از پرستو تا پر طائوس 

نوشته حميرا اعتمادي

يگان دفعه وقايع چنان شکلي بخود مي گيرند که مثل نام ماندن هاي دوران مکتب تاآخر يک نام يا باصطلاح يک تاپه همراي يک شخص باقي مي ماند . بطور مثال مرحوم دکتور محمد اسماعيل خان سنجر که مي گويند از بس دردوران مکتب با سر و ضع نامرتب به صنف مي آمدند ، ازطرف همصنفان ملقب شده بود به « خاکي شاه » تا بدانجا که بعدها در شهر کابل تمام مارگير ها و مداري ها را که بروي خاک ها مي نشستند ومردم را سيل و تماشا نشان مي دادند ، همه شان را "خاکي شاه" مي ناميدند .

حالادر فضاي انترنت نام پرستوي رنگين بال بنوعي همراي نام نيلاب جان سلام وصل شده که هر جا به گفته خودش در آسماني آبي درياي خروشان و مواج يک پروانه گک سياه و سفيد هم ديده شود ، کليه خواننده گان بياد نيلاب جان سلام مي افتند ! البته شک نيست پنجاه سال بعد از وفات اينجانب هم اگر باز هم کدام نويسنده تازه کار بخواهد موهاي خود را طلايي رنگ کند و پوستر رنگه خودرا به بهانه تبريکي سالگره فلان سايت هندو يا مسلمان يا مجلس ترحيم فلان شاعر فاني يا باقي يا پروگرام ادبي فلان کانديد اکاديميسين فراموش شده  در گمنامي بهرجا ارسال بدارد ، مردم به سبک و سياق همان خاکي شاه خواهد گفت : باخبر! باخبر! که اونه پرستوي رنگين بال نيلاب جان سلام باز پرواز کد.

خوب حالا کاشکي در همان گرد و نوح کدام زن با تدبيري مي بود که نيلاب جان سلام را صدا کرده مي گفت : آ جان خاله ! آ قند خاله ! تو چي حاله انداختي ؟ آ قربانک سرت شوم اي پرستوي رنگين بال از کدام آسمان آبي دريا خطا خورده که تنها خودکت کتيش رابطه هنري داري ؟ ما که کپ و کوپ شديم ، کور شويم اگه کدام پرستوي رنگه ره بچشم ديده باشيم . آ جان خاله جان خود ! تو کدام چوچه گک طائوس ره نديده باشي . صدقه گک سرت شوم . پرستوي رنگين بال ده کدام شار ديده شده ؟ همي خودکت کدام چوچه مينا يا طوطي ره نديده باشي ، يا کدام شاهپرک کلانه .

دو خانم مبارز و نويسنده هر يک محترمه ثريا جان بها و ناديه جان فضل که هر دو داراي سوابق انکار ناپذير مبارزه ضد استعماري و ضد فاشيزم قبيله و ضد بنياد گرايي مردسالارانه مي باشند ، باندازه وزن نيلاب جان سلام کتاب و مقاله و شعر و ترجمه نوشته اند . آنها هر دو بر علاوه اينکه بر لسان هاي انگليسي فرانسوي و آلماني مسلط مي باشند داراي موقف فرهنگي تثبيت شده در جامعه روشنفکري و هم چنان صاحب هويت مستقل علمي و داراي چندين جلد کتابهاي چاپ شده مي باشند . اين دو خانم خبره و آگاه که مرجع و مراد بسياري از وسايل ارتباط جمعي به سطح ايران ، افغانستان ،آلمان و فرانسه مي باشند قطعاً نمي شود که آنها را با نيلاب جان سلام مقايسه کرد که تعداد مقاله هاي تخليقي ، تقليدي ، تقريظي ، سرقتي ، اقتباسي ، کش رفته گي و امانتي اش درمجموع به تعداد انگشت هاي يک دست هم نمي رسد .

قسمي که قبلاً عرض کردم واقعاً ايکاش در همان گرد و نوح کدام زن با تدبيري مي بود که او را صدا کرده مي گفت : آ جان خاله ! آ قند خاله ! تو يبا که مه بريت نشان بتم که باز چه در فشاني کدي ؟ اينه ده اينجه گک نمشته کدي که : من ، نيلاب سلام ، در کابل، در زمان کودکي و نوجواني با دوستم نيلاب پژواک دست به ابتکار نشر مجله هاي قلمي به نام هاي « بهاران » و «گلستان» زديم که در اندک زماني نه تنها در ميان نوجوانان بلکه فرهنگيان و هنرمندان مان محبوبيت کسب کرد. ( در آن زمان و در آن سن و سال دوست داشتم، چون بزرگان، تخلص مطبوعاتي براي خودم داشته باشم، چنانچه «موج» را به حيث تخلص «مطبوعاتي» برگزيدم. ميان نام هاي نيلاب و موج هماهنگي ميديدم ….

آ صدقه گک سرت شوم ! حالي تو چرا هقه علاقه داري که از دوران اشتکي ات بري مردم سند بکشي ؟ تمام بزرگهاي روزگار يک وقتي که از مادر تولد شدن همقه خورترک بودن . حالي ايتو خو نميشه که کل مردم بري صغير نشان دادن خود دايپر و غنداق و چوتي گک هاي نذري خوده ده رخ مردم بکشه ! خوب کدي که مجله قلمي کشيدي . خوب کدي که دلکت جغو زد که مثل کلانا واري تخلص داشته باشي . آ جان خاله جان خود ! خو ده همو دوران طفوليت مغزکت خوبتر کار مي داد بخاطري که براستي ده بين نيلاب و موج يک هماهنگي رنگين بال ديده ميشه ، عيناً هماهنگي پرهاي پرستو واري . خي باز چرا جور و تيار تخلص خوده ايلاه کده رفتي رفتي رفتي ده جان سلام و کلام چنگو شدي ؟

اينه پره گرافک ديگيته سيل کو : تحصيلاتم را در حوزه  تجارت در شهر هانوور آلمان موفقانه به پايان رساندم . در همين مدت، افتخار فراگيري دروس در وابسته گي با شعر و ادبياتشناسي  نزد استاد دانشور والا گهر، کانديداي اکادمسين، داکتر اسدالله حبيب مدت دو سال  نصيبم گشت. سال گذشته به چاپ کتابم به نام « پرنيان سخن » نايل آمدم و رسالۀ « قدرت و دروغ» را از آلماني به فارسي دري برگردان نمودم. در سال جاري انجمن زنان شوراي مهاجران کشور آلمان در شهر هانوور با لطف و حسن نيت  مرا به حيث خانم برگزيدۀ سال انتخاب نمودند و با اهداي تقدير نامه، سرفرازم  ساختند.

جان خاله ! قند خاله ! رشته تجارت ره به ادبيات چي غرض ؟ اگه تجارت و ادبيات رابطه خوب مي داشتن ، حالي محترم محمد خان جلالر به جاي استاد باختري تکيه مي زد و محترم قاري  امان نوائي به جاي قادر مرادي بيچاره که خالص داستانک هاي مقبولش توته توه سرقت ميره و دزد هم معلوم ني.

البته رساله گک رسالۀ « قدرت و دروغ» ره که ميگي از آلماني به فارسي دري ترجمه کديم قبول دارم بخاطري که اي کتابک 35 ورقه قبلاً يک دفعه ده تهران به فارسي ايراني ترجمه شده بود . از ايراني بفارسي ترجمه کدن راستي که مثل خودت واري استعداد بکار داره . ميگم اينه پشت دست ! 

مي مانه يک گپ ديگه که گفتي به چاپ کتابم به نام « پرنيان سخن » نايل آمدم . خوب کدي که نايل آمدي . هر کس ديگه هم بجاي تو مي بود همي قسمي انقلابي  نايل مي آمد . جان خاله ! قند خاله ! چاپ کدن نقل قول بزرگان چه سختي داره ؟ اگه مه بريت ده يک روز به چاپ سه جلد « پرنيان سخن » نايل نامدم ، نام خوده تغير ميتم و خوده پرستو گک رنگين بال نام مي مانم . نقل قول نوشته کدن مثل جويدن ساجق جويدگي واري اس . تره بخدا که همي رقم نيس ؟

ديگه چي بگويم جان خاله ! بيا که ده نوشته گک «دستمال آبي را به نسيم باد نوروزي هديه ميسپارم »، چه دسته گل گلابها ره به آب دادي : « دامن مادرم از جنس نارنج جلال آباد است و انجير تاشقرغان؛ از جنس ناک اندراب است و انار قندهار؛ از جنس انگور هرات است و شاه توت شمالي... ... دانه هاي ياقوتين انار تاشقرغان شيرين تر از هر سال مزه دارند, شيرين از هزاران تلخي... ».

آ صدقه گک سرت شوم ! تو از دامن مادر جان گپ مي زني يا از دکان ميوه فروشي مرحوم صوفي عبدالاحمد خان معروفي ترکاري فروش باغوان کوچه ؟ سبا از چادر و دامن مه هم همتو بي رقم بي رقم ياد خات کدي !

آ جان خاله ! بيست و چار سات گشته و برگشته ميگي « پرستوي انديشۀ من که خانم بها به آن خصمانه سياه خطاب نموده است، پر هاي دارد رنگارنگ زيرا آن پرستو عاشق است به ديارش و همدرد با غم هاي مردمانش.»  آ قند خاله ! همي تو کدام پرستوي پلاستيکي بازيچه اطفاله نگويي آ صدقه گکت شوم ؟ پرستوي رنگين بال ده شعرهاي پست مدرن شايد اما در فرهنگ عميد و ده فرهنگ دهخدا پيدا نميشه . چند دفه بريت غير مستقيم کده گفتم که تو کدام گنجشگک رنگه رنگه ره ده باغ وحش «پورتال پر پيخال اوغان جرمن » ديده باشي . 

هي هي قند خاله! تو که نه بخود بند استي نه به ديگرا اينالي يک دفه ترپ کده نگويي که ده «پورتال پر پيخال اوغان جرمن » گنجشگک رنگين بال از کجا شد ؟ اونجه خو يک تکه مارکيت کفتار و کرگس و کلمرغ فاشيزم « افغان اصيل » بيداد مي کنه . خي او قربانک مويک هاي طلايي رنگت شوم ، اول خو بوتلکهاي  رنگ موي ته از کجا ميخري ؟ چقه نام خدا همتو چرک وردار اس که اساس ده رنگت مي شينه  و ديگه ايکه تو خودکت يک خاشه نويسنده ، چي ميکني ده او پورتال پر پيخال ؟ بگفته شاعر : نميدانم تک و تنها کجا ميري شبانه ! نکو ديگر بهانه او بهانه !

اما صرف نظر از شوخي اصل توطئه در جاي ديگر است . عقده هاي نيلاب جان سلام بالمقابل محترمه ثريا بها و محترمه ناديه جان فضل ريشه در مجلس ها و شب نشيني هاي شان با مژگان جان ساغر شفا مي باشد که هنوز چهره مبارکش مانند مخفي بدخشي در پشت روزنه مستور است و صحيح افشا نشده است . آيا حقيقت  موضوع غير از اين است ؟ آيا در اين توطئه و دسيسه سياسي پاي طرفداران مرحوم محمود بريالي رهبر نهضت فراگير در مابين نيست ؟ آيا نيلاب جان سلام و ساغر جان شفا پس از آنکه ثريا بها و ناديه فضل از ارسال تسليت نامه بمناسبت وفات مرحوم بريالي به سايت هاي انترنتي خودداري کردند ، از همان فردايش تخم اين کينه و عداوت در مقابل شان در پسکوچه هاي مخفيانه آلمان کشت نگرديد؟

آيا شما  از جمله کساني نبوديد که بر سر محترم فرهاد دريا بهمين قسم ماجراجويانه تاخت و تاز کرديد ؟ آيا همين شما نيستيد که به بيست نام مستعار در پيام خانه هاي هر وبلاگ و هر سايت برعليه خانم هاي با عزت و باشرف مثل محترمه ثريا بها ، محترمه ناديه فضل  و محترمه مليحه ترکاني با لجن پراگني خاصي پيام مي گذاريد ؟ آيا شما فکر مي کنيد که شما با اين نام هاي مستعار  بچشم آله هاي رديابي انترنتي هم خاک  پاشيده مي توانيد ؟ آيا شما اطلاع داريد که چند جا مشخصات کمپيوترهاي با تمام جزئيات باسم خود شما ثبت شده است ؟ شما بايد اعتراف کنيد که پرابلم اصلي تان چيست که اينقدر بر سر زنان آگاه و رسالتمند قهر انقلابي تان را اعمال مي کنيد ؟

آيا زمان آن فرا نرسيده که بجاي وصل ساختن نام خودبا نام ها و واژه هاي بلند بالايي مثل گاليليو گاليله، دستگاه انکيزاسيون ، هاينريش هاينه ، هومانيسم ، تالورانس و غيره غيره رسماً از زنان فرهيخته اي که ازسنگرهاي مرئي ونامرئي برعيله شان ناسزا پخش کرده ايد ، معذرت بخواهيد ؟

نيلاب جان سلام و هم پيمانان مخفي و علني پشت پرده نشين ! لطفاً بخود آئيد . هنوز هم موقع معذرت خواهي دير نشده است . من با  ايمان و ايقان کامل مي گويم که اگر واقعاً حرف هاي بي اساس و بي بنيادي راکه درهمه جا مثل باران پخش کرده ايد ، پس بگيريد ، زن هاي باشرف و با شخصيت وطنم شمارا با بزرگواري خويش مي بخشند .

 

با تمنيات نيک

حميرا اعتمادي از تورنتوي کانادا

 

 

 


بالا
 
بازگشت