تقاضای دیدار آقای کرزی از ملا محمد عمر رهبرطالبان

( تبریه نمودن طالبان از محاکمه قوانین ملی و بین المللی در افغانستان )

قسمت سوم

انجنیر سخی ارزگانی

شمهء از جنایات امارت اسلامی طالبان بر اساس منابع خبری بین المللی :

رادیو آزادی دستور طالبان را در مورد اسارت بیشتر زنان در منازل شان چنین گزارش می دهد :

« مقامات گروه طالبان در افغانستان اعلان نموده اند که باید شیشه های خانه ها از داخل با رنگ تاریک ساخته شوند تا زنان از داخل خانه ها معلوم نشوند . روز سه شنبه رادیو طالبان اعلان کرد که تمام شیشه های شفاف رنگ کرده شوند و کلکین های در بلندی یکصد هشتاد سانتی متری از فرش خانه جاگزین گردد . ...

دادستان کل طالبان مولوی شینواری ضمن مصاحبه خود با رویتر گفت که زنان بطور حتمی باید با روی پوشیده بیرون آیند ، زیرا روی زن جلب توجه دیگران میکند . شینواری افزود اگر شما شعر شاعران را بخوانید ، آنها اساسا از چشم و بینی  و لب زنان ستایش می کنند .

به دستور طالبان زنان کابل وقت برآمدن به کوچه برقع ( چادری) میپوشند . برقع نوعی چادری است که از سر تا انگشت پا را میپوشاند و تنها در پیش چشم ها کمی جالی دارد .

اکثر طالبان ساکنان مناطق جنوبی افغانستان هستند . در این مناطق زنان اغلبا کار نمی کنند و خانه نشین هستند ، ولی چنین طور زندگی برای مردم قسمت شمال افغانستان و کابل قابل قبول نیست . در اینجاست که سفیر طالبان در اسلام آباد ابراز کرد : طالبان برای از بین بردن تروریسم و مواد مخدره ، جمع آوری سلاح غیر قانونی و منع ماندن تعلیم زنان از روی قانون های شریعت اسلامی مبارزه می برند . » ( 1 )

از گزارش فوق دو نکته را میتواند برجسته ساخت . یکی اینکه اسارت زنان در مناطق قبایلی پشتون به مراتب شدید تر و ظالمانه تر نسبت به سایر ولایات افغانستان می باشد . دوم اینکه همان محکومیت ، جبر و اسارت که بالای زنان مظلوم مناطق پشتون ما که در نظام جاهلانه مرد سالاری و فرهنگ ضد مدنی قبیلوی جامعه وجود دارد ، طالبان خواستند که زنان مناطق غیر پشتون را نه تنها مانند زنان پشتون در بند اسارت ، غل و زنجیر مرد سالاری و تحت سلطهء فرهنگ و نظام فئودالی قرار دهند ، بلکه بدتر از آن که شیشه های کلکین منازل را نیز با رنگ های کشنده تاریک ساختند و خانه ها را به گورستان های تبدیل نمودند که صرفا زنان نفس می کشیدند و بنام زنده بودند و ارتباط شان با جهان خارج از منزل کاملا قطع شده بود و بس . در حقیقت باید گفت که این « ابزار جدید اسارت زنان » است که از سوی طالبان  « کشف » شده و با افتخار تمام در افغانستان تطبیق گردیدند .

از سوی دیگر فتوای آقای شینواری قاضی القضات کنونی دولت اسلامی آقای کرزی و همکار و همفکر سابق امارت اسلامی طالبان را نیز در مورد به اسارت کشیدن زنان شاهدیم و حتا دیدگاه اش را نسبت به ادباء و فرهنگیان و خرد نیز آفتابی نموده است .

اکنون مدت بیش از چهار سال است که آقای شینواری با وجود کهولت سن وغیره از سوی آقای کرزی در عالی ترین مسند قضاء به حیث قاضی القضات نصب شده است ؛ آیا تا حال تحت حاکمیت قضایی آقای شینواری و همفکرانش شان در چند مورد زنان سنگسار نشده ؟ اعدام صورت نگرفته ؟ فساد اداری تمام کشور را فرا نگرفته ؟ آزادی های خواهان را به ارتداد و اعدام محکوم نکرده ؟ ادارات قضایی در برابر جانیان جنگی و ناقضین حقوق بشر سکوت نکرده ؟ فحشاء و تن فروشی رشد نیافته ؟ قاچاق گسترش پیدا نکرده ؟ به مبتلایان به مواد مخدره افزایش صورت نگرفته ؟ کشت کوکنار بیشتر نشده ؟ اعمال تروریستی طالبان و القاعده وسعت پیدا نکرده ؟ و ... نشده است ؟

 پس چه گونه عدالت و داوری از سوی دستگاه قضایی آقای شینواری در امتداد این زمان در امورات مسایل مربوط  به  مردمان افغانستان صورت پذیرفته است ؟

آیا نظام قضایی کشور در خدمت خلق الله و توده های از ملت است و یا در خدمت طالبان و ناقضین حقوق بشر می باشد؟

بخشی از مصاحبه با خانم بنینو ایما کمیسار اتحادیه اروپا را با هم می خوانیم :

« استیفن بیل ، از تحلیلگران بی بی سی از او پرسید که آیا به نظر او سیاست های طالبان ریشهء مذهبی دارد ؟

... درینجا مسأله اسلام نیست . قرآن و سنت هم نیست ، مشکل واقعی اینست که در اینجا هر کسی ممکن است به طور ناگهانی هدف حملات وحشیانه قرار بگیرد . برای مثال افغان های که پشتون نیستند و سنت و فرهنگ پشتون ها را ندارند ، دچار یک وحشت دایمی اند . وضعیت طوری است که ممکن است کسی را در خیابان کتک بزنند .  مثلا زنی را  حجابش را کمی کنار زده تا نفس بکشد ، کتک خورده است . بنا برین وقتی که چنین اتفاقاتی می افتد ، به راحتی میتوان فهمید که مسأله مذهب نیست . چیزی فراتر از آن است که زندگی را برای اکثریت مردم غیر قابل تحمل کرده است .» ( 2 )  

در این زمینه نیز تفاوت میان رسومات ، سنت ها و فرهنگ جامعه قبیلوی پشتون ما با عنعنات ، سنن و فرهنگ سایر جوامع ( اتنی ها ) قبیلوی کشور ما در ارتباط محکومیت زنان به مقایسه گرفته شده که کاملا واقعیت عینی هم دارد .

در این راستا در ذهن حتا یک فرد عادی هم این سوال خلق می گردد که حاکمیت سیاسی مربوط به کدام جامعه ، طبقات و گروهی اجتماعی بوده که تا این سرحد زنان جامعه پشتون ما مورد محکومیت و اسارت خاصی قرار گرفته اند ؟

پاسخ این پرسش اینست که در امتداد تقریبا سه قرن اخیر به استثنای دو و یا سه مورد ، دیگر تمام قدرت های سیاسی دولت وغیره متعلق به جامعه پشتون ما بوده است که تا حال تاریخ شهادت می دهد . اما ، جان مسأله اینجاست که آیا از پائین ترین فرد پشتون تا بالا ترین آن از حاکمیت سیاسی و انحصار قدرت و بهره برادری از ثروت ملی و امثالهم در افغانستان برخوردار بوده اند و یا یک مشت ناچیز پشتون سالار خودکامه و اربابان ممتاز جامعهء پشتون کشورما ؟

هرچند در رأس قدرت های دولتی و سیاسی افغانستان یک تعداد حکام مستبد و انحصارگر پشتون در تمام تار و پود جوامع کشور اعم از تاجیک ، پشتون ، هزاره ، ازبیک ، ترکمن ، بلوچ و سایرین به صورت مطلق مسلط بودند که همه مردمان کشور را از ابتدایی ترین حقوق فردی ، مدنی ، اجتماعی ، اقتصادی ، اسلامی ، سیاسی ، فرهنگی و ... شان کاملا محروم ساختند .

 اما ، نا گفته نماند که اربابان خودکامه و حاکمان جابر پشتون که بعد از شاه زمان خان اغلبا دست نشانده اجانب بودند ، جامعه بیگناه و تحت ستم پشتون ما را به  نام خدمت به پشتون ها و اهل سنت و جماعت استثمار نموده ، هم فریب دادند . و بالای جامعه پشتون ما ظلم بیشمار را نموده که نه تنها بیشترین جبر بالای زنان پشتون از سوی نظام پشتون سالاری چند نفر ارباب پشتون صورت گرفته و میگیرد ، بل باز هم در افغانستان در هر مقطع شاهد زایش و پویش شاه شجاع ها ، امیرعبدالرحمن  ها ، نادر خان ها ، حفیظ الله امین ها ، نور محمد تره کی ها  و ... ملا محمد عمرها و حکام ضد ملی در افغانستان از میان جامعه پشتون بودیم و هستیم . لذا ، این کاملا حقیقت دارد که بیشترین و ظالمانه ترین جبر و حق تلفی در مورد زنان پشتون در افغانستان صورت گرفته و می گیرند که با دیگر ولایات کشور هرگز قابل مقایسه هم نیست .

وقتیکه آقای کرزی و همقطارانش ، طالبان وسایر قاتلین مردم و ناقضین حقوق بشر  را مطابق با اراده ملی و مصالح مردم افغانستان مورد محاکمه قانونی قرار نمی دهند ؛ آیا با این گونه سیاست خویش دشمنان ملت و به خصوص دشمنان شماره یک زنان کشور ما را حمایت نکرده است ؟

قطع کردن دست سارقین و شلاق زدن زنان :

بی بی سی بخش مجله آسیای میانه چنین گزارش می دهد :

« طالبان دست راست دو نفر از محکومین به جرم دزدی را در ملای عام قطع و زنی را به جرم زنا دره یا شلاق زده اند . از هفته گذشته تا حال این بار دوم است که مردم کابل شاهد چین مجازات شدید مجرمان از طرف اداره طالبان اند . » ( 3 )

بازهم به این خبر عطف توجه نماییم :

« از زمانیکه طالبان در 18 ماه پیش کابل را به تصرف خویش درآوردند ، این دومین مورد شلاق خوردن زنان در ملای عام و پنچمین مورد قطع دست محکومین به دزدی بود . دیروز دو مرد بجرم قتل در هلمند در ملای عام اعدام شدند . » ( 4 )

این گونه اعمال طالبان بیانگر مقررات بدوی عصر حجر است که مغایر کلام الهی « والعصر » و ضد موازین مشروع بین المللی و اعلامیه جهانی حقوق بشر بوده که آنها می خواستند افغانستان را به قهقرای کامل بکشاند .

اگر طالبان مسلمانان آگاه ، متعهد با دانش و « والعصر » و میهن دوست میبودند ، چرا برای از بین بردن انگیزه های اصلی دزدی و سایر جرایم به صورت عاقلانه و خردمندانه فکر و اقدام منطقی نکردند که خلاف کلام « والعصر » الهی ، مقررات جهانی ، اعلامیه حقوق بشر ، قانونمندی حکم زمان و تکامل  و مغایر مصالح ملی کشور ما ، دستان دزدان را قطع کردند و زنان را سنگسار نمودند ؟ 

خود کشی زنان بناء بر جبر طالبان :

یک منبع خبری دیگر در مورد علت خود کشی زنان چنین می نگارد:

« قرار گزارش کارمندان امداد بین المللی در ساحات تحت کنترون طالبی ها ، تعداد زنانی که به خود کشی دست میزنند ، رو به افزایش است . در بدترین حوادث خودکشی زنان نوع ماده  کیمیاوی قلوی مینوشند که گلون را سوختانده و سه روز طول می کشد تا انسان در اثر آن بمیرد . زنان قبل از تسخیر کابل بوسیلهء طالبان ، حدود نیمی از هشتاد هزار کارمند شعبات را تشکیل میدادند که در اثر مقررات سختگیرانهء طالبی ها از کار و تحصیل  محروم شده و در خانه زندانی می باشند . یکی از زنان خود را از طبقه پنجم یک ساختمان به پایان انداخت . زیرا چیزی برای خوردن نداشت . همچنان نسبت فقر شدید ، فحشا و جنایات افزایش یافته و حتی دختران هشت و نه ساله به تن فروشی میپردازند تا پولی برای خرید نان بیابند . طبق خبر افزایش خود کشی زنان در کابل در گزارش ملل متحد راجع به افغانستان نیز درج گردیده است . » ( 5 )

از گزارش فوق معلوم می گردد که عامل نخستین چنین فقر و فحشاء باید طالبان باشند که بعد از آن در افغانستان گسترش یافت . ایامیکه مسؤلین و زماداران دولت منجمله برای مردم کار پیدا نکند ، حد اقل رفاء اجتماعی جامعه را مد نظر نگیرد ، نهاهای زراعتی ، صنعتی ، تجارتی و تولیدی کشور مدرنیزه و سیل بیکاران را در آن جذب نکرده باشند ، دولتمداران فاقد رهبری سالم در جامعه باشند  ؛ آیا دزدی بناء بر فقر اقتصادی بالای تمام افراد جامعه سایه نخواهد افگند ؟  آیا بازهم سرقت ، فساد ، رشوه ستانی ، تن فروشی و ... از روی ناچاری روزگار بروز نکرد که این مصیبت در زیر سلطه ضعیف البنیاد حاکمیت مصلحتی آقای کرزی هم به صورت چشگیر رشد نموده است ؟

از طرف دیگر مبنی بر جبر وحشیانهء مرد سالاری در جامعه قبیلوی ما بوده که زنان از کوچکترین حقوق خودها محروم اند . وقتیکه یک دختر جوان و یا زن مجرد یک مرد مورد نظر خویش را می پسندد و بناء ازدواج مشروع را با وی میگذارد ، این چنین زن را به « تهمت زنا » شلاق می زنند . و یا احیانا یک تعداد زنان که هیچ وسیلهء دیگری برای نان پیدا کردن اطفال یتیم خویش ندارد ، مجبورا از راهی تن فروشی مخفیانه به سراغ نان میروند . نظام قضایی غیر مدنی کشور ما معضله تن فروشی و فحشاء را با ضرت و شتم و سنگسار خیابانی در محضر عام گویا حل می نمایند .

چرا طالبان عوامل اصلی فحشاء ، فساد اداری ، دزدی و جنایات دیگر را با عقلانیت ، آگاهی لازم و منطق زمانه جستجو نکرده و به حل اساسی آن  نپرداختند ؟

 آیا عامل اساسی چنین ناملایمات ، ناهنجاری های ، فقر اقتصادی ، اجتماعی ، معنوی ، سیاسی ، بحران کشنده و امثالهم ناشی از ساختار ضد دموکراتیک نظام حاکم در جامعه ما و سلطهء متحجرین و اسلامیستان ضد مدنیت نبود و حتا حال هم این بحران فربه تر نشده است ؟

آیا بازهم این نظام استبدادی اشرافیت مذهبی طالبی عصر حجر ، فاشیستان افراطی تازه به دوران رسیده و اجیران پاکستانی عامل  اصلی به وجود آوردن دزدی ، فساد اداری ، فحشاء ، زرع کوکنار ، ترویج قاچاق ، جنایات ، قتل عام های دسته جمعی و سایر بحران های خانمان بر انداز در افغانستان نشدند ؟

منع مکاتب خصوصی دخترانه :

مجله آسیای میانه بی بی سی چنین گزارش می دهد :

« جنبش طالبان کلیه مدارس خصوصی خانگی برای دختران را در کابل ممنوع اعلام کرده است . بعد از آنکه طالبان قدرت را در دو سوم افغانستان بدست گرفتند ، آموزش و پرورش دختران در کلیه مناطق تحت کنترول آنها ممنوع شد . ...

مولوی قلم ا لدین سخنگوی ادارهء امر به معروف و نهی از منکر گفت که این مدارس خصوصی با اصول اسلامی و قوانین طالبان مغایر بوده اند . » ( 6 )

آقای دای فولادی چنین  می نگارد :

حضرت رسول ( ص ) می فرماید :

« کسی که در راهی رود که در آن دانشی جوید ، خدا اورا به راهی سوی بهشت برد . » ( اصول کافی ، کلینی ، ج 1 ، ص 42 )

به همین ترتیب سیر ارزش یابی برای دانش و علم در گفته های امامان نیز قابل ملاحظه است . امام علی ( ع ) می فرماید :

« ای مردم بدانید کمال دین طلب علم و عمل بدان است . » ( همان ، ص 35 )

به این گفتهء امام جعفر صادق ( ع ) توجه گردد که می فرماید :

« دانشمندان وارثان یپغمبران اند . » ( همان ، ص 39 ) ( 7 )

سوال اینست که آیا حضرت رسول اکرم ( ص ) و امامان فوق الذکر در مورد تعلیم ، دانش و علم در جهت ساختن یک جامعه خردمند و شکوهمند  بر حق فرموده اند و یا اینکه رهبران طالبان با چنان گفتار و کردار و انفاذ شریعیت یزیدی خودها حق به جانب هستند ؟

همه می دانند که پس از سقوط امارت اسلامی طالبان در کشور ، تا کنون بیش از 200 مکتب دخترانه در مناطق پشتون نشین مظلوم ما از سوی طالبان دانش ستیز با افتخار خاص قبیلوی نابود گردیده اند .

این کاملا ثابت است که به هر اندازه که جنس مؤنث و اقشار اناث از نعمت تعلیم ، آموزش ، دانش ، تربیه ، سیاست ، فرهنگ وغیره محروم گردند به همان اندازه بر محکومیت و اسارت زنان افزده می شود و برعکس زن ستیزان چاق تر میگردند . مسلما که این امر بیش از پیش زیر بنای حاکمیت مرد سالاری ، تسلط فرهنگ قبیلوی و تداوم نظام استبدادی ارباب- رعیتی و فرسوده را استحکام بیشتر می بخشد .

آیا مسدود نمودن مراجع تعلیمی ، تربیه و آموزش بیانگر جوهر قبیلوی طالبان خرد ستیز در افغانستان نبوده و اکنون مکاتب دختران مناطق مظلوم پشتون نشین ما را با آتش نمی سوزانند ؟

آیا با چنین دشمنی نسبت به دانش ، تمدن عصر ، زایش تفکر نوین به معنای عام نمودن مطلق بی خردی ، علم ستیزی ، جهل ، تمدن ستیزی و ... در جامعه ما از سوی طالبان نبوده و نیست؟

شاد روان بیتاب جوهر تکاملی آدمیت را از ورای دانش و مکتب چنین می داند :

هر که مکتب رفت آدم می شود      نور چشم خلق عالم می شود ( 8 )

 و یا این شاعر ، نصیب شدن نعمات دنیا و آخرت را قبل از هر چیز مربوط به کسب بصیرت و علم در جوامع انسانی می داند :

ترا علم  در دین  و  دنیا  تمام       که کار تو از علم گیرد نظام ( 9 )  

و یا این شاعر فرزانه ، خرد و دانش را در رأس تمام مسایل مربوط به حیات تکاملی جامعه دانسته و اینگونه زبان شیوای خود را بر لب می کشاید :

خرد به همه نیکوییها سر است     تو چیزی مدان کز خرد برتر است ( 10 )  

فتوای قتل شیعیان و کنیز گرفتن دختران و زنان شان :

اسوشتید پرس در مورد صدور فتوای کشتن شیعیان و کنیز گرفتن زنان چنین گزارش می دهد :

« یک داکتر مقیم پاکستان موظف در گروه داکتران حقوق بشر به موسسات خارجی ، اعلام نمود تا در برابر این رفتار طالبان اعتراض کنند و ملل متحد نمایندگان کمکی خود را فرا خواند . این راپور تکاندهنده زمانی پخش گردید که طالبان بر شهرهای شمال غلبه یافتند و به باشندگان این مناطق نیز عین مقررات اختناقی بنام شریعت تطبیق خواهد شد و مکاتب بروی دختران بسته و زن ها از کار ممانعت خواهند گردید ، و اینست آنچه طالبان بنام صلح دست آورد خود قلمداد می کنند .

حکمروایی طالبان عبارت است از صلح در زیر چادر ، خانه نشین ساختن زنها و دختران افغان ، خاموش ساختن شهروندان که تحت ترور و دهشت طالبان قرار گرفته اند ، طالبانی که هر طور بخواهند بنام تطبیق شریعت اسلام بر سر مردم عمل می کنند .

طالبان دختر هشت ساله را بخاطر نداشتن چادری بشدت تحت لت و کوب قرار دادند و از آن ببعد دخترک هرگز از خانه پا بیرون نمیگذارد .

ملا عمر امیر طالب ها ، فتوای بیشرمانه و رزیلانه را به ایادی و اخلافش ابلاغ کرده که « نمره 17 مورخ 11 جمادی الاول برابر 11 سنبله 1377 » در نشریه ظالهء حزب الاسلام مربوط طالبان که در پاکستان بچاپ میرسد به نشر رسیده است . فشردهء فتوای کفر آمیز ملا عمر را کیهان چاپ لندن به نشر رسانیده است :

« ما امیرالمومنین امارت اسلامی افغانستان در استجابت استغار مومنان در رابطه با حکم مقدس ( شرح مقدس ) نسبت به روافض ( جمع رافض ها و عنوانی که سلفی های سنی به شیعیان میدهند ) هییچ نوع تمایزیر بین اینها ( شیعیان ) و رافضی های که سلف صالح محاربه با آنها را فرض واجب دانسته اند ، قایل نیستیم . حکم فوق شامل اولاد و عیالات آنها  نیز می شود ، و معامله با نسوان بعنوان جاریه ( کنیز ) اشکال شرعی ندارد . »

مفهوم سادهء این فتوا اینست که کشتن شیعیان بعنوان رافضی واجب است ، دختران و زنان شان را نیز بعنوان کنیز بگیرید و هرکاری می خواهید با آنها بکیند . »  ( 11 )

آقای دای فولادی نظر امام ابو حنیفه را چنین می نویسد :

« جامعه در هر زمان به امام ابوحنیفه ( رح ) ضرورت دارد که برای رد کرد مقام میرمنشی و افسر خزانه ، در جواب یزید ، یکی از والیان حکومت ، بگوید که :

« اگر یزید بگوید که دروازه های مسجد را بشمارم ، چنین نخواهم کرد چه جایی که فرمان قتل مسلمانی را صادر نموده و بگوید در آن مهر و تصدیق نمایم . » (  12 )

یکی از پیشوایان بزرگ اهل سنت و جماعت شاد روان علامه بزرگ شیخ محمود شلتوت در مورد برحق بودن مذهب شیعیان چنین فرموده است :

« مذهب جعفری که معروف به شیعه دوازده امامی است شرعا پیروی از آن جایز است ، مثل سایر مذاهب اهل سنت . پس سزاوار است که مسلمانان این حقیقت را درک کنند و از تعصب نابجا بدور باشند . زیرا دین الهی و شریعت او تابع مذهب خاصی نیست  و در انحصار هیچ مذهبی نمی باشد . بلکه همه در فتوای شان مجتهد و مورد قبول بوده اند . و جایز است کسانیکه خود اهل نظر و اجتهاد نیستند ، تقلید و پیروی به این مذاهب نمایند . و احکام فقهی آنها پیروی نمایند . و هیچ فرقی در این مورد میان عبادات و معاملات نیست . » (  13 )

در جای دیگر آقای دای فولادی فتوای امام ابوحنیفه بزرگوار را اینگونه نقل میکند:

« لانکفر احدا من اهل القبله » ( یعنی هیچکس از اهل قبله را کافر نمی دانیم ) ( 14 )

باز هم سوال اینست که آیا فتاوی و باورهای اسلامی و انسان دوستانهء امام ابوحنیفه ( رح ) و امام شیخ محمود شلتوت در مورد شیعیان برحق اند و یا حکم فرعونی و عملکردهای شؤنیستی طالبان در مورد تکفیر و حتا قتل عام شیعیان حق به جانب هستند ؟ 

تداوم تجاوزات جنسی بر زنان بی دفاع :

زمانیکه اوضاع سیاسی- اجتماعی یک مملکت یا ملت و یا یک جامعه از حالت عادی برهم خورد و به شکل منفی تکامل نمود و بحران خاصی آن را فرا گرفته ، باز هم در قدم اول مستضعفین جامعه متضرر و در کام نابودی فرو می روند . مثلا در جنگ های جهانی اروپا ، اشغال فلسطین توسط ارتش اسرائیل ، جنگ امریکا با ویتنام ، یورش نظامیان شوروی بالای افغانستان ، تجاوز عراق بر ایران ، جنگ در روندا ، جنگ صربستان بالای بوسنیا و سایر مناطق یوگوسلاویای سابق  و ... عملا به اثبات رسیده که بیشتر تلفات بالای اهالی بی دفاع و به خصوص زنان و اطفال ملت های این کشورها صورت گرفته اند . در جریان چنین جنگ ها ، کشتارها ، تجاوزات جنسی وغیره در حق زنان از جمله گویا « حق » طرفین جنگی به شمار می آمد . یعنی هر جانب جنگ که بر طرف مقابل جنگ غلبه حاصل کند ، عساکر و قوای غالب منجمله با انتقام گیری خویش زنان کشور و یا منطقه مغلوب را به اسارت گرفته و مورد تجاوزات جنسی سادیستی وغیره خودها هم قرار می دهند .

با درد و دریغ فراوان باید گفت که در ادامهء محکومیت و اسارت زنان در کشور ما طی این سه دهه بحران و جنگ تباه کننده قبل از همه کهنسالان ، زنان و اطفال تلفات و صدمات جبران ناپذیری را متحمل شده اند که زبانها از گفتار و قلم ها از نوشتار آن کاملا عاجز بودند .

 اما مضاف بر آن ، پس از کودتای هفت ثور حفیظ الله امین ، جنگهای گروهی مجاهدین بین هم ، هشت ثور حاکمیت دولت اسلامی مجاهدین ، امارت اسلامی طالبان و حتا در تحت حاکمیت چهار ساله آقای حامد کرزی تجاوزات بی مانند جنسی ، زجر ، شکنجه ، اسارت و امثالهم بالای زنان بی دفاع کشور ما صورت گرفته که حتا در موارد شاهد فروش زنان شوهردار و کشتار زنان نیز در وقت دولت اسلامی کنونی نیز بوده ایم .

گزارش دیدبان حقوق بشر که چند هفته اخیر ( نوامبر 1998 ) پس از اشغال شهر مزار شریف توسط طالبان است ، چنین می خوانیم :

« این گزارش از زبان شواهد عینی حوادث مفصل و دقیقی را در مورد ربودن و زنان و تجاوزهای جنسی بیان میکند . بیشتر قربانیان این جنایات هولناک دختران  جوان هزاره بودند که به وحشی ترین نحوی قربانی شهوت و بربریت طالبان قرار گرفتند . » ( 15 )

سوال اینست وقتیکه امارت اسلامی طالبان یک تعداد کسان را به جرم « زنا » یا دره و شلاق زدند و یا هم سنگسار نمودند ؛ این طالبان که دختران نو بالغ ، جوان و زنان شوهردار  تاجیک ، هزاره ، ازبیک ، ترکمن و سایر اتنی های غیر از تبار خویش را با زور اسلحه و ضرب سیم کیبلی مورد تجاوزات جنسی و سادیستی خودها قرار دادند ،  چرا تا حال آقای کرزی و آقای شینواری قاضی القضات این طالبان را مورد محاکمه قوانین داخلی و جهانی قرار نداده اند ؟

پرسش دیگر اینست با وجود که زنان محکوم پشتون در زیر شدید ترین اسارت نظام قبیلوی سربسته قرار دارند ، آیا تا کنون کدام زن پشتون مورد تجاز جنسی طالبان قرار گرفته است ؟

اگر هم باشد ، شاید خیلی ها اندک صورت پذیرفته است که من شخصاچنین مدرکی را مطالعه نکرده ام .

اما  ، چنین تجاوزات که از سوی طالبان بالای زنان تاجیک ، هزاره ، ازبیک ، ترکمن ، ایماق ، بلوچ  وغیره صورت گرفته اند ؛ آیا باز هم دلالت بر اثبات اعمال شؤنیستی ، ضد اسلامی و ضد انسانی خاص طالبان نمی کند ؟

 پس آنانیکه آگاهانه و غیر شعوری از طالبان حمایت کردند و عده یی هنوز هم دفاع می نمایند ، آیا نسبت به چنین جنایات جهان سوز طالبان در پیشگاه حق تعالی ، بشریت و وجدان ملی مردمان درد  رسیدهء افغانستان چه پاسخی دارند ؟

همکاری آقای حامد کرزی با طالبان :

آقای حامد کرزی و هفکران و طرفداران تباری شان در گذشته نه تنها قلبا با طالبان به خاطر تداوم حاکمیت تک  قبیلوی و تک تباری شان همکار بودند ، بلکه بعد از سقوط طالبان از قدرت با اشکال گوناگون آنان را مورد حمایت غیر مستقیم و حتا مستقیم نیز قرار دادند .

 همه به خاطر دارند که برخی از مقامات کدر رهبری طالبان که از سوی ائتلاف شمال و عساکر امریکایی گرفتار شده بودند ، با وساطت آقای کرزی و همفکران اش نه تنها از زندان و محاکمه قانونی آزاد شدند ، بلکه آینده آنان نیز از هر جهت تضمین گردید . از جانب دیگر تا حال آقای کرزی چهارمین نفر از کدر رهبری طالبان را که دستان شان به خون ملت افغانستان عملا آلوده اند ، به حیث اعضای سنای کشور منتصب نموده است .

آیا منطق و خرد انسانی می پذیرد که آقای کرزی با چنین تبانی ها ، ائتلاف ها ، سازش ها و سیاست خویش با دشمنان قسم خوردهء مردم افغانستان ، باعث حد اقل تأمین امنیت ، برقراری صلح ، گسترش بازسازی کشور و کاهش بحران کشور ما خواهد شد ؟

 این را باید پذیرفت که مبنی بر واقعیت های فرهنگ قبیلوی جامعه ما ، آقای کرزی با باورهای نژاد پرستی و قبیلوی خود نیز از طالبان و سایر پشتون سالاران تمامیتخواه بریده نمی تواند . زیرا ، فرهنگ و حاکمیت قبیلوی در تمام نهادی های معنوی ، اجتماعی ، مادی و اتنیکی کشور ما وجود دارند که شعور اجتماعی کل جامعه را تعیین می کند که همه افراد جامعه از قبیل تاجیک ، پشتون ، هزاره ، ازبیک ، ترکمن ، نورستانی ، تیموری ، بلوچ ، ایماق ، عرب ، پشه یی و ... حتا متأسفانه که اغلب روشنفکران آنها نیز با تبار اندیشی زیانبار و ضد ترقی آلوده می  باشند .

آری !

پرسش اساسی و دورانساز اینست که چرا به عوض قبیله پرستی ، نژاد سالارای و تعصبات مذهبی زیانبار ؛ شعار آگاهانه ، مسؤلانه ، متعهدانهء انسان سالاری و بشر دوستی را به زیر بنای فکری و عملی نهادهای اجتماعی ، مادی و معنوی جوامع افغانستان عزیز خودها به صورت عقلانی و با حکم قانومندی جبر تکامل زمان تبدیل نکنیم ؟

 آقای کرزی هم جهت انتخاب و قدرت گیری مجدد خویش در مقام ریاست جمهوری آینده کاملا به طالبان ، حزب اسلامی ، نژاد پرستان افراطی و القاعده نیاز دارد که در سدد آن است . از اینکه آمادگی مؤثر فکری و فرهنگی لازم  و سیاسی در بین دولت مداران وجود ندارد ؛ هرگز انتظار آن نمی رود که آقای کرزی و همکاران شان به نفع نهادینه سازی جامعه مدنی ، تساوی عادلانه حقوق اتنی ها ، اصلاحات بنیادی واحدهای اداری کل کشور ، نابود کشت خشخاش ، قطع قاچاق ، شکوهمندی اجتماعی ، تأمین امنیت ملی ، صلح پایدار ، رشد متوازن اقتصادی ولایات کشور ، برابر حقوق زنان ، احیای عناصر وحدت ملی ، همبستگی دینی – مذهبی ، محاکمه قانونی طالبان و همفکران شان و ناقضین حقوق بشر و همچنان تحقق نظام دموکراسی  کدام اقدام صادقانه و عملی و پیگیر را نمایند .

 پس گفته می توانم که هر گونه تماس مصلحتی و حمایت آقای کرزی و دولت مداران کشور ما با ملا محمد عمر ، گروه طالبان و سایر قاتلان مردم ، مغایر خواست ، اراده و آرمان های مردم افغانستان می باشد .  پس مصالح کشور و منافع ملی مردمان افغانستان ایجاب میکند که در این راستا آقای کرزی و همکاران شان ناگزیر اند که از اراده آحاد ملت افغانستان صادقانه و پیگیرانه تابعیت نمایند تا جرم ملی را مرتکب نگردند . و برعکس مصدر خدمات سازنده ، مسؤلانه و بدون هرگونه تبعیض برای تمام اعضای  ملت افغانستان اعم از مسلمان و غیر مسلمان کشور واحد ما گردند تا افتخار تاریخ کشور را نیز صاحب شوند .

منظور از دیدار با ملا محمد عمر چیست ؟

به نظر می رسد که هدف از دیدارهای علنی و مخفی آقای کرزی و سایر همکاران و همفکران اش این نیست که واقعا روند صلح به صورت اساسی تحقق یابد ، امنیت کامل در کشور تأمین گردد ، جریان باز سازی به صورت صحی گسترش یابد ، حقوق زنان با مردان مساوی عملی گردد ، اعلامیه جهانی حقوق بشر رعایت شود ،  قانون اساسی دموکراتیزه گردد ،  تساوی عادلانه حقوق اتنی های کشور در حاکمیت سیاسی کاملا رعایت گردد ، جنایت کاران قانونا محاکمه و مجازات شوند ، دست غارت اجانب از کشور کوتاه شود ، یک سیستم دموکراتیک پارلمانی به صورت قانونی نافذ گردد ، نهادهای سازنده وحدت ملی سامان دهی شود ، پایه های نظام دموکراسی خلق شود ، آزادی و استقلال افغانستان توسط نیروهای عینی مردم کشور ما آگاهانه تضمین گردند ؛ بلکه غایه اینست که تمام قدرت های سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، نظامی ، مدنی  و نظایر آن در زیر نام های تحقق « دولت با قاعده وسیع ملی » ،  « جامعه مدنی »  ،  « وحدت ملی » ، « تطبیق اعلامیه جهانی حقوق بشر » ، « تساوی حقوق زنان با مردان » ، « نظام دموکراسی » بازهم مثل  سه قرن آخر  در زیر سطیرهء زمام داران فئودالی ، طبقاتی ، خاندانی یک تبار مشخص آنهم تحت حمایت دایمی قوای خارجی قرار گیرد .

اما قبل از همه آقای کرزی نیاز دارد که  طالبان را از محاکمه ملی و بین المللی نجات دهد و تا در آینده از نیروی طالبان و سایر همفکران و تبار اندیشان خویش به مثابه پشتوانه نظامی ، اتنیکی ، مذهبی ، اجتماعی ، فرهنگی وغیره نیز مستفید گردد و زمینه های همه جانبه حاکمیت تک محوری و تک تباری را باحمایت اجانب نیز در افغانستان آماده نماید . و اینجاست که افغانستان را به حیث یک پایگاه دایمی ناتو و قدرتمندان انحصارگر جهان و پاکستان تبدیل خواهند نمود .

چنانچه تقلب کاری در جریان لویه جرگه اضطراری ، تصویب قانون اساسی ، انتخابات مقام ریاست جمهوری ، انتخابات پارلمانی و ... تا حال از سوی آقای کرزی و طرفدارانش عملا ثابت شده که نه مسأله صادقانه تأمین امنیت ، استقرار صلح پایدار ، بازسازی نهادهای اجتماعی ، ایجاد و تحکیم یک نظام قانونمند ، جامعه مدنی ، وحدت ملی و تحقق نظام مردم سالاری برای تمام اتنی های ساکن و تابع در افغانستان  مطرح بوده ، بلکه تداوم انحصار حاکمیت تک تباری سازمان یافته ، مجرب با پشتوانه بیگانگان در زیر نام « جامعه مدنی » و تحقق « دموکراسی » هدف است و بس .

یک بار دیگر ، در آخر باید گفت که فعلا یکی از مقاصد دیدار آقای کزی با رهبر طالبان ملا محمد عمر تبریه کردن همهء گروه طالبان از محاکمه و مجازات قانونی در کشور می باشد که متأسفانه آقای حامد کرزی و سایر قبیله سالاران شان روی آن عمیقا کار می نمایند . و این امر خطر دیگری را متوجه تمامیت ارضی ، استقلال ، روند بازسازی کشور ، مصالح مردم و نهادینه سازی وحدت ملی در افغانستان خواهند نمود و بحران ملی کشور را بازهم گسترش خواهند داد . 

صلح خوب است ، اما کدام صلح ؟

بلی !

مردم افغانستان بی نهایت از جنگ ، بی سرنوشتی ملی و بحران فزاینده و تباه کنندهء سه دههء اخیر کشور شان قطعا خسته شده و همه هست و بود خودها را از دست داده اند . لذا ، این مردم بی وارث و آلام رسیده ما نیاز به صلح فوری و اساسی و بدون هرگونه قید و شرط دارند .

تاکنون سیاست های اداره موقت ، انتقالی و دولت اسلامی افغانستان و حامیان بین المللی شان در مورد صلح با طالبان ، حزب اسلامی و القاعده و کلیه ناقضین حقوق بشر و قاتلین مردم افغانستان به نفع استقرار صلح  و تأمین امنیت  و همبستگی لازم  ملی هرگز تمام نشده است ، بلکه زمینه های تجدید سازمان ، ترور و حتا جنگ های مسلحانه آنان در مقابل قوای ائتلاف بین المللی ، دولت افغانستان ، امدادگران خارجی و مردمان عادی کشور نیز بیشتر آماده شده اند .

 جالب است که از یکطرف آقای کرزی و همقطاران شان برخی از طالبان و افراد حزب اسلامی را به صورت علنی در ارگان های تقنینه ، اجرائیه ، قضائیه و حتا نهادهای مدنی جامعه نیز جذب نموده اند . و از سوی دیگر بخشی دیگری از طالبان و افراد حزب اسلامی به مخالفت ، گسترش بی امنیتی ، ترور ، آتش سوزی مکاتب دخترانه ، گروگانگیری ، قاچاق ، چپاول و کشتارهای بی رحمانه علیه دولت کنونی و مردم افغانستان و قوای ائتلافی ادامه می دهند . آیا این صلح است ؟

یک پرسش اساسی اینست که آیا ائتلاف بین المللی تحت سرپرستی امریکا حاضر اند که دست پروردگان شوم خویش طالبان ، حزب اسلامی و القاعده و سایر اجیران خویش را به برقراری صلح و تأمین امنیت در افغانستان عملا وادار و تشویق نمایند ؟

آیا پاکستان صادقانه حاضر است که طالبان ، حزب اسلامی و القاعده را جهت تأمین صلح و امنیت مجبور نموده و دشمنی خود را عملا  علیه مردم و خاک افغانستان کنار بگذارد ؟

پس از تجارب چهار سال گذشته عملا ثابت گردیده که هر سه  دولت مصحلتی زیانبار آقای کرزی و خارجیان حاکم در امور افغانستان حاضر به استقرار لازم صلح ، تأمین امنیت و حل اساسی بحران کشور ما نشدند ؛ و هر کی در پی منافع خاص خود بوده و می باشد و همچنان بازی دیگری را متوجه افغانستان نموده اند .

اصولا ملاقات و دیدار با ملا عمر و یا سایر دشمنان مردم و کشور ما منتفی نیست . اما مشروط بر اینکه هدف از اینگونه ملاقات مبتنی بر اراده ، خواست ها و آرمان های مردم افغانستان بر اساس عقلانیت ، خردمندی و به صورت عملی منجر به تأمین امنیت ، استقرار صلح دایمی ، تسریع بازسازی کشور ، شکوهمندی اجتماعی ، پویایی فرهنگی ، احیای مجدد پایه های وحدت ملی ، رشد اقتصاد ارگانیک و نهادینه سازی پیش شرط های دموکراسی در افغانستان گردد .

اگر زمامداران دولت کنونی کشور ما تحت ریاست آقای کرزی و ائتلاف بین المللی  و به خصوص ایالات متحدهء امریکا  خواهان صلح بنیادی ، تأمین امنیت لازم ، حل صادقانه بحران فوری در افغانستان می باشند ؛ واجب است که قبل از همه مسایل خط دیورند را با اراده و خواست های مردمان  افغانستان و مردم مرزی خط دیورند و دولت با پاکستان به صورت قطعی و اساسی حل نمایند .  تا دشمنی پاکستان ناشی از این ناحیه عملا نسبت به افغانستان ختم گردد . در این صور است که پاکستان هم به سازماندهی و تربیه طالبان ، افراد حزب اسلامی و القاعده نخواهد پرداخت و دست آنان را از  ترور و کشتار در امور افغانستان کوتاه خواهند نمود .  اینجاست که با ایجاد دوستی با پاکستان برای مردم افغانستان فرصتی بدست خواهد آمد که گام های لازم را در جهت برقراری عملی صلح ، تأمین امنیت ، تسریع بازسازی کشور به نفع استحکام پایه های یک مرکزیت دولت دموکراتیک ملی ، کشور آزاد ، مستقل و  نهادینه سازی جامعه مدنی ، وحدت ملی و دموکراسی  بردارند . در غیر حل اساسی بحران خط دیورند بین افغانستان و پاکستان ، هیچگاهی مردم ما و افغانستان جنگ زده از خطر تباه کنندهء طالبانیزم ، وهابیزم ، اخوانیزم ، فاشیزم ، تروریزم القاعده و گروه های ضد دموکراتیک در امان نخواهند بود .

 در نهایت باید باردیگر احترامانه پیشنهاد نمود که :

1-  میکانیزم و سیاست های این چهار سال اخیر اداره موقت ، انتقالی و دوست اسلامی افغانستان مصلحتی ناسالم بوده و چندان سازنده تمام نشده است . لذا ، افغانستان به یک بافتار سازنده سیاسی همه جانبهء ملی طبق ضرورت زمان و خواست مردم نیاز دارد تا حلال اساسی و منطقی بحران کشور و جامعه ما باشد . این بافتار و میکانیزم بدون بنیاد اندیشه علمی ، دموکراتیک ، عقلانیت زمان و برنامه سیاسی همه شمول ناممکن است که ایجاد گردد .  تفکر دموکراتیک و ملی بدون عناصر دموکراتیک و امین در متن ساختار سیاسی دولت ، جامعه  و اراده و نقش محوری مردم از پائین در قدرت سیاسی به حکم ویرانی جامعه و کشور خواهد انجامید . پس باید تفکر دموکراتیک و ملی در وجود شخصیت ها و از طریق نهادهای مدنی و دموکراتیک و با توجه با ارزش های سازنده اسلامی و رسومات پسندیده و مثبت جامعه رهگشا و ایجادگر نهادینه سازی ساختار حاکمیت سازندهء ملی ، عقلانی ورزی نهادهای اجتماعی ، معنوی ، مادی و رشد سازنده جامعه مدنی به  سوی ایجاد نظام دموکراسی در افغانستان عزیز باشد .

2-  تا کنون آقای کرزی و همکاران هر سه دولتش قادر به تشکیل یک حاکمیت ملی- دموکراتیک که ممثل اراده آگاهانه و خواست دل انگیزانهء تمام مردم ما باشد ، در افغانستان قادر نشده است و همه حکومات وی مصلحتی غیر لازم و ائتلافی نامناسب بودند .

 منطقی خواهد بود که عناصر دموکراتیک صادق ، دورانساز ، با تجربه و پیکارگر با اراده و خواست مردم و همچنان با تناسب و شعاع وجود اتنیکی در بطن میکانیزم حاکمیت سیاسی دولت عملا حضور یابند تا به نیازمندی قانون تکامل عصر و با توجه به شرایط عینی و ذهنی جامعه پاسخ مثبت ارائه نمایند .

3-  حضور عملی نیروهای مسلکی ، ملی ، با تجربه ، متعهد ، وفادار ، مبتکر و سازندهء دموکراتیک در کدرهای مهم نهادهای مادی ، اجتماعی و معنوی کشور مطابق خواست و همه پرسی مردم  سامان دهی گردد .

4-  برنامه های بازسازی کشور بر اساس اولویت ها ، ضرورت های عامه مردم  با کمک های صادقانه نهادهای داخلی و خارجی تسریع گردند .

5-  اقتصاد بازار آزاد مبنی بر مصالح کشور و تقویه سکتور اقتصاد ارگانیک ملی افغانستان و با مساعدت های لازم  موسسات جهانی تدارک یابند تا بنیاد یک اقتصاد تجارتی مثبت ملی در بستر رقابت سازنده ملی و خارجی تبارز نماید و تا از این رهگذر هم بنیاد انباشت سرمایه های لازم ملی در کشور صورت گیرد .

6-  سکتور زراعت با امکانات جدید عصر جوامع بین المللی و مصالح طولانی مدت مردم افغانستان سامان دهی و مدرنیزه گردد . تا تولیدات  رزاعتی اقتصاد تجارتی نه تنها رفع نیازمندی مردمان داخل کشور ما را نمایند ، بلکه یک بازوی نیرومند  و استوار صادر کننده تولیدات زراعتی در خارج نیز باشد .

7-  کارهای استخراج معادن ، گاز و نفت با کمک سرمایه داران داخلی و غیر مغرضانه خارجی باید به صورت علمی ، مفید و نیازمندی جامعه آغاز شوند ؛ تا زیربنای تکامل صنایع جدید در افغانستان خلق گردد.

8-  برنامه های کوتاه مدت و دراز مدت رشد نهادهای مادی ، معنوی و اجتماعی جهت حل اساسی بحران های اجتماعی ، مادی ، معنوی جامعه افغانستان عملا روی دست گرفته شود .

9-  اراده و خواست مغرضانه اجانب با هر شکل و شیوهء که باشد از بالای مردم و حاکمیت سیاسی افغانستان به طور قطعی رفع گردد و دوستی متقابل فی مابین افغانستان و تمام کشورهای جهان به صورت عادلانه ، دموکراتیک ، قانونی و عملی ایجاد گردد .

10-  جوامع بین المللی ، سازمان ملل متحد و سایر نهادهای مشروع حقوق جهانی به صورت قانونی و عملی تضمین نمایند که در آینده هیچ کشور خارجی در امور افغانستان مداخله غرض آلود و استعماری و اسارتبار نکند .

11-  سرمایه گذاری لازم خارجی جهت استفاده معقول و منطقی از منابع داخلی کشور ما به کار گرفته شود تا نهادهای طبیعی « انباشد سرمایه » داخلی جدید تولد گردند .

12-  جانیان جنگی و قاتلین مردم ما باید در دادگاه ملی و بین المللی محاکمه و مجازات گردند تا از یک طرف قانون تطبیق شده  باشد و « فرهنگ قانون » خلق گردد ؛ و از سوی دیگر عبرت برای آیندگان نیز باشد .

13-  تلفات جانی و خسارات مادی و معنوی که در ا ثر یورش ها و جنگ های تحمیلی و مداخلات کشورهای خارجی طی سه دههء اخیر به خصوص روسیه ، پاکستان و سایرین در افغانستان صورت گرفته و هنوز می گیرند ، باید همه آن به صورت عملی جبران گردند و دوستی صادقانه آنان با ملت افغانستان عملا ضمانت قانونی و اجرایی لازم را حاصل نمایند .

14-  قانون اساسی کشور طبق خواست ، اراده و آرمان های مردم کشور ما و منطق زمان دموکراتیزه گردیده و مورد تطبیق قرار گیرند .

15-  به خاطر حفظ دین ناب اسلام ، قانونا و عملا مجاز نباشد که از دین و مذهب استفاده فردی ، خداندانی ، طبقاتی ، حزبی ، قومی ، سمتی ، ایدئولوژیکی ، اتنیکی ، فرهنگی ، سیاسی وغیره به نفع استبداد های کهنه و جدید صورت گیرد . و همچنان نهادهای دینی و مذهبی از آلودگی نهادهای دولتی و سیاست در امان باشند .

16-  تمام اتنی های ساکن و تابع در کشور حق دارند که به فرزندان شان در مکاتب به زبان های مادری خویش به درس ، تعلیم ، آموزش و امثالهم بپردازند و زبان های دری ، پشتو و ازبیکی رسمی تقویت گردد . و کثرتگرایی فرهنگی قانونا و عملا بدون هرگونه تبعیض در هر نقطه کشور ما رعایت گردند .

17-  کاملا واجب است که سرمایه گذاری خصوصی از طریق سرمایه داران داخلی با حمایت و تشویق دولت افغانستان در هر ولایت افغانستان روی دست گرفته شود تا زمینه های رشد متوازن اقتصادی ولایات ، روستا ها و قریه های کشور ما در آینده مساعد گردد .

18-  ائتلاف بین المللی ، سازمان ملل متحد قدرت های غربی در رأس آن ایالات متحده امریکا باید صادقانه مطابق به خواست مردم افغانستان و مردم قبایل سرحد خط مرزی دیورند ، مسأله بحران خط دیورند را فی مابین افغانستان و پاکستان به صورت همه جانبه و دموکراتیک حل نمایند تا از این رهگذر مرض سرطان خبیثهء تروریزم طالبانی ، اخوانی ، وهابی و القاعده به صورت اساسی برطرف گردیده و ازین جهت پایه امنیت و صلح در افغانستان ایجاد گردند .

19-  انحصار حاکمیت تک تباری ، تک قبیلوی ، تک حزبی ، تک خاندانی و تک فردی به صورت قانونی و عملی از تمام نهادهای مادی ، اجتماعی و معنوی جامعه در افغانستان زدوده شوند .

20-  ادامه کشت کوکنار ، قاچاق و تجارت مواد مخدره در انحصار مافیایی بین المللی و قدرتمندان داخلی افغانستان می باشند که باید بدون قید و شرط قطع گردد و زمینه های لازم کاریابی زراعتی و برای زارعین کشور به صورت استوار و مفید تدارک گردند . و هچنان از این جهت هم پایه های صلح ، امنیت ، ثبات سیاسی و بازسازی کشور تسریع گردیده و تا به کاهش بحران کشور منجرد  شود .

21-  نهادهای قضایی ، اجرایی ، تقنینیه افغانستان از اساس مطابق معیارهای مترقی بین المللی ، مدنی ، عصر خرد و عقلانیت دوران ساز به صورت قانونی ، عملی ، مسالمت آمیز ، تدریجی با آگاهی ، خواست ، اراده و آرمان های مردم افغانستان عادلانه و دموکراتیزه گردد . تا زمینه های لازم « قانونیت » و منطق « فرهنگ  مدنی » هر سه قوایی دولتی « مدرن » در بستر حیات اجتماعی ، مادی و معنوی جامعه افغانستان به صورت مستحکم و اساسی ایجاد و نهادینه گردند .

 

خدا آن ملتی را سروری داد     که تقدریش به  دست خویش بنوشت

به آن ملت سرو کاری ندارد     که  دهقانش   برای  دیگران  کشت

و من الله توفیق

پایان

15/4/2006م

_____________________________________________________________

پاورقی :

( 1 ) -  ص 5 و6 نقض حقوق زن در افغانستان / شورای مهاجران افغان / 19مارچ کابل – رویتر- رادیو آزادی ، پروگرام تاجکی – پراگ .

 ( 2 ) - ص 7  نقض حقوق زن در افغانستان / شورای مهاجران افغان / 13 اکتوبر 1997 لندن – جام جهان نمای بی بی سی

 ( 3 ) - ص 10 نقض حقوق زن در افغانستان / شورای مهاجران افغان/27 فبروری 1998 کابل – مجله آسیای میانه ، بی بی سی

 ( 4 ) - ص 10 نقض حقوق زن در افغانستان / شورای مهاجران افغان / 24 اپریل 1998کابل – مجله آسیای میانه بی بی سی

( 5 ) - ص 10 نقض حقوق زن در افغانستان / شورای مهاجران افغان جولیان وست خبرنگار روزنامه تلگراف لندن 17 می 1998 کابل

( 6 ) - ص 11 و 12 نقض حقوق زن در افغانستان / شورای مهاجران افغان /16 جون 1998 کابل – مجله آسیای میانه بی بی سی .

( 7 ) - ص 38 / ایمان و آزادی ، مؤلف : دای فولادی ، چاپ : اول ، بهار 1382

( 8 ) - ص 115 زنان در چشم انداز آئینهء تاریخ تمدن جهان ، نگارنده : غلام سخی ارزگانی/ حوت 1383 خورشیدی ( مارچ 2005 ) / محل چاپ اول: شهر هامبورگ آلمان .

( 9 ) - ص 114 زنان در چشم انداز آئینهء تاریخ تمدن جهان ، نگارنده : غلام سخی ارزگانی/ حوت 1383 خورشیدی ( مارچ 2005 ) / محل چاپ اول: شهر هامبورگ آلمان .

( 10 ) - ص67 زنان در چشم انداز آئینهء تاریخ تمدن جهان ، نگارنده : غلام سخی ارزگانی/ حوت 1383 خورشیدی ( مارچ 2005 ) / محل چاپ اول: شهر هامبورگ آلمان .

( 11 ) - ص 12 نقض حقوق زن در افغانستان / شورای مهاجران افغان / 5 اگست 1998 اسوشتید پرس

(  12 ) - ص 157 / قلمرو استبداد ، مؤلف : دای فولادی / چاپ دوم : میزان 1382

(  13 )- ص 411 / صحنه های خونین از : تاریخ تشیع در افغانستان / مؤلف :حسینعلی یزدانی ( حاج کاظم ) تاریخ چاپ :1370

( 14 ) - ص 337/ قلمرو استبداد ، مؤلف : دای فولادی / چاپ دوم : میزان 1382

 ( 15 ) -  ص 14 ... گزارش ناظرین حقوق بشر نوامبر 1998 شبکهء انترنتی .

  


بالا
 
بازگشت