جز وحدت واتحاد وسيع، انتخاب ديگری نمی توانيم

داشته باشيم

 

  جليل پرشور

رفقای عزيز،اعضای رهبری ومقامات ارشد حزبی ديروز ، کادرها وهمرزمان  قديمی وجديد  !

رفقا ودوستان فعال عرصهً جديد سياسی واعضای رهبری احزاب رفيق وبرادر ديروزوباهم مخالف ورقيب امروز!

دوستان ومتحدين سياسی، وطنپرستان ، ترقی خواهان ومجاهدين وطندوست ودشمن با تحجر ،مداخلهً خارجی وبيعدالتی!

اجازه دهيد اولا ًبرای همهً تان درود بفرستم وعرض ادب کنم وبعد از آن خواهش نمايم که لطف فرموده عرايض مرا طرف توجه واهتمام تان قرار داده واگر درست وبجا باشند به آنها وقع گذاشته تا دير نشده همه دست بکار شويد واجازه ندهيد که بار ديگر وطن مشترک وآبايی ما به آشيانهً ظلمت بار ترين حکومتها، متحجرترين افراد ، خون ريزترين گروه ها ومتعصب ترين وبنياد گراترين نيروهای مبدل گردد که عادی ترين تصاميم آن درآنسوی سرحدات شرقی وطنما ودرمغاره های کوه ها يا در خيمه های مسقر درريگستانهای عرب ويا درمراکزجاسوسی وخيانت بين المللی ، بوسيلهً آنانی گرفته شود که دشمن فرهنگ بشری بوده ويا با عدالت اجتماعی ، برابری دولتها وسعادت انسانهای زحمت کش وآزادی ملتها مخالف اند ويا درمسيرمخالف

   روند تاريخ وتکامل جامعهً بشری، حرکت می کنند.

  اگرچه بهتروشايد عملی تر می بود تا به اساس سنت های معمول وحتا طرف قبول دروطن ما، برای عدم خرده گيری از طرف بعضی از دوستان وحتا رفقا ، پيشنهاداتی را که من خدمت تان تقديم مي دارم،بايد بوسيلهً آنانی صورت میگرفت :

 که از لحاظ جايگاه اجتماعی وسياسی مقام بزرگی می داشتند . ولی تاخيرطولانی درطرح وپيشکش آن، واختيارخموشی دراين

 زمينه حتا از طرف بزرگان وبرگزيده گان ما وجامعهً ما، مرا واداشت تا بحيث يک هموطن عادی تان اين پيشنهادات ونظريات را که شامل حال ،گروه های مختلف سياسی ، قومی ، زبانی، مذهبی واقشار اجتماعی میگردد بوسيلهً اين نوشتهً ناچيزبشما از آن

جهت تقديم نمايم که اوضاع وطن بسوی خراب شدن میرود ، اختلافات سياسی ومناقشات گروه ها، تنظيمها ، احزاب ملی، مذهبی نه تنها که رفع وکم نگرديده بلکه درحال عميق شدن کشانيده می شود، اختلافات زبانها واقوام آگاهانه بسوی فاجعه سوق داده می شود وحتا رفقا وياران در احزاب واحد، بمانند قوم بی اتفاقی که يگانه مسجد قريه ًشان را از درون بين هم تقسيم نموده وهرکدام

حصهً خودرا ديوارمی کنند،ا حزاب شان رابه توته پارچه های متعدد تقسيم نموده وهرکدام دعوای حقانيت میکنند ودوراز فرهنگ واخلاق معاصر و مترقی از شنيع ترين الفاظ وکلمات عليه هم استفاده نموده ، دست به دروغ گويی،جعل کاری، دسيسه سازی و  تهمت زدن ولاف زدنهای بیجا درموسم گرمی با افراد عادی همنشين خود می زنند ، واز خطرات موجود ابراز تشويش ونگرانی ننموده ودر زمينه مطبق به ادعا احساس مسووليت نمی نمايند.

تعدادی ازين افراد بجای مواظبت ودلسوزی بسبت به بته ها ، گلها ونهالان ودرختان پژمرده وخشکيدهً باغ مشترک قديمی ، با تمام دلسوزی بته های خار وزهری ديگران را آبياری وپرورش می دهند وعليه رفقای ديروز خود ، عليه آنانی که زنده گی شان را نجات داده اند تهمت وافترا می کنند وحاضر نيستند که در رد جعليات ودروغ های شاخدار افراد دارای حجاب غير اسلامی حد اقل اقدامی بعمل آورند.

 من اين عرايضم را درشرايطی تقديم حضور تان میکنم که وطن آبايی ما هنوز روی آرامش بعد جنگها ومداخلات طولانی را نديده ، بسوی آشوب های جديد بوسيلهً تجاوزات نو دشمنان سا بقه ، کشانيده شده وبچشمان خاک آلوده شدهً مردم ما باز همان  سرمه های ريگ پر وچونه دار را می خواهند بکشانند که فقط شايستهً کوران گمراه است وبس.!

اکنون که تشويش ونگرانی روزبروز بيشتر می شود ونسلی از بنيادگرايان سر گردان وبی وطن، صحرا گرد وهمنشين زنده جانهای ساکن در مغاره ها ودر همه کشور ها تحت تعقيب پوليس محلی وبين المللی ،می خواهند بمانند لشکر ملخ برکشتزار هنوز حاصل ندادهً وطن ماحمله نموده وهمه سبزه ها وبته های زنده ودارندهً حيات را سربزنند وکله پَرکنند، وآزادی، دموکراسی  حقوق انسان ، برابری مردها وزنان، حکومت نظم وقانون ، تمدن وپيشرفت ،واميد مردم را که تازه برای بارور شدن شان بايد اراده های جمعی شکل گيرند ، بسيج گردند  تا خرابیهای وطن را آباد ومردم را ازفقر وتنگدستی نجات دهند،بارديگربتوپ ببندند ونه تنها تکفير وناروا وحرام اعلام کنند، بلکه از بيخ وبن بخشکانند ونابود کنند .

 دست بزير الاشه نشستن نيروهای ترقی خواه وطن پرست وبا احساس، دوام دادن به فرکسيون بازیها ی داخل احزاب مترقی وبزرگ ،عدم اتحاد ، همکاری وتشريک مساعی واقعاً صادقانهً نيروهای ملی ، دموکراتيک وچپی ،عدمتقارب نيرو های مذهبط عدالت خواه ومسلمانان واقعی ، سنتی وغير بنياد گرا ودموکرات  با تحول طلبان چپی وخلاصه پراگنده گی تمامی تحول طلبان ، آزاده گان ، عدالتخواهان،طرفداران برادری وبرابری واقعی تمام مردم ، مدافعين حقوق غصب شدهً زنان ،دشمنان تعصبات ملی وزبانی ومذهبی وهمه خير انديشان جامعه،بازی با حيات مردم افغانستان وآيندهً وطن وسرنوشت همهً ماست.

بادر نظرداشت  اهداف مطروحهً بالا ، احزاب ، گروه ها وتمامی شخصيت های مطرح وطن را طرف خطاب قرار داده و به  صورت جداگانه برای هرکدام شان پيشنهاد می کنم که: تمام احزاب وگروه های سياسی ترقی پسند ، عدالت خواه وعلاقمند آزادی ،سربلندی وافتخارات وطن وسعادت هم  وطنان برای نزديکی وتقارب نقاط نظرباهم ديگر تلاش کنند وزمينه های واقعی اين اتحاد ضروری را ميسر سازند.

 باکسب اجازه اولين گروهی را که طرف خطاب قرار می دهم گروه های وابسته به حزب دموکراتيک خلق افغانستان است که بايد در اين موردبا پيشتازی وفداکاری دست بکار شوند ونمونهً خوبی از متحد شدن ، اتحاد ويکپارچه شدن را  ازطريق فايق شدن بر نقاط ضعف وناتوانايی های فعلی خودشان ، با تامين وحدت صادقانه بين خودشان ،متبارز ساخته ودر عمل پياده کنند .

در مورد حزب دموکراتيک خلق افغانستان يا حزب وطن(شامل تمام گروه ها ، فرکسيونها واشخاص مستقل) .

قبل از همه می خواهم با کل صداقت وصراحت بعرض برسانم که هدف از وحدت پرچمی ها ودر مجموع حزب دموکراتيک خلق افغانستان (حزب وطن)بمعنی ناديده گرفتن ساير نيروها واحزاب ترقی خواه ووطن پرست نيست، هدف ما از وحدت رفقای حزبی ما خاتمه دادن به پراگنده گی فعلی است که در راه شکل گيری اتحادهای وسيع ،گردهم آمدن ترقی خواهان ونيروهای دموکراتيک در نهضت ها وجبهات وسيع البنياد می تواند مانع بزرگ باشد. لذا ما تامين وحدت وتفاهم بين رفقای مارا خدمت به تسريع وتکميل پروسهً اتحاد بزرگ ، بامتحدين، همفکران ، دوستان وکليه نيروها وشخصيت های می دانيم که در شرايط فعلی سياسی وطن ، برای مقابله با تمام خطرهای داخلی وخارجی ايکه می خواهند بد بختی های جديدی را بر مردم ما تحميل کنند می

باشد.  بناًاز همهً احزاب مورد نظر به ترتيب  مطالبه می کنم

 

رفقای عزيز !

زنده گی با همه زيبايی وبرگشت ناپذ يری در ين دنيای پرآشوب ، برای صدها مليون انسان جز درد ورنج ، عذاب وتحقير ،فقر وتنگدستی ، محروميت وتبعيض چيز بيشتری نيست وهر شبانه روزاکثريت قاطع هفتصد مليون انسان گرسنه ودرماندهً کرهً زمين،بزبانها ی مادری خودشان واز خدايان ومعبودان متعدد شان تقاضای مرگ می کنند تا از شر مرگ تدريجی واهانت بار محتاجی ، بی نانی ، بيکاری وظلم وستمهای گوناگون محلی وجهانی رهايی يابند.

 شما که  تمام عمرعزيز تان را، بهترين دوران جوانی ونشاط تان را ، آرزومندی های شخصی وفاميلی تان برای زنده گی مرفه وسعادتمند راوبالاخره همه امکانات تان را در راه خوشبختی وسعادت مردم وطن تان بمصرف رسانيده وفدا کرده ايد وماحصل آنهمه فداکاری ها وايثارشما وهمرزمان بخاک وخون غلطيدهً تان جزتهمت وافترا وبدگويی چيز ديگری بوسيلهً مخالفين داخلی وخارجی تان وابراز ممنونيت وقدردانی از سوی مردمان باپاس وطن نبود ونيست ،اکنون يک بار اگر برای تفريح نيز باشد به ديروز تان، بربالهای خيالات وخاطرات برگرديد ودر مورد فضای پاک رفاقت ،اعتماد ، احترام ، دلسوزی  ، گفتن راز های درونی شخصی، گذشت ، مواظبت،بهم رسيدن، يک ديگر را بيشتر از جان دوست داشتن ،سرا پا وقف بودن به آرمانهای حزب ورهبری وساير صفات ملکوتی وبی آلايشی که در بين مان حاکم بود ، اند کی تعمق کنيد، وآن فضا را دراذهان تان مجسم سازيد وبرای يک لحظه بهمان چشمان ديروز، با همان احساسات پاک رفيقانه ووطنپرستانهً پارينه،با آن عشق وايمان وصفای قلب، يکديگر را ببينيد وارزش بدهيد وبا هم سخن بزنيد ، آنگاه می بينيم که هرکدام ماچقدر تغيير منفی کرده ايم، چقدر خراب شده ايم

چقدر نسبت بيک ديگر بی اعتماد گشته ايم وچقدر هرکدام ما در فکرمنافع کوچک خانواده گی، شخصی ،زبانی ،قومی وگروپی خود برآمده ايم.

امروزعادی ترين رفقای ديروز بزرگترين مسايل پيچيده وغامض سياسی واحتماعی وطن وجهان را تحليل میتوانند ،هرکدام ما چيزهای خيلی جديد وجديدتر رادرک کرده وهرروز بردانش وغنامندی وتعمق اندوخته های ما افزوده می شود ولی بجای تقارب

ونزديکی که بزرگترين محصول فرهنگ ودانش بايد باشد ، فاصله بين ما، هر روز بيشتر وبيشتر شده می رود وهيچ نيست که تصميم بگيريم که آن را توقف بدهيم ودر فکر اعادهً شبهی از آن فضای ديروز اعتماد رفيقانه ورزمی ای شويم که شايسته گی آن را برای هميشه داريم.آخرمارا چه شده که زمانی بمانند گوشت از استخوان جدا نمیشديم ولی اکنون بمانند کارد وگوشت شده ايم وهر قدر يکديةگر را قطع وخورد میکنيم دل ما( يخ) نمی کند.!! چرا ؟ آخرچرا ؟ خدا خانهً آنها ا يرا خراب کند که خانهً مشترک مارا خراب کردند وآتشی را در کلبهً باصفا وبا صميميت ما مشتعل ساخته اند که تا هنوز قادر به خاموشی آن نشده ايم.

هدف از اصرار در مورد وحدت ، نزديکی با رفقاييست که دور از تعصبات کور ،زبانی ، قومی و گروهی فکر می کنند وبدوام مبارزه در راه آبادی وترقی وطن وسعادت زحمت کشان ويا اکثريت قاطع مردم شريف ما اعتقاد دارند. نمی شود باهرکه يکی دورورزی را طور مصلحتی ، امتحانی ويا غرض گرفتن اطلاعات از درون حزب ما ، باما گذشتانده باشند  بهر قيمت کنار آمد  وبرای قرار گرفتن او ويا ايشان هر نظر نامعقول وغرض آلود شان را گوش کرد.

من اعتقاد دارم که اگر تصميم بگيريم ، بالاتر ازانتظارات مان دست آورد خواهيم داشت ولی شرط اساسی تصميم است. اما اين تصميم بايد صادقانه باشد ، بی ريا ودور از هر نوع چال وفريب وخاک زدن بچشمان همديگر باشد ، بربنياد خدمت گذاری به مردم وترقی وطن باشد، ازعمق وجدان وازتار تار شريانها وسلولهای بدن ما برخيزد ومايه گيرد،هيچ نوع مصلحت شخصی،

خانواده گی، رفاقت بازیهای شخصی مدنظر نباشد ،به هيچ صورت کمترين نشانه ها واثرات زيانبار تعصبات زبانی ، قومی ، محلی ،مذهبی وسمتی که متاسفانه حتا بعضی از بزرگان ديروز نيز به آن مصاب گرديده وقريب است که اين امراض مهلک وشرم آورشان ،علاج ناپذير گردد در آن مشاهده نگرددوتصميم ما،همه شمول باشد، مليت ها ، اقوام ، طوايف وخانواده ها، به نجيب وشريف وپست وعادی ودرجه اول ودوم تقسيم نگردد ودر آيين فکری وعقيدتی  وخطوط سياسی جديد مانيز فرقی بين جولا، جوالی ، دهقان،کارگر قالين باف، سقاب، ومحمد زايیِ وساير اقوام وجود نداشته باشد، مثل سابق به انسانهای زحمت کش ، شريف ، خير، آبادگر،دلسوز بحال وطن ومردم ما خاصتاً نيارمندان حرمت گذاشته شود.کار قدر شود وبه زحمتکشی وخدمت گزاری ارج گذاشته شود وفقط تقوا وپاکيزه گی تقديس شوند ، نه پول، قد وقواره ، منسوب بودن بخانواده های نامدار ومليت های پر آوازه وحاکم ديروز .بايد مظلومان ومحکومان را حرمت کنيم که رقم زننده گان اصلی تاريخ آنهايند وآيندهً وطن نيز به آنها تعلق دارد .!

ما می توانيم با اندک تلاش صادقانه، بادر نظر گرفتن حرمت بزرگان ديروز ما که خوشبختانه هنوز  تعدادی از ايشان را در پهلوی خودداريم ، درضمن ضرورت کار بالای امکانات جديد ، بکوشيم که از تجارب ودانش نظری وعملی پيش کسوتان حزب  حد اکثر استفاده صورت گيرد. طوری که در بالا ذکر شده بود ، اين دنيا برای هيچ کسی بقا ندارد ، تعدادی از بزرگان ما درراس رهبر دانشمند وبزرگ حزب ، شادروان رفيق ببرک کارمل، ساير رهبران وکادرهای ارشد حزبی ما يا بامرمی دشمن ويا با اجل طبيعی بزير خاک رفتند ومرگ برای شان مجال آن را نداد که اندوخته ها وتجارب گرانبهای خودرا بروی کاغذ آورند تا نه تنها ما بلکه نسل های بعدی از آن گوهران ناياب تجربه وعمل  استفاده می کرديم. بناًبما لازم است که فرصت سوزی نکنيم واز تمام توانها ، استعداد ها وتجارب همديگر استفاده نماييم واز مجموع اين گنج بزرگ سياسی رفقا، خاصتا ًازفهم دانش وتجربهً پيش قراولان مبارزات طولانی گذشته حد اکثراستفاده را بعمل آورده تاازآن دربهبود کارهای سياسی امروزوفردا استفاده بموقع  صورت  گيرد.

برای تحقق اين هدف واهدافی بزرگتر ازآن، که همانا موثر واقع شدن عملی در شرايط فعلی برای تغيير مثبت زنده گی زحمت کشان ونيازمندان وطن ، اعمار مجدد  اقتصاد ،صنعت ،زراعت ،بخش های فرهنگی وکليه بخش های تخريب شدهً وطن،تعميق وتحقق عملی دموکراسی درکليه شوون حيات مردم ماو ترقی وشگوفايی افغانستان می باشد، ما به حزبی قوی، متحد ، يکپارچه دارای برنامهً عمل واحد،علمی،عملی ، مطابق به نيازمندی های جدی مردم ووطن ،  منطبق با شرايط داخلی وجهانی که هدف اساسی وعمدهً آن فقرزدايِی ، تامين عدالت اجتماعی، نابودی هر نوع ظلم ، ستم وتبعيض باشد وتامين منافع اکثريت مردم ما در محراق توجه واهتمام آن قرارداشته باشد ، ضرورت داريم. حزب ، نهضت وجنبش متحدی را بايد بسازيم ويا باز سازی کنيم  که با تمام توان ، صداقت وشهامت بتواند با کسب اعتماد اعضا وهوا دارانش ،حق نماينده گی بدون درد سر را با کليه احزاب ، گروه ها وشخصيت های سياسی وطن داشته باشد وکليه انکشافات را بدون کم وکاست به اطلاع همرزمانش برسان ودموکراسی حزبی وقانونيت اقدامات خودرا  باين وسيله پيوسته تحکيم ببخشد.

حزب يکپارچه داشتن ، متحدانه عمل کردن، دارای برنامهً واحد بودن خود بيک آرزو وحتا رويا مبدل گرديده است ونمی توان بساده گی به اين هدف مقدس ،عالی ، ملی واکيدا ًضروری رسيد. وحدت حزب از همهً ما ايثار وفداکاری می خواهد، گذشت می خواهد،پا نهادن برسر خواسته های شخصی وگروپی را از ما می طلبد،گوش های شنوامی خواهد که آه وفرياد هزاران حزبی ودوستان قديمی وجديد حزب را بشنوند ، دور انديشی واحساس مسووليت می طلبد ، عدالت می خواهد ، پابندی به دموکراسی را مطالبه می کند ، تن دادن به واقعيت ها را تلقين می کند . نمی شود تنها برنامه های حزبی را تغييرداد، بايد درپهلوی اين تغييرات لازم ، همهً ماسطح توقعات خودرا تغييردهيم ، بسياربه انقياد وسراپا تسليم بودن همرزمان نسبت بخود انتظارات بيش ازحد لزوم  نداشته باشيم واين را با چشمان باز درک کنيم که مبارزه بيشتر به ايثاروفداکاری درراه مردم وآرمانهای حزب و نيازمندی های دور ونزديک جامعه ضرورت دارد نه صرف گوش بفرمان بودن صفوف به اوامرونواهی بزرگان ومدعیان بزرگی.علاوتاً تامين وحدت حزب وتحقق نظم ودسپلين حزبی ،بالای همه ،ازبالا تا پايين ،يکسان بايد تطبيق گردد ومتخلفين يکسان گوشمالی ببينند . نمی شود بقولی سرباز را بجرم نشستن قروانه چوب کاری کرد وحبس نمود ولی جنرال را که ترک سنگرنموده وبدشمن پيوسته است مورد نوازش وتمجيد قرار داد. اين حداعلای بی انصافيست.!!

اعادهً وحدت حزب ،اين نياز مبرم ما، اين يگانه اميد ما، يگانه وسيلهً موثر خدمت گذاری های بزرگ بوطن ومردم ما، تنها با فريادها وناله های جگر سوزآنچه صفوف خوانده می شود بوجود نمی آيد. ازآنجاييکه هميشه رهبران واعضای رهبری احزاب و گروها، خالق وموجد بحران ها ی تشکيلاتی وفرکسيون بازی های رنگارنگ موجه وغيرموجه بوده اند ومی باشند وآنها بيشتر بخاطر مصلحت های شخصی شان با هم در مخالفت قرار می گيرند تا منافع جمعی ، ازينرولازم وضروری پنداشته می شود که مذاکرات مستقيم ، رودر روی، شفاف وصريح بين اين شخصيت ها، در محضر تعدادی از کادرهای موثر،دلسوز بامر وحدت ومتعلق به تمام گروه ها وفرکسيونها بشمول آنانيکه باهمه شاخه های فرکسيونی مخالفت می کنند ووحدت صادقانهً عملی همه رفقا را می خواهند، هرچه زودتر سازمان دهی و آغاز گردد وموجوديت رفقاييکه از ايشان نام برده شد بصفت ناظر وقاضی میتواند از يکطرف طرحها ونظريات سالم را مورد شناسايی قرار دهد واز سويی بعوامل کار شکنی وتعلل های سازمان يافته برای عدم شکل گيری وپيروزی وحدت رفقا معرفت حاصل نمايند.

عقيده وايمان راسخ وجود دارد که کوچکترين گذشت ، احساس مسووليت ،گوش دادن به ناله های توام بازجه وزاری يک نسل قهرمان ولی سرگردان حزب ،دوستان ، متحدين واقعی ، خانواده ها وفرزندان صد ها هزار انسان فداشده در راه تحقق اهداف حزب که بی صبرانه منتظر در اهتزاز درآمدن پرچم حزب شهدای خود هستند ،می تواند همهً مارا ازاين دردها ،رنجها وعذاب های درونی وکشندهً ناشی از فراق ياران واختلاف همراهان نجات دهد ، زيرا بسياری ها را اين درک پيدا شده است که بيشتر از نود فيصد اختلاف سران ، ناشی از چندگانگی بينش ، عمل ، اهداف وآرمانهای  سياسی ، ايدولوژيک وآرمانی نبوده وحتا در مورد نحوهً برخورد با قضايا وانکشافات موجود داخل واطراف وطن وقضايا وحقايق جهانی شکل گرفته در مورد افغانستان، با هم ، اختلافات جدی ندارند ودر عمل می بينيم ومی شنويم که می گويند : فلانی خوب است وفلان بد، تو اين کار را کردی واوآن عمل بد را انجام داد، اوبا فلان ارتباط دارد وآن با فلانی ها می خواهد تماس داشته باشد، ما وارث حزب قديمی هستيم وديگری می گويد من اتحاد فاميل را اعاده می کنم ، يکی بخاطر نزديکی با قوای خارجی طرف تهمت قرار می گيرد وديگری برای پيداکردن عين تماس طرف اتهام قرار دارد،يکی بقوم گرايی وناسيوناليزم متهم می شود وديگری به جولان دادن به افراد قوم گرا در داخل تشکيلاتش طرف اتهام قرار می گيرد وآن وآن ديگر با قوتهای مغرض همسايه در تبانی وانمود می شود و...

اگر باديدی عميق ،سياسی ، وطنپرستانه، بدون تعصب ، بدون جانبداری های شخصی وذوقی وبراساس همان آرمانهای عظيم وسترگ انسانی وحزبی وباساس معيارهای قابل قبول ملی وجهانی، در اين مورد قضاوت شود،هيچ مشکلی در راه وحدت دوباره وصادقانهً رفقای ما وجود ندارد، مشکل اساسی خودشان هستند که خودرا قناعت داده نمی توانند واز تيغهً بلندی که در آن ماوا گرفته اند پايين نمی شوند تا در ميدان خدا وراستی ،در روی زمين با همقطاران شان از روی صدق واخلاص زانو بزنند ، باهم چای ونان مشترکی را صرف کنند ، بخندند ، وبرسم ياری وعياری در زانو های هم باضربات ملايم دوستانه بکوبند ويک ديگر را ببوسند ودر آغوش بگيرند وبر شيطان رجيم وديو خودخواهی برای ابد لعنت و نفرين کنند وصدها هزار قلب مجروح را شاد نمايند وخود را نيز کمک کنند که بخاطر اين دردسر های بیمورد واضافی سلامتی وزنده گی شان بيشتر ازين بخطر مواجه نگردد. ما باتمام صدق واخلاص برای شان عذر میکنيم که اين عمل نيک وانسانی وکاملا ًضروری را انجام دهند.

تامين وحدت صادقانه وعملی حزب از ما می خواهد که بحکم منافع مردم وآرمانهای حزب وحرمت در برابر ده ها هزار شهيد حزب مشترک ومتحد ، بايد هر چه زودتر به تبليغات منفی ، غرض آلود ، دروغگويی ، جعل کاری ،سند سازی، بلند پروازی، کم اهميت دادن به نقش وارزش ديگران خاصتا ًهم رزمان پايان داده شود وبرای سرد سازی جو ملتهب فعلی کار عملی صورت گيرد ونفاق افگنان ودشمنان وحدت رفقا که شايد تعدادی در لباسهای دلسوزی  نسبت به آن رهبر واين ليدر خودرا پنهان نموده باشند،شناسايیِ گرديده وزمينهً فعاليت شان از بين برده شود.

 تامين وحدت دوباره وضروری حزب که تعدادی ازرفقا ، خاصتاً درجبههً ترقی ودموکراسی درراه تدويرکنگرهً وحدت میخواهند گام هايی را بردارند، بساده گی وعاجل برای آن تامين شده نمی تواندکه زمينه برای شکل گيری آن هنوز مساعد ساخته نشده وبا کمال تاًسف کمترگروهی ازگروه های  حزب قديمی  که اکنون خود به  احزاب مستقل ارتقا  کرده اند، آماده گی  جدی وبدون قيد وشرط خودرا برای پيروزی اين آرمان بزرگ اکثريت اعضا وفعالين حزب ، ابراز داشته اند.

برای تحقق عملی اين نيازمبرم زمان وخواست هميشگی فرزندان اصيل حزب، بايد اين کارها انجام شودتا وحدت دوبارهً ما از سطح کلمات وجملات تجارتی سياسی خارج شده ودر منصهً تطبيقی قرار گيرد.بناً پيشنهاد می کنم که اين کارها برای آن عملی گرددوتحقق پيدا کند تا زمينه های عينی وواقعی وحدت بوجود آيد وعملا ً شکل گيرد.

اول : همهً کادرها وفعالين تمام گروه های رفيق ، درصورتيکه دل شان واقعاً بمردم ووطن شان می سوزد واز دوری وافتراق ياران راه وطريق خود رنج می برند ، نه تنها با سردادن شعاروحدت، بلکه با ايجاد فشار بالای حلقات تصميم گيرندهً تشکيلاتهای مربوط شان ، زمينه را برای تقارب وجوشش مجدد وطنپرستانه ورفيقانه مساعد بسازند وبه وعده ووعيد بی بنياد مسوولين شان که با امروز وفردا گويِی های بی جا، اقدام بکار عملی نمی کنند بسنده نکرده بر فشار واصرار خود قوت وسرعت ببخشند.

 دوم : با قضاوت بی طرفانه وتوام با احساس مسووليت تثبيت گردد که کدام اشخاص وگروهک ها در راه وحدت مجدد حلقات گروه ها ورزمنده گان هم سرنوشت ما سنگ اندازی ، تعلل وکارشکنی می کنند وبرای کدام منظور؟ اين را بايد همه درک کنيم وافشا نماييم.

سوم :برای تسريع اين پروسه ، لازم است کميتهً داوطلب غير جانب دار گروهی ، متشکل از بهترين کادرهای دلسوز برای سر نوشت حزب ومردم ، مومن بامر وحدت ودارای مناسبات خوب  ويا غير مخالف با همه حلقات رهبری وکادرهای همهً فرکسيون ها ،تشکيل گردد وبرای اقدامات عملی ومشهود در اين زمينه کار را آغاز کند وپيوسته از انکشافات امور رفقارا در جريان قرار دهد وبرای رفع موانع کمکهای آنها را جلب نمايد.

چهارم :کميتهً کاری وحدت ،بايد با صلاحيت کارنموده وازتمام ويا اکثريت رفقای موثردرروند فعلی سياسی نماينده گی نموده  وخود بالنوبه بتواند که پيش قراولان مبارزات ديروزهً حزب ، رهبران احزاب وگروه های رفيق،نخبه گان فرکسيونها وشاخه های دارای تشکيلات ومستقل وبی ارتباط رابتواند قناعت دهد تا در يک نشست رفيقانه وکاری، برای آغاز ديالوگ وجروبحث های سازندهً وحدت مجدد رفقا، مشارکت نمايند وابراز نظر کنند. در اين جلسه است که می توان پيرامون کليه موارد ومشکلات ابراز عقيده نمايند وتصاميم سازنده برای رفتن به سوی کنگرهً وحدت را بصورت دسته جمعی اتخاذ نمايند.

پنجم : برای تامين وحدت با آنعده رفقا وتشکلات خورد وبزرگی که خود آماده گی دارند ويا درطی جروبحث های بعدی آماده می شوند، نبايد درمورد کميت ها وتعداد افراد شان برای فعلاً صحبت شود چون هدف وحدت است . کميت ها ی هرگروه وتشکيل بعدا ًدرهنگام انتخابات وجريان کنکره می تواند اثر گذار باشد.

ششم : برای موفقيت کار کميتهً تامين وحدت ، ضرورتی برای گرفتن تضمين واختيار از مقامات تصميم گيرندهً فعلی گروه ها واحزاب وجود ندارد. چون اگر کسی وگروهی به وحدت مجدد حزب ورفقاعلاقمند نباشد، می تواند از وعده وقول خود عدول کند وچنين افراد عهد شکن از خجالت کشيدن نيز شرم وترسی ندارند. بايد کادرها واعضای اين گروه های رفيق که خود صاحب قرار خود هستند وتعهد نوکری بکسی نسپرده اند ،حق وباطل را بعد تحقيق ومطالعهً عملی تشخيص دهند وموضع گيری کنند وبه زورخودشان ناقضين وحدت وياسنگ اندازان جديد اين راه  راوادار به قبول وحدت رفقا سازند ودرعدم قبولی آنها موقف خودرا روشن سازند واز زير خيمه های شب بازی بيرون شوند ودر قطار همرزمان وحدت طلب خود قرار گيرند.

هفتم : از آنجاييکه تمام تلاشها وزحمات مشترک رفقا ، برای وحدت دوبارهً شان است ،لذا مطرح شدن ويا در نظر گرفتن تمام  نقاط نظر وخواسته های، افراد وشخصيت های کليدی فعلی بعضی از تشکل ها،مشکل آفرين می گردد. بايد توجه وتمرکز اصلی کار ،مطابق ضوابطی اساس گذاشته شود که به اهداف اساسی مبارزه وتعهدات وطنپرستانه ً مشترک ما صدمه نزند وبا امتياز دادن های بی حد ، بی مورد ،حاتم صفتانه برای بعضی از شخصيت ها وکادر ها ، ما باعث بروز مشکلات جديد در ساير عرصه ها ودر نزد ساير گروه ها واشخاص نگرديم ومشکلات موجود را بدست خود،  گره جديد نزنيم.

توجه شود که مصالحه ، آشتی ، تفاهم ، تقارب ، اتحاد ووحدت ، درکليه عرصه ها ، خاصتاً درموارد حزبی وسياسی ، با نازدادن وکرنش دربرابر گروهی وتحکم وداد وفرياد وسخت گيری وانضباط خشک در برابر گروه ويا اشخاص ديگر، از يکطرف دوری از عدالت است واز سويِی نمی تواند گره گشاباشد. لذا برخورد يکسان ، حزبی وعادلانه در مورد همه ، باعث ايجاد اطمينان وتحکيم اعتماد وباور می گردد ودرخت آرزو را به ثمر می نشاند.

 هشتم : تماس گرفتن به اين که رفقای ديروز ما به اين احزاب وگروه ها تقسيم گرديده اند ، نه افشاگريست ونه جرم حزبی وبی انضباطی زيرا همهً مردم ، دستگاه دولتی ، دوستان ودشمنان ما بهتر ترازما در اين موارد ازآنجهت معلومات دارند وواردهستند که تعدادی خود ، در ايجاد اين بحران سهيم بوده وعدهً ديگر با علاقمندی اين پروسه وانکشافات بعدی آن را نظاره و کنترول نموده  وپيگيری می کنند.

 اين گروه ها واحزاب عبارت اند از : حزب دموکراتيک خلق افغانستان که اولا ً بدوبخش اساسی خلقی وپرچمی منقسم بوده وگروه های سازا ، سفزا ، سپکجا ، خلق کارگر، گروه کارقبلاً از پيکر آن جدا گرديده وهرکدام با کميتها وکيفيتهای متفاوت باوجود مدغم شدن با حزب دموکراتيک خلق افغانستان در زمان حاکميت آن حزب، تشکيلات شان را حفظ نموده و تا هنوز زنده اند وفعاليت دارند.

پرچمی ها ، يکی از دوبخش اساسی وجداً مهم حزب دموکراتيک خلق افغنستان بودند که بعد انشعاب سال 1346 وخصوصاً بعد نشر اولين شماره جريدهً تابناک پرچم، تا اکنون با مفاهيم خاص وجديد ، در حالی که همهً شان در شرايط موجود در بين خود وحدت ويکپارچه گی تشکيلاتی وايدولوژيک نيز ندارند ، بهمان نام ( پرچمی ) ياد می گردند ونه تنها مخالفين ودشمنان بلکه خودشان نيز خودرا پرچمی می نامند واکثريت شان به آن افتخار نيز می کنند.

پرچمی ها ، اساساً پيروخط سياسی، فکری وفلسفی  شادروان ببرک کارمل بودند که در بين طرفداران خود از محبوبيت خاصی برخوردار بود ،ولی با ايجاد اولين حلقات فرکسيونی بعد مرحلهً ششم جدی،ويروس سياسی يی در داخل گروه پرچمی هاداخل ساخته شد که آغازگر گروهبندی وفرکسيون بازی های بعدی شد ودر طی زمانی  نه چندان طولانی ،مخالفين ببرک کارمل در بين گروه پرچمی ها که خود پرچمی های مشهور وقديمی بودند ، پرچمیهای طرفدارببرک کارمل را به کارمليستها مشهورومسما ساختند. اولين گروه کوچک ومخالف ببرک کارمل ازطرف عبد الوکيل وزيرماليه ،محمد رفيع معاون صدراعظم  جنرال خليل وزير ترانسپورت وچندنفر ازکادرهای ديگرمانند(...) مرحوم داکتر رحيم برادرعبد الوکيل ، محمد يعقوب برادر محمد رفيع ، ظاهر اتل ومحمد نبی کوشا ،سميع کارگر، محمود کارگرکه چند نفرافسران نظامی نيزدرترکيب شان شامل بودند ،چيزی را بنام سازمان کمونيست های جوان بوجود آوردند که درپشت سر تبليغات شان فقط مسايل اداری مطرح بود  و چندان عمر نکرد زيرا اتحادهای ديگری درداخل ادارهً دولتی با مداخلهً وتشويق شوروی ها برضد ببرک کارمل بوجود آمد که شخصيت های بالا با ايشان متحد شدند وزدوبندهای جديد شکل گرقت.

اقدامات حزب سازی وفرکسيون سازی در دوران قدرت وبعد قدرت ،بصورت مخفی وعلنی بنام رهبران ، مليت ها وزبانها ادامه پيدا کرد ، طوريکه بعد پلينوم 18 طرفداران مرحوم ببرک کارملدرضمن فداکاری درراه دفاع از وطن ودفاع قاطع از حاکميت تشکيلات جداگانهً شان را در تحت رهبری محمود بريالی وشادروان امتياز حسن  ايجاد و حفظ کردند ومرحوم امتياز حسن قبل از مرگش در حيرتان يادداشتهای را بمن سپرد که رفقای ارتباطی ايشان شامل تشکيلاتی گردد که ما آنرا بعد سقوط دولت احيا کرده بوديم. شادروان امتياز در طی صحبت حماسی در آنوقت گفتند : رفيق..! من از روسيه زنده برنمی گردم ،لطفاً رفقاييرا که بامن در ارتباط بودند فراموش نکنيد ، چون آنها مثل ساير رفقا فرزندان واقعی حزب ومردم ما اند. او بعد ملاقات با شادروان ببرک کارمل غرض تداوی بسوی روسيه رفت وبعد چندی جسد اورا داخل حيرتان ساختند که رفقايش با کل احترام اورادر حيرتان  بخاک سپردند که مدتی بعد خود شادروان ببرک کارمل نيزدر پنج قدمی او بزير خاک رفت.

بزودی گروهک های ديگری قد برافرشتند وتعدادی بنام خيبريستها، ابراز موجوديت کردند که هدف شان سوًاستفاده از نام  استاد بزرگوار وعزيز همهً ما شادروان مير اکبر خيبر بود ولی اينگروه جايی را اشغال نتوانست چون اکثريت  رفقا درک می کردند که هدف ،حرمت گذاشتن به رفيق خيبر شهيد نبود بلکه اهداف سياسی ای در عقب آن تعبيه شده بود وافراد پشت پرده آن را دامن می زدند ولی در سطح ذبيح اله زيارمل وتنی چند ديگرمشهور بودند ولی از سليمان لايق نيزدر مورد نام برده می شد ، درحاليکه قدوس غوربندی تا آن وقت وتا آخرين لحظات زنده گی اش حامی سراپا قرص حفيظ اله امين بود ومرحوم نورمحمد تره کی را نيز بشدت تخريب می کرد .حاميان امين نمی توانند مدافعين شهيد  استاد مير اکبر خيبر باشند چون امين، استاد شهيد را بزرگترين دشمن خود می دانست  وآنرا در عمل باثبات رسانيد.

  وضع بصورت دراماتيک تغيير داده می شد ،ودليل عمدهً آن موجوديت قوای نظامی شوروی درافغانستان بود که غرض تحقق آن امکانات مختلفه را بکار می بست ، افراد وشخصيت های جديد وجديد تری را می پاليد ، نشانی می کرد وازتوان وافری که بايد می داشت برای رسيدن افراد مورد نظرش بمقامات وپستهای حساس حزبی ودولتی ، کار می گرفت واين آغاز بحرانها ، بد بختی ها وباعث بی اعتمادی های در داخل وطن ماگرديد که نه تنها برای حزب ما ،بلکه برای وطن ومردم ما بسيار قيمت تمام شد. با اينکه همه می دانيم که عوامل  بزرگتری در سطح جهانی ، عامل اصلی وتعين کننده در زمينه بود.

در جريان تغييرات حزبی ، داکتر نجيب اله که از اعضای برجستهً بيوروی سياسی کميتهً مرکزی حزب بود ودر ضمن اداره نمودن رياست خاد، در ساير فعاليتهای حزب بنابر استعداد وتوانش کار می کرد، بصفت منشی کميتهً مرکزی حزب ارتقا کرد واين آغاز تغييرات جدی وجذری درحزب ودولت بود که بعداً ازطريق تدوير اجباری پلينوم هجده هم کميتهً مرکزی حزب، ايشان اولاً به حيث منشی عمومی کميتهً مرکزی انتخاب وبعداً مقام رياست شورای انقلابی را نيزعهده دار گرديد.

باثرحمايت وعکس العمل شديد اکثريت قاطع صفوف از مرحوم ببرک کارمل وجانبداری اکثريت اعضای رهبری حزب از شهيد داکتر نجيب اله ، بحرانی بوجود آمد که تا اکنون ادامه دارد وهمان کميتی از صفوف ، نسبت برهبرانی که در حمايت از مرحوم داکتر صاحب وبر ضد مرحوم کارمل صاحب قرار گرفتند وبعد مدتی، با رهبر جديد نيز روابط شان خراب وتيره گرديد وبه جزاهای تنزيل مقام و يا سبکدوشی محکوم شدند ، روی خوش نشان نميدهند ويکنوع آزرده گی درونی غيرواضح را نزد خود حفظ کرده اند. درحالی  که مواضع اعضای رهبری ديروز در بسياری از زمينه ها وموارد بسيار تغيير نموده است. واين يکی از پرابلم هایست که يک تعداد بزرگان ديروز ،با وجود سابقهً طولانی مبارزه ، فهم ، فداکاری وزحمات وسيع در راه حزب ومردم ،کمتر بالای کادر هاو صفوف موثرند. تعداد زيادی از رفقای فعال برضد تصاميم پلينوم 18 می گويند که: ما هر گز چيره وپاره کردن  فوتوها وپوستر های شاد روان ببرک کارمل رهبرمارا ، بشکل کاملاً دشمنانه ، تحقير آميز ،توام با فحش وناسزا بوسيلهً عبد الظهور رزمجومنشی کميتهً شهر کابل وتيم پوستر سوزهمراهش فراموش نمی کنيم. ولی چاره چيست بايد راه حل عادلانه ومنطقی را جستجو کنيم ،دوام دشمنی راه حل نيست . طوريکه فراموشی ابدی ديروز وحوادث وانکشافات گوناگون آن ، بدون گرفتن پند وتجربه زيانبار است .

 (چون قصدم تحليل وارزيابی چگونگی حوادث ،رويدادها وزدوبندهای سياسی وتشکيلاتی آن دوران در اين نوشته نيست ازينرو از عدم تماس گرفتن پيرامون آن مسايل از شمامعذرت می خواهم ودر نوشته های بعدی باکل دقت پيرامون عوامل ،اسباب ونتايج آن کشيده گی ها ورقابتهای ناسالم وگذرا صحبت خواهم کرد . همچنان از عدم استعمال القاب نسبت به رفقا و بزرگان زندهً حزب معذرت می خواهم)

عامل ديگری که فاصله ميان اعضای رهبری ديروز حزب ودولت و کادرها وصفوف را تشديد کرد، موضع گيری های بعضاً ناسالم ، عجولانه ، غير حزبی ،ضد حزبی وحتا معامله گرانهً يک تعداد رفقا بود که از همان روزهای قبل از سقوط حاکميت آغاز گرديده بودکه تعدادی برای نجات خودشان وفاميل های شان، از فرارشروع و تا خارج شدن از سرحدات شمال وجنوب وغرب وطن وميدان هوايی کابل، در آن مسابقه نمودند وهيچ فکر نکردند که سرنوشت صدها هزار حزبی ومليونها انسان مدافع حاکميت که به امر وقوماندهً ايشان از فداشدن جان ومال شان دريغ نکرده بودند وتعداد بی شماری قبلاً درآن راه بشهادت رسيده بودند ، چه خواهد شد؟ آيا ما در بين تمام رهبران خود مستحق وشايستهً آن نبوديم که يک رهبر دليرچريکی می داشتيم ويکی از افسانه نويسان حماسه های چه گوارا ويا کاسترووسايرين که بما هميشه درس رشادت ودلاوری داده بودند، کمر خودرا می بست وبا الهام از ( ترک مال وتر جان وترک سر   درنبرد با دشمنان خلق، اول منزل است ) به کوه بلند میشد وامربسيج وطنپرستان را می داد وبدون شک صدها هزار انسان باشرفی که از نهايت مجبوریت وتنها بخاطر زنده ماندن، به پاکستان وايران مهاجر شدند کوه ودشت وطن را برحقارت واهانت درملک دشمن ترجيح می دادند وبدور رستم زمان سياست که خوشبختانه (!) نصيب ما نگرديد حلقه می زدند وحتماً بعد تقسيم غنايم بوسيلهً فاتحان ديسانت شده ، دورهً جاری شدن آبهای ذلال وشفاف درجويبار خشکيدهً وطن فرا می رسيد. ماکه هزاران کشته ومفقود دربحر وبر ، برای رسيدن به بهشت اروپايِی داديم بهتر نبود اين قربانی ها را درداخل وطن بخاطر يک هدف عالی می داديم.! اما  در مورد محمود بريالی  اينکه چه تبصره ها وانتقاداتی وجود دارد

  به منتقدين وخودشان متعلق است که بايد به پاسخ همه پرداخته شود ولی باقيماند ن شان درکابل بعد سقوط دولت ، قابل  قدر دانيست.

گروه سازی وحزب سازی همچنان بنام جوانان، گروه های زبانی وغيره ادامه پيداکرد تا اينکه داکتر حبيب منگل نيز بعد سقوط دولت شوق حزب جداگانه را کرد وتعدادی چند را بنام اعتداليون، درست درخط مقابل افراط وتفريط بزعم خودشان ،گرد خود جمع کرد که آنهم آينده نداشت .

آن فرار ها در حالی صورت گرفت که رهبر قديمی ووطنپرست حزب شادروان ببرک کارمل ، اقامت در ريگستانهای حيرتان را برسبزه زارهای اروپا هزاربار ترجيح داد وبعد دردها ورنجهای مختلف در دل آن ريگستانها بزير خاک رفت و از مجموع رهبران ومدعيان بزرگی ورهبری امروز ،هيچ کدام شان در پهلوی رهبر شان باقی نماندند وگويا خيمه نزدند. من شاهد فرار های بابکس وبی بکس زيادی هستم اگر فرصت ياری کرد ومنافع وطن اجازه داد قصه های زيادی را خواهم نوشت . چون من تا سقوط تمام وطن ،بدست دژخيمان طالبی در افغانستان بودم وپهلوانان وقهرمانانی را که در بعضی از سايت ها وفوروم ها در مورد شان با عينکهای اروپايی قضاوت می گردد وهنوز ارجمند خوانده می شوند برای تان معرفی خواهم کرد که آن الاهه های مقدس (؟!) چه کارهايیِ را انجام دادند.

من در همراهی با تعداد زيادی از رفقا در داخل وطن، شاهد مردانگی ، ايثار ، فداکاریها وتحمل درد ورنج بوسيلهً هزاران رفيق ودوست حزب بوديم که باوجود نداشتن کار ، نان وامنيت ،درسنگر آرمانهای ديروزهً شان که تعدادی بدون احساس خطر وفقر وگرسنگی وبدون فشار ، داوطلبانه توبه نامه های قلبی را در اروپا وامريکا امضا نمودند می باشم. ايثار وشجاعت شيرزنان ومردان با وقاری که با متعصب ترين وخون آشام ترين دشمنان مسلح وبی پروا وبی احساس مواجه می شدند واز حقانيت حزب ودولت مردمی شان دفاع می کردند. بلی بايد به آنها همهً ما افتخار کنيم زيرا سمبولهای زندهً ايمان ، امانتداری، پاس داشتن ووفا بعهد بودند وهستند واکنون به نامهای مختلف درفش مبارزه را بارديگر دراهتزاز درآورده اند .بايد آن مردان وزنان کم پيدا را حمايت وپشتيبانی بیدريغ نماييم.

در مورد فراريان ديگری نيز اندکی مکث می کنم . آنهاييکه سينه چاک هنوز از شهيد داکتر نجيب اله نام می برند ، چرا رهبر محبوس در دفتر بنام سازمان ملل متحد را رها کردند ودر فکر نجات شان نشدند؟ در حاليکه شرايط رهايی وفرار شان قبل از داخل شدن طالبان به شهر کابل هزار فيصد مساعد بود وحکومتی های فراری مجاهدين در فکرجمع کردن آخرين غنيمتهای منقول وغير منقول کابل بودند  ووارخطا هر طرف می دويدند . چرا دومرد واقعی وفداکار پيدانشد که از آن فرصت استفاده می کردندوباعث نجات داکتر صاحب می شدند واگر می گويند امکان آن وجود نداشت چطور تيم همراه شان با اطفال ومادرخانواده  توانست تا سواحل دريای اتلانتيک برسند ولی رييس جمهور وطن وبرادرش بشکل فجيع به شهادت برسند .آيا سناريو چنين نوشته شده بود که عملی گرديد؟ آيا کسان ديگری از جريان آگاه شده بودند؟ . وقتی آن لحظات شوم وخونين را که باعث شهادت داکتر صاحب نجيب وبرادر جوانش شد در ذهنم مجسم میسازم ، بياد سوپ مزه داری که قبل از مرگ امين پخته شده بود وعده يی باوجود زمستان وداشتن درد گلو وسرفه ، از خوردن آن ابا ورزيدند می افتم .اين دنيا مليونها ساز وراز دارد ،قضاوت های عجولانه وتعصب بار مشکلی را حل نمی تواند. نبايد هيچ کدام مالاف وگزاف بیجا بزنيم

بهر صورت ، امروز ما به چندين گروه کارمليست ، چند گروه نجيبيست، نهضت فرا گير ترقی ودموکراسی (شيرمحمد بزگر، طرفداران حزب متحد ملی (نورالحق علومی)،رفقاييکه در صدد احيای مجدد تشکيلات حزب وطن اند،(حزب وطن) هواداران دارای ولتاژقابل تردد در بين خيبريستها ونجيبيستها(...) ، جنبش ملی اسلامی افغانستان (جنرال دوستم )،اعضای گروه آصف بکتاش ، هواداران احمد شاهين گروه نهضت آينده ، تشکيلات حزب دموکراتيک خلق افغانستان ( واحد فيضی) حزب دموکرات کبير رنجبر،حزب خدايداد بشرمل تقسيم گرديده وهر رهبرديروز نيزچند نفر مخلص ودعاگوی را دراطراف خود جمع نموده است . چنانچه با وجود اذعان خود رفقای ارشد ديروز مبنی بر نداشتن گروه وفرکسيون، قناعت بسياریها فراهم نشده وشخصيت های کليدی ديروز حزب واز جمله حزب وطن مانند سلطان علی کشتمند، نوراحمد نور، فريد احمد مزدک ، سليمان لايق ، نجم الدين کاويانی را متهم بداشتن گروپ وفرکسيون میکنند . اين در حاليست که محمود بريالی در راس تعدادی از رفقا از همان پلينوم 18 باينطرف قرار دارد وجنرال محمد رفيع نيز در يک بخشی از فعاليت های رفقاييکه حزب وطن را باز سازی می نمايند فعال است .

 باوجود تبليغات مختلف مثبت ومنفی پيرامون ايشان هرگز نبايد منکر نقش جدی اين رهبران ديروز که دربالا از ايشان ذکر بعمل آمد گرديم. آنها صاحب امکانات وتوانايِهایی لازم سياسی وتجربی هستند. (ما شخصيت های کليدی ديگری نيز داريم که در بخش رسيده گی به ساير گروه ها وفرکسيونها در مورد شان صحبت خواهيم کرد.)

هدف من از تذکر اين نام ها نه بخاطر آنست که در مورد توانايی های کمی وکيفی رهبران سابق در داخل صفوف حزب ديروز در شرايط موجود صحبت نمايم ، ودر بارهً فرکسيونهای شان توضيحات بدهم بلکه هدف اساسی من اين است که برداشتم را در مورد پيروزی وحدت رفقا به اين شکل بيان کنم که بدون مشارکت کليه جوانب، فرکسيونها وشخصيتهای کليدی دارای تشکيلات وبدون تشکيلات امکان دستيابی به تفاهم ووحدت وسيع وجود ندارد. همچنان بايد متذکر شوم که  تعداد زيادی ازرفقای ما ازبس سرخورده گی ، انتظارطولانی ونگرفتن جواب از آدرس های دلخواه شان ، به ساير احزاب وحلقات سياسی وملی ثبت نام کرده وعضويت حاصل کرده اند که بهيچ صورت نبايد از نظر دور نگهداشته شوند.

ازآنجاييکه بشکلی از اشکال تعداد زيادی از رفقا در پروسهً مبارزه، با شخصيتها ورهبران مختلفه نزديک شده ، دوست گرديده وعلاقمندی های خاص ماورای حزبی پيدا کرده اند وتعدادی بنابر اخلاقيات وسنن وطنی، بدون قضاوت های مجدد درمورد قهرمانان شان ، از آنهابا تمام توان حمايت می کنند ودليل ومنطق را نمی شنوند ، وازطرفی يکتعداد ازين رهبران باوجود کار زحمت وتوان رهبری ، طرف انتقادساير گروه ها وفرکسيونها قرار دارندوادعا می گردد که( اگر فلان شخص باشد ما وحدت نمی کنيم) با اينکه اين طرح به هيچ صورت منطقی نيست وبهانه تراشی است وگريزاز زيربارمسووليت،بآآنهم بهتراست چهره

های کليدی ايرا جستجو نماييم که ازحرمت تعداد وسيعی ازرفقا نسبت عدم مشارکت درانکشافات مثبت ومنفی ديروز حزب برخوردار باشند وتارسيدن به وحدت سراسری ، رهبری کاملا ًانتخابی ومسير يافتن فعاليت های مختلفهً حزب بشکل قانونمند وعادی، همه رفقارا رهبری نموده ،سرپرستی کنند وپروسهً وحدت را صادقانه سرعت بخشند وهمهً حزبیها را مانند فرزندان  تفکر واحد و دارای حقوق مساوی يکسان ارزش دهند .

به عقيدهً من ما،برای تقارب ونزديکی بين رفقا، درپهلوی ساير امکانات وتوانايیهای ساير بزرگان وکادرهای قديمی وبا تجربه بايد ازامکانات معنوی رفيق داکتراناهيتا راتب زاد، شخصيت برجستهً حزبی  سياسی ومبارزن بی ترس وانقلابی که دربد ترين شرايط پرچم مبارزه را بدوش گرفت وعليه بيداد قيام کرد واند ک مد تی بعد  پرچم آزادی وتساوی حقوق زنان وطن را دراهتزازآورد وسازمان دموکراتيک زنان افغانستان را اساس گذاشت ونقش خيلی جدی ومفيد را در کليه پروسه های نهضت ترقی خواهی واستبداد ستيزی ايفا نموده استفادهً وسيع نماييم زيرا ايشان به شمول  محبوبه جان کارمل ( بيوهً شادروان ببرک کارمل) که طرف حرمت اکثريت رفقا قرار دارند ، می توانند مارا دررسيدن به تفاهم وآشتی رفيقانه کمک کنند.

اعتقاد وباور جدی وجود دارد که وحدت صادقانهً رهبران ،بزرگان ، پيشقراولان ومسوولين ديروزما و بزرگان امروزگروه ها واحزاب  رفيق ما، آغاز وحدت واتحاد وسيع تمام نيروها وشخصيت های ترقی خواه ، وطنپرست ،دموکرات وعدالت خواه میگردد ودر نتيجه نيرو وتوانی بوجود خواهد آمد که زايل کنندهً هرنوع بدبختی ، عقب مانده گی ، حق تلفی ،ستم وتبعيض، خيانت ووطن فروشی گرديده ودستان مداخله گر را از وطن ما کوتاه خواهد ساخت ودر تحقق دموکراسی ، بازسازی وطن ، تامين رفاه مردم ،نضج گيری بيداری وآگاهی بيشتر مردم ، پيرزوزی نهايی حکومت نظم وقانون ، تامين عدالت اجتماعی ودفاع از حريم وطن دربرابردشمنان آن، نقش موثر خودرا بهتر تر در پهلوی ساير ترقی خواهان ووطنپرستان ايفا خواهد کرد.

با عملی شدن اين آرمان شريفانه واتحاد رفيقانه ، ما به آسانی می توانيم که برای وحدت با ساير رفقا وهمسنگران خود با گامهای استوارتری به پيش رويم ودر ايجاد جبههً وسيع ترقی خواهان وتدوين خط سياسی مشترک کاری با ايشان برای تحقق اهداف دارای اهميت برای همه شاملين  اتحاد در شرايط فعلی ، ونفع کليه مردمان وطن، به نتايج ملموس وکاميابی های مشهود برسيم.

 

ادامه دارد

 

 در مورد چگونگی تامين وحدت ويا اتحاد با رفقای خلقی وساير احزاب چپی

   

 

 

 


بالا
 
بازگشت