دکتور نورالحق نسیمی

کوچیها مجهز با سلاح بودند

 

شهروندان افغانستانی!

کو چی گری در افغانستان پیشینهء طولانی ندارد  کوچی گری پدیده ای است که حاکمیت های استبدادی آن را رشد داده است. کوچی ها خا نه های شان را که عبارت از همان غژدی (خیمه) های سیاه میباشد بر دوش می کشند و هزاران کیلومتر راه را با پای پیاده طی می کنند تا از مناطق قبایل پاکستان خود را به چراگاه های  سرسبز افغانستان  برسانند در حالیکه مالداران کوچک در داخل کشور از نبود چراگاه رنج میبرند.

کوچی ها تابیعت ندارند، عسکری نمیکنند  ـ تذکره ندارند -مانند هر شهروند دیگر خدمت سربازی را سپری نمی نمایند- مالیه نمی پردازند و درسایر امورات ملی سهیم نمی گردند فصل زمستان را در پاکستان می گذرانند و در تابستان به کشور عزیز ما افغانستان  بر میگردند و در دوران سلطنت ظاهر خان و داود خان، پای شان تا به هزاره جات  رسید واینکه چه بدبختی ها و ماجراهای از حضور آنها در آنجا به وقوع می پیوست، دراین مقال اشاره های بدان خواهیم داشت. اما نمیدانم که با کدام استناد و منطق کوچی هارا تبعهء افغانستان بدانیم.

در این سال ها بار دیگر سعی بر این است که کوچی هارا مانند گذشته به هزاره جات بر گردانند تا گذشته تلخ تکرار گردد و در این رابطه از سوی دولت کمیسیونی موظف گردیده تا به حل مشکلات میان کوچی ها و هزاره ها بپردازند گفته میشود که کوچی ها مسئلهء برگشت  ودعوای زمین های که در هزاره جات قبلاً غصب کرده بودند، مطرح نموده اند. ولی قبل از آنکه پیرامون ز یان این ”ایدهء برگشت ”مکث نماییم، کمی به گذشته بر می گردیم.

روشن است که امیر عبدالرحمن پس ازجنگ خونین با هزاره ها، فتح هزاره جات را کمایی نمود. اما او سلسلهء از تهدید و ارعاب  را در برابر هزاره ها به جریان انداخت که آغازش با قتل عام، شکنجه، زندان ها وسیاهچال های مخوف همراه بود. پس از آن این روش در قبال هزاره ها به گونه های مختلف اما با ماهیت واحد ”سیاست عبدالرحمان خانی "دنبال گردید.

کوچی ها همگام با مواشی شان در طی کاروان های طولانی از استقامت سرک و کوهها، مجهز باسلاح ـ عمدتاً تفنگ - وارد هزاره جات می گردیدند. در دومسیر جادهء موتر رو، زمینهای زراعتی ـ عمدتاً گندم، باقلا، مشنگ وکلول قرارداشتند. در گام نخست  شتر ها و گوسفندان کوچی ها زمین های کشت شده رامی چریدند که این آغاز تنش میان کوچی ها و هزاره هابود که منجر به درگیری های خونین نیز می گردید. طبیعی بود که در این درگیری ها کوچی ها دست بالا تر داشتند به دودلیل:

·       کوچیها مجهز با سلاح بودند. در حالیکه داشتن یک تفنگ در خانهء هزاره، جرم نابخشودنی و خطر ناک به شمار میرفت.

·       حکومت های محلی، کلاً همدست و پشتیبان کوچی ها بودند.

کوچی ها در سراسر هزاره جات به سوی علفچر ها، هجوم می آوردند. آنها بر فراز کوهها وتپه ها غژدی های شانرا بر می افراشتند.

در شب ویاروز به زمین های زراعتی هجوم می آوردند در برابر چشمان مردم هزاره کوچی ها زمین های شان را مورد استفاده مواشی شان قرار میدادند.

وقتی از تحمل مردم خارج می شد دوباره در گیری آغاز می گرديد و اگر این تنش به مرگ کسی از کوچی ها می انجامید، دیگر ساکنان آن قریه ویا قصبه امید زیستن در سرزمین شان را نداشتند. زندان، شکنجه و تبعید لازمهء مردان قریه بود. اما اگر هزاره ای کشته میشد. بازخواست آن در حکومت محلی می خوابید و تا مرکز ولایت هم نمی رسید و سر انجام قاتل برائت می یافت. از زمانی که کوچی ها به هزاره جات می آمدند تا بازگشت شان به سمت پشاور، حکومت های محلی وظیفهء حراست از آنهارا به عهده داشتند. ملک های کوچی طوری رفتار می کردند که هیچ تفاوت میان آنها و حاکم محلی وجود نمی داشت. به همین دلیل ملک ها بخش از زمین های زراعتی هزاره ها را تصاحب کردند وبه نام خودشان از حکومت های محلی حامی خویش، قبالهء شرعی گرفتند. نمونه های بسیار متعددی در این رابطه وجود دارد

ملک های کوچی در هزاره جات شاهانه می زیستند،آ نها با داشتن هزارها مواشی و استخدام کوچی ها، خدمه های زیادی داشتند وبرای خود قلعه های مستحکمی با برج های ترصد، آباد میکردند تا از خطر جنگ احتمالی با هزاره ها در امان بمانند. حاکم محل و ملک کوچی ها  در پیوند تنگاتنگ با همدیگر قرار داشتند تا بدین وسیله به هزاره بفهمانند که کوچی ها شریک حاکمیت است و طبیعی بود که از زمان عبدالرحمن تا آنوقت هزاره ها به معنای استبداد گری در وجود حکومت های محلی ومرکزی به خوبی آشنا بودند. گرفتن نام یک سپاهی عادی حکومت محلی کافی بود که یک قریه را به شوک بیاورد چه رسد به حاکم، قاضی، ملک کوچی، ضابط ولسوالی ویا یک کا تب معمولی احصاییه. این نام ها در ذهن یک هزاره به مثابه نام های خطر آفرینی بود که هرکدام می توانستند سرنوشت دهها و صدها خانواده را به تباهی بکشانند.

اما خوشبختانه پس از تحول 7 ثور ۱۳۵۷کوچیها نتوانستند که به هزاره جات بر گردند. اما دیری نگزشت که طالبان بی فرهنگ دوره امیر عبدالرحمن خان را تازه نمود که این بار نه تنها مردم هزاره بلکه سایر ملیت ها بطور وحشیانه توسط طالبان به قتل رسیدند.

از دید این قلم، به جای اینکه کوچی ها را به هزاره جات برگردانند، مسئله اسکان آنها در آن طرف سرحد باید مطرح شود. این یک معضلهء بسیار مهم است که نباید بعد از این کوچی های جنایت کار داخل کشور ما گردند و مردم ما را بطور وحشیانه از بین ببرند و این مسله را باید پارلمان افغانستان جدآ ارزیابی نماید. ورنه اگر ایدهء برگردانیدن کوچی ها به هزاره جات جامهء عمل بپوشد، میزان ثبات در مناطق مرکزی بهم خورده و طراحان این ایده به دستان خویش کشور رابا تنش جدیدی مواجه خواهند ساخت. زیرا مردمان این مناطق آرزوی برگشت کوچی هارا ندارند و به محض برگشت آنها از سرزمین های شان دفاع می نمایند.

و در خاتمه ادعای زمینهای به اصطلاح متعلق به کوچی ها به هیچ عنوانی بنیاد حقوقی ندارد چون این زمین ها بازور و پشتیبانی همه جانبهء حکومت های استبداد محلی از سوی کوچی ها غصب گردیده است و بگذارند تا مردم شرافتمند هزاره بدون ترس و حراس از کوچی های اجنبی به زندگی در ملکیت آبایی شان ادامه دهند.

دکتور نورالحق نسیمی

nooralhaqnasimi@btinternet.com

 


بالا
 
بازگشت