محمد عوض نبی زاده

 

مظلوم و مغضوب وا قع  شدن  مردم و سر زمین هزاره جات در ادوار گو ناگون  تاریخ

 

                     .            هزاره جات :- منطقه ایست دارای  اراضی مرتفع وکوهستانی در مرکز وقلب افغانستان موقعیت دارد

 باشنده گان هزاره جات  در مراحل مختلف تا ریخ  شاهد  پا کسا زی قومی ومذ هبی  - کوج های ا جباری -  قتل عام ها – زمین  سوخته بودند و- تبعیضات  سیاسی – قومی – نژ ادی- مذ هبی – جغرافیائی -  تبعه درجه  چندم بودن –تحقیرو اها نت  هزاره وشیعه بودن- ممنو عیت تقرر در ادرات  قوای مسلح  - استخبا رات و و زارت  خار جه در مقا بل آنان- اعمال میشد       مردم      هزاره  طی  چندین قرن  مظلومیت –درد – عذاب -  تحقیر و اها نت های فراوان وفراموش نا شدنی را بوسیله   نظام های جابر وستمگر  متحمل شده است .  سر زمین   هزاره جات 

برای مدت  بیشتر از شش  دههبو سیله  زمامداران  متعصب   بنام منا طق  مر کزی مسمی و شهرت یافته  است  وحکمرانان مستبد از ذکر نام هزاره جات   در رسمیات ور   سانه های جمعی خود داری مینمودند-    تا از شهرت ومعرفی  هویت هزاره جات در چوکات چند ولایت جلو گیری کرده باشد وازمعرفی  نام هزاره وسر زمین آن هراس داشتند

بدین تر تیب  ولسوالی های  هزاره جات<  مناطق مر کزی > کشور را به ولایات زیر تقسیم  واد غام  نمودند. :-    

   - ولسوالی های  - مر کز بهسود – حصه اول بهسود – دایمیرداد – سر چشمه وجلریز  را به ولایت ورد ک اول:

دوم : ولسوالی های  -  شیخ علی –  سرخپارسا-  را به  ولایت  پر وان                                                     

سوم :-  ولسوالی های -  جا غوری  - مالستا ن – اجر ستان – ناهور – جغتو – قره  باغ – خوا جه عمری – را به ولایت  غز نی

چها رم :- ولسوالی های  سابق  -  دایکندی – شهر ستان – کجران – گیزاب – خاص ارزگان-  را به ولایت  ارزگان  که فعلا ولایت دایکندی از آن تشکیل شده است

 پنجم :- ولسوالی  ها ی - لعل وسر جنگل و  پسا بند  - را  به ولایت غور    

  ششم :- ولسوالی های – یکاو لنگ – پنجاب – ورس – شیبر – سیغان -       کهمرد - را به و لایت بامیان .

 این ولایت یگا نه ولایت اصلی هزاره جات مر کزی  است   که تا حدودی نام ونشان مردم  وسر زمین هزاره را با خود حفظ نموده است  گر چه زمامداران  قوم گرا سعی کرده است محلات وولسوالی های فوق الذ کر هزاره جات مرکزی را بصورت پارچه –پارچه به شش ولایت هم جوار هزاره جات   مر بوط سا زد تا از تشکیل و ایجاد  ولا یات هزاره نشین از  ذکر هویت و نام  هزاره ها جلو گیر ی بعمل آ ید    

در هزاره جات مرکزی مردم هزاره با نفوس متر اکم زیست مینمایند.

ولایات بامیان و دایکندی عمدتآ  ازمناطق اصلی هزاره جات مرکز ی بحساب  میآ ید

حکمرانان هزاره ستیز:-  .

هزاره های باشند ه در دیگر مناطق کشور را نیز به ولایت

ذیل مدغم و  مر بوط  سا ختند  .

      اول -  ولسوالی های - بلخا ب   -   سانچا رک – کو هستانات را  سا بق به ولایت جوز جان وبعدآ به ولایت سر پول                                                                                                                                                                         دوم – ولسوالی های – چهار کنت – شولگر – چمتال – دولت آباد – کشنده – را مربوط ولایت بلخ 

سوم- ولسوالی های - دره صوف  -  پشت بند – را به ولایت سمنگان                                                                   

 چهارم – ولسوالی های – دوشی – تا له وبر فگ -  دهنه غوری  را مر بوط ولایت بغلان                                                

 پنجم -  ولسوالی های -  علی آ باد – خان آباد  را مر بوط  ولایت قندوز   ولسوالی دره هزاره  پنجشیر  را به ولایت پنجشیر   - و هزاره های باد غیس – هرات – هیلمند را به ولایات  

متذکره وابسته   نمودند.                                                                  

 

  مردم هزاره  با فیصد ی های متفاوت نفوس

در ین ولایات بودوباش دارند.

پیشینه تا ریخی مردم وسر زمین هزاره جات :-

هزاره ها ترکيبي از نژاد ترک و مغل واز ساکنان بومي افغانستان هستند . در صفحه  -  109  - کتاب جامع التواريخ  که، در 1500 سال قبل از ميلاد مسيح ، از " اوغوزخان "  فاتح کبير مغل و فرزندان 24 گانه ء او نام برده مي شود و قبايل که بار اول در جهانگشايي با او سهم گرفتند ، اقوام : اوليغور ، قا نقلي ،قبچاق ، قارلق ، قليچ ، آغا جري يا باغچري ، بودند که اين نام ها تا هنوز درميان جامعه ء هزاره مروج است. از قرن  ششم قبل از ميلاد تا قرن اول ميلادي ، هزاره جات مورد تجاوز خارجيها قرار مي گيرد و مردمان آن با دليري وشهامت از سر زمين شان دفاع مي نمايند. در اين راستا مي توان از حمله ء " کوروش کبير " اولين حکمران مقتدر " هخامنشيان " بين سالهاي 536 - 545 قبل از ميلاد ، ياد نمود. گرچه او توانست هزاره جات را که در آن وقت " ستاگيديا " ناميده مي شد ، فتح نمايد ، اما کوروش ، از سوي قبيله ء " دهايي " ( قبيله ء ترک و مغل ) ، زخم برداشت.

 سکندر مقدوني ، با اعتماد به سوارکاران ماهر خويش به سرزمين هزاره جات که درآن وقت " اراکوزيا " ناميده ميشد ، حمله برد که با مقاومت سرسخت مردمان آنجا ، مواجه گرديد. بطليموس دانشمند ، که در رکاب سکندر قرار داشت مي نويسد :

 " سکندر در گذشتن به شمال يک نوع انسانهاي جديدي را ديد که بي نهايت سرکش بودند و در پناه ء خانه هاي گلي مي زيستند. "

 سکندر در جنگهاي چهار ساله موفق به تسخير کامل ولايات اراکوزيا ( هزاره جات ) نگرديد.

 امپراطوري مقتدر کوشانيها بين سالهاي 40 تا 220 ميلادي ، مدنيت بزرگي در هزاره جات بنياد نهاد. کوشاني ها را به نام اقوام " يوچي " مي نامند که يکي از شرقي ترين قبايل نيرومند ترک و مغل از شاخه ء " کميستي " يا " سيتي " است. در دوران کوشاني ها تمدن آسياي ميانه به اوج خود ميرسد. " کد فيزس " بنيانگذار سلسله ء کوشانيها و بعد پسرش " ويما کدفيزس " در سالهاي 90 ميلادي امپراطوري وسيعي را به وجود آوردند. دومين خاندان کوشاني ها که بنياد گذار آن " کنيشکاي کبير " است، از قبيله ء کوشان، از جمله ء اقوام ترک و مغل ويکي از قبايل مهمي تشکيل دهنده ءاجداد هزاره ها در تاريخ شرق مي باشد.

بعد از انقراض امپراطوري کوشاني ها ، بين سالهاي 425 - 566 ميلادي ، امپراطوري سوار کاران وتير اندازان " زاولي "  يعني سلسله اي شاهان زاولي يا هياطله ، قد مي افرازند. قبايل دلير زاولي هزاره ، که بخش از اجداد هزاره ها اند ، مانند برادران کوشاني شان از اقوام و قبايل سيتي يا کميستي هستند که هم اکنون هزاره هاي زاولي در جنوب غرب هزاره جات در ارزگان ، مالستان ، جاغوري ، حدود اجرستان ، در حوالي کابل و غزنه به نام مشخص " هزاره ء زاولي " زنده گي مي نمايند.

 زاول يا زاولستان که فعلاً به نام ولايت زابل در غرب ولايت غزني ، قرار دارد ، زماني مرکز حکمروايي زاولشاه مقتدر ترين شاه ء سلسله ء زاولي در حدود قرن 5 ميلادي بود. اکثريت قبايل زاولي توسط عبد الرحمن اين مستبد خون آشام ، از بين رفتند و تعداد کثيري از اين قبايل ، مانند سياه پوستان افريقا ، در بازارهاي برده فروشي ، تا ايالت پنجاب و مهارا اتراي هندوستان ، به فروش رفتند.

 هيوان تسنگ راهب وزاير چيني در عصر شاهان زاولي در برگشت از هندوستان در ماه ء جون 644 ميلادي چنين مي نويسد :

  " تمام مردم زاول معبد سوناگر را پرستش مي کنند و هر سال اشراف و شهزاده گان در جشن آن ،طلا ، نقره ، اسپ ، گوسفند و اجناس گرانبها به پاي آن نثار مي نمايند و احدي جرئت تصاحب آها را ندارد " او ، حدود زاول را 700 لي ، يعني معادل 2500 ميل مي نويسد و مي گويد که مرکز زاول هوسي نه ( غزنه ) و شهر معروف آن " هوساله " ( شهر هزاره ) ذکر مي کند.

از آغاز امپراطوري زاولي ها تا عهد غز نويان هزاره جات ، شاهان مستقل و خودمختار داشته اند. فردوسي در يک مصراع از شاهنامه مي سرايد:

شه ءغرچکان بود بر سان شير                                  کجا ژنده پيل بود ، آوريدي به زير،

کنت کورت و بطليموس مورخين عهد سکندر کبير ، فريبه جهانگرد فرانسوي ، هنري فيلد کريستياتس محقق دنمارکي و جورج راورتي ، از مورخان غربي . مقدسي ، مولف گمنام حدودالعالم در 959 ميلادي ، ابي بکر مشهور به ابن فقيه ، ابن خرداد در 920 ميلادي ، ناصر خسرو بلخي از مورخين اسلامي و همچنان هيوان تسنگ راهب چيني از موجوديت غرج الشار ، غرجه ، غرجستان ، شاران غرجستان و موجوديت هزاره ها در غرجستان به کرار ياد نموده اند. من باب مثال هيوان تسنگ در سال 630 ميلادي در باره ء هزاره جات مي نو يسد :

 " در اين ناحيه مردمي سکونت دارند که داراي زبان متفاوت و قيافه ء چيني هستند .  او اين ناحيه را " هوساله " مي نامد که به نام هزاره نزديک است.

 آقاي عبدالحي حبيبي مورخ نامدار کشور در باره ء لفظ هزاره ميگويد که اين کلمه ريشه ء تاريخي دارد واز " هوساله " مشتق شده است.

  مرحوم صديق فرهنگ نويسنده اثر تاريخي " افغانستان در پنج قرن اخير " به اين نتيجه مي رسد که : نه تنها خوارزم شاهيان ، بلکه سلاطين غوري نيز مربوط به نژاد هزاره مي باشند

از لحاظ تاريخی، هزاره ها خود را ميراث دار حكومت ها و امپراتوری های بزرگی مي دانند كه سهم تابناك و تعيين كننده ا ی در شكل گيری و رونق فرهنگ و تمدن منطقه داشته اند. احيای اين «هويت تاريخی»، در نهاد اجتماعي هزاره ها به يك «رؤيای تاريخی» تبديل شده است. شهر باستانی باميان در قلب هزارستان، آثار فرهنگی و تمدنی اين شهر، به خصوص تند يس های با شكوه بودا، يكی از عوامل مهمی بوده كه اين خود آگاهی تاريخی هزاره ها را زنده نگهداشته است. در كنار اين عامل تاريخی، ساختار اجتماعی چند قومي افغانستان و حكومت های تماماً قومی اين كشور و تفاوت های اتنيكی، مذهبی و فرهنگي هزاره ها با ساير اقوام نيز سبب شده است تا گرايش استقلال خواهانه ی سياسی در ميان هزاره ها عمق و شدت بيشتری بيابد.هويت مستقل اجتماعی، مذهبی و تاريخي هزاره ها، حركت هاي سياسي آنها را نيز به سمت ايجاد حكومت های خود گردان كشانده است .

پیشینه جغرافیائی وتاریخی  با میان  :-                                                                          

بامیان در قسمت شمال و شمالشر ق  هزاره جات و در آ غوش شا خه های جنو بی  هند و کش و شمال کوه بابا – در ار تفاع تقر یبآ سه هزار  متر موقعیت دارد. با میان  در بندا هش بنام < بامیکان> ودر قرن  پنجم قبل از میلاد بنام < فان – یانگ  > و در سال632  میلا دی <  فان – ین – نا  >  یاد شده است .در او ا ئیل قرن اول میلا دی کو شا نی هابه قدرت  رسید ند  وبامیان    مر کز دین بو دا ئی  را پیدا نمود کا ر  اعماربودا ی   35  متری با معا بد  و سموچ های اطراف آن در اوا خر قرن اول  در عصر کنیشکا آ غاز  و تا قرن دوم میلا دی دوام کرد وسا ختمان  بودای  53  متری – مجتمع  پیکره های  بزرگ و کو چک – معا بد  استوپه ها – سموچ ها و آ بدات دیگر چند قرن را احتوا کر ده  است در این دوره با میان حیثیت مرکز د ین بودا ئی  را پیدا کرده اند. پس از دوره کوشانی ها- تنی چند  بنام شیر ان با میان که از احفاد کوشانی ویفتلی بودند در بامیان و حوا شی آن حکو مت میر اندند حکمر وائی این سلسله قبل از اسلام و مدت ها بعد از آن نیز اد ا مه یافته است  .بامیان روی معبر  کا روان رو قدیم میان بلخ و پیشاور بنا م  راه معر وف ابر یشم  قرار گر فته  بود. پیکره های عظیم بودا  - معا بد منقوش و چند ین هزار سموچ  بامیان  را از نظر آئین و هنر بودائی  مشهور سا خته  است. مطا لعات  نشان مید هد در دوره دوم عمر ز مین  این نواحی  همه زیر آب بوده و با عروج کوه های هندو کش و بابا از آب – در عصر سوم  - دیوار های  بزرگ طبیعی با صفحا ت بلند افقی و عمود ی  تشکیل کر ده است  حکمرا نی  شیران بامیان  توسط غز نویان ساقط وبعد از آن غوری ها  شنسبی ها – خوارزمی ها   در با میان حکو مت کر دند  با شکست خوارزم شاه  شهر غلغله  توسط لشکر  چنگیز  خان      تخر یب وبه بامیان  آ سیب زیا دی وارد  گشت .         او لا ده چنگیز خان چند ین قرن در بامیان ودیگر منا طق غر جستان  حکومت کر دند وبعدآ او لا ده تیمور لنگ در ین  ساحه تسلط  یا فتند ودر ز مان سلطا ن حسین با یقرا  - غر جستان  استقلال خود را اعلان کرد  وبرای مدت هشتاد سال  امرای ار غونیه  در بامیان وغر جستان    حکو مت نمودند که بنیان گزار این سلسله امیر ذوالنون ار غون وآخر ین فرد این سلسله میر زا شاه حسن ار غون بودند.                                                                                       با میان دارای آثار تا ریخی ذیل است :  که عبارتند از شهر غلغله – شهر ضحاک – شهر سر خشک – دره ککرک – دره فولادی و چهلستون  وهم چنان در مر بوطات بامیان  بند امیر ومعدن حا جیگگ نیز قرار دارند بامیان در زمان های احمد شاه درانی – شاه محمود سدوزائی- امیر دوست محمد خان – امیر شیر علی خان – در جنگ های ذات البینی دست بدست میشد وگاهی استقلال خود را حفظ میکردودر زمان امیر عبد الر حمن پایگا ه نظامی بخش شما  لی جنگ ده ساله امیر عبد الرحمن با مردم غرجستان را تشکیل میداد .

 بر اساس تقسیمات ملکی سال  - 1300 شمسی بامیان حاکم نشین درجه اول ومر بوط ولایت کابل بود که بعدآ  وا بسته به حکومت اعلی پروان شد ودر سال 1338 شمسی بامیان به حکومت اعلی ارتقا یافت  ودر سال 1343 شمسی تشکیل آن به ولایت              ار تقا داده شد که تا هنوز به همان حا لت ولایت در جه سوم  قرار دارد که کدام تغیری  در تشکیل آن بوجود نیامده است. مر کز ولایت شهر بامیان است  –ولسوالی یکا و لنگ – پنجاب – ورس – شیبر – سیغان -  کهمرد مر بوط آن  می با شند  .

پنجاب بعداز سال 1300 شمسی به مدت تقریبآ 40 سال مرکز حکومت کلان دایز نگی  بود که حکومت های محلی یکاو لنگ – لعل وسر جنگل – دایکندی – شهرستان  وبهسود از لحاظ تشکیلا ت اداری به آن مربوط بو دند قبل ازآ ن تا ریخ  مر کز حکومت کلان دایزنگی  خوردک تخته قرار داشت.

حاکميت هاي مستبد با آگاهي تمام سعي نمودند تا هزاره ها را از لحاظ اداري ، سياسي و فرهنگي در بحران و محروميت نگهدارند. پس يک جامعه ء بحران زده ، فقير  وابسته به اقتصاد بدوي ، محصور با طبيعت سرد و خشن ، فاقد مرز هاي بيروني ، به ساده گي مي تواند محل تاخت و تاز نظام هاي ، خود کامه و مستبد ، واقع گردد. .

 مردم هزاره را آگاهانه پا ر چه ، کرده اند. عده ء را به نام اسماعيليه ، عده ء را به نام سني و عده ء را به نام شيعه ء اثني عشر ، از هم جدا کرده اند ، تا با اين نفاق بتوانند از حضور جمعي و تاريخي هزاره ها جلوگيري نمايند. بهترين زمين هاي هزاره جات را به غير هزاره توزيع کرده اند.

در ساختارهاي اداري سرزمين جامعه ء هزاره ، تغيرات فاحش وارد کرده و تقريباً همه ولايات هزاره نشين را درساختار هاي ديگر مناطق شامل ساختند تا ازوحدت سرزمين هزاره ها به مثابه يک " ايا لت " جلو گيري نموده باشند. به اين هم بسنده نکردند ، بلکه همه ساله ، کوچيها را از آن سوي مرزها به هزاره جات کشانيدند تا مواشي آنها از علفچرهاي اين مناطق ، استفاده کنند.

 آ قای نو اند یش:  در ین باره مینویسد :_

<< هزاره جات و عمدتاً در مناطق دایزنگی، در واقع شش ماه زمستان است. زمین های خشک و کم حاصل دارد. از اشجار مثمر ـ به استثنای   مناطق  دای کندی و شهرستان - خبری نیست. کوهها صعب العبور است راه های تنگ و بزرو دارد  سرکی که هزاره جات را به کابل وصل میکند، خامه و ترددترانسپورت در آن خطرناک بوده که هر لحظه خطر سقوط می رود و این سرک در زمستان های طولانی هزاره جات، قابل استفاده نمی باشد. علفچر ها به آن حدی نیست که بتواند محل چراگاهءدههاهزار مواشی کوچی ها گردد. اکثر کوههای هزاره جات خشک و بی آب و علف است. خلاصه طبیعت هم کدام سخاوت نسبت به هزاره ها نداشته تا بتوان سرزمین آنرا سرزمین غنی بنامیم. به جزء آنکه    سرک شا هر اه  آ سیائی- هزاره جات  را به مرکز وصل نماید، بند های برق اعمار گردد، معادن کوهها استخراج  گردد، از آهن کوتل حاجی گک استفاده شود،‌ سرب و ذغال فراوان که در هزاره جات موجود است، مورد بهره برداری قرار گیرد و... آنگاه چهرهء سرزمین هزاره جات تغیر خواهد نمود و مردم از اسارت اقتصاد طبیعی وبدوی به یک اقتصاد سازمان یافتهء امروزی عبور خواهندکرد. اما ما اکنون از این دست آوردها بسیار دور هستیم وتاجای که دیده می شود نیت ” خودی ”ها هم نیت دلسوزانه و بهبود خواهانه نسبت به جامعهء هزاره نیست چه رسد به دیگران که در پی اندیشهء خواستگاه و جایگاهء خویش اند.

 پس از کودتای ثور ۱۳۵۷، فعل و انفعالات که صورت گرفت، کوچیها نتوانستند که به هزاره جات بر گردند. اگر دورهء طالبان را ازین رده خارج کنیم، تنها سال پار کوچیها بارفتن خویش به صوب بهسود مربوط ولایت میدان - وردک، با مقاومت شدیدی مردم محل مواجه گردیدند. اکنون که ایدهء برگشتاندن کوچی ها به هزاره جات، مطرح است، ذکر چند نکته را لازمی میدانم:

۱- حوادث قریب به سه دهه در افغانستان همانگونه که در ذهن و اندیشهء همه هموطنان ما تاثیر گذار بوده، بدیهی است که جامعهء هزاره را نمیتوان از این امر مستثنی ساخت.

۲ - امن ترین نقطهء افغانستان، سرزمین هزاره جات است. با حضور مجدد کوچی ها این ثبات بر هم می خورد. در کنار سایر نا آرامی ها، کشور با چالش جدیدی مواجه خواهدشد.

۳ - طلسم استبداد حکومت های محلی به مثابه پشتیبان کوچی ها در ذهن هزاره ها شکسته است. مسلماً که حکومت های فعلی محلی نمیتوانند حامی کوچی ها باشند.

۴ - ادعای زمینهای به اصطلاح متعلق به کوچی ها به هیچ عنوانی بنیاد حقوقی ندارد چون این زمین ها بازور و پشتیبانی همه جانبهء حکومت های محلی از سوی کوچی ها غصب گردیده است.

۵ - با توجه به گشت و گذار کوچی ها در پاکستان، تصور محض نخواهدبود که عوامل نفوذی پاکستان در میان آنها نباشند. پاکستان  به بی ثباتی هزاره جات مانند سایر مناطق افغانستان بی علاقه نمی باشد.

از دید این قلم، به جای اینکه کوچی ها را به هزاره جات برگردانند، مسئله اسکان آنها باید در سطح ملی با طرح یک استراتژی دقیق مطرح شود. این یک معضلهء ملی است که نباید اربابا ن قدرت آنرا سطحی بنگرند. بر خورد با این پدیده از صلاحیت یک کمیسیون بالا بوده باید پارلمان افغانستان به آن رسیده گی نماید. ورنه اگر ایدهء برگردانیدن کوچی ها به هزاره جات جامهء عمل بپوشد، میزان ثبات در مناطق مرکزی بهم خورده و طراحان این ایده به دستان خویش را کشور رابا  چا لش جدیدی مواجه خواهند ساخت. زیرا مردمان این مناطق آرزوی برگشت کوچی هارا ندارند و به محض برگشت آنها از سرزمین های شان دفاع می نمایند.

در گذ شته کوچی ها در سراسر هزاره جات به سوی علفچر ها، هجوم می آوردند.  وبر فراز کوهها وتپه ها غژدی های شانرا بر می افراشتند و مناطق هر خیل از قبل معلوم بود ودر این مواقع هزاره ها از تردد به این مناطق خودداری میکردند. اما آنها وقتی که علفچر ها را برای مواشی شان کافی نمیدانستند، در شب ویاروز به زمین های زراعتی مردم محل هجوم می آوردند. زمینی که به هزار مشقت آنهم به شکل بدوی آن کشت گردیده بود. در برابر چشمان کشت گران آنها، چراگاهء مواشی کوچی ها میگردید. وقتی از تحمل مردم خارج می شد دوباره در گیری آغاز می گرديد و اگر این تنش به مرگ کسی از کوچی ها می انجامید، دیگر ساکنان آن قریه ویا قصبه امید زیستن در سرزمین شان را نداشتند. زندان، شکنجه و تبعید لازمهء مردان قریه بود. اما اگر هزاره ای کشته میشد. بازخواست آن در حکومت محلی می خوابید و تا مرکز ولایت هم نمی رسید و سر انجام قاتل برائت می یافت. از زمانی که کوچی ها به هزاره جات می آمدند تا بازگشت شان به سمت پشاور، حکومت های محلی وظیفهء حراست از آنهارا به عهده داشتند. ملک های کوچی طور رفتار می کردند که هیچ تفاوت میان آنها و حاکم محلی وجود نمی داشت. به همین دلیل ملک ها بخش از زمین های زراعتی هزاره ها را تصاحب کردند وبه نام خودشان از حکومت های محلی حامی خویش، قبالهء شرعی گرفتند. نمونه های بسیار متعددی در رابطه به حمایت بلا منازع حکومت های محلی و مراکز ولایات هزاره نشین و جود دارد که در این مختصر یاد آوری همهء آنها میسر نمی باشد. یک نمونه در سال ۱۳۵۴ ه. ش در ولسوالی پنجاب ولایت بامیان، به وقوع پیوست:

-  مردم ولسوالی های پنجاب، یکاولنگ وورس، از چرانیدن مواشی کوچیها بالای زمین های زراعتی شان به مرکز ولایت شکایت بردند. با الا خره قوماندان امنیهء ولایت ـ از ذکر نامش خودداری می کنم - موظف گردید که به حل این ماجرا بپردازد. مجلس بزرگی از سران کوچی ها و موسفیدان، اربابان و علمای مناطق متذکره در ولسوالی پنجاب تدویر یافت و لودسپیکری نیز برای رسانیدن صدا آماده گردید. پس از چند گفتگوی مختصر، قوماندان امنیهء ولایت در پشت مگرافون قرار گرفت و با صدای جهر اعلام نمود:

-  کوچی ها، اگر شتران شما زمین های زراعتی هزاره هارا نمی چرند، من خودم شتر می شوم و این زمین هارا می چرم.

این بود حل عادلانهء این ماجرا آنهم بدست قوماندان امنیهء ولایت (!)  در همین مجلس بود که یکی از علمای بیداردل، صدای اعتراض خودرا در برابر قوماندان امنیهء ولایت بلند نمود، اما فی المجلس، آواز اورا باضرب چوب و لگد خاموش کردند.

کوچی ها به این هم اکتفا نمی کردند، آنها تکه های بی کیفیت و بد ریخت پاکستانی را با خود می آوردند، این تکه هارا از فراز روزن بام خانه ـ خانه های هزاره های مرکزی دروسط بام خویش روزن دود رو داشتند که به شکل عمودی متناسب با تنور خانه بود - به پایین پرتاب میکردند ونام ریئس فامیل را می گرفت ومیگفت:

-  فلانی سال بعد  این مقدار پول ویا روغن را برای من پرداختنی هستی.

این خودش تداوم ماجرای ” شرکت  روغن ”بود به گونهء دیگر. سال بعد هر خانواده ناچار به پرداخت قرض ناخواستهء شان بود. بازهم صدها خانواده به دلیل فقدان استطاعت پرداخت قکوچی ها، ده ودیار شانرا ترک  میگفتند وآواره میگردیدند.>>رض

 در تحولات سياسی، نظامی و فكري كه با كودتای هفت ثور بوجود آمد، هزاره ها وارد عرصه ی پرشور فعاليت های سياسی، نظامی و فرهنگی گرديدند. در جبهه ی چپ، تحصيل كرده های هزاره، هر چند بنا به دلايل و عوامل متعدد و از جمله به خاطر نگاه صرفاً ايدئولوژيكی به مسائل و مشكلات پيچيده ی افغانستان، نتوانستند در ميان هزاره ها جريان و رهبريی سياسی و فکری ايجاد نمايند، اما شخصيت های   سیاسی مردم ما سلطانعلی كشتمند و كريم ميثاق، به بلند ترين موقعيت های سياسی كشور راه یافتند و. در جناح مخالف دولت  وقت - مردم هزاره موفق شدند هزارستان را آزاد نمايند و خودگردانی سياسي هزاره ها را احياء نمايند، جريان های سياسي متعدد و تيپ های مختلفی ازرهبران تبارز كردند. اين رهبران به طور كلی به سه گروه تقسيم می شدند:خوانين و ارباب هاي محلی، رهبران مربوط به تشيع نژادی و ملاها و تحصيلكرده های نوگرا  ئی مذهبی. دو گروه اول و دوم رهبران در جامعه هزاره شناخته شده بودند و ريشه های عميق اجتماعی و مذهبی داشتند.  که  شهید مزاری از میان این سه گروه  خود را   بر جسته  سا خت  واین راه  پر از خطر و دشوار را مردانه پیمود و  او

نه مثل ميريزدان بخش بهسودی خود را در دره های هزارستان و «رؤياي تاريخي» هزاره ها محصور كرد، نه تسليم يك قرن انزوای سياسي هزاره ها گرديد و نه هم افسون زده ی شعارهای كلی و انتزاعي دوران جهاد اسلامی شد. او با شناخت دقيق و واقع بينانه ی تاريخ افغانستان، «مشاركت در قدرت دولت مركزی» را به عنوان استراتژي سياسي هزاره ها مطرح کرد.

 

   بر اساس تقا  ضا  و مرا جعه  مکرر  نما ینده گا ن  مردم    هزاره

بتا ریخ  1- 9 – 1366  شمسی طرح پشنهادی تشکیل ولایات جدید مناطق هزاره نشین  کشور

از طرف شورا ی مرکزی ملیت  هزاره  ترتیب  وتنظیم شد  که  < در کتاب  سر ز مین و رجال هزاره جات نوشته حسین نایل > چنین درج گر دیده است .                                                          

         اول : ولایت بامیان :- شامل ولسوا لی های  –یکا و لنگ – شیبر – کهمرد – سیغان – شهیدان – بند امیر  -  فولادی

دوم : ولایت پنجاب :- شامل ولسوالی های  - ورس – لعل وسر جنگل – ولسوالی جدید         کر مان  – ولسوالی  جدید  سر خجوی

سوم :ولایت بهسود :-  شا مل ولسوالی های مرکز بهسود – حصه اول بهسود -  دایمیر داد- ولسوالی جدید سرچشمه – ولسوالی جدید کوه بیرون وولسوالی نا هور

چها رم: ولایت دای کندی :- شامل ولسوالی های  حصه اول شهرستان – حصه دوم شهرستان  -ولسوالی کجران -  ولسوالی جدید خدیر – ولسوالی جدید سنگ تخت – ولسوالی جدید اشتر لی –ولسوالی جدید تمزان – گیزاب –خاص ارزگان-

پنجم : ولایت جا غوری :- شامل  مالستان- قره باغ – اجر ستان –   جغتو- ولسوالی جدید زیرک – ولسوالی جدید  شیر داغ – ولسوالی جدید  سنگ سوراخ .

این طرح پشنها دی ولایات جد ید در زمان حیات  شهید مزاری  از  طرف  حزب وحدت اسلامی افغانستان  تکمیل که بر اساس همان طر ح  ولایت جدید دای کندی  تشکیل و فعال  شده  است و امید واریم  ر هبران کنونی  کشور  این موضوع حیا تی را مد نظر گر فته ودر باره توجه دلسوزانه  به خرج  دهند تا چهار ولایت دیگر نیز   ایجاد وتا سیس گردند

مردم هزاره آ رزو دارند   که در چو کات دانشگاه  بامیان  -دا نشکده  های شر عیات وحقوق فقه جعفری جهت تر بیه  جوانان هزاره  بحیث قاضی و     

ثا رنوال تا سیس گردد تا مشکلات مردم ما در  امور قضائی وحقوقی بر اساس فقه جعفری  حل وفصل  و فقه جعفری  در   قوانین کلی کشور شامل وثبت  گردندو باید مدارس  دینی فقه جعفری بصورت  رسمی در مناطق هزاره نشین  بو جود آ ید تا زمینه  رسمیت  این فقه  در کشور  فراهم  و تا مین شود.                                                                               . .    .

مناطق هزاره نشین کشور در ادوار مختلف  تا ریخ از لحاظ اجتما عی و اقتصا دی همیشه مورد غضب – تبعیض بی عدالتی ومظا لم گو نا گون زمامداران مستبد  وقت            قرار گر فته اند    واین منا طق قصدآ عقب نگهدا شته شده است  منا طق هزاره نشین کشور  فا قد  سرک  اسفلت شده و حتی سرک اساسی  خا مه موتر روبوده که ار تباط مردم این محلات با   مر کز وسا یر محلات افغانستان را  دشوار سا خته اند که بر علاوه بعد مصافه تلفا ت انسانی زیا دی را  در هنگام       عبو ر ومرور به دیگر مناطق این  مردم متحمل میشوند گر چه سرک  شا هراه آ سیائی  که کا بل را از طر یق ولایات  – وردک -  بامیان – غور ودیگر مناطق هزاره نشین با ولا یت هرات وصل مینما ید  کا ر آن تقر یبآ  سی سال قبل روی دست گر فته شد  وبودجه آن از طرف با نک جهانی  آ سیائی تمویل میشد بنا بر تعصب و تبعیض  حکمرانان وقت وتداوم  جنگ های داخلی           کا ر سا ختمان آن تعطیل گر دید و تا هنوز هم  کدام کا ری درین باره  انجام نشده است ودر با ره استخر اج معدن آهن حا جیگگ  که در سا حه ولایت بامیان قرار دارد نیز کدام                          تدا بیر ی اتخا ذ نشده اند     .  درایجاد   وتا سیس  شفا خانه –مراکز صحی  -  شهر سازی – میدان های هوائی- مکاتب مسلکی و عالی – آب آ شا میدنی صحی – خد مات زراعتی ومالداری نیز بی توجهی فراوان از طرف  مسو و لین امور بعمل میآ ید صرف اقدامات آنان  در وعده و حرف باقی میماند آ رزومندیم  ر هبران کنونی   کشوراین موضوعا ت  حیا تی را مد نظر گر فته ودر باره توجه دلسوزانه  به خرج دهند  و از امکانات موجود  کمک های  خا رجی برای با ز سازی  اقتصادی – اجتما عی و تقویت حا کمیت  دولتی – اعمار  سرک  ها ی اسفلت  شده وبخصوص آ غاز کار  سرک شاهراه آ سیا ئی   –  ا عمار شفا خانه ها وکلینیک ها  در مرکز ومحلات  - ایجاد   موسیسات  عا لی  تحصیلی و مسلکی  - تطبیق نقشه های شهری مرکز با میان ومراکز ولسوالیها  – اعمارو توسعه  میدان های  هوائی بامیان – شیبر تو– دشت غجور ویا تگاب برگ پنجاب -  ده سرخ یکاو لنگ – الشیغجی ورس -  دشت کر مان لعل و سر جنگل رشد زراعت وما لداری- تجدید نظر بر تقسیمات اداری - تشکیل  چهار ولایت جدید پشنها دی

اعمار مناطق توریستیک – استخرا ج  معا دن آهن حاجیگگ – ذ غال سنگ اشپشته  - با ز سا زی شفا خا نه  سیل وجذام یکا ولنگ  - اعمار شهرک تو ریستیک در بند امیریکا ولنگ – احیا ء وباز سازی تفرجگاه دره آ جر کهمرد  ا حیا و اعمار بند برق شش پل مرکز بامیان  و در جا بجائی و تقرر کا در ها ی مسلکی وبا تحصیل و با تجربه جوانان  هزاره در تر کیب کا بینه -    مقا مات بلند رتبه ملکی ونظامی در مرکز و ولایات – مامو رین عا لیر تبه وزارت  خا رجه وغیره  استفا ده اعظمی بعمل آورند تا در نزد مردم مد یو ن  باقی نمانند.

     مردم هزاره به حيث ساکنان بومي افغنستان ، به استقلال ، تماميت ارضي و حاکميت ملي کشور افتخار مي نمايد. بدون شک رسيدن به وفاق ملي  منوط به شرکت تمام اقوام ، قبايل و تبارهاي خورد و بزرگ ، مطابق به تعداد نفوس شان در حيات سياسي کشور مي باشد مردم ما  با درس هاي که از گذشته ء تاريخي خود گرفته است به درستي درک مي نمايد که ضمانت هاي بين المللي در جهت تحقق دموکراسي ، عدالت اجتماعي ، رعايت حقوق انساني در کشور ما به وجود آمده است. پيدايي اين ضمانت ها در کنار ثمرات مختلف خويش ، اين اميد را تقويت مي کند که تاريخ بار ديگر بر ما تکرار نشودو مردم ما گروه ، گروه در اثر عصبيت هاي قومي و قبيلوي به کشتار گاها ، نروند.

 مشارکت ملي وقتي شکل عملي به خود مي گيرد که تمام مليتهاي افغانستان متناسب به تعداد نفوس شان در تمام نهادهاي قدرت دولتي و ملي سهيم گردند. تنها با اشتراک چند وزير در کابينه ، مشارکت ملي تامين شده نميتواند و نبايد هم بسيار دل خوش کننده باشد. نهادهاي قدرت ، از کابينه گرفته تا ولايات ، ولسواليها ، علاقه داريها ، سفارت خانه ها ، نهاد هاي قضايي ، شهر داريها ، بدنه هاي کاري و اجرايي وزارت خانه ها ، غيره وغيره ، همه را احتوا مي نمايند. اگر در همه ء اين نهاد هاي قدرت ، حضور کادر هاي ملي تمام جوامع افغانستان ، مطابق به شعاع وجودي شان ، تامين نشود نبايد از مشارکت ملي و عدالت اجتماعي ، سخن گفت.                                                                                                    افغانستان امروز افغانستان ديروز نيست. تجربه‌هاي ديروز نيز به بهاي آساني گرفته نشده بود كه امروز به سادگي از كف نهاده شود. سرماية خون و آوارگي و رنج ميليون‌ها انسان اين سرزمين پشتيبان آن تجربه است. وقتي ديده مي‌شود كه مردم در اين يا آن گوشة كشور دندان روي جگر گذاشته و لب از لب پس نمي‌كنند، تنها در ذهن‌هاي بيمار تلقي رضايت و يا ناآگاهي را خلق مي‌كند. اين سكوت مي‌تواند تأملي براي تفكر دقيق‌تر باشد، همچنانكه مي‌تواند آرامشي قبل از توفان نيز باشد. آيا كسي در آن بالاها وجود دارد كه معناي اين سكوت را درك كند؟ و به حال ملت، بينديشد؟

عبرت گرفتن از گذشته‌ها. سخن گران بهای مردم ما است كه «خوشبخت‌ها سر كسی مي‌بينند و بدبخت‌ها سر خود». به نظر مي‌رسد كه هنوز فرصت  , است  تا در جرگة خوشبخت‌ها از سرنوشت ديگران عبرت گرفت و راه طي شدة ديگران را دوباره طي نکرد. در عصر آگاهي بايد با احترام آگاهي حركت كرد.. افغانستانِ جديد به سياست‌هاي جديد ، به سنت‌هاي جديد ضرورت دارد .

سياست‌هاي نابخردانه ماية رنج و اندوه مردم ما است و هم ماية ضياع نيرو و انرژي و اعتماد جامعة بين‌المللي. بهتر است ميلياردها دالر را خرج خريدن دشمني  نکنید خرج جذب دوستان و عزيزان ملت خويش

نمائید بجاست که مردم افغانستان با پشت سرگذاشتن تجربيات تلخ گذشته و قريب به سه دهه جنگ ‏و درگيری، اختلافات خود را کنار بگذارند و برای افغانستان آزاد، آباد و مستقل تلاش نمايند. به اين ‏نکته بايد اذعان کرد، افغانستان عليرغم پيشينه ای تاريخي و فرهنگي که دارد، امروز نيز اين کشور از ‏سرمايه های علمي، فرهنگي، اقتصادی اثار تمدني و باستاني فرواني برخوردار مي‌باشد که در صورت ‏استفاده درست و بهينه ازين امکانات مادی و معنوی و نيروهای فکری- فرهنگي به توسعه افغانستان ‏سرعت بخشيده و اين کشور را در زمره کشورهای پيشرفته و توريستي جهان قرار خواهد داد.

     


   8- ما ه جوزا – سال – 1385 – شمسی- هجری

منا بع : -                                                                                                                                                          

- یاد داشتها ی در با ره  سر ز مین و ر جا ل  هزاره جات   اثر  -  حسین نا یل - بهار سا ل  1379  هجری – شمسی -   چا پ    ایران از صفحه           11-  125  .                                                                                                                              

-– مقا له آ قای    ابشین -  تحت عنوان  - با میان  در  ادوار مختلف  تا ر یخ - منتشره  در  شماره  - 35  - ما هنامه  وزین  ندای  هزارستان – ماه  -حوت – سال  -1382 –شمسی - چاپ آ لمان .    

- مقا له محترم  نو اندیش - زیر عنوان    ایدهء بر گر دانیدن  کوچی ها  به هزاره جات     منتشره در ویبلاک   نیما.

 

-  مقاله  حسین ورسی زیر  عنوان  -مزاری  فر یاد  درد  تا ریخی  یک ملت  - منتشره  در ویبلاک جنبیش ملی اسلامی  افغا نستان

- مقا له محترم غلام سخی حلیمی - تحت عنوان  ملت سازی در اند یشه شهید مزاری  منتشره در ویبلاک  بسوی  عدا

 


بالا
 
بازگشت