پيام عدۀ از افغانهاي مقيم اروپا

در رابطه به ابتکار صلح

سران ا قوام ولسوالي موسي قلعه

ولايت هلمند

 

جنگ هنوزهم در افغانستان شعله ور بوده و هر روز دها انسان را در آتش خويش ميسوزاند . تاريخ سه دهۀ اخير کشور به وضاحت نشان داده که معضلۀ افغانستان را نمي توان از طريق جنگ و زور آزمايي نظامي حل نمود. متاسفانه بعد از پنج سال کشتار و ضايعات مادۍ ومعنوي، اکنون عدۀ از سياستمداران، اکثر کارشناسان وتعدادي از نظاميان کشور هاي درگير جنگ افغانستان،اصل مذ کور را درک نموده اند.

در حاليکه دولت، اکثر نيروها و شخصيت هاي  سياسي افغاني، فاقد طرح مشخص و عملي براي قطع جنگ و بيرون رفت از بحران مي باشند و حلقات حاکم سياسي  کشورهاي خارجي شامل جنگ افغانستان در سردرگمي و سراسيمگي قرار دارند، قرار گزارش رسانه هاي گروهي، بزرگان اقوام ولسوالي موسي قلعه ولايت هلمند، دست به ابتکار بي سابقۀ زده اند، که به اساس آن قواي طالبان ، نيروهاي نظامي بريتانيايي ودولتۍ اين ولسوالي را تخليه نموده و بزرگان ا قوام ادارۀ امور را بدست گرفته اند که وضعيت امنيتۍ در آنجا بهبوديافته و کار بازسازي آغاز شده است.

در صورتيکه گزارشات مبني بر واگذاري ادارۀ اين ولسوالي به بزرگان ا قوام واقعا صحت داشته باشد، ما از همچو يک اقدام حمايت مي کنيم. از نظر ما، ابتکار مذکور يک آغاز خوب و روزنۀ اميد براي حل مشکل کشور در مقياس ملي بوده مي تواند.

شدت عمل نظامي و اقدامات نمايشي سياسي کشور هاي شامل جنگ و دولت افغانستان نشان مي دهد که معضله کشور را نمي توان با روش و وسايلي که طي پنج سال گذشته از آن استفاده شده است، حل کرد. در روشنايي تجارب تاريخي افغانستان بايد گفت  که معضلۀ موجود را  مي توان صرف به اساس نورم ها و ارزش هاي حاکم در جامعه و در اتکا به مردم حل نمود، که ابتکار اخير سران اقوام ولسوالي موسي قلعه ولايت هلمند وايجاد آرامش نسبي در اين منطقه شاهد اين ادعاي ما است. اکنون هرچه بيشتر روشن گرديده است، که ناتو نمي تواند تنها از طرق نظامي در افغانستان برنده گردد. تاريخ نشان داده و بار ديگر نشان خواهد داد که با افغان ها نمي توان  از راه  زور و گشيدگي پيش آمد  و به اين وسيله بر آنها غلبه نمود. از نظر ما علت عمدۀ عدم موفقيت پيشبيني شده ايالات متحدۀ امريکا و ساير کشور هاي شامل جنگ افغانستان در همين اصل نهفته است. مردم افغانستان در حاليکه به تهديد و فشار تسليم نمي گردند، دست دوستي و همکاري جانب مقابل را که به عنعنات، حيثيت و منافع ملي شان صدمه وارد نکند، با گرمي فشار داده  و آماده همکاري اند. لذا ضرور است که کشور هاي شامل جنګ و دولت افغانستان ازاين بيشتر وقت را از دست نداده و با تغيير استراتيژي شان، راه را براي حل صلح آميز معضلۀ افغانستان که همه درآن ذ ينفع اندِ، بگشايند. از اينرو اقدام اخير بريتانيايي ها مبني بر ترک ولسوالي موسي قلعه و واگذاري آن به سران اقوام ـ اگر تاکتيکي نباشد ـ منحيث گام نخست، اميدوار کننده است.

از نظر ما جوهر تجربۀ و لسوالي موسي قلعه مي تواند در ساير مناطق کشور ـ به اين و يا آن شکل ـ پياده گردد و افغانستان شمول شود . هکذا پروسۀ مذکور مي تواند در مناطق به ظاهر آرام شمال کشور که از حاکميت جنگسالاران و قاچاقبران مواد مخدره به ستوه آمده و رنج مي برند، نيز توسعه يابد.

از نظر ما اهميت سياسي و ملي همچو يک تفاهم در آن نهفته است، که بزرگان اقوام با پشتيباني علماي کرام ، منورين ، نيرو ها و شخصيت هاي ملي و وطن دوست مناطق مختلف کشور در تفاهم با ارگانهاي دولتي  به نحوي ادارۀ امور مناطق شان را بدست گرفته وبا تدوير يک لويه جرگه منتخب مردم ،مسايل سترگ ملي از قبيل تامين صلح سراسري و دايمي ،ارتقاي قدرت دفاعي افغانستان، تحکيم وحدت ملي وآينده نظام سياسي کشور را طرح و بر سر آن به توافق برسند. ما يقين داريم، که مردم افغانستان داراي همچو يک توانايي اند؛ مشروط بر اينکه ادارۀ کابل و کشور هاي خارجي در کار لويه جرګه اعمال نفوذ نکرده، بلکه به سهم خويش زمينه را براي تبارز واقعي و شفاف اراده مردم افغانستان مساعدگردانند. صرف به اين ترتيب گره اصلي مشکل افغانستان گشوده خواهد شد و افسانۀ خطر از افغانستان بطور معجزه آسا، نيز پايان مي يابد.

ما مي دانيم که اين حرکت نو آغاز شده  با آنکه از حمايت باالقوۀ مردم افغانستان برخوردار مي باشد، با موانع متعددي مواجه است، از جمله موجويت جنگسالاران و قاچاقبران مواد مخدر و موضعگيري غير شفاف طالبان، دولت و قواي خارجي در برابر اين پروسه. از اينرو ما، نيروهاي سياسي و سايرروشنفکران افغاني را فرا مي خوانيم  تا اين پروسه را همرايي و از آن حمايت نموده  تا ا ينکه اين امر به يک خواست عمومي سياسي مبدل گردد.

ما در اين راستا  هر نوع تلاش متردد ادارۀ کابل و عدۀ از کشور هاي خارجي مبني بر تفاهم و کنار آمدن با  گروه هاي افراطي خشونت گرا را غير مفيد دانسته و آن را تکرار اشتباهات جدي گذشته مي دانيم.

ساختار اجتماعي و فرهنکي جامعۀ افغاني که بر اساس دين مقدس اسلام بنا يافته است، در مغايرت جدي با افراط گرايي و خشونت قرار دارد. حاکميت ناکام مجاهدين در سال هاي 90 و ادارۀ نا موفق نيم جهادي امروز خود گوياي روشن ادعاي فوق است که ديګر نيازي به استدلال ندارد.

از اينرو منافع علياۍ وطن ومردم افغانستان مي طلبد که همه، چه جهادي هاي ديروز ويا نيمه جهادي هاي امروز، طالبان، روشنفکران  و کشور هاي خارجي ذ يدخل در مسالۀ افغانستان ، به مردم  رجوع کرده و به آنها حق بدهند، تا خود آنها سرنوشت خود و کشور شان را تعيين کنند.

امضا کنندگان پيام:

انجنير آقاگل باور - احمد گل اند ړ- امير محمد گران - امين الله دشتي - آصف عزيزي - دوکتور پير محمد يعقوبي - پاينده گل اند ړ-  تورپکي اند ړ- جان محمد داوړ- دوکتور سيد محمد تينگار- سالو يعقوبي - خوشدل يعقوبي - پوهنوال رسول باوري-  سيف الرحمن صافي - سړبند- شاه زمان تره خيل - داکتر سالم - انجنير سيد عبدالقادر- استاد سردارمحمد ولي - شفيق الله صافي - عبدالکريم فايق- عزيزالله مومند- عبدالحميد شهيد نور - عبدالرحمن صافي- عبدالله توده يي - داکتر عزيزه - عاقله اند ړ- انجنير فريد احمد فريد- قدرت الله حليم - مليحه اند ړ- محمد صديق- محمد شريف مميز-دوکتور محمد حيدربابري- محمد ولي - انجنير مير حاتم- محمد آقا کوچي ( شيرزاد)- انجنير محمد فاروق - محمد نادر خوشحا ل - نور وهاب څپاند - دوکتور نعمت رسا - نذير گل اند ړ-  داکتر همايون صافي- ليلا.   

 

 


بالا
 
بازگشت