مویه کردن برمحرومیت های گذشته ، خوشباوری به استقلالیت آينده

کاریست احــــمقانــه !

 

                 نوشته : لطیف کریمی استالفی

 

 

*اگر پیاده شدن سیستم دموکراتیک فدرالی باثر پافشاریهای قبیله سالاران در کشور تحقق نپذیرد ، پس تکلیف مردمی که سالها به زنجیر اسارت سنت های قبیلوی بند هستند چه خواهد شد ، یا برای همیشه از آرمانهای انسانی شان  چشم پوشی کنند یا به ذلت ابدی تن دهند .

 

*بیائید با عقل سلیم و تفکر عمیق ، تمام قدرت خود را برای مقابله با آنچه که امروز ما را از هم می پاشد آماده کنیم ، قلمهای خود را از تهمت ، تحریک احساسات ، تحریف و ناسزا ببندیم و آنرا شمشیر گونه در راه تأمین امنیت وعدالت اجتماعی و بر ضد اندیشه های کهنه بکار گیریم .

 

        هموطنان گرامی ودولتمردان عزیز !

من در آن پله ای قرار ندارم که پند ، اندرز ویا نظریات فیلسوفانه ای ارایه بدهم ، بلکه وظیفهء ایمانی ووجدانی خود بنام یک  فرد افغانستانی می دانم تا درین لحظات بسیار نازک و فاجعه آفرین ،که هیولای نا هنجاری ها در وطنم بیداد می کند ، صدای قلب خود را وشاید هم صدای ملیونها انسان سرزمینم را به گوش آنعده دست اندر کاران سیاستهای کهنه پسندانه برسانم وبا صراحت لهجه بپرسم ، آقایان! آفتاب عمر تان لب بام است ، تا کی و تا کجا ؟.

      بعد از سقوط امارت جهل و استقرار حکومت آقای کرزی ، دانشمندان وقلم بدستان ما همه سخن از انتقاد گفتند وسخن از راه حل کم ، مگر زمان آن نرسیده که علی الرغم تمام نا بسامانیها بخود آئیم وکمی عاقلانه تر ، علمی تر ومنطقی تر برای مردم عذاب کشیده ووطن بلا دیدهء خویش از بدبختیها ، راه نجات را جستجو کنیم ، اگر ما  نا باوریها ، نا برا بریهای دیروز را با بد گمانیها و استخوان شکنی های مخالفین عقیده وی امروز ، اضافه کنیم حاصل آن جز « مصیبت » چیز دیگری نمیشود و هرگز قادر نخواهیم شد تا بر مشکلات عظیم اجتماعی ودشواریهای ناشی ازبروز« نیو طالبان»  غلبه کنیم .

در این مقاله  میخواهم روی حل سه مسألهء اساسی ، که همیشه در ذهنم پرو بال می زند ، ابراز نظر نمایم .

1 آیا درین مقطعی که فقر در کشور ما بیداد می کند ، خصوصی سازی به نفع جامعه است ؟

2 آیا در صورت فدرالی شدن ، کشور بسوی تجزیه می رود ؟

3 آیا مادام ا لعمرما زیر فشار های سیاسی ، اقتصادی ونظامی پاکستانیها خورد وخمیر خواهیم شد ویا اینکه راه نجاتی هم وجود دارد ؟

این سه مورد سوالات نا حل شده ای است که سالیا ن متمادی مردم مارا در نگرانی ، بد گمانی ونا باوریها فرو برده است  ، پس چه باید کرد ؟

1 جلو خصوصی سازی را باید گرفت !

برنامه خصوصی سازی یکی از خطراتی است که دست آورد های نسبی حکومت آقای کرزی را به تهدید جدی مواجه خواهد ساخت.!

 با گذشت پنچ سال از حکومت آقای کرزی بدین نتیجه می رسیم که بحران عمیق وریشه داری با پیاده کردن سیستم

 « خصوصی سازی » تار وپود نظام اجتماعی ، اقتصادی و امید های طبقهء کارگر و زحمت کش را جریحه دار ساخته می رود ، اگر دیروز ارتباطات تنگا تنگ حکومت ، ملا  و زمیندار قشر عظیم دهقانان را از نعمات زندگی انسانی محروم ساخته بود ، امروز دولت و سرمایداران با پیوند نا گسستنی « استعمار نو » مالکیت های عمومی را به سکتور های خصوصی ، در کشوریکه نه پایگاه مطمئن و ثابت و نه اصلاً آمادگی چنین سیستمی را دارد ، واگذار می نمایند .

با کمال تأسف دیده می شود که مقامات دولتی ، طراحان خصوصی سازی ،  با اتحاد نظر وعمل وزارت مالیه بدون درک خطرات فاجعه آفرین ، سعی جدی دارند تا بهر طریق ممکنه که باشد افکار عمومی را برای سکتور خصوصی سازی جلب وجذب نمایند .

     دکتورشریعتی میگوید : وقتیکه مالکیت عمومی بر منافع تولید ، بمالکیت فردی « خصوصی » تبدیل شد ، گروهی صاحب همه چیز و گروهی فاقد همه چیز می شوند . در واقعیت که چنین است ، ما عملاً می بینیم که عنان نظام اجتماعی ، سیاسی واقتصادی کشور بدست چند نفر سرمایدار  افتاده ، با خرید تصدی های دولتی و بیکار ساختن هزاران تن از کارگران ، ارزشهای انسانی طبقه کارگر را پامال آرزوهای شان کرده و امید های آنان را به یأس مبدل ساختند ، در نتیجهء بیکاری روز افزون کارگران ،

 فقر ، تنگدستی و گرسنگی آنها را ناگزیر ساخت تا دست به تظاهرات بزنند ، تظاهرات شان نیز بجایی نرسید ، زیرا دولت متحد وشریک سرمایدار است ، درین آشفته بازار تنها   طبقهء مظلوم کارگر است که   نه پناگاهی دارد ونه مرجعیکه شکایات شانرا بشنوند ، در فرجام کارگران وزحمت کشان باید در جهنم سکتور خصوصی بسوزند وبسازند .

 آنانیکه دم از اصلاحات می زنند اینرا بدانند « در جامعه ایکه همه فقیر شوند اصلاحات آوردن کاریست بس دشوار » درینجا این فرموده صدق می کند که « ما برای آباد کردن همه چیز را ویران می کنیم» .

   خدا وند آنروز را نیاورد ،  این هوایرا که مالکیت عمومی است  تنفس میکنیم ،  به مالکیت خصوصی سپرده شود ، آنگاه خواهیم دید که روزانه چقدر انسان خواهد مُرد .

    بیائید بیش ازاینکه دیر نشده از همین اکنون جلو خصوصی سازی  مالکیتهای عمومی را بگیریم ورنه ، ارز از کشور خارج ، در عوض لوازم تجملی وارد میگردد ، از انسانهای آزاد ، سرمایداران  برده خواهند ساخت  ، فقر، گرسنگی ، نبود امنیت و ثبات اقتصادی  ، وابستگی اقتصادی جامعه را بسوی یک بحرا ن عظیم اجتماعی وسیاسی خواهد برد ، امید وارم این جمله من از یاد تان نرود . فروش ملکیت های عمومی از لحاظ ماهیت اقتصادی و اجتماعی به سکتور خصوصی  با منافع ومصالح ملی تضاد عمیقی دارد ، تمام امکانات محدود شده میرود ، هر کس بخاطر حق ملکیت خود خواهد جنگید .

و اینرا نیز بیاد داشته باشیم ،  فروش ملکیت های عامه ،  مردم را بطرف خارجی ستیزی سوق می کند ، بحران امنیت بوجود می آید ، در صورت نبود امنیت سرمایدار بخاطر حفظ جانش فرار می کند ، کارخانجات تعطیل وتراکم بیکاری به اوج خود می رسد و جامعه بطرف هرج ومرج کشانیده میشود .

 

آیا  در صورت فدرالی شدن ، کشور بسوی تجزیه می رود ؟             2

* چاره ای نیست ، جز اینکه خود مان دست بکار شویم و برای فردای عاری از همه محرومیت ها ، منطقی باندیشیم که چطور زندگی انسانی را در جامعهء فقر زده و به غم فرو رفتهء خویش بسازیم .

« تا زمانیکه ما وضع خود را تغیر ندهیم ، خداوند هم حال مارا تغیر نخواهد داد » اینست ارشاد خداوندی .

 در این اواخر گروه عظیمی از پژوهشگران ، تحقیقات فراوانی در باره فدرالی شدن کشور انجام داده اند و یکی از را ه های  خوشبخت ساختن جامعه ، پیاده شدن  سیستم فدرالی را  در کشورمی دانند.

   در حقیقت درد مردم را کسی عمیق درک می کند ،  که درد دیده باشد ، جهان امروز تابع یک سلسله واقعیت ها شده ، انسانها باید برای فردا های تابناک و نسلهای آینده خود طرحها ونقشه های بسیار عالی  وارزشمندی را تصویر کنند ، در کشور ما لازم است تا در قدمه اول یک انقلاب ریشه ای هم در روابط اجتماعی و هم در اندیشه ها انجام پذیرد ، تا کاملاً بد گمانی ها  از بین برده شود ، آنجاست که نقشه ها و طرحها بصورت درست تطبیق میگردد. ما  باید بدانیم که فدرالیزم چی را از ما میگیرد

و در عوض چی را بما می دهد ؟ .

در حکو مات فدرالی تک سالاریها جای خود را به مردم سالاریها می سپارد ،  نا برابر یها در مقابل برابریها زانو خم می کند ،  اعتماد ملی ، حقوق شهر وندی تأمین میگردد ، مردم حاکم سرنوشت خود می شوند ، اشخاصیکه از طرف مردم انتخاب می شود ، یک حرکت سازندگی و قدرت اجتماعی را ایجاد و احساس مسوولیت بیشتری می کنند ، هر قوم احساس آزادی فردی در خانه خود در بین قوم خود کرده  احساس ذلت واحسا س اقلیت رخت می بندد ، بانشاط و غرور، احساس مردم سالاری می نمایند ، رقابت های سالم بین ایالات در نو ساز ی آغاز می یابد ، اندیشه های تاریک و عقیده های برتری قومی ، تصفیه قومی ، حاکمیت مطلق قبیلوی ،  اجباراً بالای قوم دیگری تطبیق نمیگردد .

   وقتا که حکومت فدرالی این همه زیبایی ها را هدیه و در مقابل زشتی ها یی را از ما میگیرد و در حالیکه در تمام کشور های دنیا سخن از تحولات شنیده می شود ، پس ما چرا از تحول و تکامل گریزان باشیم .

  برخی آئینه را بر عکس گرفته صورت شانرا نمی بینند ، فکر می کنند گناه از آئینه است و تصور شان برین است که اگر سیستم فدرالی در کشور پیاده شد ولایاتی که از ناخیه فرهنگی ، اقتصادی عقب مانده و گرایش های فکری ، مذهبی و سیاسی متفاوتی از بیگانگان در سر دارند ، بطرف فقر رفته و ولایاتی که دارای همه چیز هستند ،  اگر عدم تعاون بوجود آید کار بکجا خواهد کشید ، روی این نظریه ووهم نظام فدرالی را رد و تجزیه ء کشور را عنوان می کنند و این یکی دیگر از اشتباهات غلط آنهاست .

   در کشوریکه فدرالیزم بر بنیاد علمی ومنطقی استوار گردد ، سه ارگان با اهمیت ، ارتش ، خارجه و اقتصاد در انحصار دولت مرکزی قرار داشته باشد و از طرف شورای متشکل از نمایندگان با صلاحیت ایالات در حکومت مرکزی رهبری شود ، هیچگاهی نه فقر نه تجزیه نه جدایی بار می آورد بلکه نزدیک شدنها صمیمیت ها و رفاه عامه را نوید بخش میگردد .

                                    چونکه این رنگ از میان برداشتی   =  موسی و فرعون کردن آشتی

تاریخ نشان می دهد که بسا از کشورها ، منجمله  هندوستان قبل از استقرار حکومت فدرالی ، با درگیری ها خونین به قسم ملوک الطوایفی و شهزاده نشین اداره می شد اما  با پیاده شدن نطام فدرالی می بینیم که سرتا سر کشور هندوستان در یک اتحاد وهمدلی تحت لواء حکومت فدرالی بسوی تمدن پیشرفته ،  با عشق و وطنپرستی  زندگی را  سپری می کنند .

رد کنندگان سیستم فدرالی در حقیقت حیات سالمی برای جامعه ما  نمی خواهند در حالیکه نود در صد کشور های جهان به سیستم فدرالی اداره می شود نه بطرف فقر رفته اند ونه بطرف تجزیه .

به نظر فدوی اگر نماینده گان ایا لات خود مختار در سر نوشت کل کشور شرکت مساویانه ، بدون در نظر داشت مسایل اقلیتی و اکثریتی ، قومی ، نژادی ولسانی داشته باشند ومرجع عالی تصمیم گیری کل کشور ناشی از اختلافات ایالات در سطح مشارکت را دادستان کل (ستره محکمه ) داشته باشد ، به یقین که  بهترین راه حل برای پایان دادن به مشکلات کنونی کشور همانا نظام فدرالی بوده میتواند وبس ، مشروط براینکه شخصیت حقوقی کشور فدرال در مسایل بین المللی باید دولت مرکزی شناخته شود .

مشارکت و رقابت های سالم ، مشروعیت حکومت مرکزی را بالا برده و توده های ملیونی مردم زحمتکش از تحت سلطهء یک نظام خاندانی یا یک قوم خاص  نجات می یابند و زمینه نظارت مستقیم مردم در انتخابات نیز فراهم میگردد .

   در اخیر قابل یاد آوری می دانم که ، باید  تفاوت ها ، حساسیت ها ، قومیت ها ، خصوصیات منطقوی ، زبانها ، فرهنگ ها را در ایجاد حکومت فدرالی با دید فراخ علمی ومنطقی در نظر بگیریم ، تا  فاجعه های هولناکتری ، نظیر حادثهء جوزجان از طرف جمعه خانهای دیگری بوقوع نپیوندد ،  خدای نا خواسته اگر این کینه ها فاجعه عظیمی بار آورد ، نتیجه بسود هیچ کس نخواهد

بود ، زیرا هیچ قومی در شرایط کنونی حاضر نمی شود تا تمام افتخارات و اندوخته های تاریخی وفرهنگی خود را بدست

 یغما گران بسپارند .

لازم است گفته شود که فرهنگ تمام مردم افغانستان یک قسم نیست ، بعضی خواهان ساختن اند و بعضی خواهان سوختن ، آنهایکه خواهان سوختاندن اند  حق ندارند تا دست آورد ها ودست داشته های  دیگران را چون تندیسه بودا  منهدم سازند ،  همین اکنون می بینیم قومی مکتب می سازد وقومی مکتب می سوزد ، تفاوت از کجاست تا بکجا .

                                                        3 چگونه میتوانیم خود را از شر پاکستان نجات بدهیم !

از طالب کُشی چه حاصل  که صاحبش عبرت بگیرد ،  صاحبش را بزن که طالب عبرت بگیرد .

خباثت و مداخلات آشکار و بیشرمانه  پاکستانیها در قبال مسایل سیاسی ، نظامی واقتصادی کشور ما مثل آفتاب به جهانیان معلوم است ، درینجا  لازم نیست بیشتر روی آن به بحث بپردازیم ، بحث ما اینست که چگونه کشور خود را از تعذیب آنها  نجات بخشیم

تمام کشور های  دنیا این حق را دارند که بخاطر منافع ملی ونجات کشور شان از بد بختیها دست به اقداماتی بزنند و جانب مقابل را وادار سازند تا مطابق به خواست زمان قدم بردارند ، قسمیکه همین اکنون کشور ایران بخاطر حضور نیرو های امریکایی و پاکستان بخاطر شکستهای پی در پی اش در قبال مسأله طالبان و نبود یک کشور نیرومند در همسایگی خود ، در خروج پناهنده گان افغانستانی و زیر فشار قرار دادن دولت افغانستان اقداماتی را روی دست گرفته اند ، آیا ما نمیتوانیم عمل بالمثلی انجام دهیم ؟ .

دولت افغانستان میتواند بطریقه های مختلفی حریف را زیر فشار قرار بدهد ، که از آنجمله میتوان

1 تمام کالا های پاکستانی را چه از طریق شتر ها وچه از طریق مرز های رسمی وارد میشود شدیداً تعزیر و تحریم نماید .

2 خط مرزی فطیر دیورند  را برسمیت بشناسد .

3 مانع کشیدن سیم خار دار در نوار مرز ی  نشود

الف :

امروز در کشور ما از سنگ پای حمام گرفته الی  لوازم کامپیوتر وساختمانی  همه از کشور پاکستان طور رسمی وقاچاق وارد میشود که از نگاه کمیت وکیفیت در سطح بسیار پائین قرار دارند ، اقتصاد بازار ما در حقیقت بدست پاکستانیها میباشد و پول کمک های دول غربی بجیب آنها می افتد ، همانطوریکه در دوران  مجاهدین تمام کمک های جهانرا  را پاکستان  بلعید وخود را تا سطح تکنولوژی هسته ای رسانید ، اگر دولتمردان ما از دوسیه هایکه در آی اس آی دارند هراس نکنند و لا اقل دوقلم جنس پاکستانی را با کشور دیگری قرار داد ببندند اثرات خوب آنرا بلادرنگ خواهیم دید ، در قدمه نخست گندم را باکشور قزاقستان و پارچه باب نخی  را باکشور هند یا جاپان   قرارداد نمایند .

ب :

    خط مرزی دیورند چه از نگاه قوانین بین المللی ، حقوق بشر ،  معا هدات بین پاکستان و افغانستان و چه از دیدگاه دانشمندان وپژوهشگرا ن سیاسی وقانون جامعه شناسی  و خواست 95 در صد مردم ما یک موضوع فیصله شده وشناخته شده است افغانستان هیچ گونه صلاحیت در تعین حق سرنوشت مردم صوبه سرحد  و حق مالکیت در آن طرف خط دیورند را ندارد ، روی این اصل جار وجنجال ها براه انداختن ، جرگه ها تشکیل کردن ، جز ضیاع  وقت گرانبهای خود وجامعهء بین المللی چیز دیگری تلقی شده نمیتواند ، وقتا که از طریق رسانه های دولتی و غیر دولتی می شنویم :  تروریستان از خاک پاکستان وارد افغانستان می شوند  ، دو نفر پاکستانی با مواد منفجره دستگیر شدند . آیا این خود سند محکمی مبنی بر رسمیت شناختن خط دیورند نیست! ، واضح است که  دولت رسماً آن طرف خط دیورند  را خاک پاکستان ومردم آنرا پاکستانی میشناسد ،  پس بکدام دلیل و صلاحیت به خود حق می دهند که میگویند ما خط دیورند را برسمیت نمی شناسیم ، مرز ما که پُل اتک نیست بل تورخم و سپین بولدک پذیرفته شده . بناً ازین سیاست های نابجا  مردم ما به ستوه آمده اند ، تقاضای مردم از دولت منتخب شان اینست تا واقعیت را بپذیرند ، واین چرند را از صفحات زرین تاریخ ما پاک کنند .

ت :

     دولت افغانستان به کرات اعلام کرده که ، تروریستان القاعده ، جنگجویان طالب ،  قاچاقچیان مواد مخدر ، دهشت افگنان  از خاک پاکستان خط مرزی دیورند را عبور کرده وارد کشور ما می شوند ، کشور پاکستان اعلام کرد که ،  ما مرز خود را سیم خار دار می کشیم ، مخالفت ها از طرف گروهی که نفع قبیلوی را بر منافع ملی ترجیح می دهند  آغاز یافت ، در حالیکه دولتمردان ما خوب می دانند که از راه های صعب العبور و کوهستانی پر مخاطره کیها عبور و مرور دارند  وچه شرم آور سکوت می کنند   و

و اقعیت ها را در پشت  پرده پنهان ،  تا این فیلم تمام نشود ، ورنه با تمام شدن این فیلم آتش فتنه نیز خاموش میگردد ،

واین آش برای ابر قدرت ها بی مزه می شود ، پس ما مردم حق داریم  بگو یم ، تقصیر از بز است ،   چوپان گناهی ندارد !؟ .   

 زخم از او نشتر از او سوزن از او  - ما و جوی خون و امید رفو

   لهذا  مویه کردن بر محرومیت های گذشته ، دست زیر الاشه نشستن به امید استقلالیت آینده جز حماقت کار دیگری نیست ، امروز امریکا وانگلیس بمعنی دوم اشغال مارا مشغول ساخته اند ، برخی از تهمت وغیبت بر مردگان سیر نمیگردند وبرخی از انجنیر های ما قلم بر داشته اغلاط املایی دیگران را اصلاح می کنند ، انجو ها و تکنوکرات ها در یغما گری مشغول اند ، حکومت حزب می سازد و سر انجام توبه فرمایان خود توبه کمتر میکنند ، درین حال واحوال امیدی برای امنیت وثبات سیاسی متصور نیست ، پس بیائید ازین مشغولیت های بیهوده کنار رفته وآن چیزی که امروز مارا خراب می کند و آینده مارا مغشوش ، حذر کنیم .

   

 


بالا
 
بازگشت