‌ی ۱۲۹۵- جمهوری پنجم را دیدم. این برنامه توسط رزاق مأمون، دوست دوران جوانی های ما، به استناد مقاله‌یی که از سوی آقای ادریس رحمانی نوشته شده بود، تهیه کرده است‌. عنوان جالبی به آن برنامه داده بود. جزيه پردازی اجباری ایران به طالبان. با توجه به پیشینه‌ی کاری جاسوسی انکارناپذیر ادریس رحمانی و چند تایی مثل او، به آمریکا، گمان بردم که باز کدام دروغی را پخش کرده. چون من بار ها در طی مقالاتی، دروغ‌پراکنی های آقای ادریس را مستند، رد کرده ام. به روش کار او بلدیت دارم. جواسیسی چون آقای رحمانی، هرگز صلاحیت نه دارند که از خود حتا یک حرفی هم بگویند. اینان در بدبینانه‌ترین داروی که واقعیت است، همان جاسوس شناسایی می‌شوند. و در خوش‌بینانه تربن یادکرد، برگردان یا همان ترجمان اند. به دلیل این که نوشتن چنین مقالات، نیازمند مستندات اند. خواننده‌ی گرامی، می‌تواند، نوشته هایی از این قلم، در مورد آقای رحمانی را به کمک مرورگر گوگل دريابند. هم، عنوان برنامه و هم، نگاره‌یی از آقای رحمانی در کنار چپ صفحه‌ی برنامه، سبب شدند که تا ختم، به آن گوش دادم. رزاق مأمون، در این بازگفتار نوشتاری آقای رحمانی، نگاه عمیقی انداخته، البته کمی خوش‌بینانه‌تر به آن نگاه کرده است. اهالی امور استخباراتی می‌دانند که برخی گفته ها، زمانی از سوی ایادی دست‌گاه های استخباراتی، به گونه‌ی عمدی و پیش از دور برون شدنِ محرمیت بیست ساله افشا‌ می‌شوند. چون باداران شان تشخیص می‌دهند، که کدام فرصت مناسب است برای کدام گفتار یا کردار؟ ما نمونه های زیادی از کارهای سی آی اِی و پلیس فدرال و اف بی آی داریم که بند و باز طبقه بندی های اطلاعات نه بوده اند. پخش خبر بی‌ ربط و ساخته‌گی و جانب‌دارانه‌ی سی آی اِی که گویا زبان فارسی در افغانستان اقلیت است و زبان پشتو اکثریت، از آن نمونه هاستند. این اتفاق درست یک سال پیش از آوردن طالبان مزدور شان به جای غنی مزدور شان در رسانه ها غوغا برپا کرد. مفسران، در آن زمان به گونه‌ی گسترده نسبت به آن برنامه‌ی آشکار شیطانی آن را محکوم کردند. ولی دیده شد که پسا آن سخنان، شیرازه های زنده‌گی در افغان‌ستان را چه گونه در طی یک سال فروپاشاندند و طالبان مزدور عمدتاً پشتون‌تبار، بی سواد و بی تجربه و تروری‌ست را بالای مردم حاکم ساختند. ادریس رحمانی گویا موارد جدیدی را وطن‌فروشی کرزی و غنی افشا کرده است. هر چند این افشا‌گری ها تازه نیستند و منابع اطلاعاتی و نشراتی افغانستان پیش از این آن را کشف کرده بودند. آن چه در این مقاله به دستور باداران ادریس رحمانی گنجانیده شده است، خود‌فروشی کرزی و غنی در بدل پول برای هر کسی‌ست. درست مانند یک رقاص سیاسی وطن فروش، در دست هر کی پول زیاد داد. من شخصاً در برابر این‌گونه جواسیس مانند ادریس رحمانی حساسیت دارم و درک می‌کنم که چه‌گونه برای فروپاشی کشور شان با آمریکا یک صدا و پیش‌گام شدند. ولی این بار، ادریس رحمانی بی‌مناعتی کرزی و غنی را در مقابل پول آشکار می‌سازد، نوشتن این مقاله که به هیچ صورت بدون استشاره و هدایت مقامات آمریکایی صورت نه گرفته و نه از صلاحیت ادریس رحمانی است، یک بار دگر می‌رساند که بیش‌ترین رهبر نماهای پشتون تبار کشور ما، گماشته شده از سوی اجانب تنها عاشق پول و ثروت و قدرت اند و هر کی برای شان پول بیش‌تر داد، وطن را به هدایت او ویران می‌کنند و مردم به تباهی می‌کشانند. آقای رحمانی افشا کرده که قصر سفید از اولین روز های به تخت نشاندن تا سقوط دادنِ کرزی، جاسوس زبردست‌تر از رحمانی و امثال او، ماهیانه مبلغ ۱۴۰ هزار دلار آمریکایی، مستمری بدون بازپرداخت و بازپرسان، در حساب شخصی آقای کرزی واریز می‌کردند. در ازای این پول، مانند عبدالرحمان خان که سالانه ۱۶ لک‌کلدار در ازای فروش دیورند از انگلیس می‌گرفت، همه دم و دست‌گاه و خدم و حشم ارگ را به خدمت سفارت آمریکا قرار داده و تا آنجا باز و بی خیال برای سفارت آمریکا فراخ‌بالی گسترده بودند که اگر یک اجیر صفاکار سفارت آمریکا هم به ارگ می‌رفت بسیار به. گرمی استقبال می‌شد و کرزی را در اولین دقایق تقاضا دیده می‌توانست. طبعاً با چنان حالت مراحل امنیت آزمایی شخص آمده از سفارت هم مطرح نه بوده. چون از سفارت آمریکا آمده بوده. حالا ببینید که خدا می‌داند، چه استفاده های جاسوسانه از سوی کارداران سفارت آمریکا، انگلیس و ایران بر ضد منافع ملی ما صورت کرفته باشد. چون در دست‌گاه کرزی و ‌بعدها غنی، کسی تعهد ملی برای وطن نه داشت. این برنامه‌ی آغوش باز پسا چند ماه آهسته آهسته به سردی گراییده و دگر آن استقبال از مراجعه کننده‌گان نزد کرزی و ارگ رنگ باخته بودند، تا آن‌جا که آقای رحمانی می‌گوید: او برای رد‌گیری چرایی گردش ایام به مسئولان سفارشات مشوره داده تا دیده چه واقع شده؟ ادریس در کمال تعجب خودش ادامه داده که در یافتند، انگلیس، ردِ پای داوطلبی خریدِ کرزی را دریافته و برای استخدام او، نرخ دواطلبی پنهانی را به چهار برابر زیاد کرده و ماهیانه شش‌صدهزار دلار به حساب شخصی آقای کرزی واریز می‌کردند. این بَرنده‌گی پنهانی انگلیس، سبب مردود شدن ارکان سفارت در دست‌گاه کرزی گردیده، بسیار گرم شده و ناگهان به سردی گراییده و سقوط کرده. ایران به شناسایی نقطه‌ی ضعف آقای کرزی، نرخ مبلغ ۱۴۰ هزار دلار را ده چند و نرخ شش‌صدهزار دالر انگلیس را تقریباً سه چند بالا برده و با پرداخت ماهیانه یک میلیون و پنج‌صدهزار دلار به کرزی، راه سفارت های آمریکا و انگلیس بر ارگ‌ را پر از غبار بی باوری کرده و خودش جاگزین آنان شدند. احتمالاً این روال هم پس از مدتی به کم‌رنگ شده باشد که رحمانی اجازه‌ی افشا کردن آن را نه داشت. به این ترتیب لنگته‌ی آمریکا را گوساله‌ی انگلیس و هردو را گاو ابران بلعید و قاضی کرزی برنده‌ی میدان شد. البته در بدل خیانت به وطن و وطن فروشی و جاسوسی علیه ملت ما. بحث بسیار مهم حتا از خودفروشی کرزی به کشور ها در برابردلار، گفته های خود رحمانی است دلایل ثبوت جاسوس بودنش برای آمریکایی‌ها. در تمام روایاتی که مأمون از ادریس داشت، فهمیده می‌شد، آن‌چه همه در مورد جاسوس بودن آقای رحمانی می‌گفتند، درست بود.‌ ولی خود رحمانی همیشه در نقش یک دلقک کارشناس ظاهر می‌شد. کلمات و جملاتی مانند: مه گفتم شان، مه حیران ماندم، ما مخالفت کدیم و چندین تای دگر، همه اقرار های شاید غیر قابل انتظار برای خود رحمانی هم بوده باشند که ادریس بر جاسوس بودن خودش داشته است. ورنه یک ترجمان عادی چنان با صلاحیت سخن نه می‌گوید. نکته‌ی قابل نقد در این برنامه نشانه رفتن ادریس رحمانی به تمام زعما و زما‌م‌داران افغان‌ستان بود. موردی که بسیار بی‌انصافی بود و است. رهبران حاکم در سه سال پسین دهه‌ی پنجاه و نیمه‌ی اول دهه‌ی شصت و پیش از آن ها حکومت امیر حبیب‌الله خادم دین رسول‌الله پاک‌ترین رهبران تاریخ افغان‌ستان بودند. البته که اشتباهات بزرگی از خادم دین رسول الله در حکومت‌داری سر زد. و دارایی عامه را برای همه تقسیم و فکر کرد که دولت نیاز به داشتن سرمایه نه دارد، ولی هیچ کسی سندی نه دارد که او یک سوزنی از ارگ و ملت را دزدیده باشد. چنانی که امان‌الله خان در وقت فرارش کرد. و کرزی آن را بی‌فرار، تکرار کرد و غنی با فرار، آن زمام‌دار غاصب نیمه‌ی دوم دهه‌ی شصت تا شروع دهه‌ی هفتاد شادروان دکتر نجیب بودند، که متأسفانه مناعت نفسانی نه داشتند و بخشی از دارایی های ملی را در قراری سرقت کردند. من مستندات زیادی در این مورد نوشته‌ام. شادروان تره‌کی که نه توانستند، لباس تن خود و ساعت بند دست خود را محافظت کنند و توسط ایادی امین شهید شدند. حتا همان حفیظ‌الله امین خون‌ آشام هم غیر از شور و مستی قدرت و کشتار انسان ها، به دارایی عامه دست‌بردی نه زد. از ببرک کارمل فقید که همه می‌دانیم، چه‌گونه در زنده‌گی پرفلاکت اقتصادی و گاهی هم گرسنه‌‌گی، اما با غرور و پاکی و شهامت جان دادند. شما قضاوت کنید، که چه‌گونه این وطن با این همه خاین ساخته شود؟ هرگز ممکن نیست. مگر این که نسل نو با قاطعیت وارد میدان شود و عنان قدرت را به کف گیرد.در بازی های روان جهانی، ایران، پاکستان، چین و هند روسیه هرگز در فکر افغان‌ستان نیستند و گرمای جنگ اوکرایین همه را سرگیچه کرده. مانور های طالب برای گویا دفاع از افغان‌ستان چیزی نیستند، غیر از بازی با احساسات مردمان عمدتاً پشتون افغان‌ستان و گویا جنگ مذهبی. ایران هم باوجود اشتباهات راه‌بردی و برخورد احساساتی رییسی، حاضر است برای یک توافق با طالبان تا زمان رسیدن میعاد موعود از سیاست جنگ و گریز استفاده کرده و طالبان ایران پرورده را آماده‌ی دفاع از ایران در مقابل طالبان پاکستانی و آمریکایی کند. در صورت آغاز جنگی که من باور ندارم بسیار تعیین کننده شروع شود، تنها سلاح برنده‌ی طالب، همان نیروهای انتحاری شان است که به دلیل نه داشتن دیده‌بانی کامل ایران بالای مرزهای منتهی به افغان‌ستان حتا بلوچ‌ستان پاک‌ستان، امکان یورش ناگهانی و گروهی انتحاری به داخل ایران دور از تصور نیست. در هر دو صورت، این مردم بی‌چاره‌ی ماست که ‌پامال ستوران شب‌گرد طالب و نیروهای بی‌رحم آخوندهای ایران می‌شوند.

لینک برنامه‌ی ۱۲۹۵ جمهوری پنجم:

 

https://youtu.be/na4B3opEqiA 

 

 

 


بالا
 
بازگشت