آیا جنوب آسیا جبهۀ رویارویی و صحنۀ تقابلِ آتی خواهد بود؟

دکتر عرفان رجا تحلیلگر و فعال مستقر در بریتانیا، فارغ التحصیل دانشگاه هادرسفیلد می باشد. نویسنده با بررسی وجهی متفاوت از تمایل قدرت های جهانی به تداوم جنگ و درگیری های منطقه ای، به بررسی احتمالاتی از تبدیل منطقۀ جنوب آسیا به صحنۀ کشاکش و نزاع آتی می پردازد. به باور نویسنده، از آنجایی که بستر هر جنگ زمینه ای برای تجارت اسلحه و کشیده شدن پای خرید و فروش تسلیحات نظامی از سوی قدرت های جهانی می باشد، احتمال برقراری صلح جهانی نیز موضوعی نامشخص و مبهم باقی خواهد ماند و با مستعد بودن فضای تنش و درگیری به ویژه برای جنوب آسیا، احتمال رویارویی های آتی در این منطقه خصوصا میان کشورهایی چون هند، پاکستان و یا افغانستان وجود خواهد داشتمناقشات حل نشده بین هند و پاکستان و همچنین تنش های موجود میان طالبان افغانستان و پاکستان بر سر گروه هایی چون تحریک طالبان پاکستان و یا فعالیت گروه تحریک جهاد پاکستان، همچون انبار باروتی مستعد انفجار و برهم خوردن نظم در جنوب آسیا و درگیری های احتمالی آتی خواهد بود. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.

 

متاسفانه از جنگ جهانی اول و دوم بدین سو، همچنان وضعیت صلح جهانی دور از دسترس و امری بعید به نظر می رسد. خصوصا اینکه فرجام و سرانجامِ درگیری های مسلحانه غالبا راه را برای خصومت های جدید در مناطق دیگری از جهان هموار می سازد. در وهلۀ نخست باید توجه داشت که صنعت تولید تسلیحات و تجارت اسلحه در دل جنگ جان و رونق می گیرد و این جریان می تواند تولیدکنندگانِ تسلیحات و نهادهای قدرتمند را به تحریک و حمایتِ بیشتر و مکرر از این دست نزاع و یا درگیری ها سوق دهد. به لحاظ تاریخی همواره چنین بوده است که قدرت های امپراتوری از استراتژیِ «تفرقه بینداز و حکومت کن» به طور استراتژیک در جهت دامن زدن به دشمنی و خصومت ها برای شعله ور ساختن این دست درگیری ها و جنگ ها منطقه ای بهره برده اند.

مثالی آشکار و صریح در این باره، ایجاد “مناقشات حل نشده” بین هند و پاکستان همچون مسئلۀ کشمیر میان هند و پاکستان می باشد که از سوی بریتانیا شکل گرفت. چنانچه می توان گفت برهمین اساس نیز کشمکش ها و اختلافات میان پاکستان و افغانستان تا کنون، حول مرزبندی های تعیین شده از دوران استعمار معروف به “خط دیورند” می چرخد.

هند و پاکستان از زمانِ جدا شدن در سال ۱۹۴۷، همچنان درگیرِ مناقشه و نزاع بر سر کشمیر بوده اند؛ که نقطه اشتعالی پیوسته و جاری با پتانسیلی از تبدیل شدن به جنگی تمام عیار محسوب می شود. در همین راستا، جان ریچارد پیلگر روزنامه نگار بریتانیایی، به برجسته ساختن و تاکید بر این مسئله پرداخت که چگونه تونی بلر، نخست وزیر سابق بریتانیا، به طور همزمان سلاح های مرگبار و مهلکی را به هند و پاکستان فروخت، و این سیاست، جریانی از تجارت تسلیحات را به عنوان “بیزینس یا کسب و کاری معمول” حتی در دهه ۱۹۹۰ آشکار و برملا ساخت.

در بحث و جدال های اخیر نیز، به موازات بالا گرفتنِ پتانسیلی تشدید شده از جنگ بین هند و پاکستان بر سر منطقۀ گیلگیت-بالتستان و کشمیر، تشدید قابل توجهی از تنش بین پاکستان و افغانستان وجود داشته است. جالب اینکه، در بین قدرت ‌های جهانی که خود نبردهایشان -مداخله شان در صحنۀ نبردها- را انتخاب می ‌کنند، فعلا جنگ اوکراین به نحوی در بحثِ جنگ ها خاموش شده، و تمرکزها بر روی مداخلۀ جدید آمریکا در فلسطین معطوف گشته است.

به گفته بسیاری از ناظران و کارشناسان، درحالی که هم اسرائیل و هم آمریکا در غزه با شکست هایی چندسویه مواجه هستند، چنین تصور می شود که ایالات متحده با چالش های مهمی در جنگ اوکراین رو به رو گردید؛ و نیازی حساس شده برای یک جنگ جدید، آشکارا به ضررِ در درگیری های جاری نسبت داده می شود. به ویژه آنکه در همین راستا اذعان می شود زرادخانه قابل توجهی که ایالات متحده در افغانستان پس از خروج در اوت ۲۰۲۱ به جا گذاشته است، می تواند به عنوان انبار باروتی مستعد برای درگیری های احتمالی آتی در نظر گرفته شود.

از این رو، تنش های کنونی بین افغانستان و پاکستان که از اخراج پناهجویان غیرقانونی افغان توسط پاکستان نشات می گیرد، نگرانی ‌هایی را در میان کارشناسان برانگیخته و این شرایط را مستمسکی مستعد در روشن ساختن آتش درگیری جدیدی در منطقه می دانند. بدین ترتیب با توجه به تشدید تنش ‌ها، در این میان سوالی مطرح می شود مبنی براین که؛ آیا جنوب آسیا در آستانه یک جنگ بزرگ قرار دارد؟

پروژۀ هند بزرگ

پاکستان در حال حاضر خود را در موقعیتی سخت و دشوار از یک درگیری تسلیحاتی بزرگ می بیند، چراکه اسلام آباد در حال دست و پنجه نرم کردن با چالش هایی در مرزهای غربی و شرقی خود می باشند؛ چالش هایی که غالبا به واسطۀ پروژۀ هند بزرگ تقویت شده و می تواند حضور نیابتی ها را در منطقه جنوب آسیا تقویت کند.

بدین ترتیب می توان گفت این کشور در حال حاضر درگیر مبارزه ای در دو جبهه علیه تروریست ها و ظهور شورش های جدید مانند تحریک جهاد پاکستان است؛ گروهی جدید وابسته به طالبان پاکستان که مسئولیت حمله به پایگاه هوایی آموزشی نیروی هوایی در میانوالی[۱] را بر عهده گرفت. فعالیت سریع این گروه، سؤالاتی را در مورد حمایت و پشتیبانیِ خارجی ایجاد می کند.

به هرروی، این دست رویدادهایِ در حال وقوع، اتفاقاتی فراتر از ظواهر سطحیِ نمود یافته می باشند. باید توجه داشت که افزایش شورش ها در بلوچستان از زمان روی کار آمدن دولت نارندرا مودی مسئله ای تصادفی نیست. هدف منتسب به هند برای «خرابکاری در کریدور اقتصادی چین و پاکستان» به طور قابل توجهی به این چشم انداز پیچیده کمک کرده است.

پاکستان در سال ۲۰۲۲ با آنتونیو گوترش دبیر کل سازمان ملل متحد تماس برقرار ساخته، مسئله ای را با او مطرح کرد، و از او خواست تا از اهرم فشار خود بر هند استفاده نموده تا این کشور از فعالیت های غیرقانونی و تهاجمی خود و مبارزات تروریستی در بلوچستان دست بردارد. اما علیرغم بی اعتبار ساختن این مسئله از جانب هند، مبارزات تبلیغاتی متعددی نیز از سوی این کشور علیه پاکستان افشا و برملا شد؛ از جمله گزارش تحقیقی بی بی سی که برنامه های هند برای بدنام کردن این کشور را فاش می کند.

هر کانال تلویزیونی هندی یا هر مبحثی را که در یوتیوب دنبال کنید، بحث و گفتگویی ثابت در آن برنامه ها با چنین محتوایی مشاهده می کنید که پاکستان به‌ عنوان «کشور شرور/ بد» معرفی گشته و باید ریشه ‌کن شود، و یا آن مباحث منعکس ‌کننده شعار ملی‌ گرای هندو از سمت سازمان ملی میهن پرستی یا آر.اس.اس[۲] برای دستیابی به برتری هند بزرگ و هندو است.

سامانث سوبرامانیان، نویسنده و روزنامه ‌نگار هندی، به این مسئله می پردازد که “چگونه افراطی های هندو هند را از هم می پاشند” و مأموریت سازمان آر.اس.اس برای ایجاد هند بزرگ را آشکار می‌کند. همچنین کتاب آرکوتونگ لانگ کومیر تحت عنوانِ “آزمایش هند بزرگ: هندوتوا و شمال شرق” اهداف پنهان آر.اس.اس را آشکار می کند و یکی از این اهداف، کنترل “گیلگیت-بالتستان و جامو و کشمیر” پاکستان می باشد. باید گفت که امروزه ایدئولوژی برتری راست افراطی هندو به پدیده ای فراگیر و جهانی تبدیل گشته که به اروپا نیز کشیده شده و “به اختلافات و لفاظی های فزاینده در بریتانیا، ایالات متحده، کانادا و استرالیا دامن می زند.”

دولت کانادا به تازگی شواهد و مدارکی را ارائه نموده که دیپلمات ‌های هندی را به قتل یک فعال سیک مرتبط می ‌کرد و (این اقدام) از سوی سرگرد راستگرای هندی گاوراو آریا [۳]مورد تمجید و تحسین قرار گرفت. در شرایطی که قدرت ‌های جهانی برای کسب هژمونی در جنوب آسیا با یکدیگر رقابت دارند، تداوم جنگ جاری اسرائیل و فلسطین و درخواست های فزاینده در هند برای “رسیدن به گیلگیت-بالتستان” همراه با تصمیم اخیر دادگاه عالی هند برای پایان دادن به وضعیت خاص و ویژۀ کشمیر، همگی به افزایش چشم انداز یک جنگ همه جانبه در جنوب آسیا کمک می کنند.

چنانچه گزارش اخیر لوموند چنین برملا ساخته است که چگونه ملی گرایان هندوی هند از مناقشه اسرائیل و فلسطین به نفع خود استفاده می کنند. این گزارش به طرز تکان دهنده ای به این نکته اشاره کرد که هندوها اذعان می کردند: «آنچه امروز اسرائیل با آن مواجه است، هند بین سال‌ های ۱۴-۲۰۰۴، متحمل شد. هرگز نبخشید، هرگز فراموش نكنید

 این نشان می دهد که هند در حال کسب موقعیت و تلاش برای قرار گرفتن در موضعی است تا از فرصتی مشابه برای نفوذ به کشمیر پاکستان استفاده کند. اتحادِ در حال پیشروی میان هند و اسرائیل، که ایده «سرکوب دولتی و توجیه آن» را تأیید می کند، بر خصایص و ویژگی های مشترک آنها، یعنی یک همسویی/صف بندیِ نگران کننده، تأکید دارد؛ به ویژه هنگامی که مقامات هندی آشکارا از “الگوی اسرائیل” در کشمیر دفاع می کنند.

 اما سوالی که مطرح می شود آن است که یک پاکستانِ هسته ای، در مواجهه با تحولات مذکور در مرزهای خود، تا کجا می تواند تمام آنچه که در مرزهایش در حال وقوع و پیش روی می باشد را نادیده گیرد؟ می توان گفت با وجود طالبان در جبهه غربی و متعصبان هندو که “پروژه هند بزرگ” را در جبهه شرقی مد نظر دارند، چالش ها برای پاکستان رو به افزایش است.

تحرکاتی سیاسی ناشی از عشق و نفرت در روابط پاکستان و افغانستان

از زمانی که طالبان کنترل کابل را به دست گرفتند، پاکستان به کشور پذیرنده یا ذینفع برای تروریسم تبدیل شده است. با وجود هشدارهای مکرر از سوی پاکستان، طالبان در کابل موفق نبوده اند تا تروریسم نشات گرفته از تحریک طالبان پاکستان مستقر در افغانستان که هدف آنها غیرنظامیان پاکستانی و تأسیسات نظامی می باشد را، متوقف کنند. به تازگی نیز مجموعه ای از رویدادهای ناخوشایند نشان می دهد که سیاست حکومت پاکستان در افغانستان نتیجه معکوس داشته است. این امر که سیاست های هر دو دیکتاتور نظامی یعنی هم ژنرال ضیاء الحق و هم ژنرال پرویز مشرف نسبت به افغانستان به شدت شکست خورده اند، واقعیتی اثبات شده است.

ذکر این نکته حائز اهمیت است که افغانستان به لحاظ تاریخی چالش هایی را بر پاکستان تحمیل کرده است؛ چالش هایی چون امتناع این کشور از به رسمیت شناختن دولت تازه تاسیس در سال ۱۹۴۷ تا ترور لیاقت علی خان اولین نخست وزیر پاکستان توسط یک افغان. در بحران کنونی پناهندگان نیز بسیاری در پاکستان از روی حسن نیت معتقدند که اکنون افغانستان مستقل بوده و بنابراین زمان بازسازی آن فرا رسیده است؛ از این رو افغان ها باید انعطاف پذیر و مصمم بوده و مسئولیت خود را درک کنند.

از نظر بسیاری در پاکستان، متاسفانه مواردی چون گفتار و بیانی توهین آمیز، تهدیدها و اظهارات غیرمسئولانه از سوی ژنرال مبینِ از اعضای گروه طالبان افغانستان، به عنوان تاکتیک هایی صرفا جهت امتیازگیری تلقی می شوند. نه تنها افغان ها، بلکه عرب اعراب و پاکستانی ها، از جمله پنجابی ها (که مبین به زبان پشتو آنها را سرزنش و توهین می کرد)، فداییان نبرد علیه روسیه و آمریکا هستند.

به طور کلی شاید بتوان گفت آن دسته از افراد متعصبی که از هر دو طرف نفرت و دشمنی را تحریک و برمی انگیزند، خیر و سعادت مردم را نمی خواهند. و در نهایت باید توجه داشت از آنجایی که قدرت های جهانی بار دیگر در فروش تسلیحات فعال گشته و به تکاپو افتاده اند، زمانِ پذیرش این واقعیت نیز فرارسیده است که هر گونه درگیری در جنوب آسیا تنها ویرانی و جنگ خونین بی پایان را به همراه خواهد داشت.

منبعwww.dailysabah.com

[۱] the PAF Airbase

[۲] Rashtriya Swayamsevak Sangh (RSS)

[۳] Gaurav Arya

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت