جوانان افغانستان در گرو خرافات روز

نویسنده: بهمن دانشدوست

Bahman.daneshdoost@gmail.com

 

پیکر از بین رفته افغانستان به تهداب جدید و سالمی ضرورت دارد که توسط انسان های افغانستان، ستون های اساسی آن ایستاده شود و فردا برای ادامه حیات آبرومند و نیرومند از سرچشمه ای تعلیم، تربیه، انسانیت و خودشناسی آب نوشد.  پس در قدم نخست ضرورت داریم تا این زیربنای مستحکم را که جوانان یک جامعه تشکیل میدهند، شناسایی نموده و هر ذره ای آن را توسط نیروی شکست ناپذیر انسانی، روحی، فکری، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... بپرورانیم.

ولی با تأسف، تا هنوز نه تنها کدام ستراتژی و عملکردی در این راستا وجود نداشته، حتی گامی هم در جهت رفع ابتدایی ترین نیازمندی های جوانان به جلو نهاده نشده است. از انبوه مشکلات جوانان یکی هم مشکل تشکل خانوادۀ جدید و پافشاری بر ازدواج های خرافاتی در جامعه ای افغانستان اولویت داشته که تأثیرات منفی آن بر روان و افکار جوانان ما ضربه ایست جبران ناپذیر؛ که این هم بیرون از آسیب های فراوانی بر تن رنجور افغانستان نخواهد بود.

قرار تحقیقات علمی و روانشناسی، یکی از عمده ترین عوامل تشنج های روحی در جوانان، تجاوز از سنین اصلی ازدواج و ازدواج های اجباری بوده که باعث تکالیف روانی، روآوری بر موادمخدر و حتی ضعف در ادامه زندگی بعضی از کوتاه اندیشان این طبقه و دیگر جنایات میشود، و جریان روز افزون این مشکل در حقیقت سیلابیست از ژالۀ ابر سیاه خرافات بر فرسوده سازی تهداب افغانستان.

1. ضعف اقتصادی وخرافات پسندی در خانواده ها

ضعف اقتصادی و خرافات پسندی در خانواده ها از جملۀ اساسی ترین عاملینیست که آینده سازان افغانستان را بسوی نابودی کشانده و دامنگیر اکثریت جوانان این کشور میباشد. از جمله ازدواج های اجباری مثل به بد گیری و بدل دختران و فروش دختران مانند حیوانات و اموال، و خواستار شدن طویانه های گزاف که دور از شرف انسانی است، از یکطرف بر تعداد مجردان افزوده و از سوی دیگر در صورت وقوع پیوند، آینده دردسر های فراوانی را در قبال دارد که تمام ارزش های بشری و معنوی را زیر پا گذاشته، کدام مفهومی از زندگی اسلامی و انسانی را باقی نمیگذارد.

اصل دیگری از بی تفاوتی ها در برابر نسل جوان و آینده افغانستان، تجمل طلبی های بی مورد و خوادخواهی های عجولانه و خرافاتی در مراسم پیوند دهی جوانان میباشد، که از اثر ضعف سواد کافی و تعلیم و تربیه در بعضی از خانواده ها راه پیدا نموده و یا رایج است. بگونۀ مثال: طلا پرستی ها که نشانۀ بخل، حسودیت و ارث طلبی است، شیرینی خواری های مجلل قبل از عروسی و سپس عروسی های کمرشکن با خواست های غیر انصافی، اکثر پسران افغانستان را مجبور به کناره گیری از ازدواج ساخته و بر شمار دختران مجرد کشور نیز افزوده است؛ در حالیکه این خرافات به جز از کوتاه فکری و خودنمایی های طفلانه و پسکوچه ای چیزی دیگری نخواهد بود.

درست است که در هر جامعه طبقۀ محدودی از افراد ثروتمند وجود دارند تا از عهدۀ این همه پول پرستی ها و کمرشکنی ها برآیند، مگر درک و قضاوت درستی نیست که افراد دیگر در جامعه با اوشان همچشمی و حسادت نموده، دار و ندار پسر را، فدای یک وقت شکمِ صدها نانخور تماشاچی و لباس های یکبار مصرف و زنگوله های طلایی تبدل کننده عروس زیبا به اسپ گادی و ...  کنند و کشتی زندگی فرزندان شان را به ساحل نا رسیده غریق دریای قرض و بدبختی نمایند.

بیایید به عوض مساعد ساختن زمینه غرق شدن در دریای کوتاه فکری؛ پل منطق و خودشناسی را بنا نمائیم، تا نیفتیده از آن عبور کنیم.

اولتر از همه، مفهوم واقعی تشکل خانوادۀ جدید توسط جفت جوان را باید دانست، که عبارت از یک پیوند مستحکم دوستی و تشریک در زندگی طبیعی و بشری بوده و از نگاه اسلامی و انسانی کدام قید و شرط مادی و تجمل خواهی در آن مطرح نیست. آنچه که موضوع قید و شرط را میتواند در میان آورد، تنها حسن نیت، اخلاق و کردار و رفتار نیک، توافق طرفین، همخوانی در طرز دید انسانی و معنویات بوده میتواند و بس. و هر جوان سالم و صالح توانایی کامل بر درک و پذیریش چنین شرط های را داراست.

پس در صورت درک عاقلانۀ تعریف بالا، هر گونه تحمیل فکری، مادی و محافل مجلل از طرفین بر یکدیگر و مادیات پرستی، ما تحت بی وجدانی بوده و دور از شرافت و حیثیت انسانیست. و هیچ جوانی را نباید مجبور ساخت تا بخاطر امر معمولی و طبیعی ازدواج، تحت تأثیر افکار خرافاتی و قرون وسطی ای جوامع عقبگرا رفته  و در جستجوی راهی شود؛ نادرست.

بنابرین، روش پسندیده و عالی این خواهد بود، که بعوض پر نمودن شکم هزار یا پنجصد تماشاچی مفتخور در چندین محفل، بنام های شیرینی خوری و عروسی و تختجمعی؛ اعضای خانواده های طرفین، بعد از نامزدی و شیرینی خوردن ابتدایی برسم اعلان پیوند فرزندان شان؛ در مراسم عروسی، فقط پذیرایی 100 و یا نهایت 200 تن از دوستان بسیار نزدیک و جوان و پرشور و متحرک طرفین صورت گیرد، تا از یک طرف اقتصاد آینده جفت جوان صدمه نبیند و از سوی دیگر یک محفل کاملاً رنگین و لذت بخش و به خاطر ماندنی متزین از جوانان آراسته گردد.

حالانکه از نگاه اسلامی و انسانی چنین پیوند توسط "آب دمی" نیز صورت گرفته میتواند، تا هر جوان و هر خانواده با مطالعۀ دقیق سطح اقتصاد و آیندۀ خویش، توانایی مادی شان را سنجیده و بدون در نظرداشت افکار خرافاتی از پیوند شان تجلیل کنند.

2. تبعیض های تحمیلی بین خانواده ها

تبعیض های تحمیلی قومی، لسانی، سمتی و ... بین خانواده ها در اجتماع افغانستان، از پست ترین جریانات دیگر خرافات روز بشمار میرود، که این کندفکری در پهلوی اینکه عامل تمام بدبختی های افغانستان است؛ دیوار دیگریست میان پیوند های دلخواه در جوانان، که اکثر خانواده ها بر آن تکیه زده و از این امر کینه توزی، خودخواهی و تفرقه طلبی که توسط دشمنان افغانستان گوشزد میشود، با افتخار بی غیرتانه پیروی نموده و خود را غیرتمند تلقین میکنند.

بناءً بر تک تک مردم افغانستان است تا از دهه ها فریب پند گرفته، چنین غده های سرطانی را از روح و روان خانواده هایشان ریشه کن نمایند و افکار شان را توسط احساسات پاک بشردوستی و برادری شستشو دهند.

3. مشکل پسندی در خود جوانان و افکار فیلمی

یکی از دام های دیگر مجرد مانی و تجاوز از سن اصلی ازدواج، مشکل پسندی و افکار فیلمی در خود جوانان بوده که از غرور های بی مورد و قرار گرفتن تحت تأثیر فیلم ها ناشی میشود. جریانات این معضله نیز از سرچشمۀ ضعف در مطالعه و تعلیم و تربیه بوده، زیرا که در بسیاری از خانواده ها اوقات مطالعه، تعلیم، تربیه، آموزش، سرگرمی و غیره امور زندگی معین نبوده و بجای همه اکثر اوقات پرارزش توسط تماشای فیلم های غیرمفید ضایع میگردد.

پس فضای چنین خانواده، نه تنها فرزندان شان را بسمت های نادرست تشویق مینماید، بلکه اوشان را تحت تأثیر داستان های تخیلی و ساختگی نیز قرار میدهد، تا خود را از آیینه بازیگران بینند، فیلمی فکر کنند، قبل از وقت و درک نکرده عاشق شوند یا الی تجاوز از سن اصلی ازدواج در انتظار همانند شخص در فیلم دیده شده بمانند! و بالاخره از خودشناسی و جوانی محروم شده و به گودال ناکامی بیفتند.

همه میدانیم که در مجموعِ منابع تعلیمی، تربیتی و تحصیلی کشور ما، از کودکستان ها شروع الی دانشگاه ها کدام سیستم استندردی جهت کسب این اساسات زندگی وجود نداشته و سراسر بدون پلان و تقسیم اوقات و سنجش بر دست آورد آینده، کور کورانه روان است. پس چنین افتیدن ها حتمی بوده و باز هم بر خانواده ها و نسل جوان است تا امور زندگی روزمرۀ شان را روی پلان ها تقسیم بندی نموده و بر نتیجه مثبت دست آورد آینده باندیشند.

بنابرین، فرشته نجات فردای افغانستان (جوانان) در گرو خرافات بوده و در سیاه چاهی قرار دارد که فقط دارای یک روزنه میباشد و آنهم توسط سنگ های بی تفاوتی و جهالت پوشانیده شده است. و یگانه رهگشا و زینۀ بیرون رفت از چنین تاریکی، وحدت افکار بر درک سالم جوانان است، تا خانواده ها از حقیقت زندگی انسانی شناخت حاصل نموده، بر رفاه و سعادت فرزندان شان و بالاخره بر سازندگان فردای میهن شان توجه نمایند. و برای بدست آوردن چنین پیروزی، هر لکۀ سیاهِ از خرافات و کوتاه نگری را از افکار شستشو داده، بر دوراندیشی و خودشناسی تکیه باید نمود؛ که آسایش فرزندان ما در عقل و منطق و معنویت است، نه در پول و حسد و جهالت.

و من الله توفیق

 


بالا
 
بازگشت