پوهندوی عابد حیدری

 

کریم براهوی:{خـــط دیــــورنــد را بـــه رسمیت نمــــی شـــــــــناسم!}*

 

خوانندگان محترم مطلع اند که کابینه جدید افغانستان در نیمۀ دوم ماه حمل 1385 خورشیدی برنامۀ کاری خویش را به نمایندگان پارلمان کشور معرفی نمود.یکی ازین کاندیدان آقای کریم براهوی نامزد وزارت سرحدات وقبائل بود که ضمن معرفی بر نامۀ کاری اش در آینده صریحا إعلام نمود که:{خط دیورند را برسمیت نمی شناسم.} 

شعار دلکش این کاندید نه تنها توجه وکلارا بخود جلب نمود؛بلکه طرف توجه سائرین از جمله اینجانب نیز قرار گرفت.روی این دلیل خواستم چند سطر به ارتباط خط مرزی دیورند بین افغانستان وپاکستان که حیثیت خط سرحدی رادارد به رشتۀ تحریر در آورم.اما قبل از آن میخواهم سوالی را که ذهنم را بخود مشغول نموده مطرح سازم که: این وزارت سرحدات وقبائل در چوکات کابینۀ افغانستان چه مسئولیت را عهده دار خواهد بود؟آیا به ستر سرحدات خواهد پرداخت؟مسلما نی.بخاطر اینکه جزء وزارت های نظامی سه گانه{دفاع؛داخله وامنیت ملی}نبوده؛وتفنگ هم ندارد.   

سرحدات افغانستان در شمال؛شمال شرق؛شمال غرب وغرب مشکل جدی وقابل تذکر ندارد.طولانی ترین سرحد افغانستان عبارت ازخط مرزی دیورند است که بگفتۀ مسئولین دولت افغانستان ونیروهای خارجی مقیم آن؛ مخالفین وترورستها ازان طریق داخل افغانستان میگردند.همه این خط را مرز افغانستان با پاکستان میدانند .اما آقائی براهوی میگوید:{خط دیورند را به رسمیت نمیشناسم}نمیدانم پس این آقا وزیر کدام سرحدات است؟ اگر شما مسئولیت وظیفوی اینوزارت را میدانید؛لطفا بنگارید تا من ودیگران هم چیزی ازان بدانیم. 

درین نوشتار موضوع اصلی بحث مارا خط مرزی دیورند تشکیل میدهد.میخواهم طور فشرده در مورد پیشینۀ تاریخی آن چند سطر به رشتۀ تحریر در آورم.  

عبدالرحمن خان وخط دیورند:

معاهدۀ دیورند در ارتباط به تعین مرز های افغانستان با هند بر تانوی آخرین معاهدۀ مرزی کشور است که از جانب افغانستان امیرعبدالرحمن خان{1880-1901}واز جانب دولت بریتانیا یک دیپلومات کار کشته بنام – سرهنری مارتمر دیورند؛مسئول امور خارجۀ دولت هند بر تانوی بتاریخ 12 نومبر1893 میلادی مطابق 20 جمادی الأول 1311 قمری در شهر کابل؛ پایتخت افغانستان به امضا رسید.روی همین دلیل خط مذکر به {خط دیورند مشهور است.}                                                                        

عهد نامۀ یاد شده دارائی دو معاهده بود، معاهده اول آن شامل هفت ماده بود که،طی آن سرحد بین افغانستان وهند برتانوی معین ومشخص گردیده؛سر حد شرقی وجنوبی را از واخان تا سر حد ایران إحتوا میکرد. این حد بخشی که شامل مناطقی چون ولایات سؤات؛باجور؛چترال؛علاقه های ارنوی؛وزیری{وزیرستان}داور؛چاکی وچمن را در بر میگرفت؛ در نقشۀ که ضمیمۀ معاهده بود؛ تر سیم گردیده است. 

در مقدمۀ معاهدۀ اول دیورند مشعر است که:{ازآنجائیکه بغض مسئله ها به نسبت سر حدات افغانستان به طرف هندوستان بر پا شده اندوچنانکه هم امیر صاحب{عبدالرحمن}وهم دولت عالیۀ هند خواهش انفصال این مسئله رابه طریق اتفاق ودوستانه دارندوخواهش تقریر وتعین حدود دائرۀ تسلط واقتدار خود شان رادارند تا در آینده هیچ اختلاف رائی وخیال در امر مزبوربین این دودولت هم عهد وهم پیمان وقوع نیاید...}از متن فوق ملاحظه میگردد که طرفین عقد بر دوستانه بودن امضا معاهده تأکید کرده اند.آن به این مفهوم که عقد این معاهده بر طریق اتفاق ودوستانه بوده؛نه خصمانه که دلالت بر توافق امیر عبدالرحمن خان دارد.  

اینکه تعداد از دوستان قلم به دست مینگارند که گویا امیر راضی نبوده ویا هم تحت فشار معین قرار داشته؛ چندان به دلها چنگ نمی زندوبه هیچ وجه نمیتواند امیر را از انجام این عمل نا پسندش برائت دهد. او پادشاه یک مملکت بود؛ نه یک زندانی سیاسی در زنجیر وزولانه کشیده شده. امیر اردوی قوی ومجهزی رادر اختیار داشت.او ملت بیگانه ستیز ویا هم مشخص تر بگویم انگلیس ستیز را با خود داشت.هنوز خاطرات در هم کفتن قهرمانانۀ دشمن{انگلیسها}در میدان مشهور میوندوسائر نقاط کشوردر خاطر مردمش زنده بود. بنابرآن امیر میتوانست امضای معاهده رارد نموده؛این مسئولیت بزرگ تاریخ را به گردن نگیرد.

از جانب دیگر نطق امیر عبدالرحمن خان در دربارش که هیئت انگلیس نیز حاضر بود؛نشان دهندۀ میل ورغبت او به امضا معاهده میباشد .{...امروزما نیز دوست لایق وشریک  درسود وزیان خود یافتیم ولازم دیدم که حدود بین طرفین معین واختلافات جزئی رفع گردد...}در عهد سلطنت پادشاهان سابق؛خواه از عدم قابلیت سر کردگان افغانستان وخواه بواسطه خبطه وخطای انگلیسها؛جنگ های واقع شد.ولی بعد ازین ترک کینۀ دیرینه کرده؛با هم دوست شدیم. برای مبدل نشدن این دوستی به دشمتی لازم بود که حدود دولتین معین گردد؛پس بدون واسظۀ غیر در خانۀخود،دوستانه حدود خودرا معین نمودیم...}در جائی دیگر از بیانه اش آمده است که:{... ومن از قوم وزیر که سخن شنو نبودنددست بر داشتم.}وبالأخیره در مورد تعین ونشانی نمودن خط مذکوربه روی اراضی چنین اظهار داشت:{...بعد ازین کمیشن های طرفین مأمور خواهند شدکه قطعات زمین مشترک؛ رعایائی طرفین را از هم جدا نموده؛ بر نقاط فاصل مناره ها خواهند افراشت. دیورند درین موردعهد نامۀ به خط خود امضا کرده وبه من داده است که دولت انگلیس هیچگاه ازخط فاصل سر حد به این سو تخطی نخواهد کرد.من هم وثیقۀ به او دادم که از جانب دولت عالیه و مستقلۀ افغانستان تجاوز متصرفانه به عمل نخواهد آمد...}{فرهنگ؛ افغانستان در پنج قرن اخیر.}

هر گاه متن سخنرانی امیر عبدالرحمن خان به دقت مطالعه گردد،این امر کاملا هویدا میگردد که نه تنها امیر زیر فشار نبوده بلکه حتی با علاقمندی خاص وبطور کاملا آگاهانه متن معاهدۀ مذکور را امضا کرده است، خوب اگر قرار باشدنظرات تعداد از دوستان تاریخ ساز،نه تاریخ نگار را مبنی بر اینکه گویاامیر عبدالرحمن خان زیر فشار قرار داشته ومجبور به امضای معاهده شده بپذیریم، عملکرد سلاطین بعدی را چگونه میتوان توجیح کرد. ببینیم بعد از عبدالرحمن خان پسر ونواسه اش با قضیۀ دیورند چگونه بر خورد کرده اند. 

حبیب الله خان وخط دیورند:

بعد از مرگ امیر عبدالرحمن خان ویا بهتر است بگوئیم بعد از کشته شدن او، پسرش امیر حبیب الله خان به قدرت رسید {1901-1919}امیر حبیبالله خان یازده سال وهفت ماه بعد از امضائی معاهدۀ دیورند توسط پدرش،مرز بین افغانستان وهندوستان راکه به خط دیورند مشهور است،طور آگاهانه ودور از هر نوع فشار برسمیت شناخت.متن این معاهده در اثر مرحوم غبار چنین نقل شده است :{بسم الله الرحمن الرحیم. أعلیحضرت سراج الملة والدین،امیر حبیب الله خان پادشاه مستقل مملکت افغانستان وتوابع آن از یکطرف وجناب سر لوئیس ویلیام دین وزیر خارجه دولت با عظمت هندوستان ونمایندۀ محترم دولت پادشاهی انگلستان از طرف دیگر...علیحضرت پادشاه فوق الذکر به این وسیله قبول میفرماید که در مسائل جزئی وکلی عهد نامۀ راجع به امور داخلی وخارجی وقراردادیکه والا حضرت پدرم ضیاء الملةوالدین نورالله مرقده}با دولت عالیۀ انگلیس منعقد نموده، عمل خواهم نمود ومخالف آن رفتار نخواهد شد. همچنان سرلوئیس ویلیام دین به این وسیله قبول مینماید که همان عهد نامه وتعهدیکه دولت عالیه انگلستان با پدر مر حومم علیحضرت سراج الملة والدین راجع به امور داخلی، خارجی وغیره منعقد نموده، من آنهارا به إعتبار خود باقی میدانم ومینویسم که دولت انگلستان مخالف آنها به هیچوجه رفتار نخواهد نمود...} حال قضاوت با خواننده گان.

امان الله خان وخط دیورند:

نه تنها امیر حبیب الله پسر عبدالرحمن متن معاهدۀ دیورند وسائر معاهدات پدرش با انگلیسها را به رسمیت شناخته وتأکید کرده است، بلکه نواسۀ امیر عبدالرحمن خان یعنی شاه امان الله خان نیزبعد از حصول استقلال سیاسی افغانستان دو مرتبه بر همه معاهدات پدر وپدر کلانش با دولت انگلیس، مهر تأئید گذاشته است که در زیر با اختصار به نقل از کتب افغانستان در مسیر تاریخ وافغانستان در پنج قرن أخیر چنین به خوانش میگیریم.                       

در مادۀ پنجم قراداد صلح معروف به قرارداد راولپندی منعقدۀ 8 اگست 1919 میلادی که ده یوم بعد از انعقاد،  بتاریخ 18 اگست 1919 میلادی مطابق 28 اسد 1298 خورشیدی که روز استقلال افغانستان نامیده میشود، از طرف شاه امان الله خان توشیح گردیده، آمده است که:{دولت افغانستان سرحد بین هندوستان وافغانستان را که امیر مرحوم،قبول نموده، قبول مینماید:}منظور از امیر مرحوم امیر حبیب الله پدر امان الله است که در کله گوش لغمان کشته شده است. 

شاه امان الله خان به شیوۀ جدش بدون مراجعه به آراء مردم؛یا هم مشوره با نمایندگان شان،با استفاده از صلاحیت خویش من حیث پادشاه افغانستان، قرار داد صلح راولپندی را امضا وقبول نموده.وی به آن هم قناعت نکرده اند ک بعد تر مثل پدر بزرگش که در بیانیۀ خود که در ارتباط به معاهدۀ دیورند گفته بود:{...بدون واسطۀ غیر در خانۀ خوددوستانه حدود خودرا معین نمودیم...} شاه امان الله خان هم برای بار دوم وآن هم در خانه اش {کابل} معاهد دیورند را پذیرفت . این پذیرش در مادۀ دوم معاهدۀ کابل به تاریخ 22 نومبر 1921 میلادی مطابق 30 عقرب 1300 خورشیدی چنین صراحت دارد:{دولتین عالیتین عاقدتین بالمقابل سر حد هندوستان وافغانستان راطوریکه دولت عالیه افغانستان به موجب مادۀ پنجم عهد نامۀ که بتاریخ 18 اگست1919  میلادی در راولپندی انعقاد یافته است، قبول کرده قبول مینماید...} 

هرگاه بالفرض قبول نمائیم که گویا امیر عبدالرحمن خان در وقت امضای معاهده دیورند تحت فشار انگلیس هاقرار داشته، پسرش امیر حبیب الله خان تحت کدام فشار قرار داشت؟ ومهمتر ازآن اینکه در سالهای بعد از استقلال سیاسی، نه تنهاپادشاه افغانستان {امان ا لله خان}زیر فشار قرار نداشت،بلکه برعکس انگلیس ها بودند که در مقابل فرزندان این مرز وبوم شکست خورده وبرای بار اول به افسانه شکست نا پذیری شان خط بطلان کشیده شده بود.باشندگان کشور مان دشمن را در میدان نبرد به شکست بزرگ نظامی روبرو وزمین گیر ساخته بودند، اما با تأسف این زعامت سیاسی کشور بودکه در میدان سیاسی باخت،وبر همه معاهدات استعماری گذشته با میل ورغبت مهر صحه گذاشت: در همه این معاهدات تأکید شده که خط مرزی بین افغانستان وهندوستان{دیورند}به قوت خود باقیست همه آنها{پدر،پسرونواسه}بر آن مهر تأئید گذاشته اند.

ظـــاهــر شـــاه وخط دیورند:

دررزمان زمامداری ظاهر شاه وکا کاهایش نیز هیچنوع اقدام سیاسی مبنی بر رد وعدم پزیرش خط دیورندبین افغانستان وپاکستان صورت نگرفت.وقتیکه انگلستان در سوم جون1947 میلادی إعلامیه تخلیه هندوستان را نشر نمود ودولت جدید تحت نام پاکستان در نقشۀ سیاسی جهان عرض اندام نمود، قضیۀ دیورند یکبار دیگر بر سر زبانها افتاد.

  و با انکه نمایندگان تمام پشتونستان در جرگۀ 21جون 1947 منعقدۀ شهر بنو فیصله کردند که.{پشتونها نه هند میخواهند ونه پاکستان،بلکه میخواهند دراین کشور یک حکومت آزاد پشتون بر اساس جمهوریت اسلامی تشکیل دهند.}{غبار جلددوم صفحۀ 234.}دولت افغانستان عملا هیچنوع همکاری از خود نشان نداد.این تنها نبود،بلکه در آغاز سال 1947 میلادی عین قضیه در افغانستان تکرار شد ونماینده گان قبائل سرحدی طی یک جرگه{مجلس} استقلال خودرادر برابر پاکستان إعلام نموده نمایندهگان خودرا به کابل إعزام کردند اما حکومت ظاهر شاه نه تنها به وفد ویا نمایندۀ فوق العادۀ جرگه جواب مثبت نداد،بلکه مذبوحانه کوشید تا آنهارا از اقدامات مسلحانه در مقابل پاکستان منصرف گرداند.

شـــهکار ســـیاسی:

آنچه را که ظاهر شاه وکا کا هایش انجام دادند،این بود که: شاه محمود خان صدر أعظم افغانستان در نومبر 1947 میلادی یک نفر بنام نجیب الله خان راکه از کواسه گان امیر دوستمحمد خان بود به عنوان{نمایندۀ فوق العاده وممثل مخصوص اعلیحصرت}به پاکستان إعزام کرد به قول غبار{این جوانک بی تجربه ونوکار}نه تنها به نفع افغانستان وقبائل ماوراء دیورند کاری انجام داده نتوانست،بلکه بر عکس آب به آسیاب دشمن ریخت.

او در کتابیکه تحت عنوان{بیانات}بتاریخ 15 دلو 1326 خورشیدی در کابل به نشر رسیدودر بر گیرندۀ به اصطلاح شهکاری سیاسی !! دیپلوماتیک اوبوداز جمله در صفحۀ 51 آن چنین میخوانیم:{ما نمیگوئیم که تأمین حقوق،حریت وهویت آنها{پشتونها}به نقص پاکستان ورفقای مسلمان آنها تمام شود... تنها چیزی را که میخواهم آن است که افغانهای میانۀ دیورند وسند با اوتونومی کامل، کشور واحد را تشکیل نمایند و موسم بنام باشد که از قومیت آنها نماینده گی کند...با آنها مساعدت بعمل اید تا سویۀ مادی ومعنوی شان بلند برود...این نکته را نیز به افراد حکومت پاکستان توضیح نمودم که نباید مراجعات واظهارات من ونظریات واقدامات حکومت ام را مداخله در امور پاکستان محسوب دارند، ویا مخالف پرستیژ خویش بشمارند.} 

خواننده گان محترم خود قضاوت نمایند که این به اصطلاح نمایندۀ فوق العادۀ افغانستان وممثل مخصوص علیحضرت چه شــهکار نموده است .او میگوید که افغانستان ازادی{پشتونستان} را که اگر به نقص پاکستان تمام  شود نمیخواهد.موصوف برای مناطق ماوراء دیورنداتونومی{خود مختاری یا استقلال داخلی} تقاضا کرده، اما او به حیٍث یک دیپلومات !! نمیدانسته که قاعدۀ کل در رژیم های قدرالی چنین است که هر صوبه ویا ایالت دارائی اتونومی خود است. چیزی دیگری که او برای باشندگان ماوراء خط دیورندتقاضا داشته صرف اطلاق{ نامی} بوده که از قومیت آنها نماینده گی کند وبس.او اصلا به خط مرزی دیورند کار نداشته وبا قبول آن صرف بر مسائل عاطفی بحث میکرده.او فقط به مناطق علاقمند بوده که به صوبۀ سرحد، صوبۀ پشتونستان گفته شود مثل صوبۀ بلوچستان وبس. 

مـهمـــا نخــــا نــۀ مجـــانی:

بعد ازین تاریخ، خدمت دیگر!! که شاه محمود خان صدر أعظم افغانستان به باشنده گان ماوراءخط مرزی دیورندانجام داد،آن بود که روزی را{نهم سنبله} بنام پشتونستان مسمی نمود، واین روز را همه ساله جشن میگرفت{.میدانی} چهار راهی را در کابل به همین نام مسمی نموده، وریاست را در چوکات تشکیلات اداری کشور بنام {قبائل} تشکیل ودر بعضی از ولایات شعب آن نیز عرض وجود نمودند. این ریاست زیاد تربه مهمانخانۀ مجانی شبیه بود که با مصرف گزاف از پول مالیات مردم بیچارۀ افغانستان،غرض پذیرائی مهمانان بی هویت از هر دست فعالیت داشت،هیچکس نمیدانست که وظیفۀ این ریاست بی مسئولیت چه است. مثل اینکه امروز من، تو ودیگران نمیدانیم که وظیفۀ اصلی وزارت سر حدات وقبائل شامل در کابینه چه خواهد بود؟   

از دوران صدارت شاه محمود خان تا ایامیکه سردار داود خان عمو زادۀ ظاهر شاه به عنوان صدر أعظم بر اریکه قدرت خانواده گی تکیه زد،موضوع{پشتونستان}رنگ باخته بود.دیگر از خط مرزی دیورند خبری نبود. اما این سردار دوآتشه بار دیگر موضوع{ پشتونستان} را دامن زده وازاین رومناسبات دو کشور افغانستان وپاکستان با گذشت هر روز روبه وخامت میگذاشت وتا سر حدیکه قریب بود بین طرفین بر خورد نظامی صورت گیرد.

نغمـــۀ دا پشـتو نســتان زمونژ:

بعد ازین صف آرائی های بی مفهوم ونا مساوی از نگاه نظامی واقتصادی موضوع دا پشتونستان زمونژ، با گذشت هر روز سرد وسردتر شده میرفت وبه سطح محافل مشاعره، مراسم تجلیل از روز نهم سنبله * وتحریر مضامین ومقالات آن هم توسط یکتعداد از حلقات معلوم الحال که هدف دیگری را تعقیب میکردند، خلاصه میگردید. عدۀ را عقیده بر این است که در پف کردن سرنائی{داپشتونستان}اتحاد شوروی وهند خالی از نقش نبودند. 

بعد از کودتای 26 سرطان وبقدرت رسیدن سردار داود خان یکبار دیگر نغمۀ{داپشتونستان زمونژ}را به نواختن گرفت.اما در این نوبت نه آنقدر چجدی بود ونه هم مدت طولانی دوام کرد. وی در سال های اخیر ریاست جمهوری اش تقریبا این مسئله رابه باد قراموشی سپرد، زیرا داود خان بفکرتحکیم روابط حسنه با کشور پاکستان گردیده بود.

بعد از کودتائی ثوروبقدرت رسیدن حزب خلق باردیگر درامۀ به اصطلاح تعین سر نوشت قبائل ماوراء خط دیورند روی صحنه آمد.در پاکستان که فضائی سیاسی بعد از سر نگونئی حکومت ذوالفقار علی بوتو توسط یک کودتای نظامی به رهبری جنرال ضیاء الحق متشنج گردیده بود، تعداد از سران أحزاب چپ مناطق قبائلی به افغانستان سرازیر شدند. ادارۀ استخبارات افغانستان همه امکانات مادی ومعنوی را در خدمت این خانان دوسره قرار داد. 

بهترین خانه های آنعده از هموطنان ما که بخاطر زنده ماندن ترک خانه وکاشانه کرده بودند،در اختیار این مهمانان نا خوانده قرار گرفت.آنها در هر نوع عیاشی وخوشگذرانی خلاف عرف جامعۀ مادست آزاد داشتند.تعداد کثیری از این خانان دوسره در وقت بر گشت به وطن دوست داشتنی شان{پاکستان}بهترین وجوانترین زنان ودختران افغان را که با آنها ازدواج کرده بودند،با خود بردند. 

ده ها، صدها وهزار ها جوان پاکستانی به عنوان افغان وبه مصرف دولت افغانستان غرض تحصیلات عالی به اتحاد شوروی سابق وسائر کشور های سوسیالستی إعزام میشدند، که همۀ آنها امروزدر کشور شان{پاکستان} به حیث متخصصین مصروف خدمت اند. در حالیکه صد ها وهزار هاجوان وطن ما از دسترسی به تحصیلات عالی آنهم در خارج از کشور محروم مانده اند. سر انجام دیدیم که این به اصطلاح مخالفین خط مرزی دیورند به وطن شان پاکستان بر گشته ودر آبادانی آنمصروف اند.ولی این رژیم های سیاسئی غیر مردمی وتبار گرای افغانستان بودند که  تلاش داشتند با  حلوا حلوا گفتن دهن خویش را شرین سازند.

آنها غافل ازین بودند که این خان های دوسره نه بار می برند ونه هم پرواز میکنند!اگر از هر فرد قبائلی ماوراء خط دیورند پرسیده شود وه از کجا هستی؟با افتخار جواب میدهد که از پاکستان. مثل اینکه اجمل ختک پاکستانی که حدود بیست سال در وزیر اکبر خان کابل با پول ملت مظلوم افغانستان مصروف عیاشی، خوش گذرانی و شعر گفتن بود،طی یکی از مصاحبه های خویش با رادیو بی بی سی اظهار داشت که{ په افتخار سره ویلی شوم چه زه دپاکستان یو پشتون یم.}

لروبر پشتانه یودی:سر انجام أجمل ختک که از پیشقراولان داعیۀ {پشتونستان} بود،اظهاراتش را با یک کلیمۀ عاطفی{لروبر پشتانه یودی}بپایان رساند واین آخرین میخ بود که او بر تابوت{داعیۀ پشتونستان} کوبید.

در ارتباط به سیاست مجاهدین وطالبان در مورد خط مرزی دیورندهمه میدانند.اکثریت سران مجاهدین پروردۀ پاکستان وطالبان هم ساختۀ آی إس آی سازمان جاسوسی پاکستان بوده اند هردو گروه نخواستند نان بخورند ونمکدان بشکنند، بدین ملحوظ علاقمند نواختن نغمۀ {داپشتونستان زمونژ} نبودند.آنهامانند سائرین میدانستند که حرف زدن در مورد خط مرزی پاکستان بیهوده است.زیرا این خط حیثیت مرز بین المللی بین دوکشور را دارد.

بعد از سر نگونی طالبان،دولت جدید التشکیل وتحت الحمایۀ نیروهای بیگانه به رهبری آقای کرزی در افغانستان، نیزچندان علاقمند مطرح کردن درامۀ خط دیورند نمیباشد،مگر اینکه کسی دیگری این موضوع را بیادش بیاورد. مثل اینکه جنرال پرویز مشرف در مجمع عمومی ملل متحد طرح تمدید سیم خاردار رادر مرز های کشورش با افغانستان{خط دیورند}بخاطر جلوگیری از نفوذ نیروهای تخریبکار ازیکطرف خط مرزی به طرف دیگر آن پیشکش نمود.با إعلان این طرح تعداد از طرفداران سیاست تبار گرائی، تلاش کردند بار دیگر نغمۀ فراموش شدۀ دیورند رابنوازند که دیگر بیهوده خواهد بود.

اگر به حرف های مقامات رسمی افغانستان دقت شود،بوضاحت معلوم میگردد که خط مرزی دیورند را منحیث سرحد مشترک،بین دوکشور قبول دارند. از جمله اینکه همیشه مدعی اند که ترورستان،أعضائی طالبان والقاعده از مرز های پاکستان با افغانستان عبور نموده به افغانستان سرازیر میشوند ودست به أعمال ترورستی زده امنیت وثبات را مختل میکنند.

هر گاه ازآنها پرسیده شود هدف تان از مرز افغانستان وپاکستان کدام نقطه است؟ مسلما بجز از خط مشهور دیورند نمیتوانند از جا ومحل دیگری مثلا اتک،سند،حسن ابدال ......نام ببرند.هر گاه چنین باشد پس میتوان اظهار داشت که دولت افغانستان در عمل خط مرزی دیورند را برسمیت میشناسد.اگر چنین نیست، پس چرا دولت افغانستان در ارتباط به استقرارحدود هشتاد هزارنیروی نظامی اردوی پاکستان درنوار سرحدی{دیورند} سکوت نموده است؟

طوریکه نوشته آمدیم در آخیر میتوان نتیجه گرفت که مرز بین افغانستان وپاکستان که بنام خط دیورند مشهور است وامروز یا فردا یکصدوسیزده ساله میگردد به حیث مرز بین المللی دو کشورمورد تأئید وپذیرش همه کشور های جهان وسازمان ملل متحد است.طوریکه قبلا هم تذکر رفت رژیم ظاهر شاهی بعد ازتشکیل پاکستان در سال 1947 آنکشور را برسمیت شناخت.واز سابق با پاکستان مناسبات دیپلوماتیک در سطح تبادلۀ سفارت کبری داشته وتا اکنون هم این مناسبات موجود است،یقینا تبادلۀ سفرا به مفهوم برسمیت شناختن کامل یک کشور است.

به عنوان حسن ختام میتوان نگاشت که: بخیر وصلاح مردم افغانستان خواهد بود که دولت وپارلمان افغانستان رسما این معضله راکه به زخم ناسور در مناسبات میان دو کشور تبدیل شده،إعتراف نمایند. وهر گاه بتوانندخط مرزی ایراکه در نقشۀ اصلی ضمیمۀ معاهدۀ دیورند نشانی شده است بدست بیاورند ، بازهم مؤفق محسوب میگردند.زیرا به دها کیلومتراراضی ای که همین اکنون در تصرف پاکستان قرار دارد،به افغانستان برگشتانده میشود،که تحقق این امریک پیروزی بزرگ برای کشور ما شمرده میشود.

اما اینکه آقای براهوی وزیر سر حدات وقبائل افغانستان میفرماید که خط مرزی دیورند را برسمیت نمیشناسد، بسیار جالب است.مگر میشود هدف آقای وزیراز اظهار این حرف عاطفی در برابرنمایندگان مردم بدست آوردن یکصد وهفتاد وشش رائی موافق أعضائی مجلس بوده باشد که نصیب گردید،والا هیچ عقل سلیم اجازه نمیدهدیک عضو کابینه خلاف سیاست جاری رژیم چنین موقف را اتخاذ نماید........اسلو دهم  نومبر 2006

 


بالا
 
بازگشت