اسدالله جعفری

Jahfari1354@walla.com

 

امام حسين ووحدت جهاني

نهضتي در قالب رقص عاشقانه است ................ص1

امام حسين و وحدت جهاني*...............................ص2

نهضت امام حسين يكي ازمولفه هاي

 مهم پروسه وحدت جهاني ..............................ص3

درافغانستان قهرمان مليي كه تمام اقوام

قبول داشته باشند،وجود ندارد....................................ص3

سربازگمنام ملت ها چرا محور

 وحدت ملت خود مي شود ؟.............................ص3

آياامام حسين(ع) مي تواند رسالت سرباز گمنام رابراي همه

بشريت به عهده بگيرد ؟....................................ص4

امام حسين وآزادي............................................. ص4

 امام حسين  ودموكراسي....................................ص6

امام حسين وتروريسم........................................ص8

امام حسين ونهضت عدم خشونت........................ص9

امام حسين ورعايت حقوق بشر...........................ص11

نهضت امام حسين ،

وصف جانان در حديث ديگران................................ص13

 

 

    بسم الله الرحمن الرحيم

نهضت امام حسين ،نهضتي در قالب رقص عاشقانه است

به تعبيري هم مي توان گفت: نهضت امام حسين ،نهضتي در قالب رقص عاشقانه است .

رقص تن ها ي بي سر در لجه ي از خون .

رقص سر هاي بريده از ناي بر نوك ني.

رقص دامادهجده ساله در حجله  ي وصال.

رقص عاشق پيري هفتاد ساله در بامدادبلوغ دلدادگي وشيدايي.

رقص مشك وعلم درخانقاي جوانمردي وخرابات چشم نگار.

رقص عاشق سياه پيكر سفيد دل درخم كوچه زلف دلدار.

رقص گلوي لاله وش كودك شير خواره روي دستان پدر.

رقص دامان دختران آب وآيينه در آتش.

رقص آبشار گيسوي عروسان بر شانه ي خورشيد.

رقص سرِ پسر دردامان مادر،خمار مي ناب.

رقص زني در باد.

رقص كودكي بر شانه ي ماه .

رقص عارض به گل نشسته ي خورشيد.

آري نهضت حسين نهضت عشق است ،عشق ناب .

كدام عشقي ناب تراز عشق شهيدان كربلا است؟

عشقي كه آغاز ش بلوغ دلدادگي است وپايانش بوسه بر عرش خدا.

دلدادگيي كه دلدار ودلبر يكي است.

در كربلا خدا هم دلدار است و هم دلبر.

بله نهضت حسين اگر با معيار هاي عام وخشك عقلي وبشري مي سازد با شيدايي وتب وتاب عاشقانه هم مي سازد وناب ترين عاشقي ها را به تصوير مي كشاند ،عشق نابي كه زمزم از زلالي او عصمت خويش را بر مي گيرد ودر زلالي او غسل تعميد مي كند.

براستي عشق وعاشقي كه در شب عاشو را وظهر عاشورا در كربلا ظهور كرد،در كجاي تاريخ سراغ داريد؟

نمي خواهم از دلدادگي وشيدايي شهيدان كربلا روايتي هرچند كوتاه گزارش كنم واگر نه با يد قلم را در خمخانه ي معرفت غسل دهيم و جامه را بر تن چاك زنيم تامرغ جان پر گشايد تازائر نيستان نينواي حسين گردد وناي خويش از ناي هميشه سرخ حسين تازه سازد و از آن« سبك بالان عاشق» روايتي ديگر پردازد.

اما بناي اين مقاله چنين مطلبي نيست بلكه سعي بر آن است كه نهضت امام حسين را با نياز عصر باز خواني كنيم.

 وحدت بر چه محوري پديد مي آيد ؟ وحدت جهاني يعني چه ؟ وحدت جهاني حداقلي يا حداكثري؟

وحدت، تعريف مشخصي ندارد ، مصداقش ،و بعبارت ديگر، متعلق وحدت متكثر ومتنوع است؛ از وحدت بين اجسام تا وحدت در هدف وعقيده را شامل مي شود و ما فعلاً وحدت در فرهنگ را كار نداريم بلكه مي خواهيم نهضت امام حسين (ع) را از منظر  وحدت جهاني در عصر جهاني شدن مورد مطالعه قرار بدهيم كه اصول اين وحدت، وحدت در هدف وآرمان جنبشهاي اجتماعي و زندگي همگرايانه جمعي است .

اصولاً وحدت آنهم در قلمرو هدف وآرمانهاي اجتماعي به معناي توافق همه جانبه و صدرصد نيست. بلكه وحدت به معناي اجتماع حول و محورمشتركات ومدارا در مقابل عقايد و نظرات مقابل است .

وحدت بمعناي توافق صد در صد در نظرات و انديشه ها يك امر محال و نشدني است و اين مساله بر مي گردد به تفكيكي بودن مساله معرفت انساني وتنوع علوم انساني در مقام نظر و عمل و اين بحثي پر دامنه دار فلسفي را مي طلبد كه بايد در جايش عالمانه مورد كنكاش وپالايش قرار گيرد .

امام حسين(ع)، وحدت ملي و وحدت جهاني

جهان امروز كه معروف به دهكده جهاني،و جهان تساهل وتسامح مشهور است .جهان كثرت نظرات و انديشه، در عين وحدت است و وحدت جهاني مثل مبارزه با پديده تروريسم و اختلاف در عين وحدت مثل تعريف پديده تروريسم و حدود مبارزه با پديده تروريسم و همين طور وحدت نظر در اين ايده كه جهان براساس نظم نوين وعدالت مبتني بر حق مساوي همه انسانها بنا گردد و اختلاف و افتراق در تعريف و ارايه يك الگوي ملموس از نظم نوين جهاني و عدالت عام همه شمول و..... است .

اما وحدت به اين معنا كه ما انسانها با توجه به تنوع فرهنگ ها و تنوع زيست محيطي و تعدد اديان و مكاتب فلسفي، با هم يك عده ارزشهاي مشترك داريم و اين ارزشهاي مشترك مي تواند ما را حول محور خود متحد كند و زندگي مسالمت آميز را در كنار هم ميسر سازد و در عين حال كه يك عده ارزشها و باورها و عقايد ي داريم كه براي شخص ما محترم و داراي الزام اخلاقي و تعهد عقيدتي و مذهبي است، ولي از آنجا كه ما همه انسانيم و همگان مي توانند و حق دارند كه داراي چنين عقايد و انديشه و ارزشها باشند ؛همانطور كه من به عنوان يك انسان چنين هستم پس بايد چنين حقي را به ديگر هم نوعانم بدهم و در زيست جمعي با پذيرش عقايد مشترك واحترام به عقايد مخالف همديگر، تحمل همديگر را داشته باشيم .

وحدت به اين معنا هم از نظر فلسفي و معرفت شناسي قابل پذيرش و استنباط است وهم از نظر تحقق خارجي محقق شدني مي باشد .

در عصري كه ما زندگي مي كنيم وحدت به اين معنا تحقق يافته است .جهان امروز برسر بسياري از ارزشها اشتراك نظردارد وزندگي مبتني بر تساهل وتسامح را عملاًتجربه مي كند و رابطه هاي عميق فرهنگي ميان پيروان مذاهب و اديان ومکاتب فلسفي وجود دارند وهر چندوقت يکبار گردهمايي پيروان نحله هاي فكري و نظري براي دست يابي به وحدت نظر  وشناخت مشترك از ارزشهاي مشترك، برگزار مي گردد.

امام حسين (ع) با آن نهضت عالي خود در اين پروسه صلح جهاني و وحدت ارزشها از جايگاه ويژه برخوردار است و اين وظيفه عالمان متعهد و رسالت بدوش حوزه هاي ديني و روشنفكران ديني و حتي ملي مذهبي ها است  كه با تبيين اهداف نهضت امام حسين (ع) در اين پروسه جهاني شريک گردند.

عالمان وروشنفکران جامعه شيعه براي شرکت در اين پروسه جهاني ابتداازجامعه خودآغازکنند. ابتدابا تبيين اصول کلي نهضت امام حسين(ع) براي جامعه بزرگ امت محمدي، وحدت مذهبي را درسطح كلان جامعه اسلامي و وحدت ملي را در حوزه جغرافيا ي زيست خويش، محقق سازند. بعد همگام با عالمان وروشنفكران ديني و ملي و مذهبي از جامعه برادران و خواهران اهل سنت در پروسه صلح و وحدت جهاني و در پرتو نهضت امام حسين (ع) حضورفعال داشته باشند .

 در جامعه اي مثل جامعه افغانستان امروز ما، عاشوراي امام حسين(ع) مي تواند سمپوزيسم بزرگ براي نهادينه كردن وحدت ملي و مشاركت مسالمت آميز در نوسازي افغانستان باشد واين بسته به نگرش عالمان بصير و روشنفكران آگاه جامعه ي ما،به جامعه، ونهضت امام حسين دارد.

اگر چنانچه عالمان ديني و روشنفکران آ گاه جامعه، ازنهضت امام حسين قرائت نوين، مطابق نياز و اقتضاي زمان و احساسات مذهبي وقابليت هاي رواني جامعه ي ما ارائه ندهند و عاشورا را با قرائت عالمان چهار صد سال قبل و از روي كتاب «طريق البكاء»،«خزائن الاشعار» ،«انوارالمجالس» ،«مرقات» ،«مشكات »،«گفتار وعاظ» و«منابر عاليه» به خوانش گيرند و عاشورا را با دستاوردهاي عالي علوم انساني چون« جامعه شناسي »،«فلسفه سياست» ،« فلسفه تاريخ»....... باز خواني نكنند عاشورا نه تنها مجمع الجزاير وحدت ودانشگاه بزرگ براي تعيُن دموكراسي اسلامي نخواهد بود بلكه عاشورا بزرگترين بهانه براي ايجاد اختلاف مذهبي وتفرق ملي خواهد بود .چنانكه قبل از اين شاهد آن بوده ايم وشبهه قاره هند نمونه روشن هردو مطلب است .

نهضت امام حسين يكي از مولفه هاي مهم پروسه وحدت جهاني

نهضت امام حسين يكي از مولفه هاي مهم پروسه وحدت جهاني در جهان عاري از خشونت است . همچنانكه در قطعه ي از كره زمين به  نام هندوستان   اين مساله تكرار شد و تجربه عالي و ارزنده اي است براي محقق شدن آن در سطح كلان جهان. در نهضت استقلال هند به رهبري مهاتما گاندي مرد صلح سبز و نهضت عدم خشونت، نهضت امام حسين توانست جامعه ي معروف به هفتادو دو ملت را حول محور آزادي، متحد سازد و امروز مي تواند جهان را حول محور هاي ارزشي و كرامت ذاتي انساني متحد سازد چرا كه جهان عصر ما، جهان ارزشهاي مشترك انسانها و وحدت بشر است وتنها شخصي كه بتواند تمام بشر را حول محور خود وحدت بخشد، جز امام حسين (ع) هيچ فرد ديگري را در تاريخ سراغ نداريم .

چراكه شماروي هر قهرمان مليي كه انگشت بگزاريد مي بينيد كه يك قهرمان فقط براي مليت و مردم خود است.چون يك قهرمان ملي اگرخدمتي براي مردم ومليت خود انجام داده، نسبت به مردم ديگر و مليت ديگر ستم وخيانت كرده اند براي همين است كه قهرمان مليي يك كشور، بزرگ ترين دشمن ستمگر نسبت به ملت ديگر است .مخصوصا در جوامع كثير المليت، قهرمان ملي كه تمام اقوام در قهرمان ملي بودن او اشتراك نظر وعقيده داشته باشند يا اصلا وجود ندارد و اگر دارد جزء استثنا هاي تاريخ است.

درافغانستان قهرمان مليي كه تمام اقوام قبول داشته باشند،وجود ندارد

در جامعه خودمان افغانستان، قهرمان مليي كه تمام اقوام قبول داشته باشند وجود ندارد، فرمانده مشهور تاجيك تبار، مرحوم احمد شاه مسعود براي قوم برادر تاجيك يك قهرمان ملي محسوب ميشود. اما احمد شاه مسعود نسبت به اقوام هزاره ،پشتو وازبك، بزرگترين ستمها را روا داشت. اگر امروز چند تفنگ سالار او را بعنوان قهرمان ملي علم كنند وتحت اين عنوان تمام جنايات غير بشري او وخود را چند روزي ازاذهان دور نگهدارنداما روزي تاريخ قضاوت خواهد كرد كه تمام بد بختي افغانستان
محصول انحصار طلبي احمد شاه مسعود است .

 يا شهيد مزاري براي جامعه هزاره يك قهرمان ملي و رهبركاريز ماتيك بود وهست آيا براي ديگر اقوام نيز چنين است؟ مطلقاً نه ،زيرا قوم پشتو وتاجيک نيز اورا ستمگري براي خودمي دانند.

سربازگمنام ملت ها چرا محور وحدت ملت خود مي شود ؟

البته اين مساله مساله اي جهاني است يعني شما كمتر قهرمان مليي را مي شناسيد كه تمام ملت آن را بعنوان قهرمان ملي تمجيد وتكريم كنند. لذا در جهان رسم است كه يك سرباز گمنام رابه عنوان هويت ملي برمي گزينند و اومحور وحدت تمام اقوام  ساكن درکشور مي شود.

 سربازگمنام ملت ها چرا محور وحدت ملت خود مي شود؟ براي اينكه او با فداكاري و ايثار جان خود از حريت، كرامت انساني، آزادي انساني و استقلال اراده ي افراد ملت خود پاسداري كرده اند

آياامام حسين(ع) مي تواند رسالت سرباز گمنام را براي همه بشريت به عهده بگيرد ؟

پس آياامام حسين(ع) مي تواند رسالت سرباز گمنام را براي همه بشريت به عهده بگيرد ؟جواب مثبت است وامام حسين مي تواند سرباز گمنام تمام ملت هاو اديان باشد.

امام حسين نيز با قرباني كردن خاندان و جان خويش ،مرزبان كرامت ذاتي انسان وآزادي برين همه ي انسان ها است نه تنها شهيد يك فرقه بنام شيعه ويا ديني بنام اسلام ،بلكه حسين شهيد راه آزادي برين ، و «حيات معقول» انسان است .

امام حسين با يزيد نه بعنوان يك شخص ويك فرمان رواي  رقيب جنگيد بلكه او مبارزه اش با يزيد بر اساس ارزش هاي والاي الهي وحقوق اساسي بشري بود . براي همين است كه تنها امام حسين مي تواند قطب وحدت جهاني باشد .واين بعد از آن روشن خواهد شد كه ما نهضت امام حسين را با آموزه ها و دست آوردهاي نظري و عملي فلسفه تاريخ ،جامعه شناسي ،فلسفه سياست ،فلسفه جغرافياي اقتصاد به بازخواني
بپردازيم.

دوم اينكه ما خواسته اساسي جهان و ارزشهاي مشترك جهان  را باز كاوي كنيم ونهضت امام حسين را با توجه به آن ايده ها و ارزشهاي مشترك كه هم مورد مطالعه قرار دهيم و هم ايده هاي مشترك جهاني را با اهداف نهضت امام حسين مطابقه سازي كنيم و اگر چنين كنيم روشن خواهد شد كه امام حسين (ع) همان شهيد بين الملل وبين الاديان به معناي واقعي كلمه است و اين رسالت عالمان روشنفكر وروشنفكران عالم است كه بر شانه هاي ايمان ديني و تعهد مكتبي ومسئوليت وعرق ملي خويشتن علم تعهد و دانايي بر افرازند واين نهضت را بعنوان يكي از عوامل جهاني شدن به جهان باز شناسي كنند تا در پرتو اين نهضت، عزت ملي وكرامت انساني وتعالي ديني امت اسلامي وافغاني خويش را باز يابيم.

اكنون به ارائه  نمونه هاي از اين مؤلفه هاي وحدت جهاني در نهضت اما م حسين مي پردازيم.

1-    آزادي

آزادي از جمله مؤلفه هاي وحدت جهاني است.اين واژه از آن واژه هاي است كه قدمت تاريخيش به قد مت وبلنداي تاريخ آفرينش انسان مي باشد .وبه همين علت ،تاريخ بلند بالااي دارد ودر هر برهه از تاريخ ودر هر قطعه از جغرافيا لباس ديگر بر تن كرده وبه دلبري پرداخته است. بگونه اي كه اگر سخن از آزادي گفته شود بايد پر سيد كدام آزادي؟آزادي د ر چه محدوده اي جغرافيا؟آزادي در قلمرو كدام دين؟آزادي با تفسير كدام نحله ي كلامي؟آزادي باتبيين كدام مكتب فلسفي؟آزادي در كدام برهه از تاريخ عقلاني واجتماعي بشر؟.... اما باهمه ي اين تنوع بياني ،اين واژه از آن واژه هاي است كه هرگز از قاموس بشريت حذف نشده ونخواهد شد.

اين واژه ي  آزادي از واژه هايي است كه در جنگ وصلح محور وحدت بوده است .به همان ميزان وحدُت وشدُت كه در هنگام صلح محور وحدت بوده اند به همان ميزان و،حدُت وشدُت محور جنگ سالاران و... هم بوده است .به بيان ديگر اين كه اگر مصلحان بشر ،با تمسك به آزادي وحرمت نهادن به پاسداشت آزادي گرد هم مي آمدند وپيمان مقدس صلح را امضاء مي كردند ونجات بشر را از چنگ ديو آختاپوسي جنگ (اين واژه چندش آور) ،تضمين مي كردند.

جنگ سالاران هم با تمسك به اين واژه مقدس وبنام حرمت نهادن به پاسداشت اين هديه الهي، انسان را در برابر انساني ديگر به قتل وكشتار وا مي داشتند تا او به زعم خود براي پاسداشت اين واژه مقدس تفنگ بر دوش گيرد ،برادر هم سر نوشت خود را كه نمي شناسد بكشد واز همين جا است كه شهيد دكتر علي شريعتي مي گفت :

ما با كساني مي جنگيديم كه همديگر را نمي شناختيم براي كساني كه همديگر را مي شناختند وبا هم روي يك ميز مي نشستند وچاي نوش جان مي كردند(آري اين چنين بود اي برادر «نقل بمعنا»)

بحر حال واژه ي آزادي در عيني كه تعاريف تو در تو وپرلايه اي كه دارد ،همگان آن را قبول دارند وبر محور آن به گفت وگو مي پردازند.

در نهضت امام حسين (ع)آزادي از محوري ترين مؤلفه هاي قيام است واين نهضت دوام وقوامش در همين مؤلفه است .اگر مي بينيم نهضت امام حسين فرازماني وفرا ملي ومذهبي است ،در همين مؤلفه آزادي است .

اگر گاندي رهبر هند مي گفت اگر ما مي خواهيم ملتي آزاد داشته باشيم همان راهي را بپيماييم كه حسين ويارانش پيمود ومن چيزي تازه به ملتم تقديم نكردم وآنچه را كه به ملتم تقديم كردم نتيجه مطالعه من از زندگي قهرمانان كر بلا است.

گاندي نه مذهب حسين را داشت ونه از نظر مليت تعلق عاطفي به حسين دارد .آنچه كه گاندي را وامي دارد كه از نهضت حسين به عظمت ياد كند واين نهضت را سر مشق خود قرار دهد؛ همين مؤلفه آزادي در نهضت امام حسين است .

گفتيم نهضت امام حسين نهضت آزادي بود نه يك نهضت صرفا مذهبي وملي .مبارزه امام حسين با يزيد بعنوان يك فرد ويك رهبر ملت خاص  نبود. بلكه حسين از آن نظر با يزيد به مبارزه بر خاست كه يزيد امت اسلامي را به بندگي وبر دگي خويش فرامي خواند وآزادي هاي اوليه وآزادي بشري انسان هارا به حراج گذاشته بود .حسين براي همين با او به مبارزه بر خاست.اگر يزيد به آزادي هاي اساسي امت اسلامي دست درازي نمي كرد وحقوق اساسي آنان را ناديده نمي گرفت حسين با يزيدبه مبارزه سرخ نمي پرداخت بلكه ممكن بود از راه امر به معروف متعارف به نصيحت وار شاد ايشان مي پرداخت ؛چنان كه پدر امام حسين ،امام علي ،هم در دوران خليفه ثلاث همين منش را داشت وهر گز دست به شمشير نبرد.هرجا كه خلافي مي ديد به نصيحت وارشاد ايشان برمي خاست

پس حسين كه فر زند اين چنين انساني است نمي توانست با يزيد به جنگ بر خيزد مگر اين كه يزيد از حد متعارف پارا فراتر گذاشته و به حقوق اساسي امت تجاوز كرده است ودر تعدي وتجاوز تا به آنجا پيش رفته است كه هيچ نصيحت وارشادي را نمي پذيرد ودر نتيجه راهي جز مبارزه سرخ باقي نمانده است.

 پس نهضت حسين نهضت آزادي بود واين آزادي محور وحدت بشر در همه ي زمان ها ومكان ها مي باشد صرف نظر از اين كه داراي چه مذهب وفرهنگي باشد.

در كلام خود حسين اين مؤلفه ي آزادي وحريت دردو جا از همه روشنتر بيان شده است ،يكي آنجا كه علت بيعت نكردن وقيام خود با يزيد را بيان مي كند مي گويد« ألا وانُ الدُعي ابن الدُعي قد ركز بين اثنتين:بين السلُةوالذلُةوهيهاة منا الذُلُة ابي الله ذلك ورسوله والمومنون وجدود طهرت وحجورطابت،أن نؤثرطعةاللئام علي مصا رع الكريم«بحارالانوار ج45 ص83»»    هان اي امت اسلامي بدانيد وآگاه باشيد :  مرا  زنازاده فرزند زنا زاده به بيعت فرا خوانده است و مرا ميان آزادگي وذلت مخير كرده است كه اگر  آزادگي بر گزينم بايد از شهادت استقبال كنم واگر ذلت را بر گزينم وزندگي روز مرگي را در كنار چون اوادامه دهم بايد با او بيعت كنم .اما شما اي امت اسلامي وهمه ي انسان ها در همه ي زمان ها ومكان ها بدانيد وآگا ه باشيد : هيات  كه من تن به ذلت دهم  وخدا ورسولش ومؤمنان ودامن هاي كه من در آن تربيت يافته ام به من اجازه نمي دهند  دست ذلت به سوي او دراز كنم وسنت ذلت پذيري را به ياد گار گزارم يعني من كه در دامان انسان هاي آزاده ومتعالي بزرگ شده ام نمي توانم با رذل فرزند رذل ،بيعت كنم.

اين جا حسين فلسفه ي قيام خود در برابر يزيد را همان آزادي وحريت وتعالي اخلاقي بيان مي كند .مولفه اي كه نه زمان مي شناسد ونه مكان مي پذيرد ونه در تنگناي جغرافياي مي گنجد ونه رنگ دين ومذهب خاصي را بر مي دارد.

در جاي ديگر آنجا بود كه حراميان يزيدي بعد از شهادت ياران حسين  كه هنوز حسين رمقي در تن داشت ،به سمت خيام حسين حمله كردند.وقتي حسين اين منظره را ديد فرياد زد:

«كه اگر دين نداريد لا اقل آزاده باشيد.»

اين فراز از سخن حسين بيان گر اين نكته است كه يزيديان از دين بويي نبرده بودند وحسين آنان را به فطرت انساني آنان ار جاع مي دهد كه همان آزادي رها از هر رنگ وتعلق ديني وملي باشد.

آري اين همان آزادي انسان است ،مؤلفه ي وحدت انسان ها در همه ي زمان ها ومكان ها وفراتر از هر انديشه ومكتبي.

2- دموكراسي

از ديگر مؤلفه هاي جهاني شدن ،انديشه ي دموكراسي است.اگر چه دموكراسي به اندازه ي واژه ي آزادي قدمت تاريخي ندارد اما مثل آزادي مورد قبول عام است ومانند آزادي تعريف هاي پرلايه وپرگره دارد.

صرف نظر از اين كه كدام تعريف از دموراسي را قبول داشته باشيم واز نظر فلسفي دموكراسي واقعيت دارد يا نه؟ واگر دموكراسي واقعيت خارجي پيداكند با لبراليسم وآزادي درتعامل خواهد ويا در تقابل وتضاد؟

اين مسئله قبول عام يافته است كه زير بناي يك جامعه ي قانون مند دموكراسي است.حال اين دموكراسي چه نوعي از دموكراسي باشد ؟از همين جااست كه بگو مگو در باره ي دموكراسي به صورت نفي واثبات آغاز مي شود وهر نحله ي فكري براي اثبات دموكراسي مورد نظرخودبه نفي دموكراسي مقبول طرف مقابل مي پردارد.

اما همه در يك نقطه اشراك نظر دارند وآن اين كه دموكراسي يعني حكومت مردم بر مردم وحكومت بر اساس انتخابات ورأي اكثريت باشد .وفصل مقوم دموكراسي آزادي در انتخاب كردن وانتخاب شدن است.

اين تعريف عام از دموكراسي با نهضت امام حسين قابل جمع است ونهضت امام حسين را با اين ديد از دموكراسي مورد مطالعه قراردادن مي تواند محور وحدت در عصر جهاني شدن باشد.

چنان كه امام حسين با يزيد از آن نظر به نبرد پرداخت كه يزيد بر اساس انتخاب آزاد (ولو انتخاب بر اساس انتخاب از طريق اجماع سران طايفه وبزرگان وريش سفيدان)برگزيده نشد بلكه بر اساس وراثت اليگاريشي وسلطنتي از نو ع ديكتاتوري عريان بر امت اسلامي قدرت مي راند.

يزيد در اين حكومت وفرمان روايي، تمام حقوق مدني امت اسلامي را از امت اسلامي گرفته بود وامت اسلامي هيچگونه مشاركتي در اداره حكومت نداشتندوحكومت راني يزيد چنان خشن وبي پرده بود كه هيچ كس را ياراي آن نبود كه زبان به نصيحت گشايد تا چه رسد كه از سياست هاي غير بشري يزيد وعمالش به انتقاد بر خيزد واز حكومت باز خواست كنند .واين روش يزيد بر خلاف سيره ي تمام صحابه ي رسول خدا وخلفاي بعد از رسول خدا بود .

در زمان خليفه اول ودوم آزادي هاي اساسي به قدر ي محترم بود كه هر كس آزادانه از شخص خليفه انتقاد مي كردند .چنان كه تاريخ از رفتار خليفه دوم اين گونه روايت مي كند كه :روزي خليفه با پيراهن بلند به نماز جمعه آمد وناگهان يكي از ميان جمع بر خاست وشمشيرش را از غلاف بيرون آورد ،خطاب به خليفه گفت:

هان اي خليفه دزد هم شده اي؟اين پيراهن بلند را از كجا آورده اي ؟در حالي كه امت اسلامي جامه هاي كوتاه دارند وتو كه قدت از همه بلندتر است باپيراهن بلند در نماز جمعه حاضر مي شويد؟مگر سهم ما از بيت المال يكسان نيست؟پس اين بلندي جامه ات را از كجا آورده ايد.؟

خليه ي  دوم نه تنها او را مورد غضب وشماتت  قرار نداد بلكه گفت اين بلندي جامه من سهم فرزندم عبدالله است .وبراي اثبات حرف خود دوشاهد از غير اقارب خود اقامه كرد وبعد به امت اسلامي رو كرد وگفت :

اگر من پا را كج گزارم وكج شوم چه مي كنيد؟جواب شنيد كه:با اين شمشير كجي خليفه را راست مي كنيم.وخليفه از شنيدن اين جواب، خدا را شكر كرد كه هنوز در ميان امت اسلامي كساني هست كه ....

اما يزيد بر خلاف سيره ي خلفا عمل مي كرد وامت اسلامي حق هيچگونه اعتراضي را نداشتند . كه براي مطالعه عصر يزيد ،بايدبه تاريخ مراجعه كردواين مقاله بناي پرداختن تفصيلي به اين مقوله را ندارد .

پس نهضت امام حسين براي استقرار دموكراسي در جامعه بود واين نظريه مبتني بر دلايلي از سخنان امام حسين واسناد تاريخي است:

1-      امام حسين در فرازي از وصيت نامه خود اينگونه است آورده:

اني لم اخرج اشرا ولابطراولاظالماولا مفسدا،وانماخرجت لطلب الاصلاح في ام‍ة جدي ،اريد ان آمر بالمعروف وانهي عن المنكر....«حياةالامام الحسين بن علي،القرشي ج2،ص288»

من از روي هوس وسركشي وستمگري قيام نكردم،فقط براي اصلاح امور امت جدم به پا خاستم وتصميم دارم به نيكي ها فرمان دهم واز بدي ها بازدارم.

امام حسين در اين فراز از وصيت نامه ،فلسفه ي قيام خود را امر به معروف ونهي منكر بر مي شمارد.

امر به معروف ونهي از منكر از جمله آياتي است كه در مناسبت هاي متناسب در قرآن تكرار شده است ودر حقيقت اين آيات قر آن مانيفيست دموكراسي در نظام فلسفه ي سياسي اسلام است.

حضرت آيت الله العظمي منتظري در كتاب «ديدگاه» و«حكومت ديني وحقوق انسان»از همين آيه اصل تشكل هاي صنفي وتأسيس احزاب را استنباط كرده است .«حكومت ديني وحقوق انسان،ص14،133،158»

به عبارت ديگر اين آيات دلالت بر چند مطلب دارد:

1-      اصل آزادي اجتماعي2- اصل مشروع بودن تشكل هاي صنفي3- مشروعيت تشكيل احزاب4- ولايت ارشادي زنان بر مردان وتساوي زن ومرد درامركردن به معروف ونهي كردن از منكر در جامعه.

اين چهار اصل از مؤلفه هاي مقوم دموكراسي مي باشد.

پس طبق اين فرازي از وصيت نامه، امام حسين به مؤلفه هاي دموكراسي اشاره شده وامام حسين نهضت خود را براي استقرار دموكراسي بر مي شمارد.

2-      اسناد تاريخي در باره نهضت امام حسين حكايت از آن دارد كه مردم از حكومت يزيد ناراضي بودند وبراي تغيير اين حكومت از امام حسين ياري خواسته اند وامام حسين در پاسخ آنان ابتدا سفيراني را براي تبيين نهضت به اطراف واكناف قلمرو نفوذ اسلام مي فرستد ونامه هايي را به سران قبايل وشهر ها روانه مي كند .

اين كار حسين نشان مي دهد كه حسين بر اساس خواسته ي شخصي ورقابت در قدرت عليه يزيد قيام نكرده است بلكه بنا به خواهش امت وبراي استقرار يك حكومت انتخابي(باروش انتخاب متعارف آن زمان)  وقانوني قيام كرده است .اين همان چيزي است كه مؤلفه ي اساسي دموكراسي در عصر جهاني شدن مي باشد.

  3-   امام حسين وتروريسم

تروريسم از جمله واژه هاي نوبنياد ي است كه تازه وارد فرهنگ فلسفه ي سياست وجامعه شناسي شده است .اما در دهه ها ي  اخير پديده تروريسم چنان جهان گير شده است كه وحدت جهاني حول محور مبارزه با تروريسم  پديد آمده است.

اما تعريف تروريسم چيست؟وچه ناهنجاريي اجتماعي تروريسم مي باشد؟تمايز تروريسم از نهضت هاي آزادي بخش چيست؟يك ناهنجاري اجتماعي داراي چه مؤلفه هايي باشد تا اورا يك پديده تروريسم ناميد؟ اين ها سؤال هايي است كه پرداختن به يكايك آنها وكالبد شكافي اين مؤلفه ها فرصت فراخ دامن مي طلبد ونياز مراجعه به منابع بسياري از علوم سياسي وجامعه شناسي دارد كه با يد درجايش بدان عالمانه  پرداخته شود.

آنچه كه مسلم است اين است كه تروريسم در جهان امروز(با همه فراز وفروطش)منفور جهان است وهيچ انساني از تروريسم به نيكي ياد نمي كنند وهمان هايي كه بعنوان تروريسم ناميده مي شود ،خود از اين نام گزاري تبري مي جويد وتروريسم رامحكوم مي كنند.

حال كاري به اين نداريم كه مدعيان تروريسم در ادعاي خود صادق هستند  يانه ؟بلكه مي خواهيم به اين نكته اشاره كنم كه نهضت امام حسين اگر محور وحدت جهاني است ويكي از مؤلفه هاي بسيار اساسي ومحوري وحدت جهان امروز مبارزه با تروريسم است .آيا نهضت امام حسين در اين رابطه مي تواند راه كاري را به ما بدهد؟آيا در نهضت امام حسين تروريسم مشروعيت دارد يانه؟وامام حسين نهضتش با پديده تروريسم مواجه شد يانه؟وخود امام حسين مي توانست از مؤلفه هاي ترور استفاده كند ونكرد؟

اين كه  از نهضت امام چه راه كاري را مي توان براي مبارزه با تروريسم ارائه داد وآيا اين كار شدني هست يانه؟اين كمترين بنده ي خدا نمي توانم سخني نفيا واثباتا بگويم .اميد است جوانمردي دراين وادي قلم زند وما را از انديشه خود بهره مند سازد.

اما اين كه در نهضت امام حسين تروريسم مشروعيت دارد يانه ؟واگر ندارد چرا بعضي از گروه هاي تروريسم عمليات تروريستي خودرا عمل شهادت طلبانه از نوع شهادت طلبي حسيني مي دانند؟

 

جواب از سؤال اول

تروريسم در نهضت اما م حسين مشروعيت ندارد به دو نمونه اشاره مي كنيم:

1-      هنگامي كه والي مدينه امام حسين را براي شنيدن نامه يزيد به دار العماره اش فراخواند امام حسين مي توانست دو كار بكند كه منجر به ترور والي مدينه گردد:1- والي مدينه رابه منزلش دعوت كند وكسي را براي ترور والي بر سر راهش گمارد.امام حسين اين كار را نكرد.2-والي مدينه امام حسين راشبانه به دارالعماره دعوت كرده بود واما م حسين مي توانست از اين فرصت استفاده كند واو را به قتل رساند .امام اين كار رانكرد.

2-      سفير امام حسين ،مسلم ابن عقيل ،در كوفه مهمان هاني بود وعبيد الله ابن زياد به خانه هاني آمد. بعضي ها،ترور عبيد الله ابن زياد را به مسلم، پيشنهادكردند اما مسلم اين پيشتهاد را نپذيرفت ودر جواب گفت:

«ان الا يمان قيد الفتك ولايفتك مسلم»ايمان قيد وبندي است در دست وپاي مؤمن،تا كسي را با حيله ومكر به قتل نرساند.

البته نمونه هاي ديگر هم در نهضت امام حسين وجود دارد كه عمل تروريستي رانا مشروع مي داند واز همه روشنتر حيات تربيتي حسين است كه به او اجازه عمل قبيح چون ترور را نمي دهد. همان كه خود امام حسين در بيان علت بيعت نكردن خود با يزيد فرمود:

وجدود طهرت وحجورطابت،أن نؤثرطاعةاللئام علي مصا رع الكريم«بحارالانوار ج45 ص83»

من در داماني تربيت يافته ام كه به من اجازه نمي دهد تن به ذلت دهم .همين تربيت ودامن به حسين اجازه نمي دهد كه دست به ترور زند ويا به پيروانش اجازه ترور دهد.

جواب سؤال دوم

آنچه در جهان امروز ترور ناميده مي شود به دو بخش تقسيم مي گردد: 1- عمل عده اي از ناراضيان از وضع جامعه هستند كه براي دست يابي به خواسته هاي شخصي ويا گروهي ويا خواسته هاي آرماني وديني دست به كشتار عامه مردم ويا سران حكومت ها مي زنند وبراي رسيدن به مقصود خود از هيچ كاري دريغ نمي كنند .از بمب گذاري در اماكن عمومي ووسايل ارتباط جمعي ووسايل نقليه عمومي گرفته تا آتش سوزي بازارواماكن مقدس ودولتي ...

 اين عمل از هر كسي با هر انگيزه كه باشد يك عمل تروريستي  است واز نظر هرانساني آزاده محكوم مي باشد.

نهضت امام حسين با همين نوع ار عمل تروريستي، سر سازش ندارد .حال مجري اين عمل :شيعه ياسني ،مسلمان يا غير مسلمان، القاعده ياحزب الله ،عرب باشد يا عجم ،امريكايي باشد يااروپايي وروسي، هر كه مي خواهد باشند.

3-               نهضت هاي آزاد ي بخش مثل نهضت مردم فلسطين ومقاومت لبنان است كه در ادبيات سياسي امروز اين نهضت ها هم از طرف قدرت هاي استكباري تروريسم ناميده مي شود.اين نوع نهضت هاي آزادي بخش كه براي احقاق حقوق وكرامت انساني خود مبارزه مي كنند .بهيچ وجه تروريسم نيست .يعني نهضتي باشد كه براي احقاق حقوق بشري خود دست به قيام مي زنند حال اين نهضت را هر كسي با هر دين ومذهبي رهبري كنند در زمره عمل تروريستي قرار نمي گيرد.

شرط اساسي در اين نهضت ها اين است كه براي باز پس گيري حقوق اساسي وكرامت انساني وسعادت اجتماعي وآزادي خود از چنگ غاصبان وغارت گران باشد.

پس بنا بر اين نهضت امام حسين اگر در انديشه وعمل رهبران اين گونه نهضت ها تجلي كرد وشهادت طلبي اين مجاهدان نه عمل تروريستي است ونه با نهضت امام حسين تضاد ونا ساز گاري دارد. 

4-   امام حسين ونهضت عدم خشونت

نهضت عدم خشونت ،همزمان با نهضت گاندي رهبر مردم هند وارد ادبيات سياسي شد وامروزه جنبش هايي كه از راهاي مسالمت آميز وقانوني دست به اعتراض مي زنند وخواهان تغيير وضعيت موجود ويا لغو بعضي از قوانين مدني اند ،در رديف نهضت هاي عدم خشونت قرار مي گيرد 

نمونه هاي عيني اين نهضت را مي توان چنين خلاصه فهرست كرد:نهضت مردمي گاندي،راه پيمايي تاريخي خلق چين به رهبري مائو،شناي تاريخي فيدل كاسترو رهبر مردمي كوبا ونجات اين ملت از چنگ استعمار،نهضت امام خميني در برابر رژيم دست نشانده امريكا در ايران،مبارزه دايالاما رهبر بودائيهاي تبت ،سكوت مادر تيرزا ورهبري آيت الله العظمي سيستاني را نامبرد.

 اكنون جهان امروز به سمت جهاني شدن نهضت هاي عدم خشونت حركت مي كندونهضت هايي از اين دست از نظر    همه ي عقلاي جهان مورد احترام وتاييد مي باشد.

نهضت امام حسين نمونه ي كامل از اين نوع نهضت عدم خشونت است:

امام حسين نهضت خود را از مدينه آغاز كرد اماچگونگي  آغاز اين نهضت نشان مي دهد كه امام حسين نهضتش را بر مبناي عدم خشونت آغاز كرد.چراكه امام حسين در مدينه از چنان جايگاه اجتماعيي بر خوردار بود كه بتواندوالي مدينه را بكشد وحكومت تشكيل دهد واز همان مدينه گام بگام به سوي مقر حكومت يزيد در دمشق پيش روي كند.اماا مام حسين چنين نكرد بلكه مدينه رابا همه خانواده وكودكان ترك نمود واز مدينه تا مكه را پياده پيمود وهر گز بخود حالت جنگي نگرفت.

مشخص است كه حاكم مدينه بعد از آن كه حسين بيعت نكرد ومدينه را به مقصد مكه ترك كرد ،اين گزارش را به مقر حكومت داده باشد وحكومت يزيد هم مي دانست كه حسين مدينه رابه مقصدمكه براي تفرج ترك نكرده است .بر اي همين بود كه يزيد جمعي را مامور كرد كه در فرصت مناسب حسين رامرموزانه ترور كنند واز اين ترور به نفع يزيد واستحكام پايه هاي حكومت يزيد استفاده كنند.

اما امام حسين با توجه به ماهيت يزيد واقتضاي زمان به گونه اي حركت كرد وموضع گيري نمو د كه عمال يزيد هرگز موفق به ترور مرموزانه امام حسين نشد.

امام حسين از مدينه تا مكه به شيوه اي راه پيمود كه هم حالت اعتراض وقيام عليه حكومت داشت وهم هيچ گونه بهانه اي بدست دشمن نداد تا او را در ميانه راه نابود كند .چون امام حسين مدينه را با سپاهي از مردان جنگي ترك نكرد بلكه همراه زنان وكودكان ودر حالت عادي مدينه را ترك كرد.

اما اين گونه ترك كردن بسيار زيركانه وبرنامه ريزي شده بود .بگونه ا ي كه امام حسين سران وبزرگان مدينه را ديدار وملاقات كرد واصل نهضت خود عليه حكومت وقت را با آنان در ميان نهاد واين در ميان نهادن راز قيام را از دشمن پوشيده نگهداشت ودشمن نتوانست مجوزي عليه حسين تدارك ببيند تا او را در ميانه راه ويا در همان مدينه بعنوان يك فردي ياغي به قتل رساند ويا مردم را عليه او تحريك كند.

پس مي بينيم كه حسين نهضت خود را با استراتيژي نهضت عدم خشونت آغار مي كند.آغازي كه هر فردي آگاه به مسائل روز مي داند كه اين حركت امام در اعتراض به وضع حاكم وسياست حكومت زمان است .ولي حسين اين آغاز را بگونه اي  طراحي مي كند كه هم نهضت باشد عليه حكومت وهم حكومت نتواند اين حركت را يك حركت حكومت بر انداز بنامدو مردم را عليه او تحريك كند تا كمر به قتل حسين بندند .

وقتي حسين وارد مكه مي شود چند ماهي در مكه مي ماند .در اين مدت بسياري از ناراضيان از حكومت يزيد مثل عبدالله زبير وعبدالله عمر نيز در مكه مي آيند . امام حسين با اين افراد وسران طوايف واقوام پر نفوذ عرب ديدار مي كند وقصد خود مبني بر قيام عليه حكومت يزيد را با آن ها در ميان مي نهد.اين وضع ادامه مي يابد تااين كه موسم حج فرامي رسد وحجاج امت اسلامي از سراسر قلمرو حكومت به مكه مي آيند.

حسين از اين فر صت جهت روشن كردن مردم وتشريح بدعتي كه در ميان امت اسلامي پديد آمده است وحكومت اسلامي از حالت انتخابي ومشروعيت مردمي وديني خارج شده وبه حكومت اليگاريشي وموروثي وسلطنتي بدل شده است؛استفاده مي كند.

از آنجايي كه در ميان حجاج بزرگاني از صحابه وتابعين حضور داشتند وحسين را بعنوان نوه رسول خدا مورد احترام قرار مي دادند . در اين موسم  حج ،نوه رسول خدا را در ميان خود مي ديدند ،جهت شنيدن سخن رسول خدا از زبان حسين به ديدار حسين مي رفتند.

اين گونه بودكه حجاج گروه گروه به ديدار حسين مي شتافتند وحسين هم اصل مقصد خود را بي پرده با آنان در ميان مي نهاد.

چنين بود كه حكومت يزيد برنامه اي بسيار زيركانه اي را طراحي كرد وآن ترور امام حسين در حين اداء مراسم حج بود .تاازازدحام جمعيت در پيرامون امام حسين استفاده نموده امام حسين را ترور كنند وخاندان بني هاشم را به بهانه ي اين كه ازحسين ناراضي بوده وحسين را به قتل رسانده اند؛ به بهانه خون خواهي نوه رسول خدا به قلع وقمع بني هاشم پردازد .واز طرف ديگر سران ناراضي از حكومت مثل عبدالله ابن زبيروعبدالله ابن عمر را به اين تهمت كه اين ها خواهان خلافت هستند وحسين آنان را در  اين مقصد شوم همراهي نكرد ،اينان حسين را به قتل رساندند،آنان را بطور محرمانه اعدام كند واين گونه هم حسين را بدون پيامد منفي از بين ببرد وهم طايفه پرنفوذ بني هاشم را قلع وقمع كند وهم سران بالقوه ناراضيان حكومت را از سر راه بر دارند.

اما امام حسين بر اساس موهيبت الهي وتدبير سياسي كه داشت از اين طرح يزيد آگاه شد .لذا تدبير را در اين ديد كه تنها راهي كه بتواند از اين طوطئه بگونه ي بسيار عالمانه وثمر بخش نجات پيداكرد در اين است كه حج را نيمه تمام گزارد ودر نيم روز روشن موسم حج را ترك كند وبه همه اعلام كند كه من فردا به سمت عراق حركت مي كنم وهر كس خواهان شهادت در راه خدا است باماهمراه شود.

اين گونه بود كه حسين  نهضت عدم خشونت خود را كه از مدينه آغاز كرده بود از مكه ادامه داد وباز بايك عده زن وبجه ادامه داد نه با مردان جنگي مجهز به سلاح رزم.چراكه اين نهضت از آغاز يك نهضت عدم خشونت بود.

امام حسين در طول راه مكه تا صحراي كربلا نيز سياست عدم خشونت را در پيش گرفت .بر عكس حسين ،يزيد تمام راه هاي منتهي به كربلا را بست وهر كسي راكه در اين مسير مي يافت دست گير كرده بعد از شكنجه باخشونت غير بشري به دار مي آويخت.                               

  نمونه ي كامل از سياست عدم خشونت امام را در دو جا بسيار روشن وملموس مي بينيم1- هنگامي كه حرابن رياحي راه را بر حسين بست ،حسين مي توانست حر،وسپاهش را در جا قلع وقمع كند.امام اين كاررا نكرد بلكه باحر به مذاكره پرداخت واين سياست عدم خشونت حسين تا آنجا ادامه يافت كه حر با سپاهش پشت سر امام حسين به نماز مي استادند.

2 نمونه ي ديگر از سياست عدم خشونت امام حسين در شب وروز عاشورا بود كه امام حسين تا آخرين لحظه به مذاكره وسياست عدم خشونت پاي بند بود .

نمونه ي كامل تر از سياست عدم خشونت امام حسين در روز عاشورا اين است كه امام حسين جنگ را آغاز نكرد ووقتي سپاه حكومت يزيد جنگ را رسما آغاز كردند امام حسين بر اساس دفاع مشروع صيانت ذات وكرامت انساني به دفاع پرداخت .

اما آنطرف قضيه كه دشمن امام حسين باشد ،ددمنشي وسبعيت چنان عريان است كه تاريخ نمونه ي آن را كمتر سراغ دارد:از قطعه قطعه كردن شهيدان تا اسب تاختن بر پيكر شهيدان وآتش زدن خيمه ها وبه زنجيركشيدن زنان وكودكان ...

آيااين همه نرمش حسين وآن همه ددمنشي دشمن حسين راجز نهضت عدم خشونت ديگر چه مي توان ناميد؟اگر جهان امروز بدنبال رهبري  است كه نهضت عدم خشونت را رهبري كرده باشد وبراي همه ي انسان ها درهمه ي زمان ها الگو واسوه با شد، تاريخ چه كسي را بهتر از حسين سراغ دارد؟رهبري كه قيام ونهضتش چنان بي غل وغش وفقط براي پاسداشت كرامت انساني باشد؛غير از حسين چه كسي مي تواند باشد؟

5-      امام حسين ورعايت حقوق بشر                                     از مسائلي كه در عصر جهاني شدن ، محور وحدت است حقوق بشر ومسائل پيرامون حقوق بشرمي باشد.

يكي از عمده مسائلي كه در زير مجموعه مسائل حقوق بشر قرار دارد مسئله رعايت حقوق بشر در هنگام جنگ است .

نمي خواهم مواد كنوانسيون ژنو وكنوانسيون هاي مربوط به اين مسئله رادر اينجا بيا ورم وبه تجزيه وتحليل آن بي پردازم.بلكه بنا بر آن است كه نمونه هاي گويا از رعايت حقوق بشر را در رفتار امام حسين جست و جو كنيم كه اينك نمونه ي از رفتار حقوق بشري امام حسين را در اين نهضت عدم خشونت بر مي خوانيم:

1 – هنگامي كه حر با سپاه خود با حسين روبرو شد در حالتي از تشنگي قرار داشتند كه اگر چند ساعتي ديگر به آب دست نمي يافتند از تشنگي جان مي دادند.

امام حسين نه تنها از اين فرصت براي نابودي دشمن خود استفاده نكرد بلكه با رأفت اسلامي وكرامت انساني وبزرگواريي انسان متعالي ،با دست خود به سردار وسپه سالار آنان، حر، آب داد وحر به قدري تشنه بود واين تشنگي چنان رمق از او گرفته بود كه وقت امام حسين به او آب داد، نتوانست آ ب را بنوشد وامام حسين خود مشك را با دستانش در دهان حر گذاشت ؛تا او توانست آب بنوشد.به يارانش نيز دستور داد كه به همه ي افراد سپاه حر وحتي به اسب هاي آنان هم آب دهند.

اين رفتار حسين ورعايت حقوق بشر از ناحيه امام حسين رابا رفتار سپاه حكومت يزيد در دو روز نهم ودهم عاشورا مقايسه كنيد كه آب را بر حسين وياران واطفال حسين بستند و عده اي از انسان هاي در محاصره وكودكان وزنان را از حقوق اوليه ي بشري محروم كردند.آيا اين دو رفتار چه نتيجه اي را در ذهن تداعي مي كند؟وبا كدام معيار هاي عام المقبول عصر جهاني شدن ووحدت جهاني بر محور حقوق بشر واجماع همه ي ملل در محكوم كردن ناقضان حقوق بشر همخواني دارد؟

آيا رهبري كه چنان پايبند به رعايت حقوق بشر باشد كه از هيچ ابزار ي براي نقض حقوق بشر استفاده نكند  ودر هيچ شرايطي وبه هيچ بهانه اي به خود ويارانش اجازه نقض حقوق بشر را ندهد؛تاريخ غيراز حسين كسي ديگري را سراغ دارد؟

 اماما معتقديم كه تاريخ چنين انساني را غيراز پيغمبران آسماني ووارثان منصوص از ناحيه خود آنان كسي ديگري را غير ازحسين ابن علي، سراغ ندارد.واين اعتقاد نه بر اساس تعصب ديني است و نه از سر جهل واحساسات ديني ومذهبي

پس اگر سراغ داريد اوكيست؟اگر چنان انساني غير حسين باشد،طبق قواعد عام عقل ونقل شرع، او به رهبري وپيشوايي اولي وسزاوار تر است. حال مي خواهد از هر مليت ومعتقد به هر مذهبي كه با شد.اگر چنان انساني را در تاريخ سراغ داريد آن را به ما هم معرفي كنيد تا بر اساس فرمان فطرت ودستور عام عقل و شرع به رهبري او گردن نهيم ودر حيات رو به تكامل در پرتو جاذبه الهي خويش اورا پيشواي خود سازيم.

تا اينجا نهضت امام حسين را با معيار هاي عام بشري سنجيديم ونمونه هايي نيز در اين رابطه ارائه داديم واين روش ومنش با چشم خشك علمي بود ورنگ عاطفه وشور ديني نداشت ،به همين دليل براي بعضي از مؤمنين قبول آن قدري گران باشد ونوعي بي حرمتي به ساحت مقدس حسين وياران پاكش تلقي گردد كه تا حدودي حق با آنان است .

اما از منظر ديگر نهضت امام حسين(ع) نهضت كرامت انساني ونوعي از شور ومستي عشق وعاشقي ميان عاشق ومعشوق است.كه اين حديث ديگر است.وزبان ديگر وصاحب قلم بي دلي مي خواهد كه از آن بي دلان قصه پردازد.

 

 


بالا
 
بازگشت