مهرالدین مشید

مقدمه گونه یی درباب غضب زمینهای شخصی ودولتی درکشور

 

آغازی حماسه گستر و سرشار از عشق  وانجامی درتراژیدی وخون وسقوط درکجراهه

مقدمه یی بررویکرد زورمندانه ، آزمندانه ونابرابرشماری اشخاص  درزیرچترمقدس جهاد ومقاومت که درواقع بیانگرتلخترین رویدادی است که مشتها را باز کرد وچهره ها راعریان نمود و ازسیماهای کذایی کسانی پرده افگند که سالها درزیرنام جهاد پنهان شده بود.

دراین شکی نیست که مجاهدان افغان با حماسه آفرینیهای جاودانه ودلاوریهای رادمردانۀ خود زنده گی شرافتمندانه و باوقار را برای ملت افغان وتمام ملتهای دربند گیتی معنای واقعی بخشیدند واسطورۀ پیروزی حق برباطل را برمصداق "غلبۀ خون برشمشیر" تعبیرتازه یی کردند. شهکاریهای شهامت پرورانۀ آنها روح تازه یی به حیات بشریت دمید که نه تنها مسیرتاریخ راعوض کردند وجغرافیای سیاسی جهان را دگرگون کردند؛بلکه با نابودی وتجزیۀ شوروی سابق به جنگ سرد میان ابرقدرتها نیز نقطۀ پایان گذاشتند و جهان را ازحالت دوقطبی به یک قطبی درآوردند. درنتیجه با نابودی اژدهای  سرخ وبی رحم شرق اژدهای سیا ه وکینه توز غرب رادرکالبد اضطراب آلود امریکا به تحرک جدیدی آوردند.

درواقع فصل تازه یی را در روند مناسبات جهانی درسطح بین المللی وبین دولتها  رونما گردانیدند.معادلۀ نظامی وسیاسی میان قدرتهای بزرگ رابهم زدند و دراسترتیژیهای کشورها درسطح ملی وبین المللی تغییرات فاحشی را ایجاد کردند. کوتاه سخن اینکه مجاهدان دلیر با آنهمه ابرمردیهای بی شایبۀ خود دلاوریها را معنی تازه یی بخشیدند و تن لرزان وهرلحظه درانفجار گیتی را در زیربارتهدید نظای دوابرقدرت شرق وغرب کمی به سوی آرامش دعوت کردند و درظاهر به جهانیان طوری وانمود گردید که گویا اوضاع جهان دارد به طرف صلح وثبات حرکت میکند؛ باتاسف که اینگونه رویاها بسیارزود بی تفسیرماند و ابرقدرت غرب ازیخن امریکا سرکشید و به مثابه” داشاقول زمان" یکه تازی ها را آغازید و اوضاع جهان را به گونۀ دیگری آشفته گردانید که مردم جهان وادار به فرستادن آمرزش به "کفن کش قدیم" گردیدند. ازاین اسطوره های شجاعت باتفسیری برترازعشق و پرتلؤتلؤ برتارک آگاهی وخردمداری هرچه درحق مجاهدان واقعی گفته شود،هنوزهم کم است وجا دارد که آنها را برتراز آن ستود؛ ولی باتاسف که دون همتان بیباک  وضعیف نفسان ازخدا وحق مردم بی خبردربرابراینهمه بزرگمردیها چنان جفای ماندگاری کردند که با کارنامه های زشت خود حق را درپلۀ باطل و باطل را درپلۀ حق توزین نابجا کردند؛ شروع به غضب وچپاول زمینهای مردم کردند و بزرگترین ارزشها را قربانی نام ونان ننگین خود نمودند. ازمردم بریدند،درخویشتن بی محتوای خویش درآویختند،  درکاخهای مفشن وطلایی خود خزیدند و به اصطلاح آبرو وعزت رابه باد داند و به محراب ثروت وقدرت تکیه زدند. بادم غنیمت شمردن حیات، زنده گی شرافتمندانه را قربانی زنده گی شرمبار و ذلت آورنمودند. درحالیکه مجاهدان واقعی ازاین گونه اعمال بیزار اند و ازآنهایی نفرت دارند که با وسیله قراردادن نام جهاد پس ازدستیابی به قدرت  ثروتها اندوختند وکاخها و ویلاها اعمارکردند وبه رویاهای طلایی خود رسیدند ودرنتیجه به آرمان برحق مجاهدان بدرود گفتند. مجاهدان واقعی تاسف برااین دارند که ای کاش اینهمه بدکاریها زیرنام فعالیتهای عاشقان راۀ آزادی کشورصورت نمیگرفت.

 

شهکاریهاییکه قربانی چپاول ،تاراج وغضب زمینهای مردم شد

پس ازآنکه  دولت طالبان  به وسیلۀ جبهۀ متحدملی به همکاری نزدیک  نیروهای امریکایی درافغانستان سقوط کرد. نیروهای  جبهۀ متحدملی خلاف قرارداد بن  وارد کابل گردیدند و ورود آنها به کابل درسایۀ اختلاف وسازش وزارت خارجه و وزارت دفاع امریکا به سکوت وخاموشی جهانیان گرایید که درواقع این ورود نامیمون درکنارکمبودیها ونواقص فیصلۀ بن  بسیاری ازبرنامه های سازمان ملل متحد را درافغانستان به صورت شدید زیرسوال قرارداد. بعدها ثابت شد که درعقب این ورود آزمندانه هدف نیک کمتر بود تا اهدافی چون چپاول دارایی های شخصی و دولتی . این ورود نه تنها باردیگرارزشهای ماندگارجهاد را زیرسوال برد وعامل بعضی بدامنیها واستفاده جویی ها گردید .کارنامه های بزرگمردان نسطوه و مبارزان راۀ آزادی افغانستان را نیز به صورت بیرحمانه یی به تاراج بردند. ای کاش چنین تاراجی به وقوع نمیپیوست وبزرگترین ارزشها زیرپا نمیگردید و زیرپایی این ارزشها به بهای زیرسوال رفتن یک تفکر و یک مکتب نمیگردید. زیرا که عملکرد مجاهدنماهانه تنها ارزشهای جهاد را؛ بلکه مکتب فکری اسلام را هم زیرسوال برد. درحالیکه زیرسوال رفتن یک شخص جبران پذیر است ؛ ولی هرگاه اندیشه یی زیرسوال برود درآنصورت نجات آن امری بس دشواربه حساب می آید.

شاید شماری ازاین عالیجنابان برای برائت خود دلایلی داشته باشند ومداخلۀ خارجیها را هم دراین کار خود دخیل شمارند وحتا به بهانه هایی به عوامل دیگری نیزمتوسل شوند. به قول معروف و عامیانه که" گل خشک به دیوارنمیچسپد"حرف آنها شنونده یی نخواهد داشت. اگرتاثیری هم داشته باشد، درنتیجۀ تبلیغات هماهنگ با  شرکای جرمی آنها مقطعی و گذرا خواهد بود و به تعبیر قرآنکریم چون قفی بالای آب بیشترنخواهد بود که هریکی برای برائت دیگرخود فتواهای ناجایز صادرمیکنند.

آنچه مسلم است اینکه قوماندانهای نامنهاد به مجرد داخل شدن به شهرکابل،نیروهای خود را به بهانۀ حفظ امنیت به  جاهای معینی سوق دادند که جزتاراج آن زمینها هدف دیگری نداشتند. هرقوماندان درهرجاییکه قطعۀ نظامیی ایجادکرد .قطعۀ نامبرده راغضب وآنرا پس ازحدبخشی میان همقطاران خود بالای مردم بیچارۀ ما به فروش رسانیدند.

ازقطعات نظامیی چون فرقۀ شانزدۀ زرهدار ،  قطعۀواقع درشیرپور،قطعۀ 055  ،دیپوی ممر وغندحاجی صفی مربوط فرقۀ امان الله گذر واقع درپروژۀ پنجم خیرخانه  و جاهای دیگری در ولایتهای مختلف افغانستان میتوان یاد آورشد که قوماندانها با جابجایی خود درآن قطعات همه زمینها را به فروش رسانیدند .

روشن است که دراین کارناحیه های شارولی وحوزههای پولیس مربوطه دست بازداشتند و هنوزهم دارند و شماری ازمسؤولین نواحی شاروالی  وحوزههای پولیس ازبخشش های به اصطلاح "ازکیسۀ خلیفۀ "آنها نیزبرخوردارشده اند. این روند در جاهایی چون درساحۀ اطراف گارد و ساحۀ توسعه یی میدان هوایی کابل حتا تا حال هم ادامه دارد . این حاتم بخشی های به اصطلاح" ازکیسۀ خلیفه " دربعضی موارد خیلی جالب است . این عالیجنابان که حالا نزدیکی با مجاهدان را به خود شرم میدانند چه رسد به اینکه قطعه زمینی را برای آنها ازجیب دیگران ببخشند.  برای خوشی بعضیها ازآنها تیلفونی دعوت به عمل می آورند که زمینی را در ساحۀ اطراف گارد و یا جاهای دیگر برای آنها بدهند . اظهارات  یکی ازتاجران  که از اوچنین دعوتی به عمل آمده بود موید این ادعا میباشد. جالبتراینکه این  بخشنده های پرسخاوت تر از حاتم  برای جلوگیری ازافشای نام خود به اشخاص سفارش شدۀ خود دستورمیدهند که نامه را پس از اجرای کار پاره کنند و محونمایند؛ ولی اینها هرگز از خدا نمی ترسند و ازمردم حیا ندارند که چگونه  زمین های شخصی مردم را در پروژۀ پنجم خیرخانه وجاهای دیگربه قوماندانهای خود بخشیده اند و دست ده ها شخص را به گردن یکدیگرافگنده اند و آنها را به محکمه ها سرگردان ولالهان نموده اند.  

مردم محل های ذکرشده ازقوماندانهایی چون زمری، داود، ایاز، شخصی معروف به ملای سیدخیل، حاجی صفی الله و دیگران نام میبرند که درغضب و فروش زمینهای دولتی در اطراف خیرخانه مینه دست داشته ودارند. اینها نه تنها زمینهای دولتی ؛بلکه زمینها شخصی مردم را که ازطرف شاروالی برای اشخاص مستحق توزیع گردیده بود ،نیزبه زورغضب وبه فروش رسانیدند.درحالیکه مجاهدان واقعی آن اکثریت خاموش که پس ازدوران جهاد با وجود قربانیهای بی بدیل به پاس وفاداری به ارزشهای جهاد و آرمان هزاران شهید نه تنها از برخوردهای تنطیمی خود داری کردند. ازهرگونه حق خواری وحق کشی اجتناب نمودند؛بلکه بامردم خود پیوستند وآنها را نوازش دادند. هرگاه مجاهدانیکه  بعدترهم  درروند مقاومت سهم گرفتند، برای ادای دین دربرابردین و مادروطن نه تنها ازغضب وکشتارناحق به کلی ابا ورزیدند؛بلکه ازهرگونه حرکتی به صورت جدی دوری ورزیدند که آنرا به ضد ارزشهای جهاد وحتا نزدیکی به آنرا امکان و ارتکاب خیانت وجنایت به جهاد تلقی مینمودند وهنوزهم مینمایند.  

حال برمقامات مسؤول به ویژه مدعی العموم کشوراست که دراین رابطه تحقیقات وسیعی را آغاز وازطریق ممکن با استفاده از شکایات مردم واسناد موجود درمحکمه های مرکز و ولایتهای کشوربه بازگردانیدن حق مردم ودولت ازنزد غاصبان زمین اقدام جدی وعملی کند.

برای آشکارشدن بهترمسأله اول باید قوماندانهایی راشناسایی کند که پس ازسقوط کابل دراطراف این شهر دست به ساختن قطعات نظامی زدند و برای ردیابی خوبترقضیه روابط این قوماندانها را با رده های بالاترآنها پیدا و درحصۀ ادای حق مردم ازنزد آنها کار قضایی گسترده وهمه جنبه را آغازنماید. برای روشن شدن موضوع بایست ازمردم درخواسته شود تا شاکیان خصوصی خود را به مراجع باصلاحیت ملی وبین المللی معرفی نمایند .

ازکشف روابط  قوماندانها دریافته خواهد شد که چگونه درتبانی هم زمین های شخصی ودولتی رابه فروش رسانیده اند وهرکدام درپول فروش آن چقدرسهم داشته اند؛ زیرا که هرقوماندان پول به دست آمده ازفروش زمین قطعۀ مربوطۀ، ازقسمتی از آن  آمرین بالایی خود را نیزبرخوردارگردانیده است. هرگاه موضوع غضب زمینهای شخصی ودولتی درست ردیابی شود . فهمیده خواهد شد که چگونه قوماندانهای بی مسؤولیتی درتبانی باهم به شکل باندیتیزم یا مافیایی دراین چپاول وتاراج دست یازیده اند.

برای نیل به موفقیت دراین پروسه مدعی العموم کشور تمام قوماندانهای را شناسایی کند که قطعات خود را برای دلالان زمین به  فروش رسانیده اند. به منظور سروسامان یافتن بهتر کاربررسی امر دستگیری تمام قوماندانهای نامبرده راصادر و آنها را زندانی نماید. پس از زندانی کردن آنها دارایی هریک رامورد بررسی قرار بدهد و حتا امرمصادرۀ دارایی های آنها را بدهد و برای  شناسایی وآشکارشدن دارایی های آنها ازمردم کمک بخواهد تا مردم درحصۀ معرفی جایدادهای آنها مراجع دولتی را یاری رسانند . مردم باپاس وحق شناس افغان حاضربه همکاری صادقانه دراین راستا خواهند بود و آرزو دارند که هرچه زودترچنین روزی فرا رسد تا مجال یابند برای احقاق عدالت وادای حق مردم شهادت مجازات سنگین را برای جنایتکاران بدهند؛ زیراکه این ملت پا برهنه وشکم گرسنه بود که ازاین همه آدمهای  پابرهنه آدمهای افسانه یی درست کرد؛ ولی اینها با ناسپاسی تمام به آرمان آنها جفا وخیانب کردند وحالا مردم دین وطنی و ایمانی خود میدانند تا ازاینها انتقام بگیرند. خداوند حق گرفتن  انتقام را از ظالمان به بنده گان صالح اش محفوظ داشته است .   

دولت بایدبرای بررسی چگونگی غضب زمینهای شخصی و دولتی درشهرکابل و ولایتهای دیگرکشورکمیسیون با صلاحیتی را توظیف نماید و موضوع غضب زمینها را به صورت جدی ارزیابی کند ومردم را درجریان مسأله  قراربدهد. کمیسیون نامبرده با ارایۀ اسناد به  محکمۀ باصلاحیت واختصاصی نه تنها مسؤولیت بازپس گردانیدن زمینهای شخصی ودولتی را دارد؛ بلکه آنهاییرا که خواهان  جبران ضرر خود میباشند. به جبران خسارت آنها نیزبپردازد.

 

اظهارات  یکی ازشاکیان به گونۀ شاهد

یکی ازقربانیان غضب کننده های  زمین که  نخواست نامش افشا شود و درصورت ضرورت حاضر است تا دولت را در زمینه همکاری نماید،  چنین ابرازکرد: درسال 1373 شاروالی کابل یک قطعه زمین سه بسوه ییرا در پروژۀ پنجم خیرخانه مینه برایم توزیع کرد که اسناد قانونی شامل اجازۀ اعمار و نقشۀ تیپیک آنرا نیز در اختیاردارم. به نسبت موجودیت قطعۀ نظامی درآن ساحه موفق به اعمارآن نشدم . تاآنکه طالبان سقوط کردند. به سلسلۀ استقرار قوتهای نظامی جبهۀ متحد در اطراف کابل غندی مربوط امان الله گذر به قوماندانی حاجی صفی الله  درپروژۀ پنجم خیرخانه جابجا شد. بدبختانه زمین من هم درجایی قراردارد که مربوط غند قوماندان نامبرده بود.

 زمین ساحۀ نامبرده را که درگذشته  شاروالی کابل برای مردم توزیع کرده  بود.   شماری ازنمرات آنرا قوماندان صفی الله بالای مردم به فروش وشماری راهم به قوماندانهای خود تقسیم کرد. زمین من را به گفتۀ پسرجنرال سنت الله به جنرال نامبرده به فروش رسانیده است. گفتنی است که حاجی صفی الله  درمجلس موسفیدان ازفروش زمین برای جنرال سنت الله انکارکرد و تاکید داشت که گویا آنرا برایش مفت تحویل داده است .

درآن هنگام شاروالی اعلان کرد که زمین های توزیع شدۀ قبلی را به صاحبان اصلی آن میسپارد. من هم به ساحه رفتم . ازانجنیرناحیه تقاضا کردم تا زمین من را نیزنشانی کند . وی گفت که او را تفنگداران لت وکوب میکنند . لذا نمیتواند به آن ساحۀ مورد نظربرود. من پس ازتلاشهای زیاد توانستم که زمین خود را به وسیلۀ انجنیر شاروالی به شکل مخفی نشانی نمایم. درآنزمان دریافتم که بالای  زمین من جنرال سنت الله آبادی دارد . به حوزه مراجعه کردم چندبار، پولیس را درساحه بردم  پسرجنرال گفت که پدرش زمین را ازحاجی صفی خریده است وجنرال موصوف با وجود بار بار جلب به حوزه حاضرنشد. ناچارشدم تا به گارنیزیون مراجعه کنم. سربازان گارنیزیون را دو بار به مصرف شخصی خود درساحه بردم نتیجۀ مطلوب به بارنیاورد. تفگنداران حاجی صفی الله به خطی در بالا اشاره کردند که گویا قوماندان وقت گارنیزیون ازآن خط  به پایین را برای قوماندانها بخشیده است. ادعا داشتند که به اساس همان امراین زمین ها مال آنها شده است.خود را مختارمیدانستند که بالای آن  خانه اعمارکنند و یا آنرا به کسی بفروشند.  جنرال موصوف با وجود ممانعت گارنیزیون با استفاده ازتفنگداران قوماندان صفی الله  کار اعمار به روی زمین را به پایان رسانید. بالاخره مجبورشدم تا به ریاست دولت عرض کنم. ریاست دولت عریضه ام را به محکمۀ ولایت کابل راجع و از آنطریق به محکمۀ ناحیۀ دوم راجع گردید. جنرال  نامبرده با وجود جلب های پی درپی  به محکمه یازدهم  حاضرنشد. نظربه امر محکمه اعلانی را ازطریق افغان اعلانات به نشرسپردم که نظربه مقررات محکمۀ نامبرده درصورت عدم آمدن جنرال موصوف به محکمه باید فیصلۀ غیابی صورت میگرفت. محکمه بدون فیصله دوباره جنرال راجلب کرد. این بار از طریق وزارت دفاع جنرال را وادار به آمدن به محکمه نمودم. قاضی خواستارفیصلۀ موسفیدان درزمینه گردید. چندبارموسفیدان رابه خانه جنرال بردم ؛ ولی جنرال صاحب نه تنها به حرفهای موسفیدان چندان اعتنا نکرد و حتا درمحکمه هم خلاف تعهد خود که درپای ورق رییس محکمه برای قبول فیصلۀ موسفیدان امضا وشصت خود را گذاشته بود، از اجرای فیصله سرباز زد. بعدازآن من آنقدرخسته شدم که دیگرهرگز امیدواری ام برای رسیدن به  نتیجۀ فیصلۀ محکمه ازبین رفت ودوسیه را به حال خود گذاشتم وتا حال منتظرهستم. البته به امید روزیکه قانون قادربه بازپس گردانی زمین من ازجنرال صاحب شود. آرزوی که فقط میتوان آنرا تنها میتوان روزی درشاخ آهو یافت .

 

به بهانۀ پایان سخن

این نوشته راازآنروبه تحریردرآوردم که گواهی باشد، بردادخواهی کسانی چون من که  مقامات قضایی کشور ازحل آن عاجزمانده اند. آرزومندم که دولت دراین رابطه توجۀ مزید فرماید وبرای بازپس گردانی زمینهای شخصی و دولتی کاری را از پیش ببرد تا با اداکردن حق مردم  برای تحکیم ثبات وتامین امنیت درکشوردین تاریخی اش را ادا کرده باشد. ممکن برخورد جدی دولت دراین مورد به آوردن نظم وثبات پایداردرکشور کمک چشمگیرنماید.

 

 


بالا
 
بازگشت