مهرالدین مشید

 

از شایعه پراگنی های استخباراتی  تا بازی های بزرگ جیوپولیتیک

گفت و گو های پنهان؛ طالبان ابزار رقابت های جیوپولیتیک کشور های جهان

 

در این روز ها گفت و گو های پنهانی در اطریش، یونان، پاکستان، ترکیه و کابل از یک طرف میان سیاسیون مخالف طالبان و از سویی هم میان شماری سیاسیون افغانستان و طالبان مطرح است و در ضمن از برگزاری لویه جرگه نیز سخن زده می شود. هرچند این خبر ها هنوز از سوی منابع خبری موثق مورد تایید قرار نگرفته است؛ اما آنانیکه یک شبه افغانستان را به طالبان سپردند و با انفجار دادن جامعه ی افغانستان، تمامی ساختار ها را یک باره شکستند و سرنوشت مردم این کشور را بیرحمانه به بازی گرفتند. در این شکی نیست که آنان قادر به ساختن سناریو های دیگری نیز در افغانستان باشند که  حالا برای مردم این کشور ناممکن و شگفت آور به نظر می رسد. اما آنچه مسلم است، اینکه حالا بازی با طالبان و کشیدن شاخ های آنان آنقدر ساده نیست؛ زیرا طالبان اکنون به ابزار بی بدیل جنگ جیوپولتیک میان کشور های منطقه و جهان بدل شده است. بقای طالبان وابسته به این بازی است. این بازی زمانی در منطقه تغییر می کند که اوضاع در سطح کل منطقه و جهان به کلی عوض شود.

گزارش هایی از نشست های سیاسیون افغانستان در وین اتریش، آتن یونان، اسلام آباد پاکستان، انقره ترکیه و کابل به نشر رسیده که حاکی از گفت و گو ها از یک سو میان سیاسیون دوران جمهوریت و شماری رهبران جهادی پیشین در کشور های اروپایی و آسیایی و هم چنان دیدار های پنهانی شماری مقام های ورشکسته ی نظام جمهوریت با طالبان است. هدف این گفت و گو ها توافق روی یک ساختار حکومتی زیر چتر طالبان ذکر شده که طرف قبول همه جناح ها باشد؛ البته طوری که این حکومت مشروعیت خود را  از لویه جرگه یا نشست کلان ملی خواهد گرفت. هرگاه این درست باشد، ناموجه نیست که کرزی برای انجام چنین ماموریت درکابل مانده است؛ زیرا او هر از گاهی صدای لویه جرگه را بلند می کند. هرگاه به این موضوع خوش بینانه نگاه شود، از لحاظ نظری جایگاهی برای آن می توان پیدا کرد؛ اما از لحاظ عملی آنقدر دشوار و ناممکن است که عبور کردن از " هفت خوان رستم" خیلی ساده باشد.

طالبانیکه در دور نخست حکومت داری خود ثابت ساختند که هرگز حاضر به انعطاف نیستند و طی بیست سال هرگونه گفت و گو را مشروط به برقراری حاکمیت مطلقه ی خود عنوان کرده اند. هدف از چانه زنی های طالبان در حدود دو سال با امریکایی ها، استقرار امارت طالبانی بود و بالاخره در نتیجه ی توافق کشور های منطقه و جهان و بازی های پشت پرده ی شبکه های استخباراتی، غنی از کابل فرار داده شد و ارگ به طالبان سپرده شد؛ البته این تحویلی تصمیمی ساده نبوده و با توجه به اوضاع شکننده ی جیوپولتیک در سطح منطقه و دگرگونی های در حال وقوع صورت گرفت که جنگ اوکراین و روسیه یکی از آنها به حساب می رود.

پس حالا که طالبان قدرت را قبضه کرده اند و می‌دانند که در راس بازی جیوپولیتیک؛ البته به لحاظ ابزاری قرار دارند و پیش قراول توپ های کشور های  رقیب شده اند. آنان دم را غنیمت شمرده، به مثابه ی مرغان دانه چینی کرده و هر کدام را به گونه ای می دوشند. طالبان درک کرده اند که صف آرایی ها در منطقه به سود آنان است. هرچند محور کشمکش ها در منطقه رقابت های شدید سیاسی و اقتصادی میان آمریکا و متحدانش با روسیه، چین و ایران است؛ اما نقش هند و پاکستان و کشور های آسیای میانه؛ بویژه کشور هاییکه سرنوشت شان با پروژه ی " یک راه و یک کمربند" چین گره خورده و منافع مشترک آنان را بر می تابد، تاثیر گذاری آنها را نمی توان دست کم گرفت. زیرا این پروژه ی مهم که از لحاظ حیوایگونومیک اهمیت بسزایی دارد، برای کشور های متفق و مخالف قابل اهمیت است. از اینکه طالبان بحیث ابزار بازی جیوپولتیک پذیرفته شده اند، ممکن از پشت و روی بازی آگاهی کامل نداشته باشند؛ اما این قدر درک کرده اند که مورد توجه ی جدی کشور های رقیب در سطح منطقه و بیرون از منطقه قرار دارند.
با این حال طالبان درک کرده اند که از قضای روزگار و بد حادثه گاو های شیری در دو طرف چه که در جهار طرف برای آنان صف کشیده اند. بنا براین، دغدغه ای ندارند که آنان را وادار به تشکیل یک حکومت با قاعده ی وسیع نماید؛ زیرا طالبان هرگز حاضر نیستند، از امارت و رهبری مطلقه ی امیر غایب ملاهبت الله یک قدم هم عدول نمایند. بنابراین هر گونه تحولی زیر چتر امارت و رهبری ملاهبت الله معنایی ندارد. ممکن اشتراک محب و اتمر و شماری دیگر در این حکومت پرسش برانگیز نباشد؛ زیرا اینان همه بخش های گوناگونی از یک پروژه ی استخباراتی اند که ظرفیت کنار آمدن با یکدیگر را دارند. آشکار است که چنین حکومتی اگر مشروعیت خود را از نشست کلان ملی مانند، لویه جرگه ی آپریل 2022 بگیرد، بازهم امری نمایشی و نیرنگی سیاسی و استخباراتی است تا زمینه برای به رسمیت شناسایی طالبان فراهم شود. آمریکا نگران است تا مبادا روسیه و چین و ایران در یک تصمیم شتاب زده و ضد آمریکایی حاضر به شناسایی حکومت طالبان شوند. در این صورت نه تنها پول های هفته وار چهل میلیون دالری حیف خواهد شد و به انزوای منطقه ای آن نیز خواهد انجامید.

از بازیکنان فعال این بازی چون اتمر و محب و ابزار های اين بازی چون، قانونی، احمد ضیا، استاد سیاف و شماری دیگر معلوم است که‌ این گفت و گو ها بخشی از پروژه های استخباراتی است تا از یک سو جهان را مصروف آن نگهدارند و از سویی هم به نحوی بقای طالبان را در راستای برآورده شدن اهداف استراتیژیک و راهبردی آنها تضمین نمایند. نقش استاد سیاف هم در این روند بخشی از پروژه های قدیم استخباراتی است که گیری شرون نماینده ی سی آی ای پیش از حمله ی آمریکا به افغانستان، توفیق برآورده شدن آن را با صرف چای صبح  از نزد استاد بدست آورد ( ستیفن کول نویسندۀ امریکایی) و بعد کرزی و غنی با احاله کردن موضوع های مهم پیش آمده مشروعیت آنها را بوسیله ی او کسب می کردند. به همین گونه کرزی و عبدالله مهره هایی اند که برای بازی های سیاسی آینده در کابل نگهداشته شده اند و امنیت آنان را کشور های بازیکر در افغانستان تامین کرده است. عبدالله مهره ی قابل اعتبار برای غرب است؛ زیرا او نه تنها ابزاری برای بقای کرزی و غنی در قدرت بود؛ بلکه به نحوی در تضعیف گرو های جهادی نیز نقش داشت.

اکنون هم عبدالله و کرزی در نقش پدر بزرگ یا پدر سالار برای توجیه حکومت طالبان در کابل مانده اند. بعید نیست که هر دو از نشست های پنهان دیپلومات های خارجی و مقام های دوران غنی در هوتل سرینا آگاهی داشته باشند. هرچند در گذشته نشست های مخفی زیادی میان مقام های غربی و بویژه آمریکایی با طالبان در هوتل سرینا صورت گرفته؛ اما نشست های اخیر شماری مقام های پیشین با نماینده گان طالبان به گونه ی استثنایی پرده از یک سلسله بازی هایی برمیدارد که از آن به نام راه اندازی پروژه بی یاد آوری می شود؛ اما واقعیت این است که اوضاع سیاسی و امنیتی منطقه به سود طالبان است. طالبان در کنار تمامی گروه‌های تروریستی بحیث مفرزه ی استخباراتی برای پیشبرد اهداف راهبردی و جیوپولیتیک کشور های غربی در افغانستان به قدرت رسانده شده اند.

حال بازی طوری است که طالبان از یک سو برای آمریکا و غرب و از سوی دیگر برای چین، روسیه و ایران چراغ سبز نشان می دهند و می خواهند با بازی دوگانه به حیات سیاسی خود ادامه بدهند؛ اما روسیه و چین و ایران می دانند که در عقب بسته های چهل میلیون دالری هفته وار آمریکا برای طالبان چه بازی ای نهفته است. کشور های نام برده از نشست های منظم مقام های آمریکایی در دوحه و مکان های دیگر، هرچند رسانه ای نمی شوند، آگاهی دارند. آنان از حضور سنگین استخباراتی آمریکا در افغانستان گاه اند و می دانند که هنوز فضای این کشور در اختیار واشنگتن است. ممکن مقام های کشور های یاد شده از چون و چند این گفت و گو های پنهان آگاهی نداشته باشند؛ اما این قدر می دانند که بیشترین وقت این دیدار ها بر سر سفربزی تروریستان به آنسوی رود آمو سپری می شود. از همین رو این کشور ها در موجی از نگرانی ها و هشدار ها از در معامله با طالبان پیش آمده اند؛ زیرا کشور های یاد شده از اهداف آمریکا در منطقه آگاهی دارند. آنان یقین دارند که طالبان ماموران بسر رساندن پروژه ی ناتمام کرزی و غنی اند.

این در حالی است که تنش‌ها در قفقاذ جنوبی در حال شدت گرفتن است و تلویزیون دولتی روسیه از تصرف ارمنستان و گرجستان خبر داد و آذربایجان هم در خط جنگ قرار خواهد داشت. هرچند افزایش تنش ها در قفقاذ حکایت از فراموشی افغانستان و تمرکز به قفقاذ را در افکار تداعی می کند؛ اما افغانستان به مثابه ی عقب جبهه بازهم اهمیت خاصی خواهد داشت.

این رخداد ها بیانگر این حقیقت تلخ است که طالبان هنوز بدیلی برای غرب بویژه امریکا ندارند؛ زیرا طالبان هنوز مفرزه ی قابل اعتماد و جنگجویان خوب نیابتی برای کشور های غربی اند. این وضعیت تا زمانی ادامه خواهد داشت که اوضاع منطقه و جهان چنین باشد. هر گونه تغییر در افغانستان وابسته به روابط قدرت های غربی و شرقی است. هر گونه تغییر در افغانستان وابسته به تغییر اوضاع منطقه و جهان و روابط آمریکا با روسیه و چین است. درست فضایی که پس از رخداد یازدهم سپتمبر بوجود آمد و امریکا توانست در یک هژمونی تبلیغاتی قدرت های غربی و شرقی به شمول روسیه و چین و ایران را در رابطه به افغانستان به دنبال خود بکشاند. از اوضاع تنش آلود در منطقه و روابط متشنج میان امریکا و روسیه و چین معلوم می شود که اوضاع به کدام طرف در جریان است.

از آنچه گفته آمد، آشکار می شود که گفت و گو های پیدا و پنهان چه میان سیاسیون یا مهره های سوخته ی افغانستان و چه میان میان طالبان و شماری سیاستگران این کشور و حتا دیدار های مقام های غربی بویژه مقام های آمریکایی، یک بازی سیاسی و استخباراتی به هدف فریب افکار رقبای منطقه ای و جهانی آنان است. بنا براین به پس منظر این دیدار ها نمی توان دل بست؛  زیرا نه طالبان میلی به انعطاف پذیری دارند و نه هم اوضاع تنش آلود منطقه و جهان در موجی از کشمکش های آمریکا و روسیه آماده ی یک تحول جدید در افغانستان است. این یک طرف معادله است و اما طرف دیگر معادله حکایت از مرگ زود هنگام طالبان دارد؛ زیرا طالب یک گروه استخباراتی است که جناح های گوناگون آن بوسیله ی کشور هایی چون پاکستان، ایران، آمریکا و کشور های دیگر تمویل می شوند. این گروه تعهدی برای حکومتداری و خدمتگذاری به مردم ندارد و پروای نارضایتی مردم را نیز ندارد. این ها بیانگر درمانده گی و سقوط زودهنگام طالب است؛ اما اینکه نارضایتی مردم روز افزون و  مخالفان طالبان انسجام ندارند. این سبب بقای طالبان شده است؛ ولی این حالت پایدار نیست و این بستگی به انسجام و هماهنگی مخالفان نظامی و سیاسی طالبان در موازات افزایش نارضایتی روز افزون مردم دارد که خواهی نخواهی معادله ی بالا را می شکند. درراین صورت بسیاری پیش بینی ها تغییر خواهد نمود و فصل زودهنگام پاییزی طالبان از راه خواهد رسید. سکوت مردم افغانستان در داخل معنای تابعیت از طالبان را ندارد؛ بلکه این سکوت ناشی از پراگنده گی مخالفان سیاسی و نظامی طالبان است که ملیون ها مردم مظلوم افغانستان را در داخل این کشور زمین گیر و اسیر طالبان کرده است. یاهو

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت