از میان گپ های استخوانسوز وطن ؛

یک چند گپ از دیار اندوهگین هلمند !

 

سخی ارزگانی ( افغانستان )

 

   ولایت هلمند یکی از ولایات جنوبی و گرم افغانستان می باشد که درجه حرارت در تابستان بین 48 تا 54 درجه سانتی گریت می رسد . جمعیت این ولایت متشکل از اتنی های پشتون ، هزاره وغیره بوده و نفوس این ولایت در حدود 105 میلیون است  که از جمله 35 هزار نفر آن هزاره و اندکی سایر شعیان می باشند . ولسوالی های این ولایت قرار ذیل می باشد :

1- نوزاد ، 2- موسی قلعه ، 3- واشیر ، 4- سنگین ، 5- گرشک ، 6- نادعلی ، 7- ناوه بارکزایی ، 8- گرمسیر ، 9- خانشین ، 10- دیشو (غیر فعال ) ، 11- باغران ( غیر فعال )  و 12- کجکی ( غیر فعال ) می باشند .

 

اشغال سه ولسوالی توسط طالبان :

   طورئیکه همه می دانند ولایت هلمند یکی از ولایات جنوبی کشور است که از آغاز تا حال

  طالبان در آن نفوذ داشته و دارای پایگاه اتنیکی می باشند . در میان دوازده ولسوالی ولایت هلمند ، ولسوال های دیشو ، باغران و کجکی غیر فعال بوده که از کنترول ادارهء ولایت هلمند خارج می باشند . یعنی از چندین ماه به این طرف است که این سه ولسوالی یاد شده در « اشغال طالبان » قرار دارند و تمام مقررات « امر و نهی » طالبان بالای آن مناطق به مورد اجراء قرار گرفته که در قدم نخست « دروازه های معارف و مکاتب » را به روی فرزندان مردم آن ولسوالی های ولایت هلمند بسته کردند . باید گفت که کلا بدون نفس شهر ولایت هلمند و مراکز 9 ولسوالی دیگر حوالی آن چندان از امنیت برخوردار نمی باشند ؛ و همچنان متأسفانه که تشنج ، بی امنیتی  و دامنه جنگ در این ولایت رو به گسترش است .

    راه ترافیکی هلمند- قندهار نیز گاه گاهی در جریان روز بعضی موترهای پولیس ، مامورین دولتی و قوای ائتلاف که قبلا توسط جواسیس طالبان نشانی شده ، نیز از فاصله دور با « ریموت » منفجر می گردند . منجمله وقتیکه در هفتهء اول ماه جون من و رزمنده جان دخترم با چند نفر دیگر در یک موتر شخصی از هلمند به طرف قندهار می رفتیم ، دو ساعت بعد تر موتر پولیس دولتی توسط طالبان منجفر شدند و به تعداد « چهار نفر » پولیس در این واقعه کشته شدند .             همچنان دو هفته بعد که از قندهار جانب هلمند در حال حرکت بودیم ، در مسیر راه  لاری و کامیون را مشاهده نمودیم که در حال حریق بودند و این عمل هم توسط  طالبان صورت گرفته بودند . خلاصه اینکه طالبان جواسیس قومی خودها را در میان رانندگان تکسی ، لاری و سایر وسایل نقلیه و حتا در بین پولیس و افراط  دولتی و اجتماعی نیز دارند که قبلا  موترها و اشخاص مورد نظر شان را نشانی نموده به طالبان اطلاع می دهند .

   به تاریخ 28 جون در یک حمله غافلگیرانهء طالبان که بالای پولیس امنیتی و قوای ائتلاف در ولسوالی موسی قلعه ولایت هلمند صورت گرفت ، به تعداد 12 نفر طالبان کشته شدند. اکنون به مناسبت تشدید اوضاع جنگ و افزایش حملات طالبان ؛ سران قبایلی درگیر جنگ ، وکلایی ولایات هلمند ، ارزگان ، قندهار ، زابل و غزنی از طرف آقای حامد کرزی به کابل فرا خوانده شده و جهت جلو گیری از گسترش جنگ های سران قبیلوی ، حملات طالبان و تأمین امنیت از روز 27 ماه جون تا 2 جولای 2006 م جلسه نمودند .

   یکی از علل ناآمنی و گسترش قدرت طالبان در ولایت هلمند اینست که اربابان و سران قبیلوی پشتون باهم مشغول « جنگ های قبیلوی » اند که هر کدام نه تنها می خواهد یکه تاز میدان باشد ، بلکه بر زرع خشخاش ، تولید مواد مخدر و قاچاق نیز « تسلط » حاصل نماید . و همچنان تا جائیکه به « نفع شخصی سران قبایل » بود از دولت و قوای ائتلاف « حمایت »  می دارند و اگر نبود ، نمی کنند و حتا بر علیه آنها نیز قرار می گیرند . طالبان هم از این فرص استفاده نموده ، نه تنها « امنیت  » را برهم زده ، بلکه سه ولسوالی را نیز از کنترول دولت خارج نموده ، بر قسمت از زارعین کوکنار ، تولید مواد مخدره و قاچاق نیز غلبه خاصل کرده اند .

 

بازی جدید :

   هرچند پس از مسؤلیت نیروهای امریکایی در این اواخیر قوای انگلیسی در این ولایت همراه با پولیس امنیتی مبارزه علیه تروریستان طالبی- القاعد را به عهده گرفته اند . ولی از میان بازی های کهنه و نو که تا حال در امور افغانستان از سوی دست اندرکاران بومی و خارجیان حاکم با اشکال مختلف مروج اند ، بازهم یک « بازی جدید » را بنده به چشم سر مشاهده نمودم :

   روزی در اوایل ماه جون ( ماه جوزا ) سال جاری قوای تازه وارد انگلیسی مهمات نظامی و لوژیستکی را که گفته می شود در « ظاهر امر» غرض اکمالات نیروهای امنیتی پولیس دولتی به ولایت هلمند انتقال و تحویل دادند . بعد از چند ساعت از یک مرجع به دفتر حکومتی ولایت هلمند خبر داد که طیاره نظامی انگلیسی مهمات را به منطقهء تحویل داده است که در آن جاه خارج از کنترول امنیتی پولیس ولایت هلمند بوده و تحت  نفوذ  مخالفین دولت می باشد . سپس از پیگیری قضیه ، بالاخیره مؤظفین امنیتی انگلیس در جواب گفتند که ما برای منطقه امنیتی پولیس ولایتی مهمات را از طیاره پایئن نمودیم و بعد فورا از منطقه خارج شدیم و بیشتر از این چیزی را نمی دانیم .

آیا از میان گپ های استخوانسوز وطن اینهم یک گپ اندوهگین فرسایشگر و یک بازی جدیدی نسبت به سرنوشت آینده مردم مصیبت زده در ولایت هلمند نیست ؟

 

تنش های قبیلوی :

   همچنان ناگفته نباید گذاشت که علت « عمدهء » نا آرامی ها و بی امنیتی در ولایت هلمند ناشی از اختلافات سران قبیلوی فی ماین قبایل نورزایی ، علی زایی ها ، بارکزایی وغیره نیز می باشد که « تسلط  و  انحصار»  کشت کوکنار ، تولید مواد مخدره و قاچاق در نزاع آنها ذیدخل بوده که حتا از ترور و کشتن یک دیگر دریغ نمی ورزند . مثلا کشتن سی نفر از خانواده داد محمد ( وکیل ولایت هلمند در شورا ) توسط مخالفین آن در هلمند از همین مسأله « رقابت »  سران قبیلوی می باشد که موجب تنش ها و نبردهای خونین قبیلوی میان جانبین گردیده است . مسلما که در هر بخش قبایل نورزایی ، علی زایی و بارکزایی ، طالبان « تربیه شده » از پاکستان نقشی را هم در این راستا به عهده دارند که گروه های طالبان متعلق به گروه های طایفوی فوق می باشند که مقاصد  ضد ملی خویش را در این تنش مطابق با « سیاست های پاکستان » برآورده  می نمایند .

    و یا اینکه ملا شیر محمد والی سابق هلمند که نماینده مردم آن ولایت در شورا می باشد ؛ موصوف ، ملیشه های قبیلوی را با خود همراه دارد که به سبب « دشمنی قبیلوی »  بر ضد سران قبیلوی مخالف خویش که آنها نیز از همچون صفات ضد ملی برخوردار هستند به تشدید بحران ، گسترش بی امنیتی و حتا کشتار همدیگر دست دارند . این وکیل صاحب شورای ملی به نحوی از انحاء از « حمایت » دولت نیز بهره مند می باشد .

   از طرف دیگر سران رقیب قبیلوی و سایر دست اندرکاران ارتشاء ، ترویج بی امنیتی ، دزدان محلی و قاچاق نیز از همچو سیاست چندگانه در رابطه با نیروهای دولتی و قوای ائتلاف استفاده برده و با مراکز مافیای داخلی و خارجی نیز به  طور منظم همکاری دارند  و عامل بیشتر بی امنیتی و سایر مسایل بحران در جامعه  می گردند . به این صورت ، ناآرامی و بی امنیتی ولایت هلمند در قدم نخست مربوط به « اختلاف سرای » قبیلوی پشتون بوده  که مسلما مسأله  رقابت « انحصار » مواد مخدر نیز نقش خودر در این زمینه دارد . در این آخرین تحلیل ، اختلافات سران قبیلوی موجب اصلی « بی امنتی » و « جنگ » در ولایت هلمند می باشد که از کنترول پولیس دولتی و قوای ائتلاف نیز خارج بوده و دولتمردان هم بناء بر عدم « برنامهء سازنده و ملی- دموکراتیک » خویش از حل همچو مسایل نیز عاجز می باشند .

 

مشروعیت طالبان در حاکمیت :

   صحنهء کتمان ناپذیر دیگر را که طالبان به حیث نمایندگان مردم در شورای ولایتی ولایت هلمند حضور دارند ، عملا مشاهده نمودم که قبلا شاهد چنین صحنه عینی در این کشور بی حاصب خویش نبودم .

   یک روز ضرورت عاجل پیش آمد که یک مطلبی را به یک مرجع ارسال نمایم و روی این ملحوظ  به سراغ جای کافی- انترنت شدم که متأسفانه در ولایت هلمند این نهاد شخصی وجود نداشت . بالاخیره ناگزیرا از طریق شخص با صلاحیت دیگری و آنهم با پوشیدن کلاه بلوچی ، پیراهن- تنبان ، با پتو ، سر و روی ژولیده ، با چپلک معمولی و به حالت « اضطراب » به مقر شورای ولایتی هلمند رفتیم . آن شخص با نفوذ که مرا با خود همراه داشت با 17 تن از اعضای شورای ولایتی هلمند بنده را به عنوان از نزدیکان خوش که از کابل آمده ام ، معرفی نمود که با هر کدام شان دست دادم . بعد مسأله ارسال ایمیل مطلب من بناء بر وساطت همین شخص با  نفوذ  از طریق یک رفیق شخصی اش از یک دفتر دیگری ولایتی حل گردید .

    زمانیکه در منزل برگشتیم  شخص موصوف به من گفت که همان نفر از اعضای شورای ولایتی که در صف اول نشسته بود ، طالب است که به صورت علنی از طالبان دفاع می نماید .  و چند تنی دیگر عضو شورای ولایتی نیز به صورت مخفیانه با طالبان هستند که در ارتباط اوضاع ولایت ، مامورین ، قوای ائتلاف و سایر مسایل ذی علاقه شان با طالبان همکاری دارند . و همچنان بدون از چند نفر محدود اعضای شورای ولایتی دیگران هم دارای « ماهئیت و تفکر » طالبی می باشند که همهء آنها به مسأله کشت کوکنار ، تولید مواد مخدر ، قاچاق ، ترور وغیره  نیز شامل می باشند .

    مسأله دیگر اینکه ، برخی از اربابان و خوانین قبایل مختلف منطقه از طرف شب به صورت علنی طالبان را به منازل شان دعوت نموده و از آنها مهمان نوازی و خوب پذیرایی می نمایند ، بلکه آنان را نیز مورد حمایت قرار می دهند . من شخصا در جریان یک شب شاهد یک مسأله در فاصله  تقریبا دو کیلو متری مرکز ولایت هلمند بودم که یک خانواده متنفذ بارکزایی ، چند نفر طالب مسلح را به منزل شان دعوت نمود . طبق برداشت حوالی منطقه و اگر مقامات دولتی و امنیتی هم از همچنین مسایل اطلاع حاصل می نمایند ، هیچگونه عکس العمل را جهت دست گیری اینگونه طالبان بناء بر « مصلحت های » گوناگون و ضد ملی انجام نمی دهند و این یک چیز عادی است که در تمام نقاط جنوب و جنوب شرقی افغانستان به مشاهده می رسد .

    انگیزه حمایت سران قبایل از طالبان یکی هم این است که اربابان قبایل بارکزایی ، علی زایی و نورزایی وغیره بناء بر اختلافات قبیلوی و به  خصوص « انحصار مواد مخدر » ، بین خویش در بخش های مختلف با طالبان که از گروه قبیلوی خاص شان می باشند ، کنار آمده و تشنج را به میان می آورند که بسا اوقات از کنترول پولیس امنیتی و قوای ائتلاف خارج می باشد . ولی در موارد هم نیروهای پولیس و عساکر خارجی بر اساس « مصلحت » خویش به خاطر دستگیری و سرکوب طالبان دست به اسلحه گرم نیز می برند که اینگونه عملیات در ولسوالی موسی قلعه موجب « کشتن 12 نفر »  طالب در ولایت هلمند ، « کشتن  یازده نفر » در ولسوالی پنجوایی در ولایت قندهار ، کشتن « چهل نفر طالب » در اخیر ماه جوزا و پس گرفتن « ولسوالی چور ه » در ولایت ارزگان و نظیر چنین عملکردها در سایر ولایات جنوب و جنوب شرق افغانستان  هم ادامه دارند .

    یک بخش از اربابان قبایلی و طالبان که تسلیم دولت شدند و با آقای کرزی همکاری می نمایند و از امتیازات دولت هم برخوردار اند ، مور خصم و خشم سایر بزرگان ناراضی قبایل و طالبان مسلح قرار گرفته و باعث بی امنیتی و نزاع و حتا ترورها بین هم در ولایت می گردند و هر کی را که با دولت و قوای ائتلاف همکاری نماید ؛ طالبان ، آنها را به قتل می رسانند .  مثلا به تاریخ 16 جون ساعت هفت صبح که کارگران و مترجمین شهر قندهار به طرف منزل باغ که مقر نیروهای امریکایی است ، در حرکت بودند که سرویس شان توسط طالبان منفجر گردیده و به تعداد « هشت نفر » مترجمین امرکایی کشته و به تعداد « 17نفر » دیگر آن شدیدا زخمی شدند . این محل انفجار در تقاطع دو راهی منزل باغ و کابل در جائیکه من و رزمنده جان دخترم در یک منزل اقارب خویش بودیم ، تقریبا سه کیلومتر از محل انفجار فاصله داشت .

   باید گفت که در این میان با انواع و ابزار های مختلف مردمان بیچاره پشتون ما در گرو اربابان قبایل و

طالبان قرار دارند که از یک سو مورد تحمیق دشمنان بومی واقع گردیده و از سوی دیگر دهاقین بدون

 پشتوانهء دیگر مجبور هستند که به فرامین و مقتضای اربابان محلی ، قوماندان جهادی ، طالبان ،

مافیای منطقه و جهانی به « کشت خشخاش » بپردازند . زیرا که دهاقین از مساعدت مادی و پشتوانهء دولتمردان کشور محروم اند . در این صورت ولسوالی های ولایت بناء بر بافت اتنیکی که طالبان نیز شامل این ساختار قبایلی ، طایفوی و منطقوی در ارتباط  « نزاع سران قبیلوی » ، « قاچاق » و امثالهم  می باشند ، یکی از « عوامل بی امنیتی » هم به  شمار می آید .

   مسأله دیگری اینست که از سوی ولایت و قوای انگلیسی هم برخورد  « لازم » و « سرنوشت ساز »  نسبت به  تروریستان طالبی- القاعده و سایر موضوعات مهم اجتماعی جامعه وغیره در ولایت هلمند صورت نگرفته  و نمی گیرند . و اگر برخی از طالبان گرفتار می شود ، پس از یک حبس چند روز ه و تحقیق مختصر دوباره آزاد گردیده و عده ای از آنها به مرکز خویش مجددا باز می گردد و تعداد آن از اینکه دوسیه شان گویا « تصفیه » شده و در « ظاهر » به صورت عادی در زندگی خویش در شهر ادامه می دهد ولی در حقیقت وظیفه « جاسوسی »  را برای طالبان انجام می دهند .

   خلاصه این چیزی نیست که تنها در شورای ولایتی هلمند حضور طالبان را به صورت عریان و علنی مشاهد می نماییم که متأسفانه « مشروعیت » نیز یافته است ، بلکه در بالاترین ارگان های « تقنینیه » ، « قضایی »  و « اجرائیه » و کلیه روابط اجتماعی در سراسر افغانستان نیز طالبان ، حزب اسلام حکمتیار ، قاچاقبران ، رهزنان محلی ، جنایت کاران مشهور و سایر ناقضین حقوق بشر می باشند که متأسفانه « مشروعیت » هم یافته اند .

آیا با اینگونه مشروعیت طالبان و همقطاران شان در حاکمیت کشور به معنای « تبریه » کردن جنایات و نجات دادن آنها از « مجازات قانونی » در کشور نمی باشد ؟

آیا ناقضین حقوق بشر با پشتوانه « حلقات خاص قدرتمندان » قضایی ، حکومتی و پارلمانی دولت افغانستان به صورت علنی حمایت نگردیده و نمی شوند ؟

 

مصالحه و یا آشتی ملی :

علامه سعدی بزرگوار در مورد  صلح و آشتی چنین گفته است :

بیا که نوبت صلح است و آشتی و عنایت     به شرط آنکه نگوئیم از گذشته حکایت

   اما متأسفانه که از مقوله « صلح و آشتی » معمولا بهره جویی فردی ، گروهی ، سیاسی و مغرضانه صورت گرفته که نهادی های ابتدایی دوستی ، آبادانی ، مهرورزی ، اعتماد ، ترقی و بازیابی هویت تکاملی انسانی و ملی را در جامعه پیش از بیش تخریب نموده است .

   بد نخواهد که در ارتباط « چند گپ از دیار اندهگین هلمند »  به  یک گپ دیگر « از میان گپ های استخوانسوز وطن » در کل هم اشاره نمود:

   همه نیک آگاهی دارند که بر اساس گویا « مصالحه ملی » که مسؤل آن آقای صبغت الله مجددی « رئیس انتصابی سنا » می باشد ؛ تعداد بیشماری از طالبان ، حزب اسلامی و سایر جنایت کاران ، قاچاقبران و ناقضین حقوق بشر به نزد آقای مجددی مراجعه نموده و به اصطلاح به روند « آشتی ملی » پیوستند که از نوازش و امیتازات ویژهء دولتمردان نیز برخوردار گردیدند . این چنین اشخاص در ظاهر « تسلیم شده » ، هم از دولت و قوای ائتلاف نفع می برند که اصلا وظایف « جاسوسی » را برای تروریستان طالبان- القاعده و حزب اسلامی حکمتیار عملا انجام می دهند و قاچاقبران را هم عملا مورد « حمایت علنی » قرار می دهند که خود در آن سهیم اند .

    از جانب دیگر ، این چنین ناقضین حقوق بشر و تروریستان طالبی  و حزب اسلامی که تحت عنوان « آشتی ملی » در ارگان های دولتی و حتا نهادهای اجتماعی نیز جذب شده اند ، اصلا در پی تضعیف و نابودی اصلی نیروها و شخصیت های ملی هستند که به آزادی ، تحقق اعلامیه جهانی حقوق بشر ،  تأمین امنیت ، تسریع بازسازی کشور ، ریشه کن نمودن تروریستان طالبی ، القاعده ، حزب اسلامی و سایر آدم کشان و خواهان نظام دموکراسی و یک افغانستان مستقل می باشند ؛ تا آنها را نابود کنند و یا از صحنه خارج نمایند .

   این چیزی نسیت که  از انظار ارگانهای دولتی ونیروهای ائتلاف بین المللی تحت رهبری امریکا ، مطبوعات و حتا عامهء مردم پوشیده باشد . ولی زمامداران امور ، آیساف ، ناتو و قوای امریکایی در « ظاهر امر» خودها را از اوضاع  نا آرام ، ترورها ، جنگ های سازمان یافته و تحمیلی در کشور ما ، « فریشان حال »  و « نا توان » تلقی می دارند .

   در حالیکه اگر نیروهای ائتلاف بین المللی و دولت می خواستند ، با صراحت گفته می توانم که پس از سقوط « امارت اسلامی طالبان » در آغاز سال 2001 م ، ریشهء تروریستان طالبی ، القاعده ، حزب اسلامی و سایر همفکران شان را بکلی نابود می کردند و بحران کشور ما از این ناحیه تا اینجا نمی رسید . اگر اکنون هم آیساف ، ناتو ، قوای امریکایی و دولت افغانستان خواسته باشند ، این همه دشمنان دین ، مردم ، آزادی ، کشور ما را هم به صورت اساسی از بین برده می توانند ؛ اما متأسفانه که بناء بر « مصلحت ها » و  « منافع یکطرفهء » خودها این کار را نمی خواهند .

   و یا اینکه بناء بر درخواست آشتی ملی ، برخی از قوماندان و با اسلحه و گروه خویش به حکومت می پیوندند و مقامات خاصی را هم اشغال می کنند . در حقیقت اینها از یک طرف « نقش جاسوسی » را خیلی زیرکانه به نفع مرکز طالبان ، پاکستان و قاچاقچیان انجام می دهند و از سوی دیگر پیش از بیش کرسی های دولتی را از مستحقین اصلی آن نیز « غصب »  نموده اند . این سیاست در سراسر افغانستان از سوی قوای خارجی و حلقات نژاد پرستانهء افراطی بخش دولتی کشور ما در قسمت طالبان و سایر ناقضین حقوق بشر در کشور عملی می گردند . این چنین مسایل حتا از سوی برخی از مقامات و ارگان های رسمی دولتی از طریق رسانه های سمعی ، بصری و روزنامه ها نیز همه روزه افشاء شده و می گردند .

سوال اینجاست که این « مصالحه و آشتی ملی » است و یا اینکه عملا « فاجعه ملی » می باشد ؟

 

عدم موفقیت زمامداران کشور و قوای خارجی در افغانستان :

امروز در قلمرو دست دست تست    خواهی عمارتش کن و خواهی خراب ساز

   در قدم نخست قوای ائتلاف در رأس آن امریکا سیاست های « چندگانه »  و « مرموزی »  را در ابعاد مختلف دنبال می نماید که عامل اساسی صلح ، تآمین امنیت ، تسریع بازسازی و ... نبوده و موجب اعتماد مردمان افغانستان نگردیده است . از سوی دیگر امریکایی ها و مؤتلفین جهانی شان به خاطر « بحران و جنگ » در عراق ، توجه لازم و کمک های خودها را از افغانستان کاهش داده است که یک « اشتباه » دیگری را مرتکب شده اند . و در قدم دوم « سیاست های غیرسازنده » و « کنش های  بی پایه و ناکارآمد » و غیردور اندیشانهء دولمتداران افغانستان از آغاز ادارهء مؤقت ، انتقالی و جمهوری اسلامی افغانستان تا حال عامل اصلی در زمینه  سازی و گسترش بی امنتی ، فساد اداری ، عصبیت های اتنیکی ، گسترش کشت خشخاش ، توسعه قاچاق ، فرار مجدد مهاجرین به سوی ایران و پاکستان ، ترورها ، به قدرت رسانیدن ناقضین حقوق بشر ، بی سرنوشتی جامعه ، ترویج انارشیزم ، گسترش بی کاری ، تقویه مستقیم و غیر مستقیم تروریستان طالبی ، القاعده و حزب اسلامی و... و تشدید بی سرنوشتی مردم در جامعه ما گردیده اند که حتا دولتمردان خود نیز رسما از ورای رسانه های سمعی ، بصری و مطبوعات از ناکامی خودها در امور افغانستان اعتراف می کنند .

   از آن جائیکه دولتمردان کشور ما در جریان چهار نیم سال حکومات خویش منجمله کوچک ترین موفقیتی تحت رهبری امریکا و بعد انگلیس ها در قسمت مبارزه علیه کشت کوکنار ، تولید مواد مخدره و قاچاق در سراسر کشور و به خصوص در هلمند نداشته و برای دهاقین شرایط  تولید ضروری و عصری زراعت و مالداری را آماد کرده نتوانستند و حمایت مردم را حاصل نکردند . و همچنان دهقانان هم بناء بر مشکلات اقتصادی خویش به زرع خشخاش روی آوردند و از جانب دیگر کشت و محصولات خشخاش به مراتب مفاد بیشتر را در پی دارد . از سوی دیگر زارعین کشت خشخاش با حمات مافیای جهانی ، منطقه و در قدم نخست با پشتوانی تروریستان طالبی کشت خشخاش و تولید مواد مخدره و قاچاق را ادامه می دهند و طالبان هم با گرفتن سهم بزرگ خویش از محصول تولیدات کوکنار و قاچاق ، اعمال تروریستی خویش را علیه قوای دولتی ، ائتلاف بین المللی و مردم عامه نیز شدت می بخشند.

   هرچند آن طورئیکه پس از توافقنامه بن ، پیش بینی ها ، انتظارات و خوش باوری های « بیش از حد » نسبت به آینده درخشان مردم افغانستان و حل اساسی بحران کشور ما در اذهان مردمان ما و جهان تداعی شده بود ، عملی نگردید . از طرف دیگر باید پذیرفت که نسبت به این پیمانه کمک های خارجی ( 12 میلیارد دالر امریکایی ) که جهت بازسازی در افغانستان سرازیر گردیده اند ، به تناسب آن چندان کاری صورت نگرفته است . کمک های خارجی توسط  انجوها وارد کشور ما گردیده ، قسمت آن در مناطق دلخواه دولتمداران حاکم به کار گرفته شده و برخی از آن در جیب صاحبان قدرت دولتی ، محلی و قوماندان رفته است . از کمک های خارجی که در جریان چهار و نیم سال در افغانستان صورت گرفته است ، بیش از « چهل فیصد » آنرا خود شان به « یغما » برده اند و این چیزی است که مثل آفتاب روشن می باشد .

    گرچه کارهای زیاد در افغانستان  صورت گرفته اند  و دولت هم خیلی از کارها را انجام داده است که نباید در این زمینه چشم پوشی نمود . اما باید قبول نمود که یک بخش  بزرگ آن بازسازی های کشور توسط سرمایه داران شخصی و مردم عامه به عمل آمده اند که بی نهایت قابل قدر و تحسین می باشد .

   به هر صورت ، از شکایات اخیر آقای حامد کرزی رئیس جمهور ، سایر زمامداران دولتی ، منابع خارجی ، مردم و رسانه های خبری نیز به خوبی درک می گردد که دولت و قوای ائتلاف بین المللی در امور افغانستان آن موفقیتی را که در آغاز انتظار میر فت ، حاصل نکرده و به طور آشکار « عدم موفقیت » شان را بیان می دارد .

 

نقض و عدم تطبیق قانون در جامعه :

   حتا بارها از سوی ارگان های رسمی ، مطبوعات ، منابع خارجی نیز افشاء گردیند که جنایت کاران ، مسفدین اداری ، دزدان محلی و نظایر چنین اشخاص توسط پولیس امینتی گرفتار شده ، بعدا بدون مجازات و تضمین از سوی مقامات عالی قضایی ، حکومتی و حتا شورای ملی آزاد گردیده و این بار این مجرمین آزاد شده ، یا به اشکال سابق و یا با شیوه های نوین به اعمال خراب کارانه بر ضد مصالح ملی دست مزنند . یعنی به این صورت « نقض کننده قانون » همین مقامات عالی دولتی می باشند که عدم تطبیق قانون به عنوان یک « فرهنگ » در حال نطفه گیری می باشد که اگر به همین منوال پیش برود ، بالاخیره بر اذهان جامعه مسلط خواهد شد .

   آقای حامد کرزی و برخی از اراکین دولتی به صورت علنی از فساد اداری ، ناکارآمدی مامورین ، جنایت روزمره ، ارتشاء ، قتل و گسترش جنگ های تروریستان طالبی- القاعده وغیره شکایت نموده و حتا از عوامل خارجی در ارتباط ایجاد نا امنی ها ، جنگ ها ، قاچاق و نظایر آن بارها رسما انتقاد و شکایت کرده و می کند .

آیا به این ترتیب برخی از ارگان های دولتی عملا قانون را زیر نکردند و نمی کنند ؟

آیا قانون ممثل خواست ها ، اراده و نیازمندی های جنایت کاران ، مستبدین و ناقضین حقوق بشر است و یا منعکس کنندهء ضرورت های دموکراتیک مادی ، اجتماعی و معنوی جامعه در افغانستان ؟

   زمانیکه سیاسمداران ، حاکمان قضایی و قدرتمندان دولتی ما که مجری و نظارت کننده بر قانون در جامعه می باشند ، در قدم اول خودشان قانون را رعایت نکردند و هنوزهم نمی کنند . اما از طرف دیگر از ورای روزنامه ها ، تلویزیون ها ، رادیوها و از طریق سایر رسانه ها یک جانبه مردم را به پذیرش و اطاعت از قانون و رعایت نظم و مصالح کشور توصیه و تأکید می نمایند .

با وجودئیکه خیلی از ماده های مدنی و دموکراتیک در قانون اساسی کنونی افغانستان درج گردیده است ، اما متأسفانه که دست اندرکاران امور و مجریان قانون از اصالت سیاسی و فرهنگی سازنده تا هنوز محروم اند و به قانونیت و ارزش قانونی که برای بهبود حیات آبرومندانهء انسانی و رفع بحران در جامعه است ، عملا « اعتقاد »  ندارند . و حتا خودکامگان و دشمنان مردم بر قانون سوار می شوند و از آن به مفاد ناروای شخصی ، گروهی ، اتنیکی ، خاندانی و همچنان جهت تداوم نظام استبدادی جامعه استفاده می نمایند .

   پس از این بر می آید در جائیکه « قانون مدنی- دموکراتیک » نباشد ، در آن جاه قوانین « جنگل » و « طالبانیزم » عملا حاکم می باشند که همه هستی ها و ارزش های  مادی ، اجتماعی و معنوی جامعه را دفن گورستان می کنند .

 

دیدار وزیر خارجه ایالات متحده امریکا خانم رایس از کابل :

   هرچند سفر خانم رایس اولا در پاکستان بوده که با فرا رسیدن انتخابات ریاست جمهوری این کشور و سایر مسایل مورد نظر شان در منطقه ارتباط دارد ولی مسأله کشور ما نیز جزء از مقصد سفر وی می باشد.

   به تاریخ 28 ماه جون 2006م که زیر خارجه امریکا خانم رایس وارد کابل گردید ، آقای حامد کرزی را یک رئیس جمهور « خارق العاده »  توصیف نموده است . و همچنان خانم رایس در محضر عمومی فرمود که آقای کرزی یک « رهبر شایسته » افغانستان است و آقای کرزی در کارهای خویش « موفق » می باشد . وی ، در قسمت دیگری از سخنان خود گفت که شورشیان طالب « شکست » می خورند و رئیس جمهور آقای کرزی باید به « خواست های مردم »  پاسخ بگوید .

    خوب اینکه خانم رایس ، آقای کرزی را رئیس جمهور « خارق العاده » ، « رهبر شایسته » و « موفق » در افغانستان معرفی داشته و از جانب دیگر به آقای کرزی نیز توصیه می نماید که به خواست های مردم « پاسخ » بدهد ، در ظاهر امر یک تضاد گویی بیش نیست ، ولی جان مطلب شاید چیزی دیگری باشد . زمانیکه خانم رایس ، آقای  حامد کرزی را رئیس جمهور خارق العاده ، رهبر شایسته و موفق معرفی می دارد . یعنی به این معنا که آن صفات را  که خانم رایس به رئیس جمهور کرزی صاحب چسپانده است ، آیا واقعیت دارد ؟ و اگر واقعیت عینی دارد و اکثر مشکلات مردم و بحران کشور ما حد اقل حل شده اند ، پس چطور به آقای کرزی « توصیه » می نماید که به « خواست های مردم » پاسخ مثبت بگوید ؟

    تا جائیکه از نظریات عامه ، دولتمردان ، رسانه ها و پژوهشگران امور کلا درک می گردد ، مقصود از تأمین اساسی امنیت سراسری کشور ، تسریع بازسازی منظم در اولویت ها ، ایجاد یک حاکمیت فراملی- دموکراتیک ، مبارزه سرنوشت ساز علیه تروریستان طالبی ، القاعده ، حزب اسلامی ، قدرتمندان محلی ، والیان خود سر ، کشت خشخاش ، تولید و قاچاق مواد مخدر ، غارتگران مافیایی منطقه و بین المللی و ... در افغانستان نسیتند . و از همین جاست که نیازمندی ابتدایی و اساسی مردم رفع نگردیده و مشکلات مادی ، اجتماعی و معنوی جامعه یا کم تغییر نموده و یا به حال نکتبار خود باقی مانده و مردم از دولت ناراض و روی گردان می باشند.

   از یک سوی ، شوربختانه که با انواع و ابزارهای گوناگون قدرت گیری و تقویت آگاهانه سران دو اتنی و حزبی خاص خلاف ارشادات دین ، اعلامیه جهانی حقوق بشر ، موازین مشروع بین المللی و ضد منافع مردمان افغانستان در تمام بدنه های عمدهء قضایی ، اجرائیه ، تقنینیه ، ارگان های مدنی ، اجتماعی و حتا در موسسات خارجی با شدت تمام ادامه داشته و دارد که تا کنون برخی از عالی ترین شخصیت های دولتی ، فرهنگی ، دانشگاهی ، سیاسی ، اجتماعی جامعه  و حتا خارجیان نیز با « تأثرات عمیق » نسبت به این « جریان نامیون عظمت طلبانه و نژاد پرستانه » نگریسته و به این امر ضد ملی اعتراض می دارند .

    مثلا وقتی آقای نورالحق احدی وزیر مالیه و رهبر « حزب افغان ملت » شخصا به صاحب این قلم گفت که من می خواهم که از مردم هزاره و ازبک در وزارت مالیه شامل شوند تا تناسب قومی رعایت گردد . این گفتار خود مؤید اینست که در این وزارت هم تا حال تناسب شعاع وجودی اتنی های ساکن و تابع کشور در این نهاد دولتی نیز به صورت عادلانه و دموکراتیک رعایت نگردیده است .

   از جانب دیگر ، از آنجائیکه نیروهای خارجی تحت رهبری ایالات متحده امریکا و تسلط مطلق آنان بر همه امورات دولتی ، اجتماعی ، مادی ، معنوی و جغرافیوی افغانستان می باشد ، شوربختانه که آنها هم با انواع و ابزار نادرست در پی « تداوم بازی » و « اشتباه » دیگری در کشور ما هستند و همچنان به طور یکجانبه در سدد تحقق خواست های خودها در افغانستان ویرانه و بی صاحب می باشند که بخشی های از « احزاب و سران اتنی های خاصی » را به طور یک جانبه مورد حمایت قرار می دهند . اینها به هیچ وجه خواست های دموکراتیک مردم و مصالح ملی کشور ما را عملا در نظر نداشتند و حال هم ندارند . با آنهم که خانم رایس در سفر خویش در کابل تأکید نمود که  ما در گذشته  افغانستان را « فراموش » کردیم و یک « اشتباه » بود و اینبار ما « اشتباه » را تکرار نمی کنیم . اگر این « تعهد » خانم رایس « صادقانه »  باشد و « عملا » در پی تحقق آن گردد ، مردم افغانستان قلبا از امریکا سپاسگذاری خواهند نمود .

   در باور این سطر ، نه دولتمردان با چنین تفکر ، سیاست و عملکردهای غیر مثمر خویش در افغانستان موفق می باشند و همچنان نه ائتلاف بین المللی ، ناتو و قوای امریکایی با منافع و خواست های یک جانبه خودها در کشور ما به پیروزی می رسند . زایرا ، که همهء شان همان اعتماد نسبی مردم را که قبلا وجود داشت ، با خود ندارند و همچنان نارضایتی های مردم از ناحیه های مختلف نسبت به دولتمردان و قوای خارجی رو به گسترش می باشند . از سوی دیگر ، مسلما که مردم به هیچ وجه طرفدار قدرت مجدد طالبان و حزب اسلامی هم در حاکمیت کشور نیستند و بازهم نسبت به اوضاع  قبلی و بی سرنوشتی کشور ، همین حضور نیروهای ائتلافی و دولت آقای کرزی را در افغانستان غنیمت می دانند که این درست هم است .

     در اخیر ، اگر حکام کنونی کشور ما و قوای خارجی مستقر در افغانستان مصالح مشروع خودها را همراه و موازی در تحقق امنیت پایدار ، جمع آوری اسلحه ، رفع فساد اداری کشور ، نابودی کامل کشت خشخاش و مواد مخدر و قاچاق ، تأمین نیازمندی اساسی جامعه ، اصلاح واحدهای اداری کشور ، مشارکت شایسته و عادلانه اتنیکی در حاکمیت ، اصلاح قانون اساسی موجود به یک قانون اساسی کاملا دموکراتیک ، تجدید نهادهای قضایی ، اجرائیه و تقنینیه مطابق با نرم های پذیرفته شدهء بین المللی ، رعایت کامل اعلامیه جهانی حقوق بشر ، تسریع لازم بازسازی کشور ، مبارزهء سرنوشت ساز علیه تروریستان طالبی ، القاعده ، حزب اسلامی و بر ضد سایر دشمنان مردم افغانستان و ایجاد پایه های « نظام مردم سالارای » و آنهم مبنی بر خواست ها ، نیازها و آرمان های مردمان کشور ما « یکی »  و  « همآهنگ »  نسازند ؛ نه تنها شکست هردوی آنان حتمی می باشد ، بلکه افغانستان را نیز به تباهی جدید سوق خواهند داد که آتش آن دیگران به کام خود فرو خواهد برد .

درخت دوستی بنشان  که  کام  دل  ببار آرد    نهال  دشمنی  برکن  که  رنج بی شمار آرد

دم صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما    بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد

ختم

11جوزا سال 1385

مطابق ( 2جولای سال 2006 م ) افغانستان

  


بالا
 
بازگشت