بشنو از ني چون حكايت مي كُند

                                        وز جدايي ها شكايت مي كُند

 

نجيب الله عظيمي از المان

 

پيشنهاد هاي مشخص به گروه ها و سازمانهاي جديدآ بُنيان گذاري شده و ثبت گرديده در داخل كشور

 

هموطنان عزيز!

نكات نظري راكه درين يادداشت مُختصر مي خواهم خدمت مطالعه كُننده گان محترم عرض نمايم، آن مي باشد كه درين اواخر وقت فراوان خود را صرف مطالعه بسياري از اسناد مطروحه احزاب، گروه ها و سازمانهاي سياسي داخل و خارج كشور نمودم، سازمانها و گروه هاي كه عده يي از آنها خود را چپ و مترقي دانسته و يا ادامه دهنده گان راه ترقي و دموكراسي قلمداد نموده، طرح ها و پشنهاد هاي مُختلفي شان را غرض بيرون رفت افغانستان و مردم آن در خدمت مطالعه كُننده گان و علاقه مندان آن قرار ميدهند.

يگانه چيزي كه در آن طرح ها و پروگرام ها صراحت كامل خود را نه داشته و يا من نه توانستم دقيقآ آنها را در يابم، وظايفي مي باشند كه بلا استثنا مقابل همه افغانها و همه وطنپرستان افغان يك سان قرار داشته و دارند، وظايفي كه با صراحت كامل مطرح نه گرديده، بلكه طروق آغاز آن مُبهم گذاشته شده اند، كه چه زماني بايد شروع و چه زماني هم بايد عملي گردند؟

وظايف و ضرورتهاي كه اقدام و دستيابي به آنها نه تنها به شهامت يكسان، بلكه به آماده گي و از خود گذري هاي يك سان همه و اولتر از همه نماينده گان احزابي كه نه تنها در سابق خود را در صف مردم خويش قرار داده بودند، بلكه به جانفشاني و از خود گذريهاي نماينده گان احزابي كه جديدآ پا به عرصه زنده گي سياسي در كشور گذاشته اند و خود را خادمين مردم افغانستان مي شمارند ضرورت دارد.

همان طوري كه هيچ يك از جُنبش هاي جديدآ بُنيان گذاري شده يي سياسي در داخل كشور تاكنون به مسلهً عودت مجدد مهاجران(اين كُتلهً وسيع از روشنفكران آگاه و با احساس كشور) افغان هاي مقيم در خارج كشور  توجه لازم را نداشته وتماس مستقيم را بالاي عودت مجدد آنها حاصل نه نموده اند، همان گونه نماينده گان جُنبشهاي گوناگون موجود سياسي در خارج كشور نيز، كدام نسخه واقعي را در دست نه داشته و نمي توانند راه دقيق و مناسب را غرض حل و فصل و دستيابي به آن معضله مهم و با اهميت سياسي در كشور ارائه و پيشنهاد نمايند. 

همان طوري كه طرح نظريات از جانب احزاب جديدآ بُنيان گذاري شدهً گوناگون در داخل كشور نمي توانند پُرابلم هاي آنهاي را حل نمايند، كه فعلآ  با يك بي سر نوشتي كامل در بسياري از كشور هاي اروپا يي بسر بُرده و زنده گي دارند(نظر به احصايه هاي رسمي سازمان ملل متحد و ادارات مُختلف پناهنده گان در اروپا، تنها همين اكنون اضافه از ٢٥ هزار افغان بي سرنوشت، صرف در اروپا زنده گي دارند، كه زماني مجبور به ترك "داوطلبانهً" آن كشور ها مي باشند.) همانگونه رهنمايي مردم از خارج كشور و ازهزاران كيلو متر بدور از آن درد هاي اضافه از٢٠ ميليون افغان را، كه در داخل آن كشور قرار دارند. نيز مداوا نه خواهند نمود.

مردم افغانستان چه حالاتي را گذشتانده و همين حالا در چه حالتي بسر مي برند؟

مردم افغانستان قريب به يك دهه دوران وحشت و بربريت نظامي ـ سياسي و قرون وسطايي(مجاهدين ـ طالبان) را سپري نموده و طي حكمروايي چندين ساله و جنگهاي وحشت آور آنها همه چيزي شانرا از دست دادند.(ادارهً سالم دولتي ـ سياسي مُختل گرديده، اردوي منظم ملي، كه ضامن تماميت ارضي و استقلال ملي كشور بود از هم پاشانيده شد، افغانستان تا آن حدي تضعيف گردانيده شد، كه هر لحظهًً ميتوانست از هر جانبي و از جانبي هر همسايه يي آن مورد تهديد نظامي و سياسي قرار گيرد، وحدت لرزان ملي آن خدشه دار گردانيده شده و فقدان قوهً مقننه و قضايه حتا همين حالان در همه جا قابل لمس بوده، مُخالفت هاي مذهبي و فرقه يي جاي دوستي و برادري متقابل را گرفته، برو كراسي و كاغذ پراني جاي كاري سالم اداري را پُر نموده و آن را زيري تاثيري مستقيم خويش قرار داده، تضاد هاي قومي و قبيلوي تشديد يافته، نهاد هاي اقتصادي از فعاليت اساسي باز مانده، زراعت ديگر مطابق به سُنت و عنعنهً قديم جريان نه داشته و جاي آنرا توليد كوكنار گرفته، دهاقين كشور مصروف زرع و توليد مواد مخدره گرديده، جنگ سالاران و تفنگ به دستان تمام موازين و مقررات بين المللي را در آن زمينهً مد نظر نگرفته و آزادانه و علننآ آن را نقض و عملآ زيري پا مي نمايند، با گذشت هر روز به تعداد محتادين به مواد مخدر در كشور افزايش به عمل مي يايد، هنوز دست هاي بسياري از زنان بيوه، دختران بي سرپرست و اطفال كوچك و خوار و زار وطن ما در كوچه و بازارهاي آن به گدايي دراز بوده، بيكاري و بي خانماني در سر تا سري كشور بيداد مي نمايد، موسسات كوچك توليدي به تاراج بُرده شده و يا از فعاليت بازمانده اند، سطح توليدات يك عده يي از موسسات صُنعتي به صفر تقرب نموده و مراكز صحيي كشور از داشتن مواد اوليه و ضروري درماني محروم بوده و مرگ و مير زنان واطفال كشور رقم سرسام آور را در دنيا تشكيل مي دهند.

طالبان ـ القايده كه براي چندي پراگنده گرديده بودند دوباره در حال جمع و جور نيرو هاي از هم پاشيده و پراگنده يي شان گرديده و اينجا و آنجا سر از يخن بيرون نموده و انفجارتي را در كابل و ساير ولايات كشور دوباره سازمان داده و باعث مرگ و مير ده ها و صد ها نفر از مردم بيچاره و عوام كشور گرديده و به حيات "زن ستيز و عقب گرايانه شان" ادامه مي دهند.

گلبدين حكمتيار بعد از يك دوره راكت باران كابل و تخريب آن و بعد از يك مدت پناه جويي در ايران دوباره بسر زمين آبايي اش يعني پاكستان"همان پرورشگاه حقيقي تروريستان حرفوي جهان" مراجعه و به آرامش كامل به زنده گي بي غل و غوش خويش دوام ميدهد. نزديك است كه شخصيت او با تمامآ كاررواييهاي ناروايش در مقابل مردم بيدفاع افغانستان به فراموشي سپُرده شود، كسي نيست كه ديگر در مورد او و گذشته هاي او حرفي را به زبان بيآورد و نزديك است كه فراموش گردد، كه" چه جفا هاي را در حق مردم خود روا داشت" و همان گونه بسا مسايل لاينحل نظامي و سياسي، اقتصادي و اجتماعي مهم ديگر، كه تعقيب و بررسي آنها ما را از اصل مطلب مورد مطالعه ما به دور خواهد به برن موجود مي باشند..................)

 چه كار هاي تا حال در كشور صورت گرفته و نتايج آن:

طوريكه براي شما هموطنان عزيز نيز هويدا مي باشد، دولت فعلي به اجرا و انجام يكعده يي از وظايف ذيل دست يازيده، كه درين جا از شماري از آنها نام بُرده مي شود:

١ـ حكومتي "موقتي" جاي خود را به اصطلاح به"حكومتي انتخابي" داده و ريس دولت آن  با كلاه يي قره قُلي و با چپن هاي رنگارنگ ايش(گرچه در تاريخ كشور چنان لباس ها هيچگاهي لباس هاي رسمي نماينده گان دولت هاي افغانستان را تشكيل نه داده بودند، ولي به جُز از موافقت چه بايد كرد؟) در صدد بدست آوري كُمكهاي گوناگون مالي، پولي و اقتصادي كشور هاي مُختلف جهان و حمايه و بدست آوري پشتيباني از آنها براي دولت نوبُنياد و لرزانش تا و بالا مي دود.

صرف نظر از طرز لباس پوشي بايد عرض داشت، كه تا و بالا دويدن، كه تا اندازه يي قابل قدر بوده و حد اقل ميتوان اميد وار بود، كه بالاخره يكروزي ني يك روزي  قطره يي از آن كُمكهاي سرسام آوري پولي به حلق يك يا چند نفر از بيچاره گان و" يكعده يي قابل ملاحظهً از متنفذان و سياست مداران فعلي يا جنگجويان آزادي خواه و سركش قبلي يعني سران جهاد" خواهند ريخت. طوريكه براي مردم گويند "از خورده كرده اميدوار بودن بهتر مي باشد"

٢ـ پارلمان در كشور تشكيل يافته و اعضاي آن در قدم اول به" دفاع و حمايه از همديگر" آغاز نموده اند. باوجودي كه هنوز نوبت به مردم نرسيده، ولي بايد منتظري انكشاف حوادث و اوضاع باقي ماند و ديد، كه در آينده هاي نزديك ديگر چه واقع خواهند گرديد؟

٣ـ با وجوديكه حكومت انتخابي تشكيل و پارلمان به وجود آمده، ولي دولت آقاي كرزي هنوز پايه هاي مردمي خود را نيافته، يا به عباره يي ديگر هنوز از جوانب مُختلف احاطه و اسير مجاهدين بوده و در ميان كوهي از مشكلات(اجتماعي، اقتصادي و سياسي) دست و پا مي زند.

٤ـ تفنگ داران و جنگسالاران" هم در حكومت و هم در پارلمان" اكثريت را دارا بوده و مطابق به ميل شان دولتي گويا "انتخابي آقاي كرزي" را با گرفتن از به اصطلاح" بني آن" به هر طرفي كه ميلي آنها مي باشد دور داده و مي چرخانند.

٥ـ رهبران جهادي درهمه جا(ازعاليترين ارگان تقنينيه، تا عاليترين سطح ارگانهاي دولتي) حضور بهم رسانيده و هيچكس نمي تواند، بدون هراس حرفي را چه مقابل گذشته و چه حال و امروز آنها به زند و اقدامي را خلاف ميلي آنها انجام بدهد.

٦ـ كشور ذريعهً نيرو هاي ايتلاف بين المللي حفاظه و اداره گرديده و معياد خروج آنها هنوز براي هيچ كسي معلوم نه بوده  و كسي نمي داند و نمي تواند دقيق به گويد، كه معياد خروج آنها از كشور چه وقت خواهند بود.؟

 درينجا اكيدآ بايد تاييد نيز نمود، كه موجوديت آنها در شرايط حاضر نه تنها براي مردم افغانستان، بلكه براي مردم منطقه نيز خيلي ضرور لازم مي باشد!

٧ـ گرچه قانوني همين حالان بنام " قانون اساسي" در كشور وجود دارد، ولي چون قانونيت وجود نه دارد، بنآ قانون اساسي هم نمي تواند دقيقآ تطبيق گردد.

٨ـ كُمكها گرچه از جوانب مُختلف و كشور هاي مُختلف دنيا در كشور سرازير مي گردند، ولي صورت استفاده سالم از آنها معلوم نه بوده، زيرا به گفته و تاييد مقامات گوناگون دولت(آن كُمك ها  تا چندي قبل راسآ و مستقيم در اختياري آنها قرار داده نمي شد، بنآ آنها نيز نمي توانستند صورت دقيق براه اندازي آنرا نيز عيار نمايند.) ولي بعد از كنفرانس لندن درين اواخر اظهار داشتند، كه(اكنون راه حلي براي آن جستجو گرديده) ديده شود، كه چگونه از آن كُمك ها استفاده به عمل آمده؟ و چگونه براه انداخته خواهند شد؟

٩ـ باز سازي افغانستان، طوريكه شايد و بايد جريان نه داشته و كُمك هاي جوامع بين المللي به مسير اصلي آن سوق داده نشده و اكثرآ حيف و ميل مي گردند.

١٠ـ باوجودي كه ادارات دولتي در همه سطوح به كاري خويش آغاز نموده اند، ولي فساد اداري در همه جا بيداد مينمايد. ادارات دولتي را كاركُنان بدون تخصُص پُر نموده، رشوه گيري و رشوه ستاني در ادارات دولتي از جملهً مسايلي بسيار عادي و پيش پا افتاده گرديده، چيزيكه مردم تنگدست كشور را بيش از بيش رنج بيشتر داده و زيري فشاري اصلي قرار مي دهد.

١١ـ طالبان و القايده در مناطق وزيرستان و بلوچستان آزادانه در گشت و گذار بوده و به ريش دولت افغانستان و پشتيبانان بين المللي آن( داراي سلاح مدرن و مجهز با پيشرفته ترين تخنيك) نيشخند مي زنند.

١٢ـ نيرو هاي ايتلاف بين المللي در راس ايالات متحدهً امريكا با حضوري چندين سالهً شان در منطقه يا نمي خواهند به باوربه گيرند و يا نمي خواهند باور نمايند، كه طالبان ـ القايده ديگر نه در افغانستان، بلكه نزد دوست استراتيژيك قديم شان، يعني پاكستان يعني(همان لانهً اصلي بُنياد گرايان و تروريستان بين الملل و همان پناه گاه و ميهن واقعي بُنياد گرا و تروريست پروري محلي) حضور داشته و آزادانه زنده گي نموده و براي كدام روز يا دوران مباداي ديگر مهمان آنها بوده و آزادانه در محافل عروسي و خوشي و ساير شب نشيني هاي "پسران بُنياد گراي" شان اشتراك  نموده و در حال جمع و جوري نيرو هاي سر كوفته و پراگنده يي نظامي و سياسي شان مي باشند.

١٣ـ بيخبري و اغماض از حضور برحال تروريستان در آن سوي مرز هاي افغانستان امروز، يعني پاكستان يا نماينده گي از ضعف ادارات استخباراتي كشورهاي ذيدخل در قضيه افغانستان مي نمايد و يا هم روز گذارني و چشم پوشي از مبارزه مستقيم، رو در رو و قاطعانه با تروريزم و بُنياد گرايان بين المللي مي باشد.

 احزاب سياسي داخل و خارج كشور در كُجا و در چه حالتي قرار دارند؟

چند نفر از روشنفكران وطنپرست را همين حالا در حكومت و پارلمان داريم؟

چُرا روشنفكران شامل در گروه هاي مُختلف سياسي نه توانستند در انتخابات بر مُخالفين سياسي شان (جنگسالاران و تفنگ بدستان داخل كشور) توفيق بزُرگ سياسي را حاصل نمايند؟

نماينده گان احزاب مُختلف سياسي در داخل و خارج كشور منتظر چه و مصروف چه كار و فعاليت هاي سياسي مي باشند؟

جواب آن را البته در خارج از كشور اولتر از همه بايد در كمبودات ذيل دريافت:

١ـ روشنفكران جريان هاي گوناگون(چپ و راست مخصوصآ در خارج از كشور) در يك بُحران عميق سياسي بسر بُرده و در قدم اول باز هم مصروف تصفيه يي حسابهاي گذشته يي سياسي شان بوده و كار و مبارزه تخريب كارانه يي سياسي شان را عليهً همديگر دوام داده و بدان ترتيب مانند گذشته ها آب را به آسياب دشمن ريخته، وقت تلفي نموده و بيهوده وقت گذراني دارند.

٢ـ بسياري از سازمان هاي تشكل يافته از روشنفكران در خارج از كشور در يك جبهه واحد مبارزه نه نموده، بلكه بشكل پراگنده و جدا گانه اغلبآ مصروف مبارزات سياسي شان عليه همديگري شان ميباشند

٣ـ اشتباه بزُرگي اكثرآ از روشنفكران خارج كشوري در آن ميباشد ، كه آنها تيغه اصلي براعت(تفوق، برتري و بزرگواري) شان را نه به صوب تفنگداران و جنگسالاران داخل كشور گرفته، بلكه به طرف روشنفكران و قلم بدستان"پراگنده يي سياسي" خارج كشور نموده و مصروف مبارزات تصفيه گرانه يي سياسي شان عليه همديگر شان مي باشند

٤ـ باوجودي كه كمسيون هاي تفاهم از جانب گروه ها و احزاب گوناگون سياسي در خارج كشور اساس گذاري گرديده، ولي كار و فعاليت سياسي آنها نتايج مطلوب و سريع را نداشته و دقيقأ معلوم نمي باشد، كه اعضاي آن مصروف حل و فصل كدام معضلهً لاينحل جهاني سياسي مي باشند؟

٥ـ" خود خواهان هر گروه و يا رهبران هر گروه به ضم خود"مانند گذشته ها جانب مقابل و يكديگري شانرا باز هم به گُناه ها، نام ها و عناوين گوناگون محكوم نموده و  تهمت هاي مُختلف را عليه همديگر بسته و پراگنده و پريشان عليه همديگري شان قرار مي گيرند.

٦ـ نماينده گان شامل در كمسيونهاي تفاهم هر گروه از فردا ها صحبت نموده و حل همه پُرابلم ها را به فردا ها محكول نموده و براي همه اميدواري داده ميروند" اينه اينه امروز يا فردا همه چيز حل خواهند گرديد" و همان گونه روز ها بدان منوال سپري گرديده ميروند، بدون آن كه نتايج لازم و مثبت سياسي در اختياري فردي يا گروه يي قرار گيرند؟

٧ـ حل پرابلم هاي جديدأ آغاز يافته سياسي، طوريكه از اوضاع به ميان آمده معلوم مي گردد نيز ساده نه بوده به وقت كافي ضرورت خواهند داشت، تا حل گردند؟؟؟؟

هموطنان عزيز، روشنفكران خارج كشور!

يكبار متوجه گرديد، كه شما ها اكثرآ همديگري تان را در كُجا ها مي بينيد؟

جواب تلخ آن چنين است به ندرتآ در بعضي از محافلي خوشي، ولي اكثرآ در فاتحه ها و مرگ و مير همديگران. بسياري از شما ها نه تنها سر سفيد، بلكه پير و ذهير نيز گرديده ايد، حتا آنهاي كه از ميان شما ها در سال هاي بُحراني هنوز بچه هاي مكتبي بيش نبودند، اكنون ديگر به دهه پنجم زنده گي شان پا نهاده و درد و عذاب و رنج مريضي هاي گوناگون پيري و كهالت را مي كشند.

نزديك است كه از روشنفكران، داكتران و انجنيران، افسران محارب و كار مندان بلند پايهً سابق دولت، متخصصان و سياستمداران قبلي كشور، ديگر پيران بهانه پال، بيكاران شكوه و شكايت گر و سوسيال گيران غيبت گر تيار گردد.(سوسيال گيران به كساني گويند، كه كرايه ماهانه منازل، بيمه يي صحيي و يك مقدار كُمك پولي را از بوديجهً شهرهاي مربوطه شان بدون كدام كاري مشخص فزيكي و جسماني به دست مي آورند).

اكثري از ما خود را در مقابل آنهاي قرار مي دهيم، كه همين حالا مقابل ما قرار دارند،(اكثرآ همعقيدان پراگنده و همفكران سر خورده يي سابق) چون ديگران از ما بدور بوده(مُخالفان آيديولوژيكي و سياسي) بنآ اولتر از ما همه قرباني را از ميان خود گرفته و يكديگري خود را شعوري و غيري شعوري تخريب مي نمايم.

دوستان عزيز!

لُطفآ كمي دقت نمايد، با وجوديكه تاريخ شرايط گوناگون را به ما نشان داد، حوادثي گوناگون را به چشم و سري خود ديديم، بسياري از چيز هاي كه در گذشته ها براي ما قابل درك نه بودن، حال ديگر آنها را به خوبي دانسته و به خوبي درك مي نمايم.

پراتيك نظامي، دولتي و سياسي نيز ما را معتقيد به مسايلي خيلي مهمتر و با اهميت تري ديگري سياسي نمودن. زماني زمان با ما بود و زماني هم جفا نمود، بسياري از مسايلي كه در گذشته ها در نزدي ما از اولويت ها برخوردار بودند، ديگر رنگ و بوي خود را باخته، اهميت و اولويت خود را از دست داده اند. ولي با وجودي آنهمه تحولات و تغيراتي، كه در كشور و منطقهً ما و ماحول ما رُخ داده اند، چرا هنوز هم در تلاش جستجوي دشمن در ميان خود بوده و تلاش داريم، تا كه آنرا از ميان خود دريابيم؟

چرا آخر تا به كي ؟؟؟

با وجودي كه اكثرآ همديگري تان را در عيادت ها، در مراسم فاتحه و سوگ واريها ديده و روي هم ديگري تان را مي بوسيد، ولي رو بوسي هاي شما صميميت هاي گذشته را ندارند، چرا؟؟؟

بيايد بالاي اين همه مصيبت هاي كه همه را  فرا گرفته يكباري ديگر مشتركآ به انديشيم!

بيايد دست خود را به سينه گذاشته و صادقانه به گويد، كه چند نفر از همين روشن فكران همين حالان تصميم قاطع برگشت دوباره به كشور و وطن شان را دارند؟

بيايد واقع بينانه قضاوت نمايد آيا از ميان همين منوراني كه امروز يك عده يي قابل ملاحظه از آنها سند اقامت دايمي را بدست آورده و دارند واقعآ حاضر اند مجددآ به كشور برگشته، دست و آستين را بر زده و دست كُمك و همدردي خود را به طفلي يتيم، مادري بيچاره و سر و پا كنده و زن بيوه و تباه شدهً آن وطن جنگ زده داده و دراز نمايد؟

 بيايد بي پرده صحبت نمايم. مگر اين ديگر مانند آفتاب روشن نمي باشد، كه اكثرآ از آنانيكه چه امروز در اروپا و چه در بعضي از كشور هاي ديگري دنيا سند به دست آورده و زنده گي اختيار نموده اند، ديگر واقعآ در فكري جدي باز گشت مجدد به كشوري آبايي شان نه بوده و نمي باشند.

بيايد دوستانه و صادقانه اعتراف نمايم، آيا اكثرآ در تلاش ماندن در سايه كپيتاليزم"تحقير گر" به سر نمي برند؟

 هموطنان عزيز!

اگر چنين راهي انتخابي را نموده و يا چنين سندي را ديگر به دست آورده ايد، پس بهتر است، كه كار و مبارزه در افغانستان را براي آنهاي واگذاريم، كه تا به حال يا عملآ به آن كشور برگشته اند و يا هم تصميم دارند دو باره به آن كشور بر گشته و در شرايط مشكل ودشوار آن كار و مبارزهً جدي شان را آغاز و به پيش به برند.

بيايد از خود آزاريهاي رنج دهنده روحي و رواني بگذريم و در راه حلي مشترك پُرابلم هاي عمومي آن كشور مشتركآ به انديشيم.

در چنين شرايط چه بايد كرد؟ و راه حل مسله در كُجا مي باشد؟

پرابلمهاي داخل كشور صرف از طريق ارائه نظريات، راهنماييها و انتقادات از دور و از خارج كشور حل نه خواهند گرديد، حل پُرابلمهاي آن كشور به از خود گذريهاي لازم ضرورت دارند. رفتن در همان كشور، زنده گي در همانجا  و كار و مبارزه در همان گرد و خاك حل خواهند گرديد.

به نظرم كه بهترين خدمت در همين شرايط به مردم رنجديدهً افغانستان(رفتن نه به خاطري ديدن مجدد كابل و پيدا نمودن كرايه گيران پُر منفعت جديد به آپارتمانها، منازل رهايشي، فروش زمينهاي ميراثي، گرو يا كرايه مجدد آنها) بلكه آن مي باشد، كه هر روشن فكري آن كه روحآ و رواننآ به كشوري خود مي انديشد، به شكل انفرادي، تنهايي و يا هم دسته جمعي به كشوري خود بر گردند.

صرف با برگشت انفرادي و جمعي و عودت مجدد دايمي مي توان تناسب قوا را به نفع مردم رنج ديده و روشنفكران و وطن پرستان واقعي كشور تغير داد!

 وظايف اصلي و اساسي افراد و اشخاص شامل در گروه ها، جريانات و سازمان هاي ميهن پرست در خارج كشور در همين مقطع زماني در چه و در كُجا مي باشند:

تمامآ گروه هاي سياسي كه خود و اعضاي شان را خادمين واقعي مردم افغانستان ميشمارند، همين حالا بايد شُعار هاي وطنخواهانه و وطن طلبانه زيرين را بلند نمايد!

ـ روشنفكران كشور! ميهن در همين شرايط و همين حالات به شما ضرورت دارد.

ـ روشنفكران ميهن پرست! وطن همين حالان شما را مي طلبد.

ـ تمامآ احزاب سياسي در داخل و خارج كشور بايد گروپ هاي مخصوص عودت مجدد را پايه گذاري نموده و از همه افغانان خارج كشور دعوت نمايند، كه در اين پروسه واقعي، شريفانه و انساني شريك گردند و تبلغات وسيع را در آن راه در داخل و خارج كشور براه به اندازند.

ـ احزاب سياسي در داخل كشورمثله را با دولت و پارلمان پيش كشيده و مذاكرات را به خاطري جابجا سازي و كاريابي آنهاي كه مجددآ به كشور بر مي گردند مطرح و در آن راه جد و جهد هاي واقعي شان را براه به اندازند.

ـ احزاب مُخالف سياسي نيز خود خواهيهاي تك حزبي و تك قومي شان را يكسو گذاشته و از هموطنان شان چيز فهم شان در خارج كشور دعوت بالمقابل را به عمل آورده و آنها را غرض باز سازي مجدد افغانستان فرا خوانند.

ـ دولت انتخابي نيز بايد موظف به آن گردانيده شود، كه زمينه يي فراهم آوري كار و تاديه يي حقوق مالي را به بازگشت كُننده گان تهيه نموده و از آنها در راه عمران و آبادي مجددي كشور استحصال وظيفه نمايد.

ـ درينجا بايد باري ديگر تاكيد ورزيد، كه مبارزه از دور و از خارج كشور هيچ نوع دردي مردم را دوا نه نموده، بلكه به انسان ها حالت تماشاچي را مي دهد، همان طوريكه گويند "سيل بين عقل چهل وزير را دارد"

روشنفكران خارج كشور را چه پُرابلم هاي"مردود و نامرعي"در آينده ها تهديد مي نمايند:

با زنده گي در سايهً كپيتاليزم نزديك است، كه تقريبآ با تمامآ بي عدالت هاي آن عادت نموده و حاضر گرديم، كه همه سيلي هاي تحقير آميز و نا اميد كُننده يي آن را نيز آگاهانه به پذيريم.

ترس آن ميرود، كه بسياري از روشنفكران استثمار و زنده گي تحقير آميز در كپيتاليزم را بهتر از زنده گي با شرف و عزت در جامعهً نيمه فيودالي كشوري خود ترجيح داده و به پذيرند!؟

 جهان كپيتاليزم با كشيدن چليپاي بزُرگ بالاي روشن فكران تحصيل يافته، كادر هاي آگاه، انجنيران كار آزموده و استادان با تجربه يي افغان و غيره كار مندان عاليرتبه دولت، آنها را در قطاري كُمك گيران و كارگران بدون تخصُص و مسلك و به كُتله عظيم از بيكاران به درد نخور در جامعه مبدل نموده و آنها را از چوكات روشن فكري خارج نمايد. 

نزديك است، كه جهان خشن سرمايه از اكادميسنهاي تحصيل يافته يي افغانستان،روشنفكران وطنپرست آن، داكتران باتجربه و انجنيران كار آزموده آن، جنرالان دلير و افسران شجاع آن، معلمان آگاه و ماهر آن، تكسي ران هاي حرفوي، پيزه پزان مسلكي و پيزه بران ماهر، گارسون هاي چابوك، نامه رسانان چوست و چالاك، اخبار تقسيم گران شب گرد و ريكلام زنان درجه يك، دوكانداران با تجربه، ترودلان بي بديل(دست فروشان و دست گرداناني، كه در بازار هاي كُهنه فروشي خارج كشور لباس هاي نو و كُهنه را يكجا مي فروشند) آشپزان پنج ستاره و صاحبان مغرور رستورانت هاي محلي آماده نمايند.

 هموطنان عزيز!

يكباري ديگر بدون تكبُر و غرور و خيلي هم واقع بينانه بالاي نكات نظري كه در بالا ارائه گرديد توجه نموده و به انديشيد! هدف از سخنان در بالا تحقير و توهين هيچ يك از هموطن و برادري نه بوده، بلكه واقعيت تلخيست، كه بايد آگاهانه به آنها اعتراف نموده و آن را پذيرفت. درينجا هدف از همان مردوديت ها و نامرعي بودن سايه يي تاريكي ميباشند، كه همه را يكجا و يكسان تعقيب نموده و در آينده نيز تهديد خواهند نمود.

اميدوارم هموطنان چيز فهم و با احساس كشور به درُستي مرا درك و........................

 

شهر ليونين

 


بالا
 
بازگشت