چين تا دريای خزر(بحيرهء کسپين) می آيد

تحليل سياسی (7 اپريل 2006)

 

نوشتهء : الکساندر خرامچيخين

برگردان: داکتر محمد سالم سپارتک

نزديکی آغاز شده، بين عشق آباد و پيکنگ موجب کوچک ترين تعجب نميشود. برعکس، اين نزديکی کاملاً طبيعی است، زيرا بنياد استوار اقتصادی و سياسی دارد. نيازوف روسيه را با صراحت کامل «رها» ميکند و گازی را که در گذشته به شرکت «گاز پروم» روسيه وعده داده شده بود، به چين وعده ميدهد و با اين کار، خود را رقيب مستقيم اقتصادی روسيه می سازد. در اين رابطه جايی برای تعجب کردن وجود ندارد – «ترکمن باشی» حق به جانب است از کريملين نفرت داشته باشد؛ همين کريملين بود که سه سال پيش روسهای ترکمنستان را در بدل همين گاز برايش فروخت.

برآمد به بازارهای انرژی آسيای ميانه، برای چين اهميت زياد دارد. وابسته گی چين به واردات نفت و گاز بارها بيشتر از وابسته گی ايالات متحدهء امريکا است و با گذشت هر سال وضع وخيم تر شده ميرود. وابسته گی چين به واردات از حوزهء خليج فارس به طور فزاينده به مرحلهء حساس ميرسد و در صورت بروز رويارويی با ايالات متحدهء امريکا، نيروی دريايی چين توانايی آن را ندارد که خطوط مواصلاتی بحری را تضمين کند. ناوگان جنگی امريکا بدون تصادم مستقيم با ناوگان جنگی چين، ميتواند چين را در محاصرهء خشن دريايی قرار دهد. اما برای چين يک راه برون رفت وجود دارد : چين ميتواند با احداث لوله های انتقال نفت و گاز بر روی زمين، يعنی خارج از ساحهء نفوذ ناوگان جنگی امريکا، نفت و گاز کشورهای آسيای ميانه و حتی ايران را که تا امروز صادر کنندهء عمدهء نفت برای چين ميباشد، به خاک خود وارد کند. اين کار به طور جدی وضع جيوپوليتيک را تغيير خواهد داد – امنيت نسبی واردات نفت و گاز به چين تأمين خواهد شد.

ناگفته نماند که از نگاه تيوريک امريکايی ها ميتوانند از پايگاه های هوايی خود در عراق و افغانستان  بر لوله های انتقال گاز و نفت روی زمين نيز حمله کنند. مزيد بر آن لوله های نامبرده ميتوانند مورد حملات راديکالهای اسلامی قرار گيرند زيرا آنها به دليل سياستهای خشن چين نسبت به مسلمانان ايالت سينکيانگ، از اين کشور آزرده خاطر هستند (مناسبات واقعی چين با وهابی ها – يک مبحث جداگانه است). پس به دو دليل بالا، ضرورت به وجود می آيد که سربازان چينايی وظيفهء محافظت لوله های انتقال نفت و گاز را در خاک کشورهای آسيای ميانه به عهده بگيرند.

حضور عساکر چينايی در ترکمنستان، برای رهبری اين کشور بسيار خوشايند خواهد بود و اين موضوع در مورد رهبری ازبکستان نيز صدق ميکند که لوله های انتقال نفت و گاز حتماً از قلمرو آن کشور عبور خواهند کرد. رژيم نيازوف که صاف و پوست کنده توتاليتار است و رژيم اندک نرم تر کريموف (اگر کاربرد واژهء «نرم تر» در بارهء اين رژيم به جا باشد) هراس فراوان از بروز حوادثی مشابه به رويدادهای انديجان دارند. به خصوص اگر واشنگتن از شورشيان پشتيبانی کند. و همزمان بايد گفت که در عشق آباد و تاشکند درک ميکنند که مسکو سرکوب شورشها را از ديدگاه سياسی حمايت خواهد کرد اما به آنها کدام کمک عملی نظامی نخواهد داد. روسيه عملاً برای اين کار امکانات ندارد. مزيد بر آن افکار عامه در روسيه پيش از پيش مخالف ارسال سربازان روسيه برای دفاع از رژيم روسی ستيز ترکمن باشی و رژيم کريموف که به هيچوجه روسی دوست نيست، خواهد بود.

اما پيکنگ با کمال ميل کمک خواهد کرد. رژيمهای نيازوف و کريموف برای چين، از ديدگاه ماهيت شان، خويشاوند هستند. و پرابلم تلفات خودی و بيگانه برای چينايی ها اصلاً مطرح نيست و نخواهد بود؛ تجربهء سرکوب شورشهای مردمی نزد چینایی ها وجود دارد؛ کافيست چند نمونهء سرکوبگری ها را به ياد آوريم: رويدادهای ميدان «تيان آن مين»، مبارزه با جدايی طلبان در ايالت سينکيانگ و تبت و همچنان سرکوب مرتب شورشهای دهقانان چين که زمينهای شان را برای ابد غصب ميکنند. بنابراين عساکر چينايی، اگر گذر شان به ازبکستان و ترکمنستان بيفتد، نه تنها از لوله های انتقال نفت و گاز بلکه همچنان از رژيمهای تاشکند و عشق آباد و تا حدودی از رژيم تهران حفاظت خواهند کرد. ايران خود را مطمئن تر احساس خواهد کرد، اگر در سرحدات شمالی آن قطعات اردوی رهايی بخش ملی چين حضور داشته باشند. زيرا هواپيماهای جنگی J-12 (نام چينايی هواپيمای روسی Су-30) از پايگاه های مرو، بدون مواد سوخت گيری در فضا، تا تنگهء هرمز و از پايگاه ترکمنباشی (کراسنوودسک سابقه) تا هر نقطهء عراق (يا تا والگاگراد) پرواز کرده ميتوانند.

اصلاً زمينه برای حضوريابی ارتش چين در سواحل دريای خزر (بحيرهء کسپين) حالا دگر ايجاد شده است. نيازوف و خوزينتاو نه تنها موافقتنامه برای اعمار لولهء انتقال گاز از ترکمنستان به چين بلکه همچنان موافقتنامه دربارهء مبارزه با تروريزم، اکسترميزم و جدايی طلبی را امضا کردند. اينکه اين اصطلاحات برای رهبران چين و ترکمنستان چه معنی دارند، ميتوان حدس زد و حدس زدن در اين مورد بسيار آسان است.

کشيدن لولهء انتقال گاز از ترکمنستان تا چين، بدون عبور از قلمرو قزاقستان ممکن نخواهد بود (از ديدگاه تيوريک ميتوان آن را از خاک قرغزستان يا تاجکستان عبور داد اما اين سرزمينها بسيار کوهستانی و نامناسب ميباشند). ناگفته نماند که قزاقستان حالا مشمول پروژه های انرژتيک چين شده است. در پيکنگ ميتوانند تصميم بگيرند که لولهء گاز در قزاقستان نيز احتياج به محافظت دارد. و از سوی ديگر انتقال عساکر به ترکمنستان و ازبکستان به معنای ترانزيت آنها از قلمرو قزاقستان خواهد بود (امروزه انتقال قطعات بزرگ نيروهای زمينی با تجهيزات ثقيل از طريق هوا برای چين مقدور نيست).

شايان يادآوری است که اگر قطعات ارتش رهايی بخش ملی چين در آسيای ميانه جا به جا شوند، قزاقستان عملاً در محاصره قرار ميگيرد و نميتواند در برابر فشار زورگويانهء چين مقاومت کند. ارتش قزاقستان از ديدگاه ظرفيت رزمی خود به هيچ وجه قابل مقايسه با ارتش چين نيست. بنابراين اگر پيکنگ از آستانه تقاضا کند که اجازه دهد تا قوايش را برای محافظت لوله ها در قلمرو قزاقستان مستقر سازد، آستانه جرأت ردکردن اين تقاضا را نخواهد داشت. اميدواری به دريافت کمک از ايالات متحدهء امريکا، چيزی بيشتر از يک خواب و خيال نخواهد بود، همين بس است که تنها فاکتور جغرافيايی را در نظر داشته باشيم. در نتيجه روسيه در دو جناح مواجه به حضور عساکر چينايی خواهد شد: يکی در شرق دور- از آمور تا اوسور- و ديگری در آسيای ميانه - از استراخان تا برناوول. چينايی ها همزمان در تمام خط آهن سراسری سايبيريا دست باز ميداشته باشند. مزيد بر آن چينايی ها به يکباره گی وارد حوزهء دريای والگاه و دريای اورال با شبکهء انکشاف يافتهء خطوط مواصلاتی راه آهن و جاده های موتررو آنها ميشوند و ساختار زمينها در اين مناطق نيز برای يورش بسيار مناسب تر از ماورای بايکال و شرق دور است. هيچ کوه وجود ندارد و همه جا دشت است. در هر جهت با پای پياده يا به سواری تجهيزات ميتوان رفت. فاصله از پتروپاولوسک (مرکز ولايتی در شمال قزاقستان) تا سورغوت (يکی از مراکز عمدهء استخراج نفت روسيه) – صرف 800  کيلومتر و از اورالسک تا مسکو – اندکی بيشتر از 1000 کيلومتر است. هواپيماهای J-12 چينايی ميتوانند از اورالسک نه تنها تا مسکو بلکه تا وولوگدا و سکتيفکار پرواز کنند.

واضح است که ناحيهء نظامی ارتش رهايی بخش ملی چين به نام «لانژو» (مرکب از 10 لشکر و 5 قول اردوی قوای زمينی به شمول 2 قول اردوی تانک و 3 قول اردوی هوايی) به يکباره گی وارد آسيای ميانه نمی شود. در آغاز برای چينايی ها چند قطعهء کوچک نظامی کفايت ميکند. مهم اين است که «يک تکيه گاه به چنگ آيد». پسان بر مبنای همين قطعات کوچک ميتوان شمار عساکر را تا سرحد مورد نياز افزايش داد، يگانه پرابلم واقعی همانا زمان لازم برای انتقال آنها خواهد بود. مهاجرين چينايی به همين شيوه عمل ميکنند – کافيست که در کدام جايی يک گروه کوچک چينايی ها پيدا شود، بعد از آن، اين گروه ميتواند از شمار بسيار زياد چينايی ها پذيرايی کند.

وطنپرستان حرفوی روسيه خوش دارند هنگامه برپا کنند طور مثال در رابطه با کدام ميدان هوايی کوچک امريکا در رومانيه و فريادِ داد و بيداد را آغاز کنند که گويا «روسيه را محاصره می کنند!». جالب است ديده شود که آيا پيدايش عساکر چينايی در آسيای ميانه چيزی مشابه به اين نوع نگرانی را به وجود خواهد آورد يا به مثابهء گسترش همکاريها با چين تفسير خواهد شد؟ و جالب است ديده شود که اگر ارتش ملی رهايی بخش چين در قزاقستان جابه جا شود، «سناريوی 2015» که سال گذشته در مطبوعات روسيه به نشر رسيده است، يک خوشبينی ساده لوحانه خواهد بود؟ اگر جدي حرف بزنيم، از ديدگاه نظامی مقاومت در چنين يک وضع برای روسيه صاف و ساده غيرممکن خواهد بود.

و از سوی ديگر انکشاف حوادث به اين منوال از ديدگاه تيوريک يک جنبهء مثبت نيز ميتواند داشته باشد -  نزديکی شتابندهء قزاقستان به روسيه. بياييد عينی قضاوت کنيم. برای روسيه مهمترين کشور، از جملهء گروه کشورهای مستقل مشترک المنافع، همانا قزاقستان است؛ بارها مهمتر از بيلاروس و از اوکرايين. اما اين نزديکی تنها از طريق اقدامات مناسب هردو جانب - هم قزاقستان و هم روسيه - ميسر و ممکن خواهد بود و بس.

برگرفته از : ИА "МиК"

ترجمه شد: ‏پنجشنبه‏، 2006‏/04‏/13‏ (‏17:03)

  


بالا
 
بازگشت