مهرالدین مشید

کابل، افغانستان

تمدن اسلامی به مثابۀ وصل کنندۀ تمدن قدیم وجدید

 

سیرتحولات اجتماعی وفرهنگی درجهان نشان میدهدکه ملتهای گوناگون تمدنهای  شکوهمندی راپشت سرگذاشته اندوآنگاه که تمدنی درزادگاه اش ازتحرک باز مانده است به سرزمینی دیگری راه پیداکرده است ، ازهمین روتمدن محصول کاروتلاش مشترک بشری درطول تاریخ میباشدواین روندتازمانی ادامه خواهدداشت که تمدن بشری به کامل نهایی خودبرسد.

عربهامردم بدوى بودندكه ازداشتن فرهنگ عالى وبلندمحروم وجهل وخرافات دراين سرزمين بيدادميكرد. بت پرستى وشرك درسراسرسراین زمين  دامن گسترده بود. جهل برآگاهی آنها غلبه داشت وانسان عربی دربند سنتهای بدوی وقبیله یی گیرمانده بود وبزرگترین ارزشهای انسانی زیرساطورناآگاهی های ابتذال آلوددرحال نابودی بودند . انسان آنقدرارزش انسانی خویش راازدست داده بودکه دختران بازنده به گورشدن به بدترین حالی قربانی ظلم میشدند وبه شکل ناروایی ازحق زنده گی محروم میگردیدند . انسان عربی زیرستم بزرگترین شرک که هماناشرک اجتماعی است ، ضجه میکشید . شرک اجتماعی به صورت دردآوری درسراسرشئون حیات عرب دامن پهن کرده بود که به برترین شرک اقتصادی تبدیل شده بود . ازهمین رواست که دانشمندان برترین پدیدۀ اجتماعی راشرک خوانده اند وزمانی که این شرک به شرک اقتصادی تبدیل میشود . خدایان زمینی ییراکه انسان درزمین خلق میکند ، ناآگاهانه آنهارامیپرورندوازآنهاخدای داد، خدای جور ، خدای روشنی وخدای تاریکی ویاخدای نوروخدای ظلمت میسازد . این خدایان خودساخته به تدریج سیمای اقتصادی پیدامیکنندوشرک دینی پس ازتبدیل شدن به شرک اجتماعی درطبقات اجتماعی تجلی میابدوبانفی توحیدکه ضامن راستین رهایی ورستگاری مادی ومعنوی انسان است ، برتاروپودجامعه راۀ خودرابازمینماید وانسانراچنان درچنبرۀ بیعدالتی هامیفشردکه ازخودبیگانه اش میکند، درجهان ازخودبیگانگی هاهرروزآنرافروترمیبردوجهل وبیخبری چون تارهای عنکبوت ذهنش رامیپیچاندومجال دستیابی به حقیقت رادازوی میگیرد . انسان عربی درچنین رنج جانکاهی دست وپامیزدکه ناگاه آفتاب جهان تاب اسلام دراین سرزمین طلوع نمو. نوروآگاهی راباخودآورد، تاریکیهارابرچید، جهل رامحوگردانیدوخورشیدآگاهی ، آزادی وعدالت رادرسرزمین عرب تاباند. عربهادرسایۀ نفوذاسلام پس ازاختلاط آنهاباکشورهای دنگرگیتی باسیاست ، تاریخ وفرهنگ کشورهای گوناگون آشنایی پیداکردن، علوم وفنون آنروزرافراگرفتند. کشیده شدن پای عربهابه سرزمین های دیگرسبب شدکه بافرهنگهای ملت های مختلف آشنایی حاصل کردندوآزادی اندیشه واستقلال فکری که بزرگترین ودیعۀ اسلام برای عربهابود. آنهارایاری رسانیدتادرسایۀ تفکردینی به حقایق سرشاری درحوزه های گوناگون علمی وفلسفی دست یابند. دردوره های مختلف تاریخی به آگاهی های فراوانی درعلوم طب ، نجوم ، کیمیا ، ریاضی ، منطق ودیگر علوم طبیعی رسیدند. ترجمۀ آثارعلمی وفلسفی ازکشوریونان وکشورهای دیگرعربهارایاری کردتاباهمکاری کشورهای مفتوحۀ آنها هرچه سریعتربه اندیشه های ناب علمی وفلسفی دست یابندومدرسۀ اسکندریه درتسریع وتوسعۀ پروسۀ انتقال آگاهی ازغرب به شرق نقش چشمگیری بازی کرد. گرچه دردورۀ امویهامسلمانان بیشتربه دین داری وجهادمصروف بودندودرتوسعۀ دین درسراسرجهان کوشیدندوقلمروهای اسلامی راتااندلس وترکستان رسانیدند. دراین دوره بیشتربه قرآنکریم ، فقه وحدیث پرداخته میشد، فقۀ اسلامی تاحدودی تدوین گردید وکشورگشاییهای پیاپی حکام اموی راواداشت تابیشتروعمیقتربه مسایل دینی بپردازند؛ ولی درزمان عباسی هامسلمانان به پیشرفتهای شایانی دست یافتندوپایۀ تمدنی راریخنتدکه به مثابۀ حلقۀ وصل دوتمدن قدیم وجدیدگردید. دراین دوره مسلمانان هرچه راکه ازهرجایافتند، آنراچنان پرورش دادندوبالنده گردانیدندکه به پایۀ اکمالش رسانیدند. درساحۀ توسعۀ علوم گوناگون به پیشرفتهای چشمگیری دست یافتندوتاحدامکان به تصحیحوتعدیل علوم مختلف پرداختند. رشته های علوم راازیکدیگرجداکردند ، حساب ، هندسه ، ریاضی وعلوم نباتی وحیوانی رابه صورت کاملتری بناکردند. علمای بغدادنشان دادندکه علم هیئت جداازعلم نجوم است . دانشمندان مسلمان نه تنهادرحوزۀ علوم مختلف ؛ بلکه درعرصۀ فلسفه هم کارهای بزرگی راانجام دادند. فلسفۀ فیثاغورث ، ارسطور، وافلاطون پس ازورودبه جهان اسلام دچارتحول گردید ، مطلق نگریهای فلسفی جایش رابه کثرت گراییها فلسفی دادوبه مطلق نگریهای فلسفی ارسطو وافلاطون پایان داده شدوانیشمندان مسلمان چون البیرونی (973-1048م) صاحب تالیفات بیشمارازجمله کتاب معروف اوبه نام" قانون مسعودی " درموردهندسه ، هیئت ونجوم بسیارمشهوراست . وی قادرشدتااندیشه های ارسطوراموردنقد قراربدهد ، درون جهان اسلام غوغای آزاداندیشی رابرپاساخت ودرپنای تفکر دینی خردگرایانۀ اسلامی به نقد فلسفه یونان پرداخت . چنانچه مکالمۀ معروف البیرونی باابن سینای بلخی درهفده موردمبنی برنقداندیشه های ارسطومشهوراست که سبب خشم وقهر ابن سینارافراهم آورد . البیرونی اولین کسی بودکه خلاف گفته های ارسطوزکه گفته بود " سیارات دیگر به دورزمین میچرخند "وزمین رامرکزکاینات میدانست . نظرمخالف دادوگفت که زمین به دورآفتاب میچرخد. این نظرالبیرونی به وسیلۀ کوپرنیک دانشمند ستاره شناس هالندی درقرن نزدهم ارایه شد. البیرونی قطرزمین به وسیلۀ معادلات نجومی محاسبه کرده که بامحاسبۀ فعلی تفاوت ناچیزی دارد. وی درعلم مثلثات انقلابی راایجادکردودرسایرحوزه های علوم اندیشه های تازه ییراارایه داد. ازفیلسوف دیگری چون فارابی (870-950م) که ازخودرساله های فلسفی زیادی رابه یارگارمانده است و یک آلۀ موسیقی را به نام" قانون " اختراع کرد . وی به چنان درتفسیراندیشه های ارسطو یدطولاداشت که به نام معلم ثانی شهرت یافته بود که حتافهم اودرموردارسطویونانی هاراشگفت زده گردانیده بود . درحوزه های علوم دیگرچون کیمیاازجابربن حیان متولد 741م میتوان یادآورشد که گوگردراساخت وطلاراازنقره جداگردانید. ازخدمات ابوبکر رازی( 864-932م)  درعرصۀ علوم مختلف به خصوص درعلوم کیمیاوبیولوژی  میتوان یادآورگردیدکه کتاب طب منصوری اوتاقرنهای اخیرمانند کتاب "قانون " ابن سینا (980-1037م) دردانشگاه های مشهوراروپاتدریس میشد. به همین گونه ازکارخستگی ناپذیروبی مانند محمد ابن موسی خوارزمی درقرن نهم میلادی میشود یادآورشد که درحوزۀ علم الجبر به پیشرفتهای زیادی نایل آمد وباکشف معادلۀ درجه دوم درریاضی انقلابی رادراین علم پدیدآورد ومعادلۀ اودرریاضیات حیثیت کلیدی رادارد. درحوزۀ  علوم تاریخ وجغرافیا ازابن خلدون بنیانگذارعلم جامعه شناسی معاصر ومسعودی میتوان یاداورشد که کارهای بس غظیمی رادرحوزۀ شناخت و توسعۀ علوم اجتماعی انجام داده اند. به همین شکل ازدانشمندان دیگری چون ابن هثیم  (965-1039م) باید ذکرکردکه کارهای اودرعلم فزیک کمترازنیوتن نمیباشد. وی درریاضی وفلسفه ازشخصیتهای متبحرروزگارخودبود. . ابن نفیس (1210-1288م) اولین کسی است که درحوزۀ علم طب به کشفیات بزرگی نایل آمد واولین شخصی بودکه اعلان کرد :" خون به واسطۀ دوشریان به نام رتبین تصفیه میگرددوخطاهای جالینوس رادرحوزۀ طب آشکارگردانید. کارنامه های جاودان ابن یونس مصری متوفی 1009م قابل یادآوری است که بانی روش تحقیقاتی درعرصۀ فلک شناسی است وبانوشتن کتابی زیرنام (الزیج الکبیراالحکامی ) چگونگی واقع شدن خسوف راارایه داد. کندی متوفی 873م ازجمله دوازده نوابغی است که اطلاع کافی دراختیارداشت ودررشته های طب ، فلسفه ، حساب و هندسه دست درازداشت وموفق به کشفیات تازۀ علمی درحوزه های علوم نامبرده گردید. ابوالقاسم زهراوی اندلسی  (940-1013م) یکی ازبزرگترین داکترهای جراح درزمان خودبودوآلات جراحی رااختراع کرد وکتابی دارد که اندیشه های گوناگون رادرموردعلم کیمیاوعلم جراحی به بحث گذاشته است. محمدفاتح (1429-1481م) پادشاۀ معروف ترکیۀ عثمانی درموردریاضی آگاهی های زیادی داشت وازآن برای ساختن سلاحهای متفاوت استفاده میکرد." بارون کارادفو" دانشمندمشهوراروپایی درکتاب خودزیرنام "مفکروالاسلام " ویراستوده است( 1)

پس ازواردشدن فلشفه یونان به جهان اسلام فلسفه هم دچارتحول گردیدتنهافارابی نبودکه باتفسیرهای تازه ازآثارارسطوفلسفۀ قدیم یونان رادرمنصۀ دگرگونی قرارداد. اندشۀ "مثل " افلاطون و"اشکال " ارسطودرجهان اسلام رنگ دیگری به خودگرفتند. اولی درعرفان انعکاس قوی ودومی درحکمت به ویژه حکمت مشأاثرات نیرومندی برجاگذاشت که پیشقراول حکمت مشأابن سینابود. اندیشه های افلاطون دردانشمندان اسکندریه تاثیرفراوان گذاشت وسبب ایجاداندیشه های نیوافلاطونی گردید. اندیشه های افلاطون نسبیت به اشیابرمبنای "مثل" به صورت کامل حالت ذهنی راداشت که میگفت صورت اشیای زمینی سایه های صورت اصلی اند وجای آنهاراآسمانهامیخواند. ازدیدگاه اوحقیقت اشیاغیرقابل شناخت اند وارسطوخلاف استادخودبه وجوداشکال باورپیداکردواشکال راکاملترین واقعیتهای هستی خواندوبه رسالت  انسان درقبال شناختن اشکال تاکیدکرد. اوبه نحوی به شناخت حقیقی اشیاباورداشت.  ازهمین رواندیشه های ارسطوبادرجهان اسلام باوجودکمی هاوکاستیهایش طرفداران زیادی پیداکرد. گرچه رویکرددانشمندان مسلمان نسبت به اندیشه های ارسطومتفاوت بود. شماری ازحکماچون ابن سیناآنراپذیرفتنوشماری هم چون الکندی بادیدی نقادانه اونگاه کردند وبعدهااندیشه های ارسطودرمعرض دگرگونیهای زیادی قرارگرفت وفلاسفۀ مسلمان تاسرحدشناخت واقعی اشیافلسفۀ اوراموردبازنگری وتحلیل قراردادند. به این نظررسیدندکه هستی وانسان هردوتجلی نورالهی اندوخداوندانسانراتوانایی داده است تانه تنهاذره ذرۀ هستی رابشناسند ؛ بلکه این شناخت راتاذرات ناشناختۀ وجودانسان توسعه بدهند. بااین نظرنه تنهاراۀ آشتی پذیری دین راباعلم وفلسفه فراهم کردندوخاطرنشان کردندکه شناخت هستی واقعی میباشد وبازتاب کاکلترآن بازگوکنندۀ حقیقت علمی است وهرحقیقت علمی درهربرهۀ اززمان قابل پذیرش میباشدوحتاازاینهم پیشتررفتندوگفتندکه به هراندازه ییکه انسان به کنه شناخت اشیاپی ببردبه همان اندازه به حقیقت بیشترنزدیک میشود. سرانجام راه حقیت هابه حقیقت  مطلق پایان میابد.

مسلمانان توانستنداندیشه های مثبت گرایانه رانرمتروبه مطلق گرایی درفاسفه خط بطلان کشیدند. حرکت جوهری ملاصدراگام بلندی بود، درجهت ارتقای اندیشه های فلسفی که اندیشه های اوراطباطبایی ومطهری درروشنی روش جدیدریالیزم درفلسفه بارورترگردانیدندوفلسفه رابادیدگاه های تازه یی واردبحث های جدیدکردند. بحثهای شریعت صامت به پیش کشیده شد وحتادیدگاه های جدیدی ازدیالیکتیک ارایه کردند. دیوارهای مطلق گرایی دردیالیکتیک به وسیلۀ"  داکترسروش " فروریخت ، دین فربه ترازایده ئولوژی مطرح شد وقرائت جدیدازایده ئولوژی راهی برای بن بست فکری تلقی گردید.

کاروتلاش ودستاوردهای دانشمندان مسلمان برای توسعۀ تمدن نه تنها موردتوجۀ دانشمندان شرقی چون "استادمحمدرشدی "صاحب کتاب"مدینته العرب " وعلامه فریدوجدی صاحب دایرة المعارف بزرگ میباشد ؛ بلکه دانشمندان غربی چون آقای" دوری "( 1811-1894م) وزیرمعارف دولت وقت فرانسه نیزکارهای گرانسنگ امت اسلامی رابرای پیشرفت تمدن بشری موردستایش قرارداده است. (2) ازهمین رواست که شماری ازدانشمندان تمدی بشری راملکیت جامعۀ بشری میدانندکه ملتهای گوناگون برای رشدآن کارکرده اند.

گفتنی است که مسلمانان دراین دوره جغرافیا ، نقشه های بحری وقطب نمارانیزاختراع کردندوقسمت بزرگ تجارت جهان راازخشکه به آب راه دادند. اموال چین وهندرابه اسپانیاوازاسپانیاراتاسایبیریاوترکستان شرقی رسانیدند . قسمت بزرگی ازجنگ افزارها ، وسایل زراعتی ، ساعت ، کاغذ ، آسیای بادی ، فن نقشه کشی ، جعرافیا ، حبوبات ودرختهای مثمردرآن روزگاربه وسیلۀ مسلمانان به اروپابرده شدودرآنجارایج گردید . اکثرداصطلاحات علمی ازشرق به غرب انتقال کردکه حتاتاامروزهویت عامی خویش راحفظ کرده اند. ازجمله ازواژه هایی چون جعرافیا(geography)بازار(bazaar) ، کیمیا (chemistry) ، الجبر((algebra ، مغازه (magazine) وغیره میتوان یادکردکه هنوزهم درحوزه های مختلف درکشورهای اروپایی قابل استفاده اند. درجهان اسلام درآنروزآنقدردانشمندان زیادبودندکه که گفته میتوان دربرابرهرعالم یونانی صددانشمندمسلمان عرض اندام کرده بودند.

جنبش خردگرایانه درجهان اسلام آنقدردامن گستربودکه درهرگوشه وکنارجهان اسلام دانشمندان زیادی به وجودآمدندوباتبحرغظیم علمی بابهای علوم مختلف رادق الباب نمودندوباکشفیات تازۀ علمی راۀ اندیشیدن رابازتروخردرابرای دستیابی به زوایای مجهولات به جولان بیشتردرآوردند.

تفکردینی خردگرایانۀ مسلمانان درحوزۀ هنروادب تغییرات قابل توجهی رابه وجودآوردند. برگرداندن آثاریونانی به عربی ودری  نقش زیادی رادرجهت ارتقای ادبیات عربی وحتادری بازی کردومسلمانان قادرگردیدندکه باتالیف ده هانوع کتابهای مختلف تحول بزرگ ادبی رابه وجودآورندودرعرصۀ تالیف وترجمه انقلابی رابه بارآوردند. هنرهای مختلف رارشددادند ، خطاطی ورسامی به شکل اسلامی آن رونق فراوان پیداکردوهنرمیناتوری دررشدنقاشی موثروخطاطی رابه شگوفایی رسانیدند. خوش نویسان زیادی دردنیای اسلام ظهورکردندوهرکدام تلاش میکردند تاباخط زیباترودلپذیرترقرآنکریم واحادیث پیامبراسلام رابنویسند. چنانچه معروف است که خلیفۀ چهارم مسلمانان بانقاشی یک برگ راه رابرای نقاشی درجهان اسلام بازکردودیگران رافرصت دادتاجئتمندانه تربه نقاشی بپردازند. گفتنی است که اونه تنهادررسم ؛ بلکه درسرودن شعر ، خطاطی  وحساب دست توانایی داشت . این کاراوزمینه رابرای کسانی چون بهزادهافرصت دادتامکتب های جدیدهنری رابه سبک بهزاددرقرن نهم به وجودآورندودرکناراوده هانقاش چیره دست دیگرپرورده شدند وهنرنقاشی رابه اوجش رسانیدند. هرگاه کارنامه های دانشمندان مسلمان دراین دوره هاموردارزیابی بیشترقراربگیردو کارکردهای هرکدام درحوزه های علوم گوناگون به تفصیل یادآوری شود. به خوبی آشکارخواهدشدکه مسلمانان درارتقای دانش بشری چه نقش بزرگی رابازی کرده اند . تمدنی راکه درگذشته هادرشرق به وجودامده بود ، پس ازرکود درشرق درغرب جان تازه یافته بود  دراین زمان دوباره تمدن مذکوربه شرق بازگردانده شد وجان تازه یافت . ازهمین رواست که میگویندتمدن بشری مال مشترک جامعۀ بشری است که درطول تاریخ ملتهای مختلف گیتی درساختن آن نقش داشته اند ودرهرمرحله یی اززمان آنراباروروغنی ترگردانیده اند. گفتنی است که ابوعلی سینای بلخی درحوزۀ طبابت آنقدرپیش تازوسرامدروزگارخویش بود که بانوشتن کتاب قانون دررشتۀ طب تحول شگفت آوری رادراین عرصه به وجودآورد. کتاب اودرکنارکتاب "قانون مسعودی "بیرونی تاقرن 16 دربزرگترین دانشگاه های اروپاتدریس میگردید. وحتااستادان دانشگاه های بزرگ اروپادرروم ، پاریس وجاهای دیگربه تقلیدازابن سینا عمامه به سرمیکردند وعمامۀ ابن سینارابرسوخویش ازجمله افتخارات علمی به شمارمی آوردند.

مسلمانان طوریکه درحوزه های گوناگون علمی وفلسفی تحولات چشمگیری رارونماساختند . درحوزۀ عرفان هم دگرگونی های عظیمی رابه وجودآوردند. شخصیتهای گزیده ونخبه یی دردورۀ اول از رابعۀ عدویه (782م) تاکرخی (821م) ،  دردورۀ دوم از جنیدبغدادی (918م) تا منصورحلاج (930م) ، دردورۀ سوم ازابوبکربن موسی (941م) تاابوعبدالرحمن محمدبن حسین بن محمد بن موسی (134م) ، دردورسوم ازعین القضات همدانی (1146م ) تااحمدبن عمرخیوقی کبرای مقتول (1239م) ، درقرن هفتم ازابن عربی تاصدرالدین قونیوی (1294م) وعطارنیشاپوری (1341م ) وازقرن هشتم به بعدازحافظ شیرازی تاعرفای متاخردرحوزۀ عرفان عرض اندام کردند وچون پهلوانان شناخت باطنی ، یکه تازان میدانهای اشراق وراهپیمایان هفت شهرعشق دشواریهای پرفرازونشیب عرفان راپیمودند. شخصیت های بزرگی چون منصورحلاج  ، بایزید بسطامی ، سنایی بلخی  ، علی هجویری معروف به داتای گنج بخش ، ابن عربی ، سهروردی مشهوربه شیخ اشراق  ، عین القضات همدانی  ، عطارنیشاپوری ، مولاناجلال الدی بلخی ، صدرالدیی قونیوی ، بهاالدین نقشبند ، عبدالقادرجیلانی ، جامی هروی وغیره به مثابۀ مردان کوه نورددره های پرپیچ وخم عرفان دراین عرصه قدبرافراشتند. ودرفش اشراق وشناخت باطنی رادربلندای کاخ بی نیازیهابه اهتزازداآوردند. حقایق ماندگاری رادرحوزۀ  عرفان اسلامی ازخودبجاگذاشتندوحتاگفته میتوان که دانشمندان مسلمان درحوزۀ عرفان انقلاب عظیمی رارونماگردانیدندکه پای استدلال رابرای رسیدن به مرزهای شناخت عرفانی چوبین خواندندوعقل رابرای رسیدن به منزل عرفان ناتمام دانستندوباتجربۀ باطنی نشان دادندکه عقل دررسیدن به آستان حقیقت درپله هایی ازاندیشه بازمی ایستد ، تنهانیروی شناخت عرفانی است که مجال پیمودن به صدره های حقیقت رادارامیباشد ؛ زیراکه  پله به پله تارسیدن به آستان خداوندکارعاشقان دلباخته است ونه کارعاقلان درخودرفته ، ازخودیهابیرون نرفته ودرمرزهای بیکران چراهاسرگردان ولالهان شده . تنهابانگرشهای تنداشراقی وبه یاری درک ژرف وسیال باطنی است که میتوان به مقامهای معنوی یی دست یافت و به صورت کل گفته میتوان این مردان وارسته وفرهیختۀ سرشارازشورباطنی وذوق عرفانی بودندکه درجذبات ناب شناخت باطنی پیکره های بیروح مفاهیم رازنده کردندودرکالبدخشک کلمات روح تازۀ عرفانی رادمیدند . درنبیجه انقلاب بزرگ معنوی رابرای بشریت به ارمغان اوردند که بشریت باتوجه به آنها میتواندبه ارزشهای نارسیده وبلندی دست یابد وانسان به یاری عرفان که دنیای خالی ازوسوسه هاودغدغه هااست ، میتواندبه وسوسه های قدرت ودغدغه های ثروت این دودشمن آشتی ناپذیرخود پایان بدهد. وجامعه ییرابرای بشریت به ارمغان آوردکه درسایۀ آن ارزشهای ناب معنوی رشد وبارورشود ، امامت ونیابت که منصب ومقام عالی انسان درزمین خداونداست به باروبرگ بیشیندودرسرزمین شکوهمند خیزشها عصیانهاباابرازحرف نه (لا) همه نابرابریها ، بیعدالتیها ، نابسامانیها، حق کشیها ، انسان حقیرشماریها ودیگرپذیریهارانفی نمایدوبه عدالت بی پایان و حقیقت جاودان باورمندگرددوتاباشدکه  زمین این سرزمین خشکیده وتفتیده راکه همیشه میل به پستی دارددتابه روبه بالاها ، ازمعنای سرشارزنده گی برخوردار بگرداند. . انسان درشرب مدام ودمادم حقیقت لذتهای معنوی ناگزیراست تارسن شریعت وطریقت راکه هردوخادمان حقیقت اند تارسیدن به قله های آگاهی ، آزادی وعدالت استواروبیهراس بپیمایدوتابالاخره به کمال انسانی راه یابد وبه مقام آدمیت منزل گزیند ، خلیفۀ خداوندووارث زمین که بنده گان صالح خداوندخوانده شده اند، به رستگاری عظیم نایل آیند.

دراین شکی نیست که عرفاوفقهادربرهه هایی ازتاریخ تمدن اسلامی گاه گاهی میان خود درگیرجروبحث های شده ه اندوبریکریگرحتااتهاماتی رانیزرواداشته اند وشایدهم علت اصلی درگیری عارفان بافقیهان ومتصوفان ناشی ازبرخوردهای ناآگاهانۀ شماری ازافرادزیرنام تصوف نسبت به ظاهرشریعت بوده باشد ؛ زیراکه بودندوهنوزهم هستنداشخاصی که ازعرفان وتصوف آگاهی درست ندارندوبه شکل ناآگاهانه میان شریعت وطریقت خطی راایجادکرده اندوبه بهانۀ گرایش های تصوفی ازپرداختن به امورظاهرشرعی خودداری میکنند؛ درحالیکه طریقت وشریعت هردویارویاورحقیقت اند وهردونردبانی میباشندکه ازطریق آنهاراۀ رسیدن به حقیقت اسانترمیگرددوفقیه وعارف هردوباتوجۀ جدی به ظاهر وباطی شریعت یکی به یاری استدلال وباتوسل به شیوه های علمی ازطریق اجتهادودیگری باتوسل به تجربۀ درونی درموازات هم به مرزهای شناخت بایکدیگرنزدیگ میشوند . اولی بارای رویارویی به وسوسه ودغدغه هاراداردوچون رستم پهلوان میدان تلاش وتپش کوله باری از"چراها" رابه سرودوش میکشدوتاانجاکه توان منزل پیمودن رادارد ، به  میتازدودومی وسوسه هارایک آن ازسرودوش فرومیگذارد ، دغۀ ثروت وقدرت رابه هیچ میگیرد ، نوربیرون رادردرون خودبه کاوش میگیردوبه آرزوی یافتن نورحقیقت ازدریچۀ اشراق بیهراس واستوارگام برمیدارد.

شماری ازدانشمندان بدین باوراندکه فقهابه دلایل نامعلومی باب های اجتهادراپس ازقرن هفتم بستند ؛ ولی عرفاارپاننشستند  ، درراۀ خودمداومت کردندوحتاشماری باوردارندکه پس ازبندشدن اجتهاددرقلمرودین اسلام ، عرفاباشتاب بیشتر بابهای خردباطنی رادق الباب کردند ، دست به کشف باطنی زدندوبااستفاده ازتجربۀ باطنی تلاش به خرج دادندتاخلایی راکه ازاثرکاستیهای اجتهاد دراسلام به وجودآمده بود ، آنهاراهرچه زودترپرنمایند. ازاین دیدگاه عرفای راستین هیچگاهی میدان رابرای سیاهدلان وتاریک اندیشان خالی نگذاشته اند واهرگزتب وتاب راباتوسل به تجربۀ درونی برای فتح میدانهای جدیدشناخت ازدست نداده اند.

 هردوباعشق گام برمیدارند وهردوازجذبۀ عشق آتشین وهوس سوزی نیرومیگیرند؛ ولی باتفاوت اینکه یکی میخواهدازخودبیرون شودوتمثال معشوق راباکمال زیبایی اش درسیمای آگاهی ، آزادی وعدالت درجامعه  به تماشابگیرد ، دیگری درخودفرومیرودومیخواهدمعشوق راباهمه جلال وجبروتش درباطن خودبه جستجومیگیردوبا رهایی ازهرنوع وسوسه هاراۀ سعی رابه طریق خویش عزیزمیشمارد. ازمرزتوکل تافناگامهارااستواربرمیداردتاموفق به کشف صفات جمالی وکمالی معشوق گردد، خویش راباآن اوصاف متصف بسازدوتنهابه خواندن یاران راۀ خودبسنده میکند؛ ولی دیگری این حلقه راخیلی تنگ میبیند ؛ چون چابک سواری به پیش میتازد ، پارافراتر میگذاردوحتامرزهای  جغرافیایی رابرای رسیدن به هدف دیوارهای عبورناپذیرنمیشماردوعشق اوراچنان به بیکرانه هامیکشاندکه هرگزدرهستی کرانمندآرام نمی گیرد. تنهابه ایقلاب درباطن اکتفانمیکند ، به سرعت ازخویش بیرون میشود وآنچه دردرون خودتحول آورده است به سرعت به بیرون انتقالش میدهد وبه تماشایش مینشیند . دراین حالت است که انقلاب درگسترۀ خویشتنیهاگسترده ترمیشودوچنان پهناپیدامیکندکه پس ازدرنوردیدن کرانه های درون به بیرون می جهد؛ زیراکه نامتناهی درمتناهی نمی گنجد.

بایدیادآورشدکه دانشمندان مسلمان چون ابن سینا ، الکندی ، سنایی ، بیرونی ، ابن موسی ، غزالی ، عطارنیشاپوری ، جلال الدی بلخی ، ابن رشد ، ابن خلدون ، بهزادودیگران دراندیشه های دانشمندان اروپاچون دکارت ،بیکن ،کوپرنیک ، گویته ، شکسپیر، وسایرتک ستاره های رونسانس دراروپامانند لامارک ، دانته ، پتراک ،لاوازیه ، مونتسکو ، دیدرو ، ولتر، روسو ودیگران تاثیرات چشمگیری داشته اند . ازمطالعۀ کتاب" سیرحکمت دراروپا" به قلم محترم فروغی ودیگرنشته های تحقیقی  آشکارمیشود که آثاراندیشمندان مسلمان ازطریق هسپانیاوارداروپاگردیدوحیات سیاسی واجتماعی اروپاراواردمرحلۀ تازه یی نمودکه نتیچۀ آن انقلاب صنعتی وتحولات بنیادی دیگررا دراین قاره درقبال داشت . به عصرتاریک اندیشی هادراین قاره پایان داددروازه های تمدن جدید رابروی شان گشود.

پس ازخلفای راشدین خلفای اموی وعباسی باهمه کمی هاوضعف هایی که داشتند. دستکم درروشن نگهداشتن چراغ اسلام نقش سازنده داشتند.باآنکه خلفای اموی وعباسی غرق درقدرت وثروت بودندوبه زنده گی پرتجمل دنیایی روآورده بودندوداستانهای کتاب "هزارویک شب " بیانگرزنده گی منحط ودنیازده وتصویرگرعیاشیهاوبیباکی ها، بی اعتنایی هاوبی تفاوتیهای آنهامیباشد وکتاب "غزالی دربغداد" ازواقعیتهای زنده گی خلفای عباسی پرده برمیداردوازخواندن آن به وضوح آشکارمیشودکه چگونه خلفاغرق درزنده گی پرعیش ونوش بی خبرازمردم واحوال دولتمردان  بودندواوضاع خلافت چنان آشفته بودکه خانم خلیفۀ بغدادبه انتقام خون پدرازخلیفه راعوض میکندوبه جایش شخصی رامیگماردکه شبۀ اواست ؛ ولی بااینهمه آشفتگیهاآفتاب جهانتاب اسلام چنان درقلمروهای اسلامی درتابش دایمی بودکه دانشمندان مسلمان درسایۀ نورقرانکریم وآزادی اندیشه درحوزه های گوناگون علمی وفلسفی به تحقیق پرداختندوبه کشفیات مهمی دراین عرصه هانایل امدند.   

 


بالا
 
بازگشت