ارزگانی

آیا مخالفین دولت برای وحدت ملی می جنگند؟

 

 

انجنیر غ . سخی ارزگانی ( کابل )

 

یکشنبه شب مورخه 16 میزان 1385 مطابق با (9/10/2006 م.) آقای ملا عبدالسلام ضعیف سفیر سابق طالبان در پاکستان در یک مصاحبه تلویزیونی کشور ما به صورت خیلی جسورانه و افتخارآمیز به لسان پشتو گفت که:

« مخالفین دولت افغانستان برای وحدت ملی در کشور می جنگند و آنها خواست ها و پیشنهادات مشخصی دارند که باید از طرف دولت افغانستان پذیرفته شود.»

در ضمن یکی ازفرماندهان دیگری طالبان آقای مولوی سلام راکتی نماینده مردم زابل در شورای ملی گفت:

 «مذاکره باید بر اساس اصول و مقررات صورت گیرد، یعنی خواسته های مخالفان در نظر گرفته شود و از سویی هم مذاکره با همه مخالفان انجام شود، نه با افراد مشخص.» (گزارش حبیب رضایی- مشارکت ملی شماره 183 دوشنبه17/میزان1385 )

فراموش نباید کرد که چند ماه قبل سازمان ملل متحد نیز به خاطر بی امنیتی، فساد اداری، تداوم بحران و عدم موفقیت دولت افغانستان اعتراض نمود که در کنفرانس بن «مشارکت طالبان» در حاکمیت نادیده گرفته شد و حال مخالفین در برابر دولت و قوای خارجی در افغانستان می جنگند. به تعقیب آن برخی از سران اروپایی و در این اواخیر دو نفر از سنای امریکا نیز موضع گیری  مشابه را نموده که باید برای مخالفین در دولت افغانستان سهم داده شود تا امنیت کشور تأمین گردد.

قبل از همه باید گفت که مراد از اصطلاح «مخالفین دولت» همان افراد مسلح طالبان، القاعده و حزب اسلامی آقای گلبدین حکمتیار می باشند که با حمایت گسترده اجانب و به خصوص با هرگونه مساعدت های نظامی، اقتصادی، تشکیلاتی، فنی و... پاکستان از سرحدات به «حریم مقدس» افغانستان تجاوز نموده و به مثل یک ارتش خارجی اشغالگر برعلیه دولت قانونی جمهوریت اسلامی افغانستان، قوای ائتلاف و ناتو به طور مسلحانه و خونین در کشور ما می جنگند.

ناگفته نماند که گاه و بیگاه کار برد کلمه «مخالفین» از سوی یک تعداد اشخاص عالی رتبه دولتی کشور ما نیز تبلیغ و ترویج می گردد که در این راستا زمینه سازی ماهرانه، یک « تبانی » آشکار ملی و بین المللی با طالبان، القاعده و آقای حکمتیار در ضدیت به روند دموکراسی و سرنوشت آینده مردم افغانستان به مشاهده می رسد که من این «سازش» را به نام «بازی سیاسی جدید» در امور افغانستان لقب می دهم.

دیگراینکه از بعضی مراجع اطلاع می رسند که طالبان و همکاران شان «خواهان» تمام مقامات و نهادهای امنیتی دولتی در سراسر افغانستان هستند. آوازهء دیگر این بوده که خواست طالبان تصاحب قدرت در وزارت دفاع، وزارت داخله و امنیت ملی در کشور می باشند. پیشنهاد و خواست سومی این بوده که طالبان و همفکران شان خواهان تمام مسؤلیت ولایات جنوب، شرق و جنوب غرب افغانستان می باشند؛ یعنی تمام امور ولایات جنوب و شرق در اختیار مطلق طالبان قرار گیرند که در واقع «تجزیه» خاک مقدس افغانستان می باشد.

از سوی دیگر همانطوری که آقای پروفیسر صبغت الله مجددی رییس سنا گفت که:

 «آی. اس. آی. پاکستان در دستاگاه های حکومتی کابل راه یافته اند.» (راه نجات /شماره 400/ چهار شنبه 12 میزان 1385 کابل). این مسأله کاملا صحت دارد.

اما در باوراین قلم، عوامل اجانب و به خصوص اجیران سرسپردهء پاکستانی نه تنها در نهادهای حکومتی راه یافته، بلکه در تمام بخش های قضایی، پارلمانی، اجتماعی، خصوصی و... نیز حضور دارند که سیاست افغانستان را به نفع ویژه پاکستان سمت و سو می دهند که دراین صورت سخن جناب پروفیسر مجددی صاحب کاملا مصداق عینی پیدا می کند.

به هر صورت تقسیم قدرت دولتی با طالبان، در واقع امر «فروختن رسمی» افغانستان برای پاکستان و آنهم با یک « سازش» مخفی و عریان ملی و بین المللی، چیزی دیگری بوده نمی تواند. یقینا که سهیم نمودن طالبان در درون حاکمیت سیاسی کشور ما، بیانگر «پیروزی» قطعی آی اس آی پاکستان در امور افغانستان خواهد بود.

خوب! اینکه طالبان از آغاز سال 1994م. شعار«جمع آوری اسلحه»، «برقراری امنیت»، «تطبیق شریعت» را به راه انداختند و تا سال 2001 م. کاملا به اثبات رسید که به جز از بدنام کردن دین محمدی، خون ریزی، کشتار دسته جمعی، نقض اعلامیه حقوق بشر، آوارگی مردم، بدنام  نمودن قوم نجیب و مهمان نواز پشتون  ما و ...، ترویج  نفاق ملی چیزی دیگری  به ارمغان

نیاوردند. و حال که آقای عبدالسلام ضعیف یکی از زمامداران ارشد طالبان در پوشش «وحدت ملی» اینبار چه استراتژی را مد نظر دارد، برای هیچ کس پوشیده نیست. به مصداق این ضرب المثل که گوید: «آزموده را باز آزمودن خطاست!» این کاملا به اثبات رسیده که طالبان مغایر دین، کرامت انسانی، وحدت ملی در افغانستان عمل کرده و بازهم با شدت تمام اینکار خویش را در برابر قوای امنیتی دولت و نیروهای خارجی به ویژه در تمام ولایات جنوب، شرق و جنوب غرب کشور ادامه می دهند.

اما از نگاه علمی ، معیارهای بین المللی و آزمون شده یی کشورهای صنعتی و پیشرفته، تعریف «وحدت ملی» کاملا مغایر با برداشت آقای ملا ضعیف و سایر همفکران شان از« وحدت ملی» دارد که با تعبیر این قلم چنین است:

وحدت ملی عبارت از وحدت اجتماعی و وحدت سیاسی در جامعه بوده که محصول رشد طبیعی، مسالمت آمیز، تدریجی نهادهای مادی، اجتماعی و معنوی جامعه در یک کشور مورد نظر می باشد. اکنون شاهد اینگونه وحدت ملی در کشورهای متمدن وصنعتی جهان و به خصوص در ممالکت اروپایی، امریکای شمالی و قاره استرالیا و نظایر آن می باشیم. این چنین وحدت ملی تجربه شده جهان هرگز مورد نظر و تایید مخالفین یعنی طالبان و همفکران شان نیست.

دیگر اینکه، وحدت ملی بیانگر کثرتگرایی، آزادی، ایجاد جامعه مدنی وتحقق نظام مردمسالاری مطابق با مقتضای زمان در جامعه می باشد که اینگونه تفکر و ساختار اجتماعی مترقی از اساس با فلسفه، خصوصیات، اندیشه وعملکردهای تجربه شدهء طالبان وهمفکران و همکاران تروریستی شان در تضاد کامل قرار دارد.

مثلا: وقتیک طالبان با همکاری القاعده و نظامیان پاکستانی؛ مناطق شمالی، بامیان، مزارشریف و سایر ولایات شمال کشور ما را با خون ریزی تمام، تصفیه قومی، کوچاندن اجباری، غارت دارایی مردم غیر نظامی و... در اشغال خودها در آوردند. و بعد هم ملا عبدالمنان نیازی فرماندار طالبان مکررا در مقر زیارتگاه حضرت علی (ع) و مساجد این فتوا را صادر نمود که:

 «هزاره ها و شیعه ها یا به امارت اسلامی طالبان باج بدهند، یا مسلمان شوند، یا از افغانستان خارج گردند و یا اینکه کشته شوند.»

اگراین مخالفین یعنی طالبان و همکاران شان رسما در مقامات کلیدی دولت جمهوری اسلامی افغانستان نصب گردند، آیا همان فتوای فوق الذکر خویش را رسما وعملا بالای یک بخش از مردم افغانستان به مورد اجرا قرار نخواهند داد؟

در ضمن طالبان، تاکستان های شمالی را از ریشه از بین بردند، بت های بامیان را منفجر کردند، شهر یکاولنگ را سوختاندند، مردم غیر نظامی را در مرکز بامیان به قتل رسانید و ....

آیا اینگونه قتل ها، فتواها و عملکردهای طالبان خلاف دستور دین مقدس اسلام، اعلامیه جهانی حقوق بشر، مصالح ملی و وحدت ملی در افغانستان نبود؟

وقتی که طالبان بیش از پنجاهزار کتب را در شمال کشور سوختاندند، تلویزیون و رادیو و تمام ابزارها اطلاعاتی و خود سازی را در نوک پایه های برق «اعدام» نمودند، مجرمین زن و مرد را خلاف قانون اساسی و معیارهای بین المللی سنگسار نمودند، قتل های دسته جمعی را عام ساختند، زنان را از کار و تعلیم محروم و آنان را در منازل اسیر نمودند، آثار تاریخی کشور را به تاراج بردند، و اکنون اعمال انتحاری و تروریستی خویش علیه پولیس دولتی و قوای خارجی همه روزه انجام می دهند.

 آیا چنین اعمال طالبان وهمکاران شان بر ضد کرامت انسانی، ضد اسلامی، ملی ما و مغایرمیثاق های بین المللی نمی باشند؟

در باور راقم این قلم مردم ما خواهان تأمین امنیت، صلح پایدار، تسریع بازسازی، تطبیق قانون اساسی کشور، برابری، عدالت اجتماعی، آشتی ملی، همبستگی مذهبی- دینی، ثبات سیاسی کشور، تقویت عادلانه نهادی دولتی، نابودی ریشه های تروریزم و مواد مخدر، زدودن تضادهای قومی و ... وحدت ملی راستین برای یک افغانستان تجزیه ناپذیر، مستقل، آزاد و آباد می باشند. و در ضمن خواست دیگری مردم افغانستان در مورد مخالفین یعنی طالبان وهمکاران و همفکران شان اینگونه خواهد بود:

اول: تمام مخالفین دولت و قوای خارجی ، یعنی از پایین ترین تا بالاترین افراد طالبان، القاعده و حزب اسلامی آقای حکمتیار و سایر مخالفین دولت، اسلحه ها را عملا و صادقانه بر زمین بگذارند و خودها را تسلیم دولت جمهوری اسلامی افغانستان و قوای حافظ صلح ملل متحد و ناتو نمایند.

دوم: کسانی که از این مخالفین عامل قتل، ترور، انتحار، سرقت، و سایر جنایت ضد انسانی، ضد اسلامی و ضد ملی گردیده اند، بر اساس قوانین اساسی ملی و بین المللی به صورت بی طرفانه محاکمه و مجازات گردند.

سوم: مخالفین عملا و رسما تضمین نمایند که در آینده به عمل انتحاری، تروریستی و کشتار قوای دولتی و خارجی و مردم کشور ما دست نمی برند و منبعد به افغانستان خیانت نمی کنند. و همچنان عملا علیه مدنیت، تسریع بازسازی کشور و تحقق روند دموکراسی فعالیت نکنند.

چهارم: مخالفین هرگونه رابطه و همکاری را با پاکستان و دیگر دشمنان مردم افغانستان به صورت دایم قطع نمایند و در آینده در خدمت دشمنان بومی و خارجی ما قرار نیگیرند. بعد از این مخالفین در اعمار مجدد کشور سهم فعال بگیرند که مردم این چنین آشتی ملی و تفاهم را با طالبان، آقای حکمتیار و سایر همکاران شان قبول خواهند نمود.

15/10/2006- افغانستان

 


بالا
 
بازگشت