محمد عوض نبی زاده

 

بمناسبت  یا د وبود و گرامیداشت از هفتادو هفتمین سال  وفات

مورخ بزرگ کشور علامه ملافيض محمد کاتب هزاره

 

مرد نميرد به مرگ ، مرگ از او نامــجوست

نام چو جـــاويد شـــــد مردنش آسان کجاست

 

. فيض محمد کاتب پسر سعيد محمد مغول معروف به هزاره محمد خوجه از بزرگترين تاريخ نويسان قرن بيستم عسيوی، در کشور عزيز ما افغانستان ميباشد. و بیست چهارم سپتمبر– سال -  2006 –

میلادی مطابق به دوم –میزان –سال  -1385- شمسی مصادف  با هفتادوهفتمین  سال وفات علامه  ملا فیض محمد کاتب هزاره است.  کاتب در سال 1279 قمری در دهکده ای به نام « زرد سنگ »  ولسوالی قره باغ غزنی ، چشم به جهان گشود و تحصيلات اوليه را در همان زادگاه خويش فراگرفت و سپس راهی نجف گرديد و چندی در آن مرکز علمی به تحصيل پرداخت و مدتی در هند آنوقت ، در شهرهای لاهور و پشاور مشغول تحصيل شد و نيز مدت کوتاهی در قندهار نزد علمای اهل سنت تحصيل نموده است. اما بيشتر معلومات او در سايه مطالعات دوام داری است که در کتابخانه های عراق ، ايران ، هند و افغانستان انجام داده است و در ضمن گردش در کشورهای مذکور با فرهنگها و مليتهای مختلف و همچنين به زبانهای عربی ، انگليسی ، اردو و پشتو آشنا شده است. او وقتی به وطن مراجعت ميکند در شهر کابل سکونت اختيار کرده و به نويسند گی می پردازد. و بدين طريق حدود 50 سال از عمر گرانبهای او در خدمت علم و فرهنگ می گذرد و کتابهای ارزشمندی بيادگار ميگذارد.

 فيض محمد کاتب که در آوان جوانی چند گاهی را در هندوستان سپری کرده و با لسان انگليسی و مظاهر تمدن قرن نوزدهم آشنا شده بود، وعلاوه بر علوم متداوله و مروج در زادگاه و وطن خود، علوم ديگر را از ديارهای دور و نزديک فرا گرفته بود و با آنکه جوان بود اما تيز هوش و با درک بود و اندک اندک خود را به دربار نزديک ساخت و در آن زمان که اوايل قرن بيستم ميلادی و بويژه در جريان جنگ عمومی اول ۱۹۱٤- ۱۹۱۸ افغانستان خود مختار و غيرمستقل از آتش جنگ برکنار ماند و مظاهر تمدن مغربزمين از گونه اوتوموبيل، برق، دستگاه طباعت و فابريک ها تازه به اين سرزمين گام نهاده بودند و مکاتبی به شيوه جديد آغاز گرديده بود د و از سوی ديگر روشنفکرانی همچون محمودطرزی به نشر و اساعه دانش همت گماشتند وامير که خودش به اشعار و ابيات بيدل علاقه فراروان داشت و در آن باره ابراز رايی ميکرد، علاقمند شده بود تا تاريخی از آغاز دوران سلطنت درانيان تاليف گردد. و اين کار را به عهده فيض محمد کاتب گذاشت. اين مرد با استعداد که با دريافت معاش معين ازين وجه امرار حيات ميکرد، به نبشتن تاريخی بنام سراج التواريخ دست به کار شد و تا آخرين دقايق زندگانی خود وقايع افغانستان گذشته و جاری آنرا ثبت کرد و خوشبختانه با طبع سه جلد آن در آن زمان کاری بزرگ و بی سابقه يی ايفا گرديد.

کاتب در امارت عبدالرحمن خان بسمت منشی حضور کار کرده و اکثر تواريخ افغانستان به قلم او نوشته شده است.

 کاتب مدتی عضو دارالتاليف وزارت معارف امانيه بود و در عين حال به تدريس تاريخ و ادبيات در ليسهً حبيبيه می پرداخت و از طرف ديگر کتب مدارس جديد را تصحيح ميکرد. وی  در دوران سلطنت امان الله شاه بحيث مدعی العموم تعيين گرديد که به مخالفت تعدادی از قبيله سالاران از جمله عبدالغزيزخان وزير داخله مواجه گرديد.

علامه کاتب در چندين رشته از علوم متداول زمان خويش ، مخصوصا در رشته های حکمت ، تاريخ ، ادبيات عرب ، فقه ، اصول ، منطق ، لغت ، هيئت ونجوم ، حساب و جبر ، جغرافيا و حتی علوم عصری مهارت داشت.

برای شناخت کاتب همين بس است که مريم هارونوا ميگويد : « امروزه هيچ مورخ افغانستان شناس بدون مراجعه به کتب ملا فيض محمد نمی تواند اثر خويش را يک اثر جدی و تحقيقاتی محسوب کند.

کاتب آثار  زيادی از خود بجا گذاشته که ما فقط چند اثر او را نام ميبريم :

نخستين بار تحفه الحبيب را نوشت، مگر آن را سانسورگران آنقدر حک و تعديل کردند که او مجبور شد بار ديگر مجدد سراج التواريخ را بنويسد که آنهم از سانسور امير حبيب الله در امان نماند.

تنها سه جلد آن در سال ١٣٣١  هـ ق در مطبعه حروفی کابل چاب شد و سه جلد ديگر آن هنوز هم قلمی است و تنها تذکرالانقلاب به زبان روسی ترجمه و در مسکو چاپ شده است.

کتابهای ديگر او فيضی از فيوضات، تاريخ حکمای متقدم، نسب نامه افاغنه، ميباشد.

کاتب سراج التوارخ را درشش جلد تآ لیف نموده که زمان بندی آن بدینترتیب مشخص میشود .

- سراج التواریخ جلد اول- عصر سدوزائی-1160 –1258–قمری.

-سراج التواریخ جلد دوم- عصر محمد زائی-1259 – 1297 –ق.

سراج التواریخ جلد سوم – دوره سلطنت عبد ا لرحمن -1297 – 1319 – ق .

- سراج التواریخ جلد چهارم –سلطنت حبیب الله -1319 – 1337 –ق.

- تاریخ عصر اما نیه سلطنت امان الله خان -1298 -1307 –ش.

تذ کرالانقلاب- دوره حبیب الله  کلکا نی-1307 – 1308 –ش.

از شش جلد سراج التواریخ  تنها  سه جلد  آن چاپ شده  وکم یا فت است  وجلد های پنجم  وششم  بصورت قلمی درارشیف ملی موجود است وجلد چهارم موجود است ولی پنهان نگه داشته شده است .

سراج التواریخ در واقع ام التواریخ دو قرن اخیرافغانستان است  که همه مورخین از کا تب  و تاریخ بزرگ او بهره میگیرند.

علامه کاتب هزاره یکی ازمورخان توانمند کشور ما دانسته میشود که رویدادهای دو سده گذشته  -1160 – 1347 – ق. کشور را بصورت واقعبینانه وبا صداقت  وفارغ از غرضمندی به نگارش درآورده است. او را باید وارث با الا ستحقاق ابو لفضل بیهقی مورخ نامدار عهد غز نویان خواند. دانشمند ان  معاصرما  کا تب را بیهقی عصر حاضروبیهقی سده پسین و بیهقی دیکر لقب داده اند.

نز دیک به هشت دهه ، از مرگ تاريخ نگار نستوه ، کاتب فيض محمد هزاره ميگذرد. با آنکه در طی گذشت اين زمان طولانی ، بسی کتاب ها در گستره تاريخ افغانستان انتشار يافته است ، اما به گواهی شواهد و اسناد در دست داشته ، ماحصل زحمات قلمی کاتب بزرگوار به ويژه اثر قابل دسترس برای مردمان بيشتر ، يعنی سراج التواريخ شکوه و آواز يی دارد که آنرا در صدر تاريخ های طرف رجوع به دوره طرف نظر می نشاند. می پندارم که چند ويژگی در کارکرد قلمی کاتب مانند کارکردهای هر نويسنده و متفکر و انسان متبارز ديگری برازندگی دارد. کارکرد قلم مورخی که در زير سايه استبداد می نوشت ، آن همچنان استبدادی که شخص امير خود کامه خط به خط اثر او را ملاحظه ميکرد ؛ و در کار زحمت و نوشت ، هنرمندانه ، درنده خويی ها و بی دادگری ها را تصوير ميکرد ؛ و با قرار داشتن در محدودهً امکانات و اسنادی که فراوان نبوده است ، دقت نظر و امانت داری را رعايت کرد ، باری بدون ترديد ، شکوه و نام آوری ، جلوه های تابنده و ديرپای می يابد. سبک روان و سليس نگارش ، بهره گيری از مطالعات و ذخاير ادبی و لفظی چاشنی دل انگيز تر به کار کرد قلمی او می بخشد. وقتی چنين انسانی ، مکونات  و گفته نشده های عرصه قلم را به قدم های خجستهً استبداد ستيزان آزاديخواه ، پيوند داد و در واقع سرعزيز را ، هردم آمادهً فدای شريفترين آرزوها در کف نهاد ؛ بعد نام آوری و تحسين شخصيت اش در تاريخ برای آنانی که در پی دريافت چنان ارزش ها هستند مسلم است که فزونی می يابد...

 منابعيکه درباره کتاب هزاره نوشته اند ميگويند که در دوران حکومت های گذشته  تلاش ميشده است تا نام و نشان اين چهره تابناک تاريخ افغانستان در لای اوراق تاريخ محو و نشانی از آن باقی نماند. چانچه مرحوم محمد حيدر ژوبل ستاره درخشان ادبيات معاصر دری افغانستان در کتاب « تاريخ ادبيات معاصر افغانستان » وقتی ناگزير ميشود سراج التواريخ را معرفی کند بنابر سانسور های قبل از چاپ مجبور ميشود نام مولف کتاب « سراج التواريخ » را بجای ملافيض محمد کاتب هزاره « ميرزا فيض محمد غوری » بنويسد. عده ای تا ليف کتاب سراج التواريخ را باشتراک امير حبيب الله خان ذکر ميکنند و باين وسيله می خواهند نقش کاتب هزاره مولف اصلی را ضعيف سازند. حسين علی يزدانی  از قول علام حسين بهسودی مينگارد که من بچشم خود ديدم که روزی سردار محمد نعيم خان برادر محمد داود خان به همراه چند محافظ بخانه علی محمد پسر کاتب آمدند. وقتی علت را جويا شدم معلوم شد که برای بدست آوردن آثار کاتب هزاره آمده بودند. اينکه چه مقدار آثار قلمی کاتب بدست محمد نعيم خان افتاد و چه تعداد از چشم او مخفی گرديد اطلاع ندارم ولی آنچه مسلم است اينست که مقداريکه بدست سردار محمد نعيم خان افتاده بود معدوم گر دید.

 نام و شان کاتب هزاره درطی مدت دو و نیم دهه اخیر دوباره تازه شد و سيمينار های   بين المللی « کاتب شناسی »  داير گرديد و مقالات متعدد پژوهشی بزبانهای فارسی دری و پشتو و ترکی ، روس ، انگليسی ، فرانسوی ، بلوچی و پشه يی در باره شخصيت علمی ، تاريخی ، سياسی و آزاديخواهانه کاتب هزاره قرائت گرديد و مجموعه مقالات سيمينار ها طی رساله های   بچاپ رسيد.

مرحوم کاتب هزاره در حلقه های تاريخ نگاری و خدمات شايسته مردمی او در افغانستان که در لای رساله ها و ياداشتهای ارزشمند و چشم ديد های ثقه و معتبر خود از دوران کودکی تا زمان جوانی و دوره های ورود به نگارندگی درباری و استفاده از ناز و نعمت دربار هيچگاه قالب توده يی  و مردمی خود را از دست نداد و هميشه در هرحالت و مقامی که قرار داشت در فکر مردم بود و برای مردم می زيست.

در تاريخ معاصر کشور ما ، نام علامه ملا فيض محمد کاتب هزاره در جملهً نوابغ نامی چون ستارهً تابناکی ميدرخشد. زيرا او حق مادر وطن را با نوشته های شجاعانه و روشنگرانه اش طی دوره های فتور و اختناق سرزمين ما به نيکويی ادا کرده است.

. ملا فيض محمد در سال ١٢٧۹ هـ ق در قره باغ غزنی به دنيا آمده و بسال ١٣٤۹  هـ.ق در کابل جهان فانی را وداع گفت و در حدود هفتاد سال زيست و آثار زياد و گرانبها نوشت و آثار چاب ناشده او به خط زيبای نستعليقش در کتابخانه های داخل و خارج افغانستان موجود است.

ملا فيض محمد کاتب از سردمداران فرهنگ سرزمين مان و از پيشگامان تاريخ نويسی راستین در سدهء پسين است. او از ميان چنان مردم فرودست و ستمکشی برخاست که شمار فراوانی از تبارش، سرهای شان را به کله منارهای امير خودکامه بخشيده بودند تا عطش سيری ناپذير امير مستبد را در خونريزی و انتقامجويی فرونشانده باشند.

 با قلم و خامهء بی نظيرش، امرای وقت، خود را ثبت تاريخ کردند در حاليکه او را به عنوان شهروند درجه آخر، در آخر صف نگهميداشتند و خارج از مدار تاريخ تصور می نمودند.

کاتب رسالتش را در کار واقعه نگاری نيک تشخيص می داد.  او تودهء بی شکل و درهم و برهم حوادث روزگارش را چنان ، تنظيم و تأليف می کرد که گفتی ابوالفضل بيهقی مؤلف تاريخ مسعودی سر از خاک بلند کرده و شايست و ناشايست روزگارش را به داوری نشسته است. با آنکه سراج الملت والدين امير وقت افغانستان مراقب و ناظر تمام وقت کار های او بود مع الوصف او با استفاده از زبان ملفوف استعاره، تمثيل و اشاره هم فساد و فجايع دربار، بخصوص استبداد استخوانسوز دوران امارت ضياالملت والدين پدر امير حبيب الله خان را برملا ميکرد و هم فرمانروای حسابگير و سختگير را وادار به تجاهل و اغماض مينمود.

اين نکته ها می رسانند که کاتب نه تنها مؤرخی دقيق النظر و کم نظير بود بلکه روان امرا، درباری ها و صاحبان قدرت را نيک می شناخت و شنای سياسی در آن دريای توفانی را بلد بود.

پس کاتب هم روانشناس، هم جامعه شناس و هم سياستگری ماهر بود ورنه ناممکن بود که به اصطلاح بگذارند از زير ريش سرکار اشتر را با پشتاره بگذراند!  و آن آثار انتقادی را قلمبند کند.

او پدر تاريخ نويسی مدرن افغانستان است و تاريخ نگاران مابعد از نوشته های او بهرهء فراوان برده اند.

او يکی از پيشگامان نهضت مشروطه خواهی افغانستان هم بود و دين بزرگی بر گردن نوانديشان و آزاديخواهان وطن ما دارد.

كاتب در واقع كسى است كه شرايط و اوضاع زمان خود را به طور مشرح بيان ميكند و تنها به شرح زندگى امير و خوانين دور و برش اكتفا نيمكند و براى همين منظور مورد انتقاد مردمان صاحب نفوذ قرار ميگيرد و به رعونت متهم ميگردد. اما او شايد آگاه از اين امر بود كه روزگارى بعد مستشرقين و مورخين طراز اول او را به عنوان موخذ صاحب اعتبار خواهند گزيد. مردمان صاحب صلاحيتى چون غلام محمد غبار، لودويگ ادمك  و باز لويى دوپرى بار ها از اين موخذ سود جسته اند.

كاتب جادهء يكطرفهء تأريخ نگارى را دو طرفه ساخت، به اين شرح كه در گذشته مورخ كشور ما بيشتر به مورخين غربى رجوع مى برده اما اگر يكى از اين مورخين براى دريافت اوضاع و احوال زمان عبدالرحمن خان و حبيب اله خان از حضور با صولت كاتب اغفال كند، كار ش مكمل نخواهد بود. همينطور هيچ كار مورخ غربى مكمل نيست كه اگر در نگارش تأريخ نزديك، سهم كاتب را نا ديده بنگرد.

مطالعه سراج التواريخ و ديگر آثار او انسان را واميدارد تا استعداد خارق العاده و شگوفان او را تحسين کند.

او تنها قهرمان قدرتمند کار و ابتکار نيست بلکه تسلط ذهنی او بر سياست و جريان های سياسی در افغانستان و اطراف و نوايی آن اهميت نبشته ها و تاليفات او را دو برابر بالا ساخته است، و چنانکه شايسته يک مورخ با احاطه و سيطره است، وقايع را با چنان موشکافی بصورت جامع ثبت و تحليل کرده است که هر خواننده دقيق النظر را به شگفت اندر ميسازد.

فيض محمد کاتب با ذکاوت، قوت طبع و نيروی خامه خويش نکات باريک و پراهميت را که ثبت آنها در سرنوشت سياسی و ملی تاثير بسز اداشته است، با مهارت و عبارت آرايی خاص درج کرده است و گويا با اين شيوه خود همان رسالتی را که يک مورخ بعهده دارد ايفا کرده است. و اين کار عمده يقيناً از عهده و توان اقران او برآورده نبوده است. ملا فيض محمد واضح ميسازد که مورخ هيچگاه از درج حقايق سر باز نمی زند، و بکاری که در تاريخ نويسی اسباب واژگونی حقيقت را فراهم سازد، دست نمی يازد.

کاتب را به حق بيهقی روزگارش خوانده اند که بازگويی حقيقت را در تاريخ، پيشه خويش ساخته بود و ازادگی را منش خويش و گويا پيمان بسته بود که خامه اش را هرگز با دورغ و گزافه و مسغ واقعيت نيالايد.

او حقايق ناگفته را با دليری و جريزه شگفتی انگيزی بازنوشت و چون تاريخ پردازان  بزدل و مزدور به معامله گری در اين امر شريف تن نداد.

هرچند کتاب ارجمند سراج التواريخ را در دربار و زير مميزی امير دورانش نوشت، اما هرگز به املای امير و پيرامونيان چاپلوس وی، کتابش را قلمی نکرد و زير ضرب و شتم و تازيانه و شلاق، آثاری بر جای نهاد که تابناکترين و شفاف ترين تصاويری از رخداد های روزگار اوست.

هر چند امير شکاک، صفحه صفحه، سطر سطر و واژه واژهء نبشته های او را بازنگری ميکرد، اما کاتب توانست گاهی صريح و عريان و زمانی با کنايه و با بهره گيری از شگرد های ادبی، آنچه را که حقيقت ميپنداشت بازگويد و جعل و دروغ و گزاف را بر نتابد.

هواخواه آزادی و مشروطيت بود پشتيبان جنبشهای پيشرو زمانش و اگر به بهای هواداری آزادی و تجدد انديشه، به زندان هم ميافتاد باکی نداشت..

بزرگداشت از کاتب، بزرگداشت از حقيقت، آزادی و تاريخ است و کسانی که ياد او را زنده ميدارند، ياران راستين حقيقت و آزادگی اند.

ياد اين فرهيختهء نستوه و دانشمند آزاده گرامی باد که تنديس بشکوه وی در ايوان تاريخ همواره افراشته خواهد ماند.

 ماه ثور  -سال 1362- سمینار – یکصدوبیست وششمین سال تولد کاتب هزاره  از طرف وزارت  امور اقوام  وقبایل  وبه همکاری اکادمی علوم در هوتل آریانا با اشتراک مورخین وفر هنگیان کشوربر گزار گردید. مقالات  سمینار مذکور در یاد نامه کاتب بوسیله مرحوم حسین نایل تدوین وچاپ شد. 

« يادنامه کاتب » دومين اثر کاتب شناسی که از آثار متفرق در باره کاتب هزاره که توسط مرحوم حسین نایل تدوين وتآلیف گردید ودر سال 1365 –شمسی از طریق ریاست نشرات وزارت ا مور اقوام وقبایل در کابل بزیور چاپ رسانیده شد.

بر اساس  فیصله جرگه سراسری ملیت هزاره - حکومت وقت سیمیناربین المللی سالگرد  تولد  کاتب  هزاره را در ماه حوت سال 1367-شمسی درهوتل کانتی نینتل کابل با شرکت  دانشمندان ومورخین داخلی وخارجی برگزار کرد   ودرین سیمینار با شکوه در باره آثار گرانبهای کاتب   صحبت  های  مفید وارزنده بعمل آمد  . 

  درباره تدوین  وچاپ مقالات سمینا ر به سکرتریت جلسه وظیفه  سپرده شد تا در زمینه آن اقدام نماید.              

قرار اظهارات  وصحبت های علی محمد فرزند کاتب هزاره  که او در ماه عقرب سال  1358 – شمسی به تعداد -9 –کتاب ورساله و 71- شماره  سند  که شامل 3700 – صفحه میباشدو این  آثار و یادداشتهای  پدرش را تحت نظر  یک هیآت دولتی  پنج نفری به ریاست آرشیف ملی  فروخته است . علی محمد در آنز مان در بابای خودی شهر کابل زنده گی میکرد.اگر این آثار ویادداشت های گرانبها ی کاتب از حوادث جنگی شهر کابل محفوظ ومصوون مانده باشد ذخیره خوبی برای فرهنگیان کشورخواهدبود.                                                                                                                                                      سه ماه بعد از تدویر   جرگه سراسری ملیت هزاره در ماه قوس     سال -1366 شمسی  شورای مر کزی ملیت هزاره برای آشنائی بیشتر با آثار وشخصیت کاتب هزاره توسط علی بابا شاهو پسرعموی ملا فیض محمد کاتب که درعین حال عضویت شورای مرکزی ملیت هزاره را نیز داشت. به کمک ورهنمائی  نا مبرده علی محمد فرزند کاتب از شهر مزارشریف پیدا و با آمدن وی  به کابل رهبری شورا ملاقات علی محمد را با  صدر اعظم وقت ودیگر مقا مات عالیرتبه دولتی تنظیم  وفراهم  ساخت   تا از طریق یگانه فرزند کاتب معلومات بیشتر درباره این شخصیت نامدار وطن حاصل شود.

علی محمد فرزند کاتب هزاره در آن زمان تقریبآ هفتاد سال داشت ودر شهر مزار شریف به  دکانداری مشغول بود ودر ناحیه سوم شهر مزار دریک منزل خامه کاری زنده گی میکرد.

شورابا کمک فرزند کاتب موفق شد که مقبره ملافیض محمدکاتب هزاره را در بالا کوه چنداول درساحه بالا جوی کوه عاشقان و عارفان در یک زیر زمینی کنار جویچه منطقه دستیاب کند . که بعد از یافتن مقبره کاتب هزاره - رئیس – اعضای رهبری شورای مرکزی ملیت هزاره بشمول یکعده از شخصیتهای سیاسی- نظامی وفرهنکی مردم هزاره بصورت جمعی از مقبره   بازدید نمودند.

همچنان شورای  مذکوردررستوران باغ بابر به افتخار  فرزندوپسر عموی کاتب هزاره  ضیافتی را با شرکت  بیش از شصت تن ازشخصیت های فوق الذکر  ترتیب دادکه درین ضیافت درباره اعمار مقبره کاتب بحث وتبادل نظر   مفصل انجام شد و فیصله گردید تا برای این شخصیت برجسته کشور پیشنهادی مبنی بر  طرح ونقشه یک آبده مقبره یاد گاری در یکی  ازمناطق مناسب شهر کابل در نظر گر فته شود وهر چه زودتر موضوع به  حکومت وقت  پیشنهاد  وبعد از اخذ احکام به کار عملی آن اقدام گردد  و به سرعت جر یان قانونی خویش را طی نماید. قرارمعلوم تمام اسنادونقشه آبده تکمیل ومنتظیر در یافت بودجه  جهت اعمار این آ بده  یادگاری   مرحوم کاتب هزاره بود  ولی  حسن شرق  صدر اعظم وقت در ماه سر طان سال -  1367- شمسی بااین پشنهاد  مخا لفت  نمود که حتی شورای مرکزی ملیت هزار ه را  نیز لغو کرد . 

     نقشه آبدیده  یا د گاری مقبره کاتب توسط انجینران ورزیده ریاست پا ما – ریاست ساختمان شهر داری   کابل با مشوره ریاست دانشکده تاریخ دانشگاه کابل وریاست باستان شناسی اکادمی علوم تهیه وآماده گردید  ویک کاپی نقشه ودیگر اسناد آن  در اختیار شورای مرکزی ملیت هزاره قرار داده شده بود.

تمام اسناد این آبده  در ریاست ساختمان شهر داری کابل تسلیم شد واگر حکومت کنونی علاقه بگیرد میتواند از طریق شهر داری کابل اقدام.و یکی از سرکها ویا جاده ای را بنام این تاریخ نگار برجسته  کشور نامگذاری کند.

ملافیض محمد کاتب هزاره حق ودین بزرگی بالای موسیسات فرهنکی - فرهنگیان وروشنفکران افغانستان دارندتا ازین شخصیت نستوه ومورخ بزرگ کشور بزرگداشت و یاد آوری شایسته بعمل آورند .

 در آخر توفيق مزيدبنیاد فرهنگی فیض محمد کاتب هزاره در هالند  را تمنا دارم و بروان آن مرد شهکا ر آفرین دعا ودرود می فرستم.

 روانش شاد ویادش گرامی باد   .                                                           

 

 ومن الله التوفیق

 

منابع

-یاد داشتها ی در با ره  سر ز مین و ر جا ل  هزاره جات   اثر  -  حسین نا یل - بهار سا ل  1379  هجری – شمسی - چا  پ    ایران  .                                                                                                                      

 - ویبلاک  انترنیتی  وزین آریائی در باره کاتب هزاره.

- کتا ب سیری در هزلره جات  نوشته انجینر علیداد  لعلی چا پ  ایران  سا ل  -  1372 – شمسی .                                                                                                                                      

- نشریه وزین هزارستان سال   1382 –شمسی  چاپ آلمان .

- مجله غرجستان سال -1366-شمسی ارگان نشراتی شورای مرکزی ملیت هزاره.

- افغانستان در مسیر تاریخ نویسنده مرحوم غبار .چاپ کابل  سال 1346 –شمسی .         

                                                             

23 – سپتامبر – 2006 – میلادی  .              

 

 


بالا
 
بازگشت