فرصت سوزی ها

دستگير صادقي

همين چندی قبل، از هفدهمين سال روز بازگشت قطعات شوروی از افغانستان به شيوه های متفاوت تجليل بعمل آمد. در آنسوی دريای آمو ، تعداد زيادی از اشتراک کنندگان و بازماندگان جنگهای افغانستان به ياد ياران از دست رفته گريستند و در پای تنديسهای يادگاری و قبور کشته شدگان دسته های گل گذاشتند؛ ولي در اين سوی آمو دريا از پيروزی ها گفتند و شادی ها کردند و بار ديگر پانزدهم ماه فروری مطابق بيست و ششم ماه دلو را بمثابه يک روز تاريخي  تعطيل عمومي اعلام کردند.

با وجود سپری شدن مدتي از اين روز تاريخي ، ميخواهم با استفاده از يک اثر بسيار ارزنده كه  بخش قابل ملاحظهٴ حقايق پشت پرده تراژدى افغانستان را برملأ ميسازد ، جستار های را برای خوانش خواننده اين سطور پيشکش نمايم. اثر مورد نظر كتابى است تحت عنوان « خارج از افغانستان » كه توسط دو شخصيت شناخته شده بين المللى كه عميقا در مسايل افغانستان ورود دارند، نوشته شده است. اين دو شخصيت عبارت اند از« دياگو كوردوويز»  معاون سرمنشى وقت ملل متحد در امور سياسى و نماينده شخصى موصوف در مسايل افغانستان و «سليگ هريسن» تحليلگر و محقق مشهور امريكايى كه در ارتباط به مسايل افغانستان سالهاى طولانى كار کرده است. نويسندگان كتاب بر علاوه اين كه با زعما و شخصيت هاى با صلاحيت و مسؤول در امور افغانستان درتماس بوده اند و مطالب دست اول آنان را با مسؤوليت به نشر رسانيده اند، به اسناد بسيار محرم مربوط به قضيه افغانستان در آرشيف هاى امنيت ملى امريكا و ساير كشور ها نيز دسترسى داشته و از آنها وسيعا استفاده نموده اند. قابل يادآوری است كه اين كتاب توسط نشرات دانشگاه مشهور اكسفورد انگلستان به نشر رسيده و در حقيقت به حيث يك سند بسيار معتبر تحقيقى معرفى شده است.

 با استفاده از اين اثر، صرف در مورد يك مسأله  بسيار كليدى  كه  به آمادگى هاى زعامت جمهورى دموكراتيك افغانستان و اتحاد شوروى به خروج قواى شوروى ازافغانستان در سال ١٩٨٣ ارتباط ميگيرد، مطالبى را بازنگرى مى نمايم. البته در اين مأمول هدف نگارنده  برجسته ساختن يك سلسله مسايلى است كه بنابر اهداف خاصى ـ عمدتا مقاصد و بهره بردارى هاى معين و آزمندانه  سياسى و سؤاستفادهٴ تبليغاتى ـ پنهان نگهداشته شده و يا مسخ گرديده است؛ و در آن موارد به ندرت صحبت ميشود. در حاليكه  اصولا بايد همچو موارد را پيدا كرد كه گوشه يى از حقيقت است و براى پيدا نمودن حقيقت و به اصطلاح «جان مطلب» نه تنها سطور و كلمه ها را مطالعه و بررسى كرد بل اينکه در «ميان سطور»  نيز رفت تا بمقصود رسيد. در كتاب مورد بحث تقريبا مسايل زيادى ـ تا جايى كه ممكن بوده  ـ  با وضاحت توضيح داده شده است. زيرا  اهل تحقيق و بررسى، اصولا جستجوى مستمر ووسيع، پژوهش و تحليل ، كنكاش و نتيجه گيرى را منحيث يكى از وظايف اساسى خويش تلقى نموده و از اين طريق به حقيقت ميرسند و آنگاه اين حقيقت را كه بعدا خيلى ساده تلقى ميگردد، مطرح و به اختيار تشنگان و علاقمندان آن ميگذارند.  مطالعه اين اثر ارجمند بخصوص براى آنانى كه در « توهم » ناشى از ثقلت تبليغات يكجانبه و خود ساخته بسر ميبرند، از هرلحاظ مفيد ارزيابى ميگردد.

به اصل مطلب برميگردم. دياگو كوردوويز در فصل سوم كتاب «خارج از افغانستان» تحت عنوان «ماموريت من آغاز ميشود» مطالبى مفصلى در ارتباط به كار و فعاليت خود نگاشته است كه صرف به گونه فشرده برخى آن را كه به موضوع مورد بحث ما ارتباط ميگيرد از نظرميگذرانيم.

" پنج ماه بعد از ورد قطعات نظامى اتحاد شوروى به افغانستان، دولت افغانستان اولين علامهٴ آمادگى خود را به مذاكرات نشان داد. كابل به تاريخ پانزدهم ماه مى يك تعداد پيشنهادها را مبنى بر مذاكرات با ايران و پاكستان به نشر سپرد. هدف از پيشنهاد هاى متذكره اين بود كه معضله افغانستان از طريق سياسى طورى حل گردد كه منتج به قطع مداخلات خارجى در افغانستان و عودت عساكر شوروى از اين كشور گردد. كابل همچنان پيشنهاد ميكرد كه بحر هند و خليج فارس به يك منطقه صلح مبدل گردد. زعامت جمهورى دموكراتيك افغانستان جدأ طرفدار مذاكرات مستقيم با پاكستان و ايران بود.

افغانستان در ماه اگست سال متذكره (١٩٨٠) يك سلسله پيشنهادهاى ديگرى را به نشر سپرد. در اين پيشنهادها نرمش قابل ملاحظه يى در موقف كابل بوجود آمده بود. بدين معنى كه كابل آماده گرديده بود كه مذاكرات سه جانبه «افغانستان ـ پاكستان ـ ايران» را بپذيرد، و اين در حقيقت براى آغاز مذاكرات خيلى ضرورى پنداشته ميشد، زيرا قبلا پاكستان چنين پيشنهادى داشت كه مورد قبول افغانستان قرار نميگرفت. زعامت پاكستان خلاف طرح قبلى خود اين مسئله را رد نمود. بار ديگر افغانستان موافقه نمود تا نقش و سهم ملل متحد در حل معضله افغانستان بيشتر گردد.

بعد از تعين دياگو كور دوويز بحيث نماينده شخصى سرمنشى ملل متحد ( ٢٢  فبرورى سال ١٩٨٢ ) نقش ملل متحد در حل معضله افغانستان برجسته گرديد. موصوف روى يك طرح كلى آجندا بشمول خروج عساكر، قطع مداخله ، عودت مهاجرين و تضمينات بين المللى، مذاكره با جوانب مختلف را آغاز كرد. فيصله بعمل آمد تا مذاكراتى غير مستقيم در ژنيو آغاز گردد.

حكومت افغانستان مذاكرات غير مستقيم را صرف به اين شرط پذيرفت كه در كدام مرحله بعدى اين مذاكرات شكل مستقيم را بخود اختيار كند، و همچنان موافقه شده بود كه تمام جوانب قضيه به صورت يك كل حل گردد.

آقاى دياگو كوردوويز پيشنهاد نموده بود كه در موافقه نهائى دسته يى از وجايب متقابل شامل شود كه بر اساس آن اصول قبول شده حقوق بين الدول تنفيذ و تطبيق گردد. با در نظر داشت اينكه در گذشته هر دو كشور ( افغانستان و پاكستان ) يك ديگر خود را به مداخله متهم ساخته اند، بنابران بهتر است يقين حاصل شود كه در آينده هيچ طرفى در امور طرف مقابل مداخله ننمايد. تضمينات بين المللى رعايت موافقتنامه را يقينى سازد و تدابير مربوط به عودت مهاجرين مطابق اصول قبول شده و طرزالعمل ملل متحد اتخاذ گردد. 

به اين ترتيب دور اول مذاكرات غير مستقيم ژنيو بين افغانستان و پاكستان به تاريخ شانزدهم ماه مى سال ١٩٨٢ آغاز گرديد."

آقاى سليك هريسن در فصل چهارم كتاب مورد بحث، تحت عنوان « اندروپوف : فرصت از دست رفته» مطالب زيادى را در ارتباط به آماده گى هاى اتحاد شوروى و افغانستان به حل صلح آميز مسساله افغانستان طى سالهاى ١٩٨٢ و ١٩٨٣ برملأ ساخته است.

موصوف مى نويسد كه همكاران نزديك اندروپوف به شواهد قانع كننده يى اشاره ميكنند كه وى آماده بود تا قواى اتحاد شوروى را تحت سرپرستى ملل متحد از افغانستان خارج سازد. اندرپوف فكر ميكرد كه رژيم كابل زمانى ميتواند محفوظ به جايش باقى بماند كه پاكستان از طريق ملل متحد تعهد نمايد كه در بدل خروج عساكر اتحاد شوروى از افغانستان به مجاهدين كمك خود را قطع نمايد. وى همچنان لازم ميپنداشت كه در مقابل چنين تعهد پاكستان ، افغانستان نيز متقبل شود كه از قواى ضد حكومت پاكستان در آن كشور حمايت ننمايد.

زمانى كه مذاكرات ملل متحد در ماه اپريل سال ١٩٨٣ با اندروپوف آغاز گرديد، چنان معلوم ميشد كه پاكستان آماده است كه مفكوره اندروپوف را مبنى بر قطع كمك به مجاهدين بپذيرد. اما در جريان مذاكرات رژيم نظامى پاكستان تحت فشار حكومت ريگن از موضع خود برگشت. بعد از دور اول مذاكرات غير مستقيم ژنيو، كشمكشى در بين اعضاى حكومت پاكستان به وقوع پيوست. يعقوب خان وزير خارجه پاكستان و يك عده ديگرى كه ميخواستند در مقابل خروج عساكر شوروى از افغانستان به طرف مقابل امتياز بدهند، در يكطرف قرار داشتند، و در طرف ديگر به شمول ضياالحق، جنرالهاى واقع بودند كه جنگ را كليد به دست آوردن كمك هاى امريكا مى پنداشتند و از همين جهت علاقمند بودند كه جنگ براى مدت نامعلوم دوام نمايد.

ضياالحق در يك مصاحبه  با سليك هريسن كه اندكى قبل از مرگش صورت گرفت چنين گفته بود كه هدفش از ابتداى جنگ اين بوده  كه ريشه كمونيسم را از افغانستان بركند و يك رژيم دست نشاندهٴ پاكستان را در آنجا بوجود آورد، و در صف بندى هاى استراتيژيك جنوب آسيا تجديد نظر بعمل آيد.

بعد از آن كه اندروپوف در نومبر سال ١٩٨٢ منشى عمومى حزب كمونيست گرديد، اقدامات اوليش در مورد افغانستان چنين تعبير گرديد كه تغيرات عمده يى در شرف وقوع است. بعد از مراسم تدفين بريژنيف به تاريخ دوازدهم نوامبر، اندروپوف با جنرال ضيأالحق و وزير خارجه اش يعقوب خان براى چهل دقيقه بطور خصوصى ملاقات نمود. بعد از اين ملاقات جنرال ضيأ طى تبصره يى اظهار داشت كه در اتحاد شوروى يك انعطاف تازه يى بوجود آمده است.

در آستانهٴ دور اپريل مذاكرات ژنيو، كوردوويز و پريز ديكويار با اندروپوف در يك ملاقات تاريخى يك ساعته به تاريخ ٢٦ مارچ در بارهٴ مذاكرات ژنيو مشوره نمودند. اندروپوف در اين ملاقات به حل سياسى قضيه افغانستان تأكيد ورزيد، تا حدى كه سرمنشى ملل متحد بعد از ملاقات اعلام داشت كه : "من در باره امكان حل اين قضيه خوشبينى زياد دارم. مذاكرات من با رهبران اتحاد شوروى نهايت دلچسپ بود. آنان از مساعى من حمايت ميكنند." در ظاهر امر مذاكرات در باره موافقتنامه به الفاظى كه آماده گى پاكستان و امريكا را در ارتباط به قطع كمك به مجاهدين تصريح سازد تمركز يافته بود. علاوه از آن در مذاكرات در مورد شكل حقوقى تعهد اتحاد شوروى مبنى بر اخراج عساكرش و در باره اين امر كه آيا پاكستان قبل از بدست آوردن تقسيم اوقات بازگشت قواى شوروى احكام مربوط به قطع كمك را شكل نهائى خواهد داد و يا خير، بحث و مناقشه صورت گرفت. يعقوب خان در حقيقت در دور اول مذاكرات موافقه نمود كه با احكام مربوط به قطع كمك به مجاهدين شكل نهائى داده شود، اما تطبيق آنرا منوط به تطبيق موافقتنامهٴ همه جانبه در مورد حل كلى قضيه دانست. چيز ديگر قابل اهميت انعطاف يعقوب خان بود كه در باره آينده رژيم كابل از خود نشان داد. از نظر اندروپوف آينده رژيم كابل يك موضوع نهايت مهم مذاكرات بود. وى آماده نبود كه بعوض رژيم موجود در كابل ، رژيم ديگرى را بپذيرد. برطبق قول كورنينكو و گانگوفسكى، وى تصور ميكرد كه يك شكل ترميم شده رژيم موجود در كابل كه نسبت به رژيم فعلى قاعده وسيعتر داشته باشد، بعد از بازگشت قواى شوروى به فعاليت خويش ادامه خواهد داد و در قواى مسلح و خدمات امنيتى تغيرى وارد نخواهد شد.

سكرتر خاص پريز ديكويار ، گنادى يستاتيف در سال ١٩٨٣ چندين بار به سليك هريسن گفته بود كه : " اندروپوف آماده بود كه در دور جون مذاكرات ژنيو يك تقسيم اوقات هشت ماهه را براى خروج عساكر شوروى از افغانستان قبول نمايد."   مسئله بازگشت قواى شوروى از افغانستان و انكشافات مذاكرات ژنيو در سفر ماه اگست ببرك كارمل به مسكو با اندروپوف وسيعا مورد بررسى قرارگرفت. سفير شوروى در اسلام آباد ويتالى سميرنوف به تاريخ ١٩ ماه مى اين موضوع را علنا تائيد نمود كه : " كابل آماده است كه براى خروج تمام قطعات عساكر شوروى تقسيم اوقاتى را ارائه نمايد. "

بر بنياد همين انكشافات بود كه دياگو كوردوويز طى بيانيه اى اضهار داشت كه نود و پنج  فيصد كار تسويد موافقه نهائى تكميل شده است. يعقوب خان در نيويارك به سليك هريسن گفت : " اين بيانيه كوردوويز تمام مخالفين حل قضيه افغانستان  در اسلام آباد و خارج كشور را به هيجان آوده است. "

پاكستان يك مسوده بيست و چهار صفحه يى موافقتنامهٴ راكه تحت سرپرستى ملل متحد بايد امضأ ميگرديد به ايالات متحده امريكا سپرد. يعقوب خان اين مسوده را با وزير خارجه امريكا جورج شولتز در ملاقاتى كه به تاريخ ٢۵ مى صورت گرفت يكجا مطالعه نمودند. با وجود اينكه وزير خارجه امريكا در اين جلسه اظهار داشت كه امريكا راه موافقتنامه يى را مسدود نخواهد كرد كه براى پاكستان قابل قبول باشد، ولى در همين جلسه ايگل برگر معين آنوزارت اظهار داشت كه ايالات متحده امريكا آن موافتنامه يى را كه حكم صريح در باره تعويض رژيم كابل را در بر نداشته باشد غير عملى ميداند.

با بقدرت رسيدن رونالد ريگن سياست ايالات متحده امريكا در ارتباط به اتحاد شوروى بطور جدى تغير يافت. ريس جمهور ريگن در ماه مارچ نطق مشهورش را كه در آن اتحاد شوروى را « امپراتورى شرير» خواند، ايراد نمود. بعد از آن بيانيه ، وى ابتكار دفاع ستراتيژيك را اعلان كرد و بدين وسيله به مسابقات تسليحاتى هر چه بيشتر دامن زد، و فضاى سياسى و ديپلوماتيك بين المللى را شديدا متشنج ساخت.

فضاى بوجود آمده بعد از آن و اقدامات عملى به شمول جريان عظيم مساعدت هاى بيكران نظامى، تخنيكى ، لوژستيكى و مالى به پاكستان و مجاهدين ، همه چيز به شمول مذاكرات در باره افغانستان را زهر آگين ساخت. حكومت ايالات متحده امريكا در اين فرصت سعى مينمود تا هر چه بيشتر پاى شوروى در باطلاق افغانستان فرو رود و خون تعداد بيشترى از فرزندان آن كشور در افغانستان بريزد.

بارى، ستانفيلد تارنر ريس سى آى اى گفته بود كه: " آيا مجاز است كه براى بر آورده ساختن منافع سياسى امريكا حيات مردم ديگر بمخاطره انداخته شود ؟ " وى خيلى ناراحت بود كه پاليسى امريكا اين بود كه جنگ بايد تا آخرين افغان دوام يابد؛ ولى سرانجام نامبرده نيز از جنگ افغانها حمايت ميكرد.

 در روشنى مطالب بالا به وضاحت ديده ميشود كه مردم افغانستان و منطقه يك فرصت تاريخى را براى حل بحران در اين منطقه و تأمين ثبات و آرامش، صلح و صفا، ترقى و تعالى از دست دادند.

پنج سال بعد در سال ١٩٨٨ گرباچوف به چنان يك سناريوى خروج عساكر شوروى موافقه كرد كه نه تضمينى جهت دوام رژيم كابل را در برداشت و نه ضمانتهاى بين المللى براى جلوگيرى از مداخله كارآئى لازم و نه همچنان زمينه هاى مساعد و عملى براى بازگشت مهاجرين فراهم گرديد.

در نتيجه، هفده سال پس ازخروج سربازان شوروی از افغانستان، هنوز هم جنگ ادامه دارد و خون فرزندان افغان به عناوين متفاوت به زمين ميريزد و مليون ها افغان آواره با حقارت و فلاکت در کشور های همسايه به سر ميبرند و دورنمای اين کشوربا وجود تغييرات بسيار بزرگ در جوی سياسي جهان و منطقه  و موجوديت نيروهای بين المللي و ناتو درافغانستان چندان روشن نيست.  تراژدى افغانستان و بقول تارنر « جنگ تا آخرين افغان » همچنان به گونه ديگر ادامه دارد. 

 


بالا
 
بازگشت