خوشه چين

 

سلا م به همه

اعضای محترم سابق، حزب و طن (ح،د،خ،ا) و متحد ین سیاسی آ ن را سلام و احترامات بی پایان تقدیم میدارم، بعد ازعرض ارادت و تقدیم سلام های فراوان خدمت همه به عرض برسانم اینکه !

 گفته پرویز را به حیث تحفه خدمت شما تقدیم میدارم.

             از كوهستا نهاي كردستان پرسيدم

چرا در اين دامنه ها فقط تفنگ ميرويد

تكليف گٌل چيست؟

رودخانه اي، در آمد به صدا و گريست

كه سرتا سر بهار، باران گلوله در زخم ما زيست

مارس  1997

 ومن خوشه چین بگفتم که

چرا در افغا نستان کو هستانی فقط جنگ دامن می گسترد

تکلیف انسا نیت چیست؟

از سلسله کو ه هند و کش صدا بر آ مد وگریست

گناه ما همین است که

به چهارطرف

از دامنه های خود آ ب حیات را برای انسانها جاری میسازیم.

قرار می گیرد.  برعکس، به پاس خدمات شا یسته، سینه های ما، هدف ، مرمی و راکت، سیه دلان و کهنه گرایان و مهاجمین   افسوس، صد افسوس.

    از طرف یکی از دو ستانم که عضویت شورا ی انسجام احیای حزب وطن  را دارد، از من دعوت داده شد. تا پیرامون اعلامیه کمیتۀ انسجام برای اعاده حزب وطن به صفت یکی از اعضای کمیته مرکزی سابق حزب وطن( ح،د،خ،ا) نظریات خودرا بعداز مطالعه آن بنویسم.

بعد از مطالعه شعر پائین به خاطر م آ مد که خیام سروده است.

 

هنگام سپيده دم خروس سحري
داني كه چرا همي كند نوحه گري ؟
يعني كه نمودند در آيينۀ صبح ،
كز عمر شبي گذشت و تو بي‌خبري

"خیام نیشاپوری"                                                    

 او ضاع جاری وطن برای ما هدایت میدهد از بحران موجود آ مو خت که فرزندان وطن بتوا نند از بحران کنونی سر بالا کنند.  با آ نکه گذشته  سیاسی ما فراز و نشیب ،پیچیده گی های خون آ لود داشته است. کوشش شود که به آ درس ، اشخاص و افراد عیب جوئی نکنیم خودر ا سلامت، دیگران را ملامت اعلان نکنیم. و همه به این مسئله اعتقاد پیدا نما یند که مهره های فعال در میدان مبارزه حضور دا شتند. در ((ا نقطاب جهانی)) همچودانه های شطرنج در دست گرداننده گان جنگ سرد بودند

بلی زمانه به مانند سیاست بازان دروغ نمی گوید، خیلی زود می آ ید، می گیرد و میبرد، حالت مو جود را نمی پذیرد، مطلب خود را در هوای دیگر و فضای دیگر میخواهد که به دست بیاورد.

 زمان حاکمیت چپ سیاسی در سرلوحه همه انکشافات در میدان صداقت و وفاداری به ارمان های ا نسانی، با آ نکه بگو ومگو هارا با خود دارد؛ یک سر و یک گردن، به خط زرین طلائی دست آ وردهای ماند گار بجا ماند و با همه خو بی هایش و زشتی هایش به گذشته تعلق گرفت عقابان بلند پرواز ما را هدف قرار دادند و با ل شکسته ساختند و چو چه عقابان  سرا سیمه و وار خطا به جان هم افتیدند وبه رخ همدیگر چنگ اندا ختند و هم دیگررا پاره پاره کردند. دل دشمنان را شاد ساختند.  بیگانگان از کشورما زمین سوخته بوجود آ وردند اسارت خانه سا ختند و نظارت خانه  جهان بوجود آ وردند.کنون ازین اسارت خانه و ازان نظا رت خانه، فغان و نا له آ زادی ، دا من گیر فضای زمین سو خته ، دره و وادی  در گر فته شده است.

هرکسی را میبینم که میگوید

 د ستم را بگیر

تا بگیرم دستت را

ای همد رد ، ای هم وطن

مه گو چنین و چنان که

دیرشده

درینجا نگاه های

مردم بیگانه

در دلم به ما نند

خنجرو تیر شده است

 ای وطن داران

سفیدی مو هایم

و چملکی رویم

گو اهی برآن است

که از بدی حادثه پیر شده است.

 

  گفته میشود که صرف صدای زمزمه عاشقا نه،فغان وفریاد نا لهء آ زادی، به جائی نمی رسد ای دوست. گفته بزرگان است که اندرین با ب چنین گفته اند.

زفکر تفرقه بازآی

 تا شوی داخل درجمع

سا حت خورشید نور

 حرم آفتاب شرق دور

 در جشن سکوت شکست ...

دگر دلی نماند و تاجی و غرور ......

 بسياری از فيلسوفان در پيکار وجدال با قدرت سياسی قرار گرفتند. سقراط از جانب حکومت آتن به مرگ محکوم ميشود. اسپينوزا از طرف يهود يان تکفير ميگردد، جوردانو برونو در آتش ميسوزد. روسو به سم و مرگ تهد يد ميشود. مولانای روم ، از متواری میگردد. تر کیه مرکز شهرتش به سوی عالم میگردد. سید جما ل الدین افغان ، وجود زنده اش برای ارباب قدرت قابل پذیرش نبود. ولی به یک مشت خاکش نیاز افتاد. اما عده زیاد از کا رمندان حاکمیت چپ بدون هیچ  مدرکی در را بطه به گناه  درحالت سرنوشت نامعلوم تحت شکنجه روانی قرار گرفته اند.   

  واما ایکاش آ ن  عقابان، زاده این عصر می بودند، آ نها تسلیم طلبی را به ارباب قدرت مایه ننگ وشرم می پندا شتند، هیچ گاهی ، کثافت مآ بان را ، جلالت مآ ب نمی گفتند.                                                                                    اگر آ نها در ین عصرزنده می بودند ، به شما می گفتند که اگرمیخواهد در انجام امورموفقیت ها نصیب تان گردد. دیگران را رهبری کنید. اگر می خوا هید که مو فق و جا ودان با شید، خود تان را رهبری کنید. اگر می خواهید که رهبر معروف شوید. رهبران را رهبری کنید.                                                                                                                                        گفته با لا توضح میدهد آ ن درخت ( جنبش چپ ) که طبق نقشه و پلان و هدف ،غرس گردیده بود و در یک مقطع زمانی پندک کردو شگفت، تما شا گاه خوبی واقع شد و بیننده گان خوبی و شنو نده گان خوبی برای خود پیدا کرد. غوره گرفت و میوه اش به ثمر رسید. ولی طو فان حا دثه ((ا نقطاب جهانی)) آ غازید شا خ و شا خچه را پراند، میوه ها را تکاند، زده و زخمی سا خت و سر انجام خود درخت را از بیخ و بن برکند. ولی تخم ها و دانه ها و شا خه هایش ، هر طرف تیت و پرا گنده شده اند، ما نمیتوانیم در خت بزرگ چپه شده را به زمین غرص نما ئیم زیرا که درخت کلان سبز نمی کند ، اما شاخه و دانه های زیر خاک فرورفته به مجرد آماده شدن او ضاع جوی، به ما نند سبزه جات و علو فه باب اززیرخاک سیاه سر بالا مینمایند وگلهای رنگارنگ به شگفتن آغازمینماید وریگستان دشت وسوزان به باغستان وگلستان سیاست ها  مبدل میگردد.

  درین را بطه پیشنهادی وجود دارد که به ارواح شهدا دعا شود. می پنداریم که به رو یا نیدن یک گل ، دشت سوزان به باغ مبدل نمی گردد، بگذار باران ها ببارند ، سبزه ها سبز کنند، وگلهای سیاست  به رنگ های مختلف سبز کنند ودر نمایش، و پرا تیک، و رقابت سالم همدیگر را تکمیل نما یند، از دشنام دادن ها و تهمت بستن ها علیه یکدیگر پرهیز گردد.

 وما نسل کنونی، با ید که به حیث تخم زیر  خاک شویم ، خردمندان و اندیش مندان متبحر، از آ سمان علم و معرفت و ا نسان دوستی ، قطرات باران  را ببارانند. تا از وجود ما ، جنبش روشن فکری از نو سبز و سلسه مرا حل تکمیلی خودرا بپیماید.

ما نباید مرده پرست باشیم: اما  مرده ها  ی مورد نظر ماحق احترام را بالای ما دارند. مرده ها میروند ، هنگام رفتن از ما حق خودرا میگیرند ، جیغ داد و وا ویلا می نما ئیم، ا شک میریزیم و بر فرق سر خود می کوبیم ، توا نی نداریم که دوباره زنده بسازیم اگر این رسم رواج وجود می داشت که مرده هارا زنده بسازیم ، دوران طبعیت مفهوم خودرا از دست می داد.

بیایید که در انجام کار های عا قلانه خویش به ما هیت زنده گی معنی ببخشیم.

درین باب فسفه دان

فلسفه بافی میکند

سیاست باز

کار های خلافی  میکند

مگر خوشه چین

سرک را از پچک صافی میکند

 

 


بالا
 
بازگشت