دمی با تاریخ دوستان و هواخواهان غبار

دکتر صاحبنظر مرادی

 

سال 1379 هنگامیکه کشور در غربتکدهء طاعون گرفته افکار فرهنگ ستیز و هویت برانداز زار و زبون گردیده بود بمناسبت یکصد و چند سالگی تولد میر غلام محمد غبار فرزانه مرد عرصه قلم و تحقیق، سیاستگر آزاد اندیش و مبارز راه عدالت و دموکراسی تحت سرخط "میر غلام محمد غبار پدر تاریخ نگاری معاصر در افغانستان" نوشته و در یکی از شماره های هفته نامه "همبستگی" در شهر دوشنبه بچاپ رسانیدم. درین یاد کرد از روانشاد غبار لزوم پرداختن به دیدگاههای آگاهی بخش او در عرصه خود آگاهی ملی و توضیح امانت دارانه رخدادهای تاریخ معاصر کشور و فهرست اثار و پژوهشهای تاریخی ایشان را هرچند شتابنده و استعجالی از یاد نبردم، و تا حدودیکه به آثار مطبوع و غیر مطبوع این تالی ابوالفضل بیهقی و محمد بن جریر طبری دستیافتم بصورت فشرده معرفی نمودم. شاید بدلیل ارائه حسن نیت در کار کردهای غبار و تمجید ازین استاد فرزانه مورد برخی از پرسشهای از سوی داوران امور تاریخ قرار گرفتم، و با وجودیکه دلایل استجوابی خود را ارائه کردم، ولی با مکث و تامل بیشتر نظرات آن دوستان و غالباً تاریخ نگاران تاجیک به نظرم پسندیده جلوه کردند. پس از آن تلاش کردم تا "افغانستان در مسیر تاریخ" را یکبار دیگر ورق گردانی نمایم تا بدانم که بخاطر رفع کمبودها و کاستیهای که در تدوین این مجموعه گرانسنگ تاریخی راه یافته اند، چه میتوان کرد. درین رابطه بعضاً در محافل و گروهماییهای فرهنگی بخصوص در سومین روز عید سعید اضحی (1374) طرحهای ازین دست را بحضور علاقمندان غبار بر سر مزار آن زنده یاد در گورستان شهدای صالحین بر شمردم.

لازم به تذکر میدانم که هدف از بر شمردن این طرحها و پیشنهادات بهیچوجه نقد و داوری و عیب وارد نمودن بر این اثر سخت کوشانه تحقیقی نیست. کتاب افغانستان در مسیر تاریخ یکی از جا افتاده ترین اثر پذیرفته شده غبار و جامع ترین پژوهش در تاریخ معاصر افغانستان است. هرجائیکه اثری، مقاله ای و نبشته ای در خصوص تاریخ و فرهنگ از سوی قلم فرسایان داخلی و خارجی بمشاهده میرسد، بی تردید "افغانستان در مسیر تاریخ" از معتبر ترین منبع و رویکرد نویسنده آن ارزیابی میگردد.

عمده ترین کارکرد استاد غبار که در تاریخ معاصر افغانستان دارای اهمیت ویژه و استثنایی میباشد، در جلد دوم این تحقیق مطالعه میگردد. با توجه باینکه نویسنده درین بخش خود از پیشکسوتان عرصه تحقیقات تاریخی باشد، تمام مناسبات سیاسی رژیم بسر اقتدار را بشمول دار و زندان و زجر و شکنجه مظلومان و مخالفین سیاسی حکومت بحیث شاهد عینی در کمال آگاهی و هدفمندی به نبشت آورده است، که این خود بحیث منبع اول و قابل اعتماد برای نسلهای فردای کشور پیام میدهد.

درین بخش غبار خود هم مولف است و هم منبع، و کسی ادعای آنرا ندارد که چرا مولف در ارائه محتوای خون افشان زندان و سیاه چالشهای رژیم منبع مورد استفاده خود را بیان نکرده است. جهت دیگر برازنده گی این اثر در آنست که در آنوقت هیچکس جرات نمیکرد تا با نگارش تصویر مخوف زندان سلطنت و استبداد خشن آسیایی چنین مشت بر شمشیر بکوبد.

پس درینحال کتاب افغانستان در مسیر تاریخ بی تردید یکی از بزرگترین آثار مدون و کنجینه تاریخی سرزمین و مردم ماست، که بایست در تکثیر و گرامیداشت آن همچون مواریث معنوی و فرهنگی این مردم از هیچگونه بذل مساعی دریغ نکرد و از آنچه موجب غنامندی بیشتر آن میگردد اغماض ننمود. با این باور میتوان اذعان نمود که بدلایل گوناگون از جمله نامتداول بودن نحوه ریفرنس نویسی در پای کارهای پژوهشی و علمی در زمان حیات مولف بعضاً کاستیهای که امروز بیشتر مورد علاقمندی پژوهشگران عرضه تاریخ است، در کار تدوین افغانستان در مسیر تاریخ بچشم میخورند، که لازمست بخاطر دریافت راه حلهای معقول و علمی بدان اشاره نمود:

1- رسم تاریخ پژوهشی معاصر آنست که مؤلف بایست منابع مورد استفاده خود را با تذکر نام نویسنده، نام کتاب، سال چاپ، محل چاپ، فصل و صفحه و غیره توضیح دهد و نظرات و اندیشه های قدما و نگارشگران پیشین را که مورد استفاده قرار میدهد داخل گیومه ها یا تاخنکها ثبت نماید و با گذاشتن رقمی یا اشاره ای منبع آنرا در پایان صفحه تشریح نماید. این ضرورت بخاطر آنست که جنبه های تائیدی و علمی مسایل تاریخی راتقویت مینماید و در صورت لزوم خواننده میتواند طول و تغصیل موضوع را با مراجعت به آثار اصلی یا دست اول بخوبی دریابد. چنین کمبودی در کتاب نامبرده سوگمندانه و جود دارد. رفع این نقیصه کاری به حجم و ابعاد توانفرسای مولف آن ، مرحوم غبار میخواهد، تا باساس فهرستی از منابع استفاده شده که در آخر کتاب آورده شده اند نظرات مولفین پیشین و منابع بجامانده با خط جلی مشخص و در چاپهای بعدی علی رغم دشواریهای متذکره مد نظر گرفته شوند، تا به غنای علمی و ماندگاری این اثر در رهگذار زمان بیافزایند.

2- چنانکه میدانیم این اثر مطالعات خود را عمدتاً از شکل گیری دولت هخامنشی در ششصد سال پیش از میلاد آغاز و تا سرنگونی دولت یفتلی قبل از ظهو دین اسلام در قرن هفتم میلادی در حدود (هشتاد و چند ) صفحه تحقیق نموده است. بعباره دیگر توضیح مسایلی در باب تاریخ سرزمین ما در دوره پیش از اسلام ناکافی به نظر میرسند. کاریکه شادروان حسن پیرنیا آنرا در تاریخ ایران باستان در یک مجموعه سه جلدی در حدود سه هزار صفحه تالیف نموده است. این در حالیست که همه میدانیم که بزرگترین تحولات بشری، تاریخی و فرهنگی موبوط به سرزمین آریانا در بخش شرقی ان بوقوع پیوسته و جغرافیای حوادث شاهنامه فردوسی حدود 80% بالای سرزمین امروزی افغانستان "فلات ایران، ایران شرقی، یا آریانا" ترسیم شده اند و مرزهای دفاعی از استقلالیت ایران بزرگ در برابر صحرانوردان تورانی غالباً رود جیحون یا آمو دریای کنونی بوده اند. هرچند داستانهای شاهنامه را بیشتر اسطوره ای میخوانند، اما هرگز نمیتوان حجم گسترده حوادث و رخدادهای آنرا با توجه به مناطق تاریخی که مطابق تصویرهای شاهنامه هنوز در کنار هم مثل سمنگان، بامیان، کابلستان، زابلستان، البرز کوه و بلخ و غیره موجودیت دارند، کاملاً غیر تاریخی دانست و در مقایسه با آن از وقوع حوادث سیرشمار تاریخی در پهنه این سرزمین چیزی گفت و چیزی نگفت. امروز بیشتر محققین و شاهنامه شناسان با روشن شدن صفحات گنگ و تاریک تاریخ برپایه مطالعات و کشفیات باستان شناسی بدانست که شاهنامه خود بزرگترین منبع درباب روشن ساختن اسرار دنیای قدیمست و دیگر پیشدادیان و کیانیان اسطوره محض نیستند. ازینرو دستیابی هخامنشیان به سرزمینهای شرق آریانا، شیوع دین بودا در عصر موریاییهای هندی در بامیان و کابلستان بحیث مرکزیت عمده این سرزمین در سه صدسال پیش از میلاد، سرازیر شدن لشکر یونان و شکل گیری مقاومتهای پیهم و گسترده مردم از هریوا تا استروشن مثل قیام سپتیامن، افشتین و دیوا شتیج در باختر و پارا رود و مراکند، شکل گیری مدنیت آمیخته گریکوبودیک، گریکوباختری و ظهور و عروج مکتب هنری گنداها را، دولت شبانی اشکانیها، ظهور دولتهای قدرتمند سیاسی و فرهنگ پرور ساسانی در غرب و کوشانیها و یفتلیها در شرق آریانا و دهها حادثه فرهنگی و مذهبی منحیث عناصر متشکله تاریخ این سرزمین به روشنگری بیشتری نیاز دارند.

بایست خاطرنشان نمود که تاریخ عمدتاً بر پایه بازیافتهای باستان شناسی و قدرت تحلیل و ارزیابی محتوایی این آثار به نگارش گرفته میشود. بناءً پس از تالیف و چاپ کتاب افغانستان در مسیر تاریخ ما شاهد کشفیات عدیده باستان شناسی توسط تیم های فرانسوی، جاپانی، روسی، امریکایی و غیره در کشور بوده ایم که آنها یقیناً دانش تاریخ نگاری ما را توسعه داده اند.

افزون بر ان در نتیجه حفریات خودسرانه برخی از افراد سودجو بر ویرائه های تمدن های کهن در سرتاسر کشور و وقوع حوادث طبیعی مثل زلزله ها کانونهای بیشتر باستانی را با آثار و علایم در خور پژوهش علمی بدسترس محققین عرصه تاریخ قرار داده اند، که هرگز نمیشود ازین دستاوردهای تاریخی چشم پوشید و آنرا به تکمله تاریخ عمومی کشور نیافزود. از سوی دیگر این امر در عرصه طبع و نشر و چاپهای مجدد آثار علمی معمول است که در فاصله بین تجدید چاپ آثار هرگونه نواقص قلمی و تحولات جدید علمی در فزیند تحقیق بایست در چاپ اخیر مرفوع گردانیده شود. بهرحال دشواری پرداختن باین امر مهم به آنانیکه درین راه خطیر قلم و قدم زده اند، بخوبی روشن است. از کانونهای علمی و فرهنگی، شخصیتهای دانشمند، اکادیمی علوم افغانستان (انستیتوت تاریخ) و حلقه خانواده فرهنگ پرور شاد روان غبار بخصوص فرزند برومند شان آقای دکتر حشمت خلیل غبار صمیمانه تقاضا میرود تا بخاطر هستی جاودانی این اثر بزرگ و تجلیل شایسته ازین کار کرد ارجمند و خوشنودی روح غبار رفع این مشکل را از برنامه کار و فعالیت علمی و فرهنگی شان بدور نیانداخته و فرصت و زمینه آنرا از طریق ممکن تدارک ببینند و باین خوان رنگین تاریخ و فرهنگ آریایی را با فیض اینگونه پژوهشهای ارزشمند رنگین تر سازند.

 با امید تحقق این مامول.

 

 


بالا
 
بازگشت