نو اندیش                    

سه محور خطر در افغانستان

 

قسمت دوم

 ۲- مافیای مواد مخدر :

در نوشته ء پیشین اشاراتی داشتیم پیرامون " تروریسم در وجود طالبان و ا لقاعده " . اما در این یادداشت سعی میگردد که در رابطه به مافیای مواد مخدر در افغانستان نکاتی را مطرح نماییم.

  سازمان مخوف مافیا ، شبکه ء وسیعی  است که در سراسر جهان سیطره ء گسترده ای پنهانی دارد. بیجا نیست که مافیا را به " دولت در سایه " تشبیه کرده اند. مافیای بین المللی از قدرت اقتصادی و پشتوا نه های سیاسی - نظامی ویژه ای برخوردار است که نظر به اقتضای فرایند کاری خود از امکانات دست داشته در کشورهای مختلف استفاده می کند و رشد اختا پوتی این شبکه در موارد زیادی حتی دولتها و سیاستمداران ز بده را می تواند مورد تهدید قرار بدهد و اگر ضرورت بیافتد به سرعت در جابجای قدرت سیاسی در برخی از این کشورها و ارد عمل می شود. پیچیده گی سازمان مافیا سبب گردیده است که از انظار جهانی پنهان باقی بما ند.  فیلم های هنری با شرکت هنر پیشه گان برجسته ، تنها گوشه های کوچک از عملکرد این سازمان هول انگیز را به نمایش گذاشته اند. در تمام این فیلم های هنری ، تقریباً تمام قهرمانان مرکزی سناریوی مبارزه با مافیا ، یا کشته می شوند ویا متواری. این شکست نمادین بیانگر آن است که سازمان مافیا نسبت به رقبا ومخالفان خود دست بالا دارد وهنوز قدرتی برای برچیدن آن از دنیا ، زاده نشده است.

    به همن اشاره بسنده می کنیم ، برمی گردیم به بحث اصلی " مافیای مواد مخدر در افغانستان ". همه میدانند که با تاسف افغانستان در تولید وقاچاق مواد مخدر در صدر فهرست کشورهای تولید کننده ء این ماده ء افیو نی قرادارند. در حال حاضر افغانستان ۸۰ درصد تریاک جهان را تولید می نماید. در دومین کنفرانس ملی مبارزه با مواد مخدر منعقده ء کابل ، آقای کرزی ازشکست آشکار دولت خود و جامعه ء جهانی در مبارزه با مواد مخدر یاد آوری کرد و کمک های جامعه ء جهانی را درزمینه بی اثر خو ا ند و از افزایش تولید مواد مخدر در سال جاری سخن گفت. وقتی شخص اول کشور اعتراف به عجز و ناکامی در زمینه دارد ، معلوم است که مافیای مواد مخدر در افغانستان تا چه حدی از امکانات گسترده بر خوردار می باشد. شبهه ء وجود ندارد که مافیای مواد مخدر از پشتیبا نی پنهانی مامورین عالیرتبه ء دولتی برخوردارند و به صورت آشکار از طریق میدان هوایی کابل ومرزهای به سمت کشور های آسیای میانه وایران ، هیرویین را به سمت اروپا و امریکا قاچاق می نماید ودر برابر آن مبالغ هنگفتی را بدست می آورد و بخشی از این در آمدها در جیب بیروکرات های بلند پایه ریخته می شود. جنرال امین الله امرخیل قوماندان پلیس میدان هوایی کابل به تاریخ ۷ جنوری ۲۰۰۶ طی یک مصاحبه ء اختصاصی با بی بی سی گفت که :

   شواهد نشان می دهد که شبکه ء مافیای مواد مخدر در افغانستان مانند یک " دولت " عمل می کند و گمان می رود که شماری از مقامات بلند پایه ء دولتی با این شبکه همکاری می کند. او مثال داد که برخی از این قاچاقچیان که بالفعل در میدان هوایی باز داشت گردیده بود ند در همان ساعات اولیه آزاد شدند.

  بر اساس گزارش سازمان ملل متحد ، درآمد حاصل از مواد مخدر ، شصت در صد عواید داخلی افغانستان را تشکیل می دهد  ویا به گفته بارنت رو بین رئیس مرکز پژو هشهای استراتژیک دانشگاه ء نیو یورگ ، اقتصاد افغانستان معتاد به مواد مخدر گردیده است. در سال ۲۰۰۴ سازمان ملل متحد در طی گزارشی نگرانی عمده از این داشت که افغانستان اکنون به جای صدور تریاک ، هیرویین صادر می نماید. بدان معنی که مافیای مواد مخدر در افغانستان قادر گردیده است که با وارد نمودن تکنولوژی تولید هیرویین ، به مرحله ء پشرفته تر دست یابد. جنرال جمیز جو نز ، یکی از فرماندهان ارشد نا تو تجارت مواد مخدر را به عنوان بزرگترین تهدید برای ثبات افغانستان در مقایسه با طالبان و ا لقاعده ، توصیف کرد. علی احمد جلالی وزیر داخله ء پیشین کشور ، بارها از دست داشتن برخی از فرماندهان امنیتی در قاچاق مواد مخدر یاد نمود وحتی گفت که اولست از این افراد را در اختیار دارد و به زودی به افشای آن می پردازد. ولی دانسته نشد که چرا تا امروز ، وی از افشای این لست خودداری نمود ه است. وبرخی ها عمده ترین دلیل استعفای اورا بر سر تهدید افشای همین لست می داند. اما روزنامه های واشنگتن پرس ، فاینیشنال تایمز و نیو یورگ تایمز در سال ۲۰۰۴ میلادی برخی از دست اندر کاران قدرت در افغانستان را که مشغول قاچاق مواد مخدر اند ، فاش نمود.

    روزنامه ء نیو یورگ تایمز ، نام چند تن از مسئولان بلند پایه ء دولتی را که در قاچاق مواد مخدر دست داشته است افشاکرد :

    عارف نورزی وزیر سابق سرحدات و برادر وی ، احمد ولی کرزی برادر حامد کرزی ،جنرال محمد اکرم کاریزوال قوماندان سابق امنیه ء قندهار ، والی سابق هلمند ، تعدادی از فرماندهان شمال ، نامهای بودند که روزنامه ء مذکور از آنها به عنوان دست اندر کاران اصلی مواد مخدر یاد کرده بود.

   این دیگر کاملاً آشکار است که مافیای مواد مخدر در واقع دولتی در درون دولت افغانستان است که با مهارت شبکه هایش را در مناطق جنوب ، شرق و غرب افغانستان گسترانده است و از سوی فرماندهان و فرما نداران محلی وبرخی از والیان حمایت می شوند و روابط نزدیک داد و ستد با طالبان و القاعده بر قرار نموده  ومسلماً در تمویل و تجهیز طالبان  ، اقتصاد مواد مخدر نقش محوری دارند. در جایی که بازار این دادو ستد گرم است در همانجا جنگ از شدت بیشتر برخوردار است وتا وقت که جلو تجارت مواد مخدر در این مناطق گرفته نشود محال خواهد بود که جنگ در این مناطق متوقف شود. مافیای مواد مخدر بر اساس منافع خود عمل می کند برای این شبکه ء پیچیده که افغانستان را به سوی باتلاق هدایت می کند ، تداوم جنگ ، شاهرگ اساسی در آمد شان شمرده می شود و بیشتر ین منافع را از مناطقی بدست می آورند که شعله های جنگ در آنجا زبانه می کشند. در یک سخن ساده که طالبان و القاعده به سلاح و تجهیزات نظامی نیاز دارند و مافیای مواد مخدر به تجارت هیرویین. هردو بخش دنباله رو منفعت خویش اند ودر یک دادو ستد متقابل می توانند منافع همدیگر را تامین نمایند. 

  سال گذشته در افغانستان از ۱۳۱ هزار هکتار زمین ، ۴۲۰۰ تن ، محصول خشخاش به دست آمد. اما بر اساس اطلاعات منابع بین المللی وتصاو یر ماهواره ای ، امسال در افغانستان ۱۵۰هزارهکتار زمین ، خشخاش زرع گردیده که نسبت به سال گذشته ۱۹ هزار هکتار زمین ، افزا یش کشت این ماده ء افیونی را نشان می دهد. درسال ۱۳۸۴ دولت امریکا اعلام نمود که ۲۸۰ میلیون دالر را برای مبارزه با مواد مخدر در افغانستان اختصاص داده است و قبل از آن دولت انگلیس ۲۳ میلیون دالر را به همین مناسبت اختصاص داده بود. در صورت که این ارقام درشت پولی در اختیار دولت افغانستان گذاشته شده باشد ، چرا کشت خشخاش روبه فزونی گذاشته  ودولت خودش معترف به این افزایش است. پس این پول ها کجا رفت و چگونه از آنها استفاده گردید. اگر دولت این پول ها را در اختیار نداشت ، چرا ذهن جامعه را در ابهام نگهداشته و سکوت نموده است. دولت افغانستان از همان آغاز در مبارزه با مواد مخدر  استراتژی ملی نداشت وفقط در این مجمع وآن مجمع از تولید ، قاچاق وترافیک مواد مخدر شکوه کرده اما خود درعمل نتو ا نسته که حد اقل برای پا یین آوردن کشت کوکنار ، اقدامی نماید. در کابینه ء افغانستان وزارتی با تشکیلات عریض و طویل به نام " وزارت مبارزه با مواد مخدر " شامل گردید. اما این وزارت از آغاز تاکنون هیچ نوع عملکرد جدی در جهت مهار نمودن کشت خشخاش و تجارت هیرو یین در خارج از کشور ، انجام نداد وفقط تمام فعالیت این وزارت به چند مصاحبه ء شکوه آمیز وزیر آن خلاصه می شود. اگر این وزارت طوریکه از نامش پیدا است به صورت واقعی با کاهش ومهار تجارت مواد مخدر مبارزه می نمود ، امروز ما شاهد تنزل این تجارت مرگبار می بودیم. هر گاه این وزارت در راستای مبارزه ء خویش مشکلاتی می داشت می توانست که مجموعه ء این مشکلات خودرا با دولت ، مردم و جامعه ء جهانی در میان بگذارد. زیرا همه می دانند مقابله با تجارت مواد مخدر در افغا نستان مستلزم یک عزم جهانی است و مسلماً که دولت افغانستان به تنهایی نمیتو ا ند با این بحران مقابله نماید. اما گره کار دراین است که دولت افغانستان قادر به طرح یک استراتژی مبارزه با این پدیده نیست ، و یا ارباب قدرت آگاهانه نخواسته است که برای مقابله با این پدیده ، طرحی را بریزد. وزارت مبارزه با مواد مخدر ، از آن جهت قابل نکوهش است که نه طرحی برای مقابله با مواد مخدر دارد و و نه عملکرد منسجم و منضبط در این راستا. این خود سیمای این وزارت را وجهه ی نمایشی می دهد که اقتدارمندان سیاست فقط برای اهداف خاصی از آن بهره برداری می کنند. در جوامع که دموکراسی نهادینه شده است ، وقتی یک اداره در امور خویش ناموفق باشد و جامعه نسبت به ناکار آمده گی آن وقوف یابد ، قبل از آ نکه صدای اعتراض مردم بلند شود ، شخص اول آن اداره استعفا می دهد. اما در افغانستان نه تنها از این فرهنگ خبری نیست ، بلکه فرد مسئول درجه اول ، سعی می نماید که ناکامی هایش را توجیه نماید و گناه ء ناتوانی خودرا به گردن دیگران بیاندازد. آقای کرزی وقتی در کنفرانس ملی مبارزه با مواد مخدر به ناکامی وشکست دولت خود در زمینه اعتراف نمود. اصولاً در فردای همان روز آقای قادری وزیر مبارزه با مواد مخدر ، بلا درنگ باید استعفا می داد. اما آب از آب تکان نخورد وبه یقین که جناب وزیر ، این ناکامی را توجیه خواهد کرو واز نداشتن قدرت اجرایی شکو ا ییه خواهد داشت.

    کشاورزان درطی مصاحبه های خود افشاکردند که حاکمان محلی وفرماندهان مقتدر دولتی از مزارع خشخاش  آنها مالیات دریافت میکنند. این خود نشان دهنده ء همان تعهدی است که بیرو کراتهای مرکز وولایات باتوجه به در آمد شان از کشت کوکنار ، حاضر به مقابله با این پدیده ء مرگبار نیستند و این عالیرتبه ها در واقع خود شان نه تنها مشوق های در جهت گسترش این مزارع می باشند ، بلکه پشتوانه های سیاسی اند که در پیوند مستقیم با مافیای مواد مخدر عمل میکنند و به طور نا مریی عملیات قاطع مبارزه با مواد مخدر را فلج می نمایند. یکی از مهم ترین دستاورد مافیای مواد مخدر ، در چنگ داشتن اقتدارمندان سیاسی در یک دولت است. چون از این طریق می تواند  تجارت و در آمد شان را توسعه دهد و هم از خطر در دام افتیدن رهایی یابد.  از سوی دیگر یک قرارداد نا نوشته میان طالبان ، القاعده و مافیای مواد مخدر ، عمل می نماید. طالبان و القاعده نیاز به سلاح وتجهیزات دارند ، تا با دولت افغانستان و جامعه ء جهانی بجنگند اما آنها بخش عظیمی از مزارع خشخاش را در اختیار دارند. مافیای مواد مخدر نیاز به رونق دهی بازار خویش دارند ، لذا نمی توا ند که مزارع کوکناری که در قلمرو طالبان موقعیت دارد ، نادیده بگیرد . لذا آنها با طالبان داخل مراوده می شو ند ، بدون آنکه از دولت افغانستان هراسی داشته باشند ، چون مامو ر ین عالیرتبه ء به عنوان شریک سومی ، از آنها حما یت میکنند و این شریک  در برخی موارد نقش میا نجی میان طالبان و مافیای مواد مخدر را نیز عهده دار می گردد.

  وقتی ابعاد فاجعه تا این حد خطر ناک است. دولت آقای کرزی چرا زمینه های توان مقابله با مافیای داخلی مواد مخدر را جستجو نمیکند ؟ کافی نیست که آقای کرزی و یا سایر دولتمردان افغانستان در این کنفرانس و آن کنفرانس زبا ن  به شکوه بگشایند واز ناکامی خود در مبارزه با این پدیده ء شوم حرف بزنند. نا کار آمده گی دولت افغانستان در این نبرد ، پرسشهای زیادی را به میان می آورد ، از جمله :

 مبادا پالیسی سازان و آنهای که در هرم قدرت قرار دارند ، با مافیای مواد مخدر همکار باشند ؟ آیا برادر آقای کرزی مطابق به افشای روزنامه ء نیو یورگ تایمز در این داد وستد مرگبار دست ندارد ؟ اگر ندارد چرا پاسخ روزنامه را نداد وحتی می توانست در داد گاه ء بین المللی از خود دفاع نماید. چرا سکوت کرد ؟ وقتی روزنامه ها از جمله روزنامه ء نیویورک تایمز به افشای برخی از نامها ، به مثابه دست اندر کاران مواد مخدر ، پرداخت ، دولت افغانستان چرا  واکنشی از خود نشان نداد ؟ اگر خبر روزنامه ء نیویورک تایمز درست بود ، به چه دلیل از این نامها بازخواستی صورت نگرفت ؟ اگر نادرست بود دولت افغانستان چرا رسماً آ نرا تکذیب نکرد و برای اعاده ء حیثیت این مامورین عالیرتبه ء خود ، اقدامی را سامان نبخشید ؟ اگر لستی از دست اندر کاران مواد مخدر نزد علی احمد جلالی وزیر پیشین وزارت داخله موجود بود ، چرا اجازه داده نشد که به افشای آن بپردازد. اگر حقیقت نداشت چرا آقای جلالی مورد پرسش ارگانهای قضایی قرار نگرفت ؟ چون او تلو یحاً گفته بود که اراکین دولت در قاچاق مواد مخدر دست دارند. دولت چرا در قبال حقایق مربوط به قاچاق مواد مخدر ، سکوت پیشه کرده و  در زمینه شفافیتی در کار نیست ؟ واز این قبیل دهها پرسش دیگر ...

  وقتی آقای کرزی به مثابه شخص اول کشور از فقدان اثرگذاری مساعدت های بین المللی در جهت کاهش کشت خشخاش وقاچاق مواد مخدر سخن می گوید ، چرا در زمینه توضیحات بیشتر نمی دهد تا هم مردم افغانستان وهم جامعه ء بین المللی از نارسا یی های در زمینه ، آگاه شو ند. یک سخن مبهم نمی تو ا ند گره از مشکل باز نماید. گردش هیولایی این پدیده ء مرگبار ، اقتصاد کشور را از هم می پاشد ، تداوم جنگ را ضمانت می کند ، طالبان و القاعده را تمویل می نما ید ، بیکاری را تشدید می کند ، بدیل زراعت طبیعی وسنتی افغانستان می گردد و سرانجام افغانستان را به سوی تباهی سوق می دهد . از سوی دیگر تداوم آن سبب می شود که کشاورزان بخش های دیگر افغانستان نیز به سوی کشت خشخاش کشانیده شوند چون کشت آن آسان و  درآمد آن دهها مرتبه از زراعت سنتی افغانستان بیشتر است. متاسفا نه دولت هم کدام تشویق مادی برای آن عده کشاورزان ندارند که به کشت خشخاش مبادرت نمی ورز ند. به گونه ء مثال در هزاره جات از کشت خشخاش خبری نیست ، اما دولت دهقانان این مناطق را از ا ین با بت ، نه تنها تشویق نمی کنند ، بلکه آنها را کاملاً از یاد برده اند. درمو رددیگر  یک میلیون هموطن ما معتاد به مواد مخدر گردیده اند و با تداوم کشت خشخاش ،  تعداد معتادان افزایش یافته وحیات دهها هزار خانواده ، در معرض تو فان بنیاد بر انداز این ماده ء افیونی قرار خواهند گرفت.

   هنگامی که ا ین یادداشت را به پایان می بردم ، به سه خبر جالب برخوردم : 

 ۱- درجلسه ء کابینه ، مورخ ۷ سنبله ۱۳۸۵ ، نسبت به نشریه های واشنگتن پست و نیویورک تایمز اعتراض صورت گرفته است که چرا باردیگر این نشریه ها مامورین عالیرتبه ء دولتی را متهم به دست داشتن در قاچاق مواد مخدر نموده اند و این نشریه ها اگر دستا و یزی در زمینه دارند ، به دولت افغانستان تحویل بدهند. این اعتراض کا بینه مد تها قبل در هنگامه نخستین نوشتار این روزنامه ها باید صورت می گرفت ولی اکنون هم این اقدام ستود نی است تا ثا بت گردد که آیا واقعاً مامورین عالیرتبه ء دولتی در قاچاق مواد مخدر دست دارند ویا خیر ؟ اما بعید به نظر می رسد که روزنامه های معتبری چون واشنگتن پست و نیویورک تایمز ، بدون داشتن اسناد ، آنهم در چند ین نو بت چنین خبری حساسی را به نشر بسپارند. روزنامه های که در عقب آن نویسنده گان ، پژوهش گران و سیاستمدارن زیرکی قرار دارند که  نبض سیاست دنیا را دردست داشته  از هیچ فعل و انفعال سیاسی در جهان ما ، غافل نمی باشند. بهر حال دیده شود که این جدال تا چه حد پیگیری می شود و به کجا می انجامد.

  ۲ - درهمین روز یعنی تاریخ  ۷ سنبله ء ۱۳۸۵ ، آقای رحیمی سخنگو ی رئیس جمهور افغانستان طی یک کنفرانس مطبوعاتی در کابل اظهار داشت که :

          احتمال دست داشتن برخی مقامات دولتی را در قاچاق مواد مخدر رد نمیکنیم.

     این دوخبر متناقض در یک روز ، ازسوی کابینه وسخنگوی رئیس جمهور  ، منتشر گردید. اولی معترض به روزنامه های امریکایی است که چرا ناحق برخی مقامات دولتی را دست اندر کار قاچاق مواد مخدر می دانند ، دومی معترف است که ازدست داشتن برخی مقامات دولتی در قاچاق مواد مخدر نمیتوان انکار نمود.

  ۳ - بازهم درهمین روز تاریخی ( ! ) ۷ سنبله ۱۳۸۵ ، کابینه ء دولت ، کمیسیو نی را موظف ساخت تا بافساد اداری مبارزه نماید. و ا ین کمیسیون مبارزه با فساد اداری تحت رهبری رئیس ستره محکمه ، فعالیت خواهد کرد. برای این کمیسیون موفقیت میخواهیم و در نو بت بعدی یادداشت ما پیرامون فساد اداری به حیث سومین محور خطر در افغانستان گردش خواهد داشت. ولو که تا آن زمان فساد اداری در افغانستان ریشه کن ( ! ) گردد.

                                                                                               ادامه دارد...

 

 

************************

 

قسمت اول

سه محور عمده ء خطر ، افغانستان را تهدید میکند. اما اشاره به این سه محور ، بدان معنا نیست که خطرات دیگری را در کشور نادیده بگیریم. ولی با توجه به تبعات ویرانگر این محور ها ، می توان آنهارا به عنوان تهدید های پا یه ای به شمار آورد که بدون فایق آمدن بدانها ، رسیدن به پیشرفت و ثبات امنیتی ، نامیسر می باشد. به دلیل با اهمیت بودن این محورهای خطر سعی میکنم که هر کدام از  آنها را در هیئت مقاله ء مستقلی در آورم و درسه نو بت خدمت خواننده گان گرامی تقدیم نمایم  این سه محور خطر عبارت ا ند از :

۱ - ترو ریسم در وجود طالبان و القاعده.

۲ - مافیای مواد مخدر.

۳ - فساد اداری.

تروریسم در وجود طالبان و القاعده :

صراحت با ید داد که نیروهای بین المللی وکشوری ، در رابطه به شکست وسقوط کامل طالبان والقاعده در افغانستان دچار اشتباهات تاریخی گردیدند. طوریکه میدانیم حضور نظامی امریکا و قو ت های غربی در افغانستان باالا ثر پیش زمینه های تبلیغا تی و با رو ا د ید سازمان ملل متحد انجام پذیرفت. بدان معنی که جو مناسبی در سطح ملی و بین المللی برای سرکوبی قطعی طالبان و القاعده به وجود آمده بود و اگر در همان آغاز از شدت بیشتر با همگامی نیروهای داخلی ، کار گرفته می شد ، امروز طالبان نمی توانستند که باچنین سرسختی مقاومت کنند.  متاسفا نه طالبان ظاهراً متواری گردیدند ، روشن بود که آنها سلاح شان را با خود بردند و پایگاهای مطمیین شان در ماورای سرحد ، دست نخورده باقی ماند و  بدون اضطراب روانه ء منزل های امن سنتی شان یعنی پاکستان گردیدند.

پاکستان ، شکست طالبان را به منزله ء شکست استراتژی خود در منطقه می دانست. دستگاه ء سیاسی و نظامی پاکستان پس از سالها مجادله وتلاش ، حکو متی را در افغانستان جاسازی نموده بود که شفاف ترین حکومت جانبدار پاکستان در تاریخ منطقه بود. همین نمونه کافی خواهد بود که نخستین کاروان تجارتی پاکستان به صوب آسیای میا نه با نیروی طالبان و به همراهی نصر الله با بر ، وزیر داخله ء وقت پاکستان هدایت میگردید. با توجه به ا ینکه پاکستان در وجود حکومت طالبان آرزوی تاریخی " رهیابی به بازارهای آ سیای میانه " را تحقق یافته می دید و پیوست با آن عمق استراتژیک که پاکستان سخت از نبود آن رنج می برد ، به دست می آمد. برای پاکستان ، افغانستان از اولویت خاص برخوردار بوده و می باشد به همان دلیل است که هر حاد ثه ی که در افغانستان واقع می شود از نظارت پاکستان خارج نمی باشد. لذا سر سختی و مقاومت طالبان را نباید تنها منسوب به خود طالبان درک نمود. این پاکستان است که نمی خواهد به ساد گی " تربیت یافته گان " اش را ، شکست خورده ببیند. دستگاهای مقتدری در پاکستان وجود دارند که طالبان را از لحاظ مادی و معنوی تمویل و تر غیب می نمایند ، تا به مقاومت شان ادامه بد هند. طالبان اکنون همان نقشی را دارند که زما نی تنظیم های مجاهدین در برابر اشغال ارتش سرخ در افغانستان از سوی پاکستان وغرب تمویل و تشویق می شدند. اما این بار ظاهراً پاکستان به تنها یی میز با نی طالبان را به عهده دارد و آنها را به گونه ء پنهانی تمویل می کند تا در برابر نیروهای خارجی در افغانستان به مقاومت بپردازند. لذا عمده ترین اشتباه ء نیروهای بین المللی از آغاز تاکنون تحت فشار قرار ندادن پاکستان بوده که اکنون تاو ان آنرا می پردازند. ورنه طالبان اگر از روزهای نخست شکست ، مورد پیگرد قرار می گرفت وتا خاک پاکستان دنبال می گردید ، یقیناً که امروز عملیات انتحاری آنها بیداد نمی کرد وحتی این ذهنیت  به وجود نمی آمد که گویا طالبان دوباره به قدرت می رسند.

در کنار آن ، اشتباهات در نحوه ء عملیات نظامی نیروهای بین المللی ، کندی ونامتوازن بودن باز سازی ، نا آگاهی نسبت به برخی سنتهای پا یدار افغا نی ، بی توجهی به خصوصیات معنوی وعدم شناخت رو ا نشناسی اجتماعی و... کفه ء ترازو را به سود طالبان سنگین نمود و آنها توانستند که جای پای شان را در مناطق جنوب وشرق محکم نمایند و از حمایت این محلات بهره مند شو ند. گرچه اکنون مسئو لین نظامی و ملکی قوت های بین المللی بیشترین تاکید شان نسبت به باز سازی و توجه به فقر زدا یی اند ، اما رویکرد عملی آن مهم تر از گفتنش است. از سوی دیگر به مناطقی چون هزاره جات و شمال افغانستان که از امنیت و ثبات بر خوردار بو ده اند ، در این پنج سال بی توجهی مشهودی صورت گرفته است. در این بی توجهی عوامل متعددی و از جمله تفکر تمامیت خواهی تاثیر مستقیم داشته که نمی توان آنرا نادیده گرفت.  به گفته ء نیومن سفیر ایالات متحده ء امریکا در افغانستان ، مناطقی که از امنیت برخوردار نباشد در آنجا بازسازی ممکن نیست. اما سوال اساسی در این است که در این مدت مناطقی که از امنیت و ثبات بر خوردار بوده اند ، آیا باز سازی گردیده است ؟ در دور نخست تصویب بودجه ء انکشافی دولت از سوی پارلمان افغانستان ، حتی یک دالر هم برای بازسازی کل هزاره جات در نظر گرفته نشده بود. آ یا این کاملاً بدیهی نیست که باز سازی مناطق با ثبات باید از اولو یت بر خوردار باشد. چه ضمانتی وجوددارد که در مناطق که جنگ در آن جریان دارد ، فرستادن بودجه ء انکشافی دولت بخاطر بازسازی ، بطور معکوس در خدمت جنگجویان طالبی قرار بگیرند و آنها با همین بودجه ، برخی از جنگ افزارهای شان را خریداری نمایند و یا در اکمال خدمات لوژستیکی شان از آن بهره گیرند. فراموش نشود که باز سازی مناطق با ثبات ، زیرساخت محکمی برای تداوم صلح دایمی در این مناطق ایجاد می نماید. برخلاف اگر بی توجهی و کم نظری نسبت به این مناطق تداو م یابد و زنده گی مردم بهبود نیابد ، بنیاد فقر کمرشکن متزلزل نشود ، با توجه به تبلیغات دشمنان آرامش و ثبات افغانستان در جهت حضور نیروهای خارجی ، ذهنیت مغشوشی در میان مردم ا ین مناطق ایجاد نمی شود ؟ و آیا آنها نسبت به حضور جوامع بین المللی مشکوک نمی گردد ؟ از سوی دیگر برعکس گفته ء حکیم عمر خیام ، این دست از نقد گرفتن ودل به نسیه سپردن نیست؟

پیوسته استدلال می گردد که افغانستان دررده های بالای کشور های فقیر قرار داشته و مزید بر آن جنگ تمام عیار بیش از دودهه این کشور را به خاکدان تبد یل نموده است و ممکن نیست که این همه نا بسامانی ها به این زودی ها رفع گردد و بهبود ی در حیات مردم رونما شود. این کاملاً درست. اما حضور بیش از چهل کشور واز جمله ثروتمند ترین کشورهای جهان ، وگذشت پنج سال همگام با سرازیر شدن میلیارد ها دالر ، چرا مردم هیچ نوع تغیری در زنده گی خود احساس نمی کنند؟ شهر کابل به مثابه مرکز کشور فضای برای تنفس ندارد. چند تعمیر بلند منزل مربوط به اقتدار مندان مادی ، نظامی و سیاسی را نمیتوان نشانه ء پیشرفت دانست و یا موترهای لوکس و معاش های بلند دالری اینجوها را هم نمی توان به حساب بهبود ز نده گی مردم گذاشت. گردش مامورین عالیرتبه در موترهای آخرین مودل با بادیگاردهای متعدد ، نه تنها از عمق فقر نمی کاهد ، برخلاف در یک کشور فقیر مثل افغانستان ، این دبد به و شوکت مایه ء شرمساری است. ولی پنجاه هزار زن بیوه در شهرکابل مطا بق به بررسی سازمان ملل متحد شصت وپنج در صد آن برای رهای از فقر وتنگدستی حاضر به خود کشی اند. اما ما موران عالیرتبه وقو ما ندانان ثروتمند در ساختن قصرها وسواری موترهای آخرین مودل با همدیگر به رقابت می پردازند.

بهر صورت تداوم این نا هنجاری ها ، بطور نا خواسته به سود جنگجویان طالبی تمام می شود وطبیعی است که پاکستان و کشور های مغرض منطقه ، از چنین فضایی استفاده کرده و آب را بیشتر از گذشته گل آلود نموده وماهی مراد را که عبارت از " بی ثباتی افغانستان " است صید می نما یند. از دید این قلم ، بدون باز نگری جدی در جهت مقابله با طالبان ، نمی تواند موفقیت نصیب دولت افغانستان و نیروهای بین المللی گردد که به برخی از آنها ذیلاً اشاره می نمایم :

۱ - تحت فشار قرار دادن پاکستان از طریق امضای یک معاهده ء رسمی در جهت بستن جبهه ء عقبی طالبان و القاعده در پاکستان.

۲ - رد هرگو نه مذاکره و کرنش در برابر رهبری طالبان.

۳ -  قطع کامل منابع مالی طالبان به ویژه ازپاکستان و کشورهای عربی.

۳ - اخراج تمام افراد بلند رتبه از مقامات دولتی شان که به طور آشکار و نهان مشوق تداوم مقاومت طالبان اند.

۴ - آغاز یک کمپا ین وسیع تبلیغا تی علیه طالبان و القاعده به ویژه پیرامون دوران امارت طا لبان و عملیات کنونی انتحاری شان.

۵ - باز سازی مناطق امن و با ثبات به حیث یک اولویت به منظور حفظ ثبات متداوم این مناطق.

۶ -  کارگیری بیشتر از قوای مسلح افغا نی در عملیات های نظامی.

۷ - رعایت دقیق سنت های پایدار افغانی در تلاشی ها وگشت ز نی ها ، از سوی قوت های بین المللی.

۸ - فشار متداوم وجدی در جهت قطع کشت خشخاش به حیث عمده ترین پایگاه ء مادی طالبان به خصوص در مناطق جنوب وشرق .

۹ - ریشه کن سازی تمامیت خواهی اقتدار مندان سیاسی که در آخرین تحلیل حمیت طالبان را همراه دارد. چون این خود زمینه ساز تقو یت سازه های فکری طالبان است که  دوران امارت شان را بر شالوده ء تمامیت خواهی قومی و مذهبی پی ریزی کرده بود ند.

۱۰ - استفاده از تجارب جنگی آنهای که در گذشته با طالبان می جنگیدند.

 

 

قسمت دوم  

اول قسمت

 


بالا
 
بازگشت