عثمان نجیب

 

نامه‌ی سرگشاده‌ی محمدعثمان نجیب

خطاب به مردم شریف غیر پشتون در سراسر افغانستان!

من که شدیداً بیمار و تازه برخاسته از بستر عملیات ام و هنوز دو روز از مرگ عمه‌ی گرامی سپری شده، خدا را شاهد می‌گیرم که از روز لشکر کشی پشتون به شمال بیش‌تر وقت تا ۲ و نیم شب‌هاربیدارم و برای وطن و شما می‌نویسم. ام‌شب را که تا حال یک ثانیه هم چشم پت نه کرده ام. این منت نیست بالای شما. این رسالتی‌ست که همه‌ی غیر پشتون ها باید داشته باشند، و به خود بیایند.


شنیدید که ذبیح‌الله مجاهد، هر چه پشتون است را مسلمان و کلان و صاحب ملک دانست و هر چه غیر پشتون است را نا مسلمان و گویا کوچک ‌و بی صلاحیت. دگر انتظار چه را دارید؟
هر کسی در دنیای ام‌روز راه خود را یافته است غیر از تاجیک و پارسی گفتارهای افغانستان. من دیدم که در کم‌تر از ۴۸ ساعت حوادثِ ماسکو، بیش‌ترین کارشناسان و دست اندر کاران شبکه های مجازی، وطن را و سرنوشت خود را از یاد بردند و هی اوکرایین گفتند و واگنر گفتند و ماسکو گفتند.رهیچ کسی از میان آنان به سرنوشت خود و فرزند و هم‌‌وطن و هم استان فارسی گفتار یا غیر پشتون خود در شمال سخن نه گفت که به ساحل پرتاب در عمق دریای آمو نزدیک شده اند. ما بخواهیم، نه خواهیم، پوتین باشد یا نه باشد، فرمانده واگنر باشد یا نه باشد،
اوکرایین، گورستان لئوپارد‌ها‌ و‌ انتظار دفنِ اِف ۱۶ ها و شکست های پیاپی غرب و آمریکاست. دیر یا زود نوبت سربریدن های عموم من و شما می‌رسد، که همین آمریکا و انگلیس و غرب و هر کشور دیگر ما را از زیر ساطور ستوران طالب نمای پشتون بگذراند و به عدم بفرستد مان و دگر نامی از نسل های مان نماند.افغانستان، گریزگاه شرم‌گین صاحبانِ مادر بم‌ های بایدن های باد‌رَو است. ولی حالا مأمون امنی برای تروریستان پشتون تبار افغانستان و خیبر و پاکستان است. دگر قربانی شعار های عوام فریب وحدت و برادری نه شوید. بیایید هر کدام تان به طریقی راه آزاد سازی خود از برده‌گی برای چهار تا متعفن گندیده‌ی پشتون را دریابید و سرزمین های تان را دوباره بگیرید و متجاوزان جنوب و خیبر و آورده شده به زور آمریکا و انگلیس را مثل طوفان خشم‌گین بروبید ‌و نابود شان کنید.
زنده‌گی انسان برای آن خوش‌‌آیند است که هر گاه و بی‌گاهی یک تغییر دراماتیک و یا یک روی‌داد ماندگار و عبرت ناکی را برایش به نمایش می‌گذارد. این نمایانه‌نمایی ها بیش‌تر در عرصه های سیاست و قدرت جمعی و شکست جمعی یا تنهایی و کشوری یا جهانی پر و بال گستر می‌شوند. ارچند جنگ در هیچ حالتی گزینه‌ی خواستن‌خواه همه‌گانی نیست. ولی مقامات برخی کشور ها مثل آمریکا،‌ جنگ را در اثر ناگزیری های فشارهای دلالان ابزار و آلات سبک و سنگین جنگی و سنجش کارایی تولیدات شان راه اندازی می‌کنند. تا هم در قدرت بمانند و هم سرمایه هایی که برای حمایت از آنان هزینه شده، با مفاد چندین برابر به حساب های شر آفرینان واپس واریز شوند. و کاستی های و فراز های استعمال جنگ افزار های شان را هم به دست بیاورند. بازرگانی‌‌یی که فقط با ویرانی دگران و جاری‌سازی خون دگران فرسنگ ها دور از اقامت‌گاه ها و‌ زیست‌گاه های بومی خود شان اطفای عطش قدرت و ثروت تا یک درگیری سازی دگر ثروت‌مندان و سیاسیون آمریکا و غرب می‌شود. اصل ویران‌گر و مهم این است که بانی و آغازگران جنگ های این‌چنینی همین آمریکا و غرب اند. اقدامات آنان در کشور های مانند افغانستان و عراق و سوریه و لبنان به سرعت باد نتیجه می‌دهند. ولی در مقابل کشور هایی مانند روسیه همیشه با شکست حقیقی و پیروزی رویایی قرار دارند. جنگ های اخیر عراق و سوریه و لبنان و افغانستان، به گونه‌ی چشم‌گیری از خمیر شدن آمریکا و‌ منحدانش در برابر ایران و هند و چین تاریخ ها به جا ماندند. و نبرد اوکریین که منحصر به فرد است. منابع در روسیه اعلام کرده اند که وجود فشار قوی جنگی و حملات بی‌تپقف نیروهای مزدور آمریکا و غرب به دفاع اوکرایین نه توانسته اند تا هنوز درصدی مصارف و‌ تلفات نظامی را از زیر اعشاریه صفر ۱ در صد بالا ببرند. و در مقابل آنان توانسته اند علاوه بر وارد کردن تلفات مالی و‌ جانی بزرگ به ماشین های جنگی و‌ نیروهای انسانی طرف‌دار آمریکا و اروپا در اوکرایین تناسب و‌ ضریب شکست و‌ مصرف حامیان جنگ اوکرایین را بیش از ۹۵ در صد بلند ببرند که اظهر من‌الشمس اند. اوکرایین حالا بزرگ‌ترین مدفن یا گورستان انواع مختلف و پیش‌رفته‌ی سلاح های غرب و ثبوت ناکارایی آنان است. انهدام دست‌گاه های بلند قیمت پاتریوت، نشانه‌گیری های په‌بادهای آمریکای پیش از رسیدن به مقاصد اصلی تهماجمی شان و مهم‌ترین از همه ورود روسیه به کدهای کنترلی هدایت په‌باد های غرب و از دست‌رس خارج ‌کردن دو فروند آنداز اداره‌ی آمریکایی و فرود آوردن کنترل شده‌ی آنان به ماسکو، دست بالای روسیه را در هر زمینه بالای غرب نشان می‌دهد. این ناکامی ها را اگر آمریکا و متحدانش به رخ خود بیاورند یا نه ثابت است و سرزمین های گرفته شده توسط روسیه از اوکرایین غیر قابل بازپس‌‌گیری و‌ در حد یک آرزو برای غرب خواهد بود. مگر این که خاینان دگری چون گرباچف و یالتسین در روسیه پیدا شوند ‌و معادله را با ترور پوتین برعکس بسازند. از سوی دگر نارسایی های عقلانی بایدن، دو دسته‌گی ها حمایت و عدم حمایت سنای آمریکا از اوکرایین و سر ریز شدن حوصله‌ی مردمان اروپا و آمریکا در این نبرد بی‌کامیابی و به تهی شدن رفتن ذخایر استراتژیک اروپا از سلاح ‌و مهمات تا لوژستیک عقبی برای اوکرایین، بی اعتبار شدن بازار تجارت سلاح های مهم غرب و آمریکا در مارکیت های جهانی پسا شکست پاتریوت‌ها و لئوپاردها و سنگینی روزافزون بلند رفتن نرخ زنده‌گی راه برای ادامه و یا قطع حمایت از اوکرایین برای رهبران غرب گم کرده است. به ویژه که هیچ روزنه‌یی برای ختم زودهنگام جنگ هم دیده نه می‌شود. در این حالت است که افغانستان باردگر به کنار گذاشته می‌شود و‌ در عوض روی اسکان جنگ افروزان عمدتاً پشتون تبار به شمال افغانستان سرعت داده می‌شود، تا آمریکا و غرب ناکامی های شان را از جهان با حملات جدید فرسایشی غیر متعارف توسط طالبان پاکستانی و افاغنه حقانی ‌و جنوبی از افغانستان شمالی علیه روسیه و آسیای میانه زمان خریداری کنند که انتخابات آمریکا به نفع دموکرات ها پایان یابد و پس از آن، باز هم همان آش باشد و همان کاسه. من نه می‌دانم مردم آمریکا چرا هرزه پرست اند؟ بایدن که هر ساعت یک شرمی به اآمریکا می‌آورد،‌چه دارد که باید در قدرت باشد؟ شاید تناسب بلندی سهم او در قدرت اقتصادی اوکرایین. ولی اوضاع در افغانستان هم کم‌تر از موضوع اوکرایین برای روسیه و منطقه مصروف کننده نیست. به خصوص که ریشه‌ی حالات حاکم ساخته شده بر افغانستان در تاریخ ایجاد پاکستان و پس از توسط داودخان و پس از آن دکتر نجیب و پشتون سیاسی داخل نظام جمهوری بود. که من سال گذشته صحبت های مستقیم ثبت شده‌ی جنرال امام‌الدین، جنرال طاقت و دو مقام عالی رتبه‌ی ولایت پکتیا به شمول والی خاین آن را منتشر کردم. اینان همه به ظاهر خلقی و پرچمی بودند.‌ولی در پس پرده، ایادی پاکستان که به سیداحمد گیلانی پدرکلان جاسوسان افغانستان برای پاکستان تسلیم شدند.
مردم ما اگر خوش‌باوری دارند، ولی آگاهان اصلی سیاست افغانستان از نیمه‌ی دهه‌ی شصت می‌دانند که نجیب، آن خاین ملی و بین‌المللی سبب فروپاشی نظام و عامل شوروی و‌ گرباچف و غصب قدرت قانونی از رهبر بود. به کمک خاینان داخلی و سرانجام بادارنش دست از حمایتش برداشتند و بادار پاکستانی اش توسط افراسیاب خټک به پایه‌ی دار باذلت کشانیدش. ما ولی برای انسان بودنش گریستیم که آن‌گونه باور به قوم و قبیله‌ی خود داشت و آن‌گونه رسوا کردندش و به سر دار شد.‌ اکنون هم، هرگونه سکوت و هر استقبال خموشِ تبارگرایانه از خرابی اوضاع در شمال افغان‌ستان و حالا، جا به جا سازی علنی تروریست‌های خیبر و ملیشه های مسلح پاک‌ستان، زیرنام وزیرستانی، استشمام بوی گاز کشنده است‌ که پخش شده. اگر نه جنبیم،‌ همه نابود می‌شویم. به یاد داشته باشید که کارشکنی ‌ها و سبوتاژ های شخصیتی،‌ حیثیتی و محلی برای دور زدن افکار مردم از به شدت پشتونیزه سازی شمال، کوچانیدن های اجباری و‌ جا به ‌جایی های پشتون پاکستان و خیبر و پشتون های داوطلب جنوب افغانستان به شمال افغانستان در راه اند که همه‌ی من و‌ شما را به فروعات مصروف سازند تا روشن‌گری نه توانیم. میزِکاری برای افغانستان در آی اس آی پاکستان تجارب چهل و چند ساله‌ی کار ویران‌گری و روان‌‌برگردانی بر ضد کشور ما دارد. در این حالت با بحث های بسیار پیش پا افتاده از سوی فیس‌بوک چلونکۍ های پاکستانی و حتا آمریکایی، هندی، ایرانی، چینی و روسی و هر کس دگر به نفع طالبان و پشتونیسم در منطقه راه اندازی می‌شوند. در سیاست های کشور ها خوش باوری نه داشته باشیم. برای کشور های غیر افغانستان اولویت های شان منافع ملی شان است. در بزکشی و زمین‌گیری های شمال، مقاصد بزرگی نهفته اند. این جا به جایی ها در شمال یا شمال‌الشرق بسنده‌گی نه دارند و به هر سویی کشانیده می‌شوند. به این ‌گونه احتمال نه که قطعاً سنجش وصل کوچی سازی از شمال به سوی غرب ولایات غربی، به ویژه شهرستان مرغاب و استان بادغیس و حتا تا دامنه های هرات از هر سویی ممکن است. خط و نشان آمریکا پسا ناکامی های متواتر در جهان و اوکرایین ناکامی های بازار تجارت و اسلحه‌ی آمریکا و اروپا در جنگ های اوکرایین تا زمان برگزاری انتخابات آمریکا به هر سویی و هر کاری کشیده شده می‌تواند. آفرینش و خلق ِسوژه های جدید و فیلم‌نامه‌های روان‌گردان جدید برای مردمان آمریکا و اروپا و انگلیس در این گذرنده‌‌گی های با شتاب بسیار با اهمیت است. هر توطئه ‌‌و دسیسه‌یی را که هوش تان یا ضمیر ناخودآگاه مان برای مان هوش‌دار می‌دهند را ساده نه انگاریم. یک ماه آینده اگر تعیین کننده‌ی کلی تکلیف آسیای جنوبی و افغانستان و آسیای میانه و هم‌چنان اوکرایین نه باشد،‌ بدون شک که دامن‌گیری های جدیدی برای جنگ‌ افروزان خواهد داشت. ولی ما هم از آتش‌سوزی آن امانی نخواهیم داشت. وظیفه داریم تا به هر طوری شده، ذهنیت ها و روحیه‌ی مردمان ما را روشن و راحت نگه ‌داریم، تا بیش‌تر از آن چه نسبت به اقتدار بازوی شان باور دارند،. بیاندیشید. گرم و‌ سرد زیادی فرا راه ما خواهند بودند. ولی به هر صورت و هر حالت طعمه‌های حلالی برای شکار به صیادان قهرمان ما هم پدیدار اند و هم پدیدار خواهند شد. شمال افغانستان و مناطق بزرگ مردمان عزیز شمال و غرب و شرق ‌‌و جنوب هر آن‌چه غیر پشتون یا پشتونِ وطن‌ دوست بی تعصب و پشتون های بومی شده با مردمان شمال با غیر پشتون ‌ها اند که پایایی مقاومتی دارند. حتا اگر پشتون های بومی شده‌یی که در ساحات شمال زمین و‌ جای‌دادها خریداری کرده اند و از جمع ناقلین چورگر دوران های عبدالرحمانی و امان‌الله‌یی نه باشند، مردمان ما نه تنها با ایشان مشکلی نه ‌دارند که برادروار با آنان زنده‌گی کرده، می‌کنند و خواهند کرد. و اگر در مخیله‌ی شان چیزی باشد که ساخت کانال قوش‌تپه و‌ توزیع زمین اطراف آن، دشت‌خواجه ‌بهاوالدین یا هر گوشه‌یی از شمال یا غرب افغانستان به پشتون پاکستان یا پشتون جنوبی، مشرقی‌ و مغربی مانند قرن نزده و اوایل بیست است، این آرمان را به گور ببرند. بلی آشتی با پشتونی مانند اختر لوچک،‌ حکمتیار و کرزی‌ گونه ها و غنی های فراری حقانی ها و طالبان متحجر در هر شکل و شمایلی که باشند، ناممکن است. بگذارید، همه پشتون‌های پاکستان و خیبر را بیاورند ولی آنان دانسته اند که برای مرگ فرستاده شده اند. جهنم شان شمال است. حوران بهشت شان هم رگ‌باران مسلسل های وطن‌پرستان افغانستان شمالی. چون روزی بیدار شویم که شیرمردان سنگرگاه و پاس‌گاه های حراست از استقلال ملت و کشور همه کرگسان و لاش‌خوران طالبانی به دیار عدم و تحت‌السقر فرستاده اند. اینان آن‌قدر به شست و‌ شوی مغزی جوانان و اهالی جنوب افغانستان مؤفق بوده اند که “مه پرس.” طالب احمقی از تلویزیون به آنان می‌گوید تا انتحاری کنج چشمی هم نگاه به تلویزیون نه کند که پنجاه روز خدا بالایش قهر شده ‌و انتظارش را قبول نه می‌کند!!؟ از هر احتمالی برای تغییر افکار جهان قطع امید کنید، این جهان و به خصوص آمریکا و حتا برخی روزنامه های آن‌ها سردم‌داران اصلی حمایت از طالبان نیابتی شان در جنگ های افغانستان اند. آنان تا مرزهای وداع با حیا، پیش رفته و ستون‌نویس های روزنامه های شان داعشیان و حامیان مستقیم طالبان اند. این پیام من بود به عنوان یک شهروند عادی غیر پشتون شما. انتخاب عزت و ذلت و آزادی و برده‌گی، خجالت آینده‌ی تاریخی یا. سرافرازی به دست خود شماست. چننانی که حالا مدافعان هندو‌کش ها،‌ شمالی بزرگ،‌ پنجشیر قهرمان و پروان کاپیسا و اندراب های قهرمان و تخار و بدخشان و هر گوشه‌ی وطن، شجاعانه و مردان و قهرمانانه بر ضد تمامیت خواهان می‌جنگند. و‌ من‌الله‌التوفیق

 

 


بالا
 
بازگشت