جهان اسلام و جنگ لبنان  

 

 

محمد اکرام اندیشمند

لبنان دراین روزها زیر حملات ویرانگروخونین اسرائیل دست و پا میزند. یورش قوای اسرائیلی اززمین و هوا برای ریختن خون بیشتر وایجاد ویرانی بیشتر، هر روز افزون تر وگسترده تر میشود. سرزمین ها و خانه های فلسطینیان با سرنوشت مشابه گرفتار است. اسرائیل با هواپیماهایش به ساختمانهای حکومتی در فلسطین بم میریزد؛ حکومتی که  با انتخابات آزاد در فلسطین بوجود آمد. و با تانکها و بیلدوزر هایش خانه های فلسطینیان را روی سرساکنانش ویران میکند. درحالیکه این یورش خونین همچنان با شدت فزاینده در لبنان و فلسطین ادامه دارد، جهان اسلام یا کشورهای اسلامی در واقع با سکوت و بی تفاوتی بسوی این حوادث درد ناک و غم انگیز می بینند.  یا ازحلقوم دولتمداران کشورهای اسلامی و عربی صدایی بر نمی خیزد و یا اگر فریادی بلند می شود، همچون آوازگنگان و ناشنوان نا مفهوم ومبهم  است. پرسش اصلی این جا است که چرا دنیای اسلام در برابر مظلومیت لبنان و فلسطین و بیداد اسرئیل بی تفا وتی اختیار کرده اند؟ آیا کشورهای اسلامی از هیچ امکانات و توانایی  دردفاع از مظلومیت لبنانی ها وفلسطینی ها و جلو گیری از بیداد گری اسرائیل برخوردار نیستند؟ آیا حد اقل آنها زبان سخن گفتن هم ندارند که دهن به اعتراض بکشایند و در گوش دنیای بشریت صدای مظلومیت فلسطین و لبنان را برسانند؟ چرا دنیای اسلام این چنین سرد و بی تفاوت است؟ این بی تفاوتی ها ریشه در کجا دارد.؟ و در پشت سراین سکوت چه عوامل و انگیزه های نهفته و پنهان است؟

دنیای اسلام؛ دنیای نا همگون و متفرق :

آنچی که دنیای اسلام گفته می شود و از کشورهای مختلف اسلامی تشکیل شده است، در واقع یک دنیای نا همگون، متفرق و حتی متضاد و متخاصم است. چیزی بنام جهان یکپارچه، واحد و همنظراسلامی علی رغم دین واحد ومشترک وجود ندارد.  نه تنها دیدگاه ها و مواضع دول و حکومت های ممالک اسلامی در مسایل مختلف سیاسی جهان نا همآهنگ، متشتت و گاهی متعارض هم هستند، بلکه نهضت ها وگروه های سیاسی – دینی در کشورهای اسلامی دید و سیاست یکسان و مشابه در تحولات و رویداد های مربوط به جهان اسلام و خارج از آن ندارند. حتی درجوامع اسلامی و دنیای اسلام تفسیر و برداشت یکسان و مشابه بر سر مسایل مختلف دینی و مذهبی وجود ندارد. این نا پیوستگی و چند گانگی گذشته ازمسایل اجتماعی و سیاسی حتی بر موضوعات عبادی  مسلمانها سایه افگنده است. هنوز کشور ها و جوامع مسلمان با داشتن دین واحد اسلام مؤفق نشده اند که روزهای عید دینی خود را در اعیاد رمضان و اضحی یکسان و همزمان بسازند. چه رسد به مسایل پیچیدۀ سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی، فرهنگی و نظامی که در هر کشور اسلامی با دیدگاه های متفاوت تفسیر میابد وبا  روش های  مختلف و متضاد عمل میشود.

 تفرق و چند گانگی دردنیای اسلام یک اختلاف سطحی و معمولی نیست. وهمچنان این نا پیوستگی و اختلاف تنها گروه ها و دسته های کوچک  را در بر نمیگیرد. در حالیکه دنیای اسلام از لحاظ مذهبی  به دو فرقۀ اصلی  تسنن و تشیع تقسیم میشود، احزاب و گروه های مختلف سیاسی و اجتماعی دیگر در داخل جوامع شیعه و سنی به این تقسیم شاخ وبرگ بیشتری  می بخشند. نه تنها برداشت و عملکرد دو فرقۀ اصلی  در برخی مسایل مختلف مذهبی و بسیار مسایل سیاسی و اجتماعی متفاوت است، بلکه این تفاوت و اختلاف تا مرز تعارض و خصومت میان گروه های متعدد هردو جوامع شیعه و سنی کشیده می شود. خصومت های که با نفرت شدید  و کینۀ عمیق توأم است. افزون بر آن، گروه ها و طیف های متعدد ومختلف در درون احزاب و جمعیت های مختلف سیاسی و اجتماعی سنی و شیعه در نفاق و خصومت به سر میبرند. هرکدام این گروه ها در داخل خود اختلافات دیرین وحل ناشدۀ را حمل میکنند که تا مرز تکفیر و قتل همدیگر به دشمنی دست میازند. در فضای چنین تفرق و خصومت است که گروه های مختلف و گوناگون اسلامی در جوامع و کشورهای مسلمان از معتدل تا تروریست تشکیل می یابند وبه چشم میخورند.  

تصویر افراطیت سنی  از اهل تشیع:

  آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران  در تابستان 1377 خورشیدی(1998میلادی) پس از قتل دیپلوماتهای ایرانی توسط طالبان در شهر مزار شریف، طالبان را یک گروه جاهل و بی خبر از سیاست و اسلام خواند. اما ملا عمر رهبر طالبان در پاسخ به اودرمصاحبه با بخش پشتوی رادیو بی. بی. سی  گفت: "شیعه های ایران نه نزد مسلمانان به حیث مسلمان پذیرفته می شوند و نه نزد کفار." هر چند این سخنان  ملا عمر رهبر تحریک طالبان در شرایط خاص مخاصمت میان آنها و جمهوری اسلامی ایران و توسط یک فرد فاقد هویت و صلاحیت مذهبی (ملاعمر) ازمیان یک گروه سنتی و قبیلوی اهل سنت وجامعۀ سنی ابراز شد، اما در واقع اظهارات اوبازگو کنندۀ برداشت و باور گروه ها و مجامع سیاسی و مذهبی اهل سنت به خصوص گروه های افراطی و متعصب سنی دنیای اسلام در برابر تشیع وگروه های سیاسی و مذهبی اهل تشیع است.  اظهارات ملاعمر و باوراو درمورد اهل تشیع از باور و اعتقاد حلقه های و گروه های مختلف افراطی سنی ها  سرچشمه می گیرد که از پاکستان تا مناطق شرق میانه وشمال افریقا حضور و نفوذ گسترده دارند. حلقه ها و گروه های که در بخش های مختلف جوامع سنی از درون دولت ها گرفته تا احزاب افراطی و نیمه افراطی، گروه های تروریستی  و تا عمق جامعۀ سنی به چشم میخورند . درحالیکه نا سازگاری و خصومت آنها در مسایل مختلف دینی و مذهبی با تشیع و از تشیع با آنها ، ریشۀ تاریخی و طولانی دارد، حاکمیت سیاسی شیعه که با انقلاب اسلامی ایران برهبری آیت الله خمینی تحقق یافت میزان تفرق و خصومت را برای مجامع افراطی سنی مضاعف کرد. البته در بالا بردن میزان این بدبینی و دشمنی،  سیاست های نادرست و ناعاقبت اندیشانۀ رهبران حاکمیت اسلامی ایران نقش زیادی ایفا نمود.

اعراب سنی و نا رضایتی از اوضاع عراق:

حوادث و تحولات عراق پس از حملۀ نظامی و اشغال ایالات متحدۀ امریکا که به سقوط دولت صدام حسین انجامید، میزان بد بینی و خصومت جامعۀ عرب سنی را در برابر حاکمیت شیعه دوچندان ساخت.  این سوء ظن و خصومت شامل طیف های مختلف جامعۀ سنی در کشورهای عربی می شود. از سلاطین و امیران محافظه کار و سنتی تا رؤسای جمهور سکولار و تا گروه های متعارض و غیر قانونی جنگجو و احزاب میانه رو اسلامی اهل مدارا و سازش که همه بدرجه های متفاوتی در این دید خصمانه شامل هستند. گسترش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در عراق و اقتدار شیعه دراین کشور  برای دولت های محافظه کار و شیخ های ثروتمند عرب حوزۀ خلیج فارس بد ترین و ناخوش آیند ترین تحول پس از سقوط حکومت صدام حسین محسوب میشود.  چون آنها در دهۀ هشتاد میلادی صدام حسین را با ملیاردها دالر پول غرض تضعیف و نابودی دولت شیعه درایران همکاری کردند.  اما برعکس، آنها امروزشاهد اقتدار روز افزون جمهوری اسلامی ایران در عرصه های مختلف بخصوص درعرصۀ نظامی ونفوذ دولت ایران درعراق و قدرت یابی شیعه های عراقی هستند. چند ماه قبل در دورۀ صدارت ابراهیم جعفری از شیعیان عراق بود که  سعود الفیصل وزیر خارجۀ عربستان سعودی ازنفوذ ودخالت ایران در امور عراق شکایت کرد و به دولت عراق توصیه نمود تا جلو این نفوذ و دخالت  را بگیرند. اما وزیر داخلۀ عراق در کابینۀ جعفری و از شیعیان این کشور در پاسخ توهین آمیز از طریق مطبوعات به وزیر خارجۀ سعودی گفت که ما به یک فرد بادیه نشین وشتر چران اجازه نمیدهیم که به عراق نصیحت کند.

 تثبیت اقتدار جامعۀ شیعه درعراق و تبدیل شدن جمهوری اسلامی ایران به یک قدرت اتومی منطقه یک خبر بسیارغم انگیز وغیر قابل تحمل برای سلاطین و رؤسای دول عربی بویژه برای حاکمان عرب خلیج فارس محسوب میشود. ترس آنها از حاکمیت شیعۀ دارای سلاح اتومی در ایران، بیشتر از اسرائیل اتومی است. هرچند آنها بصورت آشکارا از جنگ القاعده و گروه های دیگر سنی عرب در عراق علیه امریکا و دولت عراق حمایت نمیکنند اما به  پایان یافتن این جنگ و شکست جنگجویان سنی در بهای تسلط شیعه های عراقی براریکۀ قدرت نیز راضی نمی باشند.  القاعده و جنگجویان سنی در عراق از حمایت گستردۀ مالی شیخ ها و حلقات متنفذ مذهبی در قلمرو حاکمیت سلاطین وامیران عرب سنی برخوردار است. دستگاه های قدرت در این قلمرو هیچگونه تمایل و ارادۀ جدی برای بستن مجاری این کمک ها ندارند.

میزان نارضایتی  جامعۀ سنی و خصومت حلقه ها و گروه های افراطی سنی  علیه شیعه درعراق به حد جنون آمیز و وحشتناکی بالا رفته است. بم گزاری ها و حملات انتحاری  که تا سال قبل محدود به مراکز پولیس عراقی  می شد ، اکنون تمام جامعۀ  تشیع را در عراق نشانه گرفته است. مسلماً هدف این خصومت و جنگ بی رحمانه،  جلوگیری از تثبیت اقتدار شیعه درعراق میباشد که افراطیت سنی از لحاظ سیاسی و مذهبی این اقتدار را غیر قابل تحمل تلقی میکنند. 

جنگ لبنان؛ جنگ شیعه و اسرائیل:

زمانیکه شش سال قبل(2000میلادی) ارتش اسرائیل با فشار حزب الله جنوب لبنان را ترک گفت، این پیروزی حزب الله برای دولت های محافظه کار سنی عرب خوش آیند و شادی آفرین نبود. حتی این دولت ها در ظاهر نیز از پیروزی حزب الله استقبال نکردند.   کمال خرازی وزیر خارجۀ دوران ریاست جمهوری محمد  خاتمی  تنها کسی بود که به عنوان بلند پایه ترین مقام دولتی یک کشور اسلامی در جشن آزادی جنوب لبنان اشتراک کرد؛ جشنی که از سوی حزب الله براه انداخته شده بود. اگر اسرائیل بسوی حزب الله لبنان به عنوان خطر آینده و دشمن بالقوۀ خود نگاه میکرد و همیشه در صدد تضعیف و نابودی این خطربود، دولت های محافظه کار عرب سنی نیز بسوی حزب الله، نه به عنوان دوست ومتحد بلکه بمثابۀ نیروی همراه و طرفدار جمهوری اسرائیل نگاه میکردند. به همان حدیکه حاکمیت مذهبی شیعه در ایران برای این دولت ها، ترسناک و نگران کننده محسوب می شود، به همان حد اقتدار و حضور حزب الله در صحنۀ سیاسی و نظامی لبنان برای آنها تشویش آور و هراس انگیز است. بویژه که این اقتدار تا زمان تثبیت جامعۀ تشیع عراق در محور قدرت سیاسی آن کشور و دسترسی جمهوری اسلامی ایران به سلاح اتومی تداوم یابد. ازاین رو جنگی که امروز در لبنان از سوی اسرائیل براه انداخته شده است برای دولت های سنی اعراب، برای احزاب و گروه های سیاسی و مذهبی آنان و حتی برای افکار عمومی جامعۀ عرب سنی، جنگ علیه یک گروه شیعه و طرفدار جمهوری اسلامی ایران تلقی می شود. القاعده و جنگجویان سنی در عراق که همزمان علیه امریکا، دولت عراق و جامعۀ شیعۀ عراقی  درجنگ ومخاصمت به سر میبرند، در این روزهای که حزب الله و مناطق شیعه نشین لبنان زیر آماج حملات هوایی و زمینی اسرائیل قرار دارد، به حملات خود علیه جوامع شیعه در عراق افزوده اند. حملۀ آنها بروز هفدهم جولای (2006) به شهرک محمودیه درحومۀ جنوبی بغداد 42  نفر را کشت و ده ها تن را زخمی کرد. بسیاری از قربانیان این حمله مسلمانان شیعه بودند. روز بعد انفجار بم در شهر کوفه از مراکز اصلی اهل تشیع 54 تن را به کام مرگ برد و بیش از صد تن را مجروح کرد.

جامعۀ عرب در نشست اخیر وزیران خارجۀ خود در قاهره که  حملۀ اسرائیل را در لبنان به بحث گرفتند حتی در بیانات ظاهری و لفظی خود به حمایت از حزب الله نپرداختند. سعود الفیصل وزیر خارجۀ عربستان سعودی به عوض حمایت از حزب الله  از ماجراجویی و مسئولیت نا شناسی حزب الله سخن گفت و عمل حزب الله را در ربودن دوسرباز اسرائیلی غیر قابل قبول خواند.

خشنودی دنیای عرب سنی از فرو پاشی حزب الله لبنان:

قطعنامۀ 1559 شورای امنیت ملل متحد در اکتوبر 2004 به خلع سلاح تمام گروه های نظامی لبنان به شمول حزب الله تأکید دارد اما قدرت نظامی حزب الله مانع تطبیق این قطعنامه توسط حکومت لبنان به صدارت و نخست وزیری فواد سینیوره گردیده است. این حکومت که پس از خروج نیروهای سوریه از لبنان تشکیل شد، مانند بسیاری از سلاطین و امیران محافظه کار و سنتی اعراب از طرفداران امریکا  و جهان غرب است.  اگر جنگ اسرائیل در لبنان به فروپاشی توان حزب الله بخصوص در عرصۀ نظامی بینجامد،  خرسندی  سلاطین و امیران عربی و کلیه دولت های عرب شاید به استثنای سوریه وسودان را، از دوزاویه فراهم می کند:

نخست، با تضعبف و فروپاشی حزب الله در لبنان، اقتدار ایران در منطقه و نقش محوری شیعه های عراقی  در دولت عراق کم رنگ و ضعیف می شود .

ثانیاً، راه منازعۀ مسلحانه  با اسرائیل و ایجاد بحران و درد سر در داخل جوامع عربی برای دولتمداران عرب بسته می شود ویا در پایین ترین حد تقلیل میابد.

 دولت های عربی  در وجود سلاطین و امیران تا رؤسای جمهورشان دیگر به منازعه و جنگ با اسرائیل هر چند با نام و تعبیر جهاد اعتقاد و باور ندارند. آنها در وجود گروه های مسلح و جنگجوی عربی چون حماس، جهاد اسلامی و حتی در وجود گروه شیعۀ حزب الله که با اسرائیل به جنگ و جهاد بپردازند،  تولد بحران هایی را می بینند که قبل ازهمه حوزۀ اقتدار و و حاکمیت شانرا متزلزل و بی ثبات میکند. بحران هایی چون تقویت بنیاد گرایی اسلامی، نارضایتی عمومی در جامعه و غیره.  برای دولت های عربی و سلاطین و امیران عرب، حفظ اقتدار شان نسبت به حمایت برادرانه از گروه های اسلامی جهاد گر با اسرائیل اهمیت دارد.  دیگر آنها هیچگاه حاضر نمی شوند که اقتدارخودرا در برابرحمایت از فلسطین و فلسطینیان به قمار و قربانی بگذارند.

برای القاعده وگروه های افراطی و جنگجوی عرب، تضعیف و فروپاشی قدرت حزب الله از زاویۀ نخست پراهمیت است. گروه های افراطی و جنگجوی سنی چه درعراق و چه در کشورهای دیگرعربی در فرو پاشی و خلع سلاح حزب الله، تضعیف حضور و اقتدار جمهوری اسلامی ایران و جامعۀ تشیع اعراب را در سرزمین های عربی مشاهده می کنند؛ مشاهدۀ که برای آنها نوعی از اطمینان و آرامش محسوب می شود.

اعراب سنی واستقبال ازنابودی پروژۀ اتومی ایران:

دولت های سنی اعراب در حوزۀ خلیج فارس و شرق میانه و گروه های افراطی و جنگجوی سنی عرب در عراق  و سراسر کشور های عربی از نابودی پروژۀ اتومی ایران استقبال میکنند. آنها امید واراند که فروپاشی حزب الله و خلع سلاح آن در لبنان، مقدمه ای برای انهدام پروژۀ اتومی ایران و تضعیف جمهوری اسلامی ایران درمنطقه باشد. هر چند که هیچگاه این تمایل خود را به زبان نمی آورند و آشکارا در این مورد سخن نمیگویند. آیا چنین چیزی بوقوع خواهد پیوست؟

علی رغم آنکه حملات اسرائیل به شدت در لبنان ادامه دارد ولی هنوز مشخص نیست که آیا اسرائیل این جنگ را تا فروپاشی کامل حزب الله و خلاح سلاح آن ادامه میدهد یا نه؟ با وجودیکه مقامات اسرائیلی از خلع سلاح حزب الله و استقرار ارتش دولت لبنان در جنوب آن کشورسخن میزنند، اما معلوم نیست که اسرائیل در رسیدن به چنین هدفی تنها به ادامۀ حملات هوایی و زمینی علیه لبنان اکتفا میکند و یا جنوب لبنان را دوباره به اشغال خود درمی آورد. اگر اسرائیل از هر راهی به فروپاشی اقتدار حزب الله و خلع سلاح آن برسد، بدون تردید امریکایی ها گام بعدی را در بمباران پروژۀ اتومی ایران و حتی تخریب زیر ساختهای اقتصادی و نظامی  این کشور بر خواهند داشت. از اظهارات جورج بوش رئیس جمهور ایالات متحدۀ امریکا  درمورد جنگ  لبنان که در دفاع از اسرائیل قرار گرفت، بر می آید که موصوف پس از پایان جنگ اسرائیل در لبنان بسوی این مسیر گام میگذارد. جورج بوش روز هژدهم جولای خواستار منزوی کردن ایران شد. او امید واراست که شورای امنیت ملل متحد با اِعمال تحریم علیه ایران، راه را برای گام های بعدی امریکا دراقدام نظامی بازکند. البته انجام هرگونه اقدام نظامی علیه ایران  قبل از هر چیز دیگر، سوء مدیریت و اشتباه جبران ناپذیر رهبران جمهوری اسلامی را به نمایش میگذارد. درست، آنچی که صدام حسین در رهبری دولت عراق انجام داد.

البته  به سختی  میتوان مسیر حوادث را از قبل مشخص کرد و نتایج قطعی را پیش بین شد. اسرائیل علی رغم آغاز جنگ خونین در لبنان و ادامۀ جنگ ، دست باز و نامحدودی  درخلع سلاح حزب الله  ندارد. محددودیت  امریکایی ها در حمله به ایران بیشترازاسرائیل است . این احتمال را نیز نمیتوان از نظر دورداشت که جنگ جاری لبنان می تواند پیامد معکوس برای اسرائیل و امریکا داشته باشد. به این معنی که حزب الله بجای تضعیف و فروپاشی در پایان این جنگ از جایگاه بهتر و مستحکم تر اجتماعی در لبنان و جامعۀ عرب برخوردارشود و جمهوری اسلامی ایران در موقعیت بهترازگذشته قرا بگیرد؛ نتیجه ای که  برای اسرائیلی ها، برای واشنگتن و هم برای دولت ها و گروه های سنی عرب  در منطقه، نا راحت کننده و نا خوش آیند تمام میشود.

 اما آیا اسرائیل و ایالات متحدۀ امریکا خواهند گذاشت تا حوداث لبنان در مسیر مخالف اهداف و برنامه هایشان سیر کند؟ از جنگ وسیع و گستردۀ اسرائیل در لبنان و حمایت رئیس جمهور امریکا از اسرائیل در این جنگ بر می آید که آنها به هر قیمتی راه را بروی احتمال اخیرالذکرمی بندند. علاوه بر اینکه اسرائیل دراین جنگ حمایت ایالات متحدۀ امریکا و در حد کمترازآن، پشتیبانی اروپایی ها را با خود دارد و از تأیید غیر رسمی و خاموشانۀ محافل حاکم و غیرحاکم جامعۀ سنی اعراب بر خوردار است، هیچگونه قواعد وضوابط اخلاقی را در جنگ رعایت نمی کند.  اسرائیل در حال به آتش کسیدن لبنان است. خشونت و بی رحمی نیروهای اسرائیلی در این جنگ به گونه ای است که صدر اعظم لبنان گفت: "اسرائیل در حال باز کردن دروازه های جهنم و دیوانگی بروی لبنان است". وزیر دفاع اسرائیل به ارتش دستور داد تا از تمام امکانات خود در جنگ با حزب الله استفاده کنند. وزیر امنیت اسرائیل از پایان یافتن فرصت حزب الله سخن گفت و اظهار داشت که اسرائیل در مرزهایش با لبنان تنها نیروی دولت لبنان را می پذیرد.

 


بالا
 
بازگشت