خالق بقايی پاميرزاد

 

يادی ازمشروطه خواهان و قربانيان استبداد 

پيوست به گذشته

 

عشق ازفرياد ما هنگامه ها ايجاد کرد                ورنه اين بزم خموشان هيچ غوغايی نداشت

 

بييندگان ارجمند سايت آريايی !

به سلسله معرفی چهره های برجسته و تابناک ، مشروطه خواهان و قربانيان استبداد در ميهن ستم ديده و کوبيده شده ما بدست جلادان زمانه ، اينک نوبت رسيد به معرفی شخصيت چند بعدی و ممتاز و ستارهً درخشان اسمان فرهنگ و هنر افغانستان ، روان شاد پروفيسور غلام محمد ميمنگی. تا جائيکه بنده معلومات دارم در مورد مقام علمی و هنری ايشان ، مورخين گرامی ما هريک به نيکويی سخن ها گفته اند و ياد او را و کارنامه های ماندگارش را ستوده اند.

من از جملهً نوشته های مرحومان غبار ، فرهنگ ، سيد مسعود پوهنيار و جناب پروفيسور سيد سعد الدين هاشمی که خوشبختانه حيات دارند و عمر طولانی و صحت خوب برای شان می خواهم ، بخاطر جلوگيری از اطالهً کلام ، نوشتهً روان شاد عبدالحی حبيبی را که جامع تر و مکمل تر است انتخاب کردم و اينک آنرا بدون تصرف خدمت شما خوانندگان عزيز تقديم ميکنم :

" پروفيسور غلام محمد ميمنگی ، از خانوادهً مشهور و متنفذ ازبک ميمنه و يکی از ارکان مشروطيت اول و روشنفکران وقت بود ، که هنرمندی و انديشه وری وی و ترقی خواهی در مزاج او بهم آميخته بود و در نقاشی مقام ارجمند داشت که در سراج الاخبار آثار هنری و کاريکاتورهای او نشر ميشد و با خاندان امير عبدالرحمن خان قرابتی وصلی هم داشت.

وی عريضهً مشروطه خواهان را به جلال آباد پيش امير برد ، ولی در آنجا با ديگر مشروطه خواهان محبوس و در غل و زنجير به کابل آورده شد و در کوتوالی محبوس گرديد و هر روز با يک سپاهی محافظ ، به ارگ برای نقاشی برده ميشد ، تا که در اوايل سلطنت امانی رها و برای ادامهً تحصيلات هنری به برلين فرستاده شد.

چون در هنرمندی استعداد کافی داشت ، بعد از مدت کمی در هنر رسامی و نقاشی و انواع هنرهای زيبا به مقام پروفيسوری رسيد و چون به کابل آمد ، از او پذيرايی شايانی شد و مکتب صنايع نفيسه را تاسيس کرد و شاگردان هنرمند را پرورانيد و در رشته هنری خود دارای مقام ارجمند استادی و آموزگاری بود.

پروفيسور در حلقه های جوانان آزاديخواه و ترقی طلب تا ايام آخر حيات به حيث شخصيت ممتاز و مهربان و پرورنده باقی ماند و شاگردان و عقيدتمندان فراوانی داشت و با وجود تحمل مصائب حبس دراز ، جوان و زنده دل و دارای فکر روشن و آزادمنش باقی ماند و از ارکان وزارت معارف و حلقه های تدريس هنری شمرده می شد.

وفاتش در کابل 14 قوس سنه 1312 خوشيدی است و در مقبرهً عاشقان و عارفان مدفونست. در بارهً سوابق خاندانی و پدرش عبدالباقی خان رجوع شود به سراج التواريخ ، جلد سوم ، طبع کابل ، 1333 ق ."

دوستان عزيز ! تا اينجا شما به شخصيت آن مرد شجاع که در آن شرايط داغ چگونه حاضر گرديد تا نامهً مشروطه خواهان را از کابل به جلال آباد به حبيب الله سراج ببرد و چگونه معجزه آسا از دم تيغ برندهً او نجات می يابد ، آشنا گرديد.

چون آن جنت مکان را من شخصيت چند بعدی گفتم و کتابی در مورد زندگی و کارنامه هايش ، از طرف پروفيسور دوکتور عنايت الله شهرانی ، دانشمند گرانقدر وطن ، قبلا از چاپ برآمده و اين کتاب را نويسنده ارجمند ، همايون سرخابی نواسهً پروفيسور صاحب از لندن برای اينجانب مرحمت فرموده اند که در دسترسم قرار دارد ووظيفهً خود ميدانم تا آنرا دراين سايت معرفی نمايم. لذا از شما خواهش ميکنم تا برای  اينکه به چگونگی احوال و آثار آن مرد دانشمند خوبتر و بهتر آشنا شوئيد توجه تانرا به آن بحث مبذول ميدارم.

 

 بخش های قبلی

 

 


بالا
 
بازگشت