دوکتورعبدالله کشتمند

 

"کابل اکسپرس"، فلمی که بدبینی و هزاره ستیزی را تلقین میکند

 

اخیراً به سلسله فلمهای تجارتی هندی، فلمی باصطلاح هنری زیر نام "کابل اکسپرس" به بازار عرضه گردیده است. این فلم همانقدر که سطحی و بازاری است، دیالوگهای آن نیز بیباکانه و ظاهراً غیر سنجیده شده ولی باروحیه تبارگرایانه و نژاد پرستانه انتخاب گردیده است. از زبان برخی از"هنرپیشگان" فلم و ازجمله شخصی که افغان است ویا خود را افغان میخواند (حنیف همگام)  جملات اهانت آمیز نسبت به مردم افغانستان اداء میشود و بویژه کلمات و جملات دروغین، غیرواقعی، حساسیت برانگیزو بلحاظ عقل سلیم ناپذیرفتنی چون دزد، راهزن و غارتگر، به ملیت زحمتکش و تحت ستم هزاره نسبت داده میشود. درحالیکه همه میدانند که چنین صفات هیچگونه جایگاهی برای برچسب زدن به ملت باشهامت هزاره ندارد و برعکس ایشان به مظلومیت ولی به صداقت و شرافت، به کار و زحمتکشی در دشوارترین شرایط و به قناعت و آزادمنشی بگونه گسترده ای شهرت دارند. آتها با عاداتی چون دزدی، مفتخواری و غارتگری سازگاری نداشته اند.

به گواه تاریخ و واقعیتهای زندگی درافغانستان، هزاره ها پیوسته به انگیزه خصومت و نفرت ملی و نژادی، تباری و مذهبی و به انگیزه سودجوئی و معافیت از عواقب اعمال مرتکبین آن، مورد یورش، تجاوز و تعدی قرار گرفته اند. ستمی که بر هزاره ها در دورانهای مختلف در گدشته صورت گرفته، درحالیکه آنان هیچگونه جرمی نداشته اند، درج تاریخ افغانستان است. هجوم برسرزمینهای هزاره ها، شکنجه دادن های بربرمنشانه، کشتارهای جمعی، نسل کشی ها، ساختن کله منارها از اجساد شریف هزاره های بیگناه، به بردگی کشاندن این مردم مظلوم، تحمیل مالیات ظالمانه و سنگین بر ایشان، غصب سرزمینهای آنان و راندن ایشان از خانه ها و اراضی خودشان، ازیکسو و مقاومت و دلیری، ایستادگی و پایمردی هزاره های با شهامت دربرابر تجاوز و زورگوئی تا آنجائیکه درتوان و امکانات آنان توأم با فداکاریها و ازجان گذشتگی ها بوده است، ازسوی دیگرمراحلی ازتاریخ کشور را تشکیل میدهد.

تاریخ و واقعیتهای زندگی نشان میدهد که هزاره ها نه تنها متجاوز، متعرض و غارتگر نبوده اند، بلکه هرگاهی که برایشان امکانپذیر بوده است دربرابر ظلم و ستم ایستادگی کرده اند و دربرابر تجاوز و غارتگری ازهویت ملی، نوامیس و آزادیهای مدنی خویش به دفاع برخاسته اند.

درفلم کابل "اکپرس" بگونه ای نسبت دادن میخ کوبید ن برسردیگران ازسوی هزاره ها، اشاره میشود و این دیگر نمیتواند که تصادفی باشد. زیرا اینچنین شایعات بیپایه و غیر موجه را برای آن عنوان کرده بودند تا جنایاتی را دربرابر هزاره های مظلوم، چون واقعه افشار و سپس قتل عام هزاره ها در بامیان، یکاولنگ، دره صوف و مزارشریف وجاهای دیگررا پنهان نمایند و برف بام خویش را بالای بام دیگران بیاندازند. آقای دوکتورهمت فاریابی درباره همین موضوع اخیراً در سایت آریائی به درستی استدلال  کرده است که با این وسایل برخی گروه ها و کسانی میکوشند که بخاطر پنهان کردن جنایات خویش حقایق و واقعیات را وارونه جلوه دهند.

اگرچه از نگاه ما جنگهای قومی، گروهی و تنظیمی درسالهای نخست دهه نود میلادی پدیده های ناگواربود و زیانهای جدی به امر اتحاد ملیتها و اقوام مختلف درافغانستان وارد آورد، ولی انگیزه ها و ناگزیریهاِی آنها باید مورد بررسی ژرف و همه جانبه قرار گیرد. چنانکه دراینباره برادرم سلطان علی کشتمند، صدراعظم پیشین افغانستان، چندی قبل چنین گفته بود:

« زمانی فرا خواهد رسید که تاریخ آن سالهای پرتنش، بدون تأثیرروانی و فزیکی ایجادگران آن و نفوذ سیاسی آنان درجامعه کنونی افغانستان، بدون پیشداوریها و بگونه بیطرفانه نوشته شود. به یقین که ذهنیتهای مسلط کنونی و برخورد سیاسی تبعیض آمیز و یکجانبه به رویدادهای آن دوران جای خود را به بررسی غیر جانبدارانه و عادلانه خواهد داد. نباید برای همیشه اینگونه ذهنیتها و برخوردهای نادرست که ظالم و مظلوم، متعرض و مدافع، متجاوز و قربانی تجاوز، هردو یکسان گناهکار تلقی گردند، پابرجا بماند.

هزاره ها بلحاظ موقف اجتماعی، محدودیتهای جمیعتی، تبعیض و فضای مستولی در ضدیت با آنان، نمیتوانستند و نمی توانند که بخاطر دست رسی به امتیازات و حاکمیت براقوام و ملیتهای دیگرکشوربجنگند. مبارزه ایشان بگونه منطقی صرف درحدود رهائی ازچنگ نیروهای تبعیض پسند و کینه ورز و بخاطر تأمین حقوق برابر با دیگران، محدود میگردد.

بنابرآن، هزاره ها، مانند گذشته، اکنون نیز لزوماً نمیتوانند جنگ طلب و متعرض باشند و فقط میخواهند که حقوق پایمال شده خویش را، تا آنجائیکه امکانپذیر باشد، بدست آورند و بس و باینجهت مبارزه ایشان دادخواهانه است ونه متعرضانه و تجاوزکارانه».

طوریکه بملاحظه میرسد، منظور ازخصوصیات مسلط ملی درمورد این یا آن ملیت و قوم بطور عام مطرح است و درغیر آن، افراد جداگانه از میان هر ملت و قومی میتوانند خوب باشند ویا خطاکار و گنهکار.

آنچه در فلم هندی "کابل اکسپرس" در رابطه به هزاره ها بطور عام و به اسم جمع یعنی بعنوان یک ملیت، قوم و تبار گفته شده است، احساس انزجار گسترده ای را درمیان هزاره ها و همه انسانهای عدالت پسند و واقعگرا برانگیخته است. هرگاه چنین نسبتهای ناروا به افراد جداگانه از میان هرملت و تباری داده شود، شاید بتوان آن را زیرنام آزادی بیان پنهان نمود، ولی متهم کردن یک ملت به صفاتی چون غارتگری و دزدی و آنهم نسبت دادن آنها به هزاره ها که چنین اتهاماتی به لحاظ زندگی واقعی و بلحاظ تجربه تاریحی مردم افغانستان، به آنان هرگز نمی چسپد، هیچگونه توجیهی ندارد بجز ابراز خصومت و نفرت ملی و نژادی آشکار. اینگونه برخورد دراوضاع و احوال کنونی نسبت به هزاره ها از سیاستهای نژاد پرستانه پیشین تبعیض طلبان و تمامیت خواهان ناشی میشود که دراذهان فلم سازانی چون کبیرخان و هنرپیشگانی چون حنیف همگام نفوذ کرده و ازسوی آنان بیان گردیده است. زیرا انتخاب چنین کلمات و جملات اهانت آمیزرا که به یک ملت سرفراز نسبت داده میشود و اصلاً با روال اصلی فلم سازگاری ندارد، نمیتوان سطحی نگری محض، سهل انگاری، لاقیدی و بی خبری پنداشت، بلکه گمان آن میرود که بمنظور تلقین بدبینی، بدنام سازی و ابراز خصومت و نفرت ملی برپایه سیاستهای دیرین هزاره ستیزی انجام گردیده باشد که آگاهانه یا احیاناً غیرآگاهانه درفلم متذکره بازتاب یافته است. هرگاه غیرآگاهانه باشد باید دست اندرکاران آن فلم از این اشتباه بزرگ خویش از مردم افغانستان و بویژه ازهزاره ها معذرت بخواهند.

دست اندرکاران فلم متذکره خبط بزرگی را مرتکب شده اند و بدینلحاظ  به اعتراضات جدی از سوی مردم افغانستان و بویژه از سوی هزاره ها و نمایندگان ایشان، از سوی دولت و پارلمان افغانستان مواجه شده اند و نویسندگان دادخواه در درون و برون کشور در روزنامه ها، جراید وسایتهای انترنتی آنرا محکوم کرده اند.

انتقاد ما از فلم متذکره هندی و محکوم کردن برخی از گفته های ناروا و اتهام زنیهای آن، هیچگونه ارتباطی با سیاستهای رسمی دولت هند و احساسات دوستانه مردم آن کشور با مردم افغانستان، ندارد. ولی ما برآنیم که برغم برخورداری صنعت سینمای هند از آزادی، باید عقل سلیم حکم نماید که موازین قبولشده اخلاقی، مدنی، تاریخی و ملاحظه مناسبات دوستانه و تاریخی میان مردمان دوکشور هند و افغانستان، درهرحال رعایت گردد و دست کم دروغ گفتن و اتهام زدن جمعی حتا در فلمی باصلاح هنری و تخیلی نیز نباید جایگاهی داشته باشد.

بعنوان نتیجه گیری باید گفت: اکنون اوضاع و احوال درافغانستان ازهمه میطلبد که به سیاستهای برتری جویانه و تبعیض طلبانه ملیگرا از یکسو و به برخوردهای تسلیم طلبانه و انزوا جویانه ازسوی دیگر، باید پایان داده شود و راه های اتحاد و همبستگی مردم، تمام ملیتها و اقوام، بخاطر تأمین صلح و امنیت و بازسازی درکشور برپایه دموکراسی همگانی، برابری و عدالت اجتماعی جستجو گردد. این روند نباید از سوی دیگران به این یا آن طریق و ازجمله با تلقینات فلمی تخیلی چون "کابل اکسپرس" تخریب گردد.

(پایان)

 


بالا
 
بازگشت