ناتو و آزمون افغانستان
محمد انتظار
اجلاس کشورهای عضو سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو هفتة گذشته درصدر اخبار رسانههای جهان قرار داشت.
این اجلاس که در شهر ریگا، پایتخت لاتویا برگزار شده بود، چالشهای ناتو در مبارزه با هراسافگنی با توجه به نمونة افغانستان را بررسی کرد و بر ضرورت همکاری و مساعی مشترک اعضای ناتو در پیشبرد موفقانة اهداف این سازمان در جهان تأکید نمود.
سازمان پیمان آتلانتیک شمالیـ ناتوـ که بیشتر از شش دهه پیش برای مقابله با اردوگاه شرق و به ویژه، نفوذ روز افزون اتحاد جماهیر شوروی سابق در جهان پایهریزی گردید، پس از اضمحلال اتحاد جماهیر شوروی سابق، با پرسشهای جدی در مورد ضرورت و عدم ضرورت ادامة حیات خود مواجه گردید، اما کشورهای عضو نه تنها ادامة حیات آن را ضروری دانستند، بلکه با جذب و ادغام تعدادی از کشورهای شرق اروپا و اعضای سابق پیمان وارسا، به تقویت و انکشاف این سازمان دست زدند.
کشور لاتویا که میزبان اجلاس ممالک عضو ، یکی از همین کشورهای جدیداً پیوسته به عضویت سازمان ناتو است.
رئیسجمهور این کشور، در مراسم افتتاحیه اجلاس گفت که سازمان ناتو آزمون بزرگی را پشت سر میگذارد، اگر ما در نابودی هراس افگنی موفق نشویم، دنیا در دامن تروریزم و بنیادگرایی مذهبی سقوط خواهد کرد.
افغانستان سرزمینی است که اولین مأموریت بیرونی ناتو در آن به آزمون گذاشته میشود، کشورهای عضو این سازمان از این مأموریت، درسها و تجربههای فراوان آموخته یا میتوانند بیاموزند، اولین تجربة این کشورها، درک این واقعیت است که ساختار تشکیلاتی و سازوبرگ نظامی سازمان ناتو که برای مبارزه و تقابل با یک قطب نظامی پرقدرت ـ بلاک شرقـ اساسگذاری شده بود، در مبارزه با رقیب جدید که فاقد همه نوع جنگ افزارهای سخت و موشکهای قاره پیما و سازوبرگ نظامی مدرن است، چندان کارآمد نیست و لازم است که این سازمان در ساختار تشکیلاتی و استراتیژی نظامی خود تغییر ایجاد کند.
نکتة عبرتآموز برای اعضا و مخصوصاً رهبری سازمان ناتو این است که تعدادی از اعضای آن، هیچ تمایلی به وارد شدن در میدان جنگهای خونین ندارند، چنانکه کشورهای آلمان، هالند، هسپانیا و ایتالیا ترجیح میدهند، نیروهای خود را در مناطق آرام شمال و یا غرب کشور جابجا کنند و تحت عنوان پی آر تی به فعالیتهای بازسازی و خدمات عامه بپردازند.
در اجلاس ریگا، جرج دبلیو بوش و برخی دیگر از رهبران کشورهای عضو ناتو با برجسته کردن خطر تروریزم و اعمال فشار، ظاهراً موفق شدند که قناعت کشورهای مذکور را برای انتقال نیروهایشان از مکانی به مکانی دیگر جلب کنند، اما تجربه نشان داده است که این کشورها در برابر جنگ و تشدد نظامی، محتاطانه عمل میکنند، چرا که افکار عمومی مردم این کشورها در مقابل جنگ و خشونت حساس و آسیبپذیر است.
درس مهمتری که کشورهای عضو ناتو از تجربة افغانستان آموختهاند، پیامدهای مصیبتبار همکاری با یک حکومت ضعیف، ناکارآمد و غرقه در فساد است، بخش عمدة ناکامی در افغانستان به عملکرد تنگنظرانه، ضعیف و غیرواقعبینانة این حکومت بر میگردد، حکومت افغانستان قادر به تحلیل دقیق و کارشناسانه اوضاع و ارائه یک تصویر درست از واقعیتهای آن به جامعة بینالمللی نشده است. عناصر پرنفوذ در رهبری حکومت برای پیشبرد آژانداهای شخصی و تنظیمی خود، سبب گمراهی جامعة بینالمللی، هدر رفتن سرمایهها و فرصتها در کشور شدهاند، اگر حکومت قادر به برقراری ارتباط زنده و ملموس با بافتهای درون جامعه، درک نیازها و ضرورتها و پاسخگویی به مطالبات بر حق مردم میشد و نقطههایی را که مردم نسبت به آنها حساسند، درک میکرد و در گماردن مسئولان شایسته، کنترول فساد و حاکمیت قانون توفیق بدست میآورد، امروز نیروهای ناتو از موفقیت و اعتبار بیشتری در افکار عمومی برخوردار بود.
تجربة ناتو این است که وجود یک دولت مردمسالار، خدمتگذار و کارآمد نقش مهمی در تحقق اهداف این سازمان که خشکاندن ریشههای هراس افگنی است، میتوانست بازی کند.
درس دیگری که کشورهای ناتو از میدان جنگ افغانستان باید آموخته باشند، ضرورت شناخت دشمن جدید و عناصر فکری، اعتقادی و روانی آن است. این دشمن، پایگاه، سنگر و میدان ندارد، گریز پا و نامریی است و ممکن است هر لحظه بر سر راه کاروان نظامی آنها ظاهر شود و خود را انفجار دهد، سازمان ناتو باید آموخته باشد که مقابله با این دشمن که جنون خودکشی دارد و زیر تأثیر القائات آیدیالوژیکی در سوادی بهشت و دیدار خداوند است، کار آسانی نیست، شکار و تعقیب این دشمن و جستجوی آن در مغارهها و بیرون کشیدنشان از سوراخها و کوفتن سر آنها، کار بیهودهای است که پایانی ندارد و به تنهایی هیچ نقشی نمیتواند در نابودی هراس افگنی ایفا کند، ناتو باید به مبارزه با شرایط و زمینههای تروریزم پرور و عوامل و ریشههای هراس افگنی بپردازد، باید شرایط زندگی سخت و پر از محرومیت مردم دگرگون شود، باید قریهها و شهرها به نور برق و ارتباطات و گردش اطلاعات و تسهیلات رفاهی زندگی، منور و مجهز گردند، جنگ و بازسازی، جنگ و خدمت رسانی، جنگ و تحولآوری در زندگی و معیشت مردم با هم عجین و تلفیق گردند، باید منابع بیرونی و زمینههای درونی پرورش و رشد تروریزم از بین برده شود.
مهمترین نکتة درس آموز برای ناتو این است که این سازمان به تنهایی هیچگاه نمیتواند هراسافگنی و منابع آن را که افراطیگرایی و سنتهای کور قبیلهای است، از بین ببرد، لازم است که این سازمان و جامعه بینالمللی در تأسیس و تقویت نهادهای مستحکم نظامی، امنیتی و اقتصادی در افغانستان همت گمارد، و آرامـآرام وظیفة جنگ با هراس افگنی و رساندن خدمت به مردم را به نهادهای بومی منتقل کند، هر اندازه که ناتو درگیر جنگ در مناطق جنوبی و شرقی افغانستان گردد، حساسیتها و دشمنیهای بیشتر تولید میکند و روحیة بیگانه ستیزی این مردم را تحریک مینماید، بهتر است که ناتو این ظرافتها را درک کند و در شکل گیری یک دولت ملی متکی بر نهادهای مستحکم قانونی کمک نماید.
بعد از پنجسال حضور قوای ائتلاف و ناتو در افغانستان اکنون پرسش بزرگ جهان این است که آیا این سازمان در اولین مأموریت بیرونیاش موفق بوده است؟ اکثر تحلیلگران بر این باورند که موفقیت ناتو در غلبه بر هراس افگنی با چالشهای جدی روبروست، رئیس عمومی ناتو با صراحت اعلام کرده است که این سازمان در مأموریت خود در افغانستان موفق بوده است اما اکثر رهبران کشورهای ناتو نگرانی خود را در مورد ناتوانی این سازمان برای نابودی هراس افگنی نتوانستهاند، پنهان کنند، تونی بلر، صدراعظم انگلیس در دیدارش از افغانستان خطاب به عساکر انگلیسی گفت که امنیت جهانی در این میدانی تأمین میشود که شما بر آن ایستادهاید، وی گفت که هیچ راهی جز غلبه بر افراطیگرایی و تروریزم نیست، رهبران اشتراک کننده در اجلاس ریگا نیز تأکید کردهاند که حفظ اعتبار ناتو در گرو موفقیت در افغانستان است و به همین خاطر آنها در فیصلة نهایی اجلاس بر ضرورت اعزام نیرو و تجهیزات نظامی و لوژستیکی بیشتر به افغانستان تأکید کردند.
نتیجة این اجلاس نسبتاً مثبت بوده است. جهان به ابعاد خطر هراسافگنی و ضرورت مقابلة جدیتر با آن بیشازپیش پی برده است، حتی محافظه کارترین کشورهای عضو ناتو اکنون پذیرفتهاند که در صورت لزوم حاضراند به افغانستان عساکر و تجهیزات بیشتری بفرستند، ناتو همچنین بر تغییر استراتیژی نظامی و رویکرد تازه در جهت تقویت نهادهای ملی افغانستان اشاره کرده است و این میتواند نشانههای تغییر در نوع نگرش این سازمان نسبت به روند اوضاع در افغانستان باشد.