جليل پرشور

 

وقتی قطره ها يکجا شوند، دريا می گردند  !

 

به بهانه ًجواب به سوالات محترم

فواد پاميري!

 

همرزمان و ياران عزيز !

ما درزمانی قرار داريم که چندی بعد 42 سال ، از آن روزی سپری  خواهد شد که فرزندان صادق وطن ، در دل يک تاريکی ظلمت بار شمعی را برای روشن شدن خانهً تاريک ومشترک ما ، افغانستان عزيز ، اين سرزمين پر افتخارهمهً باشنده گان آن درکارتهً « 4 » کابل برافروختند وبمصاف ومبارزه با جهالت ، سياهی وظلم بی پهنا ی دولت شاهی حاکم وطبقات ستمگر جامعه  بدون ترس اززنده گی وسرنوشت شخصی وخانواده گی شان شتا فتند ودرآنراه پرشرف وانسانی متحمل دردها ورنجهای فراوان شدند وبا اعتقاد به شعار بزرگ مشروطه خواهان جانبازگذشته ( ترک مال وترک جان وترک سر ، در رهً مشروطه اول منزل است ) وارد عرصه شدندوبا اسلوب وشيوه های مختلف وپرازمخاطرات طی منزل نمودند وباثر زحمات وتلاش های مشترک شان  شمع کم رنگ اولی به نورافگن بزرگی مبدل گرديد که حتا دورترين قريه ها وقشلاق های وطن ازتا ثيرگذاری وروشنگری آن بی بهره نماند وهزاران انسان تحصيل يافته وزحمتکش شهری ودهاتی که تعدادی با فهم ودرک وعده ای با احساسات پاک خود بصفت راهيان راه روشنی وآفتاب عدالت وبرابری، به آن قافله ًروان به سوی شهرخورشيد پيوستند وبامارشها ، اعتراضات  واعتصابات صنفی وسياسی شان ، به اندام آهنين گونهً ارکان ظلم  و خيانت لرزه افگند ند وديری نگذشت که بصفت نيروی بديل سياسی ، باکار، مبارزه و تلاش هد فمند شان، اعتماد قابل ملاحظهً توده های زحمت کش را کمايی نموده وخودرادرجامعه مطرح کردند وبا گذشت هر روز قوی ونيرومندتر شدند.

ارتجاع حاکم ونوکران قديمی استعمار که جز کاسه ليسان دربار وستمگران حامی دستگاه جور وظلم وبیتفاوت نسبت بزنده گی وسرنوشت مردم،دست بکار شدند وبا انواع دسايس ونيرنگهای شيطانی، جريان فکری ترقی خواه ومدافع سرسخت زحمتکشان وطن رازيرحملات تبليغاتی شديد قراردادند ودرتکفير وبدنام کردن آن از هيچ نوع امکان ووسيله ً دولتی ومذهبی غير مشروع وضد قانونی ، درغ نکردند . باثر همان تحريکات ، تبليغات وفعاليتهای مخفی وعلنی حکومتی ، روحانی وقومی بود که نطفه های ضعيف اختلافات حل نشده،بين موسسين جريان انقلابی،  دموکراتيک خلق افغانستان ،کم کم ظهور پيدا کرد ، تشديد ساخته شد وملتهب گرديدودر نتيجه بحرانی شد ولی فرزندان مردم باوجود اين مشکلات به پيش می رفتند وسنگرهای جديد وجديدتر را درگوشه وکنار وطن ،غرض آگاهی بخشيدن بمردم وکشانيدن شان درميدان مقاومت عليه نظام ، برای احقاق حقوق خودشان ،می ساختند وتقويه می کردند . در آن شرايط نه تنها خيلی از ملاهای حکومتی، بلکه تعدادی از استادان ومحصلين مراکز دينی،بصف حکومتیهاپيوسته بودند واز آن خندقهای شاهی عليه فرزندان تحول طلب ومردم دوست، تهمت پراگنی میکردند .

متاسفانه ،عقب مانده گی جامعه وسطح پايين درک سياسی اکثريت مردم وفعالين حزب که جزيی ازمردم بودند،زمينه ساز بحران های  طبيعی ويا سازماندهی شده ً تشکيلاتی گرديد وگردان رزمی توده های محروم وستمکش، به بحران های چند مرحله يی تشکيلاتی وفکری مواجه گرديد وباثر آن افتراقها وعداوتهای گروهی ، فرکسيونی وشخصی ناشی از جاه طلبیها وانحصارسازی های گوناگون، تلفات  فراوانی بر پيکرحزب حامل پرچم مبارزات ناکام ولی انسانی ومقدس نسلهای پيشين در راه آزادی،برابری  دموکراسی وعدالت اجتماعی، در شرايط جديد آنوقت ، وارد گرديد که باوجود تغييرات جدی سياسی وانقلابی درحيات جامعه و فعاليت های حزب، تا کنون از اثرات ناگوار وپيامد های منفی آن ، باوجود همه تلاشهای مشترک وفردی ، رهايِی يافته نمیتوانيم وهمديگر را مورد تهمت واهانت قرار می دهيم و هرکدام ما ، خودرا حق بجانب میدانيم وديگران را( رفقاوهمرزمان مان را) به اقتدا درعقب خود، بدون دادن قناعت، توضيح لازم وبرخورد دلسوزانه ومسوولانه، درمساجد سربازويا بی دروازه ً گروهی خود  فرا میخوانيم وهرنوع طاعت وعبادت وتقوا را، درسايراماکن وعبادتگاه ها ،بدعت وسرکشی قيمت میدهيم ومردود میدانيم.

از آنجاييکه درياد داشتهای قبلی پيرامون جنبه های متعدد ومختلف مبارزات ودشواریهای قبلی حزب ووطن ،معلومات داده شده وروشنی انداخته شده است ،تکرار آن مسايل را صواب نديده  به اصل مسايل وموارد ضروری سوال شده وطرح ناشدهً ضروری ومفيد معلومات ارايه میگردد. اميد وارم همه رفقا بدون ذيد خل ساختن موضعگيری های جناحی ، فرکسيونی ،علاقمندی ودشمنی های شخصی شان به اين رهبر وآن رهبر متوفی وزنده ويا مسوولين ديروزهً فعال ویاغير فعال سياسی امروز وارتباطات  فعلی  تشکيلاتی شان در احزاب وگروه های راجستر شده وغير راجستر بشمول تعداد زيادی از بهترين کادرها وفعالان باعزت وبا تقوای قديمی حزب مشترک مان که به هيچ حزب وگروه رفيق روابط تشکيلاتی  ونشستهای مشترک ندارند، عرايضم را بدقت مطالعه نموده ودر برداشتها وتحليل های شان ، اندک رنجیهای بجا وبیجای موجود  شخصی وگروهی را درنظر نگيرند واز ديد منافع کل وطن ، اکثريت قاطع مردم ، حزب وداعيهً مشترک ديروز ووظايف خطير کنونی را در محراق توجه خود قرار دهند وچيغ وفرياد مرا اقلاً برای يکبار ، با اهتمام ونيت رفيقانه بشنوند وواکنش نشان دهند .

اين فرياد ها وناله های جان سوز که اميدوارم رنجش را درقبال خود نداشته باشد عبارت اند از :

 اول : چند دسته گی فعلی حزبی که مارا به خلقیها ، پرچمی ها ، سازايیها ، گروه کاروسفزايیها که اکنون بنام ادامهً راه های پر افتخار چندين رهبرگذشته و چندين حزب وگروه جديدمنقسيم گردانيده وتعدادی ازهمرزمان ديگر ما بخاطر زنده ماندن ، بخاطر پيدا کردن يک لقمه نان برای فاميلهای شان وتعدادی بنابرنفوذ نمودن افکاروعقايد بلند پروازانهً قدرت ،مذهب، زبان ، قوم ومحل  در وجود  گروه های سياسی دينی وحتا جهادی وطالبی که آن نيزنتيجه مستقيم وطبيعی فروپاشی حاکميت وقطع روابط اسفبار سياسی ، تشکيلاتی وعقيدتی با ايشان بود ، فعالند وروزبروز ازآرمانها وآرزومندیهای مقدس فکری وسياسی شان دورترمی شوند . درحالي که نه بزرگان ونه مدعيان بزرگی، درداخل وخارج وطن دراين مورد برای آن کمتراحساس مسووليت میکنند که تا هنوزبرای  تصفيه ًحسابات سياسی اساسی ترشخصی شان با رقبا وحريفان موجود خود مصروف اند.

دوم: من بار ديگر فرياد وحدت واتحاد صادقانه همه رفقا وياران ديروز را با اينکه درک کرده ام که چندان خريدار ومدافع نيز ندارد برای آن سرميدهم که آرمانها واهداف شريفانه وانسانی  ما ، بمراتب بزرگترازاحساس مسووليتها  ودرک واقعی ما ازپرابلم ها وموانع داخلی وخارجی ، بازدارنده ، مخالف ودشمن باتحقق آرزومندیهای قبلی وجديد ماست. عدهً خاصتا ًدراروپا به آنمرحلهً از فهم ودانش پيشداورانه َ سياسی رسيده اند كه بتاسی از آن به ايشان اين ذهنيت واعتقاد خلق گرديده است که اروپا وامريکای قدرت مند، دشمنان بنياد گرايی ، تحجر وحکومت های دينی اند ووظايف پيروزسازی دموکراسی وجامعهً مدنی بافرهنگ رابجای وطن پرستان ونيروهای طرفدار دموکراسی وضد بنيادگرايی افغانستان ، پيروزخواهند ساخت. اين خوشباوران مسووليت گريز،  مثليکه چشمان خودرابرای عدم مشاهده ايتلافها واتحادهای ستراتيژيک سياسی ونظامی امريکا ،اين سرتاج دموکراسی جهان ، با نيروهای متعصب مذهبی عراق ، اسراييل ، افغانستان ،  چيچين وعربستان وپاکستان اين مادران ودايیان چوچه بنياد گرايان  خون ريزجهان، بسته اند ونمی دانند که برای امريکا ، انگليس ومتحدين شان   تامين منافع اقتصادی وستراتيژيک شان ، درکليه اوضاع واحوال ، دراولويت قراردارد نه اديان ، مذاهب ، افکار سياسی ، معيارهای اخلاقی ويا نورم های معتبر وقبول شدهً بين المللی ازجمله قوانين اساسی ، اعلاميه ها وتعهدات اخلاقی گذشته گان ومردمان کشورهای شان.

سوم: در چنين حالتی ، بايد از کليه فعالان سياسی وپيش قراولان احزاب وگروه های تا ديروزرفيق خود بپرسيم که: اگر باهم متحد نمی گردند، به تگرويی سياسی وتشکيلاتی های شان ادامه می دهند ، تحمل يکديگررا بيشترازين ندارند ،احيای مجدد حزب ديروز را ( حزب دموکراتيک خلق افغانستان  يا حزب وطن) غير ضروری و غير مفيد ، ناممکن ، عبث ويا جز مستحيلات میدانند، آيا بسيار انسانی تر وشريفانه تر نسبت بهراقدام وحرکت نمايشی فريبکارانهً بظاهروحدت طلبانه ، بهتر نخواهد بود که حذف نهايی تبليغات وحدت ، لغو کميسيونهای انسجام ووحدت بنام وعدم تبليغات شفاهی حماسی در اين زمينه برای رنگين شدن صحبتهای شانرا کناربگذارند وازبرنا مه های خود خارج کنند ؟  تا هر رفيق وهمرزمی راه خودرا بصورت نهايی تعين کند وبيشتر ازين منتظريک ورق اعلاميه واستشاريهً بظاهرتشکيلاتی  ودر عمل تبليغاتی، باقی نمانند.

اين را نيزبايد ناگفته باقی نگذاشت که اگر تعدادی از رفقای صاحب صلاحيتهای تشکيلاتی وخبير درامورسياسی وقضايای وطن وجهان ، دريافته اند که فعال ساختن حزب قديمی ، بنام های دموکراتيک خلق افغانستان ويا حزب وطن ، بنابر دلايل متعدد قابل توضيح ويا غير قابل اعلان وتوضيح ، امکان پذيرنيست ،يا مفيد تمام نمی شود وببرداشت وارزيابی دقيق ويا سطحی آنها باعث بحرانهای جديد خواهد شد، آيا نمی توانند که در حزبی جديد وتشکيلی  کاملا ً نو ومطابق نياز روز متحد شوند وبه پراگنده گی ، دربدری ، رنج وعذاب ومايوسيت رفقا که اين وضع پيش آمده، يکی ازعوامل اساسی آنهاست ، خاتمه دهند ؟ راستی چه مشکلی درراه اتحاد همه ويا اکثريت رفقایما دروجود حزب جديد  موجود است، در صورتيکه اگرنيت صادقانهً وحدت طلبی وضرورت دوام رفاقت وجود داشته باشد .

چهارم : در اين مورد می خواهم متذکر گردم که نقش کادرها وصفوف حزب ديروزدر شکل گيری وحدت دوبارهً رفقا واتحاد نيروهای ترقی خواه وطن ، بسيار جدی وسازنده است، اگر خودشان وسيله ًتعميق اختلافات بی مورد نگردند وهر انتقاد سالم وبيطرفانه از پروسه ها ، رهبران وکادرهای ديروز را با منطق صوفی گری سياسی وجزميت مذهبی گونه ً خانقايی جواب ندهند وهمديگر را به توپ نبندند. بالاخره ما بايد به اين مرحلهً از رشد وآگاهی سياسی ومراعات قوانين بازی ها وديالوگ های سالم و دموکراتيک ،رسيده باشيم که اولا ًبين انتقادهای سالم ، کاری ، مفيد، دلسوزانه وحزبی با انتقام جويی های ناشی از برداشتهای ذهنی گرايانه،قومی ، شخصی ، ناشی از سطح پايين درک وآگاهی سياسی ،نشاًت نموده از افکار خانواده گی ، قومی ،زبانی سمتی ومنافع شخصی ويا ايمان وحرمت بی محدود برهبران ومسوولين گذشته ، وازخود وگروهک خود راضی بودن وديگران را کاملاً ناديده گرفتن ومجرم وخاين شمردن ، بايد وبايد فرق قايل گرديم وبا تمام صبر وتحمل ومسووليت اخلاقی وحزبی ، بسوالات وپرسشهای سالم رفقا وهمرزمان نزديک فعلی ودورشده ً بعد فروپاشی وساير عوامل ديگر طبيعی ومصنوعی ، پاسخ های سالم وقناعت بخش ارايه نماييم وهر پرسنده ًمومن به آرمانها ، تفکر وتشکل ديروز مان را ،خاين ودشمن قلمداد نکنيم چون هر انسان میخواهد بيشتر بداند وهر حزبی بيشترازافراد عادی جامعه علاقمند فهم عميق ترواساسی تر حوادث وانکشافات مثبت ومنفی ديروزوامروزحزب ووطن خود است که بايد اوليای امور سياسی وتشکيلاتی گروه های متعدد حزبی امروز، قناعت آنهارا درحدود امکان ميسر سازند واز تهمت زدن وصدور ابلاغيه های فتوا گونه در مورد آنها ، خودداری کنند واين به نفع همهً ما می باشد.

پنجم : اما درمورد بيعت برهبران وگروه های ديروز وامروز که پرسيده اند ، میخواهم بصراحت ابراز عقيده کنم که هيچ انسان با مقدار نبايد ،با دنباله رويی سياسی وتشکيلاتی ، تا آن حدی خودرا بی اثر وفاقد نقش سازنده بداندکه موجوديتش بحيث يک انسان آزاده  وصاحب تفکروامکان، منتفی وزيرسوال رود ، ما ومن بايد رهبران خودرا حرمت کنيم وازخدمات باارزش،تقوا وفداکاري های  همهً شان قدردانی نماييم ورفتگان مان را فراموش ننماييم ودربرابرزنده ها یشان،برخوردتوام با احترام داشته باشيم، زيرا اين عمل ما جزيی از فرهنگ ومعنويت سياسی وحزبی ماست ولی اين حرمت گذاریها به هيچ وجه نبايد مارا بسوی اطاعتهای کور کورانه وفاقد اراديت بکشاند وا به ادوات ميکانيکی وبرقی گونه مبدل سازدکه ندانيم آيا زنده وموجود هستيم ونقشی را ولو در يک مقطع کوتاه زمانی ودرسطحی حتا پايين ترايفا می توانيم ويا خير و اينکه قدرت تصميم گيری درموردخيرو شر  را داريم يانی؟واخيراً بايد اعتقاد وباورداشته باشيم که حتا احزاب دارای نوابغ وقهرمانان افسانوی ورهبران بی بديل ، نمیتوانند به بقا وموجوديت شان ادامه دهند جز آنکه فن رهبری ، درک وعمق بينش سياسی، استعدادهای گوناگون ونادرسازماندهی وبسيج همرزمان ومدافعين مردمی ،تشخيص دقيق اهداف تاکتيکی وستراتيژيک  دراستقامتهای سياسی وفکری ازمحدودهً فهم ،عملکرد وصلاحيت چند آدم ورهبر استثنايی ، به قدمه های بعدی رهبران ، کادرها وصفوف آن حزب ،بطورسالم ، دقيق وکاملا ً پلانيزه شده ودلسوزانه انتقال وتعميم داده شود . اين شيوهً کاری بدون ترديد باعث ادامهً حيات سياسی وتشکيلاتی قوتمند احزاب گرديده ونقش ومقام رهبران را نيز جاودانگی می بخشد.

ششم :  من با کل احترام به تمام بزرگان وهمرزمانم ، مخالف بيعت هستم وآن را بحال مبارزه ووطن پرستان فاجعه بارمیدانم ومی خواهم که بدون تهمت واهانت بهمديگر ،بدون تخريب وتعجيز يکديگر ، باهم نزديک شويم ،اوضاع جديد سياسی واقتصادی وطن را باتغييرات متعددومتنوع اجتماعی موجود آن، مورد مطالعهً جدی وکارشناسانه قرار دهيم وبا چشمان باز، درپرتوعقل و منطق وحقايق موجود ،راه ومسيرفکری وتوام با آن تشکيلاتی آينده رابصورت علمی ، عملی وکاملاً دموکراتيک ، بدون تعصب وانتقام جوييهای گذشته وبدون سياست نفی کردنهای رفقای شريف ولی رقيب ارزيابی شده ،با اتحاد وتوافق نظررفيقانه وهموطنی صادقانه، تشخيص ،انتخاب ودر پيش گيريم وبمبارزهً عملی وموثر آغاز نماييم.

 بايد اذعان کرد که باوجود مخالفت جدی با بت پرستی وعبوديت در برابر انسانها ، ازجمله رفقا ومسوولين آيندهً حزب ، مرا عقيده بر اينست که می توانيم وبايد بتوانيم بدون توهين وکم ارزش سازی رهبران و بزرگان ديروز ومسوولين فعلی وآينده ًنه تنها خود ما ،بلکه سايرنيروهای ملی وترقيخواه وطنپرست ، مبارزه کنيم ودر پی برازنده شدن نقش افراد موثر کاری در پروسه ًفعلی مبارزه وفعاليت های سياسی شويم. تکيه بالای امکانات جديد کادری ويا بقول شما صفوف ، اين بدنهً اساسی ، مهم وهميشه فداکار وايثارگر حزب ما ومجموع احزاب رفيق وحريف ، بايد بصورت قطع مبتنی بر استعدادها ،موثريت کاری وشايستگی های شان  استوارباشد، نه بر اساس سابقه ، وظايف سابقهً حزبی ودولتی،  طول عمر وموی سفيد ، درحاليکه اين طرز ديد وعملکرد ذره ای از اخلاص ، باورو احترام بمقام عالی انسانی هزاران سابقه دار حزبی مان را ،هرگز نزد ما کم نمی کند ولی ضرورتهای مرحله ًجديد مبارزه را بايد درک کنيم وبه آنها پاسخ منطقی وبدون وقفه بدهيم. بلی ما می توانيم بدون اهانت وتخريب بزرگان ، رهبران وپيش کسوتان مبارزات روزهای دشوار ، مبارزه ، سياست وزنده گی کنيم وراحت وجدانی نيز داشته باشيم.

هفتم: اما درمورد سوالی که پيوسته از طرف بعضی از رفقا ومنجمله شما به آن مواجه شده ام،میخواهم چنين پاسخ دهم که : رفقای عزيز! من درتمام نوشته ها ،صحبتهای شفاهی وملاقاتهايم با رفقا ، اين مساله راتوضيح کرده ام که من سپاهی حزب شما هستم وبا اينکه از فعالين نهضت ميهنی بودم وبعداً با نهضت ترقی ودموکراسی بخاطر موجوديت جمع غفيری از همرزمان سابقه ام در ترکيب نهضت به آن پيوسته ام ، نمیتوانم باسايررفقای حزبی شامل گروه های تشکيلاتی وغير وابسته به گروه های فعلی روابط رفيقانه وتاريخی خودرا قطع شده بدانم ، همهً رفقای ما ،جزيی ازپيکربزرگ وواحد مااند ،مقداری ازخونهای گرم وسرخ باقيماندهً ما اند، امکاناتی از تواناييهای عظيم انقلابی وسازنده گی جامعه ًما می باشند وبخشهای ازآن عقل ،دانش ،تقوا وفداکاري های جمعی مااند که تعدادی ازبهترين های ما درآن  راه پرشرف قربان شده اند وبما ميراث گرانبهايی را بارث گذاشته اند که در حاليکه حق تقسيم وتره که ًآنرا تحت هيج نامی نداريم ،حفظ وتداوم بخشيدن آنراه انسانی را نيزنمیتوان به تنهايی وتکرويی پيمود وبه سرمنزل مقصودی رسيد که آنها دررسيدن به آن ،خودرا قربان کردند وبما آموختند ووصيت نمودند که راه را ادامه دهيم وبه آن قلهً شامخ انسانيت که چيزی جزسيطرهً عدل ، داد وانصاف وبرابری وبرادری واقعی نيست حتماًبرسيم .

 هشتم : بناً با وجود داشتن اين موضع ، می خواهم ياد آوری کنم که اگرهدف ما تغييرجامعه وتحقق اهداف انسانی، ترقی خواهی وعدالت گستريست، چرا عليه هم جنگ را به پيش میبريم وهمديگرا دشمنانه تخريب می کنيم. اين درست است که افرادی گماشته شده ويا سطحی نگر ويا شايد مفتن واجير،هر نوع دلسوزی وبيان بی چندک سياسی وتاريخی را ،به گلوله می بندندومی خواهند با ياوه سرايیهای مخصوص بخودشان ، بحران آفرينی کنند ولی يقين وجوددارد که سر انجام ، راهی برای اکثريت رفقای ما باقی نمی ماند جز وحدت صادقانه وعملی حزبی .

بنابران از همه کادرها وشخصيتهای موثر موجود عرصهً سياست درگروه های موجود حزب ديروز وکادرهاييکه خودرا مستقل می دانند، دعوت می کنم که بيشتر ازين وقت را ضايع نکنند وبا پيشگام شدن در راه تامين وحدت دوبارهً رفقا درحدود امکان و طبيعی بودن پروسه ،دست بکار شوند وابتکارعمل را دردست گيرند وبا شناخت دقيقی که اکنون بوجود آمده است افراد کرايی وابسته ،معامله گرومارهای آستين راازقلمرو تشکيلاتی وفعاليت های سياسی تشکل هايي که خودرا ادامه دهندهً راه وآرمانهای حزب ديروز ما می دانند، دور وپاکسازی نمايند تا بيشترازاين به وسيله ً آنانی وحدت ورفاقت ما، تخريب نگردد که در داخل صفوف ما راه يافته اند ودر ظاهر نسبت به هر حزبی بارسالت ،خودرا متعهد تر می دانند ولی در عمل پلانهای دشمنان داخلی وخارجی وطن ،خاصتا ًسرويسهای جاسوسی پاکستانی را درمورد تخريب حزب ما تحقق می بخشند.

نهم : رفقا ،انتظار بس است ، بی تفاوتی بيشتر گناه وجرم است ، هرچه زودتر بايد آتش شعله ور شده دربقيه ًخرمن را خاموش ساخت ونه تنها بسراغ خوشه بلکه بسراغ هر دانه رفت وآنها راجمع نمود ازتلف شدن ويا بلعيده شد ن شان ، بوسيلهً هرحشره وخزندهً جلوگيری نمود. اگر صاحبان ادعاهای بزرگ در زمينه ادای دين نکنند وبيشتر ازاين تماشاچی ، بی تفاوت وبیغرض باقی بمانند  يقين وجود دارد که نه تنها نسل آينده بلکه همين نسل کنونی مبارزان ، آنها را مورد عفو قرار نخواهند داد،زيرا اين تعداد رفقا برای ناکام ساختن شخصيتها ورفقای ديروز شان که با آنها در مورد پارهً از امور اختلاف پيدا کرده اند، لحظه شماری می کنند ونمی دانند که سرانجام کار بکجا خواهد کشيد وچه خسارات بزرگی بر پيکر مجموعی رفقا وارد خواهد شد. !

دهم :با بيان مطالب بالا به اين نتيجه می رسم که برفقای عزيز ازجمله بشما ، باکل صداقت يادآوری نمايم که ارتباط با گروهای فعلی ، نبايد به قيمت توهين وتحقير ساير رفقای خارج آن تشکلها وگروه ها منتج گردد، ما دين بزرگی را بدوش داريم که آن دين عظيم را نمی توان با تعصبات بی مورد ،کم زدن همرزمان وتهمت زدن بساير رفقا ووطن پرستان واقعی ادا کنيم، لذا باييست درراه نزديکی وتقارب همه ياران طريق تلاش نمود ويکی از راه های وحدت واتحاد دوباره همان طرح کنگره ً وحدت است.

يازدهم:  از آنجاييکه تمامی احزاب وگروه های فعلی سياسی که تا چندی قبل جزيی از نيروهای حزب وطن ويا دموکراتيک خلق افغانستان بودند ، تا حال تمام سرمايه گذاری های شان محدود به فعالين واعضای سابقهً حزب قديمی ومشترک  ماست وبا وجود تلاش های فراوان وامکانات جديدی که بعضی ها از آن برخوردار گرديده اند ، نتوانسته اند که جذب وجلب جديد داشته باشند واز طرفی شعار های رنگه ومطابق مود روز نيز نتوانسته است قناعت بخشهای وسيعی از کادرها وفعالين اين احزاب رافراهم سازد ودر وجود اکثريت ايشان نسبت به حزب واحد ومادر ، دل واپسی ونگرانی وجود دارد واز طريق نوشته های دلسوزانهً آنها وحتا درنوشته جات تخريبی وانتقام جويانهً تعدادی ديگرنيز ، ضرورت وحدت را می خوانيم ومی بينيم.

اين نداهای صاد قانهً وحدت خواهی وحتا وحدت طلبی تجارتی ، بما اين درس را میدهد که وحدت ازحمايت بیدريغ اکثريت قاطع مبارزين واقعی وفرزندان صادق وراستين حزب برخورداراست . لذا پافشاری من بالای وحدت وسردادن فريادهای بلند وحدت طلبانه بوسيله من وصدها همچومن که شايد تعدادی آنهارا تا حال نشنيده باشند، ذوقی ، وقت گذرانی ، تعلل وسنگ اندازی در راه مبارزه ً اين حزب ويا آن گروه وشخصيت نيست ، بلکه ما وحدت را ضرورت حتمی ويگانه راه ختم زورگويی ،تخريبکاری وتهمت برفقا وازجمله رفقای بزرگ ومسوولين ديروزمی دانيم. درپرتووحدت دوباره است که سالم بودن وازحمايت برخوردار بودن طرحها ونظريات ارايه شدهً فعلی برای تداوم فعاليتهای سياسی وتشکيلاتی ،ثابت میگردد ورفقا سمت حرکت بعدی خود ونهادی را که به آن متعلق اند در می يابند.

يک مثال کوچک ولی باارزش را می خواهم ارايه کنم . تعدادی از رفقای ديروز ، درصدد احيای دوبارهً حزب وطن اند وراست می گويند که تمام شرکت کننده گان کنگرهً دوم حزب ،با ابراز نظر ويا بدون آن، بطور آزاد ويا تحت فشار غير واضح، در تغيير نام حزب ، از حزب دموکراتيک خلق افغانستان ، به حزب وطن وتغيير اساسنامه وبرنامهً عمل حزب موافقت کردندونبايدامروز دلايل غير موجه را مطرح نمايندو درآنوقت بصفت اعضای شورای مرکزی وشورای اجراييهً حزب، قبول میکنيم انتخاب شد ند . واکنون تعدادی از همان رفقاييکه دستان شان را بعلامت تاييد بلند کرده بودند از بکار بردن نام حزب وطن خودداری می کنند واز همين سبب ،طرف انتقاد قرار می گيرند.

برای توضيح اين مشکل ودادن اطمينان خاطربه رفقاييکه درصدد احيای دوبارهً تشکيلات حزب وطن ، با تکيه بر ادامه ً سياست مصالحهً ملی وبرنامه واساسنامهً قبلی اند بايد  گفته شود که اولاًشخصيت های کليدی طرف انتقاد شما ، نه تنها نامی از حزب وطن نمی گيرند بلکه از استعمال نام حزب دموکراتيک خلق افغانستان نيزخودداری می کنند ،پس جايی برای گلهً شما باقی نمی ماند. از طرف ديگر اگر رفقای مصمم به بازسازی حزب وطن ،بصورت دقيق وبا چشمان باز اطراف خودرا نگاه کنند ، خواهند ديد که در اطراف ايشان ازجملهً معاونين رييس شورای مرکزی حزب وطن ، رفقا هريک: سليمان لايق ، نجم الدين کاويانی وفريد احمد مزدک  واز روسای شعبات مرکزی وشورای مرکزی حزب وطن ، کمتر کسی را مشاهده خواهند کرد. در حاليکه مطابق بنود اساسنامهً حزب ، اين معاونين واکثريت اعضای شورای مرکزی آنست که حق دعوای ميراث وحقانيت را می توانند داشته باشند نه تعدادی از اعضای عادی وکادرهای قدمه های بعدی آن روز.

 ازين رو حساسيت نشان دادن در برابر استعمال نام حزب دموکراتيک خلق افغانستان بهمان اندازه ناشی ازتنگ نظری وتعصب است که در برابر حزب وطن ، زيرا هردو، احزاب قبلی ومشترک مان بوده و درافتخارات هردو حزب سهيم هستيم ،طوريکه در شکستها واشتباهات هردو شريکيم .ازين گذشته نامهای احزاب، سياستها ، دست آوردها وشکستهای آن ، در هيچ زمانی ودر هيچ سرزمينی به  شخص ، برهبر وخانوادهً رهبران تعلق ندارد ورهبران واقعی خانوادهً بزرگ حزبی وهمراهان عقيدتی خودرا  خانواده ً اصلی شان می دانند .

بطور مثال وقتی تغييررهبری در افغانستان ، بالای حزب واعضای ناراضی آن تحميل شد ، چه کسانی از شادروان رفيق ببرک کارمل ، دربرابرفشار شورویها حمايت کردندوبا دوستان انترناسيوناليست وهيت رهبری حزبی مدافع تغيير زعامت حزب مواجه شدند، فقط فرزندان حزب نه اقارب وخويشاوندان  ايشان. همچنان وقتی کودتا بالای دولتی که در راس آن شهيد داکترصاحب نجيب قرار داشت ، تحميل گرديد ، کيها خودرا فداکردند وکودتا را ناکام وجان مردم ، اعضای حزب وشخص رييس جمهور را نجات دادند ، بازهم اعضای صادق حزب که اکثريت قاطع دشمنان کودتا ، حتا از پکتيا نيز نبودند چه رسد به داشتن قرابت وروابط خانواده گی با شهيد داکتر صاحب.ومثال ديگر اينکه وقتی صديق اله روهی برادر سکهً شهيد داکترصاحب ، کتاب فحش وناسزای خودش عليه برادر شهيدش را بنام  (نجيب را خوب بشناسید) نشر وپخش کرد ، کيها در همدردی ودفاع ازرييس جمهور بعداً شهيد شده بدست مشتی ازکوران متعصب آدمکش مناطق هم مرز باپاکستان ،نشر آن کتاب را خدمت به ارتجاع داخلی ومداخله گران منطقوی دانسته ومحکوم کردند ، بازهم همين همرزمان ورفقای حزبی شان واخيرا ً کيها فرياد وندای وطنپرستانهً داکترصاحب شهيد را در مقابل ارگ جمهوری،که شعار فراموش نشدنی (يا وطن ، يا کفن) را با اشک وخون حمايت کردند ودر عملی شدن آن از جان  ومال وخانواده های شان گذشتند ، بازهم همين رفقای قهرمان حزبی اردو ،قوای مسلح وفرزندان ملکی حزب ومدافعين شرافتمند غير حزبی وطن. ازينرو بايد پاس همه را داشته باشيم وگذشته های خوب ومشترک مان را فراموش نکنيم.

همچنان قابل ياد آوريست که وقتی منشی عمومی کميتهً مرکزی حزب دموکراتيک خلق افغانستان ، شهيد نورمحمد تره کی، بدست شاگرد وفادارش خفک گرديد ، اين افراد حزبی وغير حزبی ديگری بودند  که دسيسهً مرگ نامردانه در حق ايشان را محکوم کردند وتا هنوز از شخصيت ايشان به حيث يک شهيد مظلوم واقع شده ياد آوری می نمايند، نه نزديکان شان .

بنا ًبرای ختم خانه جنگی ومسير يافتن طبيعی مبارزه وفعاليتهای رفقا وهمرزمان ما، طرح کنگرهً وحدت، بوسيلهً نهضت فراگير ترقی ودموکراسی ، بايد طرف توجه وحمايت قرار گيرد واگر اين طرح قبلاً بوسيلهً يکی ديگر از احزاب وگروه های رفيق يشنهاد می گرديد، بايد حمايت می شد ، چون راهی ساده تر،عادلانه تر وحزبی تراز کنگره ،برای سمت وسويافتن مبارزات وسرنوشت آتيهً حزب ورفقا ، نمی تواند وجود داشته باشد.

کنگرهً وحدت:  طرح تدوير کنگرهً وحدت ، يکی از با اهميت ترين ،باارزشترين وموثر ترين راه هاييست که می تواند به بحران اعتماد ، تفرقه ًموجود ، گروه سازی وفرکسيون بازی های موجود قا نوناً خاتمه دهد وجزايرمتعد د وپراگندهً حزبی رابار ديگر  در تحت درفش حزب واحد ( بهر نامی که توافق شود) متشکل ومتحد سازد وبه بخش عظيمی از دردها ، انتقادات ،خرده گيریها و انتقادات سالم وناسالم فعلی پايان دهد واساس حزب وتشکيلی را بگذارد که جوابگوی نيازمنديهای مرحله کنونی مبارزه وطرف ضرورت مردمان زحمت کش ورفقای مبارز ماست.

اما کنگرهً وحدت فقط در نام ، نه تنها موفق نخواهد شد که به مشکلات فعلی نقطهً پايان بگذارد، بلکه مشکلات وتفرقه را  هرچه بيشترعميق خواهد ساخت ، مگرآنکه  کنگرهً مورد نظر ، وسيع الشمول ، سراسری ، کاملاًانتخابی ، دربرگيرندهً تمامی گروه ها فرکسيون ها ورفقای غير وابسته به گروه ها واحزاب کنونی ، به اساس کميت در محلات موجود يت شان باشد که نزد کميته ويا هيت باصلاحيت  تدارک کنگره ، راجستر ،ثبت ومورد شناسايی قرار می گيرند.

برای پيروزی کنگره ً وحدت لازم بود که مذاکرات قبلی با همه رفقای حزبی ديروز ، از مدتها قبل آغاز می گرديد تا معلوم می شد که از گروه ها وتشکل های موجود ووابسته به ديروز حزب ،چه تعداد شان ابراز تمایل وعلاقمندی به اشتراک در کار کنگرهً وحدت دارند ونظريات وپيشنهادات شان در زمينه از چه قرار است.

اگر در کار کنگرهً وحدت مورد نظر ، رفقای ساير گروهای حزب وطن ويا حزب دموکراتيک خلق افغانستان و سايرگروهاييکه  دردوران حاکميت با حزب ما ادغام تشکيلاتی پيدا نموده بودند واکنون هرکدام تشکل های قبلی خودرا احيا کرده اند( رفقای سازا سفزا، گروه کار،سپکجا وسايرين ) اشتراک نکنند ويا دعوت نشوند وازمجموع گروهها وحلقات حزبی رفقای خلقی وپرچمی ديروز، جز رفقای نهضت فراگير ترقی ودموکراسی،کسان ديگری در کار کنگره اشتراک ننموده  ويا زمينه برای اشتراک شان مساعد نگردد ويا محدود باشد ويا اينکه خودشان بنابر دلايل موجه ويا غير موجه در کار کنگره اشتراک نکنند، وبهانه تراشی وتعلل بخرچ دهند ، آيا میتوان نام کنگره را کنگرهً وحدت ناميد؟ ودر اين صورت آيا دوری وافتراق حزبی بين تمام همرزمان ديروزوامروز ما ، نهايِی وقطعی نخواهد شد ودرنتيجه شعارهای وحدت طلبی ، از طرف همهً ما بخاموشی ابدی نخواهد گراييد؟ وبازهمان داستانهای قديمی وتکراری خسته کننده ً بحرانهای انشعابی بعد سال 1346 ، بنام اقليت واکثريت،  باعث درد سرها ی جديد وضياع وقت مبارزين نخواهد شد؟.

بنا ًبايد با صبروحوصله ،تعمق فکری واحساس مسووليت حزبی ووطنپرستانه ، دراين مورد، اقدام شود وهدف صرف بکرسی نشاندن نقاط نظر تعدادی وخلع صلاحيت ودرانزوا کشانيدن ودشمن ساختن تعداد ديگری نباشد ، بلکه هدف اساسی، عمده واکيدا ً مسوولانه در اين زمينه بازگشت به وحدت واتحاد رفقا باشد.

پيرامون سوالات شما در مورد نقش صفوف در شرايط فعلی ، نداشتن وحدت حزبی در سابق ،خاموشی رهبران سابق حزب ، و ساير پرسش ها بعرض می رسانم که : بلی از سال 1346 به بعد، نه تنها ما وحدت کامل نداشتيم بلکه در بحرانهای ناشی از بی اتفاقی وخانه جنگی های زيانبارحزبی بسرمی برديم. آن دوری ها وافتراق رفقا ، جنبش وحرکت خود جوشی را سبب گرديد که رهبران هردوبخش ( خلقی وپرچمی) با دستان بازتروارد مذاکرهً وحدت مجدد گردندوتوافق وحدت تشکيلاتی وسياسی را درسال 1356بامضا رسانند. قابل ياد آوريست که وحدت مذکور با وجود داشتن نواقص معين ومخالفتهای از طرف بعضی از کادر ها، نسبت بمراحل بعدی وحدت در دوران قدرت ، بمراتب صادقانه بودونتايج اثرمند خودرا در پروسه های بعدی حيات جامعه ايفا کرد . اما اکنون که ما نسبت بهر وقت ديگربی اتفاق ترهستيم ودربرابر وظايف اجرا ناشده وخطيرملی واجتماعی قرار داريم، نمی توانيم وحدت را مردود بدانيم ومستحيل، اين درست است که در سابق نيز وحدت نداشتيم ، درحالي که اين را فراموش می کنيم که در سابق ما از بسا امکانات ووسايل بهره مند وبرخوردار نبوديم، آيا امروز نيز از داشتن وبهره گرفتن اين وسايل وتوانايي ها دوری اختيار نماييم؟ . ديروز بخطا رفته بوديم ، آيا سهو واشتباه ديروز را تکرار کنيم ويا جبران نماييم؟ . ازين گذشته ديروز دوجناح در بين خود جنجال داشتيم (خلقی ها وپرچمیها) ولی اکنون اختلافات خلقی با خلقی وپرچمی با پرچمی ، حاد تر وشديد تر از اختلافات پرچمیها با خلقيها می باشد.

ازين گذشته آنهايی که خودرا وطن پرست وسياست فهم می گيرند ، سياست کنار آمدن با نيروهای همسورا هميشه در برنامه های کاری خود می داشته باشند نه اصول کنارزدن ، ناديده گرفتن ودشمنی با هم قطاران ونزديکان سياسی را، ما چرا ازين قاعدهً جهانی مستثنی باشيم؟ همه بچشم سر مشاهده می کنيم که در اروپا وساير دموکراسیها ، حتا احزاب مذهبی مسيحی برای رسيدن بقدرت با کمونيستها ، يعنی بادشمنان سرسخت شان ايتلاف می کنند ومتحد می شوند ، ولی ما در عالم بی وطنی ، مهاجرت ودربدری وبا داشتن دشمنان مشترک وخون ريز چندين رنگه، تحمل يکديگر را نداريم وبقول شما حتا حوصلهً خواندن نظريات نوشتاری نسبتاًطولانی تر رفيق وهمسنگر خودرا نداريم، آيا با اين بی حوصله گی می توان سياست کرد ومشکلات متعدد را برطرف نمود؟.

فرضا ًقبول کرديم که وحدت پرچمیها با پرچمی ها ، خلقيها با خلقيها ودموکراتيک خلق يا وطن با متحدين ديروزی اش و وحدت پرچمیها با خلقيها ودر نهايت اتحاد ما ومتحدين ما با (نيروهای دينی دموکرات اگر وجود داشته باشند ) امکان پذير نيست ومفادی را نيزببار نخواهد آورد پس چه بايد کرد  ؟  آيا خاموشی مفيد است ، بی تفاوتی ، حلال مشکلات قرار خواهد گرفت؟ يا اينکه با کل توان واحساس مان جلسات وگردهم آييهای کاری را از وجود تمام اهل نظر وشخصيتهای تاثير گذار کليه گروه های حزبی ، داير نماييم ودر فضای صداقت ، صراحت ، رفاقت واحترام واعتماد ،پيرامون کليه مسايل ،از جمله پيرامون مفاد ومضار تقارب ونزديکی های احتمالی  بدون توهين ومتهم کردن يکديگربه خيانت ودسيسه ،صحبت وابراز نظر نماييم وهرکسی حق داشته باشد نقاط نظر خودرا با آزادی تام بيان وازموضع خود وگروپش حمايت کند ودرفرجام به اين نتيجه برسيم که می توانيم بارديگرمتحد  شويم يا خير ؟درصورت ممکن بودن حزب واحد را با اصول وپرنسيپهای قابل قبول برای همه شرکت کننده گان اساس بگذاريم ودر غير آن اگر استنتاج نهايي آن بود که وحدت مجددما امکان پذير نيست ،در فضای تفاهم ودوستی ، هرکسی در پی کار خود خواهد رفت واحزاب طرف قبولشان را حمايت خواهند کرد واينجاست که به هر نوع بی تفاوتی وانتظارات طولانی بی هدف نقطهً پايان گذاشته خواهد شدوبه تجارت روی وحدت نيز پايان داده می شود.

اين تفاهم حد اقل به دل واپسی تعداد زيادی از رفقاپايان خواهد داد وهيچ رفيقی بی ارتباط نخواهد ماند مگرآنکه علاقه ای بتداوم مبارزه نداشته باشند.نهايتا ً چرا ما نمیتوانيم اين مشکل را نهايی ساخته ودوسيهً طولانی آن را ببنديم وازرنج جانکاه اين  داستان  طولانی رهايی پيدا کنيم ودرحد طبيعی ونورمال ، بالای اين پروسه توجه نماييم ، نه آنکه روح وروان خودرا بيشترازين  بی موجب بيازاريم.

می خواهم بارديگر با اخلاص بعرض برسانم که با اينکه موضعگيری من از اول روشن بود ودوسه باری آن را صراحت بخشيده ام ولی يکی دوشخص ديگری مثل شما اين سوال را از من نموده اند، مرا اعتقاد بر اينست که اگر بلند گويی را نيز من دردست داشته باشم واز منبر يک حزب دست به تبليغ بزنم ، مشکلاتی را که شما در موردش ابراز نظر وسوال نموده ايد حل نمی گردد ، مشکل ما عدم موضع گيری صريح تعدادی ازکادرها نيست ، مشکل ما تقسيم اين کادرها به گروه های مختلفه وجنگ بی رحمانهً تبليغاتی عليه همديگر شان است که بايد با عقل وتدبيراگر اين مشکل را خاتمه داده نمی توانيم ،ازمضار آن کم کنيم . من با نوشته های دلسوزانهً تعدادی از رفقا ولو در مخالفت بامن نوشته باشند همنواهستم ودرک می کنم که در موجوديت گروه های متعدد مخالف ودشمن داخلی ، منطقوی وجهانی وتبليغات شوم ولجام گسيختهً شان ، نبايد رفقا را نشانه گرفت ولی اين فرمايش و احساس وقتی عملی و قابل قدر است که هرکسی اصلاح سازی را ازخود وگروه مربوطهً خود آغاز کند ودور از انصاف است که ما ويا سايرين بدترين کارهای خودرا خوبترين اقدامات وانمود کنیم ولی بهترين اقدامات وعملکردهای سايرين را خيانت ووطن فروشی قيمت دهيم وبد گفتن ديگران را حق طبيعی خود بدانيم.

در فرجام با درنظرداشت نقاط نظر شما ، میخواهم ياد آوری کنم که ما حزب خودرا بمثابهً مادر وپدر خود می دانستيم وهنوز آن اعتقادات ما نابود نگرديده است ، زيرا آن حزب خونين وزخمی ،باوجود اشتباهات خورد وبزرگی که انجام داد ودشمنان ما آنرا هزاران بار بزرگ وبزرگ تر جلوه گر ساختند ، نسلی را تربيه وپرورش داد که هيچ وقتی نسل فداکار ، با تقوا وفدايی حزب ما  درآينده ،در دامان هيچ گروه وعقيده ای آموزش وتربيه نشده وتقديم جامعه نخواهد شد . ما به آن نسل تعلق داريم وپاس حزب بزرگ خودرا تا آخرين لحظات زنده گی باتمام حرمت حفظ نموده وبه معلمين خود درود بی پايان می فرستيم ومقام شان را گرامی می داريم.

با درنظرداشت اين حرمت بی پايان ، شخصاً به اين عقيده ام که حرمت داشتن برهبران نبايد مانع اتحاد وهمبستگی رزمی ما گردد ومارا از اتخاذ سياست های مطابق خواست زمان وزحمت کشان دور نگهدارد. کسانی که برهبران ديروز احترام می کنند بايد با وحدت وتشريک مساعی راه آنها را پر رهرو نگهدارند .

با استفاده از فرصت میخواهم از شما نيز بپرسم که چرا اين موارد ومسايل را از شخصيت های کليدی ديروز وامروز نمی پرسيد وخودتان وسايرين ، نقاط نظر تان را در تاييد ويا مردود دانستن ، تلاشها وفرياد های وحدت طلبانهً من وسايرين توضيح وبيان نمی داريد. نشود زحمات ما در راه تامين وحدت ، بوسيله ً رفقای خوب ما نيز نه تنها بديدهً اغماض بلکه با بدبينی مورد  قضاوت قرار گيردکه در اين صورت نه بحکم وجدان ، بلکه به اساس صواب ديد وفرمان تعدادی از رفقا ، باييست از اين فرياد کشيدن ها ی ما دست برداريم ،زيرا نشود در عوض تقدير طرف توبيخ بيشتر وتخريب وسيعتر قرار گيريم.

 برای من وتعدادی از رفقا ی ديگر ، جدا ً قابل سوال است که چرا بزرگترهای ديروز وامروز ما ، در مورد مسالهً وحدت دوبارهً رفقا موقف واضح ومعلوم ندارند ودر هيچ جايیِ بصورت صريح ، درمورد،  موضعگيری تاييدی ويا ترديدی قاطع نمی کنند . يگان بار نزد خود م اين سوال پيدا می شود که نشود با  وحدت طلبی حماسی گونه ، بيشتر ازين در جهتی  روان باشيم که  برای تعدادی از رفقا بنابر دلايلی که نزد خودشان است ودر گروهای مختلفه واحزاب گوناگون فعاليت می کنند ، من وطرحهای وحدت طلبی وانتقادات سالم حزبی وسياسی – تشکيلاتی ام غير قابل تحمل گرديم ،درحاليکه می دانيم ومی بينيم که از شريف ترين تا متجاوزترين  نيروه ، از زحمت کش ترين وفقير ترين افراد ، گروه ها وکشور ها ، تا ثروتمندترين شان،برای تحقق اهداف مختلف شان ، درراه وحدت واتحاد حتا نيروهای غير متجانس تلاش می کنند . اين درحاليست که همرزمان قديمی وتاريخی بوديم ، سرنوشت مشترک داشتيم وداريم ودارای اهداف واحد ويا جدا ًبهم نزديک هستيم.

اميدوارم هرچه زودتر عقل بر احساسات غلبه کند وعقل ودانش وتجربه بنوبهً خود از احساس وگرمی برخوردار گرددودر کالبد های يخ زده ً ما حرارت وتحرک لازم بوجود آيد تامشترکاً خاک مرده پاشيده شده در محيط فکری وفعاليت سياسی خودرا پاک سازی وجاروب کنيم و غفلت طولانی ووقفهً کشنده ومزمن بيشتر از 16 سالهً خودرا با کار پرتحرک تر ، سريع تر ،هدفمند تر وپلانيزه شدهً دقيق درفضای رفاقت واتحاد وهمدلی ، جبيره کنيم  ومن وما بتوانيم دراه مردم ووطن مصدر خدمات شايسته شويم.

               

      شاد وپيروز باشيد / جليل پرشور                      

 

                 2006/08/27

         


بالا
 
بازگشت