محمدعوض نبی زاده  

 

معرفی مختصریکعده ازمبارزین شاخص مردم هزاره  درجنبیشهای ضد استبدادی و استعماری

 

افغانستان, این سرزمین حادثه ها و حماسه ها, با آنکه در گذشته ها سر تاج مد نیت خاورزمین بوده و علما و    دانشمندان متعد دی به سطح جهانی از این خطه باستانی سربلند نموده است متاسفانه در گذر سده  های تاریخی حوادث المناکی را پشت سر گذرانده  ومظالم بیشماری را متحمل گردیده است  .    

عنصراستبداد در حاکميتهای سياسی افغانستان پيشينهء تاريخی طولانی داشته و يگانه وسيلهء حکمروايی اين حاکميتها بوده است که ريشه های آنرا نه تنها در نظام های سياسی بلکه رابطهء تنگاتنگ آنرا در فرهنگ جامعه ميتوان جستجو کرد. اين بدان معناست که فرهنگ جوامع مختلف مطابق به روند تکامل خود ساختار سياسی همان جوامع را ايجاد ميکند؛ چنانچه فرهنگ نظام قبيلوی، بدون ترديد ساختار سياسی قبيلوی خويش را بوجود ميآورد، که ويژگی چنين نظامی چيزی جز استبداد نميتواند باشد. قبيله گرايی و خرافات پرستی دينی دو پديدهء اند که هميشه در خدمت و حفظ قدرت مطلقهء استبدادی بوده اند.

مرحوم غبار می فرماید ( افغانستان پس از هر غسل خون پیراهن چرکین و کثیفش را دوباره به تن می نماید) حقا که این عمل برایند جامعه استبدادی و تآثیر فرهنگ غیر دموکراتیک است که هر بار پیشینه تاریخی مانع  رویکرد به آینده بهتر می گردد. در واقع تاثیر فرهنگ استبدادی ما را در چنگال تکرار تاریخ اسیر ساخته است.

هزاره ها در مبارزات از جان گذشته با  استبداد و تجاوز  از حق خویش برای زنده گی مطابق اراده آزاد شان  دفاع میکردند.مردم هزاره در گستر ش منا سبات دوستانه و برادرانه با اقوام هم جوار آ ینده خود را میدیدند.

رهبران سیاسی و مقاومت هزاره، تلاش كردند تا به نحوی از جامعه ی هزاره در برابر سياست های ويرانگر حكومت هاي قبیلوی  ، دفاع نمايند و از فروپاشي كامل موجوديت و هويت اين جامعه، جلوگيري كنند.

هر چند كوشش های فرهنگی و سياسي – مقا ومت های  فدا کا رانه ی نظا می، هيچكدام نتوانستند جنبش های وسيع اجتماعی و سياسی را در جامعه هزاره برانگيزد و ساختار سياسی ظالمانه ی كشور را به چالش بكشد، اما دستكم، شعله های كم سوی شهامتِ برخاستن و ايستادن را در روح ترس خورده ی هزاره ها روشن ساخت، تقدير لايزال برده گی اين قوم را به پرسش گرفت. تا مین عدالت  اجتماعی  - تحقق دمو کراسی  وحصول حقو ق  شهر وندی برای هیچ گروه  قو می د یگر از چنین اهمیت حیاتی  بر خوردار نیست. عدالت اجتما عی برای مردم هزاره به مفهوم پا یان  چند قرن تبعیض، نژادی - زبانی ومذ هبی است وحق مشا رکت سیاسی زمینه را برای اعا ده هویت وشخصیت اجتما عی ،سیاسی وفرهنگی آ نان در جامعه افغانستان فراهم میکند. در حا لیکه دیگر گروه های قومی کشور ممکن است  از یک یا دو نو ع تبعیض رنج ببرند،دعوت به عدالت اجتماعی و مشارکت سیاسی برای مردم هزاره نه صر فأ یک شعا ر ویا خواست سیاسی است، بلکه برای بقاء به عنوان یک گروه مشخص قومی، مذ هبی بوده است،

  در تاریخ مردم هزاره صفحا تی بی عدالتی وبیر حمی بیمانندی علیه آنان نیز وجود دارد که نمیتوان آنها را بدون احساس درد مرور کرد.

 مردم هزاره قهرمانی و خود گذری

 چهره های شاخص اين دسته، درویش  علی خان هزاره – کر نیل شیر محمد  خان هزاره یکی از فا تحان   واقعی جنگ میوند – بنیا د علی خان  هزاره  - میر یز دان بخش  بهسودی - محمد عظیم  بیگ  سه پای – ابراهیم بیگ لعل وسر جنگل – حسین علی بیگ  دایز نگی – محمد  امیر بیگ  ایلخا نی -  عبد ا لعلی مزاری  -  ملا فيض محمد كاتب، ابراهيم خان گاوسوار - برات علی تا ج- عبدالخالق هزاره - فر قه مشر  فتح محمد  خان فا تح  کوتل  اونی --– جنرا ل علی دوست  خان  -   سید احمد خان شا هنور - غلام نبی خان  چپه شاخ  -  غلام نبی خان گلگ، علا مه سید اسما عیل  بلخی – سید اسما عیل  لو لنجی - سید میر علی گوهر غو ر بندی  - سید شاه تقی دایز نگی  - گلستان خان مالستانی  ودیگر جان با زان را  گرامی   میدارند..                                                                                                                   

یاد آوری مختصر  از زنده گی و  مبا رزات عده ای از  چهر ه های شاخص نا م آوران ضد استبداد  وبی عدالتی  مردم هزاره  که  بر خورد خشن همراه با تبعیض حکمرانان را در برابر هزاره ها بر ملا و آشکار میسازند میتوان حدود واندازه تبعیض را بالای  مردم هزاره در جامعه  افغانستان تصور نمود. منظور ازآشنائی مختصر بارجال وشخصیت های  متبارز مردم هزاره در خیز یش های ضد استبدادی و استعماری آ نست که مردم  هزاره در ادوار گوناگون تاریخ   دوشا دوش سا یر اقوام وملیت های کشور در برابراستبداد و استعمار  مبارزه مشترک نموده است . و بخصوص مردم هزاره که تبعیض و بی عدالتی های در د آور و غیر قابل تحمل مستبدین را  تجربه کرده اند. ر جال وشخصیت های مبارز و فداکار را در آغوش جنبیش های ضد استبداد و استعمار پرورش داده و زیر ز عا مت آنان  این راه دشوار وپر خطر  را با نثار خون های فراوان  طی نمود ه است. یاد آوری از قهر مانی  این چهره های شاخص جامعه هزاره  در حقیقت  افشای بی عدالتی های است که برای مدت سه  قرن در برابر این مردم عذاب کشیده و  مظلوم صورت گرفته است . جامعه هزاره خد مات  این  مبارزین رهائی بخش  را  نباید فراموش نمایند. با ید خاطره این قهر مانان را همیشه گرامی دارند و با ا ستفاده از تجارب  گران بهای آنها برای تا مین عدالت اجتماعی – صلح وثبات در کشور  گام های استوار بردارند و اجازه ندهند تا دو باره همان تبعیض گذشته در برابر جا معه هزاره تکرار گردد.

اینک به معرفی مختصر این مبارزین ملی کشور با در نظر داشت ادوار زمانی  پرداخته میشود.

 

1-درویش علی خان هزاره یکی از تحکیم کننده گان  دولت درانیها

درویش علیخان هزاره از آ غاز سلطنت احمد شاه درانی همکار نز دیک او بود و به صفت

نایب الحکومه هرات ایفای وظیفه میکرد  ویکی از پشتوانه های استواراین دولت بحساب

میآ مد و احمد شاه بدین نکته التفات کامل داشت .با وجود اختلاف  بین درویش علیخان و

تیمور شاه فرزند احمد شاه  برای مدت کوتاه او از کار دست کشید اما  باز هم احمد شاه درویش علی خانرا دو باره  به وظیفه اش بر گردانید.  پس از مرگ احمد شاه درانی  و قتل

درویش علیخان توسط  مخا لفان که هر دو  به سال 1186 شمسی  همزمان بود  . طرفداران و اعضای خانواده درویش علیخان ، مناسبات با همی را  با تیمور شاه و پس از آن

 با زمان شاه و شاه محمود و شاه شجاع  حفظ نمودند.

 

2- بنیاد علی خان هزاره مبارز همیشه در سنگر

بنیادعلی خان از مردان بزرگ واز خوانین قدرتمند خراسان بود  او مردی شجاع ،جنگ دیده  ،خرد مند  ، پر نفوذ و از پر چمداران صیانت وطن در مناطق شمالغرب کشور بشمار میآ ید . بنیاد خان گروهی از  جنگاوران هزاره جمشیدی و فیروز کوهی را به اطراف خود جمع کرد  و  در سال 1231  هجری قمری  ولایت جام و باخرز را تسخیر کرد  و تا حوالی مشهد پیش را ند و این مناطق را بزیر فر مان آورد . در سال 1232  هجری قمری  در  جنگ میان افغا نستان  وایران  و زیر فتح خان جراحت برداشت  اما بنیاد خان هزاره  در د قایق  اخیرجنگ میر زا عبدالو هاب معتمدالدو له  اصفهانی  را که دومین شخص مهم  لشکر  قا جار بود  به اسارت گرفت بعدآ او را آزاد کرد . در بدل آن شجاع السلطنه حکومت جام باخرز وغوریان را به بنیاد خان سپرد .  در سال 1238 هجری قمری جنگ سختی میان بنیاد خان ومحمد خان کوهی  صورت گرفت  که در نتیجه  محمد خان کوهی  مغلوب شد  و بنیاد خان مناطق  زیادی را متصرف نمود .  سر انجام بنیاد علی خان هزاره در سال  1244 هجری قمری در جنگ با یکی از عموزاده هایش به قتل  رسید .

 

3- کرنیل شیر محمد هزاره   یکی از فاتحین  واقعی  نبرد  میوند

 کر نیل شیر محمد خان هزاره  یکی از چهره های معروف در جنگ های پا رتیزانی  بود. در سال 1254 هجری برای دفع تجاوز خارجی  چهار هزار نفر قوای جنگی را تجهیزو به قوای کامران والی  هرات ملحق گردانید و در نبرد دیگر ی جلو پیشروی  آصف الدوله را بسوی  قلعه نو  مانع شد وتلفات سنگینی بر او وارد  ساخت  و در سال 1255 هجری  در یک جنگ پار تیزانی ششصد رآس اسپ از قوای دشمن را به تصرف در آورد.  یکی از مهمترین  و بزر گترین کار نامه و مقاومت  این مرد رزمنده  در برابر سپاه انگلیس در نبر دگاه میوند است . در فرصتی که سپاه ایوب خان از قوای انگلیس هزیمت یافته و مورد تعاقب دشمن قرار گرفته بود ، شیر محمد خان هزاره  با افراد معیتی خود در مقابل دشمن ایستاده  و ساعتها به جنگ ادامه داد و بدین ترتیب  از شکست قطعی جلو گیری بعمل آورد و با این عمل جا نبازانه میتوان نام او را  در ردیف  فاتحان واقعی میوند به ثبت رسانید. یکی از نویسند ه گان  کشور در باره این قهر مان  ملی در ارتباط به جنگ میوند مینویسد. شیر محمد خان هزاره کسی بود که در نبرد میوند همچون کوه پا یدار ی کرد ، دشمن و تجهیزات ممتاز ش نتوانست سد و سنگر اورا بشکند . او فدا کا ریها نمود تا همرز مان میوند را در محا صره نگذاشته باشد.

 

   4  - میر یزدانبخش  بهسود ی مرد ایمان و مقاومت

یزدان بخش میرهزاره بهسود پسرکوچک  میرولی بیگ مسکونه  خارزاربود که پدرش از طرف یک خان محلی دیگر به قتل رسیده بود وبرادربزرگش موسوم به میر محمدشاه برجای پدر رئیس قوم هزاره شد. بعدها یزدانبخش نیروی گردآورد وبرقا تل پدر حمله کرد واو را دستگیر وبه انتقام خون پدرش بقتل رسانید وسپس برادر بزرگ را نیز مغلوب ساخت وخود زعیم قوم هزاره گردید. از آن پس هرقدر برقدرت یزدانبخش افزوده میشد، باعث ناراحتی امیر کابل میگردید.امیردوست محمدخان از طریق غلام خانه(سپاه قزلباش که از لحاظ مذهبی با میر یزدانبخش همدلی داشتند) سعی نمود تا روابط خود را با میر هزاره تحکیم ببخشد ولهذا با امضای خود درورق قران از او دعوت نمود به کابل برای ملاقات امیر بیاید. امیر این دعوت نامه را توسط افراد سرشناس اهل تشیع کابل به میریزدانبخش فرستاد.

گفته میشود وقتی پیام امیر به میر هزاره دربهسود رسید، به نحوی که مصونیت اواز جانب هم مذهبان خودش تضمین شده بود،میر تصمیم گرفت بدربار کابل برود، اما زوجه او که دخترزعیم دایزنگی بود، شوهر را از رفتن به کابل برحذر داشت.. مشارالیها نسبت به شوهر با ارتباط مشکوک بودن بصداقت وراستی  امیرهوشیارتر بود وهمیش او رامشوره میداد تا بالای امیر کابل اعتماد نکند وخود رابدسترس  آ ن قرار ندهد، ولی این بارمشارالیها موفق نگردید شوهرش دعوت امیررارد کندیا مانع رفتن او بکابل شود. لهذا با شجاعت معمول لباس وسلاح در برکرد ومثل یک سپاهی دلیر به معیت شوهر خود روانه کابل شد.

امیر دوست محمدخان از میر هزاره در کابل بخوبی استقبال کرد، اما بزودی ... مهمانان خود رااسیرساخت. امیر دوست محمدخان میخواست میرهزاره رابدون فوت وقت بکشد، امااسیر هوشیار ودراک بخوبی میدانست که زروطلا یگانه وسیله ایست برای زایل ساختن حرص وآزامیر. میر هزاره مبلغ یک لک روپیه به امیر پیشنهادکرد، بشرطی که فوراً رها گردد تا بقلمروخود رفته این پول رااز مردم خود جمع آوری کند. وتا آنوقت اهل تشیع کابل تضمین این پرداخت را خواهندکرد.

امیرکه همیشه بطور ستمگرانه درطلب وتقاضا[ی پول] می بود، امر اعدام میر هزاره رافسخ نمودتا پول موعود تحصیل شده بتواند. هنگامی که ترتیبات مقتضی برای بدست آوردن تضمین غلام خانه بارتباط تادیه پول موعود براه افتیده بود، اسیرمذکور یعنی میر هزاره از زندان امیر فرار کرد. وقتی امیر دوست محمدخان ازاین خبراطلاع یافت، خشم وغضب ومایوسیت اوانتها  نداشت. معهذا زعیم هزاره بمقابل امیر کابل هیچ عمل و نیت سوء نشان نداد وهرگزبا اعمال غصب واضافه ستانی وظلم امیر که بالای نواحی دیگر هزاره جات تطبیق میشد ، مداخله ننمود. علاوتا مالیات قلمروخود رابوقت معین بامیر می پرداخت، ولی در عین زمان به اعمار قلعه بسیار مستحکم در یک موضع کوهستانی پرداخت وغله جات وسلاح کافی درآنجا ذخیره نمود تا در وقت ضرورت پناهنگاه محفوظ برای اوباشد.» (ص 189_191)

حاجی خان کاکر قرآنی را مهر کرده به غرض اطمینان میر یزدان بخش فرستاد ونوشت که گذشته ها را فراموش کند.بنا بر این میر هزاره به قرآن مجید وقول  حاجی خان اعتماد کرد  ودر برابر او از گذشت کار گرفت  وبه خار زار مراجعت نمود . اما حاجی خان آن  همه قول وقراردوستی وفرستادن قرآن را برخلاف آیین افغانی  فراموش کرد  ومیر را به همدستی با تاتار ها متهم  نمود ه  امر توقیفش را صادر کرد همگی از پیمان شکنی حا جی خان کا کر در شگفت شدند. میر با سوگند قرآن به حیث یک مرد دیندار  به پیمانش استوار بود  در حالی که هم پیمان او فرصت طلبانه از سوگندش  تخلف  ورزیده  و  بنا   به  قول  موهن لا ل  وچارلس  میسن بالاخره درسال 1832 میلادی میرهزاره توسط حاجی خان کاکر والی بامیان دستگیر وبه قتل رسید.(همان، ص195)

 

5-  میر محمد عظیم بیگ سه پای رهبرقیام کننده گان مردم هزاره برضد امیر عبدالرحمن خان         

میر محمد عظیم بیگ سه پای یکی از پر نفوذ ترین میر ان هزاره جات در قیام برضد استبداد بود. میر محمد عظیم بیگ  که بنام میر دایزنگی شهرت داشت اصلا از ولسوالی شهرستان ولایت دایکندی  بود . وی در سال  1887 میلادی از جمله اولین میر های هزاره بود که حکومت کابل را برسمیت شناخت  در مقابل لقب سرداری  را بدست آورد ومعاش مستمری برایش مقرر شد . لیکن میرعظیم بیگ با سیاست جابرانه امیر کابل  در هزاره جات موافق  نبود.  آن اختلاف سبب گردید تا در فرصت مناسب  با نیرو های  خود به قیام کننده گان بپیوندد ونیرو های منظم  ومسلح هزاره های فولادی ، دایه ، میر آ دینه، چوره، سلطان احمد  وزاولی  نیز تحت رهبری وی قرار داشتند.

محمد عظیم بیگ کوشش کرد تا قیام  تمام هزاره جات را در بر گیرد. بنا  به دعوت محمد عظیم بیگ یک اجلاس عمومی و یا جرگه عمومی میران هزاره در منطقه اوقول شهرستان تشکیل یافت  وهمه با یکدیگر  تصمیم مهمی  مبنی بر اعلام جنگ علیه امیر کابل  را صادر کر دند. ودر آخیر تمام آنها  در پشت قرآن کریم امضاء کردند. و یامهر  خود را به یاد گار گذاشتند . قیام مردم هزاره  دارای شکل سیاسی بود  بعد از اعلان قیام علیه امیر کابل آتش قیام  شعله ور تر گشت وقیام نیروی تازه ای بخود گرفت . قیام تمام هزاره جات را فرا گرفت و حتی مامورین هزاره گی در در بار کابل وعساکر هزاره که در میان قوای امیر بود ند . راه هزاره جات را در پیش گرفته وبه قیام کننده گان  پیوستند. قیام در ماه اپریل  سال 1892  میلادی از مناطق اشغال شده  آ غاز شد  و تمام مراکز دولتی را تسخیر نمودند.مردم میمنه وحتی والی محمد شریف خان ، ساکنین کابل ، کوهستا ن ، فیروز کوهی ها و جمشیدی ها  نیز به حمایت از قیام کننده گان برخاستند. در ماه  جون سال  -1892 میلادی امیر کابل  دست به حمله عمومی زدند. وجنگ خونین میان دو طرف در گرفت و قیام کننده گان مقاومت کردند. در ماه اگست همان سال  جنگ تعین کننده در حجرستان در گرفت   محمد عظیم بیگ درین جنگ موفقیت داشت اما  در هنگام  این جنگ پیروز مندانه خبر شکست محمد امیربیگ ایلخانی  رسید وسبب تضعیف رو حیه قیام کننده گان گر دید .ونیروی محمد عظیم بیگ  از هم پاشید ودر ساعات اخیر جنگ محمد عظیم بیگ دستگیر شد  وبعدآ در کابل اعدام گردید.

 

 6 - ابراهیم بیگ لعل وسر جنگل یکی از مبارزین ضد استبداد امیر عبد الرحمن خان

ابراهیم بیگ یکی از میران معروف در  زمان امیر عبد الرحمن خان بود . میر ابراهیم بیگ لعل وسر جنگل بر علیه امیر کابل قیام کرد  که او امیر عبدالرحمن را بچه مر وارید میگفت  و امیرکابل نیز ازین مطلب آ گاه بود . میر  ابراهیم بیگ  بعد از مقاومت طولانی برضد امیر کابل  سر انجام گر فتار  بند وعذاب گر دید . ابرا هیم بیگ را درمیان پوستی گاو انداختند واز کوه لول دادند وبعدآ او را آنقدر در افتاب گذاشتند که بدنش راکاملا کرم زد.  زمین های اورا در اختیار کوچی ها  قرار دادند  و یکی از پسران اوبنام خادم حسین بیگ   بعد از  پدر معروف بوده است . خادم حسین بیگ در زمان ظاهر شاه دو دوره وکیل پار لمان بود  وپیش از حکومت آ قای ربانی ریس دولت اسلامی  در کابل   خادم حسین بیگ میر لعل وسر جنگل ولایت غور ، رئیس شورای مرکزی ملیت هزاره وبعدآ سناتور در پار لمان افغانستان بود . وی فعلا در  کابل حیات بسر می برد . عمرش دراز باشد.

 

 7 - فيض محمد کاتب هزاره مرجع بزرگ مورخين افغانستان        

هزاره پور خراسان باشـد                           معتقد به شـــــــــاه مردان باشد

باميان مرکز شيران باشـد                           نام « کاتب » ثبت دوران باشد

نسل بالنده و هم بارورش                           دُر دری را نگهبــــــان باشــــد

فيض محمد کاتب پسر سعيد محمد مغول معروف به هزاره محمد خوجه از بزرگترين تاريخ نويسان قرن بيستم عسيوی، در کشور عزيز ما افغانستان ميباشد.

او در سال 1279 قمری در دهکده ای به نام « زرد سنگ » از توابع قره باغ غزنی ، چشم به جهان گشود و تحصيلات اوليه را در همان زادگاه خويش فراگرفت و سپس راهی نجف گرديد و چندی در آن مرکز علمی به تحصيل پرداخت و مدتی در هند آنوقت ، در شهرهای لاهور و پشاور مشغول تحصيل شد و نيز مدت کوتاهی در قندهار نزد علمای اهل سنت تحصيل نموده است. اما بيشتر معلومات او در سايه مطالعات دوام داری است که در کتابخانه های عراق ، ايران ، هند و افغانستان انجام داده است و در ضمن گردش در کشورهای مذکور با فرهنگها و مليتهای مختلف و همچنين به زبانهای عربی ، انگليسی ، اردو و پشتو آشنا شده است. او وقتی به وطن مراجعت ميکند در شهر کابل سکونت اختيار کرده و به نويسندگی می پردازد. و بدين طريق حدود 50 سال از عمر گرانبهای او در خدمت علم و فرهنگ می گذرد و کتابهای ارزشمندی بيادگار ميگذارد.

کاتب هزاره در امارت عبدالرحمن خان بسمت منشی حضور کار کرده و اکثر تواريخ افغانستان به قلم او نوشته شده است.

او از دو حبيب الله: امير حبيب الله سراج الملته والدين و امير حبيب الله کلکانی اذيت و آزار بيسار ديد، مگر از نوشتن حقايق طوری که شايسته و بايسته بود، هرگز منصرف نگشت و با عبارت اديبانه و پر از صنايع لفظی، مطالب را بيان و ثبت کرد. و طوری که وجدان و عقل يک انسان سليم الفکر ايجاب مينمايد، تاريخ نوشت و اينک هر پژوهشگر و محقق در هنگام تحقيقات علمی بدو رجوع مينمايد. آندو فيض محمد کاتب را جدا مراقبت و نوشته هايش را بررسی مینمودند مگر او ماهرانه حقايق را می نوشت.

کاتب هزاره مدتی عضو دارالتاليف وزارت معارف امانيه بود و در عين حال به تدريس تاريخ و ادبيات در ليسهً حبيبيه می پرداخت و از طرف ديگر کتب مدارس جديد را تصحيح ميکرد. وی  در دوران سلطنت امان الله شاه بحيث مدعی العموم تعيين گرديد که به مخالفت تعدادی از قبيله سالاران از جمله عبدالغزيزخان وزير داخله مواجه گرديد.

علامه کاتب هزاره در چندين رشته از علوم متداول زمان خويش ، مخصوصا در رشته های حکمت ، تاريخ ، ادبيات عرب ، فقه ، اصول ، منطق ، لغت ، هيئت ونجوم ، حساب و جبر ، جغرافيا و حتی علوم عصری مهارت داشت.

کاتب  آثار  زيادی از خود بجا گذاشته که ما فقط چند اثر او را نام ميبريم :

تحفته الحبيب ، سراج التواريخ ، فيضی از فيوضات ، تذکرت الانقلاب  ، تاريخ امانيه ، نژاد نامه افغان ، تاريخ حکمای متقدم.

فيض محمد کاتب هزاره که در آوان جوانی چند گاهی را در هندوستان سپری کرده و با لسان انگليسی و مظاهر تمدن قرن نوزدهم آشنا شده بود، وعلاوه بر علوم متداوله و مروج در زادگاه و وطن خود، علوم ديگر را از ديارهای دور و نزديک فرا گرفته بود مطالعه سراج التواريخ و ديگر آثار او انسان را واميدارد تا استعداد خارق العاده و شگوفان او را تحسين کند.

او تنها قهرمان قدرتمند کار و ابتکار نيست بلکه تسلط ذهنی او بر سياست و جريان های سياسی در افغانستان و اطراف آن اهميت نبشته ها و تاليفات او را دو برابر بالا ساخته است، و چنانکه شايسته يک مورخ با احاطه و سيطره است، وقايع را با چنان موشکافی بصورت جامع ثبت و تحليل کرده است که هر خواننده دقيق النظر را به شگفت اندر ميسازد.

نخستين بار تحفه الحبيب را نوشت، مگر آن را سانسورگران آنقدر حک و تعديل کردند که او مجبور شد بار ديگر مجددآ سراج التواريخ را بنويسد که آنهم از سانسور امير حبيب الله در امان نماند.

تنها سه جلد آن در سال ١٣٣١  هـ ق در مطبعه حروفی کابل چاب شد و سه جلد ديگر آن هنوز هم قلمی است و تنها تذکره الانقلاب به زبان روسی ترجمه و در مسکو چاپ شده است.

بالاخره اين مورخ بزرگ و نامدار کشور در 16 جدی 1309 هجری شمسی در سن 70 سالگی در کابل چشم از جهان فربست و در بالا جوی چنداول به خاک سپرده شد.

8- علی دوست خان فرقه مشر یکی ازاشتراک کننده گان در جنگ اول جهانی 

علی دوست خان فرزند فر دوس زوار  فرزند غلام علی فرزند پهلوان  اصلا از شهرستان بود  مگر پدرانش در سکدیزپنجاب مسکن گزین شده بودند. علی دوست خان در زمان جنگ امیر عبد الرحمن خان  با مردم هزاره  سال

1298 – 1310 هجری  به زندان افتاد  مگر از زندان فرار کرد و به شهر کویته رفت  ودر آن جا به قطعه نظامی مردم هزاره که از طرف انگلیسها تشکیل شده بود شامل گردید.به رتبه نظامی کپتان ارتقا کرد و در جنگ های زیاد اشتراک نمود و چهل سال در خدمت نظامی بود.  در جنگ عمومی اول در جبهه فرانسه در مقابل آ لمان می جنگید . و از جنگ در مقابل وطن  در جنگ استقلال  خود داری کرد  شاه امان الله  او را به وطن خواست  در سال 1312 شمسی براساس قرار داد که قبلا امضاء کرده بود و علاقه فراوان که به وطن داشت به همراه فامیل به کابل  آ مد واورا رتبه تورن جنرالی دادند.  مگر صرف معاش برایش داده میشد کدام وظیفه رسمی نداشت. در زمان صدارت ها شم خان پیش آمد خراب باوی صورت گرفت و زیر نظر دولت قرار داشت . درماه سر طان  سال -1324 شمسی در شهر کابل  وفات نموده است.

9-  قهر مان  ملی عبد الخالق  هزاره

عبد الخالق  فر زند مولا داد در سال 1295 شمسی به دنیا آمد  . غلام جیلانی خان چرخی عبدالخالق هزاره را شامل مکتب نجات ساخت  و مانند اولاد خود  در تر بیت خالق توجه میکر د. محمد نادر شاه خان در اثر مخالفتی که با خاندان چرخی داشت  غلام جیلا نی خان چرخی راهمراه با هجده تن دیگر از اعضای خاندان چرخی بقتل رسانید. عبد الخالق  به تمام خاندان چرخی وبه خصوص به شاه بی بی خانم  غلام جیلانی که مانند مادر علاقمندش بود  احترام داشت  صالح پر ونتا میگوید که عبدالخالق  یک جوان جدی، محکم ،گرمجوش و تا حدی عصبی مزاج  و دارای صفات مردانه بود. خالق اساسآ به انتقام خون  غلام جیلانی خان مربی خود به این کار اقدام  کرد .بعد از قتل نادر خان  عبد الخالق به وضع نا مطلوبی کشته شد. همچنین پدر ، کاکا و تعداد دیگر از اقاربش بقتل رسیدند و حفیظه خواهر خورد سالش نیز در زندان از میان رفت. توجه بیش از حد مولادادپدر خالق  وی را بیک مبارز  بی باک ضد استبداد مبدل کرد. خالق هزاره فرزند فقرومحرو میت ، وارث رنج های بیکران مردم خود  بود.  او فولادی بود که در کوره فقر ورنج توان فر سای پدر ومادرش آبدیده تر میشد. بعد از ظهر  ماه جدی سال  1312 شمسی  قبل از کشیدن به دار  اعضای بدن خالق هزاره  را قطعه فطعه جدا کردندکه به دار آویختن  نر سید.  خالق قبل از شهادت  17 – 18 سال داشت  و به تعداد21  تن از اعضای خا نواده و منسوبین خالق  بدین رابطه کشته شدند.

 

10- مبارز ملی میر فتح محمد خان فرقه مشر

مرحوم میر فتح محمد خان فرقه مشر در سال- 1282- شمسی در قریه منگسگ ولسوالی مرکز بهسود ولایت وردک دیده به جهان گشود.

تحصیلات خصوصی را در محل فراگرفت و حافظ قرآن کریم بود . در سال 1307 . ش در زمان حکومت امیر حبیب الله کلکانی برای مدت نه ماه به حمایت وپشتیبانی مردم هزاره از  دولت شاه امان الله خان درکوتل اونی دربرابرشو رشیان سقوی دفاع نمود واز آن به بعد بنام فاتح اونی شهرت یافت ودر سا ل 1308 شمسی تحصیلات نظا می را در رشته پیاده فرا گرفت ورتبه برید جنرالی نایل شد سال   1312 شمسی بخاطر عضویت به حزب وطن وفعالیت ضد استبدادی روانه زندان   سیاسی شد وبعد ازسیزده سال از حبس رها گردید. در سا ل -1325 شمسی به قند هار تبعید سیاسی ودر سال 1326 شمسی از تبعید آزاد شده وبه شهر کابل اقامت  گزید. در سال 1330 شمسی جزء اعضای موسیس حزب وطن سابق قرار گرفت و درسال 1331شمسی مجدآ محبوس سیاسی شد و بعد از یازده سال حبس

در سال 1342 شمسی از زندان سیاسی آزاد گردید واز آن به بعدبه هیچ ما موریت رسمی  اشتغال نکرده است . مرحوم فتح محمد خان  فرقه مشر که میر زاد تخلص میکرد یکی ازشخصیت های برجسته ملی و مبارز ضد استبداد که بخاطر احیای حقوق مردم کشور مبارزات خستگی نا پذیری را انجام داده است.

 برج جدی سال 1329  شمسی حزب وطن به اشتراک فتح محمد خان  میر زاد  فرقه مشر ،  میر غلام محمد غبار، براتعلی تاج ، سرور جویا ، میر محمد صدیق فرهنگ ، عبد الحی عزیز، نور الحق هیلمندی در شهر کابل تآسیس وایجاد  شد. درمرام حزب وطن مطالب زیر درج شده بود .

حفظ تمامیت ارضی ، استقلال ، تعمیم  دموکراسی در کلیه شوءن اجتماعی ، تقویت وحدت ملی   ، رفع مفاسد اجتماعی ، ترقی معارف عمومی واقتصاد افغانستان.

فرقه مشر مرحوم بعد از رهائی از زندان در یک حویلی محقر گروی در قلعه شاده شهر کابل زیست داشت ومنزل

           ایشان بر روی همه مردم باز بود وبه محل ملا قات شخصیت های سیاسی ،علمی، مذهبی ومحصلین دانشگا ه ها ومکاتب تبدیل شده بود.  ایشان زنده گی خود را وقف خدمت به مردم نموده بود و بخاطر تعمیم دموکراسی

وتحقق آرمانهای حزب وطن که وی یکی از موسسین برجسته وفعال آنحزب بود سعی وتلاش داشت. باتآ سف

در شام روز 21 ماه سرطان سال 1361-شمسی در پیش روی دروازه منزل خود در هنگام خارج شدن از خانه توسط عناصر تروریست به شهادت رسید.

سنا تورمیر محمد سلام  میر فرزند   میر محمد اسلام نواسه پسری مرحوم میر زاد و  یکی از شخصیت های با نفوذ ملی وهمیشه یار ومددگار وهمراز پدر کلا نش بوده است سنا تور میر فارغ لیسانس دار المعلمین عالی روشان کابل است وبرای مدت 38 سال در مکا تب مختلف شهر کابل به حیث معلم آمر مکتب وسر معلم ایفای وظیفه کرده است.بعد از هفت ثور سال 1357 مدت بیش از یک سال زندانی شده است  وی دو دوره سنا تور انتخابی ولایت وردک از سا ل

1367-1370 شمسی  بوده اند و به نماینده گی از مردمش در دو لویه جرگه  حکومت های قبل از دولت اسلامی  وجرگه سراسری  ملیت هزاره اشتراک داشت ودر ماه حمل سال 1375 شمسی نظر به تقاضای مردمش  عضو شورای مر کزی حزب وحدت اسلامی افغانستان انتخاب  شد و قبل از عضویت درشورای مرکزی  ح . و .ا. ا  . به هیچ یک از احزاب سیاسی عضویت نداشته است  سنا تور میرسلام فعلا  درکشور استرالیا  زیست  مینما ید.  وی یکی از شخصیت ها ی ملی ومردمی کشور ما و یگانه نشانی  و خاطره زنده خا نواده  مرحوم فرقه مشر میر زاد میباشد طول عمر دراز برایش آرزومینما ئیم.

                                                                                                                                                    

11  - سید احمد شاه نور مبارز بی باک ودلیر

 

سید احمد شاه نور فرزند محمد میر وپدر کلانش شاه نور نام داشت  وی از  قر یه حصار  قول خویش  ولسوالی

بهسود ولایت وردک  بود   . محمد میر پدر سید احمد مدتی در قر یه خاکریز  ولسوالی سرخپار سا ولایت

پروان زیست مینمود. سید احمد که بعضی اوقات پو لداران را آزار میدادند واز آنها پول بدست میآوردند . به فقرا

مسا عدت میکردکه این کار وی باعث تشویش پولداران و حکومت وقت میگردید.

سید احمد شاه نور در زمان حکومت حبیب الله کلکا نی باوی بیعت نکرد ودرمقابل  اودر حصه کوتل اونی به جنگ و

مخالفت بر خواست  . وقتی که نادر خان  به سلطنت رسید  سید احمد شاه نور بر اساس  همان مقاومت هایش  رتبه

نایب سالاری  بدست آورد . ولی در سال  1312  شمسی- به اتهام همدستی با عبدالخالق هزاره  بجرم قتل نادر خان زندانی گردید.

وپس از 13  سال در سال 1325  شمسی از حبس رها ئی یا فت و به ولایت بغلان  تبعید شد . در سال 1343 ش. به کابل آ مد  ودر سال 1344 ش. به زاد گاه خودش در بهسود رفت و در کجاب بهسود در ماه قوس در گذشت.

 

 12 - محمد ابراهیم خان گاوسواریکی از پیش گامان ضد استبداد        

محمد ابراهیم خان گاو سوار یکی از شخصیت های سر شناس و با نفوذ قومی ولسوالی شهرستان ولایت            

دایکندی بود که برای تا مین عدالت درمقابل مظالم  حکام وقت مبارزه میکرد. محمد هاشم خان صد راعظم عموی    ظاهر شاه فرمانی را صادر کرد که ازتمام حیوانات و مواشی شیرده هزاره جات سالانه مالیه روغن بطور سرانه حواله وتحصیل شود . این اقدام دولت زنده گی را برای مردم هزاره دشواروغیر قابل تحمل میساخت چون مردم قدرت تحویل مالیه سالانه روغن را نداشتند و قسمت زیادی از مردم  هزاره مجبور میشدند تا در داخل ویا  به کشور های همسایه مهاجر و متواری گردند.برای پایان دادن به این وضعیت طاقت فرسا محمد ابراهیم خان گاو سوار به اشتراک وسیع مردم ولسوالی شهرستان  قیام را از اولقان مرکز ولسوالی آغازکردو اولقان را تسخیر نمودند. بعدآ قیام کننده گان زیر رهبری ابرا هیم خان گاو سوار حکومت کلان پنجاب را به محاصره گرفته و تقاضای خود ها مبنی بررفع  ولغو مالیه روغن از بالای مردم هزاره را برای حاکم کلان پنجاب ارایه کردند  و حاکم کلان پنجاب درخواست قیام کننده گان را به کابل مطرح نمود که بزود ترین فرصت جواب خواست قیام کننده گان را ارسال نمایند.باالا خره هیآ تی از کابل  بریاست  والی محمد اسمعیل خان ما یار  همراه با یکتعدا د از شخصیت های سر شناس و روحانی هزاره به حکومت کلان پنجاب اعزام گردید. این هیآت  بعد از مذاکرات طولانی با رهبری قیام کننده گان و اخذ هدایت از مر کز  دولت فیصله نمود که مالیه روغن را از بالای مردم هزاره رفع ولغو نماید . بدین تر تیب  قیام کننده گان موفق شدند که این بار ی سنگین را از بالای مردم هزاره جات  بردارد.   هیآت اعزامی مرکز  محمد ابراهیم خان گاو سوار  را همراه با یکتعداد خوانین مردم  هزاره جهت ملا قات بیشتر با مقا مات عالی تر دولتی با خود به کابل بردند .محمد ابراهیم خان گاو سوار بعد از ختم ملا قات ها  در کابل باقی ماند . زیرا دولت میتر سید ممکن است در صورت باز گشت دوباره  وی  به زاد گا هش به فعالیت ضد دولتی اقدام کند.

محمد ابراهیم گا و سوار در  حلقه مرکزی حزب سری اتحاد   به اشتراک  علا مه سید اسمعیل بلخی، میر سید اسمعیل لولنجی، خواجه محمد نعیم خان قو ماندان امنیه کابل  ، محمد حسن بیات تولی مشر ماشین خانه کابل، محمد صفر خان بیات ، قر بانظر خان ترکمن  کندک مشر نظامی ، عبد الغیاث خان کو هستانی مدیر لوازم مکتب حربیه  کابل ، غلام حیدر خان بیات کندک مشر، میر زا عبد الطیف  خان کابلی ، میرزا محمد اسلم خان مدیر فواید عا مه و چند نفر دیگرکه در کابل تآ سیس وتشکیل  شد عضویت داشت. اعضای حزب سری اتحادعقیده داشتند  تا زمانیکه برتسلط تحمیلی  خاندان حکمران خاتمه داده نشود هیچ اصلا حاتی عملی شده نمیتواند ومصمیم شدند تا زمینه تشکیل دولت جمهوری را فراهم نمایند  و به فعا لیت سری خود در کابل ولایات بلخ ، هرات ،غور وچند ولایت دیگر ادامه دادند . با الاخره حلقه مر کزی فیصله  کرد  که روز اول حمل سال 1329 هجری شمسی  شاه محمود خان صدر اعظم که معمولآ در دامنه کوه علی آباد میله قلبه کشی را افتتاح میکرد به ضرب گلوله از پا در آ ورده شده و افسران پائین رتبه حزبی با افراد کو هدامنی و کو هستانی که قبلآ در کمین نشسته اند از چهار طرف  به حمله مبادرت نمایند .

آنگاه به شکل دسته جمعی زندان دهمزنگ را اشغال و به اتفاق  محبوسین به استقامت ارک سلطنتی ما رش کنند . که بدین ترتیب قیام عمومی از طرف هزاران نفر به عمل آمد ه و سلطنت سقوط خواهد کرد . ونظام جمهوری اعلان میشود .یکی از اعضای جدیدآ جذب شده بنام گل جان وردک به معرفت  محمد اسلم خان مدیر فواید عامه قضیه را قبل از روز موعود به مقامات دولتی اطلاع نموده بود فردا قبل از طلوع آفتاب دولت هر یازده نفر اعضای حلقه مرکزیرا دستگیر و همه را از آغاز ماه حمل سال 1329  شمسی تا سال 1343 شمسی  در محبس نگهداشت د ر طی این مدت محبوسین زجر و شکنجه های گوناگون  کشیدند.

محمد ابراهیم خان گاو سوار بعد از رهائی از زندان در شهر پلخمری حیات بسر می برد وبصورت  غیر

مستقیم زیر مراقبت دولت وقت قرار داشت  . وی از احترام فراوان نزد روشنفکران ، خوانین وعامه مردم

هزاره بر خوردار بود وبحیث یک شخصیت ملی ومبارز افغانستان ومردم هزاره شهرت داشت.محمد ابراهیم

خان گا وسوار در سال 1361 هجری –شمسی در شهر پلخمری پد رود حیات گفت  روحش شاد باد .

 

13- برات علی تا ج  یکی از چهره های ، دموکرات و مشروطه   خواه

برات علی  تا ج به مکتب صداقت رفت و دوره ابتدايی را با تحمل رنج و تهيدستی و با شکيبايی به پايان رسانيد و شامل دوره رشد يه شد. در سال ۱۳۰۷ خورشيدی  برای تحصيلات عازم ترکيه شدند.

برات علی تاچ در چنين فضايی به کسب علم و دانش در ترکيه پرداخت. نخست در مدرسه ادرنه و پس از آن در مدرسه حيدر پاشای استانبول درس خواند و سرانجام در فاکولته حقوق و علوم سياسی نام نوشت. وی در سراسر روزگار تحصيلش با استعداد عالی، با پشتکار و ايمان استوارش از شاگردان برازنده و شايسته بشمار ميرفت..

يکی از اقدامات متهورانهء تاچ تشکيل "شرکت هزاره جات" به منظور تقويه اقتصاد مردم رنج ديدهء هزاره بود که اقدامی بود منحصر به فرد. که مواد ارتزاقی، صنايع دستی و پيداوار مناطق هزاره نشين مانند روغن حيوانی، پوست، برک، پشم وغيره را به مرکز کابل و از طريق اين شرکت به بازار عرضه نموده و ضروريات اهالی از مرکز تهيه و به هزاره جات انتقال دهد. که بعداً اين شرکت بنام "شرکت سهامی هزاره جات" مسمی شد"..

     چون دولت  رشد شرکت هزاره جات را به زيان خود احساس کرد و با دريغ در اثر دسيسه و کار شکنی مقامات دولتی ورشکست گرديد.

برات علی تاچ با ساير همفکران،     با استفاده    از جو مساعد سياسی شروع به هسته گذاری سازمان سياسی واحد بر مبنای انديشه و هدف مشترک کرد. وی يکجا با مير غلام محمد غبار، سرور جويا، مير محمد صديق فرهنگ، فتح محمد ميرزاد مشهور به فرقه مشر، نورالحق هيلمندی و عبدالحی عزيز شالوده حزب وطن را در ۱۶ جدی ۱۳۲۹ گذاشتند.

تاچ در جمله سیز ده تن از رهبران و فعالان طراز اول حزب وطن بازداشت و زندانی گردید. از آن جمله پنج تن از اعضای رهبری آن حزب برای یک سال و پنج تن دیگر برای چهار سال زندانی باقی ماندند. سه تن از زندانیان حزب وطن، یعنی سرور جویا، برات علی تاچ و فتح محمد میرزاد (فرقه مشر) بیش از ده سال در زندان بسر بردند و از جمله شادروان سرور جویا، به عنوان یک تن از آگاه ترین و سرسپرده ترین مبارزان آن دوران، در سال نهم، در زندان وفات یافت. (افغانستان در مسیر تاریخ، ص۲۴۴ )..
 در زمان حکومت دکتور محمد یوسف، هیئت بزرگی در تحت ریاست عبدالحی عزیز، وزیر پلانگذاری راه مسافرت بسوی هزاره جات را در پیش گرفت تا به اصطلاح دموکراسی تبلیغ گردد و از حال مردم آگاهی حاصل شود برات علی تاچ،
   سلطانعلی  کشتمند - فرقه مشر فتح محمد، دکتور عبدالواحد سرابی و غلام علی معین معادن به حیث نمایندگان ملیت هزاره و تشیع جزء اعضای هیئت بودند. ولی متاسفانه برات علی تاچ که یک تن از بزرگان و رهبران هزاره و یک تن از بنیاد گذاران حزب وطن، مبارز، دموکرات و آزادیخواه معروف بود، در نیمه راه مسافرت، در بهسود داعی اجل را لبیک گفت. برات علی تاچ به تازگی ها از زندان پر مشقت و طولانی رها گردیده و بیمار بود.:

شادروان برات علی تاچ شايستهء مقام والا در تاريخ معاصر افغانستان  است. وی بمثابه يکی از بنيا ن گذاران جنبش مشروطيت سوم با زندگی پر حماسه اش برای هميش ثبت تاريخ شده است.

روانش شاد، يادش زنده و خاطره اش گرامی باد !

 

14- علامه سید اسماعیل بلخی یکی از مبارزین ضد استبداد

علامه سید اسماعیل بلخی در سال 1329هش با عده یی از روشن فکران و مبارزان متحداً دست به تحول زدند تا انقلاب نمایند, اما دستگیر و زندانی شدند و خیانت یک فرد به ناکامی شان منجر شد. درآن دسته بریاست آقای بلخی و خواجه محمد نعیم خان قوماندان کوتوالی, محمد ابراهیم خان گاوسوار, میر علی گوهر از غوربند, غلام حیدرخان بیات کندک مشر, محمد حسن تولی مشر از قوم بیات که هردو برادر بودند و قربان نظربای کندکمشر از قوم ترکمن اندخوی, محمد اسلم خان شریفی از جغتوی غزنین, میر اسماعیل شاه پسر سید سرور از لولنج وکیل سرخ و پارسا در شورای ملی, عبدالغیاث خان مدیر لوازم از کوهستان, محمد صفر خان وکیل و عبداللطیف سر باز در جمله هیآت عمل بودند.

مرحوم بلخی که از جور وستم بی پایان خاندان یحی برمردم, بویژه مردم هزاره خیلی رنج می برد ناگزیر گشت تا مردمان دانشمند و اهل درد از اقوام مختلف افغانستان را جستجو کرده با خود همنوا سازد و آنان را در راه و هدف بزرگ  تأسیس جمهوریت همنوا سازد.

مرحوم خواجه محمد نعیم خان زوری فتالی در خاطرات خویش گوید: "هدف عمده واژگونی سلطنت پوسیده میراثی وبه جایش قایم نمودن یک نظام مردمی که تمام اقشار در اداره آن سهم مساوی داشته, هیچ گروهی را برگروه دیگر امتیاز و برتری و ترجیح نباشد 4)

 مرحوم خواجه نعیم خان زوری چنین میگوید: "ظاهراً رهبری جنبش بدوش علامه بلخی و بنده بود. اداره علمی, تبلیغی, جلب وجذب عناصر صالح و توحید آنها از نگاه اعتقاد و تفکر به دور هدف بزرگی که مستلزم هرگونه ایثار وفداکاریست, به عهده ایشان بوده و حیثیت سخن گوی جمعیت را نیز داشتند." (5)

 ودر باره افشای راز اقدام جمعیت به صدراعظم آنوقت شاه محمود خان, چنین آورده است: "در جریان همین دقایق, علامه بلخی پیشنهاد کرد اگرچنانچه در جمله افرادیکه به عمل مبادرت می ورزند یک عنصر پشتون هم وجود میداشت, بهتر می بود."  وی میگوید: "روزعمل نوروز 1329 اول سال را تعیین و تثبیت نمودیم وبه انتظار روز موعود دقیقه شماری میکردیم..." (6)

در اطراف آن (شامل نمودن عنصر پشتون) بحث و مباحثاتی زیاد به عمل آورده شد. بالاخره به شمولیت گل جان وردکی که اکثر رفقا اورا می شناختند, اتفاق نمودیم" گلجان از دزدان معروف وردک بود و از دار و دسته جبیب الله کلکانی بود. و حبیب الله کلکانی اورا منصب نایب سالاری داده بود. مگر به او هم خیانت فاحش کرده بود." (7) وبا شاه محمود خان هم در سرکوب کردن ابراهیم بیگ لقی کمک کرده و منصب غندمشر ملکی یافته بود. بعد از ارتکاب به چند عمل قتل بخانه محمد اسماعیل خان مایار پناه برده و تصادفاً آقای بلخی اورا در همانجادیده بود. او دعوت مارا پذیرفت و گفت: "کورچه میخواهد؟ البته دو چشم روشن!"

داخل شدن گلجان وردکی در جمعیت موصوف قصه مهم دعوت حضرت مسیح علیه السلام و حواریون دوازده گانه آن پیغمبر برحق وشمول یهودا شخص سیزدهم را به یاد می آرد که آن بندگان و داعیان حق را به گیر زمامدار ستمکار رومی بیت المقدس داده جاسوسی شانرا کرد. گویا این گلجان نیز مثل همان یهودا بود.

بعد از دستگیری هیات موظف :-

"از اقای علامه سید اسماعیل بلخی سوال کردند ؟ علامه بلخی گفت: آیا میتوانم بپرسم برای این فرمایش خود دلیلی دارید؟ میرزا غلام مجتبی خان فوراً از جابرخاسته نوشته چند ورقه میرزا محمد اسلم را دو دسته به آقا پیش کرده گفت: اینست دلیل ما: آغا فرمودند, تکلیف من راجع به این اوراق چیست؟ ازآن طرف سالون عبدالحکیم خان والی گفت: نوشته میرزا محمد اسلم خان مرید تان راجع به خود شما و پروگرامهای تان است, بخوانید تائید کنید یا تردید, اختیار به خود شما است! آغا جواب اظهار نمود: در صورتیکه چنین است من عادت ندارم نظر معقول و منطقی دوستان را ردکنم, قلم بدهید تائید نمائیم." محمد آصف خان قلم خودرااز جیب کشیده روی میز گذاشت, گفت: اینک قلم! آغا قلم قوماندان را برداشته بدون آنکه جمله ویا کلمه یی بنویسد در ورقه اخیر پهلوی دستخط میرزا اسلم, نام خودرا نوشته با بی تفاوتی نوشته و قلم را بدست محمد آصف خان قوماندان داد.

آغا شروع به  صحبت نمود؛ بعد از مقدمه مختصر, از بدو تأسیس سلطنت خانواده محمد نادرخان تا آنگاهی که بیست ویک سال از عمر آن گذشته بود؛  (از طرزعمل  مستبدانه دولت, اهمال و فروگذاریهای آن, درشئون مختلفه مدنی, زندگی اکثریت مردم در قرن بیستم به سویه امم ما قبل قرون وسطایی) در بدخشان زنان و دختران جوان لباسی ندارند تا ستر عورت کنند, در نورستان پوست بز می پوشند؛. کوچیها هنوز با حیات بدوی مبتلا و این آنچه انسانیت نام دارد بیگانه اند.

طوایف هزاره در زیر یک سقف با حیوانات زندگی میکنند و از کلیه مزایای ابتدایی حیات بشریه محروم اند و هیچ امید بهبود از آینده ندارند. گروه هائیکه به نام پشه یی یا (شاتری) یاد میشوند و در دره های مشکل گذار کوهساران و قلل جبال آشیانه و خوراک اکثریت شان علف و میوه کوهی است,. مسؤل تمام این بد بختیها خانواده سلطنتی موجوده است. تحمل آن اکنون بردوش ملت ستمدیده افغانستان سنگینی میکند.

ما بر خاسته ایم این بار کثیف را از شانه بر اندازیم, اگر توفیق نیافتیم آیندگان حتماً این کار را کردنی اند و اعمال شما پاداشی جز این ندارد.

مطالب منظومه علامه بلخی با صراحت شجیعانه اش اخطاریه یی بود که از زبان متهمی برای اول بار در محضر رسمی در حضور افسران عالی رتبه و مامورین معتمد دولت شنیده می شود. مستمعان را به حیرت اندر ساخته با تعجب یکی به سوی دیگری می نگریستند.

علامه سید اسماعیل بلخی که در فصاحت و بلاغت کم نظیر بود؛ در منابر وعظ و موعظه دادسخن میداد. لقب -  ناطق الاسلام – برایش داده بودند. در مسافرت اخیریکه بعد از کوته قلفی (قفلی) پانزده ساله به ایران و عراق نمود و مجامع علمی استقبال گرمی درآن ممالک ازوی نمودند؛ برای استماع سخن رانی هایش در کارتهای رسمی مدعوین علاقمند, اورا به عنوان – سید جمال الدین ثانی – معرفی و تشویق میکردند که مردم از درک فیض گفتارش بهره وافی بگیرند. علامه بلخی هنوز سن پنجاهمین عمر گرانمایه خودرا طی نکرده بود که اخیر برج جوزای 1344هش در کابل فوت  کرده است  ومطابق خواهش و اصرار مردم اخلاص کیش و شرافتمند افشارنانکچی در قصبه مذکور به خاک سپرده شد. اکنون در آنجا لنگرش گرم و مزارش مطاف خاص و عام است. اینک شعری ازآن مرحوم:تقدیم  میشود .

 

انتقاد تا کی

ازخون بی نوایان اخذ نفاـــــــــــــــــــــــــد تــــــا کی

وز رنج بی مرادان جســــــــــــــــــتن مـــــراد تا کی؟

بیداد بر ضعیــــــــــــــــــــــفان جایی نگشــت تحریر

لافیدن جـــــــــــــــــــــراید از عـــــــدل و داد تا کی؟

تا رتبه انتصــــــــــــــــــــابیست مشـــکل بود توازن

فـــــــــــــــــرمان روای مطلق هر بیســـــواد تا کی؟

نیکی زخود شمــــــــــــــــــردن زشتی زدست تقدیر

بر دستگاه خلقــــــــــــــــــــــت این انتقاد تـــــــا کی؟

سعی و عمل چو نبود از آرزو چـه خـــــــــــــــــیزد

آزردگی به ملت خواهــــــی زیـــــــــــــــــــاد تا کی؟

تحصیل گنج و فرهنــــــــــــگ بی رنج نیست ممکن

شرط است جهد قومی بی اجــــــــــــــــــــتهاد تا کی؟

همکاری و تعاون از اعــــــماد خـــــــــــــــــــــــیزد

با خلق خویش باشیم بی اعتــمــــــــــــــــــــاد تا کی؟

دیریست مستبد را با شیخ اتحــــــــــــــــــــــادیـست

یارب میان دزدان این اتـــــحاد تا کــــــــــــــــــــی؟

ای مجمع عمومی زین انجـــــــــــــــــمن چه حاصل

گر نیست جنگ مذهــــــــــــــــــب فرق نژاد تا کی؟

تجهیز جیش از چیست وین خوف و ترس از کیست

باغی که صلــــــــــــــــــــح روید تخم فــساد تا کی؟

با ناتوان ندیدیم جز مکـــــر از تـــــــــــــــــــــــوانا

نامی است از حمایت غصــــــــــــــــب بلاد تا کی؟

از عنعنات دیرین تفکـــــــــــــــــــــیک نـــوع زاید

فکری به زنده بایست ازمرده یاد تا کــــــــــــــــی؟

بی گردش طبیعت مارا مســــــــــــــــــــاز مایوس

ناشاد قلب خلقی یک عده شــــــــــــــــــــــاد تا کی؟

بلخی بدهر گویم یا با زمامـــــــــــــــــــــــــــداران

با اهل فضل آنسان کیـــــــــــــــــــــــــــدو عناد ت

 

15- استادعبدالعلی مزاری یکی از مبارزین راه آ زادی ومشارکت ملی     

 استادعبدالعلی مزاری در سال ۱۳۲۶ هجری شمسی در روستای نانوايی ولسوالی چهار کنت ولايت بلخ چشم به جهان گشود. پدرش حاجی خداداد زراعت پيشه و مالدار بود.خانواده ی حاجی خداداد اصلا از سرخجوی ورس به  بلخ مهاجرت کرده بودند
در دورانی که عبدالعلی مزاری به دنيا آمد،. دروس ابتدايی را در مدرسه ی نانوايی فرا گرفت. سپس به تعليمات دينی را در مدرسه چهارکنت و مزار شريف ادامه داد
 
 استاد  مزاری هنوز بيست ساله نشده بود که با چهره های مبارز زمانش آشنا شد. در همين سنين است که با  علامه  سیداسماعيل بلخی از نزديک آشنا می شود و بلخی، عبدالعلی جوان را تشويق به تداوم تحصيل و خدمت عسکری می کند. در سال ۱۳۴۸ هجری شمسی استاد  به خدمت عسکری می رود وخدمت سربازی برای مزاری بسيار آموزنده بود. از يکسو به او کمک شد که با محروميت هزاره های ديگر مناطق افغانستان آشنايی بيشتر پيدا کند و از سوی ديگر محروميت اقوام غير هزاره کشور را نيز از نزديک مشاهده نمايد. علاوه بر اين، بيش از پيش با ساختار پر از فساد و تبعيض دولت حاکم آشنا گشت.
. در سال ۱۳۵۰ هجری شمسی قم را به عنوان محل تحصيلش انتخاب می کند. مزاری در مدت کوتاهی با رهبران انقلاب ايران آشنا شد. سفری به نجف رفت و با آيت الله خمينی از نزديک ديدار کرد. بعد از سفر نخستش چندين بار ديگر نيز به نجف رفت و آمد نمود.
سال های اقامت مزاری در ايران، عراق، سوريه، پاکستان و ترکيه پر از شور و تلاش بود. در سال ۱۳۵۷ تحولات بزرگی در منطقه روی داد. در ايران انقلاب اسلامی به رهبری آيت الله خمينی به پيروزی رسيد و در افغانستان کودتای هفت ثور اتفاق افتاد. به دنبال کودتای هفت ثور و قيام سه حوت ۱۳۵۷ مردم چهارکنت،
  استاد به زادگاهش بر گشت و در کنار مجاهدين به جنگ مسلحانه با دولت پرداخت. در همين سال ها با همکاری و هماهنگی جمع کثيری از مبارزان شيعه و هزاره سازمان نصر افغانستان را ایجاد نمودند.
 در سال ۱۳۶۸. تقريبا تمام احزاب سياسی هزاره در باميان با امضای «ميثاق وحدت» حزب وحدت اسلامی افغانستان را بنياد گذاشتند. تشکيل حزب وحدت اسلامی همانگونه که در تاريخ جامعهء هزاره برجسته و ماندگار است،  
استاد مزاری را نیز وارد مرحله ای تازه از زندگی سياسی-فکری اش کرد.
.
پيروزی مجاهدين، سقوط دولت نجيب و به قدرت رسيدن دولت ربانی محصول همکاری و هماهنگی سه جريان حزب وحدت، شورای نظار و نيروهای جامعه ازبيگ و ترکمن بود. اما شورای نظار بعد از جابجايی در کابل بر خلاف تصور همه در صدد حذف متحدين ديروزين خود -حزب وحدت اسلامی و جنبش ملی-اسلامی- برآمد. هزاره ها و ازبيگ ها و ترکمن ها با جان نثاری و قبول خطرات بسيار زمينه را برای به قدرت رسيدن دولت ربانی فراهم کردند و شورای نظار با تکيه به اين دو نيرو جايگاه خويش را در کابل در برابر حزب اسلامی و ديگر رقيبانش تحکيم بخشيد. اما با اين وجود، انحصار طلبی و تماميت خواهی شورای نظار به حدی اوج گرفته بود که از درک اين واقعيت بسيط عاجز بودند و نمی توانستند درک کنند که بدون نيروهايی که آنان را به قدرت رسانيده بودند، توان اداره کشور را ندارند.
در نتيجه،
استاد مزاری بر خلاف تصورات پيشينش در غرب کابل رهبری مقاومت بر ضد دولتی را بر عهده گرفت که در پيروزی آن خود نقش محوری و تعيين کننده داشت. مقاومت حزب وحدت بر ضد تهاجمات دولت ربانی تقريبا سه سال به درازا کشيد. در اين مدت، تشکيل شورای هماهنگی متشکل از حزب وحدت، جنبش ملی-اسلامی، حزب اسلامی و جبهه نجات از ابتکارات  ایشان بود. حزب وحدت در برابر تهاجمات سنگين دولت ربانی که عموما از هوا و زمين صورت می گرفت يکی از بی نظيرترين مقاومت های تاريخ کشور را در برابر دولت خودکامه به يادگار گذاشت.
دولت ربانی علاوه بر تحميل جنگ های خونين و تصفيه قومی در بعضی محله های غرب کابل، تلاش نمود تا حزب وحدت را از درون متلاشی کند. با هزينه بسيار عناصری را در درون حزب وحدت پرورش داد که منجر به جنگ ۲۳ سنبله ۱۳۷۳ شد. ۲۳ سنبله با تمام سختی ها و تلخی هايی که برای مقاومت غرب کابل داشت در فرجام عملياتی ناموفق برای دولت ربانی بود.
در اواخر سال ۱۳۷۳ جنبش نوظهور طالبان تا نزديکی های کابل پيشروی کردند. ظهور طالبان تمام معادلات قدرت در افغانستان و مخصوصا در کابل و اطراف آن را دگرگون نمود.
 استاد مزاری در آغاز با فرستادن بخشی از زبده ترين نيروهای خويش به ولايت غزنی به مقاومت در برابر پيشروی طالبان پرداخت. نيروهای اعزامی حزب وحدت در آغاز موفق شدند مواضع طالبان را در اطراف شهر غزنی متصرف شوند. اما به دنبال عدم همکاری نيروهای محلی آنان نتوانستند جبهه ای موثر بر ضد طالبان در غرنی فعال سازند.
با شکست طرح فعال ساختن جبهه در ولايت غزنی،
   وی مذاکرات با طالبان را که از چندی پيش آغاز شده بود جدی تر دنبال نمود. در عين زمان در تلاش بود تا به توافقاتی با دولت ربانی نيز دست يابد.
با کنار رفتن حزب اسلامی و مستقر شدن طالبان در چهار آسياب غرب کابل در محاصره کامل قرار گرفت
ایشان  تلاش بسيار نمود تا با يکی از دو طرف به توافق برسد. تلاش ها در راستای توافق با دولت و پيشنهاد دفاع مشترک بی نتيجه بود. در آخرين روزهای مقاومت غرب کابل، نيروهای دولتی حملات بسيار شديدی را از مناطق مختلف بالای غرب کابل از زمين و هوا آغاز کردند. در اين جنگ ها بر خلاف گذشته از يکسو حزب وحدت در محاصره و تمام راه های اکمالاتش را از دست داده بود و از سوی ديگر در برابر حملات دولت تنها دفاع می کرد. حزب اسلامی کاملا از خطوط اول عقب نشينی کرده بود و نيروهای جنبش نيز کارآيی سابق خود را نداشتند.
سرانجام با وجود تلاش های مداوم سياسی و مقاومت بی نظير نظامی، حزب وحدت اسلامی در غرب کابل شکست خورد و
  استاد مزاری در ۲۲ حوت ۱۳۷۳ در چهارآسياب به دست طالبان به شهادت رسيد.
شهادت مزاری جامعه هزاره را تکان داد. طالبان تلاش نمود تا از پذيرش مسووليت شهادت
 استاد شانه خالی کنند و شهادت او را بيشتر يک سانحه هوايی وانمود سازند.
باری، عاقبت مزاری در ۲۲ حوت ۱۳۷۳شهيد شد. مقاومت غرب کابل شکست خورد. هزاره ها در پايان يک صد سالگی مقاومت خويش بزرگ ترين رهبر تاريخ معاصرشان را از دست دادند. اما مزاری از غزنه تا باميان، از باميان تا بلخ، از ميان دره ها و کوه های سر به فلک کشيده هزارستان با تنی پاره پاره، با چهره ای سرخ، زمستان سفيد مردمش را خونين تن کرد تا عدالتخواهی را به دروازه هر خانه قومش ببرد و در زمستان انسانيت و عدالت و در عصر طالبان ستم و دولتمردان جنايت، عدالتخواهی را هميشگی سازد و حقانيت مقاومت برای حق را شهادت دهد. مزاری با خون سرخش عدالت را به گستردگی وطنش به ياد ها داد و در زندگی اش از حق هر شهروند وطنش گفت و با شهادتش درستی اين باور خويش را ثبت تاريخ کرد.
سرانجام در آغاز فصل لاله های سرخ ترکستان، در بهار ۱۳۷۴، مزار مزاری اش را به آغوش کشيد، عبدالعلی، فرزند پرشور و دليرش را که برای هميشه بابه مزاری مردم شده بود.
روحش شاد، راهش پر رهرو و آرمان های انسانی اش جاودانه باد!

-         تا باورهای ناسالم و برتری خواهان موجود افشا نشود و درک نگردد ؛ ناممکن خواهد بود راه حلی برای ايجاد حاکميت سياسی مبتنی بر عدالت اجتماعی و دموکراسی پيدا گردد. - وحدت ملی زمانی تآمين ميگردد که ارادهء جمعی در ساختار سياسی قدرت تامين گردد که اين مسئله با تفاهم ملی و از طريق سهم گيری مساويانهء همه مليتهای کشور و اشتراک آنها در قدرت سياسی حفظ و تقويت ميگردد. تفاهم ملی نياز به تحليل و برخورد واقعبينانه از گذشته ها دارد. بايد با تحليل و منطق چهرهء واحدی از زمامداران و نظامهای سياسی آنها در تاريخ سياسی افغانستان ترسيم کرد، تا هر فرد جامعه بدان با ديد واحد بنگرد امروز نسبت به هر زمان ديگر عنصر آگاهی ملی و سياسی به اشکال مختلف در درون مليتهای محروم عرض وجود کرده و تقويت مي يابد. به يقين ايجاد و تقويت اين عنصر، اگر کسی خواسته باشد يا نخواسته باشد، بنياد نظام سياسی استبداد قومی و دينی را در افغانستان تغيير ميدهد و اين نيز روشن است که تغيير بنيادی پديدهء انحصار قدرت سياسی در روابط ملی و سياسی مليتهای محروم با مستبدان قدرت فايق ميگردد و در آنصورت است که منطق مبارزه بخاطر تامين عدالت ملی بر ساير گرايشات غلبه ميکند. - آنانيکه بمقوله های انسانی و اجتماعی اعتقاد دارند، به يقين در مبارزه بخاطر دستيابی به حقيقت و واقعيت سهم خواهند گرفت و آنانيکه به قدرت انحصاری ايمان بسته اند، باز هم به يقين براهی خواهند رفت که تاکنون رفته اند. اما آنچه به روشنفکران رسالتمند مربوط ميگردد، همانا ايجاد آگاهی ملی بازهم بيشتر از طريق مبارزهء فکری اگاهانه و منطقی بخاطر ارتقای هرچه بيشتر انديشه و شعور سياسی همه مليتهای افغانستان است.

-         بزرگترین  مشکل در عدم  توازن  قدرت سیاسی،  تنها  دادن اهرمهای قدرت در حاکمیت  بدست  جناح  قومی  پشتون در افغانستان نیست،  اصل جنجال از آن  ناشی  میشود که ،  رییس  جمهور  وتیم  سیاسی همکارانش در گروه  دیسانت  شدگان از دستگاه های خارجی،  به  منافع ملی،  مصالح  مردم،  نقش تفاهم ملی،  مشارکت  قومی، سهمگیری مردم در دولت، مردمی  شدن نظام،  بحران  زدایی، برنامه کردن برای رفاه عمومی، حل  اختلافات  قومی  - مذهبی و  سیاسی   و همچنان  باز سازی  هیچ  اهمیت  قایل نیست.    در یک  نگاه حسابگیرانه،  میتوان بروشنی  در یافت که،  دولت آقای کرزی از ناتوان ترین  دولتهای صد سال اخیر در افغانستان است.  این دولت نه بر مردم تکیه  دارد،  نه بر سیاست ملی  استوار است،  نه برای حل مشکلات مردم می اندیشد،  نه  بدوستان  ودشمنان افغانستان می پردازد،  نه علیه مواد مخدر مبارزه میکند، نه با تروریسم  درگیر است،  نه بحال مردم  و وضعیت  کشور  دل میسوزد،  نه برای اقتصاد درهم ریخته  و فرو پاشیده کشور اندیشه میکند و نه در غم و اندوه جامعه  اندوهگین میشود.

-         این دولت یکجا با همه  اعضای  دارنده گرین کارتها  وابسته به دولت های حامی  شان میباشد و هیچ  نسبتی  به افغانستان ندارند.  این  دولت خود از پرسونل های توسعه ی  کشت،  تولید  و قاچاق  مواد مخدر به همه اطراف  عالم است،  نه نیروی  مبارزه با آن.    برخی از اعضای  دولت  با  شناخت ماهیت این دولت،  از بهبود اوضاع  و انکشاف  ثبات وامنیت عمومی  کاملاً دلسرد  و نا امید  شده اند.  وکلای پارلمان هم می بینند که این دولت بجز تکرار  چهره  های بد نام  وناکام  در پی ترمیم  ویا کاری  ساختن این  حکومت  نیست.   بهر  صورتی  که  میشود،  ماهیت  دولت  را قومی  میسازند،  در سیاست  قومی هم همان کار هاشم خان را تکرار  و به عوامفریبی و نیرنگهای  کهنه  مبادرت  می ورزند. افغانستان يك كشور كثير المليت است. تمام امكانات و مقامات متعلق به يك قوم و قبيله شده نمي تواند. منافقين كه با بهانه هاي مختلف دست به يك سلسله منافقت ها و تفرقه اندازي ها زده اند ديگر در قلب مردم جا نخواهند داشت. ما در عصري زندگي مي كنيم كه  بایدتعصب جاي خود را براي برادري و برابري خالي نماید.

-         ریشه اکثر عقب مانده گی های دیروز وجنگ های خونین میان اقوام کشور تسلط نظا م های استبدادی و انحصار قدرت سیاسی در کشور  میباشد،انحصا ر قدرت ریشه عمیق وطولا نی دارد و انعکاس روابط اجتماعی مسلط قبیلوی در جا معه است.وتا زما نیکه انحصا ر قدرت و گرایشات انحصا ر طلبی وبر تری جو یئهای قومی از میان نرود وتمام مردم افغا نستان مسا ویانه بر اساس شعاع وجودی شان در سر نوشت سیاسی کشور حصه نگیرند،عدالت اجتماعی و وحدت ملی  تأ مین نخوا هد شد و اندیشه حق طلبی وعدالت خواهی وایجاد یک نظام مبتنی بر دمو کراسی واحترام به  انسان کر ا مت و حقوق انسان در افکار و وجدان مردم ما زنده با قی خوا هد ما  ند.

-          توجه به حل عادلانه مسا له ملی، بعوض مسکوت گذاشتن آن ، اقدام با اهمیت درین راستا بحساب میآید. درین مورد برپایی نظام دموکراتیک فدرال میتواند ، جلو تجزیه وانقطابهای خونین اتنیکی ، قومی ، سیاسی ، فرهنگی ومذهبی را بگیرد، وفضای عدم اعتماد بین اتنیهای مختلف افغانستان را به همبستگی واتحاد داوطلبانه ملی تبدیل کند . وبه زمینه سازیهای افتراق بر انگیز تجزیه ملی ، خصومت ملی وبرتری جویی قومی، پایان بخشد . وهمچنان راه را برای ایجاد دولت ملی ، تکوین پروسه ملت و ایجاد پایه هایی اساسی وحدت ملی باز کند .و بدینترتیب با رشد پروسه ملت شدن تمام مجراها برای مداخله دولتهای خارجی که علایق اتنیکی ومذهبی با ما دارند ،مسدود خواهد شد  .

نتیجگیری :-

تا ر یخ معا صرا فغا نستا ن با بی عدا لتی ملی گره خو ر ده ا ست که عوا مل ا سا سی ا ین بیعدا لتی ملی ، د ولت ها ی ا ستعما ری وعما ل دا خلی شا ن بوده ا ند وهرزما م دا ر ، بر ا ی غضب  و ا نحصا ر قد ر ت سیا سی ، ا ز حا کمیت ها ی خا ندا نی  قبیلو ی گر فته تا  دو لت ها ی  با گر ا یشا ت مد ر نیته ، نا چا ر بو ده ا ند که با قد ر ت خا ر جی معا مله کنند ، کشو ر ها ی ا ستعما ر ی د ر ا فغا نستا ن ، ا و ل ز ما م دا ر را و ا بسته سا خته و بعد آ بحر ا ن نفا ق قو می  و ا جتما عی را د ر میا ن مر د م ا یجا د مینمو د ند ، ا فترا ق ملی ، در طو ل تا ریخ د و لت ها  ی د ست نشا ند ه ، با عث تحقق ا هد ا ف کشو ر ها ی ا ستعما ر گر د ر کشو ر ما بو ده ا ست.

پز و هش گر ا ن و تحلیل گر ا ن کشو ر ما در با ره منا سبا ت سیا سی ، ا جتما عی ، ما هیت نظا م سیا سی ، د و لت ها ی گو نا گو ن ، بی عدا لتی ها ی ا جتما عی نظا م ها ی سیا سی  ، جنگ ها ی دا خلی ، مدا خلا ت خا ر جی ها ، شکست ها و پیر و ز ی ها و د گر گو نی ها ی تا ر یخی د ر افغا نستا ن  ، بحد کا فی ، دا و ر ی ها و تحلیل ها ی را  ا نجا م دا ده ا ند ، که ا ین تحلیل ها بعضآ بی طر فا نه و ا ما ا کثرآ جا نبدا را نه بو ده ا ند و حتی گا هی ا و قا ت خصما نه و غیر منصفا نه صو ر ت گر فته ا ست  .

. ا ستبد اد در افغا نستان یک واقعیت   تا ریخی است و مردم هزاره نمونه زنده و انکا ر نا پذ یر خشن   ترین نوع  استبداد و بیداد گری ملی و مذ هبی در کشور است که هیچکس- نمیتواند از    آ ن ا نکار نما ید .

کار نامه های مبارزین برجسته ملی مردم هزاره برعلیه استبداد و استعمارکه درطی مدت سه قرن اخیر در بالا یاد آوری گردیده است  هر یک از ین مبارزین ملی در ادوار گو ناگون تاریخ خونین کشور ما در تشکیل کشوری بنام افغانستان  - در حفاظت و نگهداری از آن -در مقابل تجاوز ایران - سه بار لشکر کشی بریتا نیا ی کبیر و تجاوز شوروی سابق در کنار مبارزین ملی دیگر اقوام کشو ر قهر مانانه رز میده است و همچنان در مبارزه علیه ا ستبداد وبی عدالتیهای  حکام داخلی نیز این چهره های شا خص جنبیش های ضد استبدادی  هر کدام نقش ورسالت فدا کارانه  وجا نبازانه خود ها را ایفا ء نموده اند.

 و مبارزات  یکعده  از چهره های  پیش گام  مردم هزاره در نهضت های ضد استبداد و استعماربطورفشرده  مورد توجه  قرارداده میشود.

- درویش علیخان هزاره نایب الحکومه هرات در دولت احمد شاه درانی که در تحکیم دولت درانی ها نقش خیلی مهم وعمده داشته است.

- بنیا د علیخان هزاره  مدافع سرحدات شمالغربی کشور که چندین تجاوز ایران را دفع وخنثی نموده است . وی یکی از

مبارزین همیشه در سنگر بخاطر دفاع از سر حدات وطن قرار داشت.

- کر نیل شیر محمد خان هزاره قهر مان وفاتح واقعی جنگ میوند که با  نبرد  خونین وجانبازانه  در مقابل دشمن  از سکست قوای ایوب خان جلو گیری بعمل آورد ودشمن را  مغلوب  کرد.

- میر یزدان بخش بهسودی مبارز ایمان و مقاومت که در برابر مظالم حکومت امیردوست محمد خان قیام کرد وبه امیر کابل اطاعت نداشت ولی متآ سفانه عمال  امیر کابل ویرا  با تعهد امضاء در قرآن کریم فریب  داد واو را برخلاف قول

 وپیمان دستگیر واعدام کرد.

- محمد عظیم بیگ سه پای رهبر و پیشوای قیام کننده گان مردم هزاره  و برگزار کننده اولین جلسه یا جرگه عمومی میران هزاره  در هزاره جات که در مقابل قوای مهاجم امیر عبدالرحمن خان فدا کارانه  رزمید وبخاطر منافع مردمش

از امتیازات لقب سرداری ومعاش مستمری صرفنظر نمود . همچنان ابراهیم بیگ لعل وسر جنگل یکی دیگر از همرز مان محمد عظیم بیگ دوشادوش همدیگر برعلیه دشمن مشترک شان  می جنگیدند وهر دو سعی داشتند  که نیر وی

مهاجم را سرکوب نمایند.

- فرقه مشر علی دوست خان یکی از مخالفین امیر عبد الرحمن خان که از زندان فرار کرده به کویته رفت ودر آنجا

تعلیمات نظامی را فرا گرفت وتا رتبه کپیتان ارتقا نمود وی در جنگ اول جهانی  اشتراک کرد واز شرکت در نبرد استقلال کشور برضد مردم ووطنش اجتناب ورزید.

- فیض محمد کاتب هزاره یکی از مورخین برجسته ونامدار کشور که کتب وآ ثار وی خوبترین مرجع برای مورخین افغا نستان میباشد.

- عبدالخالق هزاره  قهر مان ملی ومبارز ضد استبداد با از بین بردن نادر شاه  خواست نفرت وانزجار ش را در برابراین خاندان مستبد نشان بدهد.

- فرقه مشر فتح محمد خان میر زاد یکی از مبارزین ملی  که در نبرد علیه حکومت حبیب الله کلکا نی بنام فاتح کوتل

اونی شهرت یافته است وبخاطر عضویت در حزب وطن و مخالفت با بی عدالتی ها ی حکومت وقت برای مدت تقریبآ

24- سال حبس را گذشتانده است.

- سید احمد شاه نور در جنگ علیه حکومت حبیب الله کلکا نی از خود شجا عت و پا یمردی نشان داد وبه رتبه  نایب سالاری توفیق یافت و مدت سیزده سال زندان را بخاطر  همدستی با عبدالخالق هزاره سپری کرد.

- محمد ابراهیم خان گاو سوار یکی از مبارزین ضد استبداد برعلیه  حکومت وقت به قیام دست زد و  مالیه روغن را

از بالای مردم هزاره جات لغو ورفع نمود وی عضو ارشد رهبری حزب سری اتحاد بود  که قبل از اقدام به سرنگونی

رژیم دستگیر ومدت سیزده سال در حبس سپری کرد.ه است .

- براتعلی تاج یکی از مبارزین دموکرات ومشروطه خواه  ویکی از اعضای برجسته رهبری حزب وطن  وموسیس  شرکت هزاره در کابل بخا طر مخالفت با حکومت وقت مدت ده سال را در زندان سپری نموده است .

-علامه سید اسمعیل  بلخی  یکی از مبارزین ضد تبعیض و استبدادو رهبر حزب سری اتحاد  ویکی از سخن وران بر جسته زمانش بود و  قبل از آن که برای سرنگونی حکومت وقت اقدام کنند  پلان ایشان افشاء گردید  علامه بلخی

و طرفداران شان دستگیر شدند وبرای مدت -  15سال در زندان باقی ماندند.

- استاد عبدالعلی مزاری یکی از قهرمانان ومبارز راه  عدالت وبرابری  ویکی از رهبران برجسته وبی بدیل دوران جهاد و مخا لف آشتی نا پذیر انحصار قدرت بیک قوم و مخا لف گروه مزدور واجیر طالبان شناخته شده است    متآ سفا نه بر اساس یک سازش توطیه گرانه  استخبارات خارجی وعمال داخلی آنان بر خلاف رسم افغانی نا جوان مردانه یازده سال پیش درین را ه پر از خطر جان شرینش را از دست داد استاد بنا م  بابه مزاری   ثبت   تاریخ  جنبیش رهائی بخش کشور ومردمش   گردیده است.  استاد مزاری از ما هیت غیر مشار کتی نظام ها ی سیاسی در کشور انتقاد میکرد وفر هنگ انحصار سیاسی قدرت را قطعأ نمی پذ یرفت ، ایشا ن دید گا ه های سیاسی  و بر داشت های  پیچیده شا ن را بسیار

ساده، صریح و شفا ف تو ضیح میداد ودر حا لیکه هیچ حرف اضافی بر ز با ن نمی آورد ویک گا م هم از آنچه که

طرح و یا اصو ل فکر ی ارآ یه مینمود عقب نشینی نمیکرد. هزاره های  افغا نستا ن در آن سالها که

اولین بارصا حب یک  چارچوب سیاسی شده بود وجرئت نه گفتن رهبران خود را از نزدیک مشا هده  میکردند و تنهابقای خود رادر حما یت از آنچه که با به مزاری به نما ینده گی از آنا ن مطرح میکرد،شنا سائی و اعتقاد پیدا

 کرده بودند.

وی   از   عمق جامعه فقر زده، استبداد زده مردم هزاره بر خواست که با گوشت و پوست خویش استبداد، تبعیض، فقر و  بیعدا لتی اجتما عی را درک و لمس  میکرد ودر این راه پر از خم وپیچ همراه با خطرات گام های  استوار وشجا عانه برداشتند وهمه استعداد ونیروی خویش را وقف مبارزات رهائی بخش نمود .

در جا معه افغا نستان خیر در سیمای  استاد مزاری وشر در قیافه ملا عمر وجدال و مبارزه میان خیر وشر  درین دو چهره تبارز یا فته اند در سیمای این دو میتوان ادوارمختلف مبارزه انسان را ترسیم کرد مبارزه میان استاد مزاری وملا عمر تجلی دو ساخت از سر نوشت آدمی ودر درون هر کسی  در جنگ است .آنچه مفقود نمیشود فضیلت درخشان عدالت خواهی بابه  مزاری  میباشد . او، با خواست های روشن و ساده،  مقدم بر همه به هدف بر پائی  عدا لت در سراسر کشور بود.

 در شرایط کنونی مردمان وطن ما به ،صلح، آرامش ، عدالت، کار، سواد، دوا، مسکن، مصوونيت وامنيت فزيکی واقتصادی،برابری حقوقی وقضايی،حقوق مشروع شهروندی یکسان،بهره مندی از آزادی ودموکراسی واقعی،توجه يکسان وبدون تبيعض حکومت برای همه افراد وگروه های جامعه ضرورت دارند . مردم ما از انواع نابرابری ها، تبعيضها ، امتياز طلبیها، بلند پروازی های قومی وزبانی وفرهنگی بستوه آمده اند و میدانند که با سرنوشت شان بنام دين ،مذهب ، زبان، قوم وسياست بازی شده وتجارت گرديده است.

پيروز باد عدالت اجتماعی ، برابری واقعی حقوق ملی   

نابود باد تعصب ، تفرقه جويی ، بلند پروازی وتماميت خواهی قومی

منا بع

 - یاد داشتها ی در با ره  سر ز مین و ر جا ل  هزاره جات   اثر  -  حسین نا یل - بهار سا ل  1379  هجری – شمسی - چا  پ    ایران  .

- کتا ب سیری در هزلره جات  نوشته انجینر علیداد  لعلی    چا پ  ایران  سا ل  -  1372 – شمسی .

- نشریه ندای هزار ستان  شماره های 23 و  26  سا ل  -  1380- شمسی .                             

 - افغانستان در مسیر تاریخ نویسنده مرحوم غبار .       چاپ کابل  سال 1346 –شمسی  .

- هزاره های افغانستان – نویسنده سید عسکر موسوی به تر جمه  اسدالله شفائی  چاپ ایران  سال 1379 شمسی  .
- منتشره در ویبلا ک خاوران درباره مرحوم براتعلی تاج ومرحوم علامه سید اسمعیل .

- ویبلاک درد های  دلم  سایت   بسوی عدالت  زنده گینا مه  شهید مزاری.

- نشریه وحدت  شماره  358 – ماه – سنبله – سال -1379 – شمسی –هجری – چاپ  ایران.

- ماه سنبله – سال – 1385 - شمسی

 

 


بالا
 
بازگشت