ع.م.عزیزپور

 

ما در جهان متمدن زنده گی میکنیم یا در جهان وحشت؟

 

 سه هفته میشود که ماشین جنگی اسرائیل در نوار غزه بیداد میکند و هرآنچه که لازم میداند انجام میکند. از کشتار غیر نظامیان گرفته، تا  تخریب منازل و ویرانیی اماکن فلسطینیان.

وبیش از ده روز است که همین کار را در برابر لبنانیان انجام میدهد.

اسرائیل با چنان وحشت و بی رحمی مصروف تخریب کشور لبنان و کشتار لبنانی هاست که گویی عزرائیلی است که از سوی متمدنان گماشته شده است نه اسرائیل وهمچون فرشتۀ عزرائیل هم رفتارش توجیه میشود و هم کردارش تقدیس. دولت لبنان در برابر این همه حملات پیهم و گسترده آنچنان مظلوم و بیدفاع است که نه خدای له پاره به دردش میخرد و نه هم از برای خدا بس کن!

 دولتی که توان دفاع از خود را ندارد مجبور است بطور پیهم بیان آتش بس کند. کشورهای متمدن غربی با تهیج تماشا میکنند و بیست وچند کشور عربی از ترس میلرزند.

این درحالی است گوشهای ما از شنیدن پیهم حقوق بشر و احترام به حقوق اولیه انسانها کر شده است و گفته میشود حکومت اسرائیل سمبل دموکراسی و متمدن بودن در شرق میانه است  و یگانه حکومتی است در منطقه که تمام ارزشهای والای انسانی بشمول احترام به حقوق بشر را در خود جمع کرده است. به این معنا که این حکومت بر مبنای دموکراسی استوار است حقوق بشر وارزش و کرامت انسانی را ببالاترین سطح ارزش میداند و هیچگاه در راستای مخالف حقوق بشر قدم نمی نهد.

ازینروست که منادیان به اصطلاح آزادی، تمدن و عدالت مهر سکوت بر لب زده اند ویا علنأ طرف متجاوز را گرفته اند. آنانی که خود را مدافعان جهان متمدن میدانند و مدعی اند که ارزشهای والای انسانی را برای مردمان دیگر به ارمغان می آورند و از احترام به حقوق بشر و کرامت انسانی در هرجایکه باشد دفاع میکنند، درین روزها حاضر نیستند ببینند که در لبنان و فلسطین ابتدایی ترین حقوق بشری شان ازجمله حق زنده گی و حق مصؤن در خانۀ خویش زیستن به بیرحمانه ترین شکل به زیر پا میشود. سر زمین شان، زیرساختهای اقتصادی شان و با لاخره شیرازۀ هستی شان با این حملات هر لحظه تباه  ترمیشود.

آیا لبنانیها و فلسطینیها ابناء بشر نیستند؟ آیا آنان حق ندارند مثل هر انسان دیگر در وطن آبا و اجداد شان مانند دیگر انسانها بدون ترس و وحشت زنده گی کنند؟ آیا حقوق بشر تنها برای یکعده از مردمان وجود دارد و عده یی دیگرباید از حقوق بشری محروم باشند؟

باید گفت که ما از گروههای که حقوق بشر را نمی شناسند یا اینکه از سوی کشورهای به اصطلاح حامی حقوق بشر هراس افگن شناخته شده اند توقعی احترام به حقوق بشر را نیزکمترداریم تا از کشورهای که خود را دموکراتیک نام نهاده اند و از متمدن بودن در برابر وحشیگری و بربریت دم میزنند.

ازین کشورها این توقع میرود که در برابر تجاوز، ددمنشی، تخریب و ویرانکاری، کشتار بیرحمانۀ غیر نظامیان، تخریب اماکن عام المنفعه و نقض هنجارهای حقوق بشردوستانه و قوانین جنگ چنین بی تفاوت نمانند. رسانه های یک سر وهزار زبانۀ همین کشور هاست که با تمام خیره سری به چشم و گوش ما میدرآیند تا ما نیز همچو آنان باشیم.

آیا واقعأ کاربرد اصطلاحات دموکراسی و حقوق بشر چیزی بیش از ابزارهای سیاسی نیستند که بخاطر بیشبرد مقاصد سیاسی از آن استفاده میشوند؟

متأسفانه از قراین چنین بر می آید که از اصطلاحات دموکراسی، حقوق بشر و مبارزه با تروریزم دارند همچون ابزار سیاسی استفاده میکنند. چنانچه جورج بوش رییس جمهور امریکا در اولین واکنش اش در بمباران لبنان از سوی اسرائیل گفت: اسرائیل حق دارد در برابر تروریستها از خود دفاع کند.

فرض کنیم چنین است. پس باید حزب الله را بزند. با ویران کردن کشور لبنان چه هدف دارد.

جان بولتون سفير آمريکا در سازمان ملل متحد در نشست شورای امنيت ازین هم فراتر رفت. او بجای توجه به قربانیان بمباران و ویرانیهای دیگر، با استفاده از موقع، خواستار برخورد جامعه جهانی با ايران شد. به گفتۀ او "حمايت های گسترده ايران و کمک های مالی اين کشور به حزب الله بر همگان روشن بوده و برای چندين دهه ادامه داشته است. برخورد با حزب الله بدون برخورد با دولت های حامی تروريستی که از اين گروه حمايت می کنند امکان پذير نيست. ما از دولت های سوريه و ايران می خواهيم که از حمايت از گروه های تروريستی به ويژه حزب الله وحماس دست بردارند."

به این اساس سفیر امریکا با استفاده از بد بختی مردم لبنان و دست آزاد گذاشتن اسرایل میخواهد جبهۀ دیگری را علیه ایران و سوریه باز گشاید و به این حساب دو کشوری را که با سیاست امریکا در منطقه روی خوش نشان نمیدهند نشانه گیری کند.

اما وقتی سخن از دفاع است آیا فقط معدودی کشورها حق دارند از خود دفاع کنند؟

آیا کسی که بناحق سرزمینش اشغال شده است حق ندارد در برابر اشغالگر مقاومت کند؟ باید گفت که دفاع در برابر تجاوز و اشغال یک حق طبعی است. حتا یک حیوان، یک گنجشک در برابر تجاوز و یا نزدیک شدن به خانه و آشیانه اش از خود واکنش نشان میدهد. مثلأ اینسو و آنسو میپرد، چهچه میکند تا بلکه بتواند کسی را که سوی آشیانه اش میرود از آن جا براند. بنأ فلسطینیها و دیگران را که وطن شان اشغال شده اگر انسان ننامیم حد اقل موجود زنده میتوان خواند که غریزۀ مقاومت در برابر تجاوز در آنها ن موجود باشد.

متاسفانه در جهان متمدن کسی که از سر زمین و آزادی اش در برابر متجازو دفاع کند تروریست نامیده میشود. واما کسی که از طریق تجاوز و اشغال خون میریزد و دارایی و هستی دیگران را به نیستی میکشاند مستحق دانسته شده و ازآن حمایت میشود.

همه چیز درین جهان متمدن سرچپه و یا طوری دیگری شده است: ارزش جنگ و تجاوز بیشتر از صلح و امنیت است، جنگ عادلانه مذموم و جنگ تجاوزکارانه مطلوب مینماید، موازین حقوق بین لملل رفتار زورمندان راتوجیه میکنند. حکومتی که مردم فلسطین  با رای خویش انتخاب کنند نادرست است اما حکومتهای دست نشاندۀ امریکا در عراق و افغانستان عین دموکراسی است. ارزش انسان نظر به این است که او کیست. طوریکه فقط و تنها اسیر ساختن یک اسرائیلی یا امریکایی  به اندازۀ بربادی یک مملکت می ارزد. اما کشتن یک غیر نظامی افغانستانی ارزش بیش از ٧٢ دالر را  ندارد. در حالیکه  کشتار فلسطینیان و لبنانیان به پشیزی هم نمی ارزد.

 

 


بالا
 
بازگشت