نگاهي بر سياست برون مرزي وزارت امور خارجه

جمهوري اسلامي افغانســـــــــــــــــــتا ن

 

كشور عزيزما، افغانستان قراريكه براي همگان معلوم است ، كشورعقب نگهداشته واغلب باشنده گانش از نعمت سواد بي بهره اند. اما شرايط بد وحالات كشمكش گونه ي اين سه دهه ، دانشگاهي بود كه مردم اين خطه درعمل بسياري مسايل وچيزهاي دانستني را، آموختند واكنون در تشخيص نيك وبد وسياه وسفيد ؛ اهرمن وانديشمند نسبت به گذشته هاي تاريك ، راه راست روشنتر گرديده است. البته درخون اين مردم  شورمعنويت گره خورده است وميراثدار بينش راه راستي ونيك انديشي هستند !

     ما فرزندان مردميكه با چنين خصلت ، در محيط ديگر وسرزمين دورتر از كشورمان به سر مي بريم، خودرا در امور نيك وبد كشور خويش بي تفاوت ندانسته ، برخود لازم ميدانيم كه هرگاه نا به ساماني ويا كمبوديي را نسبت به ميهن ، شهروندان وجامعه افغانستان ، از سوي مؤظفين ومسوولين احساس ويا به چشم وگوش ، ببينيم ويا بشنوييم ، حد اقل صداي برحق ونداي راستگويي رابگوش كسانيكه در مقام ومنزلت بالاتر قرار دارند برسانيم، تا باشد كه انتقاد مايه ي اصلاح ورشد وبهبود امور كشوری چه در بيرون از مرز وچه درون مرز سبب گردد.

     وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي افغانستان وشخص دانشمند گرامي اقاي داكتر رنگين دادفرا سپنتا را در كارهاي بيروني وامور سفارت خانه هاي مربوطه، متآسفانه نا كارا وكاملآ بي تفاوت يافتيم ! البته باتوقع كه ما ازيك دانشمندوكارشناس با تدبيرداشتيم. از روزيكه آين دانشمند سياست شناس در پست وزارت تعيين گرديده است، شمه ي تغيرات وتحولات نه در ساحة فرهنگي ونه در ساحة توجه به حال واحوال شهروندان مهاجر وبي سرنوشت كه سالها در زندانهاي كشورهاي ميزبان بدون گناه سپري ميكنند وحتا از چگونگي آنها هيچكس نيست كه احوال پرسد، ويا باقي شهروندانيكه ضرورت دارند وگاهي وقت به سفارتيكه خانه مشتركشان است واز خاك كشورشان نماينده گي ميكند، سر مي زنند، ساعتها پشت دروازه عمومي ، بي پذيرش ، انتظار ميكشند وبا گرفتن پاسخ منفي دلسردانه بر ميگردند وآه ونا اميدواري اين شهروندان را كسي نيست كه گوش كند . در مراسم جشنها وتجليلها ، شهروندان مسافر ودور از ميهن اصلآ دعوت نميشوند وتمام اين مراسم در چوكات چند فاميل متمول ونزديك به شخص سفير ودر بار آن ، به منصه ي اجرا قرار داده ميشود. واگرتخصيصي دراين زمينه ها وجود داشته باشد، مورد حيف وميل اين دار ودسته ي معلوم الحال قرار ميگيرد وطور نمايشي مصارف آن دركاغذی به مقامات بالاتر خبر داده مي شود. چنانچه درتجليل از روز استقلال كه يك ماه بعداز سپري شدن جشن از سوي مقامات سفارت برگزار شد وقرار معلوم از بعضي سفارت خانه هاي اسلامي وغير اسلامي دعوت به عمل آمده ودر ايام ماه مبارك رمضان، ضيافت مهمانداري با كش وفش اروپاي ونوشابه هاي رنگين به پذيرايي مهمانان قرار گرفته كه دراين خلال يك تعداد كسانيكه از كشورهاي اسلامي بوده اند، ودر عين حال روزه دار، نا قرار شده ومجلس را ترك گفته اند  ومصارف پراصراف همه نا خورده به روي ميزها باقي گذاشته شدند وشايد بعدها همه را بيرون ريخته باشند واز شهروندان كسي دراين مراسم به جز چند نفر محدود، دعوت نكرده بودند.

      از سوي ديگر در سفارت خانه هاي جمهوري اسلامي افغانستان ، بسياري از كارمندانيكه مخالف چنين كار كردهاي خود سرانه و در بارمنشانه ي سفيران هستند، از سوي اين دربار سبكدوش گرديده ودر حالت بي سرنوشتي به سر ميبرند ووزارت امور خارجه نميدانيم كه يا به اين چنين سفيران زورش نمي رسد ويا آنقدر بيخبر از حال كارمندانش است كه  هيچگونه اجراات لازم وضروري در زمينه به نظر نمي رسد. اين كارمندان بيچاره اگر گناهي را مرتكب شده باشند، بايد كه از وظيفه منفك وبه جزاي اعمالشان برسند واگر ني، از حق وحقوق وكرامت اين مامورين حد اقل دفاع شود واز اينكه اينها مزد دولت را ميگيرند ، بايست كه دولت از آنها كار بگيرد ، آخر تابكي زمينه ي بادار منشي رواج داشته باشد وكسي كه از صلاحيت كاري بالاتر برخوردار است، زير دستانش را به چنين سرنوشت  تيره وغير قانوني  دچار گرداند؟ وزارت محترم خارجه انگيزه وانگيخته ي اين حالات تشنج افزا را آيا مورد دقت قرار داده است ، كه پاي خوردوبرد ويا اختلاس وحيف وميل در ميان بوده ويا كدام علت ديگري ؟

        استاداسپنتا !

 شما سالها ي سال است كه،  پيرامون بدست آوردن حق وعدالت اجتماعي وبرابري انساني مبارزه كرده ايد ودراين راه به علوم سياسي وانسان شناسي وجامعه شناختي دست یافته اید ، چه شد كه دراين پست ، از اجراات چشم گير وبدرد بخور سياسي وفرهنگي در امور سفارت خانه هاي مربوطه، بر خوردار نمي باشيد؟ گاهي از سفيرشما در يكي از كشور غربي سروصدا بلند ميشود كه سفارت را به خانه رقص وعياشي مبدل ساخته وديگر سفارت خانه ي شما ، گسيخته پيوند با شهروندان شده ونه در غم ايجاد يك مكتب هستند ونه از مسايل فرهنگي وهمگرايي خبري است ونه كشور ميزبان كشور ما را از لحاظ تاريخي مي شناسد ونه كشور ما قادر به شناخت تاريخي ديگر كشورها است . اينها همه عيب بزرگي هست كه سياست بيروني وزارت شما وكارمندان سياسي ورديف اول سفارت خانه هاي شما با كمال تآسف دارا هستند. اگر توجه لازم دراين زمينه نشود، روز وروزگار سياست خارجي كشور ما را نه تنها سازنده نمي دانيم ، بلكه چنين سياست را عامل واگرايي ملي وسبب نا كارايي اداري وفرهنگي بايد دانست.

       آقاي وزير ! در شيوه كاري وزارت امور خارجه، قانون مامورين ولوايح كاري وتقسيم وظيفوي موجود خواهد بود، واگرچنين است ، آيا در تشكيلات سفارت خانه هاي مربوطه بخش امور فرهنگي وبخشهاي ديگرقونسلي وسكرتريتها وجود دارد؟ اگر دارد تا امروز روي چه معضله اي اين بخشها شامل حال سفارت كشور ميزبان بلغاريا نشده است؟ درلغت نامه دپلوماسي وروابط دولتين، همگرايي چه معنا دارد وما چه گونه مي توانيم به اين واژه دست رسي پيدا نماييم؟ ايا با تبادله چند مكتوب رسمي دولتين مي توان تمثيل همگرايي ومعرفي فرهنگي وتاريخي را كرد؟ سنگ وچوب بلغاريا از ايران وايراني آگاهي دارد وهمه فرهنگيان نامدار وبزرگ كشور مارا هم به نام ايران براي اين كشور معرفي كرده اند واز جانب كشور ما تا هنوز دراين زمينه يك در صد كار صورت نگرفته است. در مراسم بزرگداشت جلال الدين محمد بلخي، كه در شهر صوفيه صورت گرفته بود، از جانب كشورما و دولت افغانستان كسي نماينده گي نميكرد وتمام مجلس در دست سفارت ايران اداره ميگرديد وهمه عظمت مولوي را ازآن خود ميدانستند ودراين زمينه دست آورد نشان ميدادند كه دادند. هر ماه سفارت ايران وبويژه بخش امور فرهنگيش، بزرگداشت شخصيتهاي كشور خود ويا كشور مارا بر گزار مي نمايد و از تمام دانشمندان وفرهيخته گان بلغاريا دعوت ميكند وداشته هاي تاريخي وفرهنگي شانرا معرفي ميدارد . اما از كشور ما ونماينده گي سیاسی كشور ما دراين زمينه ها هرگزسروصدايی ، عملی و یا عکس العملی  نيست.

         دانشمندان ما تحقير ميشوند ويك روز نشده كه با اين فرهنگيان در يگان زمينه رايزني صورت گرفته باشد. يك تعداد افغانهاي مقيم بلغاريا كانون فرهنگي دارند واز نشريه ي به نام خاك برخوردار ميباشند، اما نسبت نداشتن امكانات مالی چاپ مجله به وقت وزمانش ميسر نيست. سفارت كبراي جمهوري اسلامي افغانستان مقيم بلغاريا، يك روز از حال واحوال اين فرهنگيان فرهيخته هم جويا نگرديده است. با اين شيوه كاري وبي تفاوتي فرهنگي ، به جايي نخواهيم رسيد واگر اينگونه شگرد رواج كار شود،سياست نا كارآ ونا كامي در قبال خواهد بود، مگر اينكه از خرد وبي تعصبي كار گرفت واز در بارگرايي وخود خواهي هاي بي جا پرهيزكرد.

 اميدواريم كه اين نبشته را مغرضانه تصور نكرده ، سبب اصلاح كار وخود باوري وجداني قلمداد فرمايند. و لااقل برای دانستن حقیقت هیأتی بفرستند تا کاهلی و بی تفاوتی و سوء استفاده از مقام و موقف ،  برملا گردد .

               

                      درويش نقد گر

     

 

 


بالا
 
بازگشت