رزاق مأمون

 

 

 

شانسهای باقیمانده غرب در ورطه افغانستان

 

اکنون تردیدی نیست که ترس وبی نظمی ،  پا به پای طالبان دو باره به افغانستان برمیگردد.

احتمال این که وضعیت در افغانستان ممکن است بیش ازین خطر آفرین شود، بر بی اعتمادی افکار عامه درغرب ، نسبت به خوشبینی های تردید نا پذیرچند سال اخیردرین کشور واضحا اثر گذاشته است.

طی چهار سال اخیر بیش از 17میلیارد دالر برای بازسازی و اعاده ثبات در کشور جنگ زده افغانستان اختصاص داده شد اما اکنون به نظر میرسد که این کمکها اثر چندانی در بازسازی،ایجاد اداره سالم واعاده صلح پایدار درین کشور نداشته است.

نماینده گی سازمان ملل متحد نیز که در روند هماهنگی بخش اعظم کمکها در جهت تقویت پایه های حاکمیت تیم رئیس جمهور کرزی و راندن شخصیت های با نفوذ از صحنه قدرت تحت نام "جنگ سالاران" در افغانستان با دست باز عمل میکرد، حالا از افزایش خطرناک دامنه فساد آشکار درادارات دولتی این کشور دچار سرگیچه  شده است. نگرانی این سازمان در واقع اعتبارخود این سازمان را نیز زیر سوال برده است.

نماینده گان این سازمان در کابل ، تقریبا یک سال پس از توافقنامه بن وایجاد اداره انتقالی درافغانستان ، هم صدا با تیم آقای کرزی ،به انتقاد از گروه های سیاسی – نظامی که در ایجاد شرایط جدید سیاسی پس از طالبان با نیروهای غرب همکاری کرده بودند، شروع کردند.

این سازمان هم صدا با گروه کوچک هواداران کرزی، گروه های سیاسی ضد طالبان را که دراداره انتقالی، جایگاه برجسته یی داشتند، عامل ناامنی ها و تنها مانع بر سر اعاده صلح دایمی و پیشرفت بازسازی درین کشور قلمداد میکردند. درنتیجه ، نیروهای مجاهدین که غرب به کمک آنان ، حاکمیت افراطی طالبان را سرنگون کرد، در اذهان جامعه بین المللی کوبیده شدند و  به زودی نام جنگسالار برآنها گذاشته شد.  

اکنون تام کوینز نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد درکابل  هشدار میدهد  که فساد اداری میتواند تمامی دست آورد های چهارنیم ساله در زمینه های سیاسی، اقتصادی و بازسازی درافغانستان را تباه کند. اول این که  (اگرچه به اساس گزارش کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل متحد در اواخر سال 2005 میلادی ) دستاورد های سیاسی درظرف چهار سال اخیر با دستاورد ها در زمینه اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی یکسان نبوده و این تفاوت آشکار از چشم هیچ کسی پوشیده نمانده است.

 دوم این که اکثریت  ( نه عده محدودی )  نیروهایی که از سوی ماموران سازمان ملل متحد ، کمیسیون حقوق بشر افغانستان وتیم کرزی به طور غلط و بدون موجب به عنوان مانع اصلی در امر اعادهء صلح و بازسازی به نیروهای بین المللی معرفی شده بودند، یکی پی دیگر از صحنهء حکومت بیرون  رانده شدند.  سوال این است که حالا عامل فساد اداری ، بن بست در کار بازسازی و آنانی که پروسهء صلح وبازسازی را اخلال میکنند چه کسانی اند؟ چرا  این سازمان از  ذکر دلایل اصلی شکست ها و بست ها ومعرفی عوامل اصلی نارضایی مردم از دولت وجامعه جهانی خودداری میکند؟ در واقع این سازمان ملل بود و هست که چه گونه نظم وکارآیی وظرفیت در دستگاه حکومتی را به نفع تیم کرزی برقرارکند. آیا مسوولیت بخش عمدهء کارهایی که به تولید خطر و افزایش جدایی مردم از حکومت منجرشده، به دوش سازمان ملل نبوده است؟

ذبیح الله عصمتی سر پرست اداره مبارزه با ارتشاء وفساد اداری درکابل میگوید که ظرف دوسال اخیر، حدود هشتاد پرونده بزرگ رشوه وسوء استفاده مالی مقامات دولتی در اداره دادستانی راجع شده است. دلیل این که به این پرونده ها به طور جدی رسیده گی نمیشود، چه است؟

ریاست مبارزه با فساد دو سال پیش به دستور رئیس جمهور کرزی، تشکیل شد که هدف ازآن، ایجاد سیستم اداری سالم اعلام شده بود. اما اکنون خود دولت یا علاقه یی  به رسیده گی به پرونده های فساد و بازداشت کسانی که قانون را زیر پاکرده اند،  ندارد و یا این که مانع جدی درین رابطه وجود دارد که هم تیم کرزی و هم نماینده گان سازمان ملل متحد حاضر نیستند به طور مشخص در باره آن ابراز نظر کنند. گفته میشود که اگر نهاد ها و افراد شامل درین پرنده ها تحت فشار قرار بگیرند،  ممکن است پای افراد نزدیک به خود آقای کرزی درقضایای فساد مالی و جرایم دیگرکشانیده شود.

آقای عصمتی تحصیل یافتهء رشته حقوق دردانشگاه کابل است اما سالیان درازی درکشور های جنوب شرق آسیا درچهارچوب برنامه های آموزش و پرورش یونسکو کار کرده است. وی اضافه از بیست سال عمر خود را درایالات متحدهء امریکا  به سر برده واز هواداران  آقای کرزی به حساب میاید. او اعتراف میکند که دولت آقای کرزی با خطر بحران فراگیر رو به روشده است،اما نمیگوید که چه کسانی باید درین رابطه برای مردم و متحدان غربی افغانستان پاسخ بدهند؟

همین اداره به عنوان نمونه  اعلام کرده است که تنها درسال 2005 در وزارت های توسعه شهری، وزارت زنان، وزارت مالیه ، وزارت فواید عامه ، وزرات ترانسپورت و ریاست هواپیمایی آریانا و هلال احمر، قریب به هجده میلیون دلار دزدی شده است . اداره مبارزه با ارتشاء و فساد اداری درگزارش دیگری میگوید که نزدیک به 9 میلیون دلار در وزارت های مخابرات، زراعت و ریاست های آریانا و بانک ملی غارت شده است. پروندهء این غارت های مالی از سوی این اداره به دادستانی کابل ارجاع شده اما نشانه یی از رسیده گی به این پرونده ها از سوی مراجع قانونی به چشم نمیخورد.

به همین ترتیب، بانک جهانی وصندوق وجهی بین المللی درگزارش خودگفته اند که هنوز روشن نشده است که مجموع تشکیلات دولت که ازحساب بودجه عادی کشور معاش دریافت میکنند،دقیقا چقدر است. وزارت مالیه اعلام میکند که شمار ماموران دارای حقوق ماهوار درکشور حدود 425 هزار نفر است.اما بانک جهانی این تعداد را بین 260 هزار تا 320 هزار نفر تذکر میدهد. بدین ترتیب بین ارقام رسمی دولت وبانک جهانی تفاوت گیچ کننده یی وجود دارد. با توجه به ارقام متفاوت بانک جهانی و دولت، از جمع  مبلغ 560 میلیون دالر بودجه دولت که سالیانه برای حقوق ماموران دولت مصرف میشود، تخمینا 217 میلیون دالرآن حیف و میل میشود.

 کارشناسان میگویند که اعلام این ارقام ،جدا از هزینه های بین المللی است که به بازسازی افغانستان اختصاص داده شده است. این ارقام همچنان ممکن است صرفا بخش اندکی ازمبالغ بزرگی است که  تحت نام مخارج بازسازی، از سوی نهاد های مختلف غارت شده است.

فقدان نظارت بر جریان بازسازی ، علاوه بر آن که خود سری ها در امر بازسازی را سبب شده ، توقف بلند مدت بعضی پروژه ها را نیزدر قبال داشته است. مثلا جاده  به طول ده کیلومتر که فرودگاه کابل را با بخش غربی شهروصل میکند، به دلیل عقد قراردادهای غیرشفاف با برخی شرکت های خصوصی، چهار نیم سال تمام، به طورنیمه کاره رها شده بود. پروژه اعمارجاده مرزی که ناحیهء سپین بولدک را با شهر قندهار در جنوب اتصال میدهد، دوسال پیش به هزینهء 9 میلیون دلاربه یک کمپنی هندی سپرده شد اما کمپنی مذکور پس از اکمال شصت درصد پروژه، ناگهان از صحنه ناپدید گشت و وزارت راه سازی افغانستان مجبور شد تا چهار  ملیون مخارج دیگر را برای اتمام این پروژه تقاضا کند.گفته میشود به تازه گی سه میلیون دلار اضافی نیز به هدف اجرای نهایی این پروژه پیشنهاد شده است.

در عرصهء برخورد اداری،شماری از اعضای ارشد دولت آقای کرزی، خود برخلاف آنچه دررابطه به ایجاد ادارهء پاسخگو و سالم برای مردم وعده داده بودند، عمل کردند؛ به عنوان نمونه، از سال 2004 میلادی تا کنون عنایت الله قاسمی  وزیر  ترانسپورت ( که اخیرا جایش را به کاندیدای جدید خالی کرد) درقضیهء اختلاس و قانون شکنی درکار انتقال حجاج افغانی به عربستان، یازده بار ازسوی دادستانی کل کشور برای پاسخگویی فراخوانده شد؛ اما آقای قاسمی هیچگاه برای توضیح به ادارهء دادستانی حاضر نشد.شخص آقای کرزی حاضر نشدن آقای قاسمی به دادستانی کل را نه تنها نادیده گرفت بلکه وی را به حیث مشاور خود در امور خارجی نیز منصوب کرده است.

علاوتا آقای قاسمی درجمع پنج وزیر معرفی شده آقای کرزی قرار داشت که در ماه اپریل سال جاری از سوی پارلمان افغانستان رد صلاحیت  شدند، اما وزرای رد صلاحیت شده، به مدت چهارماه به طور غیر معمول به حیث سرپرست وزارت ها به ماموریت خود ادامه داده اند.

مشاهده این وضعیت بی اعتمادی مردم نسبت به حکومت و تیم کرزی را که افزایش داده است.

درین میان هراس  اکثریت مردم در داخل، نسبت به اضطراب نیروهای بین المللی، به مراتب عمیقتر است.

سالهای جنگ وتباهی،جنگیدن خانه به خانه، آدم ربایی، غارت و تجاوز به زنان وویرانی غم انگیزکابل در جنگهای میان گروهی مجاهدین و سپس جنگ  طالبان   دردهه نود ، هنوز در اذهان مردم زنده است. مضمون اصلی جنگ در زمان مجاهدین وطالبان نیز، رخنهء سیاست های منطقه ای بود که غرب از طریق پاکستان به نحوی بر آن نظارت داشت. اکثریت قاطع  گروه هایی که تحت نام مجاهدین فعالیت داشتند، هیچگاه  دارای اراده، استقلالیت و برنامهء ملی برای افغانستان نبودند و حتی چهره های آشکاری درمیان آنان بودند که به استراتیژی دشمنان افغانستان خدمت میکردند. پروژه طالبان در واقع مرحله تکاملی دست اندازی پاکستان برای دسترسی کامل به کلید کنترول افغانستان بود. جنگ سالهای نود با جنگ جاری طالبان بر ضد حاکمیت در افغانستان تا اندازه زیادی با هم شبیه اند.درواقع میتوان گفت که پروژه طالبان با تغییرات اندکی که درآرایش ظاهری آن مشاهده میشود،از حیث مضمون استراتیژیک خود همان ادامه رویارویی قدرتها درجغرافیای افغانستان است؛ با تفاوت این که غرب اکنون به طور مستقیم درافغانستان حضوردارد و این طور به نظر میرسد که پروژه طالبان، این بار به طور کامل به پاکستان وابسته نیست و این گروه منافع چندین کشور را در رویارویی امروزی تمثیل میکند.اما مردم  وحشت از آن دارند که اگر جامعه بین المللی در افغانستان شکست بخورد، این بارچرخش به سوی جنگ پایان ناپذیر همه برضد همه اجتناب ناپذیر خواهد بود.

سوال این جاست که نتایج حمایتهای چند جانبهء غرب از نظام تحت رهبری  کرزی درافغانستان چرا باعث سرخورده گی درداخل و خارج ازین کشور شده است؟

مدیریت نا کارآمد و ضعیف نمیتواند تنها عامل تشدید بحران و تقویت شبه نظامیان طالبان باشد.

درین مساله  تلاش آشکار یک حلقهء خاص اطرافیان کرزی در تصفیه قومی در ادارات دولتی و استفادهء نامشروع از حمایت های بین المللی برای یک جانبه سازی تشکیلات دولت،سکوت در برابر فعالیت شبکه های قاچاق دولتی، نا آگاهی رهبری دولت از نیاز ها و احساسات مردم و سرانجام ضایع شدن فرصت ها برای ایجاد یک محیط مطمین ،از اشتباهات بزرگ تیم کرزی به حساب میاید. همه این گونه اقدامات ، ادعا های آنها در بارهء ایجاد نظام، اعتمادی سازی و ملت سازی را دراذهان مردم بی اعتبار کرد و سبب شد که برخلاف انتظار کشور های متحد و مردم افغانستان، کشتی لرزان حاکمیت سیاسی ناگهان در امواج بی اعتمادی عامه فرو رود.

حال سوال این است که پس ازین چه چیز بدتری میتواند اتفاق بیافتد؟

در کشوری که تاریخ دراز مدت دکتاتوری دارد، وارد کردن دموکراسی توام با دشواری های پیچیده اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی پس ازجنگ، باید براساس یک برنامه حساب شده در سطح داخلی وخارجی صورت میگرفت. اما وارد شدن اضطراری امریکا علیه طالبان و سپس ورود اضطراری نیروهای ایساف وناتو، برخی اشتباهات بزرگ در محاسبات را سبب شد. از جمله انتقال یک دسته از تحصیل کرده های افغان که تجربهء برخورد مسوولانه با وضعیت جدید را نداشتند، به زودی مسایلی را به همراه داشت که مشخصهء عمده آن ، تکرار شعار ها به جای عمل موثرو پنهان کردن ضعف ها و ظرفیت ها بود.این ضعف ها در چهارنیم سال اخیر، به شکل خود فریبی وعوام فریبی مشاهده شدند.این مامورین عمدتا به قوم پشتون تعلق دارند که متحدان غربی زمینهء آن را برای آنان فراهم کردند که به نماینده گی از پشتون های ناراضی که فکر میکردند پس از سرنگونی طالبان حضور شان در حکومت کمرنگ شده است،  بر کرسی های کلیدی حکومت تکیه زنند وحاکمیت سیاسی متمرکز را که در سالهای جنگ ضعیف شده بود، دو باره درافغانستان تحکیم کنند. اما این چهره ها علی رغم آن که به نام قوم پشتون ، بر کرسی های قدرت و صلاحیت تکیه زدند؛ خود هرگز مورد قبول پشتونهای افغانستان قرار نگرفتند.

مضمون  جنگ کنونی طالبان، نفی قطعی نظام موجود است.اما در سه سال نخست این مبارزه، تیم کرزی تلاش میکرد تا به فرماندهان نیرو های ائتلاف تلقین کند که "جنگسالاران" شامل در حکومت ، عامل ادامهء جنگ وناامنی ها درجنوب افغانستان اند. حالا روشن شده است که درچهارنیم سال پس از سرنگونی اداره  طالبان به دست نیروهای امریکایی و نیروهای ضد طالبان درداخل ، جنگ درجنوب، فارغ از هرگونه سازش،  قبل ازهمه، جنگ برضد حاکمان در کابل بوده است  که به نماینده گی از پشتونها، محور های قدرت را در اختیار خود گرفته اند و با مخالفت خود پشتونها رو به رو اند.

شاید از همان ابتداء سرنگونی طالبان، راه معقول برخورد با قضیه آن بود که به جای معاملهء قومی  با یک اقلیت تکنوکرات و تعریف ناشده برای مردم ، از اعضای رهبری گروه طالبان و رهبران حاضر و با نفوذ پشتونهای افغانستان که از حمایت بخش بزرگی از مردم برخوردار بودند، دعوت میشد که به نماینده گی از پشتونهای افغانستان درکنار سایر طیف های قومی درقدرت سیاسی شریک شوند و درساختار یک نظام مشترک و نیرومند کارکنند . درآن صورت جنگ طالبان علیه غرب وحاکمیت کابل نه تنها تا این حد دامنهء گسترده پیدا نمیکرد؛ بلکه باگذشت زمان از حساسیت و میزان رویارویی این گروه با حضور نیروهای ائتلاف کاسته میشد. دریک چنین فضایی، امکاناتی فراهم میامد که مردم شرق وجنوب حضور حقیقی خود را در کنار سایر طیف های قومی در اداره کشور احساس میکردند.

حالا نیز اوضاع به گونه ای است که فرصت از دست نرفته واین سیاست میتواند مورد استفاده قرار بگیرد.

شکست وریخت درکار حکومت درسایر موارد نیز مشهود است.

مثلا در گزارشهای پیوسته گفته میشود که در سراسر افغانستان حدود شش اعشاریه  دو میلیون کودک میتوانند به مکتب بروند. اما درعقب این ارقام تبلیغاتی واقعیت هایی وجود دارند که معمولا از روی فریبکاری به اطلاع مردم و متحدان غربی رسانیده نمیشوند. اول این که به دلیل نگرانی های امنیتی از سوی شبه نظامیان طالبان ، گفته میشود که حدود دوصد مکتب در ولایات جنوب افغانستان به روی دانش آموزان مسدود اند. در سراسر افغانستان به ده هزار مکتب ضرورت است که تا حال حدود هشت هزار مکتب به روی دانش آموزان باز است . درین میان حدود سه هزار مکتب دارای ساختمان و تجهیزات درسی اند و مابقی حتی در پایتخت کشور از داشتن ساختمان اساسی ووسایل کافی درسی محروم اند.

امدادگران غربی ابتداء بدین باور بودند که استفاده از کمکهای هنگفت مالی، منطبق با اراده و ظرفیت دولت، تحولات مهمی را در افغانستان به وجود خواهد آورد. اما فراموش کردند که برای مردم و برخی شخصیت های محلی با نفوذ، در ایجاد دولت با ثبات سهمی قایل شوند. اشتباه متحدان غربی این بود که نگرانی چند شخصیت  محدود تکنوکرات درمورد حضور فرماندهان ، سیاست مداران جهادی و محلی در حکومت را جدی گرفتند و تلاش کردند تا آنان را از صحنهء  قدرت منزوی کنند. درعوض کسانی روی صحنه آمدند که فقط در خانه های لوکس کابل زنده گی کرده و در نظر مردم بیگانه اند و خود نیز عادتا برای نزدیکی با مردم کمترین علاقهء عملی  نشان نداده اند.

 این واقعیت ها، با انتظارات مردم درتضاد واقع شده و اعتماد مردم نسبت به این افراد را به شدت تضعیف کرده است.

بی باوری در سطح مناطق دور دست گسترده تر است؛ جایی که گروه های افراطی و طالبان به آسانی میتوانند مردم محلی را به نفع اهداف شان تشویق کنند.

گزارشهای مستمر در بارهء ورود اسلحه و گسترش مشکوک روحیهء نظامیگری  برای برپایی دور جدید هرج ومرج، نه تنها در مناطق شرق و جنوب هم مرز با پاکستان، بلکه در مناطق شمال وغرب کشور نیز وجود دارد.

بی کفایتی کارمندان ارشد دولت در استفاده از کمکهای مالی و سیاسی  بین المللی و بی پروایی غرب نسبت به هشدارها در بارهء اقدامات یک جانبه دولت در برابر گروه های مسلح و شخصیت های سیاسی آنان که دیگربا اسلحه وداع کرده بودند، نشانه های مهم درامر انزوای عملی دولت افغانستان بود که بار بزرگ شعار های همگرایی ،دموکراسی واجماع ملی را بردوش میکشد .

 روحیهء حاکم در چهارنیم سال اخیر، آمیزهء  غیر عادی نگرش غربی  و نگاه سنتی  ( اما درعین حال نا آشنا با اوضاع فرهنگی وروانی مردم ) گروه تحت رهبری کرزی است . فقدان نظارت بر امور و برخورد ماجرا جویانهء دولت با رقبای سیاسی و قومی ( که غرب وسازمان ملل متحد نیز به نوبهء خود ازین پروسه حمایت کردند) ،این فکر قدیمی را در اذهان تیم کرزی زنده کرد که پادشاه بلامنازع کسی است که پادشاه قبلی را کشته باشد" .

به دشواری میتوان قبول کرد که این وضعیت، شرایطی را ایجاد کند که افغانستان به حیث" کشور نمونه درجهان اسلام" چهرهء مساعدی از خود نشان بدهد.

غربیها ابتداءراه معامله با برخی نخبه گان جنگی مخالف خشونت و سیاستدانان منفرد آمده از غرب را درپیش گرفتند،اما  نه تنها حاضرنشدند برای عده یی از این سیاستمداران محلی نقشی عمده در برقراری آرامش قایل شوند، بلکه این متحدان تقریبا ارزان را پس از چندی به حاشیه راندند. سیاست تیم کرزی وحمایت غرب ازآن ، سبب شد که طرفداران شخصیت ها وفرماندهان نظامی و ساکنان وابسته به طیف های غیر پشتون به این نتیجه برسند که غرب، قصد دارد آنان را برای همیشه از قدرت بیاندازد.

اکنون  با توجه به صف آرایی بی سابقه طالبان ، وضعیت امنیتی میتواند کشور را گام به گام به سوی هرج ومرج فراگیر سوق دهد.

دشمنان افغانستان وغرب، خوشحال اند که دست کم توانسته اند  بر دیوار بزرگ حضور غرب درین کشور شکاف بیاندازند. اما اگر غرب از خواب غفلت بیدار شود و از پشتیباتی یک تیم کوچک سیاسی دست بردارد،شانس نجات از گرداب کنونی تقویت خواهد شد.

طرح این سوال که در افزایش بی اعتمادی عامه نسبت به غرب و دولت موجود، چه  عواملی نقش دارند، تنها چارهء کار نخواهد بود. سوال این است که آیا شانس برنده شدن درافغانستان هنوز وجود دارد ویا خیر؟

درحالی که نماینده گان غرب سرگرم بررسی استراتیژی جدید علیه ترور درافغانستان اند،میتوان با کمال اطمینان اما مشروط به این سوال پاسخ مثبت داد؛ اما فراموشی این حقیقت که  آوردن اصلاحات کلیدی درنهاد های سیاسی  و اقتصادی دولت، به رسیده گی عاجلی نیاز ندارد، یک اشتباه دیگر خواهد بود.

دولتمردان افغان تا این مدت، از تشریح عمل کرد های خود ووضع حقیقی اجتماعی و سیاسی به متحدان جهانی، تا اندازه زیادی احتراز جسته اند. اجرای سیاست کنار زدن ها وبدنام سازی شخصیت های رقیب، تحت نام "جنگسالار" درسالهای اخیر، علاوه برآن که حداقل  نقش مهم این افراد را در حفظ آرامش موجود در شمال وجنوب  به طور چشمگیری کاهش داد؛ طرفداران این افراد را نیزدرامواج شک و بدگمانی نسبت به آیندهء شان فروبرده است.

مسلم است که نیروهای ائتلاف اکنون احساس میکنند که فرماندهان و سیاستمداران قدرت مند محلی اکنون با نگاه مشکوک و منتظربه وضعیت جاری مینگرند. تظاهرات خشمگین بیست ونهم جون در کابل اگر چه برای ناظران اوضاع درداخل چندان دور از انتظار نبود، اما نیروهای بین المللی را شوک داد زیرا آنان قبلا در بارهء امکان وقوع چنین خیزش ریشه دار، از سوی تیم کرزی اطلاعاتی دریافت نکرده بودند.

 

جمع بندی چالش ها:

مجموعهء عواملی که درین مقاله ذکرشد، بحران اعتماد وافزایش درگیری ها را به دنبال داشته است. پروژه های انکشافی بزرگ درمناطق جنوب، به درستی انجام نشده و اعتماد مردم نسبت به دولت را هرچه بیشتر کمرنگ تر کرده است. با توجه به ارتباط عمیق بین قاچاقچیان مواد مخدر و گروه های شورشی ، مبارزه با کشت خشخاش، تولید وقاچاق موادمخدر نیز دست آوردهای بسیار اندکی داشته است. دربخش امنیتی، مشخصا میتوان  نتیجه گرفت ،عناصری که برضد دولت و  نیروهای بین المللی میجنگند، عمدتا از عناصر افراطی افغانی وخارجی، دسته هایی از جمع مهاجران در خاک پاکستان وجوانان بیکار وبی زمین تشکیل شده اند.

برخی گروه های قبیله یی و مذهبی که سازمان دولت را فاسد و شیوه آموزش را غیراسلامی تلقی میکنند، نیزدر جمع جنگجویان بالقوه برضد دولت حساب میشوند.اما این گروه ها اکثرا سعی میکنند که ائتلاف تاکتیکی خود با طالبان را حفظ کنند و تا کنون عملا به صحنهء نبرد وارد نشده اند.

 جنگجویانی که انگیزهء مخالفت شان با دولت و نیروهای ائتلاف کمتر است، معمولا به خاطر به دست آوردن پول و یا فشارهای قومی به این کار اقدام میکنند.

ناظران بین المللی تایید میکنند که گماشتن افراد فاسد درکرسی های دستگاه حکومت در محلات بی اعتمادی مردم را به وجود آورده است. سازشهای سیاسی غیرضروری سبب بقای کارمندان فاسد دولت شده و فقدان یک سیستم موثر قضایی، بدرفتاری واستفاده جویی پلیس و راندن رهبران قومی از اداره های محلی ، سبب دوری مردم از حاکمیت شده است. مهم ترین موضوع شاید این است که تیم کرزی،هیچگاه نتوانست تا از"دوست" و "دشمن" تعریف مشخصی ارایه کند.

آقای کرزی گاه از طالبان به عنوان"برادران " و"فرزندان افغانستان" یاد میکند وگاهی هم آنها را اجیران بیگانه و آلهء دست پاکستان میخواند. این سر درگمی  سبب شده که  دولت درمبارزه با گروه های شورشی، از داشتن یک استراتیژی روشن و کارساز محروم بماند.

در سوی دیگر معادله،توانمندی گروه های جنگجو ونا توانی نیروهای امنیتی افغانستان مطرح است. کمبودظرفیت درتدارکات و عملیات جنگی ، ناهماهنگی میان نیروهای ائتلاف ، ایساف و قوای دولتی و اجرای عملیات صرفا واکنشی علیه دسته های مخالف و فرار هزاران نفر از صف اردوی ملی نوتاسیس افغانستان مسایلی اند که به رسیده گی جدی نیاز دارند.

منابع دست اول استخباراتی درکابل هنوز از موجودیت مراکز سربازگیری، آموزش، حمایت لجستیکی گروه های مخالف درخاک پاکستان سخن میگویند. درتازه ترین گزارش استخباراتی آمده است که جامعه بین المللی و دولت افغانستان درزمینه قانع کردن پاکستان در امر دست برداشتن آن کشوراز حمایت گروه های افراطی موقف روشن و ثابتی از خود نشان نداده اند. اکنون زمان آن نیست تا غرب نسبت به وخامت وضعیت درافغانستان بیش ازین بی تفاوت بماند و یا آن طوری که لازم است، وارد کارزار نشود.آیا افغانستان درموقعیتی نیست که تصور شود ، دست آورد های جامعه جهانی درآستانه بربادی قرارگرفته است؟

 


بالا
 
بازگشت