جوانان، رهبران آینده جامعه شان هستند

 

انجنیر غ . سخی ارزگانی ( لندن )

وقتی که از جوانان صحبت می شود، با وجود که جوانان بخش جدا ناپذیر جامعه می باشند. یعنی جوانان یک تافتهء جدا بافته از مردم و جامعه نیستند، بلکه جزء از پیکرهء خیلی با اهمیت و شرنوشت ساز جامعه می باشند. دراین زمینه ناگزیریم هستیم که قشرجوانان را تنها مورد ملاحظه قرار بدهیم، تا در قسمت بافتار، مسؤلیت، نقش و شخصیت رهبری شان اندکی مکث گردد:

 

1- ساختار جوانان:

جوانان یک قشر خاص از جامعه را تشکیل می دهند که خاستگاه اجتماعی مختلف دارند. یک جوان دختر و پسر که از خانواده ثروتمند و یا فامیل فقیر باشد، جزء از قشر جوانان به حساب می آید. پس جوانان عبارت از چکیدهء طبقات و اقشار مختلف اجتماعی جامعه می باشند که اگر منشاء شان از یکسو به خانواده، اقارب، طایفه، محیط، قوم و...، سوابق تاریخی جامعه و کشورآنان ارتباط  می گیرد؛ و از سوی دیگر، به حال و آینده نیز مرتبط می شوند.

با آنهم که جوانان دارای خاستگاه گوناگون می باشند؛ اما تمایلات، سلایق، علایق، خصوصیات روانی و فکری شان باهم مشترک و همگون هستند. مثلا: یک جوان اگر از یک خانواده ممتاز و جوان دیگری از منطقه بی بضاعت جامعه هم باشد؛ هردوی شان در کوچه، پارک، حوض آب بازی، ورزشگاه و جاهای تفریحی دیگری بدون تعصب قومی، دینی، مذهبی، موقعیت اقتصادی، خانوادگی وغیره، یکجا باهم به بازی و سرگرمی مصروف می گردند و باهم رفیق می شوند. به قول مشهور که گویند: «کبوتر با کتوبر، باز باز؛ کند همجنس با همجنس پرواز.» بدین معنا که جوان دختر با یک دختر و یا دختران و همچنان جوان پسر با یک جوان پسر و یا پسران باهم دوست، همنشین و هراز هستند و حتا به خانه های یکدیگر رفت و آمد می کننند. همچنان جوانان در مدارس، مکاتب، دانشکده هم در یک فضای خاص تمایلات، نگرش ها و ذوق های جوانی به سر می برند و جهان به خصوص خودها را دارا هستند که یکی از «بهترین» ایام لذت جوانی شان به شمار می آید. اما فراموش نباید نمود که جوانان در جریان دانشگاه و یا دفاتر در یک مناسبات نوین اجتماعی قرار می گیرند. از همین جا خلاف سنت های منفی مرد سالاری، بنای ازدواج ها و تشکیل آگاهانهء کانون خانوادگی میان یک جوان دختر و پسر با شیوه اسلامی، مدنی، عقلانی و دموکراتیک و البته با مشوره های منقطی والدین و اعضای نزدیک خانواده های شان نیز آغاز می شود.

 

2-  مسؤلیت مبرم جوانان:

هرفرد از جامعه مسؤلیت دارد. در این زمینه مسؤلیت های جوانان بس با اهمیت، بزرگ و سرنوشت سازمی باشند که باید با دوراندیشی، دینداری، درایت، نوع دوستی، عقلانیت و خردمندی لازم مسؤلیت های خویش را در جامعه به صورت مثبت، شایسته و ماندگار به ثمر برسانند.

نخست، ضرورت زمان ایجاب می کند که جوانان مسؤلیت مبرم خویش را در قبال والدین، دین، اعضای خانواده، اقارب، همسایه، جامعه، کشور و...، آگاهانه درک نموده و بدان عمل نمایند. اگر خدای نخواسته، جوانان منجمله مسؤلیت های مبرم خویش را نسبت به مسایل فوق الذکر انجام ندهند، نه تنها یک گناه بزرگ را در پیشگاه خداوند لایزال، انسانیت، جامعه، والدین و سرزمین مقدس شان مرتک شده، بلکه زیربنای آینده خویش را نیز از این ناحیه ویران نموده اند. پس لازم است که جوانان کشور ما مسؤلیت های بالا را با خردمندی، هوشیاری دور اندیشانه و داوطلبانه مد نظر داشته و آنها را احترام و رعایت نمایند تا در «بطن جامعه» از جایگاه ویژه یی اجتماعی برخوردار گردند. اما از طرف دیگر، هم بزرگ سالان، دانشمندان، والدین و سایر اقشار اجتماعی جامعه از نگاه انسانی، دینی و ملی در برابر جوانان، نوجوانان، اطفال و جامعه نیز «مسؤلیت» دارند تا اقلا آنان را از نعمات نوازش، مهربانی، مساعدت، تعلیم، آموزش، رهنمایی لازم و ...، خودها هرگز محروم نسازند و خوبترین «مشاورین» لازم برای جوانان باشند.

مسؤلیت مبرم دیگر جوانان، مسأله حیاتی مدرسه، مکتب، دانشگاه و نظایر آن می باشند که باید با سعی کامل و ابتکار لازم خودها را از نعمت و گوهر درس، تعلیم و دانش مروج روز بهره مند سازند. زیرا، آینده سعادمند جامعه، کشور و شخص جوانان منوط به بهره گیری از ارزش های دانش، تعلیم، آموزش و امثالهم دارد. پس جوانان کشورما ( در داخل و خارج کشور) اگر وقت گرانبهای خویش را به سطحی نگری، بازیگوشی، تجلمگرایی، عیاشی، فرصت کشی و نظایر آن مصرف نکنند که یقینا نمی کنند؛ و از این عصرطلایی استفاده حد اعظم را نموده و تمام وقت خودها را صرف آموختن درس، تعلیم، کسب دانش و تقویت شعور سیاسی نمایند؛ تا از مکاتب، فاکولته ها و سایر ارزش های تعلیمی و آموزش، تجربوی؛ ممتازترین مدارک و شهادت نامه ها را حاصل نمایند. با تحصیل خوبترین مدرک تعلیمی است که صاحب بهترین کار، مقام سیاسی، کدری، اجتماعی، مسلکی گردیده که نتایج آن، همانا «ساختن» یک جامعه مدنی و دموکراتیک برای آیندگان خواهد بود.

در واقع امر، شخصیت گیری جوانان از به ثمر رساندن لازم مسؤلیت شان از منزل تا لب گور ادامه دارد. جوان که مسؤلیت مبرم خانوادگی، شخصی، اجتماعی و نظایر آنرا به وجه احسن آن انجام می دهد؛ زیرساخت سعادت، فرزانگی، مدنیت، ترقی، عقلانیت، خردمندی وغیره را نه تنها برای «شخص خود» ، بلکه برای «جامعه و کشورش» نیز خلق می نماید.

وقتی که یک جوان از آغاز مکتب تا ختم دانشگاه بر اساس سعی و تلاش خستگی ناپذیر خویش هر بار یک شهادت نامه اعلی را به دست می آورد؛ در حقیقت سند خوشبختی خود، جامعه و کشورش را حاصل نموده است. در واقع امر نتایج سالم تعلیم و دانش، همانا خود آگاهی از خود باوری و این خودآگاهی است که «خودسازی» را به بار آورده و برای جوانان رسالت و هویت سازندگی را به ارمغان در پی دارد. این چنین جوان، در قلب جامعه، کشور و تاریخ از جایگاه خاصی مستفید خواهد بود؛ و همچنین ذات اقدس الهی و وجدان بشریت از اینگونه جوان راضی خواهند شد.

 

3- جوانان سازندگان جامعه:

جوانان نسبت به والدین و بزرگ سالان جامعهء خویش یک کلته نوپا و یا همانا عناصرجدید و بالندهء اجتماعی هستند که اگر به صورت علمی و سالم سازماندهی گردند؛ پیام آور بلوغ ها، نوآوری ها، ترقی ها، پویایی ها و گزینه های نوینی در نهادهای مادی، معنوی و اجتماعی جامعه می گردند. این قشراجتماعی تازه وارد عصر روزگار ما، اگر وظایف و مسؤلیت های مبرم خود ها را به صورت عینی، علمی و خرد سیاسی لازم درک نمایند، یقینا که به مثابهء یکی از یگانه «سازندگان» جامعه، کشور وحتا تاریخ خویش خواهند گردید.

با توجه به اینکه افغانستان سه دهه خونین جنگ، بی سرنوشتی، فقر و صدها مصائب دیگری را پشت سر نموده و هم اکنون بازهم به یک بحران ویژه یی فساد اداری، بی امنیتی، عملیات انتحاری دشمنان، حملات تهاجمی تروریستی طالبان و القاعده  و نظایر آن مواجه می باشد؛ قبل از همه، این بر تمام جوانان کشور اعم از دختران و پسران طرازنوین میهن عزیز واجب است که کمرهمت را برای «سازندگی» افغانستان ویرانه، بحران رسیده، جنگ زده و بی صاحب محکم ببندند و کشور خویش را آباد نمایند.

جوانان با رسالت تجدد گرایی لازم و منطقی خویش و با شناخت شرایط اجتماعی، مادی، عنعنات، رسومات، طرز تفکر، سنت های جامعه و نظایر آن است که نقش سازنده و بالنده یی خودها را در «متن» نظام جامعه به جا خواهند گذاشت. فلهذا، از این جهت باید جوانان را مورد هرگونه کمک، تشویق، مهر، رهمنودهای عاقلانه، منطقی، اندرزها و نظایر آن قرار داد و شخصیت کمال یابی آنان را احترام گذاشت.

 

4- جوانان رهبران آینده:

منطق زمان، تجارب اجتماعی دیرینه و کنونی روزگار ما، عصر خرد و عقلانیت می پذیرند که جوانان بالاخیره، رهبران آینده جامعه و کشورشان خواهند بود. این دیگر جوانان کشور ما هستند، که از گذشته های ملایم و ناملایم تاریخی جامعه، کشور خویش و جوامع جهانی با زیربنای دانش، منطق وخرد دموکراتیک عصر بیاموزند؛ و برای آینده جامعه و کشور خود اساسات مادی، اجتماعی و معنوی «رهبریت» خردمندانه سیاسی، ملی و دموکراتیک را مایه گذاری نمایند.

جوانان، آیندگان و سازندگان تاریخ، کشور، جامعه و مدنیت نوین دورانساز بوده که باید خودها را هرچه بنیادی تر، علمی تر و پویاتر به صورت تدریجی، مسالمت آمیز برای ایجاد و نهادینه سازی بافتار «رهبریت» جامعه و کشور شان مسلح نمایند.

فراموش نباید کرد، جامعه یی که دارایی رهبریت سالم، عادلانه، ملی و خردمند و آنهم برخواسته از «متن» جامعه و مطابق با «مقتضای زمان» نباشد، آن جامعه بی رمق و مرده می باشد. جامعه مرده ، بی تحرک و بدون ارزش یابی می باشد. جامعه بی رمق، تاریخ ، بقا و ارزش تکاملی ندارد و یک جامعه واپسگرای طالبانیزم می باشد.

برای زنده ماندن لازم جامعه، بقای اساسی یگانگی افغانستان و بستر تداوم تکاملی آن به یک رهبریت سازندهء «نسل جوان»  در جامعه ضرورت است که نقش اساسی خویش را در ساختن لازم تاریخ، تمدن زایی، جامعه، زایش تفکر نوین بالنده و کشور شان ایفاء نمایند.  جوانان کشور ما، سرمایه ملی، معنوی و قوای بشری این مرز و بوم جنگ زده و بحران رسیده هستند که باید خودها را به صورت اساسی برای «رهبری آینده» جامعه و کشورشان آماده نموده و به جامعه یک هویت اساسی ملی، مدنی، انسانی و دموکراتیک بدهند؛ تا ریشه های هرگونه تعصبات قومی، دینی، مذهبی، سمتی، زبانی، طالبانی، طبقاتی، فرهنگ استبدادی وغیره تدریجا به طرف زوال بروند و مردم صاحب وحدت ملی راستین، هویت ملی واقعی، حاکمیت ملی دموکراتیک، افغانستان تجزیه ناپذیر، مستقل، آباد و یک پارچه گردد.

و من الله توفیق

شنبه 4 حمل 1386خورشيدی برابر با 24 مارچ 2007 ميلادی/ لندن

 

 


بالا
 
بازگشت