لالا شمسو  و لالا بدرو !

 

نوشته. فضل الحق( ملک زاده)

 

گفت و شنود!

 

 لالا شمسو و لالا بدرو از طفولیت با هم  دوست وهمراز یکدیگر بودند . در راه مکتب در شهر و بازار در قریه وقصبات با هم یکجا رفت و امد داشتند.

 در دوران مکتب از خود خاطره های خوشی داشتند. بعد از فراغت  مکتب لالا شمسو  و لالا بدرو  هر دو  شان وظایف دولتی گرفتند. جوانان هوشیار و با درکی بودند. که همیشه از بعضی نا رسائئ های دولتها وقت ازگرفتن قلمانه و تحفه وبخششی و مهمانی مقامات انتقاد میکردند.

و میگفتند خداوند این دولت را سر نگون کند و بجای ان یک  دولت اسلامی و اصولی  را بیاورد.  اگر در ایستگاه ، سرویس شهری نا وقت میامد میگفتند که این نوکران گوش بفرمان خارجی ها باید وظیفه را رها کنند. که پروگرام سرویس شان تنظیم نیست. و یا اگر شب در شهر کابل برق نمیبود. مردم زیاد دشنام میزدند. که برق نیست اگر در شهر راکت های کوردشمنان مردم  اثابت میکرد و اگر مواد کوپونی برای مامورین و کارگران بموقع توزیع نمیگردید.باز هم سرو صدا بالا بود.

یکتعداد افرادی بودند که میگفتند ( کمونستها ) حکومت کرده نمیتوانند. حکومت را رها کنند. وغیره وغیره دشنام زدن علیه دولت وقت ازطرف بعضی ها افتخار امیز بود. و رواج پیدا کرده بود. بلاخره همان بود که همان شد. به اصطلاح انها ( کمونست )ها هم امتحان خود را بمردم  داده سقوط کردند. حکومت اسلامی و اصولی هم  مطابق خواست اکثریت مردم و پشتیبانی یکتعداد کشورهای خارجی بمیان امد .

   لالا شمسو و لالا بدروراز ترس خود  زبانها ی خود را مهر و لاک بستند.  و میگفتند خداوند کفن کش سابق را ببخشد.  اصلاحات  وسیع و تامین امنیت ، حفاظت از دارائئ مردم و حفظ  دارائئ  های عامه بشمول موزیم ها در دستور کار اين حکومت قرار نداشت بلکه غارت و چور و چپاول معدنیات ، تاراج اموال دولتی وشخصی بنام غنیمت وبلاخره تنظیم پروگرام ملی بس توسط  افراد مسلح وابسطه  به گروه های چپاولگر تنظیمی بی بند او بار به استقامت پاکستان ، و انتقال سامان و لوازم برقی و وسایط و وسایل نظامی  شامل سلاجهای خفيفه و ثقیله به پاکستان از کار های عمدهً جهادی ها را تشکيل ميداد. با آغازجنگ های داخلی ، ویرانی شهر کابل و ولایات ،اين گروه های جهادی در دولت داری نيزخودرا کم ندانسته با اشغال وزارت خانه هر کدام برای خويش مقام و منصبی تعيين نمود  در دولت اسلامی  عضويت پيدا کردند ومزه و برکت دست اورد های خود را هر کدام  بنوبه چشيندند . و هر کدام  دستور با داران خارجی خود را  بنوبه خود عملی و تطبیق کردند.

در دوران حاکميت طالبان ، لالا شمسو از ترس همیشه سرمه در چشم مینمود که صواب دارد. و هم ریش دراز مانده و انرا نیز حنا کرده بود.  ازینکه کوسه بود. ریش ان چندان نمو نکرده همیشه هراس داشت. که مورد باز پررس طالبان قرار نگیردد. طالبان زمانیکه ریش مردم را کنترول میکردند . معيار اندازه گيری آن توسط یک قطی خالی پیپسی بود . اگر ريش کسی ازشیشه الکین کمتر  میبود شخص مزکورمورد لت و کوب وکیبیل کاری قرار میگرفت.

لالا  بدرو

 این حالت را دیده بلاخره دو پا داشت و چیزی هم قرض کرده پا به فرارمینماید. بطرف خارج از کشور سفر مینمایند. مدت چندین سال را در خارج بدون درد سرسپری نموده زندگی راحت داشت .  لالا بدرو !  شوق  سفربوطن نموده. به افغانستان سفر میکند. همه دوستانش نزدش امده شب وروز در منزل لالا بدرو جشن و مهمانی برپا بود. روزی از روز ها  صدای تک تک دروازه بگوش میرسد وکسی صدا ميزد که من

من لالا بدرو را کار دارم .  لالا بدرو اواز را شنیده خودش وار خطا عقب دروازه حویلی رفت تا از مهمان پذيرايی نمايد . وقتيکه دروازه را باز کرد ، میبیند که شخص اشنا با لب خند های تبسم امیز بغل های خود را باز کرده که لالاشمسو هم ان رفیق سابقه خود را بعد از چندین سال میبیند .  بعد از بغل کشی و روی بوسی انرا در خانه برده از حال واحوال یک دیگر خود اگاهی حاصل کردند. هر دو دوست تا سحربا هم صحبت نمودند ،  از دوران مکتب و از خاطره های تلخ و شرین زندکی یک دیگر ، ازاتفاقات و حوادث چند دهه  وغيره وغيره  گپ زدند. بعضی اوقات گریه وبعضی  وقت هم کله خود را شور میدادند.

 لالا شمسو

 میگوید.  او برادر تو از خارج هیچ یاد نکردی تنها مرا سر گپ اوردید. در انجا چه گپ ها است مسله قلمانه ویا تحفه ،  بخششی رواج دارد یا ندارد. لالا بدرو  با خنده میگوید ، اول خودت قصه کن که درین وطن چه گپ هاست و  چه تغیرات درین سالها بوجود امده بعدا من سیستم کار و زندگی اروپائئ ها را برایتان حکایت میکنم. لالا شمسو چون ادم کوره دیده و با تجربه  بود از تمام بخش ها بطور خلص چیزیکه بیادش میاید،  چنین یاد اوری مینماید.

او برادر جان !   وطن همان وطن است!  که دیده بودید!   همان دیگ است!   و همان کاسه -!  پایه و اساس یک کشوریکه جنگ زده باشد  واقعأ به اقتصاد ضرورت مبرم داشته و خواهان دموکراسی و ازادی نیزمیباشد.   ما باید بشکل اساسی کشور خود را نو سازی و باز سازی نمایم.  برای نسل های جوان و متخصصین مسلکی  وطن ما ضرورت داردکه درین کشورچیزهای جدیدی را نواوری و ابتکارات جدید باید صورت بگیرد از حرف های اضافی که بگزریم . تو کی بودی ؟ و من کی هستم  ؟ گذاشته  در باز سازی این وطن دست بکار شویم  و این فرصت طلائئ را از دست ندهیم و برای نسل جوان کار داده شود، بهتر خواهد بود. گرچه در وطن ما هنوز یک سلسله نا برابری  نواقص و کمبودی های فراوان وجود دارد.

    *******

او برادر در افغانستان هیچ پرسان نیست. نسل جوان که اینده ساز درین کشوراست حتأ به اطفال خورد سال توجه نمیگردد.  کودکستان و مکتب بنام است. اگر اطفال در سرویس شهری و یا موتر در شهر از یک محل به محل دیگری سفر نمایند از طرف بزرگ سالان تهدید میشوند که او بچه دور شو که ادم کلان بنشیند و اگر در سرویس طفل خورد سال تنها بوده و بالای چوکی نشسته باشد از طرف بعضی ها چنان سلی جانانه در پشت سرش میخورد و میگویند که پدر و مادرت ترا تربیه نداده که چوکی را برای کلان سالان رها کنید. و دشنام  نه تنها به والدين بلکه بر معلم ان نیز نثار مینمایند و می گويند که معلمت هم ترا تربیه نداده بود. درمکاتیب هنوز هم اطفال معصوم و بیچاره مورد لت اوکوب بعضی از معلمین قرار میگیرند.

چندروز پیش خبر شدیم که بچه ماما بلبل از طرف معلمش چنان لت خورده بود که رویش مانند ( خربوزه قندک ) سرخ گشته بود. که هیچ شناخته نمیشد. که حتأ یکساعت عقب دروازه حویلی شان کسی دروازه را برایش باز نمیکرد. که تو کیستی ؟

لالا بدرو !

در کشور های پيشرفته اساس و بنیاد اینده بدست جوانان است. برای اطفال احترام زیاد قایل اند در کودکستان معلمان نهایت مهربان و با تجربه مسلکی توظیف میگردد. معلمین اطفال را با خود در مغازه برده طریق خریدن اجناس و نوبت گرفتن را میاموزند و همچنان با اطفال در سرویس شهری به نوبت بالا میشوند و دو باره بنوبت  پاین میشوند و از پیاده رو سرک  استفاده می کنند.  در مکاتب همچنان از تمام خصلت و عادا ت  شاگردان معلمین اگاهی کامل داشته و شاگردان از طریق داکتر کنترول میگردد. اگر کدام تکلیف داشته باشند داکتر تکلیف مریضی انرا پیدا نموده به متخصص مربوط معرفی مینماید. مکتب مطابق پلان شان والدین شاگرد را دعوت مینمایند واز سطح درسی کار و فعالیت روزمره  شاگرد برای پدر و مادر گزارش میدهند. در سرویس شهری بزرگان جای خود را برای اطفال رها کرده بخاطریکه اطفال اذیت نشوند واحساس خستگی نکنند و حتا در موتر های شخصی خود برای اطفال چوکی مخصوص نصب مینمایند.  که اطفال شان راحت و از خطر محفوظ بماند.

زیاد تر توجه ارگان های دولتی بالای اطفال جوانان و نوجوانان الی سن 18 سالگی میباشد. در ادارات وموسسات از  جوانان زیاد تر استفاده میشود. اکثرا در ادارات دولتی و موسسات انفرادی توجه میگردد که جوانان همیشه درراس وظایف ازینکه جوان هستند و با انرزی اند توظیف میگردد.

لالاشمسو !

 حفظ الصحه محیط درکشورما هیچ مراعات نمیگردد. در شهر در کوچه و بازار هرکس هر چه را که خورد پوست انرا بروی سرک و کوچه می اندازد . در ایام زمستان از دوکان بابه قمبر سودا گرفتم ، بطرف خانه روان بودم،  پوست کیله را کدام جوان سپورتمین خورده بالای سرک انداخته بود،  پایم بالای ان امد وافتادم.  بلاخره سر حدم بشفاخانه کشید و یک دست و یایم میده شده بود . بعد از سه ماه کمی صحت یاب شدم. و همچنان هر فامیل بنوبه خود روزان کثافات خانه خود را جمع کرده در نزدیک  کوچه خانه خود انداخته که شهر داری و یا شاروالی به ماه ها در مورد جمع اوری  کثافات توجه نمی کند. در تابستان  در اثر گردباد همه عابرین و افراد مسکونی به امراض گوناگون مبتلا میگردند.

تعداد نفوس در شهر کابل بيش از حد اشت ، تشناب بخاطر رفع ضرورت مردم بسیار کم است.  اگر برکسی ضرورت به تشناب رفتن پیدا میشود رفع حاجت کرده نمی تواند ازينر همه مردم شهربه تکلیف گرده دردی و قبضیت  معده مبتلا میشوند.   و اگر کسی درشهر کابل کسی بلد نباشند برای شخص نابلد پیدا کردن تشناب مانند سوزن در گیاهیست. مردم در گوشه و کنار جاده رفع حاجت  مینمایندکه خلاف اداب انسانی و اجتماعی میباشد .

لالا بدرو !

در کشورهای پشرفته در قدم اول بخاطر پاکی و صفای شهر های در هر جا صندوق کثافات را نصب مینمایند و در هر جا تشناب وجود دارد مسئولین مربوطه همیشه وقت از پاکی و صفائئ ان ها کنترول و مراقبت مینمایند . مردم خود شان هم عادت کرده اند که حتأ سوخته سگرت خود را هم بیجا نه انداخته ، چیزی را اگر کسی در شهر بخورد پوست انرا گرفته در جای ایکه کثافات دانی باشد می اندازد. هر کس وطن خود را دوست دارد هرفرد این جامعه احساس مسئولیت میکند که وطن شان باید پاک و اباد باشد.  باید به این حرف توجه شود.  که شهر ما خانه ماست.

لالا شمسو!

در شهر کابل یکتعداد زورمندان مسلح نمرات زمین را خود سرانه و بدون نقشه شهرداری یا شاروالی غسپ  و خانه های مود روز و چند طبقه ئئ اعمار کرده اند.  گرچه باید چنین اپارتمان اعمارشود؟ . بخاطریکه پول بدون زحمت را بدست اورده اند. حقوق مامورین و معلمین و کارگران بیچاره در ولایات به موقع برایشان تادیه نمیگردد.  سهمیه و مصارفات بودیجه دولتی  را ارگانهای دولت ا برای مردم بمصرف رسانده نمیتواند. پول در اختیار  زورمندان قرار گرفته  که از ان قصر های مجلل میسازند. نرخ مواد حوراکه کنترول نمیگردد. بخاطریکه افراد با صلاحیت همه پول داراند. هردوکاندارمطابق ذوق خود قیمت اجناس را تعین نموده بفروش میرساند.

 یکتعداد هموطنان ما در شهر کابل از پیاده روها استفاده نکرده برروی سرک میدوند و حتا از بالای کتاره اهنی خیز میزنند. که بعضی اوقات باعث افتیدن و جراحت  برایشان ميگردد.  اطفال که این حالت کلان سالان را تماشا مینمایند ،  تعجب اور و برای اطفال نیز دراینده عادت میگردد.

ترافیک شهر بنام است ،  مسئولین ترافیک در چاراهی ها موقعیت دارند.  ترافیک مسئول با اشپلاق و با دست  مردم و عرادجات را رهنمائئ مینماید  ولی هیچ  کسی در مورد توجه ننموده علایم ترافیکی هم در شهر وجود ندارد. و اگر یگان جا موجود باشد کسی از ان پیروی نکرده همین است که تعداد حادثات روزبروزاضافه بوده توجه نمیگردد.. 

لالا بدرو!

درکشور های پشرفته در تمام اجناس قیمت ان درج است هیچ فردی قیمت فروخته نمیتواند بعد از اخذ خرید اجناس بل خرید کمپیوتری داده میشود. همه امور به اساس قانون درین کشور ها عیار است. اطفال و کلان سالان همه به اساس نوبت در سرویس بالا و پائئین میشوند در مغازه و ادارات دولتی نیز باید بنوبت مراعات

گردد. هیچ فردی بدون نوبت در جای اقدام نمیکند. خورد و بزرگ به قانون احترام دارند. از پیاده رو سرک استفاده مینمایند و به علایم ترافیکی توجه مینمایند. اگر چراغ ترافیکی سرخ باشد،  اگرموترهم نباشد ، همه مردم به ان احترام نموده ازسرک نمیگزرند . درین کشورها به قانون زیاد احترام میشود. و اکر  کسی بدون قانون بروی سرک و بر خلاف پیاده رو عمل نماید از طرف پولیس جریمه میگردد.

لالا شمسو!

در ایستگاه های سرویس وبالا شدن درسرویس مردم به عجله و بدون نوبت چنان حمله ور میشوند که خود بخود اتوماتیک درسرویس بالا میشوید. مثلیکه در لفت بالا شده باشید. در داخل سرویس سرو صدا های عجیب و غریب مانند حمام زنانه بگوش میرسد و بعضی ها قصه های جنگ های گذشته و بعضی ها قصه های فامیل و فلکلوری را شروع مینمایند .که بعضی ها در جای ایکه باید پائین شوند ،  مصروف قصه بوده از پائین شدن باز میمانند. و در بالا و پائین شدن از سرویس انسان صعیف البنیه و اطفال بابد در همان روز خود را یکمراتب نزد دکتور به عجله برساند.  بعضی اوقات زمانیکه از موتر پائین میشوید می بینید که استین و یا یخن پیراهن و جیب جمپر و یا جیب کرتی  هیچ وجود نداشته انسان باید درهنگام بالا و پائین شدن از سرویس ها جمپر چرمی پوشیده باشد.

در مورد حیوانات خانگی از قبیل پشک و سگ با بگويم مه اگر در گوشه ئئ یک سگ  ارام خوابیده باشد که به هیچ کسی ضرر ان هم نرسیده باشد اشخاص کلان سن و اطفال سنگ را گرفته ان سگ بیجاره را تهدید نموده که چرا سگ خوابیده این سگ نجس است باید دور برود.

سوئ استفاده و رشوت اختلاس در افغانستان معمول و عادت شده است. درهراداره دولتی اگر خدا ناخواسته کدام کار داشته باشید باید رشوت بپردازید در غیر ان  کار تان  بی نتیجه است.  بخصوص اگر خانه و یا زمین خود را بفروشید و یا اگر خانه بخرید.  درمحاکم  مردمان عالم و قضاتی با تجربه چندین ساله که اصلا از جهان و تمدن  پيشرفته تا هنوزمعلومات کافی در اختیار ندارند.  شما بايد در هنگام فروش  مناصفه قیمت زمین وخانه خود را برای اين قضات محترم بمصرف برسانید ، در غیر ان کار شما پایان نمییابد و ماه ها و سالها کار ادامه پیدا مینمابد. زمانی شما بسيار متاثر و غمگين می شويد که می بينيد يکی از دوستان شما دراين موقف قرار دارد ، مثل اينکه شما را هرگز نمی شناسد ف در صدد است تا هرچه بيشتر از شما بگيرد.

 قضات افغانستان درهیچ زمان  مورد بازپرس قانونی دولت ها قرار نمیگیرند، بخاطریکه علمای دینی هستند. ودرافغانستان اکثرقاضات ،بفضل خداوند غریب و نا توان نيستند.

لالا بدرو !

در کشور های  خارجی در بالاو پائین شدن از سرویس های شهری  نوبت مراعات میگردد. در بین سرویس حرف نمیزنند و اگر حرفی داشتند بسیار به اهستگی گپ میزنند بخاطریکه برای دیگران مزاحمت خلق نشود. در داخل سرویس خوردن مواد خوراکه و کشیدن سگرت ممنون است. در مورد حیوانات خانگی از قبیل پشک و سگ توجه زیاد دارند.  که حتا سگ و پشک را در داخل خانه خود جا داده مانند اطفال خود انها را مورد نوازش و تربیه قرار میدهند. و بالای حیوانات زیاد ترحم مینمایند.

اگر در کدام اداره کار داشته باشید اولا باید وقت بگیرید وقت ایکه برایت داده میشود  باید بوقت و زمانش حاضر باشید هیچ نوع معذرت پذیرفته نمیشود. یا اینکه پیش از امدن اگر امده نمیتوانستید تیلفونی اطلاع باید بدهيد که امروز امده نمیتوانم. هیچ نوع واسط و رشوت وجود ندارد هر کاریکه داشته باشید  جواب آن به ادرس منزل شما ارسال ميگردد. هر کس فقط و فقط همه روزه پست بکس خانه خود را میبیند که برایش چه امده است. تمامأ موضوعات جواب ان فقط از طریق پوست  گرفته میتوانید ضرورت به رفتن و یا پرسیدن بکدام ارگان نیست به همین لحاظ رشوت و کار شکنی وجود ندارد در هر جا قانون اعتبار دارد. فرق بین امر و ریس وجود ندارد هر کس کار خود را مینماید و هیچ کسی بالای کسی امر نمیکند. لالا شمسو نگفتید که شما حالا چه کار میکنید.

لالا شمسو !

 او برادر جان من بیکارهستم سن من پائین میباشد. خداوند این دولتمندان با تجربه را خیربده کسانیکه سن شان بالاتراز 65 سال باشد زیاد علاقمندی دارند. که انها را در جاهای مهم مقررمینمایند. بخاطریکه سطح زندگی شان را درین وقت اخرعمربا این پول گزاف دالری تقویه نمایند. و از طرفی هم مریضی شان به خارج ازکشور تداوی گردد.

 او برادر گفتنی ها زباد است.  چه درد سر برایت بدهم . چه وقت مهمان من میشوید. که کله پاچه را سابق خوش داشتید. برایت پخته کنیم. تو اخر بعد از سالها از خارج امدید. حتمأ مهمان من شوید. حالا من میروم. نزد کدام قوماندان صاحب و یا ریس صاحب کدام اداره که از انها خانه کرائئ  پیدا کنم.  که کرایه ان هم به دالر میباشد. بعدأ بطرف خانه میروم. که سرویس ها بیر اوبارمیشود.   

 لالا بدرو !  

 او برادر ؟ لالا شمسو. تو خود را زحمت نداده و مرا شرمنده نسازید . من از همه خوردنی ها پرهیزهستم .  ازینکه شما حالا در سرویس شهری بخانه میروید.  لطفأ جمپر چرمی مرا با خود بگیرید. از شما باشد.  خدا حافظ .  با امید دیدار !

 

با عرض حرمت

 


بالا
 
بازگشت