نبشته محمد اسمعیل

یهودی ها مگر انسان نیستند؟

 

(سرنامه : خوانندگان محترم ! بعد ازنام پیمبران و اصحاب حضرت محمد حروف(ع)، (ص) یا (رض) جهت اختصار نوشته نشده است، لطفا" حین خواندن آنرا مراعات کنید.)

 

 

هشتاد فیصد انسان های روی کره زمین به یکی از ادیان اتکا دارند و به دین خود ارج میگزارند . هر انسانی به اندازه توان فکری خود اتکائی دارد که باید هر انسانی به اتکائ انسان دیگری بائیست احترام بکند. اگر انسانی توان و استعداد آنرا دارد که بتواند جهان و ماحول آنرا برای هم جنس خود یعنی انسان دیگری و یا جمعیتی از انسان ها توضیح و تشریح نموده و راه های درست تر و مثبت تری را نشان دهد کارخوبی است، بشرط آنکه این نظر و استدلال بشکل زور و جبر نباشد. زیرا هر نظر جبری و خود خواهانه دیگر بین انسان ها جا و گنجایشی ندارد.

تاریخ به ما نشان داده است که هر نظر، مفکوره و فلسفه ئی که ولو هر قدر منطقی و به نفع بشر بوده اما بشکل دکتاتورانه و خود خواهانه بر انسان ها تحمیل شده است آنرا نپذیرفته و اگر بنا به ترس و ضرورت زمان با آن همراهی کرده است، دیری نگذشته که یا بصورت علنی و یا بصورت مخفی اعتراض و انزجار خود را بر علیه آن تبارز داده است یا حتی حرکات دسته جمعی  و یا اقدامات مخفی به سلسه دوام آن نظر یا مفکوره خاتمه داده است و اگر دوام نموده باز هم آرامش نه برای خودش بار آورده و نه برای جامعه ئی که آن نظر درآنجا حاکم است.

پس چه خوب است که منطقی و عاقلانه  سنجیده  و جامعه بشری را نه برای خود و نه برای دیگران غیر قابل تحمل سازیم. حقایق حرکات سیاسی امروزی جامعه بشری را با دقت زیر نظر داشته بدون انحراف دادن وا قعیت های سیاسی بسوی عقاید و باور های انسان ها هرگونه  انحراف و حرکات خائنانه و ضد بشری  را زیر ضربات قرار داد و برای دیگران محتوی کثیف آنرا بر ملا ساخت.

برای مثال جامعه  اقلیت یهود را در روی  زمین در نظر میگیریم :  هزار سال قبل از میلاد مسیح  زندگی موسی  در مصر قدیم سر آغاز اعراضهائی بود بر علیه ظلم و ستم  یکی از فراعنه مصر.  مبارزات این مرد بزرگ  توانست ظلم و ستم بر قومش را دور ساخته و مردمش را برای زندگی آینده آرام رهنمائی نماید.  این همان مردمی اند که ما مسلمان ها به پیغمبر شان ایمان داریم و اورا بر حق میدانیم . وقتی قوم موسی یعنی همین یهودیان آرامش یافته و خود بر اریکه قدرت تکیه زدند به ویرانی جامعه ها شهر ها قریه ها پرداختند، برای تثبیت این ادعا مراجعه کنید به به کتاب (یوشع) در کتاب انجیل. اما این به آن معنی نیست که تمام جامعه یهود مقصر این همه نابسامانی ها بوده است. زیرا از بین خود همین جامعه یهود شخص دیگری بر خواست و بر روی اعمال و فیصله های مردمان حاکم جامعه یهود برخواست و تا سرحد مرگ خود بر علیه آن مبارزه کرد. این مرد بزرگ عیسی پسر مریم یا عیسی روح اله بود که ما مسلمان ها به او ایمان داریم و در جمله پیغام- بران بر حق اسلامی ماست.  این شخص پیامبر قبول شده عیسویان امروزی جهان است که با لا تر از یکمیاردو دوصد ملیون پیرو دارد. وقتی نصیحت های آرامش و مصلحانه عیسی مسیح  از طرف پاپ ها و پیشروان مذهبی عیسویت به استفاده جوئی و فروش سند مغفرت و حکمروا شدن شان به سر نوشت مردم و سبب رنج و عذاب مردم شدند علما و نوابغ با نوشیدن زهر، حاضر شدن به زنده زنده سوختن، زندان و هزار- ها نوع  قبول ستم دیگر به پا خواستند و این دین و عقیده را از ریشه تغیر دادند.  چنانچه امروز در بین پیروان این  دین و مذاهب آن هرنوع آزادی انسان را ولو با متن دین نوشته شده شان در مخالفت است بوجود آوردند.  دین را در کلیسا محصور و خود جامعه های انسانی والائی را بوجود آوردند. این جوامع میرود تا دستخوش دکتاتوری هائی از شکل دیگر شود، که این دکتاتوری ها نیز نمیتواند عمر درازی داشته باشد زیرا تاریخ که شمه ئی ازان را ولو با نشان دادن مختصر دوره های مذ هبی بود یاد آور شدیم.

محمد بن عبداله  چرا در جامعه اعراب بدوی قد علم کرد تا خرافات آنها را بر اندازد؟  همچنان باید پرسید که آن خرافات چه بود و چه ریشة داشت؟ به زن احترامی نداشتند . دختر های خود را زنده به گور میکردند. با شرط بستن ها ی تیر اندازی و نیزه اندازی بنام پیشگوئی هــــای زندگی انسان ها آنها را فریب داده میقاپیدند. زنهای ثروت مند و مرد های ظالم و ستمگر با نوشیدن شراب و دود  دخانیات نمایش مستی بیش  از حد را تبارز داده و انسانهای بی پناه و غلامان و کنیزان را میکشتند. جنگ های قومی و قبیلوی روی بت هائی که بنام خدایان شان درکعبه مانده بودند در جنگ و جدل بودند و بسا ازین قبیل عادات مسخره ئی که با فکر سالم آنوقت انسانها مانند ابو بکر، عثمان، علی و بعد ها عمر که با قدرت بازو و مغز فعالی که داشت در جمله یاران محمد به درجه دوم قرار گرفت جور در نمی آمد. بنا بران در مراحل اولی دو یار هم  فکر یعنی ابو بکر و محمد تصمیم گرفتند نا بسامانی های جامعه خود را ازبین ببرند. ابو بکر که در زبان عربی استاد و حتی بالا ترین معیار نظم عربی را آشنائی داشت به شهرت و اعتباری که محمد کسب کرده بود با وی  مشترکا" برای بر انداختن این همه نابسامانی ها دست به دست هم دادند. از همین سبب برای طرح پلان های آینده به غار حرا پناه برده و مدت ها را در آنجا میگزراندند. به همین سبب است که ابو بکر را یار غار هم میگویند.  روی همین همکاری ها بود که برای ریشه کن ساختن آن نابسامانی ها اولا" اعتبار قوی جامعه را بدست آورده  و به تعقیب آن به اقدامات عملی پرداختند. ناگفته نباید گذاشت که این همه پلان ها و اقدامات کار اشخاص عادی نیست. و این کار درمخیله انسانهای عادی تقریبا" چهارده صد سال قبل نمیگنجد. بنا بران من برای هر قشر جامعه انسانی که میتوانند تفکر کنند یاد آور میشوم که هیچ  انسانی دور از اشتباه نیست و هیچ نظراحتما عی نمیتواند در طول تاریخ ثابت و بدون تغیر باقی بماند چنانچه از هیچ فیلسوف و نابغه ئی چنان باقی نمانده است. الی نکات محدودی از نظریات شان. اشخاص متذکره فوق ار موسی تا علی در زمان خود و برای  مردم آن زمان خدمات شایانی را انجام داده اند. دشنام های امروزی بعضی انسانها از آنها چیزی نمیکاهد الی اینکه بر نفهمی خود دشنام دهندگان مهر تائید میزند.   بنا برین هر نوع حرف بدی را در مورد آنها دور از تفکر سالم میدانم.

بر میگردم به اصل مطلب که در همان غار چرا طرح این ریخته شد که چنین کج روشی هائی را مانع شوند و آیه: (انم الخمر والمیسر و الانصاب والاظلام ورجس من عمل الشیطان فالجتنبوه لعلکم تفلحون.   (به درستی که شراب ، قمار ، مجسمه ها و تیرهای پیشگوئی عمل شیطان است ازان احتناب کنید باشد که رستگار شوید.) این آیه به معنی آن نیست که بت های تاریخی بامیان باید ویران شوند. این آیه و تحلیل آن مغز و تفکر سالم می خواهد نه مغزی چون حجر و خارا تر از سنگ مجسمه های بامیان.

بدین صورت است وضع همه ادیان و کسانیکه بنام پیامبر و یا فرستاده در جامعه انسانی قد بر افراشته اند. آنها اگر در زمان ما بودند با چنان  تفکری راه ساختمان جامعه را نمی اندیشیدند بلکه هزار ها بار بهتر از من و تو و بوش و بلر و مدعیان امروزی سیاست درجهان راه ساختمان جامعه بشری را به پیش میکشیدند. یا بعبارت دیگر اگر این سیاست مداران امروزی جهان دران زمان سیاست گر آینده ساز چون موسی ، عیسی، محمد و ابوبکر تا علی  میبودند جهان ما ممکن سیاهه ئی میبود تاریک از دانش و تمدن.

ادیان یک ضرورت زمانی  اجتماعی است نه یک سنگ بنای تاریخی، ادیان یک تفکر کسبی است نه زاده شده طبیعی با پیدایش انسان. ادیان  سیاست های اپتدائی دوره های تکاملی اجتماعی انسان است نه خود تکامل انسان. ادیان زاده فکر و احساس های مختلف انسانی است نه فکرو احساس انسان. ادیان تراوش مغز است نه خود مغز. با این مختصر باید گفت که فعلا" در جامعه کنونی ما تفکر های افراطی خطر ناک تر اند تا وقایع طبیعی، حتی دگر گونی طبیعت را این نوع تفکر های افراطی در خطر مواجه میسازند.

ما انسانیم و انسان زاده طبیعت است. طبیعت نیز در دور نمای عالم هستی بسته به نظمی است که دوراز شعور و فهم امروزی ماست یا به معنی اینکه تا هنوز بشر موفق نشده است سرچشمه این نظم کائینات را بفهمد و شعوری آنرا در یابد. بنا بران تا حال در تصور ما نیامده و در فهم ما نگنجیده است تا بدانیم که سر چشمه نظم کائنات در کدام  قدرت لایتناهی نهفته است. وقتی عالمانه ندانیم که کیست یا چیست نام گذاری ما کاریست دور از واقعیت و خالی از محتوای اصل.

وقتی ما با همه این سوال ها درگیریم و هیچ یک بجز آنچه از والدین و جامعه مربوط خود یا دور و پیش خود آموخته ایم و به آن راه روانیم  از خود و تفکر خود چیز دیگری نداریم پس قضاوت ما روی بد و خوب ، درست یا نادرست، خطا یا صواب، حق و یا ناحق ، این و آن دور از انصاف و خالی از دانش است.

آنچه را که ما همه بصورت ثابت میدانیم انسان و انسانیت است که درین شمار هیچ یک از انسانها بیرون از حساب نمی ماند و فرقی دران دیده نمیشود. آنچه انسان ها را از همدگر فرق میدهد جایگاه اجتماعی آنها ست بنام های عالم و جاهل، دارا و نادار، ستمگر و ستمکش ، بهره ده و بهره کش، و ازین قبیل.  بنا بران انسان ها در انسانیت با هم تفاوتی ندارند و همه دارای این کرامت اند. آنچه وزنه های کرامت را پائین  و بالا میبرد این ها اند: دانش ، ثروت و زور. بجز دانش که در سر نوشت انسان ها همیشه بشکل مثبت و انکشافی عمل کرده است دو آخرین همیشه جوامع را در ضدیت و روياروئی و در تفاوت های نا عادلانه قرار داده است.  ثروت و زور است که نام های غلام ، کنیز وبا داررادر قاموس بشری جا داده است. ثروت و زور است که یکی را با شکم گرسنه درطفولیت و یا نوجوانی به مرگ سوق داده و دیگری را با هزاران ناز و نعمت در هزاران فساد و رزالت غرق کرده است. استثنا آت بسیار اندکی آنهم اگر به دقت دیده شود باز هم بسوی همین وجه منفی ثروت وزور ریشه یابی میگرددوجود دارد.

نباید چنین نتیجه گیری کرد که ثروت و زور بد است.  ثروتی که مانند دانش در خدمت ارتقای بشر باشد عین دانش است. و زوریکه همیشه در خدمت انسان و انسانیت باشد خود حد اعلی دانش است. زیرا هر دو ی این پدیده های اثر گزار روی وزنه های انسانی خود فرزند دانش اند اما مهم این است که این فرزندان دانش در اختیار چه کسانی میتواند باشد. خود دانش در آنجائیکه نمو میکند ویا در وجود انسانیکه نمو میکند اورا نمیکذارد تا از دایره انسانیت خارج گردد. اما فرزندان دانش که زر و زور اند میتواند به اختیار کسانی قرار گیرند که بجز خود هیچ کس دیگر را دیده نمیتواند و اینجاست که تفاوت های بار آمده روی این دو محک ظالمانه و غیر عادلانه است.

این محک هاست که معیار ها را تعین میکند. و این محک ها ست که میتواند مورد بررسی عمیق و یا مورد ستایش و تقبیح قرار بگیرند. بجای این محک ها انسان را هدف قرار دادن کو تاهی فکری را نشان میدهد و برداشت از عقاید و مذهب را درین راه میتوان در فهم و نافهمی  فرد ارتباط داد وبس.

اینجاست که مخالفت های سیاسی نباید از دریچه دین و مذهب دیده شود. اگر ما دانه های سرگردان مذهبی، دینی و عقیدتی را که سیاست مدار با خمیر سیاست خود آنرا مخلوط کرده است با خمیر همسنگ و هموزن بداریم نه تنها به خطا رفته ایم بلکه ظلمی را به خود و جهان خود واز همه مهمتر به انسانیت روا داشته ایم.

در همین نکته است که میخواهم یهودیان روی زمین را خارج از دید تنگ نظرانه ، افسانوی وواهی مورد بررسی قرار دهم. و درپی آن در نبشته های بعدی روی عقاید و نظریه های دیگر با دوستان و خوانندان این مجموعه خود بحث و گفتگو داشته باشم.

اینکه بعد از جنگ دوم جهانی و به اساس کمک کشور های مستعمره جوی سابق کشوری بنام اسرائیل در شرق میانه و کشوری در شبه قاره هند بنام پاکستان تشکیل شد کاملا" بحث علیحده ئی است که باید مورد بحث و تحلیل و تجزیه قرار گرفته و قابل اندیشه باشد.

اما تاریخی و همچنان انسانی باید این دو کشور را باید از نظر بگذرانیم:

اول کشور یهو دیان یا (اسرائیل): من از مسلمان ها و مسیحیان میپرسم بخصوص از مسلمانان که به موسی کلیم اله ایمان دارید؟ که جواب تان حتما" مثبت و آری است. در غیر آن نمیتوانید مسلمان باشید. موسی کلیم اله زاده مردم کدام سر زمین است؟ یعقوب اسرائیل کی بود و در کدام سر زمین زندگی داشت؟ این سوال ها اگر برای شما روشن نیست لطفا" به قرآن مراجعه کنید.

روشن است که در همین ساحه موجود کشور های امروزی فلسطین، اسرائیل، اردن، لبنان و صحرای سینا اقوام فلسطینی ، اسرائیلی و عبری زندگی داشته اند. امپراتوری یهودیان وقتی به دکتاتوری های انسان شکن به پیش رفت و انسانیت را در زیر چرخه های زور و خود خواهی  میخواست پارچه کند، افوام مهاجرو بومی نشین این مناطق مانند فلسطینی ها، ایتوپیائی ها،  ،دست به دست هم داده و آنها را به شکست مواجه ساختند. چون این شکست همزمان با دست یابی امپراتوری روم به این سر زمین بود یهودی ها نه تنها از هم پاشیدند بلکه آواره جهان شدند. مگر همه یهودیانی که آواره شدند همان ظالمان و دیکتاتوران بودند؟ اگر چنین قضاوت شود این قضاوت ظالمانه وخود خواهانه خواهد بود. زیرا تمام مردم یهود نه چنان بودند و نه چنان هستند. همین امروز یهودان سر سپرده ئی وجود دارد که انسانیت را بالاتر از وجود خود گرامی میدارند و شعار همه روزه شان نویدی است به جامعه انسان و انسانیت.  بنا بران نباید بنام یهود ما خوب و بد جامعه یهود را دشمن انسان تلقی کنیم. جوامع بشری هیچ یکی خارج از قشر های ظالم و مظلوم خارج نیست. بنا بران شعار ریختن یهو دیان در بحر یا محو یهودیان کلمه ئی است غیر انسانی و غیر اسلامی، همچنان دور از آئین مسیحیت.

جامعه یهودی بیشتر از هر جامعه دیگر به تناسب جمعیت خود بیشترین علما، فلاسفه و نوابع را به جامعه بشری و رفاء بشریت و در راه انسانیت به جامعه انسانی تقدیم نموده است که ما از نعمت علمی آنها همین حالا بخود منیحث انسان میبالیم. تلاش های انسان دوستانه یهودیان سرزمین های مختلف و سرزمین اسرائیل کنونی کنونی را اگر نادیده بگیریم بمعنی آنست که یا از عقل بیگانه شده ایم و درجهالت و نابینائی غرق هستیم. بیائید با باز نمودن راه های انسانی به کمک کسانی بشتابیم که از درون میخواهند این جعبه پر فریب جهان ستمگر را بسوی ارزش های والای انسانی سوق دهند. به کمک آنها شتاپیدن برای ما هم صرفه دار تر است تا اینکه با این زور نا برابر و این فکر نا متناسب  بدون عقل و منطق در تلاش به دریا ریختن خوب و بد این قوم باشیم.

یهودی ها جز جامعه بشری است و دارای والا ترین انسان های بشر دوست و عالم بوده و است. سرزمین آبائی شان در بین همین سرزمین های فلسطینی ها و در کنار و بین بیت المقدس مسلمان ها، بیت اللحم عیسویان و اوروشلیم یهودیان قرار دارد. این ها مهاجران نیستند. اینها از خودیهای همین سرزمین هستند مثلیکه فلسطینیان هستند. با زور نمیتوان حقیقت را شست و با ثروت نمیتوان حقیقت را خرید. با حقیقت از در عدالت میتوان کنار آمد و آن زمانی میسر است که انسانی باید فکر شود. زیرا یهودیان هم انسان هستند مانند همه ما.

در بحث آینده روی پاکستان و اهداف سیاسی تشکیل آن صحبت خواهیم کرد.          تا دیدار...           

 


بالا
 
بازگشت