سريال طنز وسياست                                       نگارش:ح،برنا

پيــــوست گذشتـــــــه

مناظرهء

کاکه تيغون وکربلائی

بخش پنجم

   بعد از نماز دوباره خانهء کاکه تيغون می آينــد وکاکه تيغون شروع ميکند به سخن گفتن:

کاکه تيغون: کربلائی جان، اينه خوب شد که نمازام خوانديم وآمديم ولی در بين نماز شيطان لعين دَ جـــان مهَ در آمــده بود وفکر مهَ دِگه طرف ها می بُرد وباز سرهمی مجاهدين فکر ميکدَمُ .

کـــــربلائی: دَ سرنماز کسانی فکرهـــــای دِگه ميکنه که معنــــای چيزی ره که ميخوانه نمی فهـــمه، يعنی از وقتيکه نيت ميکنه تا که نمـــاز خلاص ميشه، از خواندن سُبحــــانَ کَ الٌهَمُ تا آخر درود ودعا وسلام کشتاندن، نمی فهمه که چی ميگه،به همی خـــــاطر فکر دِگه طرف ميره وتا شــــور خوردنی ملاصاحب دعا ميکنه اوهم، به عربی که باز کسی نمی فهمه، صِرف ميــــگن الهی آمين! الهی آمين! وخلاص، به همی خاطر توهم که معنای آيات، درود ودعـــا ره نمی فامی ِفکرت عوض ازاينکه طرف خـــدا، رسول خــــــدا، آخرت وای چيزها باشه سر چيزهای که پيش از نماز گپ زدی، فکر ميکنی، گنـــاه تو نيست گلُ مسلمــانای رياکار دَمی مرض گرفتار هستند!

کاکه تيغون:کربلائی جان گپ ته دانسته بزن ، يعنی که مه هم ريا کار هستم ا َ؟

کـــربلائی : کاکه جان قارنشو، مه به تو بسيار احترام دارم، اماٌ يگان وقت مه هم گپِ خوده فکر کرده نميتـــــوانم ومردم از پيشم خفه می شن، بخــــاطر يکه راستی ره ميگم،که کمتر کسی خوش داره، حـــال اگر گپ سعدی صاحبه بگويم بالکل کتی مه( همراه من) گپ نخواهــــــــــد زدی، همی طو نيست؟ ( همينطور نيست) !

کاکه تيغون: سعدی صاحب چه گفته که مه قار ميشُم.

کـــــربلائی: سعدی صاحب دَ کتاب گلستان خود گفته که" سُنتِ جاهلان است که اگر به سخن در نيايند به جدل گرايند" به همی خــــــــاطر مهَ نمی خواهم که ای ضرب المثل ها ره بگويم!

کاکه تيغون: کربلائی جــــان ، با وجوديکه مَره بسيار دوَ زدی ولی مه که پيش خود فکر کدُم تو راستی ميگی، خی چطوکنيم؟

کربلائی : قرآن شريف دَ خانه داری؟ بگير بخــــــوان که الَحَمد چه معنــــــا، قُل هُوالله چه معنا ودگر آيات شريفه چه معنا داره! دِگه نماز کامل هم داری، اونه دَ اونجه کُلٌ چيزهای که دَ نماز ميگی، معنايش نوشته شده، بخــوان وياد بگي باد ( بعد از او) دِگه دَسر نماز چُرت وفکر دِگه چيرهاره نمی کنی، فاميدی، خلاص.

کاکه تيغون: خداخيرت بته کربلائی جان، دِگه روز از مه امتــــــحان بِگی، حال همی گپِ مجاهد ينه که سرنماز دَ فکرم آمده بود ميگمُ، توخُـــــوگفتی که دَکتاب جنرال بيگی صاحب ودِگه کتابها راجع به اينها نوشته کدَن، که شهرهاره خراب

کردند، مردم مسلمانَ کُشتند،دَ بين خود بخــــاطر پول وثروت وچوکی ومنصب جنگ کَدن، بمی خاطر که اونا راه جهـادَ مانده راه فِساده گرفتند، مردم اونهاره اشرار ميگفتند، اماٌ همی متــــــــحدين که سر عراق هم حمله کدَن، اشرار ماره مجاهد ميگفتند ومجاهدين عِراقَ، بنياد گرا يا تندروان ميگويند واگر پيدای شان کنند، دَ دار می آويزی شان، چرا اينطور است؟ همين مجـــــــاهدينَ که واقعاً در برابر اشغال گران کافر می جنگند ومجاهد کامل هستند، شورشی، ياغی وباغی گفتن درُست است يانی؟

کـــربلائی: مهَ از اول نگفته بودمُ که اوَ زور سربالا ميره، حــــــــال ايقه تبليغ ميکنن که حتی روشن فکرهای مارا هم زير تاثير گپــــــای خود آورده وايناهم مجاهدين پاک وصادق عِراقَ شورشی وياغی ودِگه گپای خراب ميزنن.

کاکه تيغون: کربلائی جان بيا ازی گپا تيرشويم .مبادا گپای ماره کس بشنوه وما دَ بلا بُريم، سابقا ميگفتند که ديوالهـــــــا موش داره، موشها گوش داره، همطو نيست؟ حال به راستی ميگن که دَ يگان جـــــای که بخواهند آواز مردُم بشنوند، دَمونجه يک آخذه کوچک می چسپانن ودَ بيرون آواز کســـای که گپ ميزنه می شنوند که اين را استراق الصوت ميـــگن، يعنی دُزدی کردن آواز،يگان وَقت از تيلفون هــم همی کاره ميکنن وآواز مرُدم می شنوند، به اين خـــاطر بيا که ازی گپا تير شويم وای ره بره مه بگو که کار کلان دولت آقـــــــای کرزی که از بين بُردن تفنگ سالار ( مجاهدين قبلی) وجلــــــــوگيری از کشت وقاچاق ترياک يا هيروئين  است دَ کجا رسيده؟

کــــربلائی: دَ مورد گُم کدَنَ تفنگ سالاران پلانهـــای وسيع ره زير دست گرفته اند و اگه باز زير کاسه نيم کاسه نباشه واز اونهـــــــــا کدام استفاده دِگه مدنظر نباشه، انشاالله که سرَی شانهَ زيربال شان ميکنن ومال وثروت شانه هم غضب ميکنن ، دَ همی شب وروز باز دواندن، دواندن افراد مسلح غيــــر مسئول دوام داره، هرچند دَ بعضی جاها کمی مقاومت هم نشان ميتن، اما خدا مهربانست که گليم شانه جمع کنن! اما در مورد کشت وقاچاق هيروئين وقتی اين کار ممکن است که کميته سه صــــــــد شکست بخوره واز بين برود، چــون اين کار اصلاً  امکان نداره، پس کار کشت وقاچاق مواد مخــدر تازمانی که آنها بخواهند دوام خواهد کرد، زيرا آنها هستند که جهـــان َ اداره می کنن، وُاطو کسی پيدا نخواهد شد تا قدرت جلوگيری اوناره ره داشته باشه!

کاکه تيغون : کربلائی جـــــان! باز ای چه گپ اس يک روز دِگام از کميته 300 گفتی ، ای چه بلا است که تو همه ره از او می ترسانی، ای کدام کميته است که تمام جهانَ اداره می کنهَ ودَ هيچ راديو يا نشريه دِگر از اوُ کس چيزی نميگه؟

کربلائی: ای کميته که مُستقيماً زير اثر واداره ملکه انگلستان کار ميکنه، تمام پلانهای جهان گيری ره تا سال 2052 قبلاً ساخته و تمام مصرف کننده هـــــای بدون مصرفَ ( عوام الناس يا توده های مليـــــونی بيکار وبی عايد را) بايد از بين ببره وقاچاق هيروئين وکوکائين هم تحت اثرهمی کميتــــه پيش بُرده ميشه، بری ازی که خوب مُدللٌ شده باشی اينه مه چند صفحه ازاين کتابه که آقای کولِ من نوشته برايت نشان ميتمُ.

 در صفحه 9 ( پيشگفتار) نويسنده کتاب چنين بيان ميدارد:

" من بحيث يک مامور اطلاعاتی حرفه ای، در مــــــــوارد فراوانی ، به مدارک بسيار محرمانهء در ايام خدمتـــم دسترسی داشتم. اما در دوران انجام وظيفه به عنوان يک افسر فعـــال علوم سيـــــــاسی درانگولا وافريقـای غربی، فُرصت    مطالعهء مدارک بسيار محــــرمانهء طبقه بندی شده ای را که با جزئيات کاملاً ويژه ای همراه بودند، بدست آوردم .اين مشاهدات مرا به خشم ومقاومت دچار ساخت، ودرراهی قرار داد که تا کنون ازآن انحراف نيــــــافته ام، از جمله باين باورم که بايد آن نيروی پنهانی را که دولت های بريتانيا وايالات متحده را اداره می کنند وآنها را زير مهار خود دارد، افشاءکرد" و همچنان در همين صفحه نامهای کميته های فرعی حکومت پنهانی جهانی چنين تذکر داده شده است:

 ( فرمان سنت جان اورشليم، باشگاه روم، صندوق مارشال آلمان، بنياد سينی،

گروه ميز گِرد، جامعهء فابينهــــا، اشرافيت سياه وينزی، جامعهء مونت پلرين، کلوبهای هِل فاير وبسياری ديگر، که تا حال کسی خبر ندارد)

کاکه تيغون : تو باش کربلائی جان پيش ازيکه دِگه صفحــــــاته بگوئی ونشان بتی، بگو که هيروئين خو معلوم است که ترياک ميگن، ای کوکائين چيست؟

کـــــربلائی: کاکه تيغــــون ؛ کوکائين شيرهء برگ درختای است که در امريکای مرکزی بنام درخت" کوکا" ياد ميشود ونشه ازوهم مثل هيروئين است وبسيـار زياد معتادهم داره، حتی همينکه صدراعظـــم پانامه برای جلوگيری از کوکائين اقدام شريفانه کرد،يعنی درختاره قطع کرد، مقهور آقای بوش پدر شده وبه امر وی از کشور مستقل پانهامه به امريکا به شکل "يرغمـل" آورده شد، نام شام نوری يگا بود، که ما اوره "نورآغا" ميگفتيم. وهمچنــــــــــان قتل الدو مورو صدراعظم ايتاليا که چهره هنری کسينجر در پس اين قتل قرارداشت (ص،6و9 فصل اول کتاب کميته 300)

کاکه تيغون: ای کسينجر همو نبود که وقتی دَکابل همرای اِسپرو اگنيــو معاون رياست جمهوری امريکا آمده بود، مردم ضدش مظاهره کدن وتخم گندهَ ره سر موترش زدند؟

کـــربلائی:همو بود اينه يادت مانده کاکه جان، خو دِگه چه دردسر بتمت، کشتن کندی وهزار ها فجايع ريگر از همين قبيل هم مربوط به شاهکارهـــــــای کميته 300 است .که بايد ای کتابَ بخوانی واز کانون تمام توطئه های جهانی حکومت پنهانی خبرشوی! حال ضرور نيست که همهء صفــــــــحات را برايت نشان بتم وبخوانم بخاطری که نماز شام نزديک است وباز مورد انتقاد آخند قرار نگيريم، بريم طرف مسجد ! واينی يک قطعه شــــــــعر است که يک دوست مه به شکل مخمس بروزن شعر حافظ (ع) سروده است،ِ بيگی و بعد از نماز بخوان و ببين که کاروائی های ای کميته دَ وطن ما چه ارمغان خودَ بجا  مانده است:

 

مخمس برغزل حافظ عليه الرَحمَه

اين چه غوغاست که هرشام وسحر ميبينم         ميهن خويش بدوران حــــــــجر ميبينم

مردم کشور خــود را به سفر می بينم         (اين چه شوريست که در دور قمر ميبينم)

( همه آفاق پُر از فتنه وشر ميبينم)

اهل دانش همه جا خوار وذليل وبند است     کس نپرسد علما برچه شمار وچند است

کارجاهل همه دزدی دغلی ترفند است       ( ابلهان را همه شربت زگلاب وقند است)

( قوت دانا همه از خون جگر میبينم)

قاتلان برسر تختند وچپاول چالان         مردمان روبه فرارند ضعيف ونالان

عالمان خانه نشين وبزير دالان        ( اسپ تازی شده مجروح بزير پالان)

( طوق زرين همه در گردن خر ميبينم)

محتسب چرگ وچتل رفته بزير شاور     رهزن ودزد وزير اند ومفتن رهبر

داکتر ومعلم ما خفته بزير چادر      ( دختران را همه جنگ است وجدل با مادر)

( پسران را همه بد خواه پدر ميبينم)

هيچ حرمت نه جوانی به کلانتر دارد   هيچ لطفی نه بزرگی به جوانتر دارد

هيچ ترسی نه ستمگار ز داور دارد   ( هيچ رحمی نه برادر به برادر دارد)

(هيچ شفقت نه پدر را به پسر ميبينم)

حرف ما بشنو وبا خلق تو نزديکی کن    راه روشن رو حذر از تاريکی کن

باش بيدار به مردم همه جا پاکی کن    ( پند حافظ بشنوای خواجه برو نيکی کن)

( که من اين پند به از دُر وگهر ميبينم)

                                                      ح، ب

 

بخش ششم

درخانهء کربلائی؛

کاکه تيغون بعد از دق الباب دروازه به اشارهء کربلائی داخل اطاق شده وبعد از جور پُرسانی کوتاه فوراً می ُپرسد؟

کربلائی جان دَاِی دُوروز کجا بودی که مه آمدم وترا نيافتم!

کربلائی: کاکه جـــــــان ببخشی که مه  دَ دکانهـــا ميـــــگشتم و سود وسودا می خريدم، بالکل سودا آورده، سودا آورده سودائی شديم. ضمنـــاً دو جلد کتاب هم خريدم در مورد سلوک وروش مـــــــــولانای بلـــــخی وديگری توضيح المسايل " از ُکلينی تا خمينی ".

 کاکه تيغون:باز پيساره سر کتـــــاب زدی، خوب کدی که شوق مطــــــــالعه ره داری، بخوان وبرِمام بگو!

کــــــربلائی: گرچه شوق مطالعه ره دارم ولی فکر وهوشم طرف وطن است.

کاکه تيغون: مام شو وروز همـــوطرف فکر ميکنم، که چه وقت تفنگ سالار گُم می شن که امنيت بيايه ومام بريم دَ وطن، از توليد ترياک که حال نام خـــــدا ما افغانها 84% توليد جهان دَ دست داريم ودَمی کار اول نمره هستيم!

ای گپ ره پيشتر گفتی که جلوگيری اش سخت است، حـــال از ای پُرسان ميکنم که بازسازی دَ کجا رسيد؟

کــــربلائی: بازسازی وطن ويران شده وسوخته ما مستقيم يا غيـــــــر مستقيم توسط اشغالگران شوروی، وانگليسی وامريکائی صورت گرفته است، بواسطه همين اشغالگران امکان پذير نيست، زيرا آنها برای اشغال آمده بودند، روسها می خواستند به آبهای گرم برسند وانگليسها وامريکائی ها خواهش آنرا دارند که نفت وگاز وترياک را از طريق افغانستان برای خود ببرند وسرمايه هـــــای زيرزمينی دست ناخوردهء وطن مـــا را به چپــاول ببرند، اينها دَ فکر بازسازی نيستند!

کاکه تيغون: کربلائی جان خی کی بايد بازسازی کُنهَ؟

کربلائی: کاکه جـــان، بازســــازی ره بايد کسی کنه که دلش برای افغانستـــــان می سوزه واو افغانهـــــا ستند، افغانهائی که دانشمنـــد وروشنفکر هستند و می توانند وطن خود را بازســـــــازی و آباد کُنن، با تأسف اکثر اين روشنفکران در خارج کشور هستند از آستراليا گرفته تا امريکا.

کاکه تيغون: خی حــــال چه ميکنن که دل شان هم بِر وطن شان می سوزه واز دُور سيل ميکنن، بيخيزند وبروند وجُور کُنن.

کـــربلائی : تغـــــــــائی جان، گرچه تو مامای مه هستی، اما سن وسال من وتو چندان فرق ندارد، ای ره به ای خــــــاطر ميگمُ که اگه يگان وقت سر گپ هايت انتقــــــــــــاد ميکنم قارنشی، خوب چُرت بزن باز گپ بزن، همی حالا دانشمندا، انجنيرها، داکترها، حتی بعضی از کارگران روشنفکر، چطوُ دَ وطن بُرند، بدون هيچ گونه تضمين جانشان، مال شان وکارشان، هرکسی که در زمـــــــان آمدن مجاهدين از وطن برآمدند وفرار کردند ودر جهــــــــــان در کشورهای  مختلف متواری شدن، نزد انگليس وامريکا دشمن گفته می شنَ، چــــــــرا که اوُ وقت مجاهدين هنــــــــــوز شورشی، ياغی وباغی گفته نميشدند، مثل حالِ همه شان طرفدار امريکا وانگليس بودند.

کاکه تيغون: خير چطو شوه کربلائی جان!

کـــــربلائی: بيا يک حديث يانی گپ عــربی ره برت بگويم، که خوشت بيايه، در سابقــا ميگفتند که" شَرّالعُلما مَن زارِ الاُمراء وخَيرُ الاُمراء مَن زارالعُلما" يانی بدترين دانشمندان آنهـــائی اند که بديدار اُمرا يا روُسای جمهور بروند وبهترين پادشاهان يا رئيس های جمهور کسانی اند که بديدار دانشمندان بروند.

کاکه تيغون: خی دلت ميشه که آقای کرزی همه کارهای امنيتی، مبارزه با کشت وقاچاق ترياک ويک عـالم گپای دِگه ره مانده، دَ اينجه بيايه وزِناق هر کسی ره بگيره وبگويه که بياين وطن تانَ تيار کنُين، ا َ؟

کـــــربلائی: باز کمکی قارشدی، مطلب مه ای نيس که شخص آقای کرزی قدم رنجه فرمايند. آقای کرزی به تمام ُسفرای خود وبه تمام نماينده هــــای رسمی افغانستان در کشورهای خارج يک متــــــــحد المال روان بکنه، که اينهــــا در کشورهای مختلف ودر شهرهای مختلف افغان ها ره جمع بکننَ واز جانب آقای کرزی وبه نمايندگی از اوُ برای همه اطمينـــــان بدهند، که اگر برای بازسازی وطن شان بروند، جان ومال شان در خطر نمی باشد وضمنــــــــاً باتضمين بين المللی اينهــــــــاره دعوت کننَ ، دَای صورت است، که گُل روشنفکرا به وطن ميروند وکار بازسازی سياسی، اجتماعی، فرهنگی، عمرانی وزراعتی وغيره ره دَ وطن سرو سامـــــــان ميتن،دهمی باره يک طرح  ره بنام " قانون  طرز سهمگيری افغانهای مقيم خارج در نوسازی افغانستان" هم دَ يکی از نشريه های سياسی بيرون مرزی افغانها خوانده بودم و تاجائيکه شنيديم، کاپی طرح توسط بعضی افغانها به مقـــــــامات داخل کشور هم رسانده شده، در ای طرح مسايل حقوقی، مکلفيت های متخصصين، مکلفيت های اداره تنظيـــم امــــــور متخصصين و حتی سهم مقامهای عالی دولت افغانستان وسازمانهـــــــای بين المللی مانند سازمان عفو بين الملل، ايشا واچ، کميسيون حقوق بشر سازمـان ملل متحد وساير مراجع زيربط داخلی وخارجی کاملاً برجسته شده است، اجرای ای گپ دلسوزی و احساس مسئوليت کار داره، و ضرور است تا آقــــای کرزی هم دِگه گپ خارجی های اشغـــــــال گر و مغرض نشنوه وبه طرح ها ونظريات افغانهای چيز فهم خود گوش بته، در غير از او نه کاربازسازی رونق ميگيره ونه فِساد اداری که تا گلو رسيده گُم ميشه!

کاکه تيغون:کربلائی جان اِی کاره بخيالم آقای کرزی کدَه نميتانهَ، او بيچاره هم وعده و وعيدهايی کرده که مطابق همو وعده ها بايد زمامداری ره پيش ببره، او بيچاره دَ سابق به نام داشت ونه نشان، نه رهبر بود و نه زعيم، يگان وقت گپای يک گروه ره به ديگه گروه می بُرد، شايد او هم به اشاره بالا ميشد.

کــربلائی: خير کاکه جان او که اِی کاره کده نميتانه ، قاچــاق ترياکَ هم گرفته  نميتانه ، چرا که دستهای کميته 300 يا چندين هزار تفنگ سالار دَ اونجه دخيل است، مالوم دار( معلوم دار) تفنگ سالار هم باقی می مانند وباز همو کل است وهموکاسه.

کاکه تيغون: کربلائی جان، مه فکر ميکنم  جــــــلو کشت وقاچاق ترياک گرفته خات شد، چرا که چند وقت پيش آقای جلالی وزير داخله سابق افغانستان گفته بود که يک لست کسانی ره که دَای معامله دست دارند، تيار داره واوناره که دَ حکومت دَ جا های بالا کار ميکنن، دستگير واز تفنگ سالاری وقاچاق ترياک بيغم ميشيم وتنها می مانه بازسازی وآوردن دموکراسی!

کـــربلائی: آدم ساده وخوش باور، يانی تو فکر می کــــدی که با ای گپ وزير داخله دِ گه کلانا موافقه می کدن و دنيا گل وگلزار ميشد،نی اوتو نيست، اونه ديدی که بعد از همی گپ عوض ازای که لست افشاء شود خود وزير داخـــله مجبور به استعفاء شد، وزير داخله نو هم يگان دفعه لست،لست ميگه خــــدا خيرشه پيش کنه، اما اصل گپ دَ اينجه است که افشای نامها کار ساده نيست

دای کار نه تنها مجاهدين کلان وسردسته هـــا بلکه مافيای بين المللی منفعت داره، چتُو امکان داره بخاطر يک ملت وآبادی يک سرزمينی که خودرا به آن  وابسته نمی دانند از منافع شخصی خود بگذرند، چون همهء تلاش اينها فقط بخاطر خودشان،زر اندوزی وتجمل وثروت است!

کاکه تيغون: کربلائی جان تو خوُ مره بی قرار ساختی!

کـــــربلائی: کاکه جان هنوز گپ که خلاص نشده تو فوراً  مثل آدمهای کم سواد

گپَ دَ دانم خشک کدی! تو خو بان که مه دگهَ سوال ته هم جواب بتم!

کاکه تيغون: اِنه تغائی توم قار ميشی،  بگو گپه ته می شنوم!

کـــــربلائی: همی که ميگويند دموکراسی، حقــــــــوق بشر، حقوق زن، عدالت اجتماعی، مردم ســــالاری وغيره مهَ که دَ مقابل ای ادعاهای پُر طمطراق روی کاغذ حساسيت پيدا کَديم، مَره توَ ميگيره يا پِت ميکشمُ، ای نه هميــالی سيل کو جانمه، نبض مهَ ببی که تَو دارمُ.

کاکه تيغون: راست ميگی کربلائی جان، چرا ؟

کـــــربلائی: اينقدر دروغ ودَرَم که ای لاف زن هـــــــای غربی ميگه بالکل آدم حيران می مانه، شما يک بار همی روزنامه هـــــای ايناره ببينين، که اختطاف اطفال برای آدم خواری، تجـــــــاوز جنسی با دختر خود! والله شيطان هم شاخ ميکشه!

کاکه تيغون: ببخشی کربلائی جان همی تجاوز جنسی چيست؟

کـــــربلائی: بری تو بايد لُق وپُوق بگويم، صغير گائی، که حال دَ افغانستان هم سرايت کدََه که اطفال َ می گريزانن باز لت وکوب ميکنن وتجاوز جنسی ميکنن دَ آخر هـم بری ازيکه گير نيايند بيچاره هــــــاره ميکشن. خوب ببين کاکه جان چندين سال پيش نشنيدی که کلنتن رئيس جمهـــور سابق امريکا ودَمی چنــــد روز پيش رئيس جمهور اسرائيل هم  دَ زنا گير آمــــدند، ايکه سرنوشت رئيس جمهور اسرائيل چه خات شد هنوز مالوم نيست، اما در اوُ وقت پيش کلنتن بری ازی که فکر مردم ُ خودَ دگه طرف برده باشه، ولايات جنوب شرقی افغانستانَ بمباران کدَ وگفت که بن لادن کسی که مظنون به انفـــجار در سفارت امريکا در افريقا بود، در همين جاست !

کاکه تيغون: تغائی باز لُغت گفتی، ای مظنون چيست؟

کـــــربلائی: مظنون يانی کسيکه سرش گمان ميره،تا حال تونمی فامی؛ هرروز ميگن که طالبان مظنون، القاعده مظنون ولی تاحال که نيم دُنياره دَ دیگه روی کدَن، اصل تروريست ودهشت افگن نيافتند! باش که گپ اصـــلی ( دموکراسی) يادم نره، کاکه جان ای دموکراسی چه اصطلاح مقبول است، هم اش حرف روی

کاغذ است، اگه نی چرا تجاوزات به کشورهــــــــای مستقل صورت بگيره مثل افغانستان وعراق، که حال پُشت ايران و کوريای جنــــــوبی ره گرفتن، خلاصه اينکه از دموکراسی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی و رژيم مردمســــالاری فقط ميتوانيم مانند نمک که بر چيزهای گنديده می پاشند واز گنــــــده شدن آنهــــــا جلوگيری می کند، استفاده کنيم و تااينکه زمينه مُساعد شود واز اين گپای زيبا بخاطررفاه وسعادت مردم ، دوستی ومؤدت کار بگيريم، اگه نی حالی خُو همه ای اصطلاحات خود شان گنده شده وچيزی که خودش گنده باشه چطـــــو از اوُ بری جلوگيری گنده گی کار گرفته شود، مثل هموشعری که گفته بود:

هرچه گنــــدد نمکش می پاشند      وای از آن روز که شود گنده نمک

حال از دموکراسی، حقوق بشر، نظام مردم سالاری وعدالت اجتــــــماعی بحيث يک حربه زنگ زده کار گرفته ميشه وميخواهنـــــــــد به ای ترتيب مردُم دنياره استثمار کنند! دَ همينجه يک ضرب المثل وطنی ره بريت ميگُم، ميگويند ماهی از سر گنده ميشه، حال آغــــای دُنيا که سر جهان گفته ميشه گنده شده وجنون چور وچپاول از وُ يک ماليخوليای تيارجور کده، فاميدی ا َ؟

کاکه جان بری ازی که خسته نشی،اينه  يک قطـــعه شعره که دَ سال 2004 دَ مورد دموکراسی ساخته شده بريت ميخانم:

دموکراسی

بگفت کرزی که قـــانون اساسی              بيـــــــارد زود  يک دموکراسی

همه شادان زحرف هايش بگشتند            بگفتند سال عمرت يکصدوسی

همه ساده دلان باور نمـــــــــودند            رجوع کردند به قانون اساسی

تفنگ سالار قومـــــــاندان قديمی               فشار آورد وقاپيد چند کُرسی

در آن کارزار غصب پول وثروت              بشد ايجاد چند تا حزب سياسی

فغان خلق بالا شد به کيهــــان                که کشتند مردمان را در عروسی

وطن ز آشوب دشمن خوار گرديد            روان در کابينه بيـــــــروکراسی

به پُر گفتن نگردد ميهن آباد                 ضرور است تا شود کار اساسی

ولی در هر طرف جنگ وجدال است           چه وقت آيد همان دموکراسی

که وعده کرده بود آقای کرزی                چه شد آقا؟ کجاست دموکراسی

بهر جا زور آزمائی روان است             چه شد ياور، چه شد دموکراسی

انارشيزم است چالان در همه جا              بود معنــای   آن دموکراسی؟

بکشورهـــــــای دارا هم نباشد              به جزء لفظ وسخن، دموکراسی

تجاوز ميشود در ملک ديگر                  بهـــــــــــانه بازهم دموکراسی

همين يک اصطلاح پوچ وبی مغز             که نام او شده دمــــــوکراسی

زقانون اساسی سال بگذشت                     نيــــامد ذرّه ای دموکراسی

به وعده هـــا دگر باور نمانده                که تا نايد خـود دمــــوکراسی

چه شد آقای کرزی وعده هايت               چرا از انتخـــابات می هراسی

دراين مُلک غريب وخوار وابتر

مُعمَـــــــا است اين دموکراسی

                                                          ح،ب/ 7 جولای 2004

 

 

کاکه تيغون: ای گپای ته فاميدمُ، کُلش درُست وصييح ( صحيح)، حال برمه بگو که همی استمسار گفتی يا استثمار همی چيست؟ تو هر دفعه لغت پرانی ميکنی ويک رقم خودهَ نشان ميتی.

کــــربلائی: کاکه جان اِی خود نشان دادن نيست، مه اصلاً از رَغونت يانی خود خواهی بد می برمُ، مه خيــــــــــال کَدُم که تو واده ( وعده) داده بودی که کتاب ميخوانی  وفرهنگ می داشته که دَ او لغتــــــــــاره ببينی، مالوم ميشه که هيچ نخواندی ووقت ته ضايع تير کدَی، حال بگو که فرهنگ داری يانی؟

کاکه تيغون:نی کربلائی جان فرهنگ ندارم.

کـــــربلائی: مه خو ميگفتم که بی فرهنگ هستی، ميگفتی نی، حـــال خود اقرار کدَی.

کاکه تيغون: کربلائی جان حالِ ما بی فرهنگ هام شديم، باز ميگی که قار ميشم

خير ايطو که هست مه رفتم ( از جا بر ميخزد که برود)

کـــــربلائی: ( نيم خيز شده دست کاکه را ميگيرد وميگويد): ببخشی کاکه تغائی

يگان وخت مزاق هم لازم باشه که خنده کنيم، مه وتو که دَ سن وسال چنــــدان فرق نداريم، مزاق وخنده نمک زندگيست، بيشی که بِرت بگويم استثمـــــار چه معنا دارد.

  استثمار يعنی ثمر خواستن، يا کسی را بکار واداشتن واز حاصل رنج وزحمت

او سُود بردن، برای اينکه مردُم استثمار کننف اول وطن شانَ ميگيرن که اوُ ره استعمار ميگن، که در اصطلاح سياسی امروز ، دست درازی واِعمــــــــال نفوذ ومداخلهء دولتهای قوی در کشورها وسرزمينهای دولت های ضعيف به بهانهء آبادی وعمران وبقصد استفاده از منابع زير زمينی وثروت آنها. اما در سالهای آخر اصطلاح نو برآمده که اوُ ره استحمار ميگن يانی اول مَردُمَ يا يک چند نفره الاُغ می سازند وقتيکه استـــــــحمار يانی الاغ ســـــــازی صورت گرفت، با اين مستحمران در کشورهای ضعيف مثل افغانستان وعراق حمله کرده، کشور را تحت اداره واردهء خود آورده وتوسط همی مستحمرهــا به بهانهء اينکه اينها   افغان يا عراقی هستند، استثمار راشروع ميکنن ودر مقامات بالائی ودر رأس

کشور هم آنها را به چــال ونيرنگ مقرّر می کنن و سود گيری وبهره کشی ره شروع ميکنن، خودت ديدی که نه صدام در عراق سلاح کشتـــار جمعی داشت ونه بن لادن وملاعمر در افغانستان بودند. به ای بهانه های مختلف دروغين ، منابع سرشار طبيعی عراق وافغانستانَ می بَرن، يعنی نفت وگاز وديگر منابع زيرزمينی وروی زمينی ره، و برای وطن پرستای اصلی وآنهائيکه واقعاً دل شان برای مردم می سوزه وميخواهنــــــــد که وطن خودَ آباد کننَ وآزاد زندگی داشته باشند جای ونقش داده نمی شود( حتی دَ انتخابات تقلبی که دَ افغانستان  تيار کدنَ جای برای افغانهای که در خارج هستند، يعنی در اروپا، استراليــــــا وامريکا نداند و قانون اساسی ره رقَمی تيــــــــــــار کدَن که نبايد روشنفکران اپوزيسيون وعمده که دَ اروپا، امريکا روسيه واستراليا  وساير کشورهای غير ايران و پاکستان هستند حق رای دهی و اظهار نظر داشته باشند، فاميدی کاکه جان؟

کاکه تيغون: بسيار خوب، تشکر مه حالی در باره استعمار، استثمار واستحمار معلومات پيدا کدَمُ، از تو خواهش ميکنم که دَ مورد تقلّب که درای گيری شد ، روشنی پرَتی !

 کـــــربلائی: به سرو چشم کاکه جان ، در آينده نه تنها دَی باره بلکه دَ باره گپای نو هم بريت معلومات ميتم،اينه تا نوبت دِگه ای شعره که دَ مورد ( خطر استعمار تازه) گفته شده بِگی وباز بخوان:

خطر استعمار تازه

شنيدم تازه استعـــــــما رآمد                               ندا شد! که استـــحمار آمد

فضای کشورم تاريک گشته                              هـمه گويند که استثمار آمد

لباس نو بجان گر کرده است ظالم                        به شکل تازه استکبار آمد

مگر آن کهـــنه کاران قديمی !                     به سان نو به استــــــقرار آمد؟

پوتين وگاربچوف  وتونی بيلير                       به ظاهر کَل به استغفار آمد

مگر در کُنهَ امَر اين راز پنهان                      که دبليو بوش با استثمار امد

مجاهد را چه خوش بدنام کردند

سبب شد، تا که استعمـــــار آمد

                                                  ح،ب/ 25 جنوری 2002

 اما حالا بازهم نماز شام نزديک است وبايد بريم مسجد، روز ديگه انشا الله می نشينيم وصحبت خودهَ دوام ميتيم.

کاکه تيغون: درُست است کربلائی جان بيا که بريم بخير طرف مسجد!

 نوت: کاکه تيغون در اصل ماما ( تغای) کربلائی است، اما در مناظره از روی صفا وصميميت بارهای همديگر خود را تغائی خطاب ميکنند!

 

 

 

بخش های قبلی

 

 


بالا
 
بازگشت