بصیرهمت 

 

هند وپاکستان

از کتاب

زندانیان جغرافیاPrisoners of Geography

نوشته :تیم مارشال

 

(قسمت سوم )

و اما در مورد هند،هندوستان در میان دو همسایه قرار گرفته که این کشور را در برابر چالش های چند جانبه قرار داده است .نخست ،پاکستان که چون یک کشور دارای سلاح هستوی در همسایگی  هند همواره در مخاصمت با هند بوده است (در بخش های قبلی مفصل به ان پرداختیم). کشور دومی  ،چین است که با نفوس 1.3ملیارد ی و رشد روز افزون اقتصادی و نظامی اش بحیث یک کشور مقتدر در سطح جهان بروز نموده است و حالا چگونگی تامین ارتباط با چین در محور سیاست خارجی هند میچرخد .این دو کشور ،هند و چین،که بطول 1652 مایل از هم جدا شده اند،مسایل چالش بر انگیزی زیادی میان شان وجود دارد که باعث برخورد های وقفه ای میان این دو کشور گردیده و میگردد.

از جمله ،مهم‌ترین مسیله چالش بر انگیز میان آنها تبت است که مرتفع ترین منطقه در سطح کره زمین است .چینایی ها میخواستند به هر وسیله ممکن به تبت دست یابند ،تا از موجودیت یک تبت مستقل که به هند اجازه دهد نیروهای نظامی اش را در تبت مستقر سازد ،جلوگیری نمایند . واکنش هند با الحاق تبت به چین ، تنها این بود که به دای لا لاما و جنبش استقلال طلب تبت پناهندگی داد. 

هند ،از نفوذ چین در نیپال نیز دل خوش ندارد زیرا در نیپال چینایی ها از طریق جنبش مایویسست ها نفوذ دارند و هند نمی خواهد نیپال تحت تسلط مایویست ها را ببیند و در نهایت توسط چینایی ها کنترول شود، مگر هندی ها  میدانند که چین با پول و تجارت در نیپال نفوذ خواهد نمود .در اواسط سال 2017،هردو کشور ،هند و چین، بر کشور بوتان که هردو کشور با بوتان هم مرز اند، توجه خود را مبذول نمودند که منجر به درگیری البته جزیی بر سر منطقه بلندی های دوکلام بوتان (منطقه مورد مناقشه میان بوتان و چین) گردید ، زیرا چین مدعی بخشی از این منطقه است که ساخت یک شاهراه را در آن ساحه آغاز نموده بود ،اما نیروهای هندی بزودی آن ساحه را مسدود نمودند،در صورتیکه چین این منطقه سه مرزی را تحت کنترول قرار دهد ،می‌تواند بر مواضع ارتش هند از این ساحه نظارت نماید .و مهم‌تر از همه چین می‌تواند نیروهای نظامی و وسایل سنگین خویشرا به مرز هند نزدیکتر سازد .این ساحه مرزی تاکنون نقطه برخورد ها میان هردو کشور چین و هند است .

مسیله دیگر قابل مناقشه میان این دو غول منطقه ، مسیله ایالت اورناچال ‌پرادش در شرق هند است که چین انرا “تبت جنوبی” می داند.با افزایش نیرومندی چین میزان ادعای چین نیز افزایش می  یابد.در نخست ، چین فقط ادعای منطقه تاوانگ در غرب این ایالت را داشت ،مگر در اوایل دهه 2000پکن ادعا نمود که همه ساحات اورناچال پرادیش چینی اند .ایالت اورناچال پرادیش با چین ،بوتان و میانمار همسرحد است ،و از لحاظ ستراتژیک قابل توجه هردو کشور هند و چین است

هند، در داخل خود نیز دارای بعضی از جنبش های جدایی طلب است . که برخی ها بیشتر فعال و برخی هم پاسیف اند .مگر چنین بنظر می‌رسد که هیچیک آنها نمیتواند به اهداف جدایی طلبانه شان در داخل هند برسند .بعنوان مثال ،جنبش سکها ،که میخواهند دولت جداگانه ای بنام دولت سکها در دو بخش هند و پنجاب پاکستان ایجاد نمایند که فعلا این حرکت نسبتا خاموش است مگر می‌تواند دوباره شعله ور شود .ایالت آسام هند نیز دارای چندین جنبش رقیب همدیگر اند ، از جمله مردم بودوزبان که خواهان دولت مستقل  برای خود اند ، همچنان ببر های متحد آزادیبخش ایالت اسام که میخواهند دولت جداگانه در اسام برای مسلمانان ایجاد شود.حتی جنبش برای ایجاد یک ساحه مستقل مسیحی در ناگالند وجود دارد، جایی که هفتادوپنج در صد جمعیت آن باپتیست ها(شاخه ای از مسیحیت که پروتستان اند ) اند .علیرغم این گروه های که بدنبال استقلال اند وبا وجود  موجودیت جمعیت 21ملیونی سیک و جمعیت 172ملیونی مسلمان، تا کنون هند توانسته است در وجود این همه تنوع ،وحدت هند را حفظ نماید .

گرچه جهان از رشد روز افزون اقتصادی و نظامی چین حیرت زده است، هند نیز ممکن است در این قرن بتواند بعنوان یک قدرت اقتصادی با چین در رقابت برخیزد ،زیرا هند هفتمین کشور بزرگ جهان از لحاظ مساحت و دومین کشور جهان از لحاظ نفوس است .

هند، با شش کشور جهان هم مرز است و دارای دوهزار مایل مسیر آبی کشتی رانی و منبع آبی است که از کوه های شامخ هیمالیا سرچشمه می‌گیرد و دارای زمین وسیع زراعتی است ،  تولید کننده ذغال سنگ است و مقادیر مفید نفت و گاز دارد .مگر هند علیرغم ثروت طبیعی که دارد ، مانند چین از رشد لازم اقتصادی برخوردارنیست.

در حالیکه احتمال برخورد های وقفه ای میان چین و هند موجود است ، مگر این برخورد هادر اینده  نه در مرز های زمینی بلکه در بحر خواهد بود . گرچه  ،همین اکنون تجارت میان هردو کشور چین و هند بصورت دراماتیک در حال رشد است ، مگر در عین حال هند روابط ستراتژیک را در جاهای که چین انرا حیات خلوت خویش می داند برقرار می نماید .هند همین اکنون روابط خود را با میانمار ،فیلیپین و تایلند تقویت نموده است و مهم‌تر از همه با ویتنام و ژاپن همکاری می نماید تا تسلط فزاینده چین بر آبهای جنوبی چین را کنترول نماید و در این زمینه اکنون متحد جدیدی نیز دارد و آن ایالات متحده امریکا است . هند برای چندین دهه روابطش با امریکا را به دیده شک مینگریست و امریکا را همان بریتانیای جدید فکر می‌کرد .

مگر اکنون با توانمندی و اعتمادی که بخود دارد در دنیای چند قطبی کنونی ، که در عرصه های مختلف در حال رشد است ،با ایالات متحده مساعی مشترک را آغاز نموده آست . 

زمانیکه رییس جمهور اوباما در سال 2015در رژه نظامی که بمناسبت روز استقلال هند برگزار شد شرکت نمود ،دهلی جدید هواپیماهای محصول امریکا را یکجا با تانک های محصول روسیه در این رژه نظامی به نمایش گذاشت .واین دو کشور قدرتمند جهان ،هند و ایالات متحده ،آرام ، آرام باهم در حال نزدیکی اند.

پایان

 

+++++++++++++++++++

 (قسمت دوم)

 

اسلام ، کریکت و سرویس های اطلاعاتی ،نیروی نظامی و هراس از هند ، عناصری اند که پاکستان را در حالت کنونی نگه داشته است و در صورت قویتر شدن نیرو هایتجزیه طلب هیچکدام از عناصر فوق برای جلوگیری ازتجزیه پاکستان کافی نخواهد بود .در واقع پاکستان بیشتر از  یکدههاست که دستخوش یک جنگ داخلی است ، که این یک دهه جنگ داخلی بدنبال جنگ های چند دوره ای پاکستان با همسایه غول پیکرش ، هند ،بوده است . جنگ اولی پاکستان با هند در سال 1947، بود که اندکی پس از تقسیمهند بدو قسمت ،هند و پاکستان، روی مسیله کشمیر بوقوع پیوست ودر سال 1948،با تقسیم کشمیر بدو قسمت ختم شد .

در حدود 20سال بعد تر، پاکستان با محاسبه نادرستی که از نیروی نظامی هند نمود ،در سال 1965با هند وارد جنگ شد (در سال 1962تنش میان چین و هند روی مسیله تبت شدت گرفت و حمله چین به تبت آغاز گردید که هند به دیلالاما پناهندگی داد و در این جنگ چینایی هابرتری نظامی شانرا در برابر نیرو های هندی نشان دادند) ، و پاکستان در این جنگ  از هند شکست خورد .جنگ های دیگری نیز میان هردو کشور در سال های 1985’1987’1995در گرفت.

همین اکنون در حالیکه نیروهای نظامی هند و پاکستان ، در امتدا دخط  مرز هردوکشور  قرار دارند ،مگر هردو کشو  چنین وانمود میسازند که ساز و برگ و عملیات های نظامی شان تدافعی است ، مگر  واقعیت اینست که بر یکدیگر هیچگونه اعتمادی ندارند.اگر مسیله کشمیر در میان نمیبود ،شاید مناسبات این دو کشور همسایه میتوانست صمیمانه باشد .مگر با موجودیت این مسیله ،هند همواره میخواهد پاکستان در کشمکش و زدوخورد های مخالفان داخلی اش در گیر باشد و در مقابل، پاکستان با حمایت تروریستان و اجرای حملات تروریستی در مرز و داخل هند ،هند را در مخاطره نگه میدارد .و گاهی هم ترور های عمدی و خرابکارانه چون ترور بمبایی  در سال2008 را حمایت می نماید .مسیله کشمیر برای هردو کشور هند و پاکستان تا اندازه ای به  یک افتخار ملی و یک هدف ستراتژیک تبدیل گردیده است.

در صورت کنترول کامل کشمیرتوسط هند ، دروازه هایدخولی برای هند در آسیای مرکزی ،از جمله هم مرز شدن با افغانستان،باز می  گردد و هند مرز پاکستان با چین را تحت کنترول خویشقرار می‌دهد . ودر صورت کنترول کامل کشمیر توسط پاکستان،گزینه های سیاست خارجی پاکستان تقویت می یابد و فرصت های هند را تضعیف می سازدوامنیت آبی این کشور رانیز  تامین می نماید .

 رود خانه سند که از کوه های هیمالیا سرچشمه می‌گیرد ،قبل از اینکه داخل قلمرو پاکستان گرد ،از مسیر کشمیر تحت کنترول هند عبور می نماید و بعدا به امتداد پاکستان مسیر خود را ادامه می‌دهد و در کراچی در بحیره عرب ملحق میگردد.رود سند و شاخه های فرعی ان ،دو - سوم آب مورد ضرورت پاکستان را تامین می نمایند.در غیر ان صنعت تولید پنبه و منابع تولیدی دیگری پاکستان ، فرو می پاشد .با وجود جنگ های متعدد،پاکستان و هند روی توزیع آب میان هردو طرف به توافق رسیده اند. مگر ازدیاد روز افزون نفوس در هردو کشور ،،تهدید گرمای زمین ،در آینده می‌تواند باعث کمبود جدی آب در پاکستان گردد.

تا کنون چنین بنظر می‌رسد که ،کشمیر به حیث یک مسیله مشکل ساز باعث یک جنگ نیابتی و پراگنده میان جنگجویان آموزش دیده پاکستان و ارتش هند گردیده واین درگیری ها می‌تواند با خطر یک جنگ کاملا عیار هسته ای میان هردو کشور مبدل گردد.

هند و پاکستان مدتها است در یک جنگ نیابتی دیگری ،در افغانستان ، نیز باهم در گیر اند . هردو جانب خواهان شکل دادن حکومتی در افغانستان اند که یا به دلخواه آنها باشد و یا به بیان دیگر، کابل دشمن -دشمنش باشد .

زمانیکه اتحاد شوروی در سال 1979به افغانستان حمله نمود ،هند حمایت دپلوماتیکش از اتحاد شوروی  راادامه داد .اما پاکستان به سرعت به امریکا و سعودی روی آورد و زمینه پرورش و تسلیح مجاهدین افغان را با کمکهای مالی ، تسلیحاتی و دپلوماتیک امریکا ،سعودی ها و سایر کشور های غربی فراهم نمود .زمانیکه شوروی شکست خورد و میدان را خالی نمود ،و اختلافات درونی تنظیم های جهادی منجر به جنگ داخلی گردید، سرویس اطلاعاتی پاکستان ،ای اس ،ای ، الترناتیف دیگری را جستجو نمود و نیروی دیگری را بنام طالبان آموزش داد و مسلح نمود تا کابل را تسخیر نماید .

پاکستان رابطه طبیعی با طالبان افغانستان دارد ،اکثریت طالبان پشتون اند ، همان قومی که اکثریت نفوس مرز شمالغربی پاکستان را که اکنون بنام خیبر پختونخواه مسمی است ، تشکیل میدهد.در واقعیت ،پشتونهای هردو طرف هیچگاه خود را دو قوم از هم مجزا ندانسته و خط مرزی دیورند را نادیده میگیرند. 

خط مرزی دیورند که توسط وزیر خارجه دولت استعماری هند در سال 1893تثبیت گردید ، حاکمان انزمان افغانستان به آن موافقت نمودند ، مگر در سال 1949،دولت افغانستان این قرارداد را مورد سوال قرار داد .و از انزمان تاکنون پاکستان تلاش نموده تا افغانستان را به قبول رسمی این مرز متقاعد سازد و رهبران افغانستان تاکنون از اعلام دوباره برسمیت شناختن آن امتناع می نمایند .

در مرکز این ساحه شمالغربی پشتون نشین پاکستان ،که پشتونستان نیز نامیده می‌شود ،شهر پشاور قرار دارد.این شهر را می‌توان نوعی از کمپلکس صنعت نظامی طالبان بحساب آورد، شهری که ،مرکز ساخت و تولید انواع سلاح های خفیف و مرکز داد و ستد سلاح های کلاشنکوف و بم دستی است .این شهر همچنین محل استقرار افسران ای اس ای در مسیر افغانستان برای تامین کمک ها ی مالی ودستورالعمل برای گروه های جنگنده طالب در انطرف مرز افغانستان است .پاکستان که چندین دههاست در افغانستان دخالت نظامی دار د،  با حمایت خویش دوبار طالبان را بر افغانستان حاکم ساخت ، بعد از یازدهم سپتامبر ،که باعث عملیات نظامی گسترده امریکا بر افغانستان گردید ، امریکایی ها با پیروزی شان در سرکوب طالبان ،بالای پاکستان فشار آوردند تا در “جنگ علیه تروریزم”با امریکا همگام شود و از حمایت نیروهای تروریستی دست بردارد .

وزیر خارجه انزمان امریکا ،کولن ‌پاول، به پرویز مشرف تیلیفون نموده چنین گفت”شمایا با ما باشید یا برعلیه ما” ، گرچه این جمله کولن پاول هیچگاه از جانب مقامات امریکایی تایید نشد ،مگر پرویز مشرف در یادداشتهایش این جمله را تذکرداد ه و علاوه نموده است که معاون کولن پاول ،ریچارد ارمیتاج، به رییس آی اس آی انزمان در پاکستان،تیلیفونی چنین می‌گوید “اگر شما جانب تروریست ها را انتخاب کنید ، آماده بمباردمانی باشید که به عصر حجر برگردید”.البته ،زیر این فشار ها پاکستان آغاز به همکاری با امریکا نمود و تاحدی هم در این جهت گام برداشت .مگر همه رهبران  ومسیولین دولتی پاکستان با چنین همکاری حاضر نبودند.دولت پاکستان ،فعالیت چندین گروه ستیزه جو را ممنوع ساخت و سعی نمود تا گروه های راستگرای مذهبی افراطی را نیز مهار نماید . پاکستان بطور خصوصی حملات ناگهانی هوا پیما های بدون سرنشین امریکا در محلات پاکستان را پذیرفت ،در حالیکه در ظاهر این عملیات را محکوم مینمود مگر در خفا آری میگفت .

در ادامه همکاری پاکستان با ا مریکا ، بعد از یازدهم سپتامبر،ارتش پاکستان و ای اس ای مجبور گردیدند تا در برابر رهبران طالبان که در دهه 90 آنها را پرورش دادند و تجهیز و تمویل نمودند، مقابله نمایند .مگر گروه های طالبان با خشمدر برابر پاکستان واکنش نشان دادند .و در محلات مختلف کنترول چند منطقه را در ساحات قبایلی بدست گرفتند . پرویز مشرف هدف سه سوء قصد ناکام قرار گرفت ،و بعدا بینظیر بوتو که باید جانشین مشرف میگردید ترور شد .در نتیجه بمباردمان های ارتش بر محلات مختلف پاکستان در حدود پنجاه هزار افراد ملکی در پاکستان از بین رفت .

در نتیجه عملیاتهای دوامدار امریکا و ناتو در هردو طرف مرز افغانستان و پاکستان و اقدامات پاکستان بر علیه جنگجویان خارجی عرب ، چیچنی و دیگر جنگجویان خارجی مربوط به القاعد، ضربات سنگینی بر انها  وارد شد که منجر به تار و مار شدن این جنگجویان ،سازماندهی ، ارتباطات و توانمندی مالی و رزمی آنها گردید .،بسیاری از رهبران و فعالین آنها شکار حملات هوایی و زمینی شدند .مگر طالبان ،نه تارو مار شدند و نه محلات دو طرف مرز با کستان را ترک نمودند ، زیرا آنها افغان و پاکستانی بودند .

طالبان،به مهاجمان امریکایی و اروپایی که از نظر فنی و تکنولوژی پیشتاز بودند ،چنین گفتند که “شما شاید ساعت ها را داشته باشید ،مگرما  زمان را داریم “.یقینا،طالبان منتظر خروج نیروهای خارجی بودند ، مهم نبود که بالای سرشان از فضا و زمین چه چیزی پرتاب می‌شد .برد طالبان این بود که از درون دستگاه دولتی و امنیتی پاکستان به آنها کمک می‌شد . بعد از چندین سال مقابله امریکا و دولت افغانستان با طالبان ، چنین معلوم می‌شد که طالبان شکست نمیخورند .طالبان در حقیقت در دل کوه ها و دشت ها چسبیده وذوب شده بودند .

امریکایی ها هر قدر که با چکش محگم  طالبان را میکوبیدند ، مگردر انسوی مرز ،پاکستان،سندان اسفنجی وجود داشت  که هر چیزی را که از جانب افغانستان پرتاب می‌شد ، در خود جذب مینمود.و انعده طالبانی که از زیر چکش امریکایی ها نجات می یافت و یا فرار می‌کرد با عقب نشینی در انطرف مرز ، دوباره تربیه ، تجهیز و بجانب افغانستان گسیل میگردید.

واقعیت اینست که ،در تمام دوره پر از جزو ومد سیاسی و نظامی ،بعد از یازدهم سپتامبر،رهبران نظامی و ملکی پاکستان ،بازی دوگانه را انجام میدادند .پاکستان میدانست که امریکا روزی از منطقه خواهد رفت و بعد از این خروج نیازمند یک دولت متمایل به خود در افغانستان است .و از همین لحاظ ارتش پاکستان به حمایت از طالبان ادامه داد.در سال 2011، زمانیکه امریکایی ها رهبر القاعده ،بن لادن ،را در شهر آبت آباد ،یکی از پایگاه های نظامی پاکستان در این شهر قرار دارد،پیدا نمودند ،که وی در مقابل دیدگان دولت پنهان شده بود ، بی اعتمادی میان دولتمداران پاکستان و امریکارا بیشتر برملا ساخت . این بی اعتمادی تا حدی بود که زمانیکه امریکایی ها تصمیم به عملیات شبانه بر علیه بن لادن گرفتند،از این عملیات به اسلام آباد اطلاع ندادند.،البته این عملیات نظامی نقض صریح حاکمیت و تمامیت ارضی پاکستان بود که بصورت آشکار دولت پاکستان و نظامیان انرا تحقیر نمود .امریکایی ها برای پاکستان اظهار داشتند که «اگر شما نمیدانستید که بن لادن انجاست ، واقعا بی کفایت هستید و اگر می دانستید، شریک جرم هستید».پاکستانی ها همواره از بازی دوجانبه میان امریکا و دولت افغانستان و طالبان انکار مینمودند .ارتش پاکستان ، بنا بر فشار امریکا  مجبور گردید تا اطلاعات نظامی را  به ارتش امریکا بدهد و هماهنگی نظامی نماید تا امریکایی ها با استفاده از این اطلاعات حملات هواپیماهای بدون سرنشین را در مرز های شمالغربی پاکستان انجام دهند .البته ادامه عملیات های نظامی امریکا در خاک پاکستان با موج نارضایتی ها ی مردم همراه گردید و دولت پاکستان مجبور گردید تا این حملات را در ظاهر محکوم نماید و انرا نقض حاکمیت دولتی خویش وانمود سازد ،مگر در باطن این همکاری را ادامه میداد.هواپیماهای بدون سرنشین امریکا بیشتر از پایگاه های امریکا در افغانستان پرواز مینمودند ،مگر برخی از آنها از یک پایگاه مخفی در داخل خاک پاکستان عملیاتهای شانرا انجام می دادند.پایان

 

 

++++++++++++++

 

نوسنده که خود مدتها در خطوط مقدم برخورد ها و تشنج های مرزی ومنطقه ای و جنگ های داخلی چون کشور های بالکان ،افغانستان و سوریه وظیفه اجرا نموده ،از امید ها ترس و وحشت و حوادث خونین که شکل گرفته از تاریخ محیط های جغرافیایی اختلافات مرزی و منطقه ای ، تجربه ویافت های خویش را با استفاده از منابع معتبر تاریخی و جغرافبایی در این کتاب به تحریر در اورده است که بخشی از این کتاب را درمورد هند ،پاکستان ،افغانستان و چین برگردان نموده ایم.

 

بخش اول

پنجابی ها در پاکستان 60فیصد ،سندی ها 14فیصد، پشتون ها 13.5 فیصد و بلوچ ها 4.5فیصد نفوس 200 ملیونی پاکستان را تشکیل می‌دهند .

هند و پاکستان ،می‌توانند فقط در یک مورد توافق داشته باشند ، وان اینست که :

هیچکدام نمیخواهد دیگری را در اطراف و یا ماحول خویش ببینند و این همان مشکلی است که هردو کشور، با وجود داشتن نوار مرزی یکهزارو نهصد مایل)۳۰۵۷.۷۵۴کیلومتر)، میان هم دارند. این دو کشور همسایه ودارای تسلیحات هسته ای، چگونه باید این روابط را طوری مدیریت نمایند که از مرگ ده ها ملیون انسان در صورت بروز یک جنگ ،خواسته و یا ناخواسته،هستوی جلوگیری نمایند.

هند دارای 1.3 ملیارد جمعیت است در حالیکه پاکستان دارای 200ملیون نفوس است .این پاکستان فقیر ،بی ثبات و متلاشی هویت خویشرا فقط در مخالفت با هند تعریف می نماید .در حالیکه هند علیرغم وسواسی که در مورد پاکستان دارد ،خود را در ردیف یک نیروی جهانی درحال ظهور ، با اقتصاد روبرشدو طبقه اجتماعی متوسط روبه گسترش تعریف مینماید. هند ، در مقایسه با پاکستان در همه عرصه ها از جمله شاخص های اقتصادی و سیستم اجتماعی دموکراتیک،در موقعیت  بمراتب بهتر از پاکستان قرار دارد .

هند و پاکستان ، در میان انبوه از خشم و آتش متولد شدند وتاکنون چهار جنگ بزرگ و زد وخورد های پراگنده ای را تجربه کرده اند و اگر ا آتش جنگ در آینده میان این دو کشور شعله ور شود ممکن است به مصیبت عظیم انسانی مبدل   گردد.

سرنوشت هردو کشور ،هند و پاکستان،در جغرافیای پیچیده ای شبه قاره هند، خلیج بنگال،اقیانوس هند و بحیره عرب ،باترتیب بجانب جنوب شرق ،جنوب ،جنوب غرب ، از کوه های هندوکش در شمالغرب و از کوه های همیالیا در شمال ، گره خورده است. در محوطهاین جغرافیای طبیعی ،کوه، دره ،بحر و صحرا ،کشور های مدرن امروزی هند ،پاکستان، بنگله دیش،نیپال و بوتان قرار دارند. از جمله، دو کشور نیپال و بوتان محصور در خشکه اند که در حلقه  همسایگان غول پیکر چین و هند محصور مانده اند  .

مشکل بنگله دیش این نیست که به بحر دسترسی ندارد ، بلکه برعکس ،بحر بیشتر به بنگله دیش دسترسی دارد، بدین معنی که سیل های دایمی از آبهای خلیج بنگال دایما قلمرو بنگله دیش را که در ارتفاع پایین قرار دارد تحت تاثیرقرار می‌دهد و مشکل جغرافیایی دیگر بنگله دیش اینست که جغرافیای این کشور بطور کامل توسط هند احاطه شده است . زیرا هنداطراف بنگله دیش را چون حصاری احاطه نموده است  .صرف یک خط مرزی کوتاه میان بنگلادیش  و میانمار وجود دارد که از این طریق بنگله دیش را به جهان خارج وصل می نماید .بنگله دیش کشور نا آرام است و دارای گروه های اسلامی است که همواره هند را به درد سر می اندازد ، مگر هیچیک از این سه کشو کوچک ،بنگله دیش ، بوتان و میانمار ،نمیتواند تهدید ی برای هند باشند.اگر پاکستان نیز بر سلاح هستوی نایل نمیامد نمیتوانست تهدید جدی برای هند محسوب گردد.

شبه قاره هند ،چنانچه در بالا متذکر شدیم ،باوجودیکه نسبتا هموار است ،سرزمین بزرگ و متنوع است که هیچگاه توسط یک حاکمیت نیرومند مرکزی اداره نشده است .حتی حاکمان استعماری بریتانیا با سیستم راه آهن و تکنولوژی مدرن و بیروکراسی که بکار بردند نتوانستند بر سراسر این خطه حاکم گردند و ناچار مجبور به قبول  خود مختاری مناطق مختلف در این شبه قاره گردیدند.این منطقه دارای چنان تنوع زبانی،فرهنگی و مذهبی است که بمشکل می‌توان انرا در تحت کنترول یک حاکمیت مرکزی در آورد .البته این تنوع فرهنگی، زبانی و مذهبی را می‌توان در تفاوت های چشمگیر آب و هوا ، مناطق کوهستانی و یخ زده شمال هیمالیاو جنگل های گرم جنوب و رود خانه های سرکش که این مناطقرااز هم جدا میسازد ارزیابی نمود ،تمدن های باشکوهی در اطراف دریای گنگا ،برهماپترا و سند رشد نموده که با ساکنین متفاوت ازهمدیگر زندگی می نمایند .قدرت های مختلف در طول قرنها به این شبه قاره حمله نموده اند ،مگر هیچیک از این کشور گشایان نتوانسته اند برای مدت طولانی انرا کنترول نمایند .

همین اکنون دهلی نو در واقعیت امر بر سراسر هند کنترول ندارد .و همینطور اسلام آباد تا حد لازم نتوانسته است کنترول خویشرا بر مناطق قبایلی پاکستان تحکیم بخشد .حتی اسلام و فاتحان مسلمان نیز نتوانستند بر تفاوت های زبانی فرهنگی و مذهبی این شبه قاره غلبه نمایند .نخستین تهاجم مسلماناندر اوایل قرن هشتم میلادی صورت گرفت ، زمانی کهاعراب خلافت اموی را در پنجاب ، جایی که پاکستان کنونی نامیده می‌شود ،بنیاد نهادند.از آن زمان تا قرن هجدهم ،تهاجمات گوناگون خارجی اسلام را به شبه قاره آورد ،مگر ساکنان وادی ها و دره های پر پیچ در شرق رود سند ، در برابر تحمیل دین و مذهب اشغالگران مقاومت کردند و در نتیجه همین اختلافات و مقاومت های دینی و فرهنگی بود که بذر نفاق را کاشت و  منجر به تجزیه نهایی شبه قاره هند گردید.

انگلیس ها در دوران دوامدار تسلط شان بر این قاره نتوانستند بر سراسر این قاره تسلط یابند، و زمانیکه نیروهای بریتانیا نوی هند را ترک نمودند حاکمیت مرکزی نتوانست این قلمرو را یکپارچه نگهدارد و همه چیز یکباره و آنی بهم ریخت ، زیرا در واقعیت هیچ مرکز نگهدارنده قدرت وجود نداشت . این شبه قاره بدلیل تفاوت های تاریخی ،زبان ها و سنت های قدیمی متفاوت ،جغرافیای وسیع متشکل از کوه ها و دریاها ، بیشتر به جمعیت های هند و مسلمان تقسیم شده است .

در سال 1947، نیروهای فعال ناسیونالیست و مذهبی پسا استعمار ، شبه قاره را نخست به دو بخش عمده ، هند و پاکستان،، و بعدا به سه بخش ، هند ،پاکستان شرقی ،پاکستان غربی ، تقسیم نمودند .

بریتانیا یی ها که در نتیجه دو جنگ جهانی خسته بنظر میرسید ند و میدانستند که دوران امپراطوری شان به آخر رسیده است ، در نحوه خروج شان از شبه قاره هند ، از استعمال نیرو برای جلوگیری از تجزیه شبه قاره استفاده ننمودند.در جون 1947،پارالمان بریتانیا اعلام نمود که نیرو های خود را از شبه قاره هند خارج می نماید .و هند به دو قاره هند و پاکستان تقسیم کردید .

با یک حرکت بی سابقه ،در حالیکه ملیونها مسلمان از مرز های جدید هند فرار کردند ،در مقابل ملیونها هندو و سیک،بجانب هند کوچ نمودند .چنین فکر می‌شد که تمام مردم شبه قاره در حرکت اند .قطار های مملو از پناهندگان از یک شهر و محل به شهر ها و محلات دیگر مردم را انتقال میدادند.این حرج و مرج و هجوم دسته جمعی مردم از یک منطقه به منطقه دیگر با مصیبتی دیگری همراه بود و آن اینکه قتل عام و شورش در هردو کشور آغاز گردید .فضای مملو از ترس و وحشت سراسر قاره را در بر گرفت ، مسلمانان و سیک ها یکی بجان دیگر افتادند.

دولت بریتانیا با نا امیدی باصطلاح دست خود را شست و صحنه را ترک نمود . ارقامارایه شده از تعداد کشته شدگان متفاوت است ، آمادر واقعیت امر حد اقل یک ملیون نفر در این خشونت ها جان شان را از دست دادند و به تعداد پانزده ملیون نفر آواره شدند.مناطق با اکثریت مسلمان در غرب وسرزمین های دره سند در غرب ،صحرای ثار (صحرای بزرگ شبه قاره هند) و حوزه رودخانه گنگا به پاکستان غربی مسمی شد ، در حالیکه مناطق شرق کلکته ( کلکته فعلی) به پاکستان شرقی تبدیل گردید . پاکستان از این تجزیه چه چیزی حاصل نمود: حاصل خیلی ها کمتر از هند.

پاکستان از این تجزیه ،پرجنجالترین مرز سرحدی هند بریتانوی ،مرز شمالغربی با افغانستان ،  را به ارث برد.پاکستان ، با دولتی متشکل از دو منطقه از لحاظ جغرافیایی از هم جدا ،پاکستان شرقی و غربی ،از هند جدا شد(به فاصله یکهزار مایل خاک هند ، پاکستان غربی را از پاکستان شرقی جدا می نماید). تنها رابطه وصل پاکستان شرقی و غربی پیوند دینی میان این دو پاکستان بود ، مگر در حقیقت هیچگاه باهم یکی نبودند و از همین لحاظ هیچ جای تعجب نبود که از هم جدا شدند.در 1971، پاکستان شرقی برعلیه حاکمیت پاکستان غربی برخاست  و هند از ا ین اقدام پاکستان شرقی حمایت نمود و بعد از خونریزی زیاد، کشوری بنام بنگله دیش ایجاد گردید .

اگر به گذشته ،1947برگردیم ، بیست و پنج سال بعد از ختم امپراطوری عثمانی ، محمد علی جناح و سایر رهبران پاکستان جدید با هیاهوی فراوان ووعده آینده روشن ادعا نمودندکه ،یک کشور جدید مسلمان در دل جغرافیای شبه قاره هند ایجاد نموده اند.

مگر بعد از گذشت در حدود هفتاد سال ، اکنون دیده میشود که ،پاکستان ،از لحاظ جغرافیایی ، نفوس و نیروی نظامی ضعیفتر از هند است .هند با وجود وسعت جغرافیایی ، تنوع فرهنگی و جنبش های جدایی طلب ، یک سیستم متکی بر دموکراسی سیکولار و مستحکم و کشوری با هویت هندی ایجاد نموده است .مگر پاکستان ،‌یک کشور اسلامی همراه با تاریخ دیکتاتوری باقی مانده است،اقوام مختلف  کشور نسبت به اینکه به یک دولت مرکزی متحد خود را وفادار بدانند، بیشتر وابسته به فرهنگ و سنن سنتی ،محلی ،قومی و قبیلوی خویش اند .در حالیکه دموکراسی سیکولار در هند ثبات و انکشاف اجتماعی را بار آورده است .

تقسیم قاره هند در 1947، اکثریت نهاد های صنعتی و شهر های بزرگ و نهاد های را که مالیه پرداز بودند به هند مربوط ساخت ،بعنوان مثال، شهر کلکته با داشتن بندر بهتر و سکتور بانکی به هند مربوط گردید ،و پاکستان شرقی از این در آمد های صنعتی و مالیه پرداز محروم گردید.پاکستان تنها هفده درصد ریزرف های مالی را که در هند بریتانوی موجود بود از آن خود نمود و نصیب پاکستان نهاد های زراعتی گردید نه صنعتی ،و پاکستان پول لازمی نداشت تا در انکشاف و توسعه بمصرف رساند. نصیب پاکستان در غرب،سرحد پر جنجال با افغانستان و یک دولت دارای مناطق و ساحات سرکش از حکومت مرکزی گردید.

نام پاکستان ،سرنخهای را در مورد این مناطق و اقوام برای ما می‌دهد .

پک(pak) بمعنای خالص و ستان بمعنای سرزمین است که در مجموع سرزمین پاک ها معنی می‌دهد .

علاوتا می‌توان از نام پاکستان این مخفف ها را نیزاستخراج نمود .‌ پ،برای پنجاب،الف ،برای افغان‌های مقیم پشتونستان ،ک، برای کشمیر وس برای منطقه سند ، ت یا تان ،برای بلوچستان. از این پنج منطقه متمایز از هم ،که هرکدام ،زبان و فرهنگ وویژگی های سنتی خاص خود را دارند ،دولتی تحت نام پاکستان بوجود آمد ، مگر هیچگاه یک ملتی بنام پاکستان ایجاد نشد . .پاکستان جدا تلاش دارد تایک احساس ملی را در سراسر این کشور بوجود آورد ،مگر در عمل بندرت می‌توان دید که یک پنجابی با یک بلوچ ازدواج نماید .و یا یک سندی با پشتون .

پنجابی ها در پاکستان 60فیصد ،سندی ها 14فیصد، پشتون ها 13.5 فیصد و بلوچ ها 4.5فیصد نفوس 200 ملیونی پاکستان را تشکیل می‌دهند .در پاکستان نه تنها گاه گاهی ضدیت و خشونت علیه اقلیت های مذهبی هندو و عیسوی نشان داده می‌شود ،بلکه این خشونت ها گاهی هم بشکل خیلی ها دردناک میان شیعیان و سنی ها ی پاکستان رخ می‌دهد .زبان اصلی پاکستان اردو است که همان زبان مادر ی مسلمانان هند است که بعداز تقسیم شبه قاره هند ،در پاکستان نیز زبان اصلی گردید .مگر زبان سراسری در پاکستان نیست .سندی ها بیشتر چنین فکر می نمایند که پنجابی ها آنها را شهروندان درجه دوم احساس مینمایند ، پشتونهای مقیم در منطقه مرزشمالی بشکل فدرال اداره می‌شوند و پاکستان تاهنوز نتوانسته کاملا آنها را تحت یک اداره واحد مرکزی ،اسلام آباد، در آورد . کشمیر که میان هند و پاکستان تقسیم شده است ، در واقعیت اکثریت کشمیری ها خواهان استقلال کشمیر اند . بلوچ های پاکستان نیز جنبش آزادیخواهی خود را دارند و گاه گاهی در برابر دولت پاکستان به پا میخیزند.

بلوچستان ،برای پاکستان اهمیت حیاتی و خاصی دارد ،گرچه دارای نفوس کم است،مگر بدون بلوچستان ،پاکستانی نخواهد بود ،بلوچستان ،در حدود 45فیصد خاک پاکستان را تشکیل می‌دهد و بیشترین منبع گاز و معدنیات پاکستان در همین منطقه قرار دارد .یکی دیگر از منابع در آمد پاکستان ، مسیر های پیشبینی شده انتقال نفت ایران ودریای خزر از طریق بلوچستان پاکستان به چین است .و تاج طلایی این منطقه همانا شهر ساحلی گوادر است که در بلوچستان قرار دارد .

در گذشته ،بسا تحلیلگران یکی از اهداف ستراتژیک اتحاد شوروی را ،در دراز مدت، رسیدن به بندر ساحلی گوادرواز این طریق دسترسی به آبهای گرم ارزیابی می نمودند. و حالا چینایی ها به این بندر ساحلی توجه جدی دارند و ملیارد ها دلار را در این منطقه سرمایه گذرای نموده اند و در دراز مدت میخواهند پاکستان را به شاهراه انتقال انرژی به چین مبدل سازند .در سال 2015،هردو کشور چین و پاکستان،موافقه نمودند تا با مصرف 46ملیارد دالر ، سرک و راه‌آهن و پاپلین بطول 1800 مایل از بندر گوادر تا سینکیانگ اعمار نمایند .زیرا با ایجاد دهلیز اقتصادی و تجارتی چین و پاکستان،چین مستقیما به بحر هند و فراتر از آن وصل میگردد.

در اواخر 2015،چینایی ها معاهده ای را با پاکستان در مورد اجاره 2300هکتار زمین در ساحه بندر گوادر به امضا رساندند که می‌تواند به منطقه خاص اقتصادی و میدان هوایی بین‌المللی تبدیل گرد . هردو کشور چین و پاکستان میدانند که ،بلوچستان گاه گاهی بی ثبات و مملو از خشونت میگردد.از همین لحاظ در حدود 25000 نیروی امنیتی نیز بخاطر تامین امنیت این ساحه در نظر گرفته شده است .پایان قسمت اول

 

  

 


بالا
 
بازگشت