دیپلوم انجنیرعبدالقدیر(صوفی زاده-درخیل)

کابل-افغانستان

 

دیموکراسی و فرهنگ سیاسی-اجتماعی

 

کشور ما افغانستان در درآزنای تاریخ با داشتن نام آریانا کبیر و خراسان دارای فرهنگ عالی اجتماعی وتاریخی وبیش از یکهزار سال کشور اسلامی بوده که اسلام دین،باور،عقیده وفرهنگ اکشریت مطلق مردم ما راتشکیل داده وبخش مهم و جدایی ناپزیر فرهنگ ملی مردم ما به حساب میرود،میراث معنوی سترگی که درروشنایی تعالیم اسلام،در گذار سده ها بوجود آمده،بحیث فرآورده ارزش ناک تاریخی مردمان ما شمرده میشود،دین وآزادمنشی مردم ما در مبارزه با استعمارخارجی انگلیس وروس واستبدادداخلی خاندان حاکم عبدالرحمن خان و نادرخان در دوره های گذشته،جهاد و مقاومت ملی مردم افغانستان علیه شوروی و پاکستان در زمان کنونی به خاطر تأمین استقلال ،آزادی ووحدت ملی مردمان ما نقش اساسی ، قاطع و تعین کننده داشته است.اکنون ماومردم مادر شرایط وزمانی زندگی مینمایم که آزادی،دیموکراسی،حقوق شهروندی وحقوق بشر بیشتر از هر زمان دیگر مورد توجه مردم جامعه ما و مردم جهان قرار داشته و فعالیت های دیموکراتیک در هر گوشه وكنار جهان بخاطر تحقق دیموكراسی،حقوق بشروحقوق شهروندی بملاحظه میرسد و دیموكراسی های جدید در سراسر جهان در حال خلق شدن است چنانكه نظام های استبدادی كه به صورت حكومت های قومی ویایك حزبی و خود کامه رهبری و اداره می شدند از هم فروپاشیده ویا در حال فرو پاشیدن اند. وجای رژیم های مستبدرا یكی پی دیگری حكومت های دیموكراتیك گرفته ومیگیرد درافغانستان بیشتر از دو قرن خود کامگی و استبداد،در آسیا مرکزی واروپای شرقی بیشتر از نیم قرن خود كامگی وحاكمیت تك حزبی جای آنرا حاکمیت های دیموكراسی بعد از سقوط اتحاد شوروی یکی پی دیگری گرفت و بجای ایدیالوژی های تك حزبی وتک قومی كشورهای مستقل و دیموكراتیك بوجود آمدند كه هم اكنون دیموكراسی،حقوق شهروندی و قانون مدنی را تجربه مینمایند كه این یك تحول ژرف و عمیق در تاریخ تكامل دیموكراسی در دنیا و بالاخص درآسیا و کشورهای شرقی بشمار میرود،این تكامل دیموكراسی تجربه های نوین دیموكراسی را با فرهنگ ها و تمدن های مختلف جهانی وكشوری ایجاد مینماید. ما درزمانی زندگی مینمایم كه محور سیاست ودیموكراسی را حقوق بشر وحقوق شهروندی تشكیل میدهد،دیموكراسی در جهان بیانگر گسترش وجهانی شدن ضمانت برای حقوق بشر است كه این جهانی شدن دیموكراسی از شمال تا جنوب از شرق تا غرب ازافریقاتاآسیا دیموكراسی را ریشه دار ساخته است.اصلاحات دیموكراتیك ودیموكراسی های متحرك در جهان در حال رشد اند و این گمان را كه گویا دیموكراسی های مدرن زاده فرهنگ غرب است وامكان موفقیت آن در فرهنگ وتمدن های دیگر وجود ندارد یک گفتارعبث ،بيهوده و غیرقابل قبول است. دیموكراسی نشان داده و میدهد ، كه ظرفیت زندگی وزیستن را در كشورهای مختلف با ادیان ،زبان وفرهنگ های مختلف دارد كه هم اكنون در كشورهای آسیایی ،افریقایی و ازجمله افغانستان تجربه  میشوند. دیموكراسی در كشور ما افغانستان چگونه تجربه خواهد شد وچطور ما قادر خواهیم گردید كه به این تجربه موفق شویم. طوریكه حیات سیاسی كشورما درطول تایخ گذشته شاهد  پدیده متضاد اقلیت های قومی اعم از پشتون ،تاجیک ،هزاره ،ازبک ،نورستانی ،پشه یی ،بلوچ ،هندو وسیک و غیره بوده که یك جانب آنرا حكومت های استبدادی وتك قومی وجانب دیگر آن را مردم ما تشکیل داده است، كه همیشه در محور آزادی وخود ارادیت چرخیده اند،در بعضی اوقات مردم ما رژیم های سلطنتی را عامل فقر ،استبداد، بیدادگری وعقب مانی قلمداد كرده اند که چنین بود،این رژیم های استبدادی وغاصب را مانعی برای تحقق آزادی سیاسی مردم و تحقق دیموکراسی بررسی نموده بودند. چنانچه بعد ازسقوط رژیم غاصب سلطنتی در كودتاسرطان سال 1352هجری شمسی محمدداودخان وایجاد دولت جمهوری ولی استبدادی در كشور،و به ادامه آن كودتای خونین 7 ثور سال 1357 هجری شمسی به همكاری كشورهای بیگانه ومداخله اجانب در افغانستان نه تنها عقب مانی رفع نشد بلكه استبداد ،نقض حقوق بشر و عقب مانی به گونه های شدید تری تبارز كرد ومیزان آزادی های مردم و تفکر دیموکراسی تا آخرین درجه در تاریخ سیاسی كشور ما پایین آمد. و بعد از کودتاهااستبداد بیدادکرد تنها در یك سال توسط حفیظ الله امین ، امینی ها و وابسته های شان دوازده هزار نفرازاستادان،معلمین، روشنفکران، محصلین، متعلمین، روحانیون ،دانشمندان و دیمو کرات هاو بالاخص 350 نفر استاد و محصل از دانشگاه پولی تخنیك كابل وصدها نفر از دانشگاه کابل که این افراد همه از اعضأ و فعالین احزاب راست گرأ ،احزاب و سازمان های ملی دیموکرات چپ گراها مثل شعله جاوید ،سازمان(کجا) ،ساما ،سازا ،سفزا ،افرادسیاسی مستقل ، ملی ودیموکرات وغیره گروپ های مخالف استبداد وسیستم یک حزبی که خواهان دیموکراسی و حا کمیت مردم سالار بودند توسط خلقی ها به شهادت رسیدندودر زمان ببرک کارمل تحت رهبری و قومانده خاص داکتر نجیب الله رییس استخبارات وقت در اثر یک توطیه قبلأ پلان شده مجید کلکانی رهبر ساما گرفتار و به طور مخفی اعدام وتیرباران گردید ودر همین زمان عبدالغفور ایازی مدیر در دانشگاه کابل عضو رهبری حزب آرمان مردم افغانستان نیز گرفتاروزندانی گردیدودر زمان زمام داری نجیب رهبران و فعالین سازمان کارکران جوان(کجا)نیز زندانی گردیدند ،وهمچنان در دوران جهادو مبارزه مردم افغانستان به خاطر آزادی،دفاع از دیمو کراسی،عدالت انسانی واسلام واقعی وغیر وابسته به استخبارات پاکستان درکشورما در اثر توطیه افراد گلبدین در پنجشیراستاد عبیداله،و در نجراب کاپیسامحمدظاهرآشوب شهید شدند هکذا در تمام ولایات و ولسوالی هااز معلم و مامور گرفته تا چپراستی مکتب بدون جرم موردحمله این مستبدین قرار گرفتند و افراد بی گناه و چیز فهم جامعه وغیر وابسته به پاکستان از موتر ها پایین  و کشته میشدند و جسد آن ها در دره ها و دریا ها انداخته میشد این بود شمهً از دیموکراسی خلقی  و اسلام اخوانی وهم با پیروزی دولت اسلامی در سال 1371هجری شمسی نه تنها تعدادی از روشنفکران غیر وابسته مورد حمله ترورستی گروپ های افراطی وعقب گراء قرار میگرفت بلکه 70 فیصد ساختار های صنعتی ، مدنی واداری شهر کابل به ارزش 135 ملیارددالر در جنگ های تنظیمی اخوانی ها تخریب گردید و اضافه بر آن شصت و پنج هزار نفر(65000)ازانسان های بی گناه شهروندان کابل کشته و(350000) سیصدوپنجاه هزار نفر دیگر زخمی شودند و اکنون به اصطلاح دولت دیموکراتیک و انتخابی مردم این جنایت کاران جنگی را از ولسوالی تا ولایت از ولایت تا وزارت و از وزارت تا پارلمان و قضأ جابجا نموده تا باشد روابطه اخوانی گری شان از هم نگسلد و دولت موجود تشکلی از تند روها وکدرو های شناخته شدهء بیشتر از بیست وپنج سال گذشته میباشد ودر این دولت جای برای دیموکرات ها و احزاب دیموکراتیک و ملی دیده نمیشود وآقای کرزی همیشه کوشش مینماید تا دیموکرات ها و افراد سیاسی را از دولت دور نگهدارد که این به نفع ثبات ،امنیت ،صلح ، دیموکراسی،کثرت گرایی ومشارکت سیاسی مردم در حاکمیت نیست بلکه آب انداختن درآسیاب ناقضین حقوق بشراست. ببینید که ما بعداز استقرار طالبان و تروریزم درچوكات امارت اسلامی وحاكمیت طالبان، القاعده وتروریزم شاهد رژیم سیاسی وابسته به پاکستان بودیم كه حتا مردم را از آزادی ریش و صورت شان محروم ساخته بودند ودر زمان حكومت شان هزار ها نفر از ملیت های غیر پشتون رادر زندان های شخصی وخارج زندان جوقه،جوقه به كام مرگ كشاندند و در حدود بیشتر از سه صد هزارنفر انسان مسلمان وبی گناه رااز مرکز تا شمال ،از شمال تا غرب بنام های مختلف در جنگ قومی شان قتل عام کردند و تعداد زیادی از این ناقضین حقوق انسان و مشاورین شان هنوزهم در مقامات بالایی، حکومت مثل ولسوالی وولایات موجوداند. این ها در هنگام شب گرگ و در روز میش اند که با دولت همکاری دارند،در زمان استبداد طالبانی شان دختر های شمالی به خاطر حفظ عفت شان خود را در دریای پنجشیر ،سالنگ وغوربند انداختند تا از تعرض طالبان و پنجابیان پاکستانی شان در امان باشند این زننده ترین و سیاه ترین دوره در تاریخ استبدادی افغانستان وبی فرهنگی شان بشمار میرود،چون بدون تلخی استبداد ما ومردم كشور مانمی توانستیم و نمی توانیم به حقیقت آزادی ،آزادی بیان وعقیده ودیموكراسی برسیم، ویكی از شیوه های بررسی استبداد و آزادی در كشور های جهان و افغانستان رده بندی كردن آزادی های سیاسی ،آزادی های مدنی و آزادی های شهروندی میباشد. آزادی سیاسی وآزادی مدنی دو معیار ویا دو شاخص قبول شده برای هر دیموكراسی است.        

بر اساس اینگونه ارزیابی ها كه روش های معمول سیاسی را در كشور های جهان نشان میدهد، براساس معیارهای بدست آمده تا سال های 1990 عیسوی 65 كشور جهان كه در حدود40 فیصد  نفوس جهان را تشكیل میدادند از آزادی كامل مطبوعات یاآزادی بیان وعقیده برخوردار بودند. و كشورهایكه به طور نسبی از آزادی بر خوردار اند اگر به رقم كشورهای آزاد علاوه گردد به 110 كشورکه درحدود65 فیصد نفوس جهان را تشكیل میدهدمیرسد. این ارزیابی نشان میدهد كه كشورهای آزاد،وهم مردمانی كه درجوامع آزاد زندگی میكنند نسبت به كشورهای استبدادی ومردمانی كه در كشورهای استبدادی زندگی میكنند بیشتر اند.

كشور ما ومردم افغانستان مردمی است كه در پایین ترین درجه آزادی و دیموکراسی اعم از آزادی های سیاسی ومدنی قرار دارند، واگراین  پایین بودن سطح تفكر سیاسی را دركشور خود مورد برسی واستنتاج قرار دهیم،میدانم که فرهنگ قبیلوی و استبداد دولت های قبیلوی گذشته مانع رشد فرهنگ سیاسی ونهادهای مدنی پیشرفته بوده است، فرهنگ قبیلوی باور های سیاسی خاص خود را دارد كه بادیموكراسی وفرهنگ مدنی در تضاد است وروابط اجتماعی خاص خود را در جامعه ایجاد میكند واز لحاظ جامعه شناسی قبیله ها درجامعه قبیلوی واحدهای انسانی خود مختاری هستند كه در یك محیط اجتماعی با هم زندگی مینمایند.

كه این خود با ساختار دولت دیموکراسی پارلمانی وساختار دولت متحدهءفدرال دیموكراسی در تضاد است وهمیشه قبایل و روشنفکران قبیله گراخواهان نظام متمرکز واستبدادی بوده اند. و باید ملتفت بود که بدون سیستم نمایندگی ومشارکت متعادل سیاسی مردم در حاکمیت تجربه دیموكراسی دشوار خواهد بود. تجربه دیموكراسی در افغانستان بعد از انفاذ قانون اساسی وقانون احزاب باچالش های جدی روبرو بوده و است که ازجمله بی تجربگی تاریخی مردم ازنهادهای دیموكراتیك در جامعه، خلاء متفكرین سیاسی و احزاب دیموكرات و ملی واستبدادحکام درباری در برابر نیروها واحزاب سیاسی اینها همه قوت های اند که به نوبه خود جلو تبدیل شدن جامعه افغانستان را به یك جامعه دیموكراتیك سد میشود.

اقدام برای پر كردن خلا تفكر سیاسی دیموكراتیك ،جامعه به احزاب ملی ودیموكرات نیاز دارد كه باید از جانب دولت و پارلمان حمایه گردند كه تا هنوز در كشور حمایه نگردیده وکوشش میشود این نیروهادرروند دیموکراسی بادآورده ونوپاءکشورمادورنگهداشته شوند چنانچه در قانون احزاب گفته شده که احزاب سیا سی نمی توانند از کمک های بیرونی استفاده کنند که این خودنقض قوانین دیموکراتیک بوده ومانع رشد نیروهای دیموکراتیک و ملی در کشور می شوند .

طوری که دیده می شود تنها شعارها توسط بعضی از احزاب چپ،راست و احزاب قومی مذهبی افراطی گذشته که باعث نقض حقوق بشرشده اند عوض شده، برای اینكه احزاب در حرف دیموكرات و درعمل مستبد نباشند بایدافكار سیاسی شان عوض گردد. مشكل عمده دیگر در جامعه این است كه این احزاب نه تجربه دیموكراسی را دارند و نه افكار دیموكراتیك شامل فرهنگ سیاسی شان شده است. روی این ملحوظه جای مبارزه برای دیموكراسی درمبارزات سیاسی مردم افغانستان تاهنوزخالی است و اکنون اعتقاد جمعی برای دیموكراسی وایجاد حكومت ودولت دیموكراتیک در کشور مابوجود نیامده است.

در افغانستان دیموكراسی درسطح گرایش های فردی، قومی وحزبی مطرح است وبه سبب تشکل سیاسی دیموكراتیك مابه نهضت ملی دیموكرات و تفکرملی دیموکرات ضرورت داریم كه در تشكل احزاب ملی ودیموكرات نهفته باشد،و باید بناواساس آنرا تفكر دیموكراتیك مردم و احزاب تشكیل دهد.

مافعلاًدرافغانستان شاهد همان بر خورد با دیموكراسی هستیم كه با كمونیزم و اسلام افراطی بودیم،این برخورد عبارت از گرایش ها برمبنای ایدیالوژی بود که،خلقی وپرچمی ها با شناخت خیلی ناقصی که از مبارزه سیاسی داشتند و به مبازه سیاسی شبه طبقاتی و نه طبقاتی دست زدند،واز كمونیزم همان شعارهای،مثل عدالت اجتماعی،مبارزه طبقاتی،جامعه بدون ستم واستثمار ومنافع زحمتكشان وغیره را شعار دادند ونتوانستند یك طرحی كه بتواند مناسبات این شعار ها را با مناسبات فرهنگی جامعه افغانستان توأم نماید اراییه نمایندو برخورد بااسلام نیز چنین بود .

اسلام گرایان تندرو وکندرو پاکستانی و ایرانی جدااز مردم ما تا هنوز نتوانسته اند یك ایدیالوژی جامعه شناسانه در مورد بافت های فرهنگی،اجتماعی ومذهبی كشور ما بنویسند و اراییه نمایند وبعداً به تحلیل وضیعت اسلام واقعی غیر وابسته به تندروی وکندروی در افغانستان بپردازند تا جایی برای تطبیق اسلام واقعی باز گردد كه تضاد بادیموكراسی،کثرت گرایی،مشارکت سیاسی مخالفین در حاکمیت ،تحول،انکشاف و ترقی اجتماعی نداشته باشد.

گرایش اسلامی در عرصه سیاسی كشور یك گرایش جذباتی واحساساتی بوده و است وهنوز کشورما به فقدان متفكرین اسلامی در این عرصه مواجه است امید دانشمندان ما این مشکل و خلا را مرفع نمایند .

همین گونه بر خورد بادیموكراسی نیز صورت می گیرد هر جا از دیموكراسی گفته می شود ولی تفكر دیموكراتیك و متفکرین سیاسی دیموکرات در کشور به ملاحظه نمی رسد.

آزادی شعاری است كه تحقق آنرا در قالب دیموكراسی می خواهند واگر بخواهم آزادی را از آرمان به واقعیت تبدیل كنیم باید تفكر سیاسی دیموكراتیك اراییه نمایيم تا آرمان آزادی و دیموکراسی به شعور آزادی و دیموکراسی خواهانه تبدیل شده و با تفكر روشن سیاسی تجربه موفق دیموكراسی در كشور آغاز شود.

باز هم باید متذكر گردید كه آرمان ماركیستان واسلام گرایان تندرو وکندروآرمان های كوچكی نبودند ونیستند،وبخشی ازفرهنگ جامعه ماو جامعه جهانی را تشكیل داده ومیدهندومیدادنندکه مارکسیزم با شعارهای مساوات ، آزادی ، برابری وعدالت اجتماعی ، حقوق بشروحقوق زحمتكشان وارد کاروزار سیاسی در جهان شده و اسلام حقیقی با شعار شریعت،ایمان به خداوند(ج)،عدالت و عدل الهی بوجود آمده و این ایدیالوژی ها هیچكدام آرزو ها وخواست های كوچك انسانی در جهان نبوده و نیستند اما این آرمان گرائی زمانی میتواند به واقعیت و به نتیجه مطلوب برسد كه پیروان آن دارای تفكر سیاسی و معتقد به آن آنچه که میگویند باشند.

وریشه های نظری این حكومات به بخش منطقی وتحلیلی آن كشانیده شود. وامروز كه ما از دیموكراسی حرف میزنیم كار خوبی برای جامعه است و این دیموکراسی خود بازگوی حقیقیت اجتماعی وحقوق شهروندی است.

باز گویی حقیقت و واقعیت جدید انسانی در حیات سیاسی مردم افغانستان نباید به شعار سیاسی مثل شعار های خلقی ها ،پرچمی ها ،افغان ملتی ها واسلام گرایان تندرو و کندرو تبدیل شوند. واگر تفكر سیاسی معقول برای حكومت دیموكراتیك ارائه نگردد، شكست دیموكراسی ونظام دیموكراتیك مثل دولت های استبدادی یک امر قطعی خواهد بود.

اگر در میدان مبارزات دیموكراسی ،دشمنان دیموكراسی جای متفكران دیموکرات واحزاب تقلبی جای احزاب واقعی دیموكرات و ملی را بگیرند باز هم استبداد در جامعه حاكم خواهد شد. به خاطر موفقیت نظام دیموكرات وجریانات دیموكراتیك در كشور دو كار بر اساس تجربه دیموكراسی ها ضرروی است.

باید انواع مختلف رژیم های سیاسی استبدادی وغیر استبدادی و احزاب سیاسی گذشته که قدرت سیاسی را دردست داشتند مورد تحلیل وبررسی قرار گیرند. این احزاب باوجود آرمان های بزرگ خود فاجعه سیاسی كشور را تا سطح تأمین دولت های شهونستی وفاشیستی آماده ساختند. ثانیاً باید افكارسیاسی دیموكراتیك برای ساختاردولت دیموكرات ارائه گردد، وباید گفته شود كه دیموكراسی نه باماركسیزم دشمنی دارد ونه با اسلام ونه با هندو وادیان دیگر .

بلكه دیموكراسی میكانیزمی است به خاطر آزادی سیاسی مردم ،كنترول قدرت سیاسی ونظارت مردم بر اعمال حكومت وحكومت مداران به كار برده می شود،

دیموكراسی  نظامی است كه به آزادی ها وحقوق واقعی وعمل مردم اعتقاد دارد نه به آرمان گروه های سیاسی و قومی .

دیموكراسی میخواهد كه مردم آزاد باشد ومردم انتخاب كننده وتصمیم گیرنده باشند، وبرای دیموكراسی این مهم نیست كه یك دیموكرات یا یك ماركسست رییس جمهور و صدرعظم باشد و یا یك مسلمان ویا هم یک هندو ،این مهم است كه این این رییس جمهور را كه انتخاب کرده است مردم یاکدام ملیت، قوم ونژاد خاص و اگر این رییس جمهورو یا صدراعظم را کدام قوم ویا نژاد خاص انتخاب کرده باشند با دیموکراسی در مخالفت بوده و جواب گوی منا فع علیأ مردم نبوده و نیست.

مردم باید بدانند كه دیموكراسی از طریق كدام میكانیزم سیاسی عملی میشود، ودیموكراسی نمی گوید كه آرمان های سیاسی وجود  نداشته باشد، ودیموكراسی شیوه ای نیست كه واقعیت های سیاسی جامعه را نادیده بگیرد وبه دیموكراسی ودیموکرات ها مهم این است كه چگونه آرمان های دیموكراتیك را به واقعیت تبدیل نمایند واقعیت های زمان و جدید جانشین واقعیت های گذشته و کهنه شوند ودیموکراسی نمی گوید كه دوست طبقه كار گر باشد ودشمن دین وعقیده ،بلكه دیموكراسی طریقه و روشی را نشان میدهد كه مردم تصمیم بگیرند كه كیها باید حكومت كند وهدف حكومت باید چه باشد.

در چنین حكومت اراده سیاسی هیچ گروهی سرگوب نمی شود وجای برای استبداد، قوم گرائی، زبان گرائی وسمت گرائی نیست، بلكه دیموكراسی میگوید كه هر كس برابر همه كس است ، هر قوم برابر همه اقوام است و دیموکراسی  در عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی وفرهنگی ، جلو آرزو هاوعقاید را نمی گیرد وهم آرزو آیدیالوژی مخالف در مورد حكومت را نیز سركوب نمی كند بلكه فضا آزاد وسالم را در جامعه خلق میكند و این فضا آزاد حكومت در جامعه به خاطر حكومت كردن از طریق انتخاب ، مشارکت سیاسی اجتماعی و بحث میسر میشود.

با در نظر داشت این بحث ها ،انتخاب و مشارکت  باید متذكر گردید كه جریان تاریخ بعد از انقلاب فرانسه وانشعاب احزاب افراطی یا تندرو کمونستی از احزاب سوسیال دیموكرات اروپایی در قرن هژده هم واخیر قرن هژده هم و هویداشدن رژیم های استبدادی تك حزبی در نیمه قرن بیستم  بود که دیموكراسی ها بی ثبات وكم عمر شدند واین واقعیت ها وحقیقت های تاریخی نباید علت بدبینی دیگران  و خوشینی ما باشد.

دیموكراسی های كم عمر و نا پایدار چالشی است كه در زمان کنونی  در برابر ما ومردم افغانستان قرار دارد وما چگونه دیموكراسی را در افغانستان تجربه كنیم كه یك تجربه پایدار باشد ومردم عزیز ما بعد از این همه فجایع هولناك در بستر تاریخ ودر بیشتر از دو صد سال اخیر وتجارب فراوان از انواع رژیم های استبدادی وخودكامه در ادوار مختلف تاریخ كشور ما بار دیگر به كام این نوع رژیم ها فرو نروند،جامعه افغانستان برای اهداف شخصی افراد قربانی نشوند.اگر میخوهم این جامعه آزاد شود وشاهد قانون گردد باید تیوری دیموكراسی را به گوش همه مردم برسانیم كه دیموكراسی زمانی به شگوفایی میرسد كه توسط خود مردم وشهروندان آن حفظ شود.

دیموكراسی را یك گروه و یا یك حزب و یک دولت به مردم داده نمی تواند بلكه خود مردم باید از آزادی های شان دفاع نمایند و در زندگی سیاسی واجتماعی آگاهانه وفعالانه اشتراك كنند ، آواز خود را در مباحث عام بلند  ونماینده ای را برای خود انتخاب كنند كه در برابر اعمال شان نزد مردم جوابگو باشد ومردم باید ضرروت سازش وگفتگو را در زندگی جمعی خویش قبول كنند.

وموضوع دیگری را كه باید گفت این است كه آزادی در همه جوامع بیشتر از دیموكراسی مطرح است، مردم باید از هر گونه آزادی بر خوردار باشند، ومردم برای حفظ آزادی خود به حكومت دیموكرات ضرورت دارد واما درجامعه افغانستان تا كنون اقدامی به عمل نیامده كه بیانگر پخش تفكر آزادی برای ساختن حكومت دیموكراتیك باشد.

مردم آزادی خواه وطن باید بدانند كه دیموكراسی چیست ونهادهای دیموكراتیك دارای چه روشنگری و تعلیمی در نظام  دیموكراتیك اند.

دیموكراسی است كه آزادی می آفریدند وآزادی با دیموكراسی نهادینه می شود ونابودی استبداد نابودی اسارت فردی ،قومی و اجتماعی را در قوانین حکومتی خود نهادینه میسازد امید که دیموکراسی وآزادی در قوانین عدلی و قضایی ما نهادینه شود وکشور ما دارای قاضی و دادرس حقوقی ومسلکی گردد.

                                    

                                    بااحترام


بالا
 
بازگشت