جليل پرشور

 

خطبه های جمعه وعيد

بايد باشرايط زمان وفق داده شوند!

 

 

در اين نوشته پيرامون فرصت سوزی ها وعدم استفادهً معقول ، بجا وضروری رهبران دينی ، مذهبی وحکام دول اسلامی از نمازهای جمعه ، عيد ها وگردهم آيی عظيم مسلمانان در مراسم حج، برای طرح مشکلات ودشواری های گوناگون مسلمانان وجامعهً بين المللی تماس می گيرم تا باشد هرمسلمان ترقی خواه وبا احساس در زمينه فعال گردد ودر نتيجه فشاری بوجود آيد که باثر آن،ما شاهد تغييرسياستهای سازشکارانه، محافظه کارانه وبی تفاوت موجود در زمينه گرديم واز اين فرصتها استفادهً لازم  به نفع بهبود وضع زنده گی مادی ومعنوی مردم  ماصورت گيرد.

 

همه می دانيم که در صدراسلام حضرت پيغمبر ويارانش از گردهم آيی های مسلمانان ،در نماز های پنج گانه وجمعه استفاده نموده وبرعلاوهً توضيح احکام دينی درمورد حل مشکلات مردم صحبت می کردند واز اجتماع بزرگ مسلمانان در مراسم  حج در اين زمينه ، حد اکثر استفاده می شد وبزرگان اسلام مشکلات ودادو فريادهای مردم مسلمان وحتا غير مسلمانانی را که بوسيله ًبعضی از مسلمين برای شان آسيب می رسيد ودر گوشه وکنار نماز گاه ها برای عرض حال شان کمين می کردند می شنيدند ودر استرداد حقوق غصب شدهً شان اقدام صورت می گرفت.

باگذشت  بيشتر از يکهزارو چهارصد سال از آن روزگار،اکنون که تعداد مسلمانان محدود به عربستان نمانده وبيشتر از يک هزار مليون مسلمان در گوشه وکنار جهان پرآشوب زنده گی می کنند وبه مشکلات ودشواری های فراوان مواجه اندواز فقر ، بيکاری ، تفرقه ، خانه جنگی ، برادر کشی ، عقب مانده گی و تجاوز خارجی رنج می برندوحتا در عرصهً گيتی باثر اعمال تخريبی مشتی از بنياد گراها مورد اهانت ساير مردمان واديان قرار می گيرند، آيا وقت آن نرسيده است که مدعيان رهبری وپيشوايی دينی ومذهبی بخود آيند وراه های معقول ، طبيعی وبی سرمايه را برای بيداری مردمان مسلمان جهان ورهنمون شدن شان بسوی زنده گی بهتر، بسوی قبول تغييرات مفيد علمی وتخنيکی معاصر وبسوی زنده گی مسالمت آميز وصلحجويانه با دارنده گان ساير اديان ومذاهب آسمانی وزمينی یعنی با ساير انسانها،مورد استفاده قرار دهند وبه حالت انجماد فکری خود ومردمان مسلمان خاتمه دهند.

 

درحالی که همه ،ضرورت تعليمات دينی وتشريح احکام شرع را به مسلمانان ، درجريان اوقات نمازهای مختلفه بخوبی احساس میکنيم ، هرمسوول مذهبی بايد از خود بپرسد که آيا ضروری وحتمی است که يک انسان در طول حداقل 50 سال عمر خود ،فقط پيرامون چند موضوع خاص ومحدود مثل  معلومات پيرامون نماز جنازه ، عذاب قبر ، سوالهای منکر ونکير ، ودوزخ وچند معلومات ديگر از واعظان بشنود وهيچ دم نزند .؟در حاليکه هم دين اسلام وهم زنده گی وضرورتهای فعلی جوامع اسلامی حکم وايجاب می کنند که پيرامون مسايل کليدی زنده گی ،کار وفعاليت نحوهً برخورد با انکشافات مثبت ومنفی فعلی جهان پيرامون وروابط ذات البينی گروه های مذهبی ودينی جامعه، بوسيلهً آنانی که خودرا عاقل ،مسوول ،وموظف می دانند، کار تنويری صورت گيرد ووجايب دينی وقانونی هر فرد مسلمان دربرابر مردم ووطنش باوفهمانده شود.

چطور امکان دارد که باثر تبليغات ملايی ودينی برای مليونها انسان ساده دل وخوش باور مسلمان ، اين اعتقاد بوجود آيد که زنده گی پوچ وبی ارزش است ونبايد بمال ورفاه وسعادت دنيوی دل بسته کرد وبه اين وسيله عشق بزنده گی وعلاقمندی بکار ، توليد وبهره مند شدن از بهترين امکانات ودست آوردهای علمی وفرهنگی رادر درون انسانها بکشند ولی خود واعظان دودسته بزنده گی وجيفهً دنيا چسپيده باشند وآخرت وحاضرت را فدای شکم ، ثروت وقدرت نمايند وهيچ تشويشی از عقبا ومواجه شدن به پرسش قيامت  آنها را از راهی که برای سودجويی وزراندوزیپيشه کرده اند باز نمی دارد وبقول هميشه گی خود شان به صراط المستقيم رهنمايی نمی کند. برای بيداری ،اصلاح ،تشکل ،تفاهم، اتحاد  ويکرنگی مردم وکشانيدن توده های وسيع زحمت کشان مسلمان وغير مسلمان ، تنها سخنان آن رهبران دينی وسياسی تاثيرات جدی وقاطع خودرا بجا میگذارد که خودشان سمبول تقوا، ايثار، فداکاری ، پامال کردن نفس اماره ،بی اعتنايِی در برابر ثروت وقدرت وعدم جهد وتلاش برای سعادت های شخصی ، فاميلی وقومی  باشند ومنافع خود را درضمن منافع اکثريت مردم جستجو نمايند.

آيا دين اسلام بُعد های وسيعتر ، عبادت ، اعتقاد ، ووجايب اسلامی وانسانی هر مسلمان رادر بر نمی گيرد ؟

آيا دين اسلام مسلمان ومعتقد خودرا به فراگيری تمام امور زنده گی از گهواره تا گور مکلف نساخته است ؟

آيا فرد مسلمان هيچ مکلفيت ديگری در جامعه ، در بين فاميل ودرمجموع جامعهً بشری ندارد که بايد پيرامون آنها از بزرگان دين ومذهب کسب معلومات کند وبا ديد وسيعتر وروشنتری زنده گی ، کار وفعاليت نمايد؟

چطور میتوان قناعت خودرا فراهم کرد که درانبوه دشواریها ومشکلات فعلی بشريت وخاصتاً جوامع مسلمان ، خطيب  ها وواعظان دينی کوچکترين تماسی به اين همه نارساييها وزخمهای خونين جامعه  نمی گيرند.

آيا می توان قناعت مردم مسلمان را با اين سطح پايين درک دينی وسياسی اوليای امور دينی ومذهبی  حاصل کرد وبوسيلهً ملای کم سواد دانشمندان عرصه های مختلفهً علم ،تکنالوژی وفرهنگ را رهبری کرد واستقامت دادطوريکه ما درعرصهً کار سياسی خود  بعضاً خواستيم بزرگترين افراد علمی وفرهنگی وطن مارا توسط مسوولين ومنشهای حزبی ای رهبری کنيم واستقامت سياسی دهيم که از کمترين درجه ً سواد بهره مند بودند  وتاحال آن سياست در حدودی کمتر ادامه دارد.

واعظ وسخنگوی بی معلومات، کم سواد ، تنگ نظر ، غير وارد به مضمون اصلی تفکر وانديشه ًخودش ،بی بهره بودن ازمعلومات درموردافکار، گروه ها، اديان وعقايدی که میخواهد آنها را باطل اعلان کند، می تواند باثر اين کمبود ها ونارسايیها خود، فاجعه آفرين ،خالق مشکلات ودردسرهای بزرگ مذهبی وسياسی باشد وبجای موثر واقع شدن جداً مضر واقع می شود. چون ملا وواعظ بی  معلومات وبی فهم همينکه به سوالها وپرسشهای منطقی افرادی که هدف شان جز کسب معلومات چيز ديگری نيست ، جواب داده نتوانست ، طرف مقابل را به شرک وکفر وسر پيچی از احکام شريعت متهم می کند ودهن سوال کننده را با اين اتهام نامهً ناروای خود می بندد واورا نه تنها از خود بلکه از برخی از اعتقادات دينی اش دور می سازد. همچنان برخی مسوولين سياسی ودرجه داران حزبی  وقتی برای ياران وهمرزمان صادق خود دربسا مواردفکری ، سياسی وتنظيمی ،دلايل منطقی ارايه نمی توانند واستدلال سالم کرده نمی توانند، بجای اصطلاح ملايی شرک وکفر سوال کننده ًمومن ،از اصطلاح بی اصول وبی پرنسيپ ، خاين به حزب ورهبری استفاده نموده وبسان همان ملاهای بی سواد وکم سوادکه دين را بوسيلهً دفاعی خود قرار می دهند ، اينها از نام رهبران وتشکل ها ،حزبی های مومن ومعتقد را زيرضربه قرارمیدهند.بلی گفته اند که جهالت درد جان کاه است ودرمانش بود تحصيل.لذا برای عدم ارتکاب گناه هاطِ از اين قبيل بايد همه در مورد آنچه می گوييم اولاً خوب کسب معلومات کنيم، خودرا بصورت دقيق ملا بسازيم وبعد کمر برای ارايهً آن بسته نماييم . زيرا جزميت وصوفی گری های جزباتی دينی وسياسی ، انسانهارا بعمق ومضمون اصلی تفکر وانديشه کمتر رهنمون شده می تواند.

 

کجای اين عمل را می توان احساس مسووليت در مقابل دين خدا وانمود کرد که از مليونها امامان مساجد وتکايا در جهان اسلام وسايردرجه داران دين يک فيصدی ناچيز شان ، شايد پيرامون زنده گی روزمرهً مردم وراه های حل پرابلم های مسلمين ندرتا ً صحبت می کنند ولی اکثريت قاطع شان در گرماهای شديد تابستان وسرمای زمستان در محلات سرباز، در چمنها ، در زير برف وباران ودرسرمقابر، بيشتر از دوساعت، مردم را منتظر می سازند وهيچ موضوع مهم دينی واسلامی را توضيح نمی کنند ودرارتقای سطح درک وفهم دينی مردم نقشی را ادا نمی نمايند .

 

کدام مسلمان می تواند قبول کند که مسوولين امور دينی در اکثريت کشورهای اسلامی ، در حاليکه بچشم سر مشاهده می کنند که خون هزاران مسلمان  در عراق ، فلسطين ، افغانستان ، پاکستان ، نيجريا سودان ، سومالی ، هندوستان  وکشمير ، بنگله ديش ،لبنان ،چاد،،اندونيزيا ،صومالی ، عربستان ،پاکستان وساير مناطق باثر مداخلهً خارجی اسلامی وغير اسلامی می ريزد ويا باثر اقدامات تند روانه وافراطی گروه های بنياد گرا ومتعصب خون صدها مسلمان وغير مسلمان بناحق ريختانده می شود،خم به ابرو نمی آورند ، احساس مسووليت نمی کنند ودر فکر پيداکردن راه حلی نمی گردند وبمردمان مسلمان احکام دين وشريعت را برای جلو گيری از خون ريزی توضيح وتفهيم نمی کنند.

آيا نماز های جمعه وعيد وحج ، نمی توانند بهترين زمينه های مساعد برای ادای اين وظايف ومکلفيتهای دينی ،انسانی  واخلاقی اوليای امور باشد؟آيا مسايلی مهمتر از اين پيداخواهد شد که واعظان دينی ومذهبی اسلامی ،با استفاده ازين فرصتهای طلايی ووافر، مسلمانان ونمازگزاران سراپا گوش داده بحرف های شان را در راه رسيدن به اين اهداف  و آرزوهای انسانی ، اسلامی وضروری مانند برادری ، برابری ، صلح ، آشتی ، عدم انتقام جويی ،تقوا ی نفس،کمک به فقرا ومساکين ، دادن ذکات به مليونها بيوه ، يتـيم ، معلول  وبيکار فقير، مريضان بی دوا ،موسفيدان بی کس ، بی جا شده گان وآوارگان بی خانه وبی نان  دعوت کنند ورهنمون گردند .

آيا ملاها وواعظين دينی ومذهبی  نمی توانند که عليه ظلم  ، خيانت ، مردم آزاری ، فريبکاری ، دنيا پرستی وپرورش نفس اماره وشکم دوستی تبليغ کنند ، مردم رااز مضار اين اعمال ناپسنديده  بر حذر دارند واولاً خود نمونه ًخوب آن باشند .

چرا تعدادی ازعلمای دينی ،سرنوشت خودرا با سرنوشت حکومت ها ، سرمايه داران قدرت طلب ، سودخواران وکله خواران محلی وافراد مسلح خون ريزودشمن آرامش مردم وعامل هر بدبختی ورذالت ، گره می زنند ومقام مقدس دينی را تابع هوسها وآرزوهای پليد دنيايی می سازند ودر بسا موارد احکام دينی وشريعت را مطابق ميل حکام ظالم وافراد جابر تفسير وتعبير می کنند وبه شاًن دينی وشخصيت روحانی خود مصدر خيانت می گردند .

چرا قابل سوال نباشد وقتی می بينيم که در مورد يکی از احکام دينی،بين ده ها تن از علمای دينی ، نظر واحد ،تفسير يکسان ،حکم مشابه وبهم نزديک وعمل واحد وجود ندارد وهر کسی مطابق ميل خودش ومصلحت وسطح درک خودش احکام دينی را که قيمت ومعنی مشخص دارند، به تحليل می گيرند ، تفسير های من درآوردی می کنند وبسياری ها پرسشهای بيشتر در مورد را قرين کفر می دانند خصوصاًکه عقل ومنطق شان برای توضيحات لازم کفايت نکند.

 

آيا مردمان خوب وشريف ما حق ندارند بپرسند که چرا در وطن ما،با وجود جنگهای داخلی طولانی، مداخلات خارجی گوناگون ، برادرکشیهای تاحال فعال ، ظلم وبيداد وچوروغارت بيت المال وبيوت الناس، تخريب داروندارعامه وخاص  ودوام مداخلات خارجی وجاری بودن خون هموطنان ما درکوچه وبازار نه تنها بدست ايادی کشورهای دشمن دور ونزديک ما ، بلکه بوسيلهً بخشی از افغانهای ناراض از حاکميت فعلی، علمای دينی وملاهای مشهور وطن ما که اکثراً درحوادث جنگی سی سال اخير بشکلی از اشکال در موضعگيری های سياسی ، جهادی وطالبی نقش فعال داشته اند باوجود امکانات متوفر نتوانسته ويا نخواسته اند که وظيفهً دينی ووطنی خودرا در زمينه انجام دهند. آنها می توانستند وجداً می توانند که يا مخالفين مسلح دولت فعلی را قناعت بدهند که دست از مسلمان کشی وانسان کشی بردارند وبه پروسهً مشارکت در دولت فعلی بسان خودشان بپيوندند ويا اگر به اين قناعت رسيده اند که آنها از ياغی گری وجنگ عليه دولت اسلامی دست نمی کشند وتابع قدرتهای خارجی اند، بايد قناعت مردم بيگناه را فراهم می کردند وبه آنها می فهماندند وثابت می کردند که گروهای در گير جنگ (طالبان ، حزب اسلامی ، مليشه های پاکستانی ،عرب وعجم ) خونريز مجاهد نيستند وبرای قدرت می جنگند وجنگ شان ، جنگ مقدس نيست، مثليکه جنگهای قبلی نيز برای قدرت بود نه برای اعتلای دين واسلام.!

چرا اقلاً  درطی سالهای 1371 الی 1385 که تمام قدرت دولتی خاصتا ً مساجد ، تکايا ، خانقاه ها ، زيارتگاه ها ومدارس دينی وتعليمی در اختيار علمای جهادی ، دينی وطالبی قرار داشت وقرار دارد، زمينه ًآن مساعد نگرديد تا برای آگاهی مردم ازاحکام ضروری وروزمرهً دينی خطيبان وواعظان سخنوروبافهم، اقلا ً در مراکز واحد های اداری تدارک ديده می شد وتربيه می گرديد تاافراد کم سواد ، کوتاه نظر، بی معلومات صرف بخاطر برخورداری از داشتن  لنگی سفيد ، بالای منبر بالا نمی شدند تامعلومات ناقص خودرا بنام احکام الهی تبليغ کنند.

چطور می توان قبول کرد که ملايی ويا باصطلاح عالمی بالای منبر مسجد ويا عيدگاه بلند شود وبجای تماس گرفتن بالای دردها ، رنجها ومصيبتهای مردم ،بعوض صحبت درمورد خواسته ها ، احتياجات وشکايتهای مردم از اداره ونظام دولتی وقدرتمندان جابر محلی، بدون کوچک ترين تشويش باگفتار وسخنان دُر (!) فشانش مردم پيشروی خودرا که تعدادی سرلچ اند ودر خانه های شان راديو وتلويزيون وويديو دارندچنين خطاب کند ( او کافر مه تره می گويم ترا که نماز نمی خوانی ، روزه نمی گيری، سرت را لچ کرده يی ، درخانيت راديو وتلويزيون می بينی ، خاندن می شنوی ودختر وزنت حجاب اسلامی را مراعات نمی کند) وغيره موارد ومسايل ديگری را که سالهاست تکرار می گردد، طرف خطاب قرار دهد ، توهين کند وانده کی احساس مسووليت نکند که کجايی سخنان اواسلامی است ومفيد.؟وبه او کی اين حق را داده است که بامردم ، با نماز گزارانی که در مقابل اونشسته وبه سخنان او گوش می دهند ، چنين برخورد کند .

 

نمونه ًبرجسته ومهم معامله گری وضايع کردن فرصت ، در مراسم حج است. درآن مراسم بزرگ دينی که سالانه بيشتر از دومليون مسلمان ازسراسرجهان ، برای زيارت خانهً خدا گرد هم می آيند ومسلمانان تمام فرقه های مذهبی، نژادها ، زبانها ، ملتها وقاره های جهان در ترکيب آنها شامل اند،نمی شود بجای خاموشی مطلق واقدامات پوليسی وجابرانه، با صدق واخلاص ، با محبت واخوت برادری واسلامی که پيوسته مدعی کاذب آن هستند ،برای بزرگترين دانشمندان مسلمان عرب وعجم ، وقت داده شود تا در چوکات نورمها وقوانين بين المللی ،مطابق به آزادیهاييکه در غرب ودر شرق به آن معترف اند، در مورد مشکلات جهان اسلام  وراه های حل آن وبرای ايجاد تقارب وهمسويی با بدنه ً غير اسلامی بشريت، در آن اجتماع عظيم وملکوتی مسلمانان صحبت کنند ومردم را آگاه سازند واز آن دومليون حاجی بحيث سفيران مهمان خانهً خدا استفاده کنند وندای شان را بگوش تمام مسلمانان جهان برای خير وخوبی وبرادری ومفيد تمام شدن نسبت بهمديگر وجامعهً جهانی ارسال نمايند.

  امروز مردمان مسلمان جهان به هزاران پرابلم ودشواریهای زنده گی وبقا مواجه اند . بيدادفقر ،وحشت بيکاری ، تباه شدن بوسيله امراض مختلف مهلک وکشنده وساری ، خم شدن کمر ده ها کشوراسلامی درزيربار قروض خارجی ، دوام عقب مانده گی علمی ، فرهنگی واقتصادی اکثريت مسلمانان جهان ،مهاجرت ها وکوچيدنهای پر از تلفات برای پيدا کردن لقمهً نان، از کنترول خارج شدن خانه جنگی ، تجاوزات مکررخارجی ، تجاوز کشورهای اسلامی عليه برادران مسلمان شان ، تجاوز توام با خون ريزی امريکاييها وغربيها برای دموکراتيزه(!) ساختن حيات مردمان مسلمان خاصتاً در منطقه، غارتگری ووحشت غير قابل توجيه اسراييلی ها عليه فلسطيني ها ، لبنانی هاوترور شخصيت ها  ومبارزين مخالف آن رژيم در سراسر کشورهای عرب  ، اوج گيری تروريزم وبنيادگرايی دولتی وسازمانی در بين کشورهای مسلمان ،قساوت وبی رحمی غير قابل قبول وجنگهای وحشيانهً گروه های مذهبی که تاسرحد بريدن سرها وسوزانيدن اجساد  همديگر پيش رفته اند ونمونهً بارز آن را می توان در عراق و پاکستان و الجزاير ووطن خودما مشاهده کرد ، از آن بدبختی هاييُت که نه تنها جهان اسلام بلکه ساحهً وسيعی از کرهًخاکی را نا آرام ومصطر ساخته است که هرچه زودتر بايد به آنها رسيده گی شود.

اين دشواری ها را در کجا بايد مطرح کرد ؟ آيا مکانی بهتر تر از مکه ومدينه وجود دارد؟ آيا اعتقاد اسلامی مبتنی بر اين نيست که دين اسلام باعث رستگاری دنيا ونجات از عذاب آخرت است ؟ اگر چنين است بايد زنده گی را نيز رونق بخشيد وبهترين مکان رونق بخشيدن بزنده گی تمام مردمان مسلمان، طرح اين مسايل وقضايا در خطبه های نمازهای روزهای جمعه ، عيدها وموسم حج با مردمان محل ، شهر وجهان اسلام است که با کمال تاسف تا هنوز اکثريت قاطع کشورهای اسلامی از اين امکانات عالی واستثنايی استفاده نکرده اند وتصميم نيز ندارند که استفاده کنند  .

 يگانه مواردی که در طول سالهای گذشته از همان دورهً اول مشروطيت ، بقدر کافی از منابر مساجد در وطن ما استفاده شده است ، بدنام کردن روشنفکران وطنپرست وچپی افغانستان بوده که بجرم مبارزه عليه استعمار، مشروطه خواهی ،بجرم مخالفت و مقابله با پادشاهان ظالم وفاسد که آنها را (ظل اله) می گفتند يا بجرم سرلچی ويا داشتن افکار ترقی خواهی،پوشيدن لباسهای غيرسنتی ، فعاليتهای فرهنگی ، تراشيدن ريش وماندن بروت  وموی دراز، سرلچی وپای لچی زنان وپارهً امور ديگر ازجمله وابسته گی های ايدولوژيک، کم نمازی ويااتهام روزه خوری ونوشيدن وخوردن مواد نشه آور بوده است. در حاليکه سودخواران ، ظالمهای محلی وکلانتر ، حکومتی های فاسد ،جواسيس پاکستان وملاهای ساخت انگليس، خرابکاران عربی وعجمی ،رشوه خواران وغارت گران ووطن فروشان ، محتکران وآدم کشان حرفوی نزد شان از مصوونيت برخوردار بوده اند.

اگر اجاره داران اماکن مقدسهً اسلامی ، به حجاج ، علمای ترقی خواه ، ضد ظلم ، عدالتخواه وضد استکبار جهانی حق ابراز نظر در موسم حج ودر مراسم واجتماعات عظيم دينی آن موسم نمی دهند ، حداقل دراطراف خانهً خدا ، جاييکه کشتن هر نوع زنده جان را حرام می دانند،حد اقل خون صدها حاجی را بجرم دادن چند شعار ضد امريکايی وضد اسراييلی بايد نمی ريختند ودر آينده نريزانند. همه شاهد هستيم که پوليس سعودی، در طی چند سال گذشته خون صدها حاجی را باثر فير مرمی برای آن در مکهً معظمه،در جريان مراسم حج ، ريختاندند که حاجيان ساده دل فکر کرده بودند در خانه ً خدا ودر سرزمين محمد مصطفی ، درد دلشان را ، آرمانها واهداف شان را از نزديک با خدای شان وبا پيغمبر خدا مطرح می کنند واز خدا طالب کمک می گردند .آن مسلمانانئ خوش باور فکر کرده بودند که در اطراف خانهً خدا آزاد وحُر خواهند بود ومستقيماً با خدای شان راز ونياز خواهند داشت ولی خبر نبودند که آن اماکن مقدس نيز قوماندانان، اربابان واجاره دارانی دارند که از جنس بشرند ولی از ساير بشريت خودرا يک سرو گردن بلندتر می دانند وخادم آن اماکن نی بلکه به بادار وحکمروای مطلق آنجا تبديل ساخته شده اند.

 

حاجيان مذکور در شرايطی به گلوله بسته شدند وجان دادند که آرمانهای آنها چيزی جز طلب شکست برای اسراييل وامريکا نبود وآنها بحيث مسلمانان ايرانی ويکعده حجاج غيرعربی برای همدردی با مسلمانان مظلوم عرب فلسطينی وساير مردمان عرب تحت اشغال اسراييل وطرف تجاوز امريکا، چند شعاری را سر داده بودند ، پوليس قرار گاه اصلی واولی مسلمانان ، افسران اردوی مرکز دين اسلام ، ژاندارم سر زمينهای مقدس ، قلوب مردمان بحج رفته را بی رحمانه هدف مرمی قرار داد ندوکشتند .آيا برای آن حاجيان ،مسلمانان ومظلومانی که درمکهً معظمه وبدست سربازان  مسلمان وسپاهيان پادشاه سعودی( خادم حرمين شريفين )  کشته وقصابی شدند،می توان اسم شهيد گذاشت ياخير ؟.

 

بايد به اين مسالهً مهم يعنی استفاده از خطبه های اين نماز ها ،از جمع شدن مسلمانان در نماز های پنجگانه ، نمازهای جنازه وجمعه ومراسم تدفين جنازه هاوساير گردهم آييهای مذهبی ، بطور صادقانه برای دادن آگاهی های لازم بمردم متاسفانه عقب نگهداشته شدهً ما،بوسيلهً علمای آگاه وچيز فهم دينی غير سياسی وغيرجانبدار،غير وابسته بگروه های افراطی وانتقام جو وآشتی ناپذيرداخلی ويا وابسته به شبکه های درظاهر مذهبی خارجی، اقدام شود ومنبر های مساجد به محلات حلال مشکلات دينی ودنيوی مردم مبدل گردد نه برای تعميق اختلافات مذهبی ، قومی ،گروهی وسياسی زيرا تاحال از اين بابت مردم ما خسارات هنگفتی را متحمل گرديده اند.

 

واخيراً می خواهم بعرض برسانم که ما فرزندان مردمی هستيم که جرات نمی توانيم بگوييم که فرزندان ملت افغانستان هستيم. نمی توانيم با جرات خودرا افغانستانی بناميم ، نمی توانيم از افتخارات خراسان بزرگ وبا عظمت بدون تشويش ياد کنيم، ما از وحدت ملی نام برده نمی توانيم ، چون نه ملت شده ايم ، نه وحدت ملی داريم نه همديگرا تحمل وپذيرفته میتوانيم وهرگاه خودرا افغان بگوييم تعدادی با غرور وعظمت مینويسند وبارها نوشته اند که افغان وپشتون باهم يکيست وبه اين وسيله خشم غير پشتونها را باعث می گردند واگر به اساس اين فرضيه که خيلی معمول گرديده است ، کسانی از ساير مليتهای غير پشتون ،از بکار بردن نام افغان انکار کنند ، بخيانت ووطن فروشی وتعصبات مردود محکوم می گردند. لذا بخاطر حرمت بمردم خوب ، شريف وزحمت کش وطن ما که اکثريت قريب به اتفاق شان را مسلمانان تشکيل می دهند، ما از اين زمينه های کاری نيز به نفع خودشان استفاده نماييم.

من عقيده دارم که مراکز دينی وعبادتگاهای وطن ما ، بوسيلهً افراد مغرض به يکی از مراکز فعال تعميق اختلافات ملی وقومی مبدل گرديده وکمتر ملاهايی پيدا میشوند که موضع گيری قومی وزبانی خاص نداشته باشند.ازينروهمان طوريکه درتبليغات خود يگان بار ابرازمی کنند ولی درحقيقت هم همين است که در احکام واصول دينی جای ومقام خاصی برای عرب وعجم، پول دار وغريب وسفيد وسياه وجود نداردولی مدعيان کاذب دينی آنرا در عمل تطبيق نمی کنند .ازينرو به همه اوليای امور وهمه مسلمانها لازم است که مساجد وتکايا را از دست نفاق افگنان واستفاده جويان خارج وتحويل خدمتگاران حقيقی دين خدا نمايند ودر عرصهً جهانی نيز لازم است که از امکانات خانهً خدا ورسول خدا ،برای رفع مشکلات اقتصادی مردمان غريب وبيکار جهان اسلام وبرای اتحاد مردمان مسلمان غرض نيل به  زنده گی آبرومندانه وعصری ، ترقی وپيشرفتهای علمی وفرهنگی وکوتاه ساختن دستان جديد استعمار وبهره کشی وغارت مواد خام سرشاردول اسلامی استفاده شود ودين ازخدمت واسارت استبداد های سلطنتی ، امارتهای غارتگروزراندوزعياش و  جمهوریت  های قلابی ايکه جز درفکر اغوا وفريب مسلمانان در پی انجام کار ديگری نيستند ، نجات داده شود وبناحق بوسيلهً عقب مانده گی ، سازش ناپذيری با تمدن ، عدم جوشش با ساير اديان وملتها وفرهنگها از آن استفاده ً بيشتر از اين صورت نگيرد.

 

بايد از دين خدا ، درراه سعادت وآرامش بنده گان او استفاده شود  ، دين را بايد از اقلام تجارتی وارداتی وصادراتی  بيرون کرد ومسالمت جويی وقدرت همزيستی آن را با ساير اديان وفرهنگ هاتقويه نمود  !

 

16/07/2006

 


بالا
 
بازگشت