مهرالدین مشید

 

 

طعنه ی جنرال عاصم به رهبران مزدور جهادی و طالبان خود فروختۀ انتحاری

پرده برداری رئیس ستاد ارتش پاکستان از جنایات نیم قرن کشور اش در افغانستان

 

جنرال عاصم منیر رئیس ستاد ارتش تروریست پرور پاکستان؛ با گفتن این سخن که «زنده‌گی یک پاکستانی از کل افغانستان مهمتر است.» برای نخستین بار از سیاست های واقعی کشور اش در مورد افغانستان پرده برداشت. او به این حقیقت اعتراف کرد که نظامیان پاکستان دشمن سوگند خورده ی آسایش و رفاه ی مردم افغانستان اند. وی روز چهارشنبه (۴دلو) در بیانیه‌ای خطاب به دانشجویان دانشگاه‌های دولتی و خصوصی پاکستان در اسلام‌آباد که درباره ی اخلال امنیت از سوی همسایه ی غربی اش افغانستان و همسایه ی شرقی اش هند  سخنرانی داشت، گفت «وقتی موضوع امنیت تک تک پاکستانی‌ها در میان باشد، می‌توان کل افغانستان را محکوم و نفرین کرد.» او افزود: «زنده‌گی یک پاکستانی از کل افغانستان مهمتر است.» او‌ همچنان به طالبان هشدار داد: «به پاکستان نگاه نکنید، ما حاضریم همه چیز را قربانی کنیم.» وی با متهم ساختن طالبان به حمایت از تی تی پی و پشتیبانی طولانی از بلوچ ها افزود که همسایه غربی هرگز نسبت به پاکستان دوستی نشان نداده است. 

وی به ادامه گفت: «پاکستان به‌مدت ۵۰ سال غذای پنج میلیون تبعه افغان را تأمین کرده است.  وی در بخشی از سخنان خود گف؛ وقتی نوبت به فرزندان ما برسد، کسانی را که به آنها حمله می‌کنند تعقیب خواهیم کرد.» در حالیکه موضوع برعکس است و پاکستان یک کشور تروریست پرور و نظامیان آن سردمداران تروریسم اند و این کشور میلیون ها دالر به نام مهاجران افغانستان از سازمان های جهانی دریافت می‌کرد و بخش عظیم آن به جیب زمامداران پاکستان می ریخت. حالا هم بخشی از خشونت آفرینی های زمامداران و نظامیان پاکستان در برابر مهاجران افغانستان وادار ساختن جامعه ی جهانی برای کمک به پاکستان است. از سویی هم اکنون کسانی به پاکستان حمله می‌کنند، نه طالبان افغانستان؛ بلکه اعضای تی تی پی و جیش العدل بلوچ ها اند که همه فرزندان پاکستان هستند. این بیانگر درمانده گی عاصم منیر است که با از دست دادن پول های تروریست پروری دچار نوعی از خودبیگانگی شده است.

این اظهارات در حالی مطرح شده که گویا روابط میان طالبان و پاکستان بیشتر از هر زمان دیگر رو به تیره‌گی‌ گراییده است. دلیل آن بهم خوردن منافع گروه ی تروریستی طالبان و نظامیان تروریست پرور پاکستان است و نه منافع ملی مردم پاکستان و یا افغانستان است. پاکستان در این اواخر طالبان را به فراهم‌سازی پناه‌گاه‌های امن برای تحریک طالبان پاکستانی متهم می‌کند و می‌گوید طی دو سال اخیر میزان حمله های مسلحانه بر شهرهای این کشور چند برابر شده است؛ اما طالبان آفغانستان هر از گاهی این اتهام های اسلام‌آباد را رد کرده اند.

هرچند این سخنان عاصم منیر واکنش های جدی ایرا در پی داشت؛ اما این سخنان برای مردم افغانستان حرف های تازه نبوده و آنان می‌دانند که عاصم منیر وارث جنرالان کودتاچی پاکستان از ایوب خان تا صیاالحق و جانشین جنرالانی چون؛ اختر عبدالرحمان، حمیدگل، نصرالله بابر، ضیاالحق، باجوه و دیگران است که معماران عمق استراتیژیک پاکستان در افغانستان، اند و نظامیان پاکستان بیش از چهار دهه بدین سو برای رسیدن به این هدف از هیچ گونه تحاوز، مداخله و تروریست پروری برضد مردم افغانستان دریغ نکرده اند. جهانیان می دانند که نظامیان پاکستان سازنده گان و گرداننده گان تراژیدی های دردناک افغانستان اند و آنچه امزوز در افغانستان می گذرد، بیشترین مسؤولیت آن به این جنرالان بر می گردد؛ زیرا این جنرالان پاکستانی بوده که افغانستان و سرنوشت آن را قربانی عمق استراتیژیک خود نموده اند.

این اصطلاح، در زمان اشغال افغانستان بوسیله ی شوروی پیشین از سوی نظامیان پاکستان در رقابت و شکست با هندوستان مطرح شد. هند و پاکستان بر سر موضوع کشمیر چهار بار با هم رویارویی کردند که پاکستان سه بار آغازگر جنگ بوده است و در هر چهار جنگ پاکستان، شکست خورده است. جنگ سوم هند و پاکستان در سال ۱۹۷۱، منجر به جدایی بنگلادیش از پیکر پاکستان شد و ارتش پاکستان به‌گونه‌‌ی تحقیرآمیز از هند شکست خورد و بیشتر ۹۰ هزار نیرو نظامی پاکستان به‌دست ارتش هندوستان اسیر شد.

عمق استراتژیک یا حیات خلوت در ادبیات نظامی به فاصله بین خط مقدم نبرد یا نواحی جنگی و مناطق اصلی غیرنظامی گفته می‌شود. عمق استراتژیک جایی است که اگر ارتش شکست بخورد به مکانی نیاز دارد که از تیررس دشمن به ‌دور باشد و با یک عقب‌‌نشینی‌ در مکان عمق استراتژی توانایی انسجام نیرو ها را داشته باشد.. نظامیان پاکستان با توجه به موقعیت آسیب پذیر شان در برابر حمله های هند، افغانستان را به نسبت داشتن ارتفاعات بلند بحیث فاصله ی استراتژیک برای طرح برنامه های دفاعی و عملیاتی خود برگزیده اند تا در صورت تهاجم و پیشروی هند یک «عمق استراتژیک» مناسب در بیرون از قلمرو خود برای عقب‌نشینی و سپس انسجام نیرو و حمله دوباره به‌منظور عقب‌راندن دشمن را دارا باشد.

پاکستان اهداف چند گانه را در این رابطه دنبال می کند.  پاکستان با هند مسأله‌‌ی کشمیر و با افغانستان موضوع دیورند را دارد. هراس پاکستانی‌ها از جغرافیای افغانستان به‌دلیل درگیرنشدنِ هم‌زمان پاکستان در دو جبهه‌ی هندوستان و افغانستان است. از سوی دیگر پاکستان به‌شدت نگران‌اند که هندوستان در اتحاد با افغانستان، پاکستان را تحت فشار قرار می‌دهد. موضوع دیگر که از همه مهم‌تر است، افغانستان در مقابل هندوستان به‌‌عنوان عمق استراتژیک پاکستان تعریف شده است.

از سخنان نظامیان پاکستان فهمیده می شود که این کشور هراس از ایتلاف میان طالبان و هند را دارند و سخنان عاصم منیر مبنی بر حمایت همیشگی بلوچ ها بوسیله ی افغانستان، در این زمینه صراحت دارد. این نگرانی ها را جنرالان پیش از منیر نیز داشتند؛ اما نظامیان پاکستان تهاجم شوروی به افغانستان را فرصتی برای رسیدن به اهداف عمق استراتژیک شان تلقی کردند و خواستند، زیر نام کمک به جهاد افغانستان از یک سو از رسیدن شوروی با عبور از پاکستان برای رسیدن به آب‌های گرم هند پیشگیری کنند و از سویی هم به اهداف خود نایل آیند. نظامیان پاکستان جز دغدغه ی ویرانی افغانستان و تباهی مردم آن فکر دیگری نداشتند و ندارند.

چنانکه حمید گل رئیس پیشین آی اس آی گفته بود که کابل باید بسوزد و او موفق شد که با انداختن حکمتیار به یخن مسعود، کابل را بسوزاند و ویران کند و هزاران کابلی را به قتل برساند. با تاسف که حمید گل در یک بازی استخباراتی و در نتیجه ی ضعف و وابستگی های رهبران جهادی بحیث مشاور استاد ربانی مقرر شد. وی در سال ۲۰۱۰ در گفت‌وگو با تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی، طالبان را نماد مقاومت ملی افغان‌ها خوانده بود که به گفته او حکمتیار و مجاهدین زیادی در کنار آنها می‌جنگند. وی حامد کرزی، رئیس جمهوری پیشین افغانستان، را دست‌نشانده بیگانه‌ها خوانده و گفته بود که طالبان هرگز حاضر به گفت و گو با او نیستند. نظامیان و زمامداران پاکستان جز آرزوی تباهی افغانستان هدف دیگری ندارند. دیروز اگر حمیدگل ها لقب "پدر معنوی مجاهدین" و بعد "پدر خوانده طالبان" را کمایی کردند. این به معنای حمایت آنان از داعیه و آرمان های مردم افغانستان نبود؛ بلکه هدف اصلی آنان به جان هم افگندن گروه‌های جهادی و رسیدن آنان به عمق استراتژیک بود. یعنی آنان افغانستان را دهلیزی کالا های صادراتی به آسیای میانه و پایگاهی برای مبارزه با هند می خواستند و نه یک افغانستان مستقل و آزاد. آنان توانستند تا با استفاده از رهبران خود فروخته ی جهادی دستاورد های مجاهدین افغانستان را قربانی اهداف خود بسازند و جنرال ضیاالحق را شهید جهاد افغانستان بسازند و در فصل بعدی با مردود شمردن رهبران جهادی طالبان را روی صحنه آوردند.

حالا که طالبان به قدرت رسیده اند و هراس از آن دارند که مبادا حس وطن دوستی طالبان بر وابستگی های استخباراتی آنان غلبه کند و برای ساختن یک افغانستان مستقل و آزاد و دارای حاکمیت مشروع و قانونی دست به کار شوند‌ و در این زمینه از ایجاد یک ایتلاف میان طالبان و هند بیشتر هراس دارند. این دغدغه ها منیر عاصم ها را نگران ساخته که گویا خرمنی را که در افغانستان زیر چتر طالبان فراهم کرده اند، در حال رفتن به توفان حوادث است. از این رو آنان وادار شده اند که بگویند " کل افغانستانی را به یک پاکستانی برابر نمی کنند تا با این ترفند مردم پاکستان را فریب داده و بر سیاست های تروریست پرورانه ی شان سرپوش بگذارند؛ اما برعکس شماری سیاستگران پاکستان مانند، افراسیاب ختک، اظهارات تازه ی جنرال عاصم منیر، را سخنان یک دیکتاتور خوانده و حرف‌هایش را در‌باره مسایل داخلی پاکستان و افغانستان نا‌مناسب و تحریک‌آمیز خوانده است.  به باور آقای ختک رفتار جنرال‌های پاکستان با مردم افغانستان پس از تسلط طالبان بر این کشور، شبیه «یک حاکم به یک مردم منطقه مفتوحه و زیر سلطه بوده است که این مساله در برخورد با مهاجران افغان و تصامیم یک‌طرفه‌شان در قبال تجارت و ترانزیت و مسایل عبور و مرور بالای خط دیورند انعکاس یافته است.

این در حالی است که نظامیان پاکستان منافع مردم این کشور را قربانی اهداف شخصی و تروریست پرورانه ی خود نموده اند. پاکستان به جرم تروریست پروری و کمک های مالی به گروه‌های تروریستی بار ها مورد تحریم صندوق بین المللی پول قرار گرفته است. اظهارات جدید منیر عاصم عمق دشمنی و کینه توزی نظامیان پاکستانی را در برابر مردم افغانستان آشکار می کند. از سخنان او فهمیده می شود که نظامیان و زمامداران پاکستان هیچ گاهی موضع افغانستان در مورد عدم شناسایی پاکستان پس از جدایی این کشور از هند را در سازمان ملل فراموش نمی کنند. چنانکه منیر عاصم  در سخنرانی اخیر خود گفت، افغانستان نخستین کشوری بود که استقلال پاکستان را به رسمیت نشناخت‌. هر چند این سخنان او واکنش هایی را به دنبال داشت؛ اما موضع گیری های خصمانه ی پاکستان در پیوند به افغانستان و مردم آن از زمان تأسیس کشور مستقل پاکستان در سال 1947 تاکنون، همواره دستخوش فراز و نشیب ناشی‏ از اختلاف مرزی بر جامانده از دورۀ استعمار بریتانیا بوده است.

شورای ملی افغانستان در ماه جنوری سال 1949 برای نخستین بار نفی و رد یک ‏جانبه خط مرزی دیوراند از عهدنامه‏ های منعقده با بریتانیا را تصویب کرد و تعارض رسمی‌با پاکستان وارد مرحله ‏ای تازه شد. در سال های   1950  و  1951 و سال 1969 در زمان صدارت داوود رابطه میان دو طرف زیاد تنش آلود شد و باری هم طیاره های پاکستانی افغانستان را بمباران کرد و این تنش در نتیجه ی میانجیگری عربستان و شاه ی ایران خاموش شد. هرچند گاه گاه تنش هایی میان دو کشور بوجود می آمد؛ اما سیاست های پاکستان در برابر افغانستان پیش از تهاجم شوروی خویشتن دارانه و دفاعی بود؛ اما پس از تجاوز شوروی به افغانستان و افتادن گروه های جهادی در کام آی اس آی، سیاست های این کشور در برابر افغانستان شکل تهاجمی را به خود گرفته است. از آن به بعد این کشور به میدان بازی نظامیان پاکستانی بدل شد و تا حالا به شدت ادامه دارد.

نظامیان پاکستان گروه‌های جهادی را تا زمانی حمایت کردند که رهبران و امکانات آنان در دست آنان بود و پس از سقوط داکتر نجیب افغانستان را به میدان بدترین جنگ های گروهی بدل کردند. حالا که طالبان از لانه های آی اس آی بیرون شده و در کابل فرمان می رانند، این برای جنرالان پاکستانی خوش آیند نیست و سخت در تلاش اند تا طالبان را در میان خود درگیر بسازند و بعید نیست که بازهم دست به سوی مخالفان نظامی و سیاسی طالبان دراز کنند.

این در حالی است که پاکستان پس از سقوط افغانستان به ‌دست طالبان، از این گروه در نشست‌های متعدد بین‌المللی و منطقه‌ای به‌گونه آشکار حمایت می کرد و قریشی وزیر خارجه ی پیشین پاکستان در مجامع جهانی حیثیت سخنگوی طالبان را داشت. پس از آن‌که تحریک طالبان پاکستانی حمله بر مواضع نظامیان پاکستان را افزایش داد، روابط این کشور و گروه طالبان به‌لحاظ ظاهری پر‌تنش خوانده شده است. گفت و گو ها میان طالبان پاکستان و مقام های پاکستانی با میانجیگری شبکه ی حقانی نتیجه نداد و سفر مولانا فضل رحمان به کابل بحیث آخرین مأمور صلح پاکستان نتیجه ی مطلوب برای پاکستان نداشت. در همین حال اسلام‌آباد پیشنهاد طالبان افغانستان مبنی بر گفت و گو با تحریک طالبان پاکستانی را رد کرده و فشارهایش را بالای این گروه تشدید بخشیده است. اسلام‌آباد پیش از این نیز افزون بر فشارهای سیاسی و امنیتی، از اهرم اقتصادی خود برای فشار بر طالبان به منظور قطع حمایت این گروه از تی‌تی‌پی استفاده کرده بود.

مردم افغانستان از سال ها پیش بدین سو نظامیان و زمامداران پاکستان را دشمن سوگند خورده ی افغانستان تلقی می کنند و در این حصه کم ترین تردیدی ندارند؛ اما روی سخن عاصم منصور به سوی آنانی است که از سال ها بدین در زمان تجاوز شوروی زیر نام جهاد و پس از حمله ی امریکا به افغانستان زیر نام جهاد با کفار نوکر دستگاه ی استخباراتی پاکستان بودند و به دستور حمید گل ها کابل را به آتش کشیدند و به دستور عاصم منیر ها با راه اندازی حمله های کور انتحاری و انفجاری صدها شهروند افغانستان را به شهادت رساندند. این رهبران مزدور و خود فروخته شده و بویژه رهبران طالبان چنان در دام وابستگی های استخباراتی و اقتصادی پاکستان اسیر اند که در برابر اظهارات عاصم منیر حتا پاسخ رسمی نداده اند و تنها فصیح الدین اظهارت اخیر جنرال منیر عاصم؛ فرمانده ستاد ارتش پاکستان را علیه مردم افغانستان توهین‌آمیز و ناشی از درماندگی مسئولان حکومتی آن کشور» خواند. این سکوت می تواند، علل و عوامل زیادی داشته باشد. از جمله اینکه، طالبان گروه تروریستی نیابتی پاکستان اند یا اینکه طالبان منافع مشترکی با پاکستان دارند و عقبه ی حمایتی خود را خراب نمیکنند یا وابستگی های طالبان و پاکستان به غرب بویژه امریکا و انگلیس سبب شده تا این گروه خویشتن داری خود را حفظ کند تا مبادا تشدید منازعه ی لفظی مشت های دو طرف را باز و سیما های شان را عریان و گند هر دو را آفتابی نماید. هرچه باشد، این همه دلالت آشکار به دهن کجی های طالبان در برابر پاکستان و بویژه نظامیان تروریست پرور این کشور دارد.

از سخنان گستاخانه و بی باکانه و ضد دیپلوماسی عاصم منیر فهمیده می شود که بازی های تروریست پروری، نظامیان پاکستانی را بیش از هر زمانی زمین‌گیر کرده است. هرچند بعید نیست که در عقب حمله های تی تی پی و جیش العدل به پاکستان دستان نظامیان این کشور قرار داشته باشد؛ زیرا تروریست پروری ابزاری برای ثروت اندوزی نظامیان پاکستان است؛ اما بازی های تروریستی در منطقه چنان پیچیده شده که طالبان دست ساخت پاکستان را به چالش کشیده است و حال قدرت در دست طالبان منطقه ای است که با داشتن روابط زنجیره ای با کشور های منطقه و حهان بویژه هند، روسیه و ایران دست نظامیان پاکستان را از پشت بسته اند. حالا که نظامیان پاکستان همه فرصت ها را برای بهره گیری از تروریسم از دست داده اند‌ و قربانی شدن خود را در پای فرنگشتاین تروریسم حتمی دانسته اند. آنان ناگزیر شده اند تا با حمله ی لفظی و مانور های سیاسی و تبلیغاتی به مردم افغانستان، بقای ذلت بار شان را بر مردم پاکستان تحمیل کنند. وی در حالی از انتقام و حمله به افغانستان و مردم آن سخن می گوید که سیاست های تروریست پروری، جنرالان پاکستانی چنان این کشور را دچار ورشکست اقتصادی نموده که نه جرات نظامی و نه توانایی های اقتصادی حمله به افغانستان را دارد. یاهو

 

 

 

 

    

 


بالا
 
بازگشت