انجيلا پگاهی

معیاد گاه

 

آهی کشیده گفتــــــــــش اینبارِ آخرین است

در وعده گاه خــــــواهش دیدار آخرین است

پاشیدش از دو بوسه حـــس غریب هجرت

گُل مُهر غمــــــــگنانه تکرارِ آخرین است

گفتش درین دوراهی هریک گِریم راهی

اعــــــــلام ای جـــدایی پندار اخرین است

بر گِل نشـــسته کشتی گم کرده سرزمینی

گو موج پر مصـــیبت! آزار آخرین است

معیاد گاه خامـــــــــش پر شد ز الوداعی

با پچ پچ دو عاشــــق بیدار آخرین است

 


بالا
 
بازگشت