محمد اکرام اندیشمند

 

                                       از "نهرین" تا "قانا"

                                                                                

نمیدام چرا با تماشای پیکرهای کوفته شده و خونین کودکان لبنانی "قانا" بروی پرده های تلویزیون، ناگهان بیاد بمباران شهر نهرین افتدیم. بمبارانی که 23 سال پیش توسط هواپیمایهای شوروی درشهر (شهرکهنه)  نهرین از ولسوالی های ولایت بغلان بوقوع پیوست.

اواسط جوزای 1363 خورشیدی درآغاز یک شام بهاری، هواپیماهای شوروی  شهر نهرین را زیر بمباران قرار دادند. بم ها بروی خانه هایی در جنوب شهر در جوار مسجدی بنام مسجد شربف جان فرود آمد. بمباران و پرواز هواپیماها بروی شهر پانزده دقیقه طول کشید. انفجار های عظیم و هولناک  وغرش بم افگن های روسی شهر را وحشت زده ساخته بود. دود وخاک ازمحل اصابت بم ها درهوا بلند گردید و بوی زنندۀ باروت بم ها،  در هر گوشۀ شهر به مشام میرسید. وقتی بمباران پایان یافت وصدای هواپیما ها ناپدید گردیدند، فریاد و ضجۀ زنان ومردانی از محل بمباران بلند شد. مردم از هرگوشه وکنار شهر با شتاب به محل بمباران آمدند. من نیز با جمعی ازهمراهانم به آنسو شتافتم.  صحنۀ تکان دهنده و غم انگیزی بود. بم ها چند خانه را منهدم کرده بودند. اما دوبم پنجصد کیلویی بروی خانه ای اصابت کرده بود که درزیرزمینی  آن خانه،  15 نفر پناه گرفته بودند. تمام افراد آن زیر زمینی، زنان و کودکان بودند. از میان آنها تنها 11 تن مربوط یک خانوادۀ مهاجراز پنجشیر می شدند که سه ساعت قبل وارد منزل یکی از خویشاوندان خود گردیده بودند. از این خانوادۀ مهاجر تنها سه نفر از مردان خانواده که درزمان بمباران برای خرید به شهر رفته بودند، جان سالم بدر بردند. این سه تن ، مولوی عبد الرب بزرگ خانواده ، پسرش عبدالرحمن و نواسۀ 12 ساله اش بود.  مردم و مجاهدین شهربه سختی کارمیکردند تا اجساد را از زیرآوار خاک و چوب بیرون بکشند. اجساد قابل شناسایی و تشخیص نبود. بدن کوفته شدۀ زنان و اطفال درهمدیگر چسپیده بودند. اجساد را به صحن مسجد نقل میدادند. تعدادی از مردم  پیشنهاد کردند تا اجساد بروی پارچه های سفید گذاشته شود تا دیگر ضرورتی به تکفین دوباره نباشد. پارچه های  سفید را بروی زمین در میدان جلو مسجد هموار کردند. پیکر قربانیان از زیر خرابه ها بروی پارچه میگذاشتند. وقتی پیکر متلاشی شده و خونین کودکان بروی پارچه های سفید گذاشته می شد، عبدالرحمن  باصدای بلند و درد ناکی نام فرزندان، برادر زاده ها و خواهر زاده هایش را میگرفت و بی صبرانه اشک میریخت. اما پدرش مولوی عبدالرب او را به صبر و پایداری دعوت میکرد. تحمل و صبر باور نکردنی مولوی عبدالرب به آن مصیبت طاقت فرسا و کمر شکن در آن شام تاریک و هولناک یک پدیدۀ شگفت انگیزو تحسین آفرین بود. او با لبان متبسم و روحیۀ بلندی خود، بدن های کوفته شدۀ زنان و کودکان خانواده اش را جدا جدا میساخت و خون سرد و آرام در کفن ها میگذاشت. تا نیمه های شب کار تکفین و تدفین  پایان یافت.11 تن از اعضای خانوادۀ مولوی عبدالرب در یگ گور دسته جمعی دفن شدند. جریان تکفین و تدفین اجساد به اثر شلیک هاوان از سوی ادارۀ خاد و نیروهای توپچی فرقۀ 20 نهرین به سختی انجام گرفت. کار کشیدن اجساد و تکفین وتدفین که با چیره شدن تاریکی شب در روشنایی نور گیس صورت میگرفت، با افزایش شلیک هاوان (خمپاره)  در تاریکی انجام یافت.

وقتی پیکر های بیجان کودکان قانا را بروی صفحه های تلویزیون دیدم بیاد آن کودکانی افتیدم که در حادثۀ مشابه در شهر نهرین قربانی شده بودند.  شاید تشابه و هم مانندی های این دو حادثۀ غم انگیز و هولناک ذهنم را بسوی بمباران نهرین برد:

 بدن های بیجان و خونین اطفال قانایی بروی دست کارمندان صلیب سرخ، اجساد بیجان و خونبار کودکانی را در چشمانم مجسم کرد که 23 سال پیش در یک  شام  خونین و وحشتناک حتی بیشتر از این کودکان لبنانی متلاشی و خونین شده بودند. در قانا، پیکر بیجان کودکان را بروی دست کارمندان صلیب سرخ هزاران کیلو متر دور تر از محل حادثه بروی صفحات تلویزیون دیدم. اما در نهرین، با چشمانم شاهد اجساد کودکانی بودم که بوی گوشت بدنشان به مشامم می رسید و با دستانم پیکر های خونین و متلاشی شدۀ شانرا لمس میکردم.

در قانای لبنان  زنان وکودکان بیدفاع لبنانی از ترس بمباران هواپیما های اسرائیلی در زیر زمینی پناه گرفتند تا جان خود را نجات دهند.

در نهرین نیز زنان و کودکان بی وسیله و بی دفاع به زیر زمینی خانه ای پناه بردند تا از خطر بمباران هوا پیمهای شوروی در امان باشند.

در قانا،  بم ها بروی سر کودکان وزنان بیدفاع اصابت کرد  و بدون هیچ ترحمی جان ده ها کودک و مادرانشان  را گرفت. در نهرین نیز بم ها از کودکان معصوم و مادران مظلوم شان با قساوت و بی رحمی قربانی گرفت.

توپخانۀ اسرائیل از داخل کشتی جنگی،  قانارا پس از بمباران هواپیما ها،  گلوله باران کرد. در نهرین نیز هاوان نیروهای دولت مورد حمایت شوروی پس از بمباران هوا پیما های شوروی، شهرنهرین را تا نیمه های شب زیر شلیک گلوله های هاوان قرارداد.

اسرائیل قانا را بمباران کرد تا حزب الله لبنان از بین برود  و زمینه برای ایجاد خاور میانۀ بزرگ  و تحقق دموکراسی بر مبنای طرح و برنامۀ ایالات متحدۀ امریکا آماده شود.

23 سال پیش هوا پیماهای شوروی،  نهرین را بمباران کردند تا بر گشت نا پذیری انقلاب بر گشت ناپذیر ثور تضمین شود، مخالفین انقلاب سرکوب گردند، دولت حزب دمکراتیک خلق استحکام یابد و نظام سوسیالستی مورد نظر و حمایت شوروی در افغانستان ایجاد شود.  

 اسرائیل پس از قتل کودکان و زنان بیدفاع قانا، به جنگ و حملات خود در لبنان و فلسطین پایان نداد. 23 سال پیش نیز قتل زنان و کودکانی درنهرین و ده ها کشتار مشابه در سراسر افغانستان به پایان دادن تجاوز نظامی و اشغال شوروی نینجامید. آن وقت شوروی با زبان زور سخن میگفت و امروز اسرائیل نیز با این زبان سخن میگوید.

در ضرب المثل عامیانه ای  در افغانستان میگویند که "زورهفت قدم از شریعت پیش است". اما به نظر میرسد که زور 7  قدم از شریعت، 14 قدم از سوسیالیزم، 21 قدم از دموکراسی و 28 قدم از حقوق بشر پیش باشد. شاید از همین سبب است که میرزا عبدالقادر بیدل شاعر مشهور زبان فارسی در شبه قارۀ هند، قرن ها قبل گفته بود:

                                        برو قوی شو اگر راحت  جان  طلبی

                                      که درنظام طبیعت ضعیف پایمال است

آیا پرچمدار و جلودار درنظام "نظم نوین جهانی" ،  راهی را برای قوی شدن کسی دربیرون از محدودۀ نظم و نظام دلخواه خودش باقی میگذارد؟

 


بالا
 
بازگشت