آمريکا ازناکامي نظامي تا سراسيمه گي سياسي

 )راد مرد(

سال ۱۹۷۹ را مى توان سال مرگ سياست هاى آمريكا دا نست. يك سلسله عقب نشينى هاى گسترده آمريكايى ها از ويتنام، لائوس، كامبوج از يك طرف و رويكرد هند و پاكستان به قدرت هاى شرقى نظير چين و شوروى از طرف ديگر، سياست هاى غرب و آمريكا در آسيا با چالش جدى روبرو شد. سقوط ناگهانى رژيم شاه درايران نيز در ژانويه ۱۹۷۹ ضربه اى بود كه هضم آن سال ها طول كشيد.

اما باحوادث 11سپتامبر درپی د خالت مستقيم  نظامی ايالات متحده آمريکا در افغانستان و سرنگونی سريع طالبان، حضور ‏نظامی غرب در آسيای مرکزی به حد بی‌سابقه‌ای گسترش پيداکرده‌ است. اين حضور نظامی شرايطی ‏را بوجود آورده است که نتايجی غير قابل پيش بينی برای مردم اين منطقه در بردارد. ‏ برای افغانها، حمله نظامی آمريکا آخرين تهاجم درليست طولانی از مداخه های خارجی است ‏که منشا آن به دوره تشکيل و استقرار کشور افغانستان در پی د خالت بريتانيا برميگردد. البته بايد گفت ‏افغانها معمولا قربانيان ساکت نقشه های خارجيان نبوده اند. آ نها نه تنها سنت طولانی در مقاومت عليه ‏لشکرکشي هاي  خارجی دارند، بلکه مکرر در تاريخ کشور، برخی گروهها از دخالت خارجيان به ‏منظور تثبيت يا تقويت موقعيت خويش در کشوری تکه‌تکه شده بهره گرفته ا ند و به کرات ضربه اين ‏‏«اتحادها» بر تجمع نظامي خارجی ها وارد شده است.

شکست استراتژی پاکستان برای بهره گيری از ‏طالبان به منظور تبد يل کردن افغانستان به يکی از اقمار پاکستان، آخرين نمونه از اين کوششها بود و ‏احتمالا ما شاهد نمونه های ديگری از شکست چنين طرح هايی خواهيم بود. همه می دانند که با ورود نومحافظه کاران به کاخ سفید در سال 2000 میلادی و روي داد حوادث 11 سپتامبر با آغاز قرن بیست و یکم، جهان وارد مرحله جدیدی شده است که عنوانش جنگ جهانی میان قدرت برتر و آنچه نومحافظه کاران آن را «تروریسم» (همان ناشناس حاضر و ناتوان قدرتمند و حقیقت خیال گونه) می خوانند، است.

جهان در برابر این جنگ که آمریکا بر ادامه و فراگیر بودن آن پافشاری می کند، دچار سردرگمی شده است. این جنگ پلی است که واشنگتن از آن برای اهداف توسعه طلبانه  خود جهت سیطره بر جهان آغاز کرده است و بهانه ای است تا مقامات آمریکا به وسیله آن منافع خود را در سراسر جهان به ویژه در نبود بهانه های دیگر برای این جنگ و از میان رفتن تعادل و توازن بین المللی پس از فروپاشی بلوک شرق، گسترش دهند. به این ترتیب " تروریسم " به اتهامی آمریکایی بدل شد که هر دولت یا هر کس را که به قدرت مطلق امپراتور عصر جدید گردن ننهد یا از آن پیروی نکند، در بر می گیرد. واشنگتن در زیر شعار " مبارزه با تروریسم " اجرای برنامه های خارجی خود را که نو محافظه کاران جهت تحقق چند هدف زیر تدوین کرده بودند، آغاز کرد:

الف: نابود کردن یا به تسلیم واداشتن نظام هایی که در برابر واشنگتن سر خم نکرده ا ند و به سیاست های امپراتوری جدید گردن ننهاده اند، زیرا " هر کس که با من نیست بر ضد من است".

ب: تسلط بر منابع نفتی و انرژی که برای صنعت آمریکا عنصری حیاتی است.

ج: گشایش بازارهای جهانی به روی تولیدات و کالاهای آمریکا به روش های مختلف از جمله از راه سازمان تجارت جهانی و مناطق آزاد تجاری دو جانبه یا چند جانبه.  تحرک سیاسی آمریکا با زور و خشونت و فشار و تهدید آغاز شد تا برنامه های ویژه آمریکا به اجرا درآید. دولت آمریکا در این راه همه عرف های دیپلماتیک و قوانین و توافقات و معاهدات بین المللی را نادیده انگاشت تا نشان دهد که جهان با هرج و مرج مواجه است و باید به معیار قدرت بدون حق تن دهد.

به همین سبب افغانستان در سال 2002 به بهانه دستگیری اسامه بن لادن و ساقط کردن حکومت طالبان که از " تروریسم" توصیفی آمریکا حمایت می کرد، به زيرفرمان درآمد. پس از آن عراق در سال 2003 و بدون وجود اجماعی بین المللی و فقط به بهانه آنکه نظام حاکم بر این کشور با بن لادن ارتباط داشته است و سلاح های هسته ای در اختیار دارد، لشکرکشيد و حال آنکه هیچ دلیلی برای این ادعاهای آمریکا در عراق یافت نشد!

پس از آن نیز کوريا و ایران که دیگر کشورهای محور شرارت به اصطلاح آمریکا بودند، به در ا ختیار داشتن یا تلا ش برای ساخت سلاح های هسته ای تهد ید شدند. اکنون نیز واشنگتن تهدید سوریه را آغاز کرده است و می کوشد به همراه فرا نسه و با تشویق رژيم گردنکش اسراييل  زمینه و فضای بین المللی را برای ساقط کردن حکومت این کشور فراهم سازد و این کشور را به خاطر پایداری اش بر مواضع خود به مجازات و محاصره تهدید کرده است فقط به این دلیل که د مشق از گردن نهادن به خواسته های آمریکا و اجرای طرح های این کشور در منطقه به ویژه در عراق و لبنان و فلسطین ـ که همه آ نها در یک چارچوب با آمریکایی یا رژیم اسراييل  مبارزه می کنند ـ سرباز می زند.

اما درين گيرودار ديده می شود که ایالات متحده به رغم آنکه توا نسته است در تحولات کشورهایی مانند اوکراین یا گرجستان به پیروزی هایی دست یابد یا دولت پاکستان را درظاهربا خود همراه سازد یا برخی از حکومت های عربی را به پیروی از خود وادار کند و افغانستان و عراق را به فرمان خويش درآورد و بسیاری از کشورها را علیه سوریه و ایران تحریک کند، اما در مقابل، نمی تواند نبرد اصلی و نهایی را به نفع خود پایان بخشد. از سوی دیگر، ایالات متحده نبرد "مصداقیت" خود را نیز باخته است. این مسأله نیز در پایان دادن به نبردهای پیشگیرانه از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا دروغین بودن ادعاهای آمریکا درباره حمایت این کشور از   د مکراسی و حقوق بشر بر ملت های منطقه کاملا آشکار شده است  .

رسوائي درزندان های بگرام، ابو غریب ، گوانتانامو و زندان های سری در کشورهای اروپایی شرقی و نیز حمله هوایی و بمباران روزمره مردم غیر نظامی در شهرهای عراق وافغانستان بهترین گواه بر نظام دمکراتیک و آزادی است که آمریکا برای ملت های منطقه به ارمغان آورده است. همین موضوعات احساس لزوم مقاومت و مبارزه با آمریکا را در وجود ملت های منطقه و نظام های مخالف با سلطه جویی های آمریکا تقویت کرده و به تقویت اراده برای مقاومت در برابر آمریکا و پافشاری بر شکست ارتش آمریکا در منطقه انجامیده است.

روزنامه گاردين نوشت : فاجعه زندان ابوغريب در افغانستان هم بدست آمريکايی ها تکرار شده است.  اين روزنامه در شماره ۱۸ فوريه خود گزارشی ا ز بازداشتگاههای نيروهای آمريکا در افغانستان منتشر کرده است. بی بی سی به نقل از گاردين می گويد:«روزنامه گاردين می نويسد که به هزاران صفحه مدارک و شواهدی دست يافته است که هيات تحقيقاتی ارتش آمريکا از وضع بازداشتگاه های اين کشور بدست آورده و پس از يک دعوی حقوقی طولانی سرانجام در اختيار اتحاديه آزاديهای مدنی آمريکا قرار داده است».

گاردين می نويسد که شکنجه ، تجاوز جنسی و تحقير زندانيان به صورتی که در زندان ابوغريب عراق انجام می گرفت در بازداشتگاه های ارتش آمريکا در افغانستان نيز جريان داشته ا ست و سربازان آمريکايی عليرغم رسوايی که افشای ا ينگونه اعمال در زندان ابوغريب در جامعه جهانی به بار آورد ، بر آنچه در بازداشتگاه های افغانستان می گذشت سرپوش می گذاشتند تا از بروز مجدد خشم و انزجار در جهان جلوگيری به عمل آورند.

عکسهايی که از بازداشتگاهی در جنوب افغانستان به دست آمده و سربازان فرقه ۲۲ پياده نظام آمريکا را در حال شکنجه زندانيان چشم بسته با ايجاد صحنه ساختگی اعدام نشان می داد ، عمدا از بين برده شدند. روزنامه گاردين سپس در ادامه گزارش خود می نويسد که سربازان آمريکايی بعد از ارتکاب اين اعمال با ارعاب و تهديد زندانيان آنان را وادار به سکوت می کردند و روشی را که در مورد يک زندانی در تکريت عراق به کار گرفته شده ، بر اساس شواهد به دست آمده ذکر می کند و می نويسد: به گفته اين زندانی ، سربازان آمريکايی او را آنچنان محکم به صندلی بستند که کتفش دررفت و يک سرباز آمريکايی ، در حالی که او را مورد ضرب و شتم قرار می داد ، تهديدش می کرد که اگر زبانش را باز کند و در اين مورد با کسی حرف بزند ، برای مدت طولانی در زندان نگه داشته خواهد شد و روی آزادی را نخواهد ديد. اين زندانی در تاريخ ۲۳ نوامبر سال ۲۰۰۳ شکايت خود را پس گرفت.

يک داکترارتش امريکا که او را مورد معاينه قرار داده بود ، صحت ادعاهای او را مورد تاييد قرار داد اما عليرغم آن ، پرونده اين زندانی ، اکتبر سال گذشته بسته شد.
گاردين سپس به نقل از جميل جعفر ، يکی از وکلای اتحاديه آزاديهای مدنی آمريکا می نويسد:

اين مدرک نشان می دهد که ارتش آمريکا در مورد تحقيق پيرامون آزار و شکنجه توسط سربازان اين کشور جدی نيست. روزنامه گاردين سپس از شخصی موسوم به حسين عبدالقادر يوسف مصطفی در بازداشتگاه ارتش امريکا در پايگاه هوايی بگرام نام می برد که به کلايو استافورد اسميت ، وکيل خود گفته است که دو سرباز آمريکايی به زور او را به روی يک ميز خم کردند و سرباز ديگری يک چوب بيس بال را در مقعد او فرو برد.

مورد ديگری که روزنامه گاردين از آن نام می برد به شخصی موسوم به عبدالرحمن احمد الد يماوی مربوط می شود که مدت دوسال دربازداشتگاه های افعانستان و گوانتانامو به سر برده است. به گفته اين فرد ، طی چهل روز بازداشت در بگرام ، از او با بدن برهنه و در وضعيت بسيار شرم آور عکس گرفته شد و در يک قفس ، مدت دو روز با طناب آويزان نگه داشته شده بود. در خاتمه ، گاردين می نويسد که چهارشنبه ۱۶ فبروري ازطرف اين روزنامه با فرماندهی مرکزی نيروهای امريکايی در افغانستان تماس گرفته شد تا در اين باره نظر خود را ابراز دارد ، اما او تنها به ارسال يک پيام ازطريق پست الکترونيک اکتفا کرد حاکی از اينکه تحقيقاتی در اين باره جريان دارد.

باوجوداين همه زوروظلم موفقيت چنداني درجبهات جنگ به ملاحظه نميرسد ، طوريکه جنرال  کارل آیکنبری ، فرمانده نیروهای مشترک خارجي درافغانستان می گوید، نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده در کمک به مردم افغانستان برای بازپسگیری کشورشان از طالبان و القاعده پیشرفت قابل توجهی داشته اما چالش های امنیتی بزرگی همچنان باقی است  . جنرال آیکنبری در نشست مطبوعاتی ده  مه در پنتاگون به خبرنگاران گفت، " ما به سوی پیروزی می رویم اما جنگ را هنوز نبرده ایم ." او گفت شرایط کلی امنیتی این کشور پیچیده است و در همه مناطق یکنواخت نیست. در حالی که بخش عمده ای از این کشور نسبتا باثبات است، بسیاری از نواحی جنوب غربی آن همچنان شاهد افزایش حملات مبارزان خارجی و بقایای رژیم طالبان و همچنین اختلافات بین قبیله ای و فعالیت های تبهکارانه مرتبط با قاچاق مواد مخدر است . جنرال آیکنبری چهار تحول اصلی که موفقیت آنها تاثیر مهمی در شکل دادن به آینده افغانستان خواهد داشت را برشمرد.

اول، انتقال مسئولیت امنیت به نیروی امنیت بین المللی ناتو که با گسترش کنترول عملیاتی خود به ولايات جنوبی افغانستان در تابستان کنترول عملیات های ائتلاف را در د ست خواهد گرفت.
جنرال آیکنبری گفت ایالات متحده، به عنوان عضو ناتو، همچنان بزرگ ترین بخش نیروی امنیت بین المللی ناتو را تشکیل می دهد و فعالیت های ضد تروریسم خود را به ریشه کنی و نابود کردن بقایای طالبان و القاعده معطوف خواهد نمود. او افزود، نیروهای ایالات متحده به ایفای نقش اصلی در کار آموزش نیروهای ارتش و پولیس افغانستان و کمک در طرح های بازسازی محلی نیز همچنان ادامه خواهند داد.
دوم، انتقال از عملیات جنگی به رهبری نیروهای ائتلاف به تمرکز فزاینده بین المللی بر بازسازی اقتصادی و بازسازی جامعه مدنی است.

او گفت، "هدف این فعالیت ها، در اصل، بازسازی جامعه مدنی افغانستان بوده که سه دهه جنگ و تروریسم آن را ویران کرده است." او افزود، " در تمام ولايات افغانستان، بازسازی جامعه مدنی اولین مسئله مورد توجه افغان ها است ." جنرال آیکنبری با اشاره به نتایج نظر سنجی اخیری که طبق آن هشتاد درصد مردم افغانستان بازسازی اقتصادی را مهم تر از امنیت عنوان کرده بودند اظهار داشت، بازسازی جامعه مدنی افغانستان به ثبات کشور و بازداری تروریست ها از جستجوی ایمنگاه در این کشور کمک شایانی خواهد کرد."
سوم، جنرال آیکنبری انتقال نهایی کل عملیات امنیتی به ارتش و پولیس افغانستان را به عنوان چالش بزرگ دیگری شناسایی کرد.

او گفت ارتش ملی از لحاظ بزرگی و کارایی عملیاتی با همکاری با نیروهای متحد به تدریج در حال رشد است اما برای فعالیت مستقل به زمان احتیاج دارد. انجام اصلاحات اداری در نیروی پولیس که یکی از اولویت های دولت است برای افزایش کارایی این نیروها ضرورت دارد . او گفت، " رشد کمی و کیفی ارتش ملی و پولیس یکی از آشکارترین و مهم ترین وجوه این انتقال است ."  درآخر، جنرال آیکنبری گفت امنیت بلند مدت افغانستان به ایجاد هم آهنگي یکپارچه بر ضد تروریسم با همکاری جامعه بین الملل بستگی خواهد داشت.
جنرال آیکنبری در این رابطه گفت، نیروهای ائتلاف و نیروی امنیت بین المللی ناتو در تلاشند تا برای تبادل اطلاعات ضد تروریسم و هماهنگی عملیات مشترک میان نیروهای امنیتی افغانستان و پاکستان ایجاد همکاری کنند . او گفت، "کار زیادی در پیش داریم و برای رسیدن به پیروزی نهایی جامعه بین الملل باید تعهد پایدار خود نسبت به موفقیت افغانستان را با شکیبایی حفظ کند ."  حدود پنج سال ازموجوديت قواي ايالات متحده ومتحد ين نظامي اش درافغانستان ميگذرد وبه گفته اين جنرال تااکنون هم آهنگي وموفقيت وجود ندارد .

اما فرمانده نيروی دريائی آمريکا درافغانستان می گويد:  افزايش زد وخوردهای اخيرميان نيروهای ائتلاف وشورشيان طالبان احتمالا تا چند ماه آينده ادامه خواهد داشت. برد کوپر Brad Cooper درمصاحبه ای اختصاصی با صدای آمريکا اظهار داشت درحالی که نيروهای امنيتی افغانستان ونيروهای ناتو برای ريشه کن ساختن طالبان حضورگسترده ای درافغانستان پيدا می کنند، انتظار می رود زدوخوردهای بيشتری با شورشيان درپيش باشد.  هر چند آمریکا افغانستان و عراق را به درزيرفرمان خويش درآورده و ممکن است چنین کاری را در باره کشورهای دیگری هم انجام دهد، اما یقینا آمریکا توان سیطره بر این کشورها و ملت های آنها را ندارد و از پایان قطعی جنگ به نفع خود ناتوان است، چنانچه این امر در خلال حوادث جاری کاملا آشکار است و آمریکا هر روز تاوان سنگین انسانی و مادی برای آرامي این کشورها می پردازد. در افغانستان سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا که قوی ترین سازمان ها در نوع خود هستند از دستگیری اسامه بن لادن که در صدر افراد تحت تعقیب پس از 11 سپتامبر قرار دارد، ناکام مانده اند.

آمریکا و همپیمانانش اکنون به زور بر پایتخت این کشور یعنی کابل سیطره دارند و بي امنيتي در این منطقه هم هر روز در حال افزایش است. گزارش ها همچنین نشان می دهد که میزان عملیات علیه نیروهای ائتلاف و میزان خسارت های وارده به این نیروها در سال 2005 از مجموع خسارت های وارده به این نیروها در دو سال پیش از آن فراتر رفته است که این امر نشانه ای از تغییر وضعیت و آغاز شکست طرح های آمریکا در افغانستان است.  وضعیت آمریکا در عراق نیز بهتر از افغانستان نیست، زیرا این کشور سرنوشتی تاریک و نامشخص در عراق دارد که ممکن است در صورت ادامه مقاومت در عراق در ابعاد کنونی آن موجب کاهش شدید هیبت بین المللی و ناکامی این کشور شود، زیرا امپراتوری رو به رشد آمریکا تا به اکنون در حدود 2500 سرباز و افسر را ـ بر اساس منابع رسمی آمریکایی ـ در عراق از دست داده است و در حدود 16 هزار نظامی دیگر نیز در این جنگ زخمی شده اند که مجروحیت 7800 تن از آنان شدید است و بسیاری از آنان به صورت دائمی معلول خواهند شد.

در بخش اقتصادی نیز، جنگ آمریکا علیه افغانستان و عراق فقط از سال 2001 تا ماه مه سال 2005 به تنهایی به بیش از 300 میلیارد دالر رسیده که بیشتر آ ن صرف جنگ در عراق شده است. این امر موجب شد که کسری بودجه آمریکا فقط در سال 2004 به حدود 521 میلیارد دالر بالغ شود. مخارج عمليات نظامى امريكا در عراق همچنان رو به افزايش است. دولت آمريكا در همين رابطه از پارلمان كشور خواسته تا ۷۰ ميليارد دالر ديگر را به عمليات جنگى در عراق و افغانستان اختصاص دهد. بدين ترتيب مجموع هزينه‌هاى جنگى آمريكا در عراق و افغانستان در سال جارى بالغ بر حدود ۱۲۰ ميليارد دالر خواهد شد. اين در حاليست كه بودجه بازسازى مناطق ‌آسيب ديده بر اثر توفان كاترينا تنها به ۱۸ ميليارد دالر مى‌رسد.

جرج دبليو بوش، رييس جمهور آمريكا از پارلمان اين كشور خواسته تا لايحه بودجه‌ى متمم در رابطه با هزينه‌هاى جنگى در عراق و افغانستان را تصويب كند. اين بودجه تكميلى بالغ بر ۷۰ ميليارد دالر ا ست. بدين ترتيب و با توجه به ۵۰ ميليارد دالر بودجه‌ى به تصويب رسيده‌ى پيشين، مجموع هزينه‌هاى جنگى آمريكا در عراق و افغانستان به ۱۲۰ ميليارد دالر در سال جارى خواهد رسيد. جو كاپلان‌، رييس تشكيلات بودجه در كاخ سفيد ‌آمريكا در مورد بودجه‌ى متمم در خواست شده چنين مى‌گويد: ما مى‌خواهيم اين پول اضافى را براى تجهيز بهتر واحدهاى نظامى‌‌مان استفاده كنيم تا نيروهايمان در برابر مواد انفجارى كارگذاشته شده در خيابان‌هاى عراق، حفاظت بيشترى داشته باشند. همين انفجارهاى ناگهانى است كه قسمت اعظم تلفات جانى نظاميان ما را در عراق موجب مى‌شوند. همچنين ما بايد براى تعويض قطعات كهنه‌ى ابزار جنگى‌مان پول بيشترى در اختيار داشته باشيم.

بودجه‌ نظامى يادشده همچنين شامل مخارج آموزش نيروهاى امنيتى عراقى و افغانستان نيز مى‌شود. اين درحاليست كه براى طرح‌هاى بازسازى عراق هيچ بودجه‌ى اضافى در خواست نشده است. ناظران آمريكايى از ميزان بودجه‌ى درخواست شده به شگفتى آمده‌اند. بخصوص كه جرج دبليو بوش در سخنرانى سالانه خود در باره اوضاع عمومى كشور كه در روز ۳۱ ژانويه ايراد شد، سخنى در اين مورد به ميان نياورده بود. برايان وايت‌من، سخنگوى وزارت دفاع آمريكا به خبرنگاران در مورد هزينه‌هاى جارى نظامى در عراق چنين گفت: تا جائيكه من مى‌دانم، هزينه‌هاى جنگى آمريكا در عراق ماهانه بالغ بر چهار و نيم ميليارد دالر مى‌شود. بودجه دفاعى آمريكا هر ساله افزايش مى‌يابد، بطوريكه در سال ۲۰۰۷ ميلادى اين بودجه با رسيدن به ۴۹۳ ميليارد دالر به ركورد جديدى د ست خواهد يافت. پنتاگون ـ وزارت دفاع آمريكا مى‌خواهد ۸۴ ميليارد دالر ازاين ميزان را به سيستم‌هاى جنگى و سلاح‌هاى جديد اختصاص دهد. در همين حال دونالد رامسفلد،‌ وزير دفاع آمريكا طى مرا سمى در روز دوم فوريه با ابراز رضامندى در اين مورد گفت:

 بودجه‌ى دفاعى آمريكا طى پنج سال گذشته افزايش يافته و ما توانستيم تمامى پروژه‌هاى خود را به لحاظ مالى تأمين كنيم. اما ‌آنچيزى كه ما امروز مى‌توانيم با يك دالر بدست آوريم، بسيار بيشتر از سال‌هاى گذشته است. ده سال يا ۱۵ سال پيش براى انفجار يك هدف به ۱۰ بمب نياز داشتيم. امروز تعداد بمب‌هايى كه براى انفجار همين هدف نياز داريم از ۱۰ به ۵ عدد رسيده است. افزون بر اين ما اكنون قادريم تا با ۵ بمب هوشمند، ۵ هدف را منفجر كنيم. در ششم فوريه، پنتاگون طرح خود براى چهار سال آينده را ارائه خواهد داد. چيزى كه از هم‌اكنون محرم است اين است كه كسرى فزاينده بودجه آمريكا با افزايش هزينه‌هاى جنگى اين كشور حادتر شده و در سال جديد به ميزان قابل توجهى خواهد رسيد.

همه این عوامل سبب شد که اعتماد مردم آمریکا به دولت حاکم بر این کشور و سیاست های خارجی و داخلی آن به شدت کاهش یابد و روند مخالفت ها و اعتراضات به ادامه بي امنيتي درعراق به صورت روزافزونی افزایش یابد. در نظرسنجی که شبکه تلویزیونی "ای بی سی" آمریکا در تاریخ 3/11/2005 انجام داد، مشخص شد که 64% از مردم آمریکا با روش بوش در اداره جنگ در عراق موافق نیستند و 61% از آنان نیز با روش کار بوش مخالفند و 58% بر این باورند که بوش راستگو و سالم نیست، زیرا نمی توان به او اعتماد کرد و در نتیجه محبوبیت و جایگاه مردمی بوش به کمتر از 39% کاهش یافته است که این کمترین میزان محبوبیت بوش از زمان انتخابش به عنوان رئیس جمهور آمریکا در نوامبر سال 2000 میلادی است.

در نظرسنجی دیگری که بر تشابه جنگ عراق و جنگ ویتنام تاکید دارد و مؤسسه نظرسنجی گالوپ برای شبکه تلویزیونی"سی ان ان" و روزنامه "یو اس ای تو دی" آمریکا انجام داد، مشخص شد که 54% از پاسخ دهندگان به این نظرسنجی بر این باورند که آمریکا با ارسال سربازان خود به عراق اشتباه مرتکب شده است و در مقابل 56% از آمریکایی ها در بهار و تابستان سال 1970 نیز بر این باور بودند که ارسال نیروهای آمریکایی به ویتنام اقدامی اشتباه بود.  در گزارشی که روزنامه "یو اس ای تو دی" در تاریخ 16/11/2005 م. در این باره منتشر کرد، آمده است که در سال 1970م. 23% از آمریکایی ها خواستار خروج فوری نیروهای آمریکایی از ویتنام شده بودند که اکنون 19% از آمریکایی ها خواهان خروج نظامیان آمریکا از عراق هستند. از سال 1995 تاكنون هرساله مسئولان وزارت خارجه ايالات متحده آمريكا گزارشي تحت عنوان الگوهاي تروريسم جهاني را چاپ كرده و در د سترس قرار دا ده اند.

در گزارش سال 2004 آنها كه آمار سال 2003 را دربرمي گيرد. اين گونه ادعا شده است كه حملات تروريستي به تعداد بسيار كمي كاهش يافته است؛ يعني از 198 حمله در سال 2002 به 190 حمله در سال 2003 رسيده است. هنري وكسمن نماينده دموكرات ايالت كاليفرنيا با هدف بهره برداري سياسي، اين آمار را مشكوك توصيف كرد  . مسئولان وزارت خارجه اين اتهام را به حساب اشتباهات اداري گذاشته و هشدار دادند كه اين گزارش 205 حمله تروريستي را در سال 2002 و 208 حمله را در سال 2003 نشان دهد. اما در گزارش كه شامل اتفاقات سال  2004  مي شود، وزارت خارجه اساسا به هيچ عددي درخصوص حملات اشاره نكرده است. مسئولان اين كا ستي را اين گونه توضيح دادند كه شيوه گزارش حوادث عوض شده است. بنابراين مقايسه سال به سال بي معناست. اين بار سناتور كارل لوين دموكرات از ايالت ميشيگان بود كه وزارت خارجه را به چالش كشيد. بنابراين وكسمن در اشاره به گزارش وزارت خارجه كه د يرتراز موعد مقرر منتشر شده و تعداد 651 حمله تروريستي را دربرمي گرفت گفت: ادعاهاي دولت درخصوص موفقيت در جنگ عليه تروريسم را جدي نگيريد. آيا اين گونه بوده است؟

مسئله اين جاست كه آمار كل داستان را تعريف نمي كنند. پروفسور آدري كرانين متخصص مورد اعتماد سرويس تحقيقات كنگره در امور تروريسم توجه را به اين مسئله جلب مي كند كه تعداد وقايع بين المللي در طول اكثر سال هاي دهه 1990 نصف تعداد مشابه در دهه 1980 بوده است. بين سال 1996، هنگامي كه القاعده وارد تجارت تروريسم شده تا يازده سپتامبر 2001 بسياري از تحليل گران به اعداد رو به كاهش اشاره كرده و اين گونه جمع بندي مي كنند كه تروريسم در حال افول است. ديگران در داخل و خارج دولت به بي توجهي به اين اعداد و خطر افزايش تروريسم هشدار مي دادند. البته روز پس از يازده سپتامبر همگان متوجه شد ند كه گروه دوم درست مي گفتند.

  اندازه گيري موفقيت يا شكست تنها از روي تعداد و شمار حملات حتي در آن زمان نيز چندان عاقلانه نبود همانگونه كه در حال حاضر نيز اين گونه نيست. عراق را در نظر بگيرد؛ بيش از 200 حمله از كل 651 حمله اشاره شده در گزارش در عراق روي داده است. آيا اين بدان معناست كه، در حال شكست در جنگ عليه ترور هستيم؟ خير اين بدان معني است كه ايالت متحده 25 ميليون ا نسان را در عراق آزاد كرد و تعدادي از بعثي ها نيز كه هنوز سعي مي كنند اين جمعيت را در وحشت تروريسم نگاه دارند مانع اصلي تحقق هدف غايي در اين كشور محسوب مي شوند. آ نها دوباره خواستار در د ست گرفتن امورهستند و سربازان ما در نهايت سربازان عراقي در سر راه آ نها قرار دارند…   

ازجانب ديگرانتشار نوار ويدئويي حملات يازدهم سپتامبر به مرکز پنتاگون پس از  چهارسال ، بارديگراين سوءال را در اذهان عمومي پديدار مي‌سازد که چرا  چهارسال از انتشار تصاوير اين حمله جلوگيري شده است. اين در حالي است که بسياري از تحليلگران از همان ابتدا اساس اين واقعه را زيرسوءال بردند و عنوان داشتند که برخلاف ادعاي مقامات دولتي، هواپيمايي با مرکز وزارت دفاع برخورد نکرده است بلکه اين انفجارات ناشي از بمب‌گذاري يا حملات موشکي حساب شده بوده است.

کاخ سفيد ظاهرا به درخواست وکلاي نهادي به نام ديده‌ بان قضايي ‌که يک سازمان غيردولتي ناظر به فعاليت‌هاي قضايي آمريکا است اين نوار را منتشر کرده است اما محتواي اظهارنظرهاي سياسي منتشر شده پيرامون انتشار اين نوار ناظر برآن است که آن عده از کساني که اين قضيه را يک توطئه مي‌دانند باور کنند اين واقعه يک حمله بوده است و نه يک توطئه،  در طي ماه‌هاي اخير، براساس نظرسنجي‌ها به عمل آمده سطح محبوبيت بوش در ميان شهروندان آمريکايي به پايين‌ترين حد رسيده است. اين نگرش منفي در افکار عمومي بوش را در ميان همتايان گذ شته‌اش شاخص کرده است . به طوري که سياستمداران حزب جمهوري‌خواه را نگران نتايج انتخابات آينده کرده است.

بوش ومحافظه‌کاران جمهوري‌خواه با دستاويز قراردادن حملات هواداران بن لادن و ماجراي 11سپتامبر با دکترين جنگ پي در پي ‌به افغانستان و سپس عراق لشکرکشي کرده و پس از پنج سال از شروع اين دکترين جهاني که با تحريک ا حساسات عمومي و با عنوان اعتلاي قدرت آمريکايي صورت گرفته نه تنها اين قدرت جهاني نتوانست بن لا د ن را دستگير يا به قتل برساند بلکه حتي از دستگيري رهبران اصلي طالبان نيز ناتوان ماند بلکه با تغيير مسير دادن اين جنگ به سمت عراق، سرزميني که سابقه‌اي از فعاليت القاعده در آن نبود باعث گرديد که اين منطقه به کانون زايش و تجمع تروريسم والقاعده بدل گردد.

در چهارسال لشکرکشي نظامي اين کشور، هزاران غيرنظامي قتل وعام و منازعات قومي خونين درعراق پا گرفت، روندي که مي‌تواند بدينگونه تاويل شود که آمريکا عراق را از صدام گرفت و به تروريست‌هاي بين المللي و صدها گروه وا بسته به القاعده سپرد و البته در کنار اين روند جنازه سربازان آمريکايي را روانه وطن کرد. آرزوي راستگرايان افراطي آمريکا از بدو شکل‌گيري نئومحافظه‌کاران در پايان دهه 70 ميلادي تا اين زمان، به وجود آوردن فضاي جنگي و بستن فضاي مدني در داخل کشور بوده است . حرکتي که به وضوح از روز پس از 11سپتامبر به صورت خزنده و سريع تمام نهادهاي مدني را مورد حمله قرارداد و دوره جديدي از مک کارتيسم در فضاي جامعه آمريکا سيطره يافته است که هم افکار عمومي، آراء و فعاليت‌ها ي سياسي و مذهبي و حتي هنري را در کنترول دارد و هم حريم خصوصي افراد از حمل ونقل و مسافرت‌ها گرفته تا مکالمات تلفوني، ايميل ‌ها، بازديدهاي اينترنتي را تحت نظارت قرارداده است.

سيطره اين تفکر امنيتي افراطي تا بدانجاست که حتي نهادهاي رسمي جاسوسي و معروفي چون سازمان سيا را نيزخودي نمي‌داند و جنرا ل‌هاي خودکامه پنتاگون به فتح آ ن برخاسته‌اند ، در چنين شرايطي ا فشاي بخش ديگري از سياست جاسوسي و استراق سمع دولت از شهروندان موجي از نگراني را در دا خل آمريکا و حتي در ميان هواداران حزب جمهوري‌خواه به وجود آورد . افشاي خبر کنترول 300 ميليون مکالمات تلفني مردم، افکار عمومي اين کشور با بخشي از فضاي رعب‌آوري که مي‌رود تمام نهادهاي مدني را به تصرف درآورد، آشنا کرد اين مسئله باعث شيوع بد گماني نسبت به بوش که خود را قهرمان ملي و جنگ در راه منافع آمريکا معرفي کرد شده است انتشار نوار ويدئويي حمله به پنتاگون يعني مرکزي که متهم به رهبري دستگاه‌هاي جاسوسي از شهروندان کشور است حرکتي در جهت بازکردن افکار عمومي به فضاي 11سپتامبر نيست جمهوري‌خواهان اميدوارند با اين اقدام بتوانند، از ريزش بيشتر محبوبيت رئيس جمهورشان در ميان مردم آمريکا جلوگيري کنند.

پنجشنبه ۱۵ سرطان ۱۳۸۵ خورشيدی برا بر با ۶ جولای ۲۰۰۶ ميلادی رييس شوراي روابط خارجي امريکا هشدار داد کاخ سفيد از همه طرف با بحران روبرو است.  روزنامه امريکايي واشنگتن پست نوشت : ريچارد هاس رئيس شوراي روابط خارجي امريکا با اشاره به چالش هايي که در تاريخ مدرن از همه سو امريکا را تهديد مي کند هشدار داد خطر اين است که بوش کاخ سفيد را در حالي به جانشين خود تحويل دهد که با جهان پر اشوب تر و منابع قابل اتکاي کمتري مواجه است . واشنگتن پست افزود وضع رو به وخامت افغانستان تا سومالي و خاورميانه ، مقابله با ايران و روابط رو به تيرگي با روسيه ، کاخ سفيد را از همه طرف با بحران مواجه کرده است.

 به نوشته اين روزنامه امريکايي مادلين البرايت وزير امورخارجه سابق امريکا نيز گفت امريکا اکنون با يک طوفان کامل در سياست خارجي روبروست ، ما به بسياري از موضوعات توجه نکرديم و افغانستان به دليل بي توجهي ، از کنترول خارج شده است . واشنگتن پست حمايت مردم جهان را از امريکا کاهش يافته، توصيف کرد و افزود درگيري در عراق ،استفاده گسترده از همه منابع و کاهش حمايت عمومي از امريکا انعطاف دولت بوش را در موا جهه با بحران هاي جهاني کاهش داده است . به گفته مديرمسوول مجله پاليسي ، دولت امريکا ، دولتي تضعيف شده است که بايد مواظب مسائل بسيار زيادي باشد در حالي که در جريان تهاجم مارس 2003 به عراق وتداوم حضور نظامي درعراق توان خود را از دست داده است .

جيمي کارتر رئيس جمهورپيشين امريكا  ازحزب دمکرات كه در سال هاي بين 1977 تا 1981 رئيس جمهوري آمريکا را به عهده داشت قبلا با حمله به عراق بدون کسب اجازه سازمان ملل متحد مخالفت کرده بود . وي  درمصاحبه با روزنامه انگليسي " انديپندنت " گفت : هيچ دليلي براي حمله عراق وجود نداشت و بوش وهمپيمان اش  توني بلر خوب مي دانستند که اطلاعات  و گزارش هاي مربوط به وجود سلاح هاي کشتار جمعي عراق وهم و خيالي بيش نيست وبراساس اطلاعات مشکوک تهيه شده است. کارتردرعين حال به اينديپندنت گفت:

حمله به  عراق براساس يک رشته دروغ ها و تفسيرهاي اشتباه از جمله دخالت صدام رئيس جمهورسابق عراق درحادثه 11 سپتامبر سال 2001 و وجود سلاح هاي کشتارجمعي دراين کشورتوسط واشنگتن و لندن صورت گرفت. به گفته رئيس جمهور پيشين آمريکا، تصميم حمله به عراق از قبل گرفته شد، سپس ازبرخي افراد خواسته شد، اين امر را توجيه كنند . وي دراين مصاحبه افزود: واشنگتن دلايل اصلي خود را براي حمله به عراق پيدا کرده بود، اما انگليس نتوانست اين دلايل را پيدا کند. كارتر معتفد است:

بوش تمايل داشت هرچه سريعترجنگ پايان يابد تا ازپدرش درحمله به عراق پيشي گرفته باشد و ا صرار بوش براي حمله به عراق که باعث پيروزي اش بر راي و نظرتوني بلرنخست وزيرانگليس شده بود ، بلر را مجبور كرد تا ازسياست هاي بوش پيروي کند.

کوفی عنان سرمنشي سازمان ملل متحد  در پاسخ به تقاضای رهبران جهان برای کمک به کشورها در مبارزه با تروریسم که در جریان اجلاس 2005 سازمان ملل متحد عنوان شد، اهداف ضد تروریسم جهانی این سازمان را جهت بررسی مجمع عمومی ارائه کردعنان در ارائه گزارش سي دو   صفحه ای خود تحت عنوان اتحاد علیه تروریسم در دوم ماه مه گفت توصیه های موجود دراین اهداف  برخاسته از عقیده مشترک همه ماست:  که تروریسم در هر شکل و با هر نشانه ای، به دست هر کس، در هر زمان و برای هر منظور غیر قابل پذیرش و غیر قابل توجیه است.

  کوفی عنان خطاب به مجمع عمومی گفت، همه کشورها در مقابل تروریسم آسیب پذیرند، از راهبردی برای مقابله با این پدیده منتفع می شوند، و در شکل دادن به چنین اهداف باید ایفای نقش کنند. او گفت، با این کار، اراده جامعه بین الملل را به نمایش خواهید گذاشت و بنیان پاسخی حقیقتا جهانی به این آفت جهانی شریر را می گذارید . در اجلاس شصتمین سالگرد سازمان ملل متحد در سپتامبر 2005، رهبران 191 کشور عضو از جمله جورج بوش رئیس جمهور ایالات متحده طی بیانیه ای که گام بزرگی در جهت پذیرش جهانی پیامدهای غیر قابل پذیرش تروریسم شناخته شد، تروریسم را در هر شکلی محکوم کردند. این اجلاس ا ز کلیات اهداف  ضد تروریسم عنان استقبال کرد و از او خواست تا با ارائه پیشنهاداتی به مجمع این فرایند را ادامه دهد.

مجمع عمومی توصیه های مطرح شده در این گزارش را مورد بحث و بررسی قرار خواهد داد. یان الیاسون ، رئیس سوئدنی تبار مجمع عمومی آقایان خوان یانز بارنوئوو  نماینده اسپانیا و وانو منون  نماینده سنگاپور را به ریاست مشترک جلسات منصوب کرد تا اهداف  ضد تروریسم سازمان ملل متحد تا قبل از پایان مجمع شصتم در سپتامبر نهایی شود . کوفی عنان گفت اهداف او بر پایه کلیات ارائه شده در نطق او در کنفرانس بین المللی علل تروریسم 2005 در مادرید بنا شده است: بازداشتن انسان ها از توسل به حمایت از تروریسم، محروم ساختن تروریست ها از امکان انجام حمله، بازداشتن کشورها از حمایت از تروریسم، ایجاد ظرفیت مقابله با تروریسم در کشورها، و دفاع از حقوق بشر.

کوفی عنان با خواستار شدن مبارزات فراگیر و پایدار دولت ها، بخش خصوصی و جامعه مدنی در محکوم سازی تروریسم و مقابله با پیام نفرت تروریست ها، گفت:  یکی از موثرترین راه ها برای این کار جلب توجه به سوی قربانیان تروریسم است. قربانیان چهره اصلی تروریسم هستند . این اولین باری است که اهداف ضد تروریسم با تاکید بر حملات انجام شده علیه افراد غیرنظامی و مسئله نقض حقوق بشر، قربانیان را در مرکز توجه قرار می دهد . به گزارش مرکز ضد تروریسم ایالات متحده، 14.500 تن غیرنظامی در جریان 11.100 حمله تروریستی در سال 2005 کشته شدند. هزار کودک، 171 روحانی یا رهبر مذهبی و 100 روزنامه نگار از جمله این تلفات بودند.

کوفی عنان گفت، دفاع از حقوق بشر مانند یک رشته نخ سرخ در تمام گزارش وجود داشته و اجزای مختلف اهداف را به هم مرتبط می سازد. حقوق نه تنها آنهایی که مشکوک به تروریسم هستند، بلکه آنهایی که از پیامدهای تروریسم آسیب می بینند هم باید در این اهداف  دیده شود. تاکید مساله بر قربانیان اين است ، چون حقوق اساسی آنها نقض می شود. پیامدهای تروریسم بسیار گسترده و عمیق است و معمولا آسیب پذیرترین بخش های جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد. ...

بیوتروریسم و تعریف تروریسم

از دیگر عناصر پیشنهاد سرمنشي سازمان ملل ضرورت همکاری کشورها برای جلوگیری از به کار گرفته شد ن سلاح های کيمیایی است . بیوتروریسم خطری است که کشورها نمی توانند به طور انفرادی مورد خطاب قرار دهند. مقابله با این پدیده نیازمند تدوین برنامه ای جامع توسط تمام طرفین درگیر است - دولت ها، بخش صنعت، بخش بهداشت عمومی، بخش امنیت  تا پیشرفت های بیوتکنولوژی که هدف آنها نفع عموم است در دسترس تروریست ها قرار نگیردکشورهای عضو مذاکراتی پیرامون کنوا نسیون جامعی در خصوص تروریسم انجام داده اند. این سند آماده تصویب بوده اما توافقی پیرامون تعریف تروریسم هنوز صورت نگرفته است. عنان در نطق خود خواستار اجماع کشورهای عضو برسر این کنوا نسیون شد اما گفت بحث های جاری نباید موجب به تاخیر افتادن توافق برای اجرای اهداف ضد تروریسم جهانی گردد. ..

قمارآمريکا برسرتروريزم با پاکستان :

نشریه یی ژورنال با انتقاد ازسیاست خارجی امریکا در یکی از شماره های اخیر خود از ده کشور جهان به عنوان دولت های ناکام نامبرده است. در این فهرست در پهلوی عراق کشورهای سومالیا، سودان، جمهوری کانگو،  ساحل عاج، زمبابوی، چاد،هایتی و افغانستان نیز شامل است. و اما کشور دهم کدام است؟ کشور دهم در این فهرست یک کشور مسلمان، دارای خشونت مزمن و مرکز آموزش تروریستان است که احتمال در گیری  با همسایه های خود را نیز دارد. این کشور توسط یک مرد نظامی که بطور روز افزون حلقه زندگی بالایش  تنگتر میشود، اداره میگردد . این کشور به سلاح  هستوی دسترسی دارد، آنرا آزمایش و آماده پرتاب نموده است. فکر تهران را یک لحظه از سر خود دور کنید، این کشور پاکستان است. ایا این خبر هوشدار دهنده نیست؟ جنرال مشرف مرد... خوب و قاطع است که میتوان با او کار کرد. اما گاهی هم به حرف های مردمی که در صحنه  حضور دارند نیز گوش دهید ویا سرمقاله های خشمگین روزنامه های مانند دان را بخوانید:

چگونه این دولت مردان امریکائی به ما افترا می بندند؟ دلیل اینست که  پاکستان بدون شک در گرو" ملیت گرائی مذهبی" و " کشمکش های متد اوم"  میباشد. چهل در صد بزرگترین ایالت پاکستان با فقدان سیستم درست پولیس مواجه است. مناطق قبایلی با مساحت حدود27000 میل مربع دارای قانون خاص و علیحده مجازات برای مجرمین میباشد و حدود  850 میل سرحد این کشور به سوی جنوب به عنوان سرزمین داکوها شناخته شده است. در بیشتر از نصف پاکستان قانون و جود ندارد . اما این خبر تازه نیست، بلکه یک حقیقت معمول است. پس غربی ها چگونه  جرآت میکنند پاکستان را ناکام  خطاب کنند؟ بادر نظرداشت این همه هرج و مرج ها در پاکستان ، مساله دفاع در حقیقت نواختن طبل وطنپرستی است و باعث چند مشکل  میگردد.

پاکستان  فراموش میکند که سال 2007، سال انتخابات ریاست جمهوری آن کشور است و دیدار مقامات امریکائی مانند ریچارد بوچر که میخواهد نقش د موکراسی در پاکستان بیشترحاکم گردد و خانم  رایس  که بر انتخابات آزاد و عادلانه تاکید میکند، همه پاسخ به سوال فوق است. پاکستان فراموش میکند که فشار و ا رده  از سوی امریکا بالای مشرف برای انجام و ظیفه  کثیف امریکا علیه  منافع پاکستان – ( به قول کارمند استخباراتی امریکا که مسوولیت واحد مبارزه برضد القاعده را به عهده دارد) میتواند باعث سرنگونی مشرف گردد.  مایکل شوور در مقاله اش مینویسد " وقتی امریکا مشر ف را مجبور به فرستادن نیروهای پاکستانی در ساحات ممنوعه ای قبایلی  ساخت، فرصت خوبی برای دشمنان پاکستان مساعد گردید تا نفرت پشتونها علیه اردو را دامن زنند".

فکر کنید چرا مشرف دفعتآ کوشش کرد از برادر بزرگ خود یعنی واشنگتن فاصله گیرد؟ چون او مجبور است حوادث روشن مانند حمله هوائی نیروهای امریکائی که در ماه جنوری بریکی از قریه های سرحدی پاکستان جان 18 تن از افراد بیگناه ملکی را گرفت،  مشرف را در یک تنگناه قرار میدهد. و یا شاید او احساس میکند که منحیث یک شخص اضافی از صحنه رانده خواهد شد. دریافت های برخی از متفکرین امریکائی بشمول تبصره های ستراتفور که میگوید"  اهمیت جنرال مشرف برای امریکا به سرعت در حال کاهش است".

اوج عظیمی  بدبینی را در پاکستان دامن زد. واشنگتن ظاهرآ به جنرال مشرف نیاز ندارد تامبارزه علیه  تندروان مسلمان راپیش از این ادامه دهد و ضمنا" احساس میکند که مشرف منبعد توانائی تامین نظم در ا مور داخلی کشور اش را ندارد.  شماعلا قمند د موکراسی هستید چون یک روش پسندیده است، اما نتایج آن همیشه دلگرم کننده نیست چون نتیجه  یی مانندحاکمیت حماس را در پی خواهد داشت .

از مشرف حمایت کردید تا شما را در دستگیری  اسامه بن لادن  کمک کند، اما هیچ همکاری ای نکردو اکنون او خود در حال غرق شدن است. از طرف دیگر، دوستان مطیع شده مشرف در پارلمان میکوشند  اورا برای یک دوره پنج ساله دیگر انتخاب کنند تا بدینترتیب با اکثریت خود برای ابقای وی درکرسی ا ش استفاده کنند. اما خطراین کار بیشتراز مفاد آن محسوس است. نقطه دیگر در مورد پاکستان طوریکه روزنامه پاکستانی دان آنرا نیز تائید میکند، همانا ناتوانی پاکستان در حفظ یک حاکمیت فعال د موکراتیک است این کار زمینه  را برای رفت و برگشت سیاست مدارا نی مانند بی نظیر بوتوو نواز شریف به پاکستان  مساعد میسازد.

اما این کار ارتش را با نفوذ وسیع و مصارف گران منیحث  شکننده قدرت ها نیز مطرح میسازد تا امتیازات و قدرت خود را در همه حال حفظ نماید. این همه دلایلی است که جنرال مشرف را به ریاست جمهوری  رسانده است و نیز ميتواند اورا از این کرسی کنار راند. چه کسی در ایجاد طالبان نقش داشت؟ چه کسی از نفوذ روز افزون هند در کابل هراس دارد و از نزدیکی  آمریکا با دهلی جدید خشمگین میگردد؟ شمشیرکی ها در کشمیر از  غلاف بیرون میشود؟ هیچ  بدیلی برای آزادی و جود ندارد آیا شما میخواهید تصویر بزرگتر را روشن تر ببینید؟  پس چیزیرا که شنیدید و خواندید همان تصوریست که در موفقیت یا ناکامی روشنی می اندازد. 

کرنيل امام دگروال اطلاعاتي ، قنسول پاکستان درزمان طالبان درهرات وبرادرخوانده بنيادگرايان افغانستان طي بيست سال گذشته ميگويد : حمله امریکا به افغانستان اشتباهی بزرگ بود  . وي گفت: اگر چه امریکا با خروج ارتش شوروی ازافغانستان مرتکب اشتباه شد، اما تهاجم نظامی به افغانستان اشتباه بزرگتری بود. سلطان امیر دگروال بازنشسته معروف به " کرنيل امام" که از افسران ارشد اطلاعاتی ارتش پاکستان درهنگام لشکرکشي ارتش سرخ درافغانستان بود، درهم ا ند یشی" افغانستان – امروز وفردا" درمرکز بررسی های سیاستگذاری دراسلام اباد افزود: تشکیلاتی که دولت آمریکا درافغانستان ایجاد کرده ، شکننده است . وی با بیان اینکه امریکا از برقراری نظم وقانون درافغانستان وامانده است، مدعی شد حکومت طالبان در مهار کشت خشخاش موفق عمل کرده بود .

سرقنسول پیشین پاکستان درولایت هرات همچنین گفت: قیام مردم افغانستان علیه اشغالگران مبتنی بر ارزشهای اجتماعی، سنتهای قبیله ای و آموزه های اسلامی بود وآمریکا فقط با هدف تأمین منافع خود به مبارزه بومی علیه ارتش شوروی کمک کرد. این افسر اطلاعاتی سابق پاکستان درامور افغانستان با انتقاد ازتوقف حمایت امریکا پس از خروج نظامیان شوروی سابق از افغانستان اظهار داشت: واشنگتن فقط پنج ملیارد دالر درمقایسه با 80 میلیارد دالر شوروی در افغانستان هزینه کرد. اگر امریکا دویاسه میلیارد دالر بیشتر هزینه کرده بود، صلح درافغانستان برقرار می شد.  وی درادامه با برشمردن مزایای حکومت سابق طالبان گفت:

طالبان نیرویی رزمنده نبودند، بلکه محصول شرایطی خاص بودند که موفق شدند نظم وقانون را به افغانستان باز گردانند. به گفته این کارشناس پاکستانی، طالبان مخالف زنان وحقوق آنان نبود وممنوعیت تحصیل زنان که وی آن را " محدودیت " نامید، با هدف ارایه نظام آموزشی بهتر انجام گرفت تا آنان به فساد کشیده نشوند. کرنيل امام مردم افغانستان را از دوستداران کشور پاکستان دانست ولی افزود، مردم عادی آن کشور علاقه ای به حکومت پاکستان ندارند. ا فسر ا رشد اطلاعاتی پاکستان درافغانستان ازایفای نقش اسلام آباد درتحولات افغانستان اظهار تأسف کرد و متذکر شد:  چون تحت نفوذ بیگانه سیاستهای خود را اجرا کردیم، اعتبار خود را نزد افغانها از دست دادیم. دگروال امام روحیه مردم افغانستان را مخالف حاکمیت بیگانه درگذشته ودر عصر حاضر توصیف کرد وگفت: روزی که افغانها پاسخی برای هواپیماهای جنگنده بیابند، وضعیت کنونی درآن کشور کاملاً متفاوت خواهد شد. وی گفت:

نباید فقط نیروهای خارجی را مقصر وضعیت پیش آمده درافغانستان دانست ویاد آور شد که مجاهدين افغان نیز مسوول جنگ داخلی بودند ضمن اینکه حکومت پاکستان نیز درموا قعی اشتباه عمل کرد. دگروال بازنشسته سلطان امیر دربخش دیگری از سخنانش طالبان را مستقل از تشکیلات القاعده بن لادن معرفی کرد.  وی با بیان اینکه ملا محمد عمر سرکرده طالبان تا آخرین لحظه نیز تحت نفوذ اعراب قرار نداشت، مدعی شد: طالبان با وجود سنت مهمان نوازی افغانها، برای تسلیم بن لادن به یک کشور " ثالث " اسلامی برای محاکمه وی به اتهام د ست داشتن درحملات 11 سپتامبر اعلام آماد گی کرده بود . امام بدون اشاره به نام این کشور ثالث ، ادعا کرد: ولی پیشنهاد طالبان برای تحویل بن لادن پذیرفته نشد و مدرکی نیز حاکی از دست داشتن بن لادن در حوادث 11 سپتامبر به آنها ارایه نشد. وی درخاتمه سخنانش هدف حضور امریکا درافغانستان را تضمین دسترسی به منابع انرژی آسیای میانه و مسیر های تجارت درمنطقه تحلیل کرد.

)استفاده ازمنابع خبري )

 


بالا
 
بازگشت