عبدالو کیل کوچی

 

 

رویداد ثوریا کشاندن پای حزب دموکراتیک خلق افغانستان به حوادث خونین

حزب دموکراتیک خلق افغانستان بخاطر زدودن رنجهای بیکران خلق ستمدیده افغانستان از میان توده های کشور برخاسته وبمنظورخدمت ونجات مردم از عقب مانده گی قرون باقبول قربانیها شجاعانه راه مبارزه آزادی خواهانه را درپیش گرفت.

ح د خ ا عصاره مبارزات بیشتراز یک قرن گذشته ی جنبشهای آزادی خواهی ضد استعمار، استبداد، ارتجاع وآمپریالیزم وشکوه قهرمانیهای مردم افغانستان در میدانهای سه بارجنگ با انگلیسها وحاصل فداکاریهای بیشمارغازیان آزاده سرشت ،مشروطه خواهان ونتیجه تجارب تلخ وشیرین شکستها ،پیروزیها ودستاوردهای تاریخی مبارزات افتخار آمیزیک دوران عظیم تاریخی میباشد.

هرچند تحلیلگران سیاسی وآگاهان امور در رابطه به تحولات ثور ۱۳۵۷ خورشیدی نظریات ودیدگاه های متفاوتی ارایه میدارند. بعضیها کوردلانه رویداد ثورا سرآغاز حوادث ونا آرامیها دانسته،درواقع دشمنیها ،مداخلات دسایس ،توطیه ها وتجاوزات آمپریالیزم وجنگهای نیابتی پاکستان ودیگر اجیران مذهبی جنگی را با تمام جنایات دشمنان تاریخی مردم افغانستان نادیده میگیرند، بخصوص جریان افراطیت وغلامی بیست الی پنجاه سال قبل از رویداد ثور درافغانستان را که توسط ارتجاع سیاه وابسته به استخبارات نظامی استعماری برضد شاه امان الله ایجاد گردیده بود که منجربه سقوط نهضت امانی گردید ودر زمان دیگری چهل  وشش سال بعد نسل دوم همان گروه های ارتجاعی کشور دردوران آغازین جمهوری محمد داوود در سال ۱۳۵۲ خورشیدی به کشور پاکستان فرار نمودند وپس از امضای سند غلامی و دریافت امیتازات دالری وکلدار، خانه ودفتر، وتجهیز سلاح ومواد انفجاری عازم افغانستان گردیده بدستور سی آی ای وآی اس آی جنگ را برضد دولت محمد داوود درمناطق مختلف افغانستان یعنی خوست ، کنر ،پکتیا ،ننگرهار ،هرات پنجشیر و دیگر نقاط کشور بشدت آغاز نمودند که بموجب آن تخریب ساختار ها وبنیادهای اقتصادی،فرهنگی وکشتار مردم را در پی داشته درحالیکه در آنوقت علامه ونشانه ای ازوقوع انقلاب ثوردیده نمیشد.

 بنا برآن باید گفت که سرآغاز جنگ وخونریزی از همان تاریخ نزدیک به نیم قرن قبل سال ۱۳۵۲خورشیدی آغاز گردیده بود؛ نه در زمان رویداد نظامی ثور۱۳۵۷. اگرامین مستبد قیام ثور را درجاده ی خونین منحرف ساخته بود؛ اما زنده یاد ببرک کارمل دوباره آن را از کجراهه نجات داده درخط اصولی اش قرار داد.

طوریکه معلوم است تحلیلگران ،نخبگان سیاسی ،سروران قلم واندیشمندان جوان قضایای تاریخی رویدادها وبخصوص رویداد ثور را برپاییه تحلیلها ،برداشت ها و دیدگاه های خرد ورزانه ی خود وبشکل متفاوت منعکس میسازند؛ اما زمانی که توفان حقیقت گردوخاک کذایی را از روی حقایق پاک کاری کند تجلی جوهر واقعی وذاتی پدیده ها آنچه که هست نمودار شده بقول مشهور نمیتوان خورشید را به دو انگشت پنهان نمود.

هرچند وقوع رویداد ثوردرنبود شرایط لازم، بصورت غیرمترقبه ، حادثه انگیز و رخداد قبل ازوقت بنظر میرسید؛ بآنهم گفته میتوان رویداد ثور ۵۷ خورشیدی بدوران تک سالاری حمکروایی دوصد وپنجاه ساله ی قبيله سالاری و بويژه فرمانروايی خاندان مستبد (آل یحی) پایان داد؛ قدرتهای استبدادی وارتجاعی فیودالیزم را واژگون وکاخ آمپریالیزم رابلرزه درآورده مبارزات عادلانه ی پدران ونیاکان مارا تا حدود امکان به ثمر رسانيد.

 قیام ثورتابوی قدرتهای فرعونی را برای نخستین بار درتاریخ افغانستان شکست وکارناممکن را شجاعانه ممکن ساخته پرچم گلگون دموکراتیک خلق افغانستان را برفرازآرمانهای والای خلقهای افغانستان شجاعانه برافراشته وقدرت واقعی را بدست خلقهای افغانستان سپرد.

رویداد هفتم ثور یوغ اسارت وبرده گی را از گردن توده های مظلوم ومحروم کشور بدور انداخت.

هفت ثور باهمه ناملایمات ونابسامانی ناشی ازعوامل نفوذی دشمن،مشکل عقب مانده گی کشور وجنگهای تحمیلی که داشت؛ با آنهم قدرت مبارزه جمعی خلقهای ستمدیده اعم از کارگران، دهقانان وسایر زحمتکشان را در همبستگی واتحاد شان به اثبات رساند وتاریخ جنبش آزادی خواهی را پیروزمندانه ثبت تاریخ نمود.

 درین رابطه یکی از اساسگذاران ح. د. خ. ا، روانشاد دستگیر پنجشیری چنين می نگارد: «در اوضاع سیاسی اجتماعی اقتصادی وشرایط بین المللی وارثان وادامه دهنده گان سنن مبارزات دموکراتیک مشروطه خواهان جوانان افغان ویش زلمیان ندای خلق وجمعیت وطن، درفش مبارزه ملی ودموکراتیک زحمتکشان را برای نخستین بار بتاریخ هژده سنبله۱۳۴۲،

[با شرکت خلاق زنده ياد ببرک کارمل و استاد ميراکبر خیبر ودیگران ...] بنام کمیته تدارک کنگره اول بر افراشته بودند». پس از یکسال در۱۱جدی سال ۱۳۴۳ خورشیدی با تدویر کنگره موسس، جمیعت دموکراتیک خلق افغانستان در منزل نورمحمد تره کی تاسیس گردید وپرچم مبارزه سیاسی را درسرتاسر کشورشجاعانه برافراشت وفرهنگ نوین سیاسی را درمیان روشنفکران وتوده های میلیونی کشور رشد داد.

ح. د. خ. ا برخاسته از میان جامعه عقب نگهداشته افغانستان با ترکیب جوانان برامده از محیط جامعه فیودالی وتحمل اشتباهات گوناگون، بآنهم مسیر رشد و تکامل خود را بصورت قانونمند می پیمود که رشد روز افزون آن درسرتاسر کشورلرزه بر اندام ارتجاع و آمپریالیزم وارد مینمود.

بنابرآن ارتجاع وآمپریالیزم که تحمل قوتگیری فضای انقلابی ونیروهای مبارز ترقیخواه را نداشتند ونمی خواستند که ح. \د.خ.ا جايگاهش را درمتن جنبش دموکراتيک عداتخواه افغانستان بحيث پيشاهنگ طبقه ی کارگر و همه زحمتکشان کشور احراز نمايد. بنابرآن درگام نخست با پرتاب زیرک ترین عنصر سازمان (سی. آی. ای) بنام حفیظ الله امین درحزب و برنامه ی جاه سازی آن در کميته مرکزی حزب اختلافات شدید درون حزبی را تا سطوح انشعابات وکودتاها وسایر حوادث، برحزب ودولت تحمیل نمودند.

 بسنده میکنیم که بواسطه امین وباند تبهکارش برجنبش ترقیخواه وحزب دموکراتيک خلق افغانستان( ح. ز. ا) تحمیل گردید و آنها علاوه بر تحمیل انشعابات وچالشهای درونی حزب، بمنظور کشاندن پای آن به حوادث خونین، پلانهای شوم دشمنان تاریخی افغانستان را با حملات تروریستی آغاز نمودند. بدینوسیله میخواستند تا حزب را تضعیف ومتلاشی بسازند.

از جمله ميتوان موارد زيرين فعاليت های جنايتبار امين خيانت پيشه را بعنوان نمونه برشمرد:   

ـ تحمیل انشعاب سال ۱۳۴۶ در حزب واحد دموکراتيک خلق افغانستان؛
ـ ترورعلی احمد خرم وزیرپلان دولت محمد داوود به تاريخ
۲۵عقرب ۱۳۵۶ دردفتر کارش؛
ـ سوء قصد به جان روانشاد ببرک کارمل که منجربه قتل انعام الحق گران،پیلوت آرياناگردید؛

ـ حادثه آفرینی بمنظور رد نتایج بررسی سند محکومیت امین در پرونده ی ترور خرم وزير پلان، درقندز وکابل و ايجاد موانع در برابر  تصامیم حزب به مجازات امین؛

 ـ تشکیل گروه های تروريستی درحزب وسوال عبدالقدوس غوربندی از اینجانب؛

ـ شهادت استاد میر اکبر خیبر عضو کميته مرکزی ح. د. خ. ا توسط باند تروريستی امين؛ 

ـ قتل عام محمد داوود و ۱۷ تن اعضای خانواده اش؛

ـ قتل نورمحمد تره کی منشی اول حزب و رئيس شورای انقلابی ج. د. ا و استادش؛

ـ قتل نوراحمد اعتمادی و محمد موسی شفيق دو صدراعظم دهه شصت خورشيدی؛

ـ قتل محمد طاهربدخشی يکی ازبنياد گزاران ح.د.خ. ا و۱۴۰۰ تن اعضای حزبش وغيره ....

حفیظ الله امین که میخواست درقدم نخست حزب را پارچه پارچه ساخته ودرنهایت پای حزب را به حوادث کشانده اهداف آن را درنیمه راه فلج سازد، دست به یک سلسله حوادث خونباری زد، که یکی از آن جمله تحمیل انشعاب سال ۱۳۴۶ خورشیدی بر حزب بود که حزب رابه پرچمی وخلقی تقسیم نمود.

در ضربه دوم با سازمان دادن حمله تروریستی توسط مرجان معلم وهمراهان آن که منجر به قتل خرم وزیر پلان کابینه محمد داوود گردید. پس از آن پلان حمله سوء قصد بجان زنده یاد ببرک کارمل را در معرض تطبيق قرارداد، که منجر به قتل انجینر گران پیلوت آريانا گردید که موصوف از نظر شکل وچهره ی ساختمان روی با زنده ياد ببرک کارمل شباهت کامل داشت.

همچنان عبدالقدوس غوربندی یکماه قبل از رویداد ثور ۵۷ که در هنگام سفرکاری اینجانب به کابل از بنده پرسش بعمل آورد به این شرح که رفیق کوچی آیا بنظر خودت ببرک کارمل مستحق رهبری میباشد یا نورمحمد تره کی؟ درپاسخش گفتم که نظربه آداب و رسوم افغانی تره کی صاحب موی سفید تر است. بنابرآن او مستحق رهبری میباشد.

غوربندی با اضطراب وبر آشفتگی سختی گفت «ازهرکس که می پرسم همینطور پاسخ میدهند این دگه چه حرفی است»در آن روز ها طوریکه دیده میشد، ما ها قبل از رویداد ثور برخی از اعضای رهبری محافظه کاروکادرهای سازشکارحزب با خط کشی پنهانی راه خود را از اصول واندیشه حزب جدا ساخته به گروه تروریستی امین پیوسته بودند.

زمانی زنده یاد ببرک کارمل فرموده بود که« اگر زنده گی به قیمت از دست دادن عزت، شرف وپامال کردن اصول وگذشتن ازعقاید وآرمانها باشد مرگ صد مرتبه به آن شرف دارد» اما دیده میشد که برخی از کادرهای حزبی مطابق خصایل روشنفکری خویش در نیمه ی راه ، قربانی دسایس عمال نفوذی وتخریبکارانه دشمن گردیده بودند.

چنانچه با بررسی دوسیه جنایات امین وشرکای جرمی اش بوسیله کمیسیون کنترول ونظار حزبی تحت ریاست دستگیر پنجشیری ومحکوم شناختن امین وپیشنهاد مجازات به امین تا سطح اخراج از حزب بود که حفیظ الله امین بمنظور نجات خود از اخراج عضویت حزب گل خطر ناکی را به آب داده که عبارت از قتل استاد میر اکبرخیبر در ۲۸ حمل ۱۳۵۷ خورشیدی بوسیله باند جنایتکارش صورت میگیرد، که با شهادت استاد خیبر پای حو د. خ. ا به حوادث خونین کشانده شد.

 پس ازختم مراسم جنازه استاد خيبر در چنین حال وهوا بموحب دستگيری رهبران حزبی توسط ژاندارمری دولت داوود، حفیظ الله امین به بهانه ی دفاع از رهبری حزب، افسران نظامی رابه قیام وادار ساخته وپس از رهایی رهبری حزب ،امین خود را همه کاره حزب و قوماندان سپيده دم رویداد هفتم  ثور قلمداد نمود ودر قدم اول برخلاف نظر ببرک کارمل واراده ی نیمی از رهبری حزب محمد داوود واعضای خانواده او را را بقتل رسانيد که رویداد ثوررا خونین ساخت.

 در نتیجه ی تحول ثور، رهبری کشور بدوش ح د خ ا تحميل گرديد. بیش از یکی دو ماه نگذشته بود که کودتای دیگرحزبی ودولتی توسط حفیظ الله امین بر ح. د. خ. ا ودولت ج. د. ا تحمیل گردید که در نتیجه ی آن رهبری بخش جناح پرچم حزب مجبور به تبعيد به خارج کشور گردیده ونیمی از اعضای حزب واحد دیموکراتیک خلق افغانستان، نیم دیگر حزب را زندانی فراری وسر به نیست ساختند.

به این ترتیب خفیظ الله امین که در قدرت دولتی خودرا بی رقیب یافت دست به جنايات بزرگ ديگری نيز زد از آن جمله:

ـ تیغ کشیدن بروی مردم افغانستان بنام اشرار که منجر به مهاجر شدن هفت میلیون نفر از کشورما به پاکستان ، ایران وبسانقاط دیگرجهان گردید.

پاکستان که سالها منتظر چنین بهانه ی بود امین نا امین این بهانه تجاوز را بدست پنجابیها داده تا اين که با راه اندازی جنگ نیابتی امریکا درافغانستان وتشکیل دوصد شصت وسه جبهه جنگی مخالف دولت درکشور بوسیله جنگجویان اجیر شده ی ساخت پاکستان، آتش جنگ را درافغانستان شعله ور ساختند، که باروت آن دالر امریکایی ،اسلحه دست داشته ی آن نمایشات مذهبی ، مجری آن جهادیون ساخت امریکا وپاکستان وقربانی آن ملت هردم شهید افغانستان گردید.

با چنین حال وهوا دولت امین ـ تره کی مطابق سناریوی دشمنان افغانستان برنامه ی کشاندن پای قشون نظامی اتحاد شوروی را در افغانستان ،کشور را در بحران عمومی فرو برد؛ ولی حفیظ الله امین به این هم بسنده نکرد ودر مقام یکه تازی رهبر خود تره کی را نیز سر به نیست کرد که منجر به بحران درونی حزب گردید که طغیان موجهای درونی وبیرونی منجر به شعله ورشدن آتش سرآسری درکشورگردید.

درچنین شرایط بغرنج دشوار وحساس تاریخی بود که چرخ تاریخ ،سرنوشت زنده یاد ببرک کارمل را بخاطر نجات وطن ،جنبش آزادی خواهی دموکراتیک ونجات مردم افغانستان از شمشیر قصابی امین برهبری حزبی ودولتی رقم زد.

آمدن ببرک کارمل در رأس حزب ودولت با اعلان عفو عمومی، رهایی بلاقید وشرط زندانیان سياسی بصورت جمعی ،اعلان مصالحه وآشتی ملی وغمشریکی ویاری با غمدیده گان افغانستان بود، که با ایجاد دولت کثیرالبنیاد واتحاد اقوام د قبایل، حل مسایل ملی، رشد معارف مترقی ودموکراتیک ،تامین حقوق زنان در تساوی بامردان ،برنامه توسعه ملی، ارائه خدمات اجتماعی متوازن باحقوق مساوی اقوام وملیتهای ساکن درکشور، تامین آزادی های فردی وجمعی ،برنامه صلح وآشتی، پروگرام نوسازی کشور، تقویت اردوی ملی وتجهیز آن با تجهیزات عصری ،تقویت قوتهای دفاعی کشوربخاطرآماده گی دفاع مستقلانه از استقلال و تمامیت ارضی ،حاکمیت ملی ،تامین وحدت تمام ملیتها اقوام وقبایل، تشکیل اتحادیه ها و ۱۳ سازمان اجتماعی در تمام بخشها، مبارزه در راه رهایی توده های زحمتکش از انواع ستم و مواظبت از کارگران ودهاقین ،اعطای مواد معشیتی کوپونی رایگان به مامورین دولت وکارگران وایجاد روابط دوستانه وهمکاری متقابل با خلقهای جهان وغیره، پیروزیها و دستادورد های است، که برای ارتجاع وآمپریالیزم غیر قابل تحمل بوده؛ وليک انجام یافت.

 بنابرآن دشمنان داخلی و خارجی افغانستان باهمدستی گرباچف پلان وارد کردن ضربه ی شدیدی را بالای رهبری ح. د. خ. ا و بخاشیه راندن زنده یاد ببرک کارمل وقربانی ساختن داکتر نجیب الله شهید را درراُس قدرت سیاسی حزب ودولت که پس از مدتی منجر به فروپاشی حزب دولت جمهوری افغانستان گردید، جان داکتر نجیب الله را نيز به قربانی گرفت.

جنگ و نا امنی در افغانستان به سردمداری آمپریالیزم وعوامل آن بوسیله رژیم خونتای پاکستان وگروه های اجیر شده داخلی بنام جهادیون وآمدن آنها بر اریکه قدرت، منجربه کشتار وزخمی شدن صدها هزارنفر از سکنه ی کشور،تخریب زیر ساخت های اقتصادی،سیستم زراعت وصنعت، فرهنگ وتمدن جامعه گردید وملت رادر آتش جنگ ونا امنی، فقر، مرض بیکاری، بیماری، بی سرنوشتی، ترک وطن بطوراجباری، تبعیضات وتعصبات قومی، ملی، زبانی، مذهبی، جنسیتی ،سمتی ومحرومیت فرو برد.

 لهذا وظیفه تاریخی وجایب ملی فرزندان صدیق وطن، ایثارگران،وطندوستان فداکار و سایر ترقی خواهان وجامعه روشنفکری افغانستان است، که در پیوند گسست ناپذیر با توده های مستضعف افغانستان راه حل نجات کشور را از بدبختی جست وجو نموده وطن را از چنین حالت بدبختی نجات دهند.

 در حالیکه پرچمداران متعهد ومسؤولیت پذیرح.د.خ.ا علی رغم توفانهاو حوادث پی درپی چراغ اين حزب شهيدان را روشن وپرچم مبارزه ی عادلانه وترقی خواهانه آن را برافراشته نگهداشته اند؛ درامر دفاع از وطن، صلح، دموکراسی و بخاطر طی نمودن راه نیمه تمام آرمانهای مردم هردم شهید افغانستان ،بخاطرآرامی، رفاه، ترقی، تفاهم وحدت ملی وهمبستگی وطنخواهانه وتامین حقوق  شهروندی، دستها بسوی فرزندان دلسوز، صدیق وفداکار وطن ومدافعان راه حقیقت وانسانیت دراز می نمايد تا این رسالت تاریخی رابا وحدت وهمبستگی ميهن دوستانه خويش پيروزمندانه ايفاء و دين مادر وطن را اداء نمايند .
اما یکباردیگردرابطه به هفتم ثور بازهم باید گفت طبعیست که نگاه مثبت یا منفی به هر گونه قضایا توام باخوشبینی وبدبینی نسبت بهمان قضیه برداشت مثبت ومنفی را منعکس میسازد ،مگرواقعیت پدیده ها وعینیت قضایا را که مستقل از ذهن بشر میباشد نمیتوان تغيیرداد.

بطورمثال درجامی که تا نیمه آب درمیان آن باشد با بیان جام نیم پرویا نیم خالی مقدار آب درجام کم زیاد نمیشود چیزیکه مارا بواقعیتهای عینی قضایا میرساند همان ٰژرفنگری ودید واقعی آبژکتیف از قضایاست که بابرداشت حقیقی میتوان درمورد خوبیها وبدی ها قضاوت سالم نمود.

بنابرآن دیدگاه ها وبر داشتها ی متفاوت از رویداد هفتم ثوردراهداف وکارکردهای آن چنین مینماید:

 

واقعییت چیست یک اصل تمام
مستقل از دیدگاه خاص وعام

مطلق نسبیست بحث ناتمام

همچنانکه آب بود تا نیم جام

جام نیم خالی بگویندش بکین

جام نیم پر گویدش هرنیکبین

نیم خالی نیم پر هردو یکیست

شادی وآشفتگی از بهر چیست
درحقیقت هردو جا دارد بهم

زآنکه مقدارش نگردد بیش وکم

لیک بسیار است فرق آن و این

این بنیکی گوید آن از روی کین

کوچیا طرز سخن سنجیده گیر

فرق بسیار است بین شیر وشیر

از گلیم خویش پا بیرون مکن

شعر را با فلسفه موزون مکن

با عرض حرمت

عبدالوکیل کوچی

 

 

    

 


بالا
 
بازگشت