روز بین المللی رفع خشونت علیه زنان

 

انجنیر سخی ارزگانی

چهارم برج قوس سال 1385 خورشیدی مطابق با 25 ماه نومبر سال 2006 میلادی به نام «روز بین المللی رفع خشونت علیه زنان» از سوی مجامع جهانی به رسمیت شناخته شده اند که نهایت قابل ستایش و تقدیر می باشد.

نگارندهء این سطر تجلیل این روز را به پیشگاه بشریت و به ويژه ستمدیدگان تمام جهان و بازهم خاص تر برای زنان تحت ستم عالم قلبا تبریک گفته و تداوم مبارزات خسته ناپذیر و سرنوشت زنان سراسر گیتی به خصوص زنان در غل و زنجیر اسارت های قرون وسطایی افغانستان عزیز را علیه شکستن هرگونه استبداد های جهانی، نظام های واپسگرایی اجتماعی- سیاسی، فرهنگ قبیلوی، حاکمیت متحجرین، مرد سالاران و سایر مستبدین جامعه از صمیم قلب مطالبه می نمایم. و همچنان این روز خجسته و تعیین کننده را به تمام افراد بشریت و به ویژه زنان جهان و به خصوص زنان قهرمان افغانستان به خون خفته تبریک می گویم.

از ایامیکه بناء بر عوامل گوناگون مادی، اجتماعی، معنوی، روانی، فزیکی، فرهنگی، سیاسی، خانوادگی، طبیعی و… نظام و حاکمیت عادلانهء «مادرشاهی» تدریجا از صحنه روزگار سقوط نمود و درعوض بنیادهای عینی و ذهنی سلطهء ظالمانه جنس «مذکر» پا برعرضه هستی گذاشتند و نظام  زن ستیز و مستبدانهء «پدرسالاری» عملا ظهور نمود.

از طلوع آن روز نه تنها جامعه به «طبقات» فرودست ( مستضعف) و فرادست (مستکبر) تدریجا تغییر نمود، بلکه زیرساخت های مادی، معنوی، اجتماعی حاکمیت خودکامهء «خاص» مردان علیه زنان نیز عرض اندام نمودند؛ و «فرهنگ» مادی و معنوی جنس مذکر در جریان بستر تکامل خود، پدیدهء «مردسالاری» عقل برانداز و زن ستیز را عملا عینیت بخشید.

از وقتی که مردان، موقعیت اجتماعی، مادی، معنوی، تولیدی وغیره نظام جامعه را تدریجا از زنان غصب نمودند؛ میکانیزم و فرهنگ مرد سالاری با استبدادهای ویژه یی طبقاتی، اقتصادی، روانی، جنسی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، فزیکی و نظایر آن بالای زنان با وحشت تمام و جان فرسا تحمیل گردید که دامنه  های گوناگون غم انگیز کهنه و جدید آن تا امروز ادامه دارند. استبداد ها و جنایات ضد بشری که از سوی مرد سالاران علیه زنان به خصوص در زمان جنگ و بحران صورت گرفته و اکنون نیز می گیرند؛ «اوراق تاریخ» از خون های آنها سخت رنگین بوده و همچنان «گوهر تاریخ» از اینگونه تبعیضات، کشتارها و جنایات ضد انسانی تا نهایت ننگ دارد.

در این زمینه منجمله به دو نوع خشونت «جهان شمول» اشاره می گردد:

 

1- خشونت در جهان سوم:

خشونت های که علیه زنان در جهان سوم، در کشورهای عقب نگهداشته شده و محصول استعمار پیر و جدید به مشاهد میرسند؛ ناشی از مناسبات فرسودهء مادی، اجتماعی، معنوی، سنت های بدوی، فرهنگ مسلط قبیلوی، روابط تنگ خانوادگی، جزمگرایی فردی وغیره جامعه می باشند  که نه تنها زنان از ابتدایی ترین حقوق خویش محروم هستند، بلکه زنان از جمله متاع، جنس و ملکیت مرد سالاران نیز به حساب می آیند. و همچنان زنان خلاف کرامت انسانی، دینی، ملی و مدنی خرید و فروش می گردند، شکنجه می شوند، لت و کوب می گردند، مورد تجاوز قرار می گیرند، مبادله می گردند، اسیر می شوند، به قتل می رسند؛ و بالاخیره اجساد این چنین زنان را بدون نام، تاریخ و حرمت انسانی دفن گورستانی های می نمایند که نشانه یی از آنها به چشمان فرزندان و وابستگان شان نخورد.

خشونت بر ضد زنان در جهان سوم، جوامع فقیر و به خصوص در ممالک اسلامی و از آنهم خاص تر در افغانستان بی وارث با ابزارهای کهنه و سنت های بدوی و ناباور کردنی به عمل می آید. زیرا، یک مرد سالار که در بطن میکانیزم تنگ قبیلوی، عشیره ای، خانوادگی و مطلقیت فردی و نظام واپسگرا  لولیده و زیست می نماید؛ این مرد سالار، خشن ترین «ذهنیت» را علیه زن داشته و «ناانسانی ترین» خشونت را بر ضد زن انجام می دهد و نام این عمل ضد بشری خویش را با افتخار تمام «مردانگی» ، «شجاعت»، «کاکگی»، «قهرمانی» و... لقب می دهد.

مثلا: از جمله شکنجه فزیکی زن، طلاق زن، تجاوز جنسی بالای زن، جزا دادن زن، خرید و فروش زن، بدل کردن زن، ازدواج اجباری زن، کنیزی زن، اسارت زن، کشتن زن و نظایر آن توسط مرد سالار نه تنها یک «قهرمانی» بزرگ زندگانی خود حساب می کند، بلکه این چنین عمل ضد انسانی خود را باعث سرخ رویی و سرفرازی آخیرت نیز می پندارد.

در ضمن خشونت های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، جنسی، روانی، خانوادگی، معنوی، شخصی و… در بافت های اجتماعی جوامع عقب نگهداشته شده و سرمایه داری به صورت عینی و کتمان ناپذیر وجود دارند که از سوی مرد سالاران مستبد با «تفکرات» قرون وسطایی و «اندیشه های» عصر سرمایه داری کنونی علیه تمام زنان جهان با شیوه های مختلف با شدت تمام اعمال می گردند.

از آن جائیکه درکشور های محصول استعمار و عقب نگهداشته قوانین رسمی چندان از اعتبار برخوردار نیستند و معمول نمایشی و آنهم به روی کاغذ باقی ماند. لذا، خشونگر، مستبد و مرد سالار هرروز از خود قانون ویژه یی را «کشف» نموده و بدون مرز و حدود انواعی از خودکامگی، خشونت و جنایت را به صورت کل بالای جامعه و به طور خاص بالای زنان اعمال می نماید.

2- خشونت در جهان مدرن:

وقتی که اصطلاح «جهان مدرن» را به کار می بریم. یعنی جای «مناسبات» بدوی، واپسگرا و عقب نگهداشته نظام اجتماعی- سیاسی و اقتصادی- فرهنگی جامعه را «روابط» جدید مدنی و نظام سرمایه داری گرفته که با هیچ چیزی از گذشته ها قابل مقایسه نیست. اما بدون شک، جای خشونت های نظام ارباب- رعیتی، قبیلوی، روستایی، خانوادگی، فردی وغیره علیه زنان را؛ این بار خشونت های «طرازنوین» نظام سرمایه داری در نقاب های «دموکراسی»، «مدرنیته» و «حقوق بشر» و...صورت گرفته که متأسفانه زنان نه تنها از خشونت نجات نیافته اند، بلکه انواع و اشکال جدیدی از خشونت توسط مرد سالاران نظام غربی «کشف» و بر ضد زنان به کار گرفته می شوند که  مجمله خشونت «پنهانی» و خشونت «علنی» را ذیلا نشانی می نمایم:

- خشونت مستقیم:

در سیستم سرمایه داری و کشورهای صنعتی پیشرفته غرب به «قوای کار» شدیدا نیازمند است. این قوای کار تنها از جنس مذکر کفایت نمی کند؛ سرمایه داران به نیروی کار زنان هم  شدیدا ضرورت دارد تا چرخ سرمایه و اقتصاد را به پیش ببرند و سود حد اکثر را مطلقا در انحصار خود قرار دهد. اینجاست که زن را استخدام نموده و یک نیکر و سینه بند را به تن عریان این زن پوشانیده و بعد اورا به نمایش و محضر دیدگان عامه و مشتریان می گذارد تا کالای تجارتی فابریکه به فروش برسد.

 یعنی حیثیت زن، کرامت انسانی زن، عفت زن و آینده درخشان تکاملی زن به خاطر اعلان یک دانه نیکر و سینه بند و جلب مشتری زیر سوال قرار می گیرد که اینهم یکی از «خشونت مستقیم»  و عریان در جوامع صنعتی جهان می باشد. این چنین زن هم غیرشعوری خیلی ها خرسند است که با تن عریان، اعلان نیکر و سینه بند را به محضر عام گذاشته و از این کار خویش پول به دست می آورد.

 اما این پرسش گاهی در ذهنش خلق نمی گردد که چرا از راه کسب درس، تعلیم و دانش و آنهم متکی به نیروی عملی و معنوی خویش صاحب پول و حیات شرافتمندانه و انسانی نگردد؟

خشونت دیگری علیه زنان عبارت از «روسپیگری» یعنی تن فروشی زن است که در نظام سرمایه و کشور های بزرگ صنعتی کاملا منجله «حق کار» رسمیت پیدا نموده و «تن زن» به مثابهء کالای تجارتی به صورت مستقیم و علنی به فروش می رسد.

آیا این بزرگ ترین اهانت، تجاوز و جنایت در حق کرامت انسانی و عزت شخصیت زن به حساب نمی آید؟

با وجود سطح تکامل سرسام آور و تعجب انگیز فرهنگ مادی و معنوی درکشورهای صنعتی پیش رفته،  نمونهءدیگر خشون عبارت از شکنجه فزیکی، تجاوز جنسی، کشتن زنان و نظایر آن می باشند که از یک نگاه تمدن مترقی این کشورها را زیر سوال برده و به چالش می کشاند.

- خشونت پنهان:

مردم در جامعه مدنی و سرمایه داری آزاد هستند. من صرفا با تذکر یک مثال دردناک کانون خانوادگی  بسنده می نمایم تا خشونت پنها روشن گردد:

در خیلی از خانواده ها به صورت روزمره، هفته وار و... به مشاهده می رسد که یک زن و شوهر نظام غربی به یک دیگر قناعت نکرده و به انحراف دست می زند. گاهی شوهر در غیاب خانمش غیر عاقلانه با زن نامحرم دیگر «ارتباط نامشروع» می گیرد و به حق همسرش «خیانت» می کند که اینهم یک نوع «خشونت پنهانی» علیه زن بوده و همچنان بر ضد خودش نیزخشونت ناخواسته را انجام داده است. وقتی که خانمش از ارتباط جنسی شوهرش با زن دیگر مطلع می شود، فورا مسأله طلاق بین هم علمی می گردد؛ که در این رابطه بین 45 تا 65 در صد آمار طلاق در جوامع غربی ثبت شده است.

 و یا برعکس، زمانی هم زن متاهل در غیاب شوهرش با مرد نامحرم «ارتباط جنسی» می گیرد؛ به مجردی که شوهرش اطلاع یافت با عملی نمود عاجل طلاق، کانون خانوادگی را ویران می کند. در این صورت زن با اینگونه عمل سبک سرانهء خود ازیک سو، عامل «خشونت» بر ضد خودش می گردد و از جانب دیگر، عامل خشونت علیه همسرش نیز می شود. اینگونه خشونت های یک فاجعه بزرگ و جبران ناپذیر را در کانون خانوادگی جوامع غربی به بار آورده اند.

در این راستا عملا به مشاهده می رسد که همچو افراد از مدنیت، آزادی و دموکراسی استفاده لازم انسانی، مدنی، عقلانی و تکاملی لازم را نه برده و در عوض بهره جویی غیر سالم را می دارند و جامعه را از نگاه اخلاقی، معنویت، عزت و... به انحراف می کشانند. 

خلاصه:

با اشارهء مختصر و عجولانه فوق، باید به صورت همه جانبه انسانی، دینی، عاقلانه، مدنی، ملی  و خرد دموکراتیک به «دفاع» آگاهانه از حریم انسانیت، شرافت، کمال، جمال، تکامل و پویایی تمام بشریت و به خصوص زنان تحت ستم و اسیر دست به مبارزات مادی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، روانی، فرهنگی و... مشترکا ببریم تا حد اقل میثراث مبارزاتی جهت تعیین سرنوشت تکاملی جامعه برای آیندگان به جا نماند.

تا وقتی کلیه زیربنای های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، مدنی، فرهنگی، محیطی و... مربوط به خشونت، تبعیضات، مرد سالاری و استبداد به صورت تدریجی و مسالمت آمیز و آنهم مبتنی بر «خود آگاهی اجتماعی » و «خود سازی اجتماعی» جامعه از پایین آغاز نگردد؛ هیچگاه خشونت، ظلم، حق تلفی، اسارت به صورت کل از بالای جامعه و به ویژه از بالای زنان کاسته نخواهد شد.

اما در ضمن از نگاه انسانی، اسلامی و ملی بر همهء ما مردمان افغانستان در داخل و خارج واجب است که به اندازه توان و امکانات مادی، اجتماعی و معنوی خودها در خدمت صادقانهء مردم و میهن عزیز خویش قرار بگیریم و در برابر هرگونه خشونت، خودکامگی، تبعیضات طبقاتی، جنسی، قومی، زبانی، اقتصادی، سمتی، دینی، مذهبی و نظایر آن مبارزه نماییم.

به امید تساوی هرگونه حقوق زن و مرد در سراسر جهان بشریت!

 3 قوس 1385 خورشیدی مطالق 24 نومبر2006میلادی

 


بالا
 
بازگشت